مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
دیگری
حوزه های تخصصی:
بعد از جنگ جهانی دوم، مفهوم انسانِ دیگر جایگاه تازه ای در فلسفه ی غرب پیدا کرد. مسئله ی مواجه یِ انسان با انسانی دیگر، منجر به طرح نظریه ی "دیگری" به مثابه "غیریت" شده است که سرانجام به امر اخلاقی منتهی می شود. در راستایِ این تغییراتِ اخلاق محور، امانوئل لویناس واقعیتِ هستیِ دیگری را مطرح می کند و حضور و جایگاهش را در زندگی، هویت و احساسات ما گریز ناپذیر می داند. دراین پژوهش به تحلیل روابط عاطفی میان شخصیت های دو رمان « دو منظره» اثر غزاله علیزاده و « مادام بواری» اثر گوستاو فلوبر بر مبنای آرای فلسفی لویناس می پردازیم. این پژوهش را با بررسی مبانی فلسفی- نظری لویناس در باب مسئله ی "دیگری" آغاز می کنیم. در بخش های بعدی خواهیم دید که یکی از درون مایه های اصلیِ آثار فلوبر و علیزاده، اهمیتِ جایگاهِ "دیگری" در روابط شخصیت هاست. سپس به مطالعه ی وجوه مختلف مفهوم " دیگری " هم چون " چهره " ، " احساس مسئولیت " و " امر زنانگی " خواهیم پرداخت و در آخر با تحلیل این ابعاد در بازخوانی روابط میانِ شخصیت ها ، نوشته ی خود را به اتمام می رسانیم. در مجموع، محور اصلی این پژوهش، شرح و بررسی چگونگی مواجهه ی شخصیت های این دو رمان، هریک در موقعیتِ زیست خود، با امرِ "دیگری" است.
لویناس و نامتناهی: پدیدارشناسی تجربه اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
97 - 111
حوزه های تخصصی:
امانوئل لویناس یکی از بزرگ ترین چهره های فلسفی در قرن بیستم است. لویناس به عنوان یکی از اولین شاگردان پدیدارشناسی، دست به بازسازی مفاهیم اولیه این جریان فلسفی زده و پدیدارشناسی را ساختارشکنی نموده است. لویناس به رغم استفاده ای که از دستاوردهای هوسرل و هایدگر می کند، اما نقدهای زیادی را به این دو وارد می سازد. ادعای اصلی این نوشته آن است که ساختارشکنی لویناس از پدیدارشناسی حاصل تلاش او برای تنقیح مفهوم نامتناهی است. این نوشته نشان می دهد که چگونه لویناس در حوزه های مختلف چون دانش، زبان و ارتباطات روزمره با بهره گیری از این مفهوم، ابعاد نامکشوفی را مورد تحلیل قرار می دهد. لویناس از نامتناهی به دیگری رسیده و تجربه دیگری را بنیان اخلاق می داند. جایی که امری در من، من را در نسبت با دیگری مورد پرسش دائمی قرار می دهد و ساختار اصلی سوژه را مسئولیت وی در برابر دیگران می داند.
وحدت در ابن عربی و ارتباط آن با مسئله «دیگری»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
375 - 388
حوزه های تخصصی:
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئله مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحله های فکری در جهان اسلام، به ویژه در عرفان وجود دارد. بر این اساس می توان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابن عربی به عنوان نماینده عرفان اسلامی عرضه و مبانی فکری او را در این زمینه جست وجو کرد. وحدت وجود به عنوان مهم ترین مبنای جهان بینی ابن عربی در جای جای نظام عرفانی او به چشم می خورد و از مهم ترین اصول تعیین کننده راهبرد رفتاری او در قبال «دیگری» است. در مباحث مربوط به هستی شناسی، حق و خلق، حقیقتی واحدند که چنانچه جهت وحدت آن لحاظ شود، حق است و اگر به جنبه کثرت آن توجه شود، خلق است؛ لکن جامع ترین نگاه به عالم هستی، ملاحظه هر دو جهت وحدت و کثرت است. نگاه جامعی که با وجود پذیرش کثرت، با ملاحظه وحدتی ورای کثرات، زمینه را برای پذیرش «دیگری»، با همه تضادها و اختلاف ها فراهم می کند. این نگرش با تسری یافتن به حوزه معرفت شناسی، رویکرد ویژه ابن عربی در مواجهه با تقابل های معرفتی را نیز روشن خواهد کرد.
نقش دیگری نزد یوهانس اکهارتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه «دیگری» و نوع ارتباط با آن یکی از مسائل مهم فلسفه است. در این مقاله سعی می شود با این مسئله جدید به بازخوانی افکار یوهانس اکهارتوس، فیلسوف عارف متعلق به قرون وسطی بپردازیم، تا ضمن بررسی چگونگی مطرح شدن «دیگری» در اندیشه ای عرفانی، به این پرسش پاسخ گوییم که چگونه فیلسوفی در اواخر قرون وسطی می تواند برای انسان معاصر سخنی برای گفتن داشته باشد و او را در پاسخ به مسائلش یاری رساند. در این پژوهش نشان داده می شود که چگونه نوع نگاه اکهارتوس به «خود» موجب اهمیت یافتن «دیگری» در اندیشه وی می شود. در ادامه ضمن تبیین ویژگی های «دیگری» و تقسیم آن به «دیگری» حقیقی و «دیگری» موهوم، نوع ارتباط فرد با هر یک از آنها بررسی می شود. آنچه برای اکهارتوس اهمیت دارد ارتباط با «دیگری» حقیقی است که برای او عبارت است از ذات الوهیت. لیکن ارتباط با او از طریق شناخت فلسفی ممکن نیست، لذا وی چگونگی این ارتباط را از طریق مفاهیمی عرفانی چون عشق، تبتّل، پسر خدا شدن و... توضیح می دهد. در نهایت ملاحظه می شود چگونه فرد از طریق یکی شدن با ذات الوهیت از طرفی به خودشناسی می رسد و از طرف دیگر ذات الوهیت اعمال و ارتباط او با دیگران را هدایت می کند.
ساخت و تثبیت "دیگری" در روابط خارجی ایران از تکوین حکومت صفوی (907ق/ 1502م) تا ده سال نخست تأسیس نظام جمهوری اسلامی (1368ش/ 1989م)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۶ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳
741 - 759
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاشی است برای تحلیل و ارزیابی مسئله "دیگری" در تاریخ روابط خارجی ایران از منظر جامعه شناسی تاریخی در روابط بین الملل. نویسنده در چارچوب رویکرد جامعه شناسی تاریخی و استفاده از تکنیک تبیین روایی از این رهگذر مسئله "دیگری" را در روابط خارجی ایران برمی کاود. به لحاظ زمانی این مقاله دوره کلان تاریخی متعاقب تکوین حکومت صفوی تا ده سال نخست تأسیس نظام جمهوری اسلامی را در برمی گیرد. به نظر نویسنده با توجه به رویدادهای داخلی و خارجی مرتبط با روابط خارجی ایران، عنصر "دیگری" در عصر صفوی با توجه به تضاد مذهبی یا درون دینی با عثمانی سنی مذهب تکوین یافت، در اعصار قاجار و پهلوی با توجه به مواجهه ایران با قدرت های بزرگ سده نوزدهم میلادی و ابرقدرت های جنگ سرد به ترتیب تحول و تداوم یافت، و در عصر جمهوری اسلامی در سایه تأسیس نظام جمهوری اسلامی تثبیت شد و به اوج نهادینگی رسید.
مقایسه مفهوم «خود» در نظریه اخلاقی ارسطو و آین رند(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیستم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
58 - 80
حوزه های تخصصی:
مفهوم «خود» یکی از مفاهیم بسیار مهم در فلسفه اخلاق است. تعریفی که از این مفهوم ارائه شده و بر مبنای آن مرزهای خود و دیگری تعیین می گردد، نتایج مهمی در شکل گیری یک نظریه اخلاقی دارد. آین رند و ارسطو نیز در نظریه اخلاقی شان به مسئله خود از منظر اخلاق توجه داشته اند و بر همین اساس حدود و ثغور نظریه اخلاقی خود را مشخص کرده اند. بخش قابل توجهی از نظریه اخلاقی رند با محوریت مبانی ارسطویی شکل گرفته است. انسان شناسی رند که از آن نتایج اخلاقی می گیرد و تأکید بنیادی وی بر نقش عقلانیت در اخلاق تا حد زیادی ارسطویی است، ولی تفاوت های مهمی نیز میان نظریه اخلاقی رند و ارسطو وجود دارد که از نظر نگارنده این تفاوت ها در طرز تلقی متفاوت این دو متفکر از مفهوم خود از منظر اخلاق و ارتباط آن با دیگری ریشه دارد. در این نوشتار تلاش می کنیم ضمن بیان مرزهای خود در نظریه اخلاقی رند و ارسطو، به مقایسه این مفهوم در آرای این دو متفکر پرداخته و لوازم و نتایج آن را در نظریه اخلاقی هر یک بیان کنیم.
رمان جنگ در ایران از منظر حضور «دیگری» با تکیه بر آرای باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۹
54 - 31
حوزه های تخصصی:
«دیگری» در زمره دغدغه های اصلی باختین و آثار اوست. در این پژوهش، با هدف ارتقای کیفی آثار، ضمن واکاوی تلقی فلسفی باختین از دیگربودگی، به جستجوی حضور یا عدم حضور «دیگری» در رمان های جنگ پرداخته ایم و این آثار را به روش توصیفی تحلیلی مطالعه کرده ایم. یافته ها نشان می دهد که رمان های جنگ را از این منظر می توان به سه دسته تقسیم کرد: 1 آثاری که «دیگری» به طور کمرنگ و غیرمستقیم مطرح شده است. 2 آثاری که «دیگری» نمونه های متعددی در میان شخصیت ها دارد، اما سرانجام، تحت تأثیر صدای مؤلف قرار گرفته است و با قضاوت او محکوم شده است. 3 آثاری که «دیگری» علاوه بر حضور متنوع در قالب شخصیت ها، جایگاهی برابر با مؤلف یافته، اثر را به سوی چندصدایی سوق داده است. در مقاله حاضر، سه اثر سفر به گرای 270 درجه، زمستان 62 و شطرنج با ماشین قیامت به عنوان مصادیق هر دسته تحلیل شده است.
روایت «دیگری» فهم معماری معاصر ایران در مواجهه با دیگری (از منظر معماران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم آبان ۱۳۹۸ شماره ۷۷
59 - 72
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: معماری معاصر ایران همواره در بوته نقد و تحلیل متفکران و معماران قرار داشته است، زیرا با مشکلات عدیده ای روبه روست. یکی از این مشکلات، که در دیدگاه بزرگان به طور مشترک بیان می شود، فقدان هویت است. در چنین بستری، پرداختن به مسئله «من، خود، خویشتن و هویت» نمی تواند به تنهایی مشکل گشای مسائل امروز باشد. زیرا شناخت ما از خود در رویارویی با دیگری شکل گرفته است. «من» به تنهایی نمی تواند موجد اثر باشد، ناگزیر باید «دیگری» نیز در تقابل با آن حضور یابد تا واجد مفهوم شود. توجه نکردن به مفهوم «دیگری» در معماری معاصر ما باعث شده است که درکی عمیق از «من» به مثابه امرِ بنیادین هویت محورحاصل نشود و عارضه چندپارگی و چهل تکه بودن در همه زمینه ها و به ویژه معماری حادث شود. هدف و روش تحقیق: این پژوهش در پی بررسی مفهوم «دیگری» در مواجهه با معماری است و سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که «معماری معاصر ایران از دیدگاه معماران و صاحب نظران چه «دیگری» هایی را برای خود متصور است و در تعامل با چه نیروهایی صورت بندی می شود؟». این تحقیق به لحاظ «ماهیت» پژوهش، از گونه تحقیقات «کیفی» و نوع داده بنیاد و، به لحاظ «قصد» از پژوهش، «تفسیری» است که شیوه مواجهه ما با «دیگری» را درک و بینش جدیدی تولید می کند. بدین ترتیب یافته های آن در بهبود دانش موجود درباره موضوع مورد مطالعه به کار می آید (دانش افزایی)، بنابراین «نتایج» آن «خالص» است. «منطق» پژوهش «استقرایی» بوده و روش تحلیل داده ها نیز شامل کدگذاری باز و کدگذاری محوری است. نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که دیدگاه اغلب معماران ایرانی درمورد مفهوم «دیگری» را می توان در شش صورت «ایده های گذشته»، «مردم»، «اقتصاد»، «حکومت»، «معماری جهان» و «زمینه» دسته بندی کرد.
«دیگری» از نظرگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
29 - 46
حوزه های تخصصی:
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئله مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحله های فکری در جهان اسلام به ویژه عرفان وجود دارد. بر این اساس می توان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابن عربی به عنوان نماینده عرفان اسلامی عرضه کرد و مبانی فکری او را در این زمینه جستجو کرد. مبانی ای همچون بحث مظهریت اسماء الهی، گسترده پنداشتن عرصه سعادت و نیز دست-نیافتنی دانستن تمام حقیقت، که می تواند موضع این عارف نامور را در قبال «دیگری» روشن سازد. از مهمترین مبانی هستی شناسی ابن عربی در رویکردش نسبت به «دیگری»، بحث مظهریت اسماء و «دیگری» را از مظاهر اسماء الهی دانستن است. پرهیز از انحصارگرایی در باب حقانیت و «دیگری» را اهل سعادت و نجات دانستن نیز نگاه مثبت به «دیگری» را به دنبال دارد. تأکید ابن عربی بر ناآشکارگی حقیقت و عدم حضور آن نزد گروه یا فرقه ای خاص، جستجوی حقیقت در آیین «دیگری» را به دنبال خواهد داشت.
جایگاه دیگری و اخلاق از منظر کیرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصد اصلی ما در این مقاله، پرداختن به «دیگری» و ارتباط آن با فردِ انسانی از منظر کیرکگور است. پرسش اصلی ما این است که آیا ما در آیینه «دیگری» خود را می شناسیم یا «دیگری» مانع و حائلی است در شناخت ما از خویشتن. ما ابتدا جایگاه «دیگری» را در مراحل سه گانه حیات بررسی کرده و تفاوت آن ها را با یکدیگر مطرح می کنیم و در ادامه تمرکزمان را بر مرحله اخلاقی می بریم که خاستگاه اصلی جایگاه «دیگری» است. پس از پرداختن به لوازم و محدودیت های این مرحله، با تمرکز بر کتاب اعمال عشق به مقوله عشق می پردازیم و نگاهی اجمالی به انواع عشق می اندازیم. هدف ما ارائه دو خوانش متفاوت از حضور و نفوذ «دیگری» یا مفهوم همسایه نزد کیرکگور است. خوانش نخست که دیدگاه غالب است، رویکردی مسیحی دارد و به نحو ارزش گذارانه ای عشق و شفقت به «هم نوع» را می ستاید. در این نگاه عشق ورزی نوعی فضیلت اخلاقی محسوب می شود. در این مقاله درصدد برآمدیم که در کنار این رویکرد، که نزد شارحان متداول و رایج است، رویکرد متفاوتی را عرضه داریم. در چنین رویکرد متفاوتی این پرسش مطرح می شود که آیا جایگاه «دیگری» به واقع همان گونه است که شارحان توضیح داده اند؟ آیا کیرکگور هم نوع را ارج می نهد یا او را به نسیان می سپارد و نمی بیند. این پرسش ها زمینه پرداختن به مفهوم «دیگری انضمامی» را فراهم آورد و این که «دیگری انضمامی» دقیقاً نزد کیرکگور چه جایگاهی دارد؟ آیا به همان اندازه که «خود» یا فرد انسانی نزد کیرکگور، انضمامی و گوشت و خون دار و واجد احوالات خاص است، «دیگری» نیز از چنین جایگاهی برخوردار است؟ آیا کیرکگور با تبدیل کردن «دیگری» به آیینه و سرمشق و معیار قرار دادن او برای سنجش گری فعل اخلاقی، دیگری انضمامی را نادیده می انگارد و فردیت او را دفن می کند یا این که با تبدیل او به قاعده اخلاقی بر شأن او می افزاید؟ در این بخش از مقاله می کوشیم به کمک دیدگاه پاتریک استوک پاسخی درخور برای این پرسش ها بیابیم.
دیگری و نقش آن در گفتمان مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۲
253 - 279
حوزه های تخصصی:
«دیگری»، از موضوعات مهمِ طرح شده در حوزه های مطالعات فرهنگی، فلسفی، انسان شناختی و نشانه- معناشناسی است. یکی از مبحث های اصلی گفتمانِ عرفانیِ شرق، «دیگری» است و اصولاً در تمام عرفان مسأله مهم، نگاه کردن از منظر «دیگری» است. مسأله «دیگری»، از ویژگی های شاخص گفتمان عرفانی و فرهنگی مولانا نیز به شمار می آید. در گفتمان مولانا، دیگری در کارکردهای مختلفِ گفتمانی نمود می یابد و پیوسته تعاملی میان دیگری و من برقرار می شود. مسأله مهم این است که این تعامل، چگونه تحقق می یابد و چه طور در شکل دهی به معنا دخالت می کند. بر اساس این، پرسش اصلیِ پژوهشِ حاضر این است که چگونه و بر اساس کدام کارکردهای گفتمانی، تعامل میان دیگری و من تحقق می پذیرد و این تعامل در قالب چه گفتمانی طرح و نمایه می گردد. در واقع، هدف مقاله، تبیین ویژگی های نظام «دیگرمحور» و چگونگی تحقق آن، در دو نمونه از غزل های مولانا و بررسی نقش آن در شکل دهی به فضاهای فرهنگی و ارزشی است. فرضیه پژوهش از این قرار است که در غزل مولانا «دیگری» حضوری متمرکز دارد و مرکز انرژی ها است. هر چند این وجه متمرکز، در فرایندی تطبیقی حضور خود را به صورت متکثّر به تمام فضا تسرّی می دهد و با ارتقای پایگاه حضوری من، ابژه ها و سوژه ها، وضعیتی استعلایی را رقم می زند. این وضعیت، برآیند حضور بنیادی دیگریِ دیگری ها (فرامن) است که همه عوامل گفتمانی در پیوند با او معنا و ارزش می یابند.
مقوله «مرکز» و «حاشیه»، تبیین انگاره مفهومی از مواجهه «خود» و «دیگری» در حیات شهر با تأکید بر رویکرد توسعه درون زا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۸
133 - 144
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم عمده در نگاه مدرن و پست مدرن به پدیده ها، دوگانه «خود» و «دیگری» است. در علوم اجتماعی، هنگامی که صحبت از دیگری می شود، بحث این است که اقلیت و اکثریت جامعه چگونه شکل می گیرد؛ بنابراین در اندیشه جامعه شناختی، اقلیت ها معمولاً دیگری را تشکیل می دهند. چراکه «اکثریت» در چارچوب جامعه، واجد قدرت می شوند و همین قدرت، زمینه ساز معنای «دیگری» در چارچوب «بازنمایی» خواهد شد. در شهرهای ایران، حاشیه نشینی و یا به تعبیری دیگر کانون های خودانگیخته بخش جدایی ناپذیری از زندگی شهری را شکل می دهند. پرسشی که مطرح می شود آن است که چگونه حاشیه به عنوان «دیگری» می تواند توسعه یافته، در خود ریشه کند و در جامعه تبدیل به نیروی «مولد» شود؟ بدین منظور مقاله حاضر، بر آن است تا با بررسی نحوه مواجهه و تعامل «خود» و «دیگری»، زمینه ای مناسب را برای طرح دکترین معتقدین به توسعه درون زا فراهم آورد. این تحقیق به لحاظ «ماهیت» پژوهش، از گونه تحقیقات «کیفی» از نوع «بنیادی» و به لحاظ «قصد» از پژوهش، «تحلیلی» است که به درک شیوه مواجهه خود و دیگری در حیات شهر می پردازد. منطق پژوهش، «قیاسی» است. در پایان، این مطالعه نشان می دهد که اصلاح در نحوه توزیع خدمات به حاشیه جهت مولد نمودن دو حوزه صنعت و کشاورزی و متعاقب آن کوچک نمودن بخش مصرف، تقویت نهادهای محلی در فرایند توانمندسازی حاشیه، بازنگری قلمروی مالکیت، تقویت بنیان های اقتصاد درونی با مشارکت مردم و عدم تزریق امکانات از بیرون، ازجمله عواملی هستند که می تواند در مولد نمودن حاشیه، تأثیرگذار باشند.
تعریف هویت در میانه گوهرگرایی و سازه گرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه های نظری موجود در باب هویت را در سه دسته کلی می توان جای داد: کسانی که برای هویت صرف نظر از جامعه و تاریخ و تحولات آن، جوهره ثابتی قائلند. کسانی که هویت انسانی را فاقد جوهر و صرفاً شکل یافته در محیط اجتماعی و متأثر از شناخت های اجتماعی و «دیگری»ها می دانند. کسانی که ضمن پذیرش یک جوهره و ساختار وجودی برای انسان، شکوفایی و تغییرات هویتی را متأثر از جامعه می دانند. این مقاله، با پرداختن به سه سؤال اساسی درباره چیستی هویت؛ یعنی رابطه هویت با «ساختار وجودی انسان»، «شناخت» و نیز «دیگری و تمایز»، تلاش بر نشان دادن درستی دیدگاه سوم دارد که ضمن پذیرش جوهره برای انسان به نقش جامعه در شکل گیری هویت اهتمام می ورزد؛ اما شناخت و دیگری را عامل انحصاری در پیدایش هویت نمی داند؛ هرچند این دو را در شکوفایی و پویایی هویت در چارچوب جوهره وجودی انسان، دارای نقش تعیین کننده می داند. روش انجام کار مبتنی بر تحلیل منطقی مفاهیم به کار رفته در تعاریف هویت و یا ارجاع به شواهدی از واقعیات اجتماعی و استخراج لوازم منطقی آن می باشد.
رویکرد ابن عربی در مواجهه با تقابل های معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل های معرفتی در صورت پافشاری طرفین بر حقانیت خویش و باطل پنداشتن دیگر آراء و عقاید، غالباً به درگیری و نزاع ختم می شود و در صورت چشم پوشی یکی از آنها از عقیده خویش و پذیرفتن بی قیدوشرط دیگر عقاید، به حاکمیت و سلطه دیگران می انجامد. در این زمینه، ابن عربی راهکار سومی را برمی گزیند. او به رغم پایبندی به عقیده خود، به دیگر عقاید همچون فرصتی جهت تعالی و معرفت بیشتر می نگرد. در نظام فکری ابن عربی، هر موجودی به لحاظ هستی شناخت، مظهر اسم یا اسمائی از حق تعالی است و از حیث معرفت شناختی درک او از حق وابسته به میزان استعداد او در دریافت تجلیات الهی است. ابن عربی با گره زدن اختلاف آراء و عقاید به اختلاف استعدادها و تجلیات، ایده دست نیافتنی بودن تمامِ حقیقت را پذیرفته است و این ایده می تواند از مهم ترین مبانی او در نوع مواجهه با تقابل های معرفتی باشد.
تمثیل مادری-برای/به جای-مسئولیت اخلاقی در اندیشه پدیدارشناسانه امانوئل لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
317-336
حوزه های تخصصی:
اندیشه پدیدارشناسانه و اخلاقی امانوئل لویناس (فیلسوف یهودی لیتوانیایی تبار 1995-1906م) –مانند دیگر هم عصران فرانسوی اش- برای نقد سنت های فلسفی پیشین، آکنده از تمثیل ها و استعاره های مربوط به حیطه خانواده و نقش های خانوادگی است. در میان این نقش ها، لویناس نقش مادری را با توجه به بنیان اخلاقی ای که در تمامی سنت های فرهنگی-تربیتی دارد مورد اهتمام قرار می دهد تا بدین نمط مبنایی انفعالی-انضمامی را برای نظریه مسئولیت اخلاقی خود تدارک ببیند: این مسئولیت پیش از ورود شخص سوم و در نتیجه قدم نهادن به عرصه جامعه و سیاستْ مجال تحقق می یابد. مادری و زایندگی –در مقام پارادایم ارزش شناسانه مسلّط در اندیشه لویناس- با پدیده بنیادین مسئولیت اخلاقی هم بسته است زیرا جهت مندی یا مدالیته ارزش شناسانه هر دو یکسان است. در مقاله حاضر -که هدف عمده آن تبیین این همانی ارزش تمثیل مادری با مسئولیت اخلاقی است- نشان داده خواهد شد که نظریه مسئولیت اخلاقی لویناس در قالب تمثیل مادری به خوبی قابل طرح است و از این رو واجد سویه ای جنسیتی نیز می باشد.
فرافیلم و نسبت «خود» و «دیگری» در سینمای عبّاس کیارستمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و یکم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
227 - 254
حوزه های تخصصی:
فرافیلم آن دسته از فیلم هایی است که موضوع آن ماهیت سینما و امر فیلم سازی است، فیلم سازان این آثار با نگاه انتقادی به شیوه تولید معنا، تخیلی یا تصنعی بودن فیلم را برجسته کرده و به رویارویی با توهم موجود در فیلم های متعارف و واقع گرا می پردازند. تقابل و کشمکش شخصیت ها در آثار سینمایی به عنوان یک اصل، اهمیت مطالعه نسبت «خود» و «دیگری» را در آن ها به خوبی نمایان می کند. نسبت خود و دیگری در بخش زیادی از تاریخ فلسفه طبق رابطه سوژه ابژه صورت بندی شده است. از نظر سارتر انسان تحت «نگاه» دیگری تبدیل به شی ء شده و آزادی خود را از دست می دهد. در مقابل، لویناس فرض کردن «دیگری» را به عنوان یک ابژه شناخت، خشونت علیه «دیگری» می داند. بر اساس تحلیل روابط شخصیت های آثار کیارستمی می توان به این سؤال پاسخ داد که نسبت «خود» و «دیگری» در فیلم ها و فرافیلم های او چگونه است. در بررسی فیلم های «خانه دوست کجاست» و «طعم گیلاس» و فرافیلم های «کلوزآپ»، «زیر درختان زیتون» و «باد ما را خواهد برد»، از روش توصیفی تحلیلی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف استفاده شده است تا بتوان تأثیر تفاوت ساختاری فرافیلم ها در نوع بازنمایی «دیگری» را در آثار این کارگردان نشان داد. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که به رغم اشتراک خالق و پس زمینه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خلق این آثار، برخلاف فیلم ها، در فرافیلم های کیارستمی به سبب ویژگی های خود بازتابی و خود انتقادی، نسبت خود و دیگری، لویناسی و دیگر آئین است که این امر حاکی از ساختاربندی مجدد نظم گفتمانی مستقر جامعه در نسبت با «دیگری» است.
دیگریِ دینی در دیالکتیک ثبوت و نفی (خوانشی نظری- انتقادی از مواجهه سوژه و دیگری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال بیستم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
26 - 48
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به میانجیِ نقدی هستی شناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (به مثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، به بیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در این جا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش می کشد. مفاهیمی که از دل صورت بندیِ نظری (برگر، باختین، رانسیر) برآمده اند در کلیت خود بر چگونگی نسبت سوژه و دیگری استوراند. دیگری در این تلقی، ابژه ای در درون تکثری از ابژه های شناخت نیست که باید سوژه، آن را دریابد بلکه دیگری نیز واجد سوژگیِ خود (سوژه شناسنده) است که هر دَم به میانجیِ وضعیت های اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگیِ خاصی آن را از کف داده یا از او سلب گشته است. بر این اساس نسبت تساهل دینی و پلورالیسم دینی با گفت وگومندی و بینامتنیت در بستر اجتماعی چیست؟ نسبت تساهل دینی با من از یک سو و دیالکیتک من با دیگربودگی در بستر اجتماعی چیست؟ آیا می توان از برابری رادیکال یا بازتعریف تقسیم امر محسوس رانسیری به مثابه میانجی ای ضروری یاد کرد؟ سپهر برابری رادیکال تا چه مرزی می تواند گسترده شود؟ آیا گفتمان مسلط دینی یا (پلیس به تعبیری رانسیری) مجالی برای سیاستِ (دیدارپذیری) دیگری خواهد داد؟ سیاستِ دیگری در مواجهه با گفتمان مسلط دینی یا پلیس از چه مکانیسم هایی می تواند بهره جوید؟پس از واکاوی منابع نظری و بهره گیری از روش اسنادی جهت توصیف و تحلیل ادبیات پروبلماتیک پژوهش، مدلی نظری/مفهومی از منطق درونی بحث استخراج شده تا امکان آشکارشدن پیچیدگیِ توصیف و تحلیل برآمده از صورت بندیِ بحث، فراهم گردد. در نهایت پژوهش برآن است تا نشان دهد که، خودآیینیِ سوژه ها (سوژه شناسنده کانتی)، مواجهه آن ها با اغیار را نه به گونه ای یک سویه و اقتدارگرایانه، بلکه آکنده از گفت وگو و گفت وگومندی می سازد (دیالوگ باختینی) که سوژه را ایستاده در تکثری از معانی و نشانه هایی قرار می دهد که او را به ساخت صورت بندی هایی منطقی از نمودگارهایی (فنومن) فرامی خواند که در بازار دین در برابر دیدگان او تجلی می یابند. سلسله مراتبی که دیگری را، به مثابه ابژه فاقد خودآگاهی، بر می سازد، واسازی گشته و دیگری نیز به مثابه سوژه، واجد شناخت ابژه های متکثری می گردد (سیاستِ رانسیری) که در این بازار عرضه می گردد.
هابرماس و دیگریِ عقلانیت غربی: منطقِ دوگانه مشمول گردانیدن و از شمول خارج ساختن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
145 - 165
حوزه های تخصصی:
این مقاله نشان داده است که ادعای هابرماس در مورد همه شمولی مدرنیته، بر پایه تصور ویا برداشتی از مدرنیته قرار گرفته است که با عقلانیت غربی پیوندیافته است: «ما بی شک، ادعای همه شمولی را با درک غربی خودمان از جهان پیوند می زنیم»Habermas, 1984: 17) ) .مقاله بحث کرده است که برداشت مذکور ، وقتی در متن جهانی سرشار از تنوعات فرهنگی قرار داده شود، بسیار پرسش برانگیز خواهد بود. در جهت برجسته ساختن تناقضات ادعای هابرماس، قسمت اول این مقاله بحثی عرضه کرده است در باب منطق دوگانه عقل در زیست جهان تا نشان دهد عقلی که بنیاد مدرنیته قرار گرفته است، به اقتضای ذات خود نمی تواند دیگری خود را در حد و اندازه خود به رسمیت بشناسد. این عقل ازیک سو ناچار است برای تحقق وعده همه شمولی خود، دیگری غیر غربی را به حساب آورد و از سویی دیگر به دلیل نقش محوری و بنیادینی که برای خود قائل است، او را از شمول خارج کند. این منطق که از آن به عنوان «مشمول گردانیدن» و «از شمول خارج ساختنِ» همزمان نام برده شده است، نه تنها اعتراضاتی فلسفی و تاریخی را در دنیای فکری غیر غربی برانگیخته است، بلکه در فلسفه و تاریخ معاصر غربی نیز مورد نقد جدی قرار گرفته است. در برابر ادعای همه شمولی هابرماس بر پایه عقلانیت غربی، مقاله در قسمت دوم خود با گشودن بحثی پیرامون تنوع روشنگری ها بحث کرده است که « دیگری غیر غربی» ضرورت دارد خود را از حاشیه به متن بکشاند و درجهت به رسمیت شناخته شدن خویش، پروژه تجدد سنت خویش را با رویکردی نوین از سر گیرد و در فرایند همه شمولی راستین که حاصل مشارکت همه فرهنگ ها است، نقشی ایفا کند
بازنمایی غرب در سینمای ایران
منبع:
رادیو تلویزیون سال ششم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۱
61 - 95
حوزه های تخصصی:
رسانه ها ابزار بیان ایدئولوژیک گفتمانها هستند و از طریق آنها می توان ایدئولوژی را به سطح جامعه تزریق کرد. از این لحاظ برای دریافت روند تطوری گفتمان حاکم، می توان از رسانه ها به عنوان مرجعی مطالعاتی استفاده کرد. سینما به علت تصویری بودن و همه گیر بودن در میان رسانه های جمعی از جایگاه والایی برخوردار است.
تغییرات گفتمانی بر نحوه رویارویی با دیگری تاثیر می گذارد. از یک سو، «دیگری» و تعریفی که از آن در طول روندهای گفتمانی گوناگون شده است برای ساخته شدن هویت ملی و اجتماعی یک ملت، نقشی اساسی ایفا کرده است. از سوی دیگر،«خودی» همواره برای تعریف هویت ملی و جداسازی خود از غیر، به غیریت سازی می پردازد و می توان گفت که رسانه های جمعیتنها یکی از ابزار ساخت و بازتولید دیگری و بازتعریف «خود» است.
در پژوهش حاضر گفتمان «خود/ دیگری» در سینما مورد بررسی قرار می گیرد. تا نحوه بازنمایی «دیگری» و بازتولید «خود» در مقابل آن و شکل گیری هویت «خودی» تعریف شود. بنابراین «دیگری» به تنهایی مسئله این تحقیق نبوده است و تا جایی مورد کنکاش
قرار می گیرد که «خودی» نیز حضور داشته باشد.
برای رسیدن به پاسخ مسئله تحقیق از سه سطح تحلیل برای بررسی نمونه های منتخب استفاده شده است. چرا که سعی شده است از سطح توصیف صرف فراتر رفته و وارد تحلیل گفتمانی متون شویم. در سطح اول از الگوی روایت «بارت» برای بررسی معنای ضمنی و آشکار سکانس های مورد تحلیل استفاده شده است و در سطح دوم الگوی «سلبی و کادوری» برای توصیف نشانه شناختی مبنای کار قرار داده شده است. در ادامه با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی ونداک، گفتمان «خود/دیگری» متن تحلیل شده است.
الگوی های مذکور واسازی و کنکاش در سطوح مختلف متن را برای محقق فراهم می کنند. با مشاهده و بررسی و تحلیل فیلم ها آنچه که در مواجهه با دیگری در تمام متون دیده شده است؛ «استعاره سفر» برای مواجهه با غرب است. در تمام فیلم های انتخابی «خودی» به سفر می رود یا از سفر غرب باز می گردد. و در اکثر نمونه ها «خودی» از این مواجهه و سفر پشیمان و نادم باز می گردد. و در نهایت دیگری طرد و نفی می شود.
ایده مسلط در اکثر قریب به اتفاق متون «بازگشت به خویشتنِ اصیل و بومی»، در مقابل غرب مطرود، است. غرب با ایده های مختلف در این متون طرد می شود؛ گاهی با ایده وحشت زایی و گاه عقلانیت ابزاری غربی در مقابل «خودی» قرار داده می شود. در نتیجه آنچه از تحلیل فیلم های بررسی شده بر می آید این است که، غرب در سینمای معاصر ایران همراه با جهت گیری رسانه ای، طرد شده و منفور قلمداد شده است.
دیگری و بازنمایی آن در خاطرات زنان؛ مطالعه ی موردی: خاطرات دختران فرمانفرما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۷
۷۹-۱۰۶
حوزه های تخصصی:
خاطره نگاری به شکل زندگی نامه ی خودنوشت، از گونه های رایجی بود که میان زنان تاریخ معاصر ایران مقبول افتاد و عرصه ای برای نمایش «خود» در پرتو شناخت «دیگری» شد. این مقاله با رویکرد تفسیری هرمنوتیکی در چارچوب مفهومی «هویت روایی پل ریکور» در پی پاسخ به پرسش چگونگی بازنمایی «دیگری» در روایت زنان خاطره نگار خانواده ی عبدالحسین میرزا فرمانفرما برآمده تا نشان دهد که شرح دیگری چگونه بخشی از هویت روایی نویسنده را شکل داده است. از کاربست این چارچوب مفهومی چنین برداشت می شود که بازنمایی «دیگری»، ارتباطی مستقیم با منظومه ی گفتمانی مورد حمایت راویان داشته است؛ زیرا همان گونه که توصیف «دیگری» در خاطرات مریم فیروز، ارتباطی مستحکم با دیدگاه حزبی و ایدئولوژیک و هویت بازنمایی شده در پرتو آن دارد، در اثر ستّاره فرمانفرماییان، هویت جنسیتی زن با بازنمایی خودپنداره ای متفاوت با واقعیت اجتماع مردسالار، ملاک توصیف بوده است. توصیفی که در اثر مهرماه فرمانفرماییان، فارغ از شدت تأثیر دو دیدگاه ذکرشده، در گفتمانی همدلانه با گذشته ی سپری شده، قابل مشاهده است.