مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
علم
حوزه های تخصصی:
مسئله حدوث و قدم عالم، همواره از مباحث چالش بر انگیز در منازعات فلاسفه و متکلمان مسلمان بوده است. این مبحث با مسائل مختلفی همچون تبیین ذات الهی، صفات علم، قدرت و اراده، نسبت صفات با ذات، ضرورت علی و معلولی، نسبت علت تام و معلول، ملاک نیاز معلول به علت، مرجِح حدوث عالم، تبیین ماهیت زمان و مکان و... مرتبط است. نخستین فیلسوفان مسلمان به قدم عالم معتقد بودند که به نظر متکلمین مسلمان با آیات و آموزه های دینی ناسازگار بود. آنها با توجه به ظاهر آیات و تبیین خاص خود از ذات و صفات علم، قدرت، اراده و اختیار الهی، به حدوث زمانی عالم معتقد شدند. متکلمان برای توجیه این عقیده خود، زمانی را تصور کرده اند که عالم در آن موجود نبود و بعداً پدید آمد. این زمان، «زمان موهوم» نامیده شد. پژوهش حاضر به بررسی نسبت نظریه زمان موهوم و حدوث زمانی در آرای متکلمین مسلمان میپردازد. نهایتاً، آشکار میشود که زمان موهوم اولاً، مبتنی بر همان مبانی کلی طرح حدوث زمانی است. ثانیاً، بمنظور ترمیم ساختاری حدوث زمانی و رفع انتقادات فلاسفه بر این طرح، ارائه شده است. در عین حال، این نظریه با سایر جوانب اندیشه کلامی، همانند نگاه عرفی به جهان و نسبت آن با خداوند و عدم تحلیل برهانی سازگار است. در مجموع، این نظریه با وجود تقریرهای متفاوت و گاه متضادی که از آن ارائه شده، گامی به جلو در طرح حدوث زمانی عالم است که ایده زمان متناسب با عوالم وجودی گوناگون را مطرح میسازد.
نگرشی شناختی- وجودی در رشد و تربیت ارادی «شخصیت» بر مبنای اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«من» یا «خود» در نظریه» صدرایی با خودآگاهی عجین است. پیدایش و ظهور «من» با آگاهی از خود آغاز شده و سپس با آگاهی نیز تکامل و رشد یافته و دارای مراتب گوناگون میگردد. آنچه این نوشتار بر اساس مبانی فکری ملاصدرا درصدد بیان آن است، در نظر گرفتن رشد «من» یا «شخصیت» است. «شخصیت» بمعنای اصطلاحی آن، که در اثر تربیت و عوامل مؤثر دیگر ایجاد میگردد، در حوزه «منِ» متعالی و رشدیافته شکل میگیرد، زیرا «من» از همان آغاز پیدایش، شخص و یک هویت وجودی خاص است، اما شخصیت که بیشتر نمایانگر صفات و ویژگیهای ارادی فرد است، در مراحلی از سیر تکاملی و تربیت صحیح عقلانی آن بروز می یابد. جستار حاضر با بررسی تحلیلی خاص، فرایند این رشد صحیح را که عمدتاً پس از بلوغ حاصل میشود، واکاوی میکند.
سازگاری فهم ملاصدرا از قاعده «امتناع علم به معلول بدون علم به علت» با مبانی وجودشناختی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس قاعده «امتناع علم به معلول بدون علم به علت»، کسب هرگونه علم یقینی نسبت به معلول پیش از علم به علت آن، امکانپذیر نیست. بر اساس روایت منطقدانان از این قاعده، تنها علم ما به علوم حصولی که از طریق برهان حاصل میشود، مشمول این قاعده است اما ملاصدرا تحلیلی بدیع از آن دارد و برخلاف منطقدانان، نتیجه میگیرد که همه علوم اعم از حصولی و حضوری یا بدیهی و نظری مشمول این قاعده اند. این فهم نوین ملاصدرا از قاعده، بنظر برخی از شارحان او صحیح نیست و اشکالاتی دارد اما مقاله پیش رو نشان میدهد که فهم ملاصدرا با مبانی وجودشناختی او سازگار است و انتقادات شارحان ناشی از عدم توجه آنها به این مبانی است.
