مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
دیگری
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
23 - 51
هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش است که جایگاه «دیگری غیرغربی» در تئوری به رسمیت شناسی «اکسل هونت» چیست و عدم شمول و دربرگیرندگی در تئوری به رسمیت شناسی هونت، چه وجوه و مختصاتی دارد. از این رو بخش نخست این مقاله به توضیح مقومات تئوری به رسمیت شناسی اکسل هونت اختصاص می یابد. قسمت دوم مقاله به طرح نقدهایی اختصاص داده شده که به کلیت نظریه هونت وارد آمده است. تمرکز این قسمت بر مواردی همچون طبقه استثمارشده و جنسیت تحقیرشده و نیز تردید در توانش رهایی بخش نظریهارج شناسی و انتزاع آن از ساختارهای سلطه و قدرت است. اما در قسمت سوم که موضوع اصلی مقاله است، به رسمیت شناسی در پیوند با دیگریِ غیرغربی بررسی می شود. در نهایت می کوشیم تا مخمصه دیگریِ غیر غربی را تبیین کنیم که اساساً دیده نمی شود.
ادراک «دیگری» معلول در بستر اجتماعی ایران از دیدگاه متخصصین جامعه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (فردوسی مشهد) سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
216 - 189
هدف پژوهش حاضر ادراک دیگری معلول در بستر اجتماعی ایران است. روش پژوهش کیفی و از نوع تحلیل مضمون و میدان پژوهش اساتید جامعه شناسی دانشگاه های شهر تهران بودند. با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی و رسیدن به اشباع داده ها، تعداد 13 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جهت تعیین قابلیت اعتماد مصاحبه ها از راهبردهایی چون بازبینی توسط شرکت کنندگان و یک داور ناظر استفاده شد. تحلیل دادها نیز بر اساس روش شبکه مضامین آترید-استرلینگ صورت گرفت. نتایج در سه مضمون سازمان دهنده شامل: موانع نگرشی، موانع فیزیکی و موانع نهادی استخراج گردید. به طور کلی نتایج نشان داد که معلولان نسبت به دیگر گروه ها و اقلیت های جامعه، در نظام سیاست گذاری و برنامه ریزی کمتر لحاظ شده اند و مسائل آنها به خوبی شناسایی نشده است. لذا نظام تصمیم گیری جامعه نیازمند سیاست ها و برنامه هایی برای حضور و مشارکت فعال معلولان می باشد. بدون مشارکت فعال و برابر معلولان و سازمان های نماینده آنها، استراتژی ها و برنامه های توسعه موجب تداوم و تبعیض علیه افراد معلول می شود. با این حال، برای مؤثر بودن سیاست ها و برنامه ها، باید باورهای فرهنگی مربوط به ناتوانی را که در جامعه وجود دارد، در نظر بگیرند. اگر بخواهیم در این زمینه حقیقتاً یک گام به پیش رو داشته باشیم درک ناتوانی به عنوان نقص یا محدودیت باید به عنوان یک ویژگی منحصر به فرد از هویت کلی فرد بازتعریف شود. با توجه به نقش مؤسسات آموزشی در اجتماعی کردن نسل بعدی شهروندان، مدارس می توانند نقشی جدایی ناپذیر در پرورش جامعه عادلانه تر، به ویژه از طریق آموزش چندفرهنگی ایفا کنند تا ضمن ترویج معلولیت به عنوان یکی از تنوع های فرهنگی موجبات کاهش اختلاف بین گروه ها و تقویت روابط بین گروهی را فراهم نمایند.
تکوین «دیگری» در میان دانش پژوهان روابط بین الملل در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ششم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
7 - 31
. زیربنای تفکر بین المللی کشورها در حوزه روابط بین الملل، نحوه نگاه به «دیگری» است. طبعاً تفکر بین المللی در ایران نیز رابطه نزدیکی با ادراکات از «دیگری» دارد. این مقاله به این موضوع می پردازد که دانش پژوهان روابط بین الملل در ایران چگونه استعاره را به عنوان یک رویه تأثیرگذار زبانی، برای صورت بندی مقوله «دیگری» به کار می گیرند. این مقاله با تکیه بر چارچوب تحلیلی و روش تحلیلِ استعاری به بررسی سازه های استعاری درباره مقوله «دیگری» در متون دانشگاهی روابط بین الملل ایرانی می پردازد. محققان روابط بین الملل در سال های اخیر تلاش کرده اند تحقیقات نوینی را با هدف کشف و بررسی مفاهیم و اظهارات استعاری در قلمرو متون دانشگاهی انجام دهند. در این مقاله با الهام از روش تحلیل استعاری جاکل، مصادیق مقوله «دیگری» به عنوان قلمرو مقصد از دل متون برگزیده دانشگاهی روابط بین الملل استخراج شده و مورد تحلیل قرار گرفته اند. مقاله نشان می دهد که استعاره های توزیع کنندگی، پزشکی/ بدن، بازی و موجودات غیرانسانی بیش از آنکه تلاشی برای ارائه توصیف «دیگری» باشند، نسبت «خود» را با «دیگری»ها در بستر سیاست بین الملل مشخص می کنند. در مقابل، از استعاره های نظامی، دینی و روان شناختی برای تولید معنای مستقیم درباره مصادیق «دیگریِ» خصم یعنی آمریکا و اسرائیل استفاده می شود.
بررسی مسئله «خود» و «دیگری» در آثار میرزا ملکم خان ناظم الدوله(مقاله علمی وزارت علوم)
جامعه ایران در عصر قاجار و آستانه مشروطه جامعه ای استبدادزده و مستضعف بود و مواجهه با «غرب/ دیگریِ» متمدن و مقتدر، عمق عقب ماندگی ها و نابسامانی های این مملکت را نمایاند و «خودِ» ناآگاه و بی دانش ایرانیان را در برابر چشمان بهت زده آنان قرار داد. میرزا ملکم خان ناظم الدوله، منورالفکر دوران پیشامشروطیت، با آثار و رساله هایش در تهییج و چرخش افکار مردم به سوی «دیگری» و گریز از خویشتن سهم بزرگی داشت. او کوشید تا با زمینه سازی برای تغییر گفتمان قاجار و استقرار گفتمان دموکراسی، جامعه درحال احتضار ایران را احیا کند. پرسش اصلی این مقاله چگونگی بازتاب «خود» و «دیگری» در مکتوبات ملکم و تأثیر رویکرد او در شکل گیری هویت ایرانی متجدد است. پژوهش حاضر نشان می دهد ملکم با اتخاذ سازوکارهایی سیاسی، ضمن افشاگری اوضاع داخلی کشور و نقد صریح شرایط موجود، همچنین تلاش برای به حاشیه راندن و حذف گفتمان دیرین سلطنت طلبی در ایران، به برجسته سازی گفتمان اروپایی و تقدیم جایگاه «دیگری» ارتقادهنده و توسعه بخش به غرب و فرهنگ و مظاهر تمدن غربی می پردازد و مساعی قلم وی مصروف استقرار گفتمان آزادی خواهِ قانون مدار ازطریق حذف «خود» و پذیرش «غیر» است. در این تحقیق، مسئله «خود» و «دیگری» از منظر ملکم، با بررسی مجموعه آثار وی و کاربست روش توصیفی تحلیلی بررسی می شوند.
بازنمایی و ترسیم ابعاد هویت «دیگری» سفرنامه نویس، مورد پژوهی: سفرنامه پیترو دلا وله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
1064 - 1094
بی گمان سفرنامه ها در راستای تبیین هویت ملت ها بر پایه نظرات «دیگری» به عنوان ابزاری مؤثر مطرح هستند. درحقیقت سفرنامه نویس در مسیر شناخت «دیگری» و به نوعی شناخت «خود» گام برمی دارد و فزون بر توصیف «دیگری» تصویرشده، «خود» تصویرگر را نیز معرفی می کند. در این راستا شباهت ها و به ویژه تفاوت های فرهنگی که گاه مطابق الگوهای فکری پیشین سفرنامه نویس و در مواری بر پایه تعصبات گوناگون شکل گرفته اند دربرگیرنده اطلاعات گسترده ای درخصوص هویت فرد تصویرگر می باشند. مکتب فرانسوی تصویرشناسی، به ویژه پژوهش های پاژو، ابزاری مناسب با هدف بررسی مفهوم هویت در سفرنامه ها ارائه می کند. در این جستار سفرنامه پیترو دلا وله را با هدف تحلیل دیدگاه وی به عنوان «دیگری» ایتالیایی-اروپایی و ترسیم ابعاد هویتی سفرنامه نویس بررسی می کنیم. دلا وله با توصیف شرایط گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و در مواردی قیاس این شرایط با آنچه نزد ملت خود، اروپاییان یا ترکان عثمانی رایج بود، اطلاعات ارزشمندی از ایران و ایرانیان دوره صفویان ارائه می کند؛ لیکن با نکته سنجی می توان از این مکتوبات در راستای شناخت «خود» سفرنامه نویس بهره جست.
تقابل زیست جهان «سوژه» در چند داستان مدرن و پسامدرن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم زیست جهان از مفاهیم بنیادین در فلسفه معاصر، بویژه پدیدارشناسی هوسرل است. در چنین فضایی موضوعات فلسفه مدرن قوام می یابد. موضوعاتی از قبیل سوژه، فضای میان ذهنی، دیگری، آگاهی و.... از طرفی وجوه عمده تمایز میان ادبیّات مدرن و ادبیّات پسامدرن، همین موضوعاتِ ذکرشده است. بنابراین توجّه به زیست جهان و تفاوت سوژه ای که در زیست جهان حضور دارد با سوژه ای که فارغ از این فضاست، مبنای مناسبی برای تحلیل سیر ادبیّات داستانی ایران از مدرن به پسامدرن است. برای رسیدن به این مقصود، سه داستان مدرن و سه داستان پسامدرن ایران، از منظر موضوعات مطرح در مفهوم زیست جهان در این مقاله بررسی شده است. رمان ها و داستان مدرن عبارت است از: "مونالیزای منتشر"، "شبیه عطری در نسیم" و "وقتی مادر کل کشید". داستان های پسامدرن عبارت است از: "داستان دودقیقه ای"، "نون و قلم" و "دختر و جنگ". به نظر می رسد عوامل سازنده زیست جهانِ مدرنِ سوژه، در گذار به ادبیّات پسامدرن، از بین رفته یا تغییر ماهیّت داده اند؛ عواملی چون دیگری، انسجام هویّت، و میان ذهنیّت. درنتیجه می توان گفت که زیست جهان در پسامدرنیسم فلسفه وجودی خود را از دست داده است. بنابراین سوژه در ادبیّات پسامدرن، در فضایی نامحدود قرار گرفته، رو به هیچ مرکز یا غایتی ندارد. ماهیّت وجودی چنین سوژه ای نیز مورد تردید جدّی است.
تحلیل شخصیت پردازی زن در سه درام مدرن ( اتوبوسی به نام هوس، جن زدگان و آن ها زنده اند) از نظر سیمون دوبوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
551 - 565
حوزه های تخصصی:
سیمون دوبوار در کتاب مشهورش، جنس دوم ، مفاهیم خاص فمنیسم اگزیستانسیالیستی را برای اولین بار ارائه می دهد. مطابق همین مضامین، وی تمایزهای بین مشخصه های زیست شناسی و ساختار اجتماعی و تاریخی یک جنسیت و کلیشه های مرتبط با آن را توضیح می دهد و موفق می شود منبع اصلی ای که زنان را در این ساختارها در مقام دیگری معرفی می کند اصلاح کند. با تکیه بر این الگوهای مطرح شده از سوی دوبوار، می توان شخصیت زن را در نقش های خاص زنانه، مثل زن شوهردار و زن عاشق و زن نارسیست، توضیح داد. او با توصیف زنان در موقعیت های متفاوت، سعی در به تصویر کشیدن مواردی دارد که چگونه زنان با زیر فشار گذاشتن خود در شرایط خاصشان زمینه را فراهم می کنند تا جنس دوم باشند. در این تحقیق سعی شده شخصیت های زن سه درام مدرن اتوبوسی به نام هوس از تنسی ویلیامز، جن زدگان از هنریک ایبسن و آن ها زنده اند از آثول فوگارد بر اساس این رویکرد سیمون دوبوار توضیح داده شوند. پژوهش حاضر نشان می دهد که چگونه کاربرد این نظریه در خوانش یک متن نمایشی می تواند درک رایج را، که ساخته نظام مردسالارانه است، تغییر دهد و جایگزین آن شود.
واسازی داستان اسکندر و فغستان براساس دیدگاه دیگربودگی جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
74-41
حوزه های تخصصی:
فارغ از پیام آشکار که بر پوسته هر متنی به نمایش درمی آید، گاهی گفتمان دیگری در ضمیر محتوا وجود دارد که نیت سازندگان متن را در حمایت از پوسته به چالش می کشد. در پرتو دگر خوانی و واسازی آثار، هزارتوهای تاریک، روشن و مفاهیم تازه ای ارائه می شوند. دو روایت فردوسی و ثعالبی از داستان «اسکندر و دختر پادشاه هند»، با تفاوتی معنادار در پایان بندی، داستانی آشنا از پیوند زناشویی دختر زیبای مغلوب با پادشاه فاتح است، اما در بررسی گفتمان ثانویه، سازوکارهای اِعمال قدرت بر بدن برجسته می شوند. این سازوکارها برخلاف تصور رایج، تنها تعذیب نیستند، بلکه علم النظر یا جمال شناسی نیز نوعی شبکه مراقبت تلقی می شود که با ورود زن از عرصه «دیگری» (خانه پدری) به حیطه «خود» (خانه همسر) پایان نمی یابد؛ بالعکس، زن آن هنگام که از آزمون بدن مندی که نهاد قدرت آن را تدارک دیده است، سربلند بیرون می آید، با عدول از هنجارهای جامعه پذیری، به مثابه تهدیدی برای تمامیت خواهی نظام حاکم به شمار می رود و طرد می شود. در این مقاله به شیوه تحلیلی توصیفی و با نگاه جامعه شناسانه، عناصر موجود در داستان مذکور واسازی شده اند و با بهره گیری از آرای اندیشمندان این عرصه به ویژه میشل فوکو به روابط متقابل سه عنصر «زیبایی»، «دانش»، و «قدرت» پرداخته شده است.
دیگری به مثابه معیار امر اخلاقی در آثار سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
403 - 385
حوزه های تخصصی:
قاعده زرین بر دوگانه خود - دیگری استوار است. سعدی به تصریح در یکی از قطعات خود به این قاعده با بیانی سلبی اشاره کرده است. با پیش فرض گرفتن توجه سعدی به قاعده زرین پرسش این است که اصولاً علت توجه به دیگری در اندیشه سعدی چیست؟ و این قاعده با نظر به ساحت های پنج گانه وجود انسان یعنی باورها، احساسات، خواسته ها، گفتار و کردار، در روایت ها و حکمت های سعدی چگونه انعکاس یافته است؟ پاسخ به این پرسش ها با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است. نتایج نشان می دهد توجه سعدی به دیگری از سه منشأ توجه به امر الهی، خویش کامی و اهمیت عدالت اجتماعی مایه می گیرد. سعدی در اشعارش در قالب حکمت ها، تمثیل ها و سخنان شخصیت های داستان قاعده زرین را به صورت امری انضمامی و همچون تجربه زیسته ارائه کرده است و درنتیجه امکان همذات پنداری و تاثیر عاطفی آن افزون شده است؛ یعنی خود را به جای دیگری انگاشتن و آنچه مطلوب است برای دیگری خواستن.
پرسش از نسبت سیاست و اخلاق: برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و ایمانوئل لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
277 - 298
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاش کرده است تا از طریق برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و امانوئل لویناس نشان دهد که جوهر سیاست را باید در فراسوی «سیاست واقعی» و کارگزار آن یعنی دولت جستجو کرد و چون چنین است، سیاست را باید نیازمند بازاندیشی ریشه ای، رادیکال و جدی دانست. این بازاندیشی ولی هم باید از طریق گشودن ساخت سیاست برای مهیا ساختن آن جهت ظهور امکانات جدید صورت پذیرد، هم از طریق ساخت گشایی اخلاق و تعمیق و توسعه آن از سطح فردی و نصیحت الملوکی به سطح «من در ما»ی معاصر و هم از طریق باز تفسیر رابطه سیاست و اخلاق که پیشاپیش در فرایند داوری ساخت گشایانه قرار گرفته اند و مهیای برقراری رابطه ای شده اند که خادم و مخدوم ندارد. در نتیجه چنین تاملات همزمانی، احتمالا مبانی آنچه در این مقاله سیاست اخلاقی خوانده شده است، می تواند در حد کلیات روشن گردد. مقاله بدین ترتیب، بر پایه خطوطی که بیان شد، سه پرسش دیرین را بار دیگر به میدان می آورد: سیاست چیست؟ اخلاق چیست؟ سیاست اخلاقی چیست؟ پرسش اول را مقاله بر پایه آراء آرنت و برجسته ساختن مفاهیمی مانند کثرت به جای وحدت، حوزه عمومی به جای حوزه خصوصی و صلح به جای جنگ پیش برده است؛ پرسش دوم را با تکیه بر فلسفه ورزی لویناس پیرامون اخلاق و تاکید بر مفاهیمی مانند تقدم فهم بر شناخت، تقدم دیگری بر من و تقدم فرد بر سرزمین سامان داده است و در نهایت پرسش سوم را از طریق برقراری نوعی نسبت بین آراء دو متفکر مذکور و مفاهیم مشترکی مانند مسئولیت در قبال دیگری، تقدم منافع انسانی بر منافع ملی و مفهوم جدیدی از دولت صورت بندی کرده است.
نسبت «حضور دیگری» و «معناداری زندگی» در اندیشه ی ژان پل سارتر و مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
129 - 157
حوزه های تخصصی:
ژان پل سارتر و مارتین بوبر هر دو به انسان، مسائل و اضطراب های وجودی او توجه کرده و درباره آن ها فلسفه ورزی نموده اند. ازجمله ی این مسائل، موضوع «دیگری» و «معنای زندگی» است. هدف پژوهش حاضر بررسی حضور «دیگری» و تأثیر آن در «معناداری» یا «بی معنایی» زندگی ازنظر این دو متفکر است. آراء سارتر در جایگاه یک اندیشمند خداناباور درباره «دیگری» در دو رویکرد ظاهر می شود؛ ابتدا دیدگاه افراطی او نسبت به «دیگری» که به حدی بدبینانه است که او را جهنم می نامد و ارتباط «من» با «دیگری» را مبتنی بر «ستیز» می داند. زندگی در این نگاه پوچ و بی معناست. سارتر در آراء متأخرش رویکردی اعتدالی پیدا می کند و معتقد است که باید به «جعل معنا» برای زندگی پرداخت و «دیگری» می تواند در این معنایابی نقش مؤثری داشته باشد. از طرفی، مارتین بوبر، اگزیستانسیالیستی الهی است که «دیگری» و «معنای زندگی» را در پیوندی عمیق با یکدیگر می بیند. در اندیشه ی او دستیابی به ارتباط اصیل و در پی آن کشف «معنای زندگی» تنها وقتی ممکن است که «تو»یی وجود داشته باشد. البته «تو» مراتبی دارد و بلندمرتبه ترین «تو»، «توی ابدی» است که در سایه ی «فیض» او، «معنای زندگی» کشف می شود.
تحلیل تطبیقی مفهوم «خود» و «دیگری» در سگ ولگرد اثر صادق هدایت و تیمبوکتو از پل استر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
283 - 316
حوزه های تخصصی:
تحلیل تطبیقی مفهوم «خود» و «دیگری» در سگ ولگرد اثر صادق هدایت و تیمبوکتو از پل استر جامعه انسانی همواره با تقابل ها و تعامل های دوگانه و فلسفه حضور مواجه بوده است. مفهوم «خود» و «دیگری» وجهی از این امر است که در نظریات فلسفی-اجتماعی هگل، هوسرل، کی یرکگور، باختین و لویناس نمود داشته است. این جُستار با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای و با استفاده از روش تحلیل محتوا و بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی و با تکیه بر وجوه نظری یاد شده، مفهوم خود و دیگری را در دو داستان سگ ولگردِ هدایت و تیمبوکتویِ پل استر واکاوی و تحلیل نموده و در آن ضمن بیان معنای خود و دیگری، اصول مهم فکری هدایت و استر در مواجهه با دیگری، ابعاد فرجام شناسی در سطح دو روایت و عدمِ دیگپرپذیری به مثابه یک کنش اجتماعی را نشان داده است.
بازتاب هویت اجتماعی امامیه ری در کتاب النقض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷ (پیاپی ۱۴۷)
163 - 185
حوزه های تخصصی:
هویت اجتماعی به عنوان نوعی احساس و نگرش که از شناسایی عضویت در یک گروه اجتماعی ناشی می شود، عبارت است از درکی که فرد از این عضویت دارد و خود را آن گونه می شناسد و به دیگران ارائه می دهد و نیز درکی که دیگران از عضویت فرد در گروه دارند. در نیمه قرن ششم هجری کتابی با عنوان فضائح الروافض علیه شیعیان ری به نگارش درآمد که جامعه امامی ری، شیخ عبدالجلیل قزوینی را کاندید پاسخ گویی به آن کرد. قزوینی رازی با تضمین نقل قول های کتاب ازبین رفته فضائح الروافض ، برای تعیین هویت اجتماعی امامیه ری در این زمان، دیالکتیک خود/دیگری را برای ما فراهم آورده است. پژوهش پیش رو بر آن است با روش توصیف و تحلیل تاریخی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، بازتاب هویت اجتماعی امامیه در کتاب النقض را با تأکید بر درک خود/دیگری تحقیق کند و بر طبق تعریف هویت اجتماعی، نشان دهد که بازتعریف هویت امامی توسط شیخ عبدالجلیل چه پاسخی از سوی دیگری در پی داشته است. نتیجه نشان داد که قزوینی رازی با تنگ تر کردن دایره درون گروه امامیه و متمایزکردن آن از برخی گروه های امامی، سعی در بازتعریف هویت اجتماعی امامیه اثنی عشری داشته است. بررسی نگاهِ دیگری در کتاب هایی که پس از وی در ری و نزدیک به آن به نگارش درآمده اند، نشان داد که در تعیین هویت امامیه، در دیدگاه دیگری تغییری رخ نداده است.
مفهوم دیگری و دیگرستیزی و دیگرپذیری در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
68 - 99
حوزه های تخصصی:
«دیگری» از مفاهیم فلسفی ای است که از قرن بیستم در آثار فیلسوفانی چون هایدگر، سارتر و بوبر و لویناس مطرح شده است.اگر چه در فلسفه اسلامی مفهوم «دیگری» به صورت یک مساله مطرح نشده است اما در ادبیات فارسی به شکل های مختلفی چون اقلیت های دینی، قومی و زبانی به این پدیده پرداخته شده است. نگاه مولانا در کتاب مثنوی معنوی اش به مساله دیگری به دو گونه است که هر دو نگاه، برخاسته از ویژگی های شخصیتی و فکری خود او و ضرورت های فضای فرهنگی عصر زندگی شاعر است. در نگاه اول مولانا در قامت یک فقیه مدرسه ای وامدار بر ساخته های پیشین درباره دیگری های مطرح در جامعه زمان خویش است و داوری هایی را روایت می کند که خود هیچ نقشی در تولید آن نداشته است و رنگی از ستیز با دیگری در قالب تحقیر، طرد و نفی را به همراه دارد. در نگاه دوم اما، دنیای مولانا بسیار متفاوت بوده و اندیشه خود وی و تجربیات شخص اش، شکل دهنده و تعریف کننده مفهوم دیگری است. اگر در نگاه اول، شاعر روایتگر اندیشه های دیگران است در نگاه دوم، خود دست به تولید معرفت می زند و در این افق جدید با کمک بن مایه های اندیشه عرفانی، بسیاری از بر ساخته های مرسوم پیشین را بر نتافته و تکرار نمی کند و با نگاهی انسانی و عرفانی، هستی و انسان را روایت می کند و از این رهگذر مفهوم «دیگری» نیز از تعاریف سابق خود دور و بازتعریف می شود.
تأملی در دو سفر خودشناسی؛ «دوردست های مبهم» از محسن نکومنش فرد و «الحب فی المنفی» از بهاء طاهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوژه مهاجر در تجربه مهاجرت با پشت سر گذاشتن سردرگمی و گسست از فرهنگ خود و عدم تعلق به کشور میزبان، در صدد رسیدن به هویت حقیقی خود، فراز و فرودهای گوناگونی را پشت سر می گذارد. با توجه به لغزندگی هویت و الگوهای نظری موجود در خصوص مقوله مهاجرت در آرای هومی بهابها، پژوهش حاضر با رویکرد تطبیقی و با تکیه بر روش توصیفی_تحلیلی، درونمایه های مربوط به هویت مهاجر را در آثار «دوردست های مبهم» و «الحب فی المنفی»، در مراحلی چون مواجهه با دیگری، پذیرش و امتناع، آگاهی گسترده، بازگشت به خود و در نهایت گسست و فرجام بررسی می کند. در این آثار، شخصیت های شرقی در تعارض و تقابل با فرهنگ غرب و متناسب با تحولات درونی، درهم آمیزی با جریان دردناک جهانی و حفظ موضع ایدئولوژیک، به شناخت و درک شبکه ای از روابط جهانی دست یافته و بستری مبتنی بر واقعیت تاریخی، سیاسی و انسانی برای بیداری قلمروی از یاد رفته روان قهرمان در مرزهای ادغام شده «خود» و معنا بخشیدن به آن فراهم می کنند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد مهاجرت با گسست از فرهنگ خودی، رویارویی با فضای سرزمین میزبان و درک مکان و زمان در روند تعامل و تقابل با فضای گفتمانی «دیگری» به مثابه یک فضای روایتی مولّد_«فضای سوم»_ در آثار، به بیان تفاوت ها و تباین ها در جهان می-پردازد؛ فرآیندی که با توجه به عوامل روان شناختی و جامعه شناختیِ دیگربودگی و تحلیل عمیق مفاهیم بیگانه و بیگانگی اهمیت تازه ای به مفهوم هویت می بخشد.
فلسفه میان فرهنگی با تأکید بر نقش «دیگری» از منظر برنارد والدنفلس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی مواجهه با «دیگری» و سپس نقش تعیین کننده آن در اتخاذ رویکرد میان فرهنگی، در میان فیلسوفان این حوزه اهمیتی انکار ناپذیر دارد. برنارد والدنفلس، فیلسوف میان فرهنگیِ معاصر، مواجهه با «دیگری» را نوعی مواجهه پارادوکسیکال می داند که می توان از آن به حضورِ امرِ غایب یاد کرد. این فیلسوف آلمانی، رویکردی حداکثری نسبت به مواجهه با «دیگری» را برگزیده و راه خود را از دیگران با بیانِ «امرِ بیگانه» به جای «دیگری» جدا کرده است. «امر بیگانه» در عینِ اینکه نفیِ سوژه نبوده و ریشه در «من» دارد، به هیچ عنوان قابل فروکاست به امری آشنا یا امرِ از آنِ من و یا قابل فروکاست به نظم پیشین نبوده و نیست. در واقع تبعات مهم نظریِ این نگرش با روش «پدیدارشناسیِ امر بیگانه» همسو با اقتضائات دنیای چند صدایی معاصر و زیست امروزی است و حتی نه امروز که در کل، حیات انسانی چیزی جز حرکت مدام در-میانِ امور نبوده و به سبب بدنمندیِ انسان چنین اقتضائی ممکن گردیده است. فلسفه میان فرهنگیِ والدنفلس، توجه به همین مسئله با همه نوآوری ها و حل مسائل پیشین با بنیانی نو و بدیع می باشد.
بازنمود «دیگری» در شعر عارف قزوینی و میرزاده عشقی از منظر نظریه پسااستعماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری رویکردی بین رشته ایی است که در دهه های گذشته گسترش فراوان داشته است. این مطالعات به طور مشخص در حوزه ادبیات و تولیدات فرهنگی به واکاوی و نقد بازنمودهای گفتمان پسااستعمار در دوران پسااستقلال می پردازد. در این حوزه مطالعاتی، مفاهیم پسااستعماری همچون اروپامحوری، جنسیت، فرودست، دیگری، نژادگرایی و گفتمان شرقشناسی، در دو مقوله کلی استعمارگر و استعمارزده واکاوی می شود.این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و براساس استقرا از مجموعه اشعار عارف قزوینی و میرزاده عشقی و با تکیه بر نظریات پسااستعماری به بررسی بازنمود «دیگری» در شعر آن ها پرداخته و از منطر گفتمان پسااستعماری، نشان می دهد که این شاعران چگونه در برابر دوگانه سازی گفتمان استعماری، به بازیابی هویت «خودی» در برابر «دیگری» سازی غرب پرداخته اند و در عین مبارزه با استعمارگران، گاه با متوسل شدن به ناسیونالیسم باستانگرایی افراطی، در شناخت مقاصد استعمار مدرن دچار اشتباه شده اند که نتیجه اش به سود استعمار و استبداد و تحکیم پایه های قدرت او تمام شده است.
تطبیق خویش ودیگری در«از آلمان» اثرمادام استال و «غرب زدگی» آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
193 - 206
حوزه های تخصصی:
جلال آل احمد(1348-1302 ش) و مادام دو استال(1817-1766 م) در عرصه ادبیّات ایران و فرانسه از نویسندگان برجسته، شمرده می شوند که زمانه زندگی آنها از دیدگاه های مختلف ادبی، اجتماعی و فرهنگی همسانی هایی داشته و این عامل در نهایت به تقابل رمانتیسم آلمان و کلاسیسیسم فرانسه در از آلمان و غرب و شرق در غرب زدگی منجر شده است. یکی از وجوه مشترک این دو نویسنده، قیاس است. حضور پُررنگ نگاه به«دیگری» در نوشتار این دو نویسنده، عاملی تأثیرگذار در ارزیابی«خویش» است. چگونگی کاربرد نظریه پی یر برونول(قانون ظهور) در القای اندیشه های آل احمد و مادام دو استال، هدف اصلی این پژوهش است. در این پژوهش، با تکیه بر رویکرد تطبیقی خویش و دیگری که بیانگر قرابت و تضاد میان جامعه ای که نگاه می کند و جامعه ای که نگاه شده است، به شرح و بیان این موضوع در این دو اثر می پردازیم و به این سوال پاسخ داده خواهد شد که چه عواملی، منجر به این اشتراکات فکری می گردد و این دو نویسنده را به هم نزدیک می کند.
تحلیل کنش متقابل خاقانی در برابر « دیگری» با تکیه بر نظریه کنش متقابل نمادین
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تحلیل کنش خاقانی در برابر دیگری با تکیه بر نظریۀ کنش متقابل نمادین است. حوزۀ اصلی این نظریه، اجتماعی و مهم ترین نظریه پرداز آن «جورج هربرت مید» است. این نظریه به بررسی کنش های روزمره بین مردم و جامعه و رفتار های برخاسته از آن در گروه های مختلف می پردازد که این کنش ها در سه بعد روان شناختی، اجتماعی و فلسفی - عرفانی قابل تحلیل اند. روش پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی و بر اساس اسناد کتابخانه ای است و اشعار انتخابی، مطابق با نظریۀ کنش متقابل نمادین و با تکیه بر بعد اجتماعی بررسی شده اند. در این مقاله بعد اجتماعی کنش شاعر بر اساس مفهوم «دیگری» که شامل گروه های تأثیر گذار خانواده، ممدوحان و رقیبان شعری هستند، واکاوی شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کنش شاعر در برابر ممدوحان، کنشی ستایشی - خواهشی، در برابر خانواده، کنشی عاطفی - ستایشی و در برابر رقیبان، کنشی انتقادی است. بر اساس تحلیل های صورت گرفته روی اشعار، می توان گفت کنش خاقانی در گروه های یادشده به صورت واکنش سریع ظهور نمی یابد، بلکه از طریق تفسیر و تعبیر رفتار دیگران در ذهن به وقوع می پیوندد و رفتار اجتماعی «خود» شاعر را در برابر «دیگری» تنظیم می کند. این تفسیر و انتقال معنا های ذهن در ابعاد یادشده، با کمک تعابیر و نمادهای زبانی در شعر او متجلّی شده است.
نقد و بررسی دیدگاه سیمون دوبووار: از مادری به سوی دیگری؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمون دوبووار به عنوان مادر فمنیسم، مهم ترین عامل در مبارزات زنان در قرن نوزدهم است. او معتقد است زنان در هر دوره از زندگیِ خود، مورد ظلم واقع می شوند و این ظلم نتیجه فشاری است که از جامعه مردسالار بر آنها وارد می شود. دوبووار، زنان را دعوت به مبارزه علیه این ظلم می کند اما همه مشکلات وارد شده به زن ها را متوجه مردان نمی داند. او تحت تاثیر فلسفه هایدگر و سارتر و با بهره گیری از دیدگاه های اگزیستانسیالیستی، زنان را ابژه ای در برابر سوژه، دیگری در برابرِ من و «بودن» در برابر «شدن» می نامد. از نظر او زنان در هر دوره ای از زندگیِ خود به عنوان جنس دوم تلقی شده اند و برای دستیابی به منِ حقیقی و متعالی خود باید از آنچه که به آنها تحمیل شده است، فراتر بروند. دوبووار در یک فصل از جنس دوم ، با پرداختن به تأثیرات مادر شدن برای زنان، مصائب و مشکلات زنان را بازگو می کند. در این مقاله دیدگاه دوبووار در باب موقعیت زنان به عنوان ابژه، دیگری و جنس دوم در نقش مادری تحلیل و بررسی می شود و نشان خواهیم داد که چرا از دیدگاه او مادر شدن، نمی تواند زنان را از «دیگری» رها سازد.