جامعه شناسی ایران

جامعه شناسی ایران

جامعه شناسی ایران سال بیستم بهار 1398 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

عقاید قالبیِ گروه های قومیِ کرد کرمانشاه درباره تلقی از یکدیگر و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عقیده قالبی قوم مداری کرد هورام کلهر سوران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۳ تعداد دانلود : ۴۹۵
مطالعه حاضر، به مسئله تفکرات قالبی گروه های قومی کُرد از همدیگر و پیامدهای آن -با روش نظریه زمینه ای- می پردازد. جامعه مورد مطالعه، زنان و مردان گروه های قومی کُرد شهر کرمانشاه و نمونه تحقیق، از میان گویش های سه گانه هورام، سوران و کلهر، 28 نفر به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. محتوای مصاحبه ها طی سه مرحله کدگذاری و تحلیل شد. در کدگذاری باز، 115 کد به دست آمد که پس از ادغام ، در مرحله دوم به هشت کد محوری تقلیل یافت. در مرحله آخر-کدگذاری گزینشی- نیز دو کد قوم مداری و فاصله بین قومی استخراج گردید. نتایج نشان داد که تلقی و توصیف گروه ها از یکدیگر تحت تأثیر قوم مداری و برترپنداریِ گروه خودی است و در تلقی از دیگری، بر پای بندی و عدم پای بندی به هویت کردی تأکید می شود. شدت عقاید قالبی و فاصله قومی میان دو قوم هورام و سوران با قوم کلهر بیش تر از فاصله هورام و سوران با یکدیگراست.
۲.

دیگریِ دینی در دیالکتیک ثبوت و نفی (خوانشی نظری- انتقادی از مواجهه سوژه و دیگری)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سوژه دیگری دیالکتیک دین خصوصی شده سیاست گفت وگومندی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۸ تعداد دانلود : ۴۰۵
این پژوهش به میانجیِ نقدی هستی شناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (به مثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، به بیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در این جا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش می کشد. مفاهیمی که از دل صورت بندیِ نظری (برگر، باختین، رانسیر) برآمده اند در کلیت خود بر چگونگی نسبت سوژه و دیگری استوراند. دیگری در این تلقی، ابژه ای در درون تکثری از ابژه های شناخت نیست که باید سوژه، آن را دریابد بلکه دیگری نیز واجد سوژگیِ خود (سوژه شناسنده) است که هر دَم به میانجیِ وضعیت های اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگیِ خاصی آن را از کف داده یا از او سلب گشته است. بر این اساس نسبت تساهل دینی و پلورالیسم دینی با گفت وگومندی و بینامتنیت در بستر اجتماعی چیست؟ نسبت تساهل دینی با من از یک سو و دیالکیتک من با دیگربودگی در بستر اجتماعی چیست؟ آیا می توان از برابری رادیکال یا بازتعریف تقسیم امر محسوس رانسیری به مثابه میانجی ای ضروری یاد کرد؟ سپهر برابری رادیکال تا چه مرزی می تواند گسترده شود؟ آیا گفتمان مسلط دینی یا (پلیس به تعبیری رانسیری) مجالی برای سیاستِ (دیدارپذیری) دیگری خواهد داد؟ سیاستِ دیگری در مواجهه با گفتمان مسلط دینی یا پلیس از چه مکانیسم هایی می تواند بهره جوید؟پس از واکاوی منابع نظری و بهره گیری از روش اسنادی جهت توصیف و تحلیل ادبیات پروبلماتیک پژوهش، مدلی نظری/مفهومی از منطق درونی بحث استخراج شده تا امکان آشکارشدن پیچیدگیِ توصیف و تحلیل برآمده از صورت بندیِ بحث، فراهم گردد. در نهایت پژوهش برآن است تا نشان دهد که، خودآیینیِ سوژه ها (سوژه شناسنده کانتی)، مواجهه آن ها با اغیار را نه به گونه ای یک سویه و اقتدارگرایانه، بلکه آکنده از گفت وگو و گفت وگومندی می سازد (دیالوگ باختینی) که سوژه را ایستاده در تکثری از معانی و نشانه هایی قرار می دهد که او را به ساخت صورت بندی هایی منطقی از نمودگارهایی (فنومن) فرامی خواند که در بازار دین در برابر دیدگان او تجلی می یابند. سلسله مراتبی که دیگری را، به مثابه ابژه فاقد خودآگاهی، بر می سازد، واسازی گشته و دیگری نیز به مثابه سوژه، واجد شناخت ابژه های متکثری می گردد (سیاستِ رانسیری) که در این بازار عرضه می گردد.
۳.

حرمان نظام مند: تحلیلی کیفی از خشونت ساختاری و پیامدهای آن در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خشونت خشونت ساختاری ساختار عاملیت حرمان نظام مند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۱ تعداد دانلود : ۴۳۶
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت خشونت ساختاری در شهر سنندج و پیامدهای آن با روش نظریه زمینه ای انجام شد. مقوله هسته ای حرمان نظام مند</em> به عنوان نظامی القاء شده از محرومیتی بنیادین، فراگیر و همه جانبه کشف و معرفی شد. مطابق با روایت نظری به دست آمده، با تأثیرگذاری متقابل خشونت ساختاری در کنار شرایط زمینه ای و مداخله گر، راهبردهای فرد به شکل تلاش برای سازگاری، تغییر شرایط و یا انحراف ظاهر شده و در مقابل، جامعه به راهبردهای مقابله ای خود جهت کنترل افراد منحرف متوسل می شود. نتیجه آن، شکل گیری پیامدهای اقتصادی شامل تشدید فقر، بیکاری، گرسنگی و شرایط سخت معیشتی و پیامدهای اجتماعی شامل طرد اجتماعی، گرایش به تکرار جرم و آسیب دیدگی خانواده است که در چهارچوبی ازحرمان نظام مند عمل می نمایند. بنابراین، عاملیت فرد و تلاش او برای واکنش درمقابل خشونت ساختاری عملاً به عاملی  تبدیل می گردد که ساختار، خشونت خود را شدیدتر و گسترده تر ازگذشته اعمال نماید.
۴.

خوانشی انتقادی از مطالعات جامعه شناسی در ایران ذیل اکنونِ تبارشناختی (با تاکید بر آثار و آراء دکتر ابراهیم توفیق)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فردیت لحظه حال تبارشناسی تلقی گذار گفتمان پسااستعماری مناسبات قدرت هویت ناب سوژه زدایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۹ تعداد دانلود : ۴۱۳
از آن جایی که مطالعات مربوط به مدرنیته ایرانی، و جامعه شناسی تاریخی،  تاثیراتی مهم بر مطالعه سایر حوزه های مرتبط با مدرنیته از جمله وضعیت جامعه شناسی در ایران دارند شایسته توجه اند. دکتر ابراهیم توفیق یکی از جامعه شناسان ایران است که مطالعات جامعه شناسی و مدرنیته ایرانی را با رویکردی به جامعه شناسی تاریخی،  بر تبارشناسی لحظه حال متمرکز نموده است. این مقاله در صدد تحلیل مطالعات ایشان به منظور فهم انتقادی مطالعات تبارشناختی از اکنونیتی است که نوع مواجهه با آن، وضعیت سنت، مدرنیته و جامعه شناسی را در ایران رقم زده است. به این منظور داده های27 اثر از توفیق، به شیوه اسنادی گردآوری و با روش مرور سیستماتیک، مورد تحلیل قرار گرفته اند. پایان بندی انتقادی فراتحلیل صورت گرفته درباره آثار و آراء توفیق؛  فقدان مطالعه مناسبات سیستماتیک میان دانش و سرشت قدرت مآب دانش، تقلیل روابط سیستماتیک میان دانش و اراده به قدرت، به مناسبات میان دانش و بلوک قدرت، تقلیل نظام دانش به محتوای دانش، تعلیق چگونگی گسست از گفتمانِ گذار، مغفول باقی گذاشتن بحران بازنمایی در رابطه میان نظام تولید دانش و وضعیت جامعه، غفلت از ناتوان سازی سوژه در گسست از خوانش گذرا از حال توسط نظریه پسااستعماری، نقد ایدئولوژی در سطح رفتاری به رغم باور به ضرورت نقد مبنای وجودی ایدئولوژی در سطح شناختی، قرار گرفتن نظریه حال در معرض پروبلماتیک نظریه تداوم و. . . را نتیجه می گیرد. این موارد از سویی منجر به رسمیت یافتن فردیت لحظه حال و از دیگر سو منجر به بازتولید تلقی تداوم و بی توجهی به انحطاط شده است. همچنین این امور از سویی منجر به هوشیاری نسبت به تبعات گفتمانی رویکرد پسااستعماری، و از سوی دیگر منجر به فرسایش سوژه در گسست از خوانش گذرا از لحظه حال توسط جامعه شناسی در ایران شده است.
۵.

سنخ شناسیِ الگوهای آموزشِ جامعه شناسی بر اساسِ تجربه زیسته ذینفعانِ دانشگاهی (مورد مطالعه: اساتید و دانشجویانِ دانشگاه ها و مؤسساتِ آموزشِ عالی حضوری و دولتی شهرِ تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: میدان دانشگاهی ذینفعانِ دانش آموزش جامعه شناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۷ تعداد دانلود : ۴۷۴
هدف از این تحقیق شناختِ الگوهای آموزشِ جامعه شناسی است. روشِ تحقیق، کیفی و جامعه مورد مطالعه دانشگاه ها و مؤسساتِ آموزش عالی حضوری و دولتی شهر تهران است. یافته ها با استفاده از نمونه گیریِ هدفمند و نظری از طریقِ مصاحبه نیمه ساختاریافته با 31 نفر از دانشجویانِ دوره دکتری و استادانِ جامعه شناسی جمع آوری شده اند. نتایج حکایت از تمایز میان الگوهایِ آموزشِ جامعه شناسی در جامعه مورد مطالعه دارد و راهبردها و کنش هایِ کنشگرانِ حوزه جامعه شناسی را در کلاسِ درس و محیطِ آموزشی در پنج الگو تفکیک و صورت بندی می کند که عبارتند از؛ 1) کلاسیک، 2) انتقادی، 3) کاربردی، 4)اجتماعی، 5) وظیفه ای-رفتاری. همچنین یافته ها نشان داد که یک الگویِ مبهمِ ترکیبی و اقتضائیِ در راه  نیز در حال شکل گیری است که هنوز ظهورِ کامل و استقرار نیافته است.
۶.

گرایش های دینی معاصر و وضعیت موسیقی در ایران پساانقلابی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازسازی گرایی دینی ترمیم گرایی دینی موسیقی محافظت گرایی دینی نهاد هنر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۳ تعداد دانلود : ۷۲۰
این مقاله نسبت گرایش های دینی با موسیقی را در ایران معاصر مورد بحث قرار داده است. گرایش ها بر اساس تقسیم بندی محدثی (محافظت گرایی دینی، ترمیم گرایی دینی و بازسازی گرایی دینی) بررسی و مواضع هر یک در قبال موسیقی به بحث گذاشته شده است. در این مقاله رابطه دو نهاد دین و نهاد هنر از منظر جامعه شناسی دین و جامعه شناسی هنر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. مقاله با استفاده از روش اسنادی و چارچوب نظری ملهم از آرای ماکس وِبر تدوین شده است. رویکرد هر یک از گرایش ها به موسیقی بر اساس هفت شاخص (خرید و فروش، تعلیم و تعلم، سماع، استماع، نواختن و آوازخوانی، ارائه تعریف، ملاک تشخیص و استثنائات) بررسی شده است. بر مبنای تحلیل ارائه شده، رویکرد نخست با آمیختن مفهوم کشسان غِنا، لهو و لعب و بعضاً موسیقی با افعال حرام، هر کنشی را در خصوص موسیقی حرام دانسته و صرفاً در بعضی موارد همچون جنگ ها، کاربرد موسیقی را مجاز دانسته است. گرایش دوم با استفاده از مفهوم "منطقه فراغ" و امکان تشخیص موسیقی حلال و کاربرد حرام موسیقی، موضوعات آن را به سه بخش حلال، حرام و بعضاً مشکوک تقسیم بندی می کند. در گرایش سوم افراد، منتقد حکم حرام بودن موسیقی اند و شرایط اجتماعی، زمینه مندی و کنشگر در این گرایش اهمیت بیشتری می یابند. این بررسی نشان می دهد که گرایش دینی مسلّط در ایران در برابر فشار اجتماعی مطالبه کننده موسیقی، وضعیتی انفعالی دارد. ارزیابی نویسندگان مقاله این است که گرچه در ایران معاصر نهاد هنر استقلال نسبی خود را از نهاد دین به دست نیاورده، اما روند تحولات به سود نهاد هنر و خارج شدن آن از سیطره نهاد دین در جریان است.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۴