نقد دیدگاه ملاصدرا در مورد «بهره مندی جمادات از حیات و علم» از منظر قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
139 - 161
حوزه های تخصصی:
درباره بهره مندی جمادات از حیات – به معنای کمال وجودی که مبدأ علم و فعل ارادی است - اختلاف نظر وجود دارد. دیدگاه مشهور این است که جمادات از حیاتِ همراه با علم و فعل برخوردار نیستند. اما ملاصدرا معتقد به عینیت مطلق وجود با حیات و علم است، و می گوید همان طور که وجود حقیقت تشکیکی است، حیات و علم هم تشکیکی و دارای مراتب مختلف شدید و ضعیف اند، و هر موجودی متناسب با مرتبه وجودی که دارد، بهره مند از این دو صفت نیز هست. بنابراین جمادات هم به اندازه مرتبه وجودی خود دارای حیات و علم هستند. در این پژوهش دیدگاه ملاصدرا مبنی بر وجود حیات و علم در جمادات، از منظر قرآن کریم مورد بررسی و نقد قرار گرفته و ثابت شده است از نظر قرآن، هیچ مرتبه ای از حیات و علم در جمادات وجود ندارد، و آیات کتاب الهی دیدگاه مشهور درباره جمادات را تأیید می کند.
بررسی تطبیقی رابطه ی علم و دین از دیدگاه آیت الله مصباح و ایان باربور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۷
51 - 78
حوزه های تخصصی:
رابطه ی میان علم و دین از دغدغه های مهم اندیشمندان در قرون اخیر بوده است. طرح این مسأله در مغرب زمین، به صورت جدی از رنسانس آغاز شد و دامنه ی آن به همه ی کشورهای جهان، ازجمله کشورهای اسلامی رسید. مصباح، فیلسوف و اندیشمند اسلامی، بنابر مبانی خویش، ازجمله مبناگروی فلسفی همراه با نسبیت معقول، مقبولیت پارادایم به معنای مبنای اندیشه، پذیرش تجربه به معنای وحی و الهام شدن به افراد معصوم، پذیرش انحصار در حقانیت همراه با پلورالیسم رستگاری و پلورالیسم رفتاری، پذیرش قواعد عمومی محاوره و تفاهم و پیش زمینه های بایسته و حکمت متعالیه، دیدگاه تعاضد را برمی گزیند. باربور نیز که فیلسوف و فیزیک دان مغرب زمین است، با تکیه ی بر مبانی خویش، ازجمله توازی های روش شناختی علم و دین، رئالیسم انتقادی، مقبولیت پاردایم به معنای چارچوب ذهنی، تجربه ی دینی، پلورالیسم دینی، هرمنوتیک فلسفی و فلسفه ی پویشی، دیدگاه تلفیق را انتخاب می کند. آیت الله مصباح به تفکیک سطوح معرفت ازلحاظ ارزش شناختی، پذیرش چندلایه ای بودن معرفت، و ضرورت تحلیل نظام مند پدیده ها رهنمون می شود، اما باربور در دام نسبیت و شکاکیت گرفتار می آید.
بررسی رابطه علم با کمال در انسان از نگاه صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
423 - 446
حوزه های تخصصی:
هرچند حکمای یونانی از نخستین اندیشمندانی اند که موضوع کمال در انسان را با رویکردی فلسفی به گفتگو نشسته اند، اما صدرالمتالهین در تحلیلی متفاوت و کم سابقه، پیوندی عمیق میان کمال انسانی و قوه عالمه او برقرار ساخته است؛ آن سان که با شکل گیری شناخت در انسان، کمال غایی او نیز تحقق می یابد. در این پژوهش ابتدا با تقسیم کمال به اولی و ثانوی و تطبیق کمال انسانی بر کمال ثانوی او که عبارت از فعلیت یافتن اوصاف و عوارض مختص انسانی پس از تحقق ذاتش باشد، به تحلیل سرشت کمال پرداخته شده است. پرسش اصلی پژوهش آن است که چه رابطه ای میان کمال انسان و قوه عالمه او برقرار است؟ و فرضیه مقاله بر آن است که با تقسیم قوای انسان به عقل نظری و عملی و ایجاد اتحاد میان کمال انسان و مراتب عقل او به ویژه عقل نظری، رابطه عمیق کمال و علم در انسان فاش می گردد. روی آورد این پژوهش روی آوردی تحلیلی توصیفی است.
