مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۴۱.
۶۴۲.
۶۴۳.
۶۴۴.
۶۴۵.
۶۴۶.
۶۴۷.
۶۴۸.
۶۴۹.
۶۵۰.
۶۵۱.
۶۵۲.
۶۵۳.
۶۵۴.
۶۵۵.
۶۵۶.
۶۵۷.
۶۵۸.
۶۵۹.
۶۶۰.
علامه طباطبایی
حوزههای تخصصی:
قضاوت درباره عقلانی بودن یا نبودن تصمیم های اخلاقی، یکی از دغدغه های مهم فلسفه اخلاقی و ازجمله مهم ترین مسائل فیلسوفان تربیتی است. جان دیویی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان تربیتی قرن بیستم، در این زمینه نظریه پردازی کرده است؛ وی با طرح نظریه تمرین عملی نمایشی به تبیین نحوه تأمل آدمی در موقعیت های اخلاقی پرداخته و به تبع آن به تشریح دیدگاه خود درباره عنصرهای تربیت اخلاقی پرداخته است. در این پژوهش، با روش تحلیلی – انتقادی به بررسی و نقد دیدگاه دیویی از منظر علامه طباطبایی می پردازیم. نتایج نشان می دهد که دیویی با طرح نظریه تمرین عملی نمایشی، در انجام عمل اخلاقی، به نیازهای طبیعی توجه داشته و در تصمیم گیری برای انجام عمل اخلاقی به حسن فعلی نظرکرده است؛ درحالی که علامه طباطبایی با طرح نظریه اعتباریات عملی، در انجام عمل اخلاقی هم به نیازهای فطری، و هم به نیازهای طبیعی توجه کرده و در تصمیم گیری درباره انجام عمل اخلاقی نیز هم به حسن فاعلی نظر داشته و هم به حسن فعلی، به تعبیری تصمیم گیری در موقعیت های اخلاقی به زعم علامه طباطبایی هم مسبوق به حسن فاعلی و هم مسبوق به حسن فعلی است. (در بخش تربیتی) سه نقد بر دیدگاه دیویی از منظر علامه مطرح است: 1- نگاه مادی و زمینی دیویی به امر تربیت اخلاقی 2- نادیده گرفتن عنصر فطرت به عنوان یکی از شروط لازم در تربیت اخلاقی و 3- عدم توجه به عنصر ایمان به عنوان یکی از عنصرهای مهم تربیت اخلاقی.
چگونگی تأویل کنایه های قرآنی از منظر علامه طباطبایی با نگاهی به آراء دیگر مفسران (مطالعه موردی: کشاف، انوار التنزیل، مجمع البیان، جوامع الجامع و التحریر و التنویر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تقریبی مذاهب اسلامی سال ۱۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
145 - 164
حوزههای تخصصی:
یک اثر ادبی و یا حتی گفتار عادی با دربرداشتن کنایه، مخاطب را به دقت و ظرافت در کشف و برداشت زیبا و دقیق ترین معنی از آن وا می دارد و بدین ترتیب، مجال تعامل پذیری را فراهم می آورد. قرآن کریم نیز با عنایت به همین کارکرد، گاهی مقصود خود را به زبان کنایه بیان داشته است تا با دعوت ضمنی شنونده به تأمل، گیرایی و پویایی کلام خود را نیز حفظ کرده باشد. نوشتار حاضر اهتمام ورزیده است تا در مرحله اول، با تبیین دقت نظر علامه طباطبایی در پژوهش قرائن کاشفه و برداشت معانی از کنایات قرآنی، مهارت و ظرافت اندیشه وی را به نمایش بگذارد و در گام دوم، آرای چند تفسیر گران دیگر یعنی کشاف، انوار التنزیل، مجمع البیان، جوامع الجامع و التحریر و التنویر را نیز طرح کند تا بداعت و قوت گفتار المیزان به روشنی مشخص شود. دستاوردهای مهم پژوهش حاضر را می توان در نمایش توانمندی علامه طباطبایی(ره) در درک و تأویل کنایات قرآنی، در نظر داشتن عنصر جمال سیاقی در تأویل هر کنایه و نزدیک داشتن معانی استنباط شده به ساختار لغوی و تعبیری دانست، به گونه ای که درنهایت، مستنبط علامه طباطبایی را می توان جامع ترین برداشت از کنایه های قرآن کریم دانست.
شأن شناختی قصص قرآن در زبانِ دین، از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
49 - 64
حوزههای تخصصی:
از منظر ناشناخت گرایان گزاره های دینی توصیف گر حقایق معنوی و واقعیات عینی نیستند و در برخی آراء معنادار هم تلقی نمی شوند. در این نگرش داستان های دینی نیز اشاره ای به واقعیت ندارند؛ بلکه به مقاصد دیگری بیان شده اند. در این راستا توجه به جنبه های عملی گزاره های دینی اهمیت بیشتری دارد. عمده متفکران اسلامی مانند علامه طباطبایی معتقد به شأن شناختی زبان دین هستند. از منظر علامه طباطبایی تمام گزاره های دینی، معنادار و حقیقی قلمداد می شوند و قصص قرآن نیز از جمله گزاره های تاریخی هستند که به عنوان اِخبار از حقایق گذشته یا تمثیل از نوع حقیقی بیان شده اند. این نوشتار با روش توصیفی_ تحلیلی به یک سؤال اصلی پاسخ می دهد: از منظر علامه طباطبایی قصص قرآنی دارای چه شأنی در زبان دین است؟ جهت پاسخ به این سؤال اصلی، پس از بررسی شأن شناختی زبان دین از منظر متفکران اسلامی و غربی به نظرات علامه طباطبایی پیرامون زبان دین در قصص قرآنی پرداخته می-شود.
چالش چندهمسری در گفتمان فکری مدرن؛ بررسی خوانش های عصری از آیه نساء/3 با تأکید بر المنار، المیزان و مِن وحی القرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
65 - 88
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین آیات قرآن کریم که در انتقال به دوره مدرن، نوعی از نابرابری جنسیتی میان مردان و زنان را به اذهان متبادر ساخته، آیه شریفه نساء/3 است که بر مبنای آن، مردان اجازه یافته اند که مشروط به رعایت عدالت، تا چهار زن را به همسری بگیرند. در حالی که مفسرانِ سده های متقدم و میانه ی هجری به یادکرد از حکم شرع مبنی بر جواز چندهمسری بسنده کرده و همتشان را مصروفِ پاره ای از مباحث زبانی- ادبی در پیرامونِ آیه شریفه ساخته اند، با گذار به دوره معاصر و پیداییِ مجموعه ای از پرسش ها و شبهات نوظهور عصری، نسلی جدید از مفسران را شاهدیم که با فاصله گرفتن از سنت های تفسیری، به ارائه خوانش هایی توجیه پذیر متناسب با شرایط و اقتضائاتِ زمانه روی آورده اند. در این پژوهش تلاش می شود با تمرکز بر تفاسیر المنار، المیزان و مِن وحی القرآن، تغییرِ رویه یِ مفسران در مواجهه با آیه شریفه نساء/3 در انتقال به دوره معاصر تحلیل شود. این مطالعه نشان می دهد در حالی که عبده، طباطبایی و فضل الله از اصلِ تشریعِ تعدد زوجات در دین مبین اسلام جانب داری می کنند، شیخ محمد عبده با اثرپذیری از تفکرات نواعتزالی، از تداومِ عمل به آن در مصرِ معاصر نهی می نماید تا تفسیری سازوارتر با انتظارات و علایق مخاطبانِ دوره مدرن ارائه کرده باشد.
لذت و رنج ازمنظر بوعلی سینا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
269 - 288
حوزههای تخصصی:
طبیعت انسان برمبنای کسب لذت های پایدار و رهایی از هرگونه رنج و درد آفریده شده است؛ چنان که بسیاری از خواسته های او تحت الشعاع همین میل طبیعی قرار می گیرند. در این پژوهش کوشیده ایم ازمیان نظرات فلاسفه اسلامی، دیدگاه های بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج را بسنجیم و با یکدیگر تطبیق دهیم؛ لذا پرسش اصلی نوشتار حاضر، این است که بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج، چه دیدگاه هایی دارند و چه تفاوت ها و شباهت هایی میان دیدگاه هایشان درباره این مسئله وجود دارد. در رویکردی توصیفی- تطبیقی به دیدگاه های این دو دانشمند، وجوه اشتراک آنان درباره این مسئله، چنین سامان یافته است که هردوی آن ها لذت و رنج را ازسنخ ادراک دانسته و مهم ترین تقسیم بندی خود را بر همین پایه بنا نهاده اند. برخی تفاوت های موجود میان دیدگاه های آنان نیز چنان است که ازنظر بوعلی سینا لذت و رنج، کیفیاتی نفسانی و عارض بر نفس اند و ازنظر علامه طباطبایی، لذت و رنج، اموری وجودی و عین نفس قلمداد می شوند. تفاوت در برخی اقسام، مصادیق و نوع تقابلشان نیز از دیگر اختلافات این دو متفکر در بحث پیشِ روی است.
هستی شناسی «جامعه»؛ مستنبط از هستی شناسی کمّ منفصل (با تأکید بر مقایسه آراء آیت الله مصباح یزدی و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از وجود جامعه مبتنی بر اندیشه های فلسفی مختلف، پاسخ های متنوعی می یابد. در این مقاله مبتنی بر تبیین حکمی کمّ منفصل(عدد) در صدد پاسخ به این پرسشیم. داده های مقاله با روش اسنادی جمع آوری شده و تحلیل داده ها، مبتنی بر روش قیاسی-برهانی است. آیت الله مصباح عدد را در زمره معقولات ثانویه فلسفی می داند که وجود خارجی ندارد و علامه طباطبایی عدد را در زمره اعراض و مفاهیم ماهوی می داند. رویکرد علامه در قبال کمّ منفصل، مسیری برای اثبات وجود حقیقی جامعه خواهد گشود؛ چه آن که ایشان معتقد به وجود خارجی عدد است و لذا مبتنی بر نظر ایشان، جمع افراد در خارج منتهی به وجود حقیقی جدیدی می شود که بر پایه تعداد آن جمع هویت می یابد. اما مبتنی بر رویکرد آیت الله مصباح یزدی در قبال عدد، وجود جامعه از یک امر ذهنی فراتر نمی رود. تحلیل حکمی از عدد اگرچه برای هستی شناسی جامعه راه گشاست، اما ظرفیت آن برای پاسخ به بسیاری از موضوعات جامعه شناختی محدود است و لذا این مدخل فلسفی در کنار سایر مداخل فلسفی می تواند نظریه حکمی جامع الاطرافی در هستی شناسی اجتماعی رقم زند.
مقایسه مفهوم عقلانیت در آراء علامه طباطبایی و ماکس وبر
حوزههای تخصصی:
عقلانیت بیش از هر چیز وصفی است از عقلانی بودن؛ چه در رفتار معقول کنش گران و چه در منطق معقول عالمان، رفتار معقول و منطق معقول بر دوش انسانی سوار است که هم آغازی دارد و هم انجامی.این پژوهش می کوشد تا که مفهوم عقلانیت نزد "علامه طباطبایی" چیست و از چه ظرفیت هایی برای ورود به عرصه علوم اجتماعی برخورداراست؟ سپس به بازشناسی این مفهوم در نزد یکی از متفکرین این عرصه یعنی"ماکس وبر" خواهد پرداخت. وبر عامل اصلی ساخت تمدن متجدد را کنش عقلانی معطوف به هدف می داند و از عقلانیت تعریفی را ارائه می دهد که محصور در زندگی دنیایی است و به عقیده ی وی شرط تمدن متجدد و اساسا متجدد شدن، وجود چنین عقلانیتی است؛ این در حالی است که علامه طباطبایی فیلسوف معاصر جهان اسلام نه تنها این معنی از عقلانیت را نمی پذیرند، بلکه براساس نظریه اعتباریات خود مفهومی از عقلانیت را تعریف می کنند که نه تنها این جهانی و محصور در دنیا نیست بلکه نامین کننده ی سعادت دنیوی و اخروی انسان هاست و می تواند به عنوان راهبردی برای ساخت تمدن اسلامی موردتوجه واقع شود.
مبانی انسان شناختی نظام اقتصادی اسلام بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷)
89 - 103
حوزههای تخصصی:
هویت و عقلانیت و مبانی تعریف شده برای انسان، بنیان تشکیل نظام اقتصادی به عنوان یکی از مهم ترین ارکان زندگی اجتماعی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش حکمی-اجتهادی، به دنبال تبیین علّی روابط میان مبانی انسان شناختی و اصول بایسته نظام اقتصادی بوده و مبتنی بر داده های کتابخانه ای انجام گرفته است. از جمله متفکران برجسته جهان اسلام که با تحلیل نظریات انسان شناختی ایشان می توان نظام اقتصادی اسلامی جامعی را ارائه نمود، علامه طباطبایی(ره) است. بنابر یافته های این تحقیق، مبانی انسان شناختی علامه با بیان نظریه فطرتمندی، غایتمندی، ذوابعاد بودن انسان، سعادت طلبی، کرامت، عدالت در قوای انسانی و اصل مملوکیت انسان، ضرورت ابتنای نظام اقتصادی بر وحی و فطرت و شکل گیری آن در راستای قرب الهی، لزوم تحقق نظام اقتصادی فضیلت محور و توجه به سعادت حداکثری در این نظام، لزوم حفظ کرامت انسانی و ضرورت تحقق نظام اقتصادی عدالت محور و نیز مالکیت عرَضی انسان در این ساختار را اثبات نموده و به این ترتیب نظام اقتصادی مطلوب را ارائه می دهد. انجام فعالیت اقتصادی تحت چنین ساختاری، سبب ترجیح سعادت اخروی بر سود دنیوی و توجه توأمان به امر دنیا و آخرت و یکی از عوامل تحقق حیات طیبه و زندگی گوارای انسانی می باشد.
مقایسه انتقادی نظریه «واقعیّت های خیالی» یووال نوح هراری با نظریه «ادراکات اعتباری» علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸
53 - 80
حوزههای تخصصی:
«یووال نوح هراری» از منظری طبیعت گرایانه، تاریخ پرماجرای انسان را روایت می کند. او متّکی بر این مبنا به مسائل بنیادین دین، سیاست، اقتصاد می پردازد. هراری پیش از طرحِ تاریخِ این سه دستاوردِ فرهنگیِ بشر ، یک اصل را که به منزله هسته اصلی نظریه اوست، پایه ریزی می کند. آن اصل عبارت است از دیدگاه خاص او درباره «پیدایش مفاهیم اجتماعی-قراردادی و کارکرد آن در رشد فرهنگی انسان». هراری با این اصل، گوهر دین یعنی وجود خداوند را مفهومی «پنداری» و امری «اعتباری» تلقی می کند. ازین رو نظریه او مَحمِل دیدگاه های الحادی می باشد. مقاله حاضر نقدی است صرفاً ناظر به اصل «واقعیت های خیالی» هراری؛ لذا به طرح مسائل پیرامون دین و بررسی استدلال های مختلف اثبات وجود خداوند، رابطه خدا با جهان، مسئله خیر و شرّ که در آثار هراری با رویکرد ماده انگارانه طرح شده است، نپرداخته و به پاسخ های گوناگون دستگاه های الهیاتی ادیان معتبر اکتفا می شود. در این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای گرد آمده، اصول واقعی و امور اعتباری در هر سه محور مذکور وجود داشته و اصل اولیه هراری از دو جنبه معرفت شناسی و انسان شناسی با نظریه اعتباریات علامه طباطبایی مورد مناقشه است.
رهیافت قرآنیِ علامه طباطبایی در تبیین مفهوم اجابت دعا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دعاپژوهی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
189 - 202
حوزههای تخصصی:
دعا یکی از مفاهیم مهم دینی، و از جمله کُنش های قلبی و قالَبی انسان موحّد برای رفع نیازها، خروج از نقص ها و اوج گیری به سوی کمال است. عالمان اسلامی در تحلیل ابعاد مختلف دعا، به مدد آیات و روایات، کوشش ها نموده و نکته سنجی ها داشته اند. در میان جنبه های مختلف دعا، تبیین دقیق مفهوم اجابت که در واقع ثمره دعا و علت غایی آن است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. علامه طباطبایی، با رهیافتی قرآنی، مفهوم اجابت دعا را بر بستر معارف وحیانی و ذوق فلسفی و عرفانی، و در بافتار باور به نظام احسن که محفوف به روابط علّی در شبکه اسباب می باشد، موشکافانه به بحث نشسته است. در رهیافت قرآنیِ علامه، و بر اساس مبانی عقلی و نقلی، پروردگار متعال، ذاتی است همواره مُعطی و مُجیب که هیچ گونه مانعی از جانب او برای اجابت دعا متصور نیست. در این صورت جای این پرسش باقی است که چرا همواره و بدون تخلف دعای داعیان را به اجابت نمی رساند؟ پاسخ تحلیلی این موضوع به طور عمده منوط به بررسی منشأ نیازورزی و دعای انسان است که آیا خاستگاهی فطری و توحیدی دارد، یا منشأی توهّمی و اسباب گرا. علامه با ترسیم دقیق نظام اسباب و در عین حال نفی کلّی استقلال از آن، و نیز با تبیین چیستی نیازهای فطری انسان، ثمره دعا با خاستگاه نخست را اجابت قطعی، و دستاورد دومی را اجابتی ممکن و محتمل، و نه ضروری و قطعی، دانسته است.
مقایسه تطبیقی تفسیر عرفانی امام خمینی (ره) و تفسیر علامه طباطبایی (با رویکرد عرفانی، کلامی و ادبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
249 - 266
حوزههای تخصصی:
با توجه به شخصیت علمی، عرفانی و سیاسی حضرت امام خمینی (ره) از یک سو و شخصیت علمی و عرفانی علامه طباطبایی از سوی دیگر، برآن شدیم که دیدگاه های تفسیری این دو بزرگوار را به صورت روش شناسانه مورد واکاوی و بررسی قراردهیم. دعوت به قرآن و بازگشت به این کتاب آسمانی ، چیزی است که در تفسیر و دیدگاه های این مفسران به خوبی منعکس شده است. روش تحقیق مقاله، براساس نوشته ها و سخنرانی حضرت امام درباره سوره حمد بوده که به صورت تطبیقی با المیزان، مورد بررسی قرارگرفته است. با تبیین دیدگاه های امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی، اولاً جامعیت تفسیری در اقوال ایشان و روش مندی و قرآن گرایی ایشان معلوم گشته و ثانیاً اهمیت قرآن در جهت دهی به زندگی اجتماعی و فردی این بزرگوارن روشن می گردد و در نهایت با اسلوب تفسیری مستنبط از آراء ایشان، می توان به تفسیر دیگر آیات پرداخت. از دیگر نتایج مقاله می توان به شناخت منهج، گرایش و صبغه تفسیری امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی اشاره نمود که در تفسیر امام خمینی گرایش عرفانی به وضوح دیده شده ولی در تفسیر المیزان گرایش فلسفی مفسر ظهور و بروز دارد.
نقدی بر اجرای نظریه زندگی همگانی یان گل در ایران از منظر اندیشه اسلامی با تکیه بر نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه زندگی همگانی یان گل از نظریه های مطرح درباره برنامه ریزی و طراحی فضاهای شهری است که تجارب اجرایی موفقی را در کشورهای غربی داشته است؛ از این رو این نظریه پرداز در کشورهای مختلف دنیا از جمله ایران مدنظر قرار گرفته و آثار برجسته وی، ترجمه و منتشر شده است. اگرچه اجرای نظریه زندگی همگانی گل می تواند آثار مثبتی برای کیفیت زندگی شهری مانند افزایش سرزندگی، امنیت، سلامت و پایداری داشته باشد، به دلیل تفاوت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی میان کشورهای غربی و کشور ایران، امکان سنجی و بومی سازی آن بسیار ضروری به نظر می رسد. به همین علت این پژوهش با تأکید بر بعد فرهنگی و با بهره گیری از اندیشه های اسلامی به دنبال نقد این نظریه است. این عمل در پژوهش حاضر با محوریت اندیشه های علامه طباطبایی، از فیلسوفان اسلامی برجسته معاصر و صاحب نظریه ارزشمند ادراکات اعتباری صورت گرفته است. روش پژوهش براساس نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی تدوین شده است. با توجه به این نظریه مفاهیم جهان اجتماعی را مفاهیم اعتباری و تغییرپذیر تشکیل می دهند؛ از این رو برای تحلیل اعتباریات باید هستی شناسی و انسان شناسی شکل دهنده به این مفاهیم شناسایی و تحلیل شوند تا علل پیدایش و کارایی آن ها روشن شود. یافته های پژوهش نشان می دهد اعتباریات اصلی تشکیل دهنده نظریه زندگی همگانی گل، مغایرت هایی با اندیشه اسلامی دارد. با این حال می توان با مدنظر قراردادن اعتباریات تغییریافته بر مبنای اندیشه اسلامی برای اصلاح نظریه موجود سبب رفع پیامدهای منفی فرهنگی آن شد و از این نظریه برای پاسخ گویی توأمان به نیازهای مادی و معنوی شهروندان استفاده کرد.
تبیین مبانی فلسفی قدرت تأثیر فضای مجازی با تکیه بر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
3 - 27
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم دنیای امروز، سرعت گسترش فضای مجازی و قدرت بالای تأثیر آن در بین افراد و جوامع مختلف است. از سوی دیگر، یکی از شرایط پویایی حکمت متعالیه، مواجهه پیروان آن با پرسش های نوظهور و ارائه پاسخ و تبیین مبانی فلسفی این مسائل است. یکی از مواضع مواجهه پیروان حکمت متعالیه با دنیای مجازی، تحلیل فلسفی قدرت تأثیر فضای مجازی است. سٶال تحقیق این است که آیا می توان با تکیه بر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، مبانی فلسفیِ قدرت تأثیر فضای مجازی را تحلیل کرد. در این پژوهش، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به عنوان یکی از پاسخ های قابل ارائه به پرسش فوق تبیین شده است. بر اساس این نظریه، صدور هر گونه فعل از سوی انسان، منوط به ادراکات اعتباری ایجادشده در ذهن است. قوای محرکه انسان پس از آگاهی نسبت به حوائج و نیازهای درونی و برای برطرف کردن این نیازها، معانی وهمیه ای را ایجاد می کنند که نقش واسطه در صدور فعل از سوی قوای فعاله انسان دارند. فضای مجازی با ماهیتی فراتر از عالم حس و نزدیک به عالم خیال، فرایند ایجاد این معانی وهمیه در ذهن را سرعت بخشیده و با جهت دهی ادراکات اعتباری، افکار و افعال انسان را تحت تأثیر قرار می دهد.
کنش اختیاری و مبادی صدور آن در نظریه عمل علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵
17 - 29
حوزههای تخصصی:
پرسش از چیستی و چگونگی عمل اختیاری یکی از مباحث مهم فلسفه کنش است. در میان تمامی اندیشمندان اسلامی علامه طباطبایی با طرح نظرات مبسوط و ویژه ای درباره فرایند کنشگری انسان، به طور متمایزی از سایر صاحبان خرد و حکمت برجسته شده است. این نوشتار دیدگاه ایشان را در مورد این مسئله از سه زاویه بررسی می کند: چیستی فعل اختیاری و نسبت آن با فعل ارادی، تقسیم و دسته بندی افعال و مبادی صدور فعل.نوشتار حاضر به روش کتابخانه ای و تحلیل بنیادین مضامین انجام شده است و روشن می سازد علامه طباطبایی فعل اختیاری را با علم و اراده مؤثر تعریف می کند و با همین ملاک فواعل بالعنایه، بالجبر و بالقصد را دسته های مختلف فعل اختیاری می داند که همگی در تصدیق به وجوب و شوق و اراده مشترکند. نقطه نظر متمایزکننده علامه در بحث از مبادی شکل گیری عمل است که نخست آنکه وی علمی را که مبدأ فعل است، علم مذعنه می داند و مبتنی بر تشخیص کمال است، دوم آنکه او شوق و اراده را لازمه ضروری علم مذعنه می داند نه آنکه مرحله ای مستقل و منحاز باشند و سوم اینکه او علم را مبدأ حقیقی افعال ندانسته بلکه آن را تابعی از نفس و توجه نفسانی انسان خوانده است و علم را تنها شرط متمم و لازم برای صدور فعل می داند.
تحلیل مبنایی دیدگاه علامه طباطبایی(ره) در حمل ذاتیات بر ذات و پاسخ به اشکالات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
173 - 194
حوزههای تخصصی:
با نظر به تقسیم حمل، به حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی، در تعیین مصادیق و تطبیق با اقسام اختلاف نظرهایی بوجود آمده است، از جمله درباره کیفیت حمل ذاتیات بر هم و بر ذات، دیدگاههایی مطرح است. مشهور حمل جنس و فصل بر نوع و بر یکدیگر را حمل شایع صناعی دانسته اند. علامه طباطبایی حمل جنس و فصل بر یکدیگر را شایع و حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی می داند، چنانکه برخی مانند علامه جوادی آملی، حمل جنس و فصل بر یکدیگر و حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی معرفی کرده اند. ممکن است در نگاه ابتدایی، دیدگاه علامه طباطبایی با مشهور متعارض تلقی شده و با داعیه دفاع از قول مشهور، مورد نقد و اشکال واقع شود، لکن به نظر می رسد با استنباط و تعریف مبنا برای دیدگاه علامه بتوان این اختلاف را اختلافی مبنایی قلمداد نموده و نقد های مطرح در حوزه نظریه را با توجه به مبنا پاسخ گفت. در این مقاله ضمن تحلیل مبنای علامه در حمل ذاتیات بر ذات، و انتقال نزاع از نظریه به مبنا، برخی اشکالات مطرح شده در سطح نظریه مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که نقد دیدگاه علامه بدون توجه به مبانی احتمالی آن از جهت شیوه تحقیق محل تردید و تامل است.
فطرت و جایگاه آن در تبیین معنای زندگی با تأکید بر نظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فطرت در نگاه علامه طباطبایی نقطه عزیمتی است در تحلیل های فلسفی مربوط به انسان. در این مقاله، به روش توصیفی-تحلیلی، نظریه فطرت در نظام فلسفی علامه طباطبایی تبیین و برخی لوازم آن، که در ارتباط با معنای زندگی است، استخراج شده است. سپس، تأثیر آن در تحلیل مفهومی «معنا» در نظریات مطرح در معنای زندگی به ویژه «هدف» و «ارزش» موضوع بررسی واقع شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد، از دیدگاه علامه، فطرت همان نوع و ساختار خاص در آفرینش هر موجودی است. همچنین، ارزش و هدف اولاً از مؤلفه های مفهومی یکدیگر به شمار می آیند، یعنی آدمی با هر هدفی به زندگی اش معنا بخشد آن هدف را لاجرم باارزش می یابد، و با هر امر باارزشی در پی معنای زندگی باشد آن را به نحوی هدف خویش می پندارد. ثانیاً این دو بدون دخالت نظریه فطرت قابل تبیین مفهومی نیستند، بدین معنا که، در نگاه علامه، هر هدف و هر امر باارزش، فارغ از مصداقشان، ضرورتاً در سازگاری با فطرت آدمی تعریف می شوند، و این نکته بیانگر اهمیت و ضرورت بحث هستی شناسانه از فطرت آدمی، اقتضائات آن و جایگاه آن در هستی، برای گزینش نظریه خاص در معنای زندگی است.
بررسی تطبیقی خاستگاه معرفت شناسی مفاهیم فلسفی از منظر هیوم و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
179 - 200
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار و نوشته های فلاسفه در خصوص منشاء پیدایش مفاهیم فلسفی و مقدم برآن منشاء مفاهیم و تصورات، گویای شکل گیری و اهمیّت تدریجی و متأثر این مسئله از یکسری اندیشه ها در هر دو جهان غرب و اسلام دارد. در جهان غرب ایدة تصورات فطریِ مطرح شده از سوی عقل گرایان و ردّ همین ایده از سوی تجربه گرایان، در نهایت هیوم فیلسوف اسکاتلندی گریزان از فلسفة غامض را به سمت ردیابی از منشاء مفاهیم و تصورات می کشاند. دیوید هیوم ضمن ردّ تصورات فطری، با انقسام محتوایات ذهنی به تصورات و انطباعات و با ارائه طرحِ ارجاعِ تصورات بر انطباعات، زیر آب تمام مفاهیم فلسفی را چون مسبوق به هیچ انطباعی نمی بیند زده و در توجیه وجود این تصورات در ذهن به مبانی روان شناختی و خیالی متوسل می گردد. بعدها و در گذر ایام به دلیل ورود اندیشه های مغرب زمین به ایران بخصوص در دوران معاصر، مسئلة منشاء مفاهیم و تصورات (به طور عام) و منشاء مفاهیم فلسفی (به طور خاص) توسط علامه طباطبایی ارزش و اهمیت دو چندان می یابد. علامه همانند هیوم ضمن ردّ تصورات فطری و پیش ساختة ذهن و کشاندن علم به ساحت حضور و تاکید بر حاکویّت وکاشفیّت ذاتی علم و با ارجاع تمام مفاهیم و تصورات به علم حضوری، اعتبار و حیثیت معرفتیِ مفاهیم فلسفی را که در قاموس فلسفیِ هیوم متزلزل شده بود را بازگردانده و به فلسفه و مفاهیم محوری آن جانی دوباره می بخشد.
پیدایش جهان از دیدگاه علامه سید محمدحسین طباطبایی و استیون هاوکینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
157 - 173
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تبیین موضوع پیدایش جهان از دیدگاه دو اندیشمند برجستۀ معاصر دین و علم، علامه سید محمد حسین طباطبایی و استیون هاوکینگ، به روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی نگارش یافته است. علامه طباطبایی با دو رویکرد تفسیر وحیانی و شناختِ عقلی عوالم سه گانۀ وجود (عقل، مثال، ماده) را معلول خداوند و عالم مادی را حادث علّی و زمانی دانسته است. همچنین به آغاز زمانی داشتنِ جهانِ طبیعت اشاره دارد. هاوکینگ با رویکرد صرفاً علمی و تجربی در دو دوران فکری خود (هاوکینگِ متقدم و متأخر) به این موضوع پرداخته است. هاوکینگِ متقدم با توجه به رویکرد کلاسیکی نسبیت عام و رویداد انفجار بزرگ از پیدایش فضا و زمانِ جهانِ کنونی و امکانِ وجود خالق سخن گفته است. اما هاوکینگِ متأخر با توجه به قانون گرانش و مکانیک کوانتومی پیدایش جهان را از «هیچ»، یعنی روندِ خلقِ بدون مقدمه و ناظمِ هوشمند، کافی دانسته و برای اثبات آن در پی نظریه ای موسوم به M (نظریۀ همه چیز) است. در این دیدگاه، جهان خودبسنده و بی نیاز از خالق است و آغاز و پایانی برای آن متصور نیست. از برآیند این دو دیدگاه می توان گفت یافته های علمی بر بنیان تجربه و در نتیجه در معرض آزمون، حدس، احتمال، و خطا قرار دارند و نمی توانند دربارۀ آفرینش جهان دیدگاهی یقینی داشته باشند. افزون بر این دانشمندان فیزیک و کیهان شناسی به دیدگاه هاوکینگ در این مورد نقدهای جدّی وارد کرده اند. در حالی که گزاره های دینی دربارۀ آفرینش جهان برخاسته از وحی و مصون از هر گونه خطا و اشتباه است و از عقل منطقی نیز بهره می گیرد. از این رو به واقعیت نزدیک تر است که در مقاله بیان خواهد شد.
رویکرد فقه الحدیثی علامه طباطبایی& نسبت به روایات الکافی در تفسیر المیزان
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال ۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
96 - 128
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم تفسیر المیزان، بررسی فقه الحدیثی روایات منقول از منابع فریقین است که علامه در خلال این مباحث، دیدگاه های حدیثی و فقه الحدیثی خود را بیان کرده است. هدف از نوشتار حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام شده، بررسی رویکرد فقه الحدیثی مؤلف المیزان نسبت به روایات الکافی کلینی می باشد. علامه برای ارزیابی روایات این کتاب مؤلفه های فقه الحدیثی متعددی به ویژه عرضه روایات بر قرآن و روایات صحیح، سنجش احادیث با عقل، در نظرگرفتن معیار تاریخ و.... را به کار گرفته و با این مبانی در موارد متعددی به تأیید و بهره گیری از روایات کافی، شرح و تفسیر احادیث آن کتاب، کشف و بیان مقصود معصومین^، تشخیص روایات تفسیری از غیر آن، رفع تعارض و دفع شبهه از بیانات معصومان×، نقد روایات کافی و.... پرداخته است. مهم ترین معیار نویسنده المیزان در فهم و نقد روایات، ملاک عرضه روایات بر قرآن می باشد که برگرفته از مبانی خاص روش تفسیری وی در المیزان بوده و به همین دلیل بیشتر بررسی های فقه الحدیثی خود را براساس این معیار انجام داده است.
نقد تحلیلی دیدگاه های علامه طباطبایی در مورد مجاز های قرآن
منبع:
مطالعات تفسیری آلاءالرحمن سال ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
97 - 115
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی از جمله مفسران موافق با وجود مجاز در قرآن بوده و در کتاب المیزان فی تفسیر القرآن از مجاز بودن بسیاری از آیات در تفسیر بهره برده اند. دیدگاه های ایشان، در موارد نادری که قائل به مجاز بوده اند، به دلیل «عدم سازگاری با قواعد بلاغی» یا «عدم اشاره به مجازیت در برخی از کلمات و آیات» با وجود برخورداری از شرایط لازم برای مجازیّت، قابل تأمل و نقد است؛ پرداختن به این بحث با عنایت به جایگاه علمی رفیع علامه طباطبایی در حوزه های مختلف معارف دینی، به ویژه در عرصه ی تفسیر و استفاده مجامع تفسیری از کتاب تفسیری ایشان، اهمیتی والا دارد؛ از این رو، هدف نوشته ی پیشرو پاسخ گویی به این سؤال اصلی است: نقد تحلیلی دیدگاه های علامه طباطبایی در مورد مجاز های قرآن چیست؟ این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و نرم افرازی و با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفت و نتایج زیر به دست آمد: با توجه به قواعد بلاغی، برخی از آیاتی که علامه 6 به دلایلی خاص (که در متن مقاله بدان ها اشاره خواهد شد)، از آن ها در قالب های «استعاره ی مصرحه»، «استعاره ی مکنیه» و «تمثیل» یاد نموده قابل نقد است، همین طور عدم اشاره ایشان به برخی از موارد «مجاز های مرسل» و «مجاز های عقلی»، محل تأمل می باشد.