مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
جمالزاده
محمد علی جمالزاده، نخستین نویسنده ایرانی است که به نوشتن داستان کوتاه به شیوه اروپایی پرداخت. اولین مجموعه او یکی بود یکی نبود را سرآغاز ادبیات واقع گرایی ایران دانسته اند. مهمترین مضامین مطرح شده در داستانهای جمالزاده، مضامین اجتماعی و سیاسی است. یکی از این موضوعها، مساله زنان است. از آنجا که جمالزاده در دوره کودکی محیط و فرهنگ ایران عصر مشروطه را از نزدیک دیده و با خاطره آن از ایران خارج شده و پس از چندی تقریبا تا پایان عمر به میهنش بازنگشته است، زنان قصه های او عموما زنان دوره قاجارند: کم اطلاع، سطحی و عموما بی سواد و خرافاتی. دوری جمالزاده از ایران بر دیدگاه او درباره بسیاری از مسایل اجتماعی، از جمله مساله زنان تاثیر گذاشت و در واقع، او از بسیاری از وقایع و تحولات فرهنگی جامعه بی خبر ماند. در این مقاله، عزم بر آن است تا ضمن بیان مقدمه ای در باب چگونگی حضور زنان در داستانهای جمالزاده، به نقد و بررسی دیدگاههای او درباره زن ایرانی پرداخته شود.
بررسی موضوع زن در آثار چخوف و جمالزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله زن همواره مورد توجه نویسندگان و هنرمندان جهان بوده است و در دوران مختلف حیات بشر، مسایلی که با این موضوع مرتبط بودند با دیدگاه های متفاوت توسط شاعران و نویسندگان مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. از میان این نویسندگان آنتون چخوف و سید محمد علی جمالزاده هم در آثار خود شخصیت زنان را وصف کرده اند. در مقاله حاضر، سعی گردید به این سئوال پاسخ داده شود که شباهت ها و تفاوت های دیدگاه های چخوف و جمالزاده در توصیف سیمای زنان چیست؟ بر خلاف جمالزاده که زن را در آثارش تک بعدی نشان داده است، سیمای زنان در آثار چخوف بسیار متنوع توصیف شده اند. از نظر جمالزاده در ایران در اوایل قرن بیستم زنان کمتر در فعالیت های اجتماعی شرکت می کردند. براساس آثار جمالزاده می توان گفت که زن ایده آل در نگاه مردان ایرانی این دوره، کدبانوی مطیعی است که از صبح تا شب در خانه زحمت می کشد، عفت و پاکی اخلاقی خود را حفظ می کند و به همسرش وفادار است. اما چخوف با توجه به اینکه پزشک و روانشناس بود، خوب می دانست که زنان دارای طبیعتی پیچیده و گاهی غیرقابل درک هستند و به همین دلیل در آثارش به توصیف روحیات زنان بیش از ظاهر آنان توجه شده است، چیزی که در آثار جمالزاده کمتر به چشم می آید.
تحلیل و بررسی کباب غاز
حوزه های تخصصی:
دو نامه از زنده یاد سید محمد علی جمال زاده
حوزه های تخصصی:
دو نامه از مرحوم سیّد محمّدعلی جمالزاده نقل شده که در آن ترجمه کتابی از محمود مقال که درباره روستاییان ترکیّه است، مورد نقد و بررسی قرار گرفته و نکاتی درباره ترجمه و توجّه دقیق به زندگانی روستاییان ایران را مطرح کرده، خطّ مشیی به جوانان داده که چگونه به روستاهای دور بروند و به بررسی وضعیّت روستاییان ایرانی که قرنها ولینعمت مردم ایران بوده و هستند، بپردازند.
عوامل داستانی «فارسی شکر است»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"در این مقاله داستانفارسى شکر استنوشته محمد على جمالزاده از دید تکنیکهاى داستاننویسى بررسى شده است.بررسى عوامل داستانى درونمایه، طرح، زاویه دید و شخصیت پردازى و چگونگى برخورد جمالزاده به عنوا اولین داستاننویس معاصر به این عوامل و میزان موفقیت وى در نوشتن داستانى با معیارها فنون داستاننویسى مدرن، هدف نهایى این مقاله را تشکیل مىدهد.
"
دموکراسی ادبی: مفهوم مرکزی دیباچه «یکی بود یکی نبود» جمالزاده (با نقدی بر تاریخنگاری ادبیات داستانی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» نوشته محمد علی جمالزاده را سرآغاز داستان کوتاه مدرن فارسی دانسته اند. گذشته از داستان ها و طرح های این مجموعه که از نخستین کوشش ها در عرصه داستان کوتاه نویسی فارسی به حساب می آید، «دیباچه» این کتاب در مطالعات ادبی فارسی و در نظریه انتقادی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. جمالزاده، به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی، در این دیباچه به دنبال نوعی قانونگذاری ادبی بوده و کوشیده است با نگاهی تطبیقی و آینده نگر مهم ترین مسائل ادبی عصر خود را به بحث بگذارد. یکی از مفاهیم مرکزی مطرح شده در این دیباچه، مفهوم بنیادی «دموکراسی ادبی» است. با بررسی ریزمفهوم ها و استعاره های مطرح شده در این دیباچه، می توان این مفهوم مرکزی را تحلیل و صورت بندی و مولفه های پشتیبان و برسازنده آن را بررسی کرد و نشان داد تا چه اندازه طرح این مفهوم مرکزی برای بررسی تاریخنگاری ادبیات معاصر فارسی ضرور است.
«فارسی شکر است» طرحی از گفتمان ملی گراییِ شکست خورده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تالستان ۱۳۹۹شماره ۸۴
59 - 88
حوزه های تخصصی:
آغاز داستان نویسی نوین در ایران از جریانات فکری- اجتماعی پس از مشروطه تأثیر بسیاری پذیرفته است. در این مقاله به بررسی بازتاب گفتمان «ملی گرایی» در داستان «فارسی شکر است»، نوشته محمدعلی جمالزاده پرداخته ایم. با بررسی مسائلی که جامعه حوالی سال های ۱۳۰۰ با آن درگیر است -و با توجه به مسأله بافت و زمینه در خلق متن که در تحلیل گفتمان اهمیت ویژه ای دارد- درمی یابیم که بحث ملی گرایی اهمیت زیادی در محافل روشنفکری این دوره داشته و در بسیاری از داستان ها بازتاب یافته است. جمالزاده که به عنوان نویسنده ای پیشرو در عرصه داستان نویسی نوین مطرح است به وضوح مبانی نظری خود را در مقدمه «یکی بود یکی نبود» تبیین می کند. در این مقاله با بهره گیری از رویکرد «تحلیل گفتمان انتقادی» فرکلاف می توان گفت که توجه به گفتمان ملی گرایی در این دوره نتوانسته است آرمان های متضمن در مفهوم ملی گرایی را که اهم آن ها گسترش قدرت و آزادی ملت در برابر حکومت است، تحقق بخشد و داستان «فارسی شکر است» از این نظرگاه نماینده این نوع ناکامی در جامعه این دوره است.
مقایسه تحلیلی– تطبیقی مجموعه داستانی «کان ماکان» میخائیل نعیمه و «یکی بودیکی نبود» جمال زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه «کان ماکان» نعیمه در ادبیات داستانی عربی و مجموعه «یکی بودیکی نبود» جمال زاده در ادبیات فارسی، نقطه عزیمت داستان کوتاه عربی و فارسی است که با تغییر در نوع داستان و پیدایش گونه های جدید، زبان، شکل و ساختار محتوایی داستان، تازه می شود. نعیمه و جما ل زاده، پیشرو داستان نویسی لبنان و ایران، با پیوند دو تکنیک شرقی و غربی در دو مجموعه خود، سبک «داستان کوتاه»را بنا نهادند.در این نوشتار با مقایسه تحلیلی و تطبیقی دو مجموعه نعیمه و جمال زاده به خوانش شکلی، ساختاری،محتوایی، تحلیل عناوین دو مجموعه از منظر شکل و محتوا، تطابق و عدم تطابق عنوان و متن پرداخته شده است و سبک نگارش نعیمه و جمال زاده و وجوه اشتراک و افتراق آن ها در دو مجموعه، مورد بررسی قرارگرفته است. شیوه پژوهش به صورت کتابخانه ای با روش تحلیلی و مقایسه ای در ادبیات تطبیقی، به مقایسه دو مجموعه این دو ادیب پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که نویسندگان، با وجود تفاوت در زبان، شباهت هایی در مضمون و اسلوب، نشانه شناسی عناوین داشته و با زبانی عامیانه به بیان مشکلات جامعه خود پرداخته اند و بررسی مقایسه ای درون مایه دو مجموعه، منبع معتبری برای شناخت آداب و سنن جامعه و محیط اجتماعی عصر نویسندگان است
زن از دیدگاه محمدعلی جمالزاده
حوزه های تخصصی:
تحلیل محتوایی مثل ها در «گلستان» سعدی و «یکی بود و یکی نبود» جمال زاده
حوزه های تخصصی:
مثل در ادب فارسی از جمله گنجینه های ارزشمند است و از دیرباز در آثار شعرا و نویسندگان نمود داشته و موجب غنای این آثار گشته است. در این پژوهش با مقایسه محتوایی مثل ها در دو اثر منثور دو نویسنده سرآمد در قرن هفتم و معاصر، (گلستان و یکی بود یکی نبود) تلاش شده نگرش و دیدگاه این دو نویسنده در کاربرد مثل سنجیده و تحلیل شود؛ گلستان و یکی بود و یکی نبود، اثر قابل تأملی در دو مقطع زمانی متفاوت بر ادبیات فارسی داشته اند، و نویسندگان هر دو اثر در تبیین، تفهیم، و آموزش پیام خویش از ارسال المثل بهره گیری نموده اند، در این جستار سعی شده با نگاهی اجمالی به هر دو اثر نمونه هایی از بازتاب ضرب المثل ها همراه با تحلیل محتوایی در هر دو اثر ارائه گردد و در پایان جمع بندی و نتیجه گیری مباحث صورت گرفته است. نتایج بیانگر آن است که از دیدگاه محتوایی مثل هایی که سعدی به کار برده است، خود دست به آفرینش آنها زده، است غالب این مثل ها دارای نکات عمیق و حکایات اخلاقی و آموزشی هستند. امّا نگارش و نگرش جمال زاده در کاربرد مثل ها صرفاً نگاهی تشبیهی به قصد وضوح تصویر و صحنه های داستان بوده است و به همین خاطر مثل ها نقش بسزایی در پربار کردن زبان وی داشته است.
تحلیل ساختار روایی داستان های کوتاه جمال زاده و اندرسن از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مراحل شناخت ویژگی های فکری، فرهنگی و عاطفی ملل صاحب فرهنگ و ادب، تطبیق آثار ادبی آن هاست. رویکرد نشانه معناشناسی روایت از طریق برش متن ادبی به معنا دست می یابد و در این فرایند معناسازی، نظام های گفتمانی به منزله عوامل اصلی گفتمان باعث شکل گیری روایت و ایجاد تغییر از وضعیتی به وضعیتی دیگر می شود. این پژوهش با استفاده از مدل نشانه معناشناسی گرمس به تحلیل روایی داستان های ثواب یا گناه جمال زاده و ذرت کاری اندرسن از دو نویسنده ایرانی و امریکایی و تبیین انواع نظام های گفتمانی می پردازد. سؤال اساسی این پژوهش این است که نحوه شکل گیری فرایند روایی تغییر معنا چگونه است و مهم تر نظام های گفتمانی دخیل در تولید معنا کدام اند؟ نتایج حاکی است هردو نویسنده در پیکره حاضر از انواع نظام های گفتمانی روایت در داستان خود بهره گرفته اند، اما نظام های گفتمانی کنش و شوش به منزله گفتمان های غالب در شکل گیری روایت نقش داشته اند به گونه ای که روایت با گفتمان شوشی به گفتمان کنشی روی می آورد و مجدداً به نظام گفتمان شوشی دگردیسی می یابد که جنس آن از نوع زیبایی شناختی و اسطوره ای است و ما با فرایند شکل گیری ارزش های والای معنوی مواجه می شویم و شخصیت های داستان حضور اسطوره ای خود را بر مخاطب هویدا می سازند. اما آنچه به تفاوت مضامین دو داستان منجر می شود نوع نگرش کنشگران و جهان بینی ارزشی در این دو فرهنگ است؛ به گونه ای که در داستان ثواب یا گناه ، کنشگر اصلی در قالب رمزگان مذهبی قصاص و آشتی با مرگ به جایگاه اسطوره ای ارتقا یافته است، اما در داستان ذرت کاری، کنشگران اصلی درقالب رمزگان نشانه ای بوم زیست، مرگ فرزند را در انتهای روایت با روی آوردن به طبیعت و دستیابی به مقام اسطوره پیوند زدند.
تحلیل تطبیقی داستان های کوتاه جمالزاده و اندرسن با رویکرد نشانه معناشناسی (مطالعه موردی: کباب غاز و مرگ در جنگل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان ها بنیادهای فکری و فرهنگی هر جامعه را نشان می دهند و بنابراین کشف عناصر زیربنایی و لایه های زیرین داستان ها، نمایان گر ویژگی های اجتماعی هر ملت است. نشانه معنا شناسی ظرفیت هایی را برای تحلیل و کشف لایه های زیرین روایت فراهم می آورد و این توانایی را دارد تا امکانات علمی دقیقی، در اختیار تحلیلگران و منتقدان قرار دهد. این جستار تحلیلی نشانه معناشناختی از دو داستان کباب غاز و مرگ در جنگل از دو نویسنده ایرانی و آمریکایی است. نگارندگان در صدد پاسخ به این پرسش هستند که نوع شناسی نظام های گفتمانی جمالزاده و اندرسن کدام ها هستند و در لایه های زیرین این دو داستان چه تمایزات فرهنگی و اجتماعی وجود دارد. با بررسی های صورت گرفته به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر روش تحلیل محتوی مبتنی بر ابزار نشانه معناشناسی گفتمان، نتایج حاکی از آن است که هر دو نویسنده از انواع نظام های گفتمانی در داستان خود بهره گرفته اند ولی فرایند معناسازی کنش و شوش، به عنوان عوامل گفتمانی مهم، باعث شکل گیری گفتمان شده و منجر به ایجاد استحاله معنایی می شود یعنی کنش، جای خود را به شوش با تیپ استعلایی و زیبایی شناختی می دهد ولی آنچه داستان را به پیش می برد شوش است. امّا آنچه در مضامین داستان ها تفاوت ایجاد کرده، سبک زندگی و نگرش کنشگران و عوامل فرهنگی در هر دو گفتمان است.
دراسه تطبیقیه للنموذج العاملی الغریماس فی القصص القصیره لمحمود تیمور وجمالزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۳
91 - 108
آلجیر داس جولیان غریماس هو من المنظرین الشهیرین فی میدان السرد والبنیویه وقَدَّمَ النظریهَ المنهجیه للأنموذج العاملی فی تحلیل الشخصیات وهو أسلوب مرن جدا، ولدیها قدره أکبر علی تحلیل القصه أکثر مِن النماذج الأخری لِلمنظرینَ. قام هذا البحث علی منهج وصفی تحلیلی بناءً علی دراسات المکتبه، ویسعی الباحث أن یباشر معالجه المنهج العاملی لغیرماس، فی مجموعه القصص القصیره «الشباب والغانیات» لمحمود تیمور، کاتب مصری معاصر، ومجموعه قصص قصیره «تلخ وشیرین» للکاتب محمد علی جمالزاده، کاتب إیرانی معاصر وتُظهر لنا مخرجات هذا البحث ِصتا سِلمِلَتی «الشباب و الغانیات» لِمحمود تیمور و «تلخ وشیرین» لِمحمد علی جمالزاده قلیله مِن حیثَ النظام السّردی وَ عدد الشخصیات و تعدد الأدوار للممثلین متشاکین مَعَ الاختلاف فی قصص محمود تیمور، العوامل تختصر علی جنس الإنسان؛ لکن فی قصص جمالزاده فإن العوامل تنقسم إلی فئتین إنسانیه وحیوانیه. یمکن القول بِشکل عام أنه وتُظهر لنا مخرجات هذا البحث أن النظریه الفاعلیه لجولیان غریماس تُطَبَّق علی القصص القصیره للکاتبین.
بررسی جایگاه زن در آثار واقع گرایانه ی جمالزاده و بالزاک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱ بهار ۱۳۸۹ شماره ۳
39-58
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه مکتب واقع گرایی، ادبیات ابزاری است برای شناساندن رویه ی واقعی قواعد، روابط و مناسبات اجتماعی. این مکتب بر آن است تا گستره ی آگاهی های اجتماعی خوانندگان را افزایش دهد. این هدف، مضامین تازه ای را پیش روی نویسندگان قرار می دهد. مسأله ی زندگی زنانه نیز، بر اساس همین روی کرد، وارد آثار ادبی جوامع مختلف می شود. بررسی آثار بالزاک و جمالزاده، به عنوان بنیان گزاران این مکتب در فرانسه و ایران نشان می دهد که این دو نویسنده، کم و بیش به این مضمون پرداخته اند. آن ها از یک سو، جایگاه سنتی زنان را به تصویر می کشند و از سوی دیگر، تأثیر سرمایه داری بر زندگی آنان را افشا می نمایند. اگرچه این دو نویسنده، در بعضی از موارد، موضوعات مشترکی را مطرح می کنند که منجر به بروز شباهت های قابل توجهی در دیدگاه های آن ها می شود، اما تجربیات فرهنگی و اجتماعی ناهمانند و نیز حضور در دو دوره ی تاریخی متفاوت باعث می شود که در تصاویری که آنان ارایه می دهند، همسانی چندانی وجود نداشته باشد.
جمالزاده با سرگذشت حاجی بابای اصفهانی چه کرد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جمالزاده در بازنشر سرگذشت حاجی بابای اصفهانی چنان تغییراتی در اثر ایجاد کرد که زبان، بیان، لحن و شیوه نویسندگی میرزاحبیب اصفهانی دگرگون شد. تجدیدنظر جمالزاده در «پاره ای عبارات کهنه» و «صرف و نحو جملات» این اثر، واکنش جامعه ادبی آن زمان را برانگیخت. برخلاف حفظ چارچوب اصلی اثر، روش کار او درقالب هیچ یک از اصطلاحات فنی تصحیح انتقادی متون جای نمی گیرد. در پژوهش حاضر، برای درک چرایی و چگونگی روش کار جمالزاده در بازنشر سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، به بررسی مقایسه ای و تحلیلی سه اثر پرداخته شده است: دست نویس میرزاحبیب اصفهانی، نسخه چاپ فیلات، و بازنشر جمالزاده. بیست درصد از حجم کتاب شامل دیباچه مؤلف و پانزده گفتار (پنج گفتار از آغاز، میانه و پایان اثر) انتخاب شده است. طبق نتایج بررسی، تغییرات ایجادشده در متن را در سه دسته می توان گنجاند: 1. کاهش ازطریق حذف یا جایگزینی؛ 2. افزایش و معادل سازی؛ 3. جابه جایی اجزای کلام. بیشترین حجم تغییرات در متن با افزایش و معادل سازی واژه ها، عبارات و جمله ها و جابه جایی اجزای کلام ایجاد شده است و کمترین آن ازطریق حذف و جایگزینی. این تغییرات دو هدف را دنبال می کند: 1. تقویت عناصر داستانی اثر؛ 2. نزدیک کردن داستان به فهم عوام با استفاده از ظرفیت های زبان عامه، در ادامه نهضت ساده نویسی عصر قاجار. بااین حال، جمالزاده ضربات جبران ناپذیری بر بلاغت نثر ترجمه میرزاحبیب وارد کرده است.
دیالکتیک سنّت و مدرنیته در ادبیات سیاسی ایران؛ بررسی تطبیقی دو داستان «فارسی شکر است» و «رجل سیاسی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
52 - 82
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم مهم ادبیات سیاسی ایران جدال و دیالکتیک سنّت و مدرنیته است. درواقع می توان اذعان داشت دو عامل اصلی استبداد و عقب ماندگی جامعه سیاسی حاصل جدال سنّت و مدرنیته بوده است. در این رابطه، بسیاری از نویسندگان ادبیات فارسی، به ویژه از عصر مشروطه به بعد، در آثار نظم و نثر خود با بهره گیری از شیوه هایی همچون طنز، اوضاع سیاسی اسفناک ایران را ترسیم کرده اند. یکی از نویسندگان مشهوری که در آثار خود همواره با بیانی مبتنی بر طنز، اوضاع سیاسی ایران را به نقد کشیده است، محمّدعلی جمالزاده اصفهانی بوده است. وی در آثار ادبی خود، بارها آشفتگی سیاسی- فرهنگی جامعه ایران اعمّ از حاکمین و طبقات مختلف مردم را ترسیم کرده است. در این مقاله، نویسندگان در تلاشند تا با استفاده از روش تطبیقی دو اثر جمالزاده با عناوین «رجل سیاسی» و «فارسی شکر است» را با بهره گیری از طنز سیاسی بررسی نمایند و به این سوال اصلی پاسخ دهند: «جمالزاده جدال سنّت و مدرنیته را در دو داستان رجل سیاسی و فارسی شکر است چگونه و در قالب چه مفاهیمی دسته بندی نموده است؟» فرضیه مقاله تأکیدی است بر این موضوع که این دو اثر جمالزاده عمدتاً با محوریت طنز و گفتمان انتقادی و با هدف اصلاح اوضاع آشفته سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه خود صورت پذیرفته است. یافته های مقاله نشان داد جمالزاده در داستان «فارسی شکر است» چهار مفهوم کلان نهادینگی استبداد و فساد؛ سیاست زدگی جامعه ایران، شکاف عمیق طبقاتی و دیالکتیک فرهنگ وارداتی و هویت سنّتی را نشان می دهد. اما در داستان رجل سیاسی، جمالزاده به بررسی جامعه ایران در زمان و شرایط خاصی می پردازد و به افتادن سرنوشت مردم به دست کسانی اشاره دارد که اصلاً تخصصی ندارند. در این راستا، سیاست به مثابه ثروت و رفاه، فقدان مریتوکراسی، لمپنیسم سیاسی، عدم فهم مسائل سیاسی و فقدان تخصص، ناپایداری توده ها در قالب «جو زدگی سیاسی، تشجییع سیاسی و قهرمان سازی نادرست و لابی گری سیاسی مهم ترین مواردی است که جمالزاده بدان اشاره نموده است.