جایگاه علم قاضی در زمان فقدان و یا تعارض با سایر ادله اثبات
منبع:
تحقیقات حقوق قضایی دوره اول پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
751-777
حوزه های تخصصی:
علم قاضی از گذشته تا کنون نقشی محوری در مباحث حقوقی داشته و حوزه ای پرسش آفرین بوده است. از دیرباز این پرسش مطرح بوده است که علم قاضی در مقام دادرسی از چه جایگاهی برخوردار است؟آیا در عرض سایر ادله اثبات دعوا قرار میگیرد؟و چنانچه در دعوایی، ادله ای برای اثبات دعوا، جز علم قاضی وجود نداشت، آیا قاضی میتواند، در صورت نبود اقرار، بینه و قسم، تنها به علم خود رای دهد؟این مقاله که به روش کتابخانه ای و اینترنتی انجام یافته است، ویژگی منحصر به فردی نسبت به سایر آثار نگاشته شده در موضوع فوق دارد، و به بررسی سؤال و مسئله مهمی پرداخته است که کمتر مورد توجه اهل قلم قرار گرفته است؛ و آن این است که در صورت اثبات حجیت علم قاضی و پذیرفتن آن در عرض سایر ادله اثبات دعوا، در صورتی که علم و وجدان قاضی در تعارض با سایر ادله اثبات (اقرار، بینه و قسم) قرار گرفت تکلیف چیست؟که در پاسخ، تعارض اقوال برخی از فقهاء (مبنی بر اقوا دانستن علم)، با حقوق دانان و قانون موضوعه (مبنی بر سکوت و عدم اولویت علم قاضی) را نتیجه خواهیم گرفت.
بررسی علم در نهج البلاغه از منظر تقابل و هم معنایی واژگانی
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های دست یابی به دقایق معنا و فهم مقصود اصلی گوینده متن تحلیل معنایی واژگان آن از نگاه معناشناختی است. این نوشتار باروش توصیفی و کتابخانه ای بارویکرد روابط معنایی به بررسی-معنای علم از منظر روابط مفهومی و در سطح واژگان نظام زبان و رابطه هم معنایی و تقاب ل«علم» در نهج البلاغه علی(ع) پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که حضرت واژگان « ظنّ، هوی، ضلالت، غفلت، عمی و سفاهت» را در رابطه تقابل ب ا عل م و واژه های « تدبّر، تفکّر، تعقّل، حکمت، معرفت، بصیرت، حلم، درایت و وعی» را در رابطه هم معنایی با علم در باف ت م تن به عنوان واژه جایگزین علم ب ه ک ار برده و معنای علم را از آنها استخراج نموده و ضمن توسعه ی دستگاه معنا شناختی عصرخویش، در مواردی واژگان پیشین را با جامه ای نو بازگو نموده است. در نگاه نهج البلاغه به علم، همواره حضرت به فراگیری علوم نافع دعوت و از پرداختن به علوم سوء بر حذر می دارد و به طور مکرر انسان ها را به تعلیم علم واقعی تا دست یابی به سعادت و قرب الهی دعوت می نماید.
بررسی مقایسه ایِ مبناگرایی در معرفت شناسی بونجور و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۵
103 - 126
حوزه های تخصصی:
در معرفت شناسی معاصر، هر گاه باور انسان صادق باشد و انسان در صدق باور خویش موجه باشد، معرفت شکل می گیرد. نقش توجیه از این جهت مهم است که دلایل یا شواهد لازم بر صدق باور را عرضه می دارد و آن را از حالت ادعای محض بیرون می آورد. مبناگرایی - یعنی بازگرداندن گزاره های نظری یا غیر پایه به گزاره های بدیهی یا پایه در فرایند توجیه معرفت- مهم ترین و پرسابقه ترین نظریه در مبحث توجیه است. معرفت شناس برجسته معاصر بونجور و فیلسوف شهیر اسلامی ملاصدرا هر دو در مبحث توجیه قایل به مبناگرایی هستند و از این جهت زمینه مساعد برای مقایسه و تعیین نقاط اشتراک و اختلاف آنان وجود دارد. چنین مقایسه ای به فهم رویکرد مبناگرایانه هر دو متفکر مدد می رساند؛ چه بسیاری از دیدگاه ها را می توان در مقام مقایسه با هم، به نحوی شایسته تر و دقیق تر درک کرد. نتیجه اینکه مهم ترین وجه اشتراک دو فیلسوف، تقسیم دوگانه آگاهی به غیر مفهومی و مفهومی (نزد بونجور) یا تقسیم دوگانه علم به حضوری و حصولی (نزد ملاصدرا) و نمایاندن مواجهه مستقیم میان این دو، به منظور تدارک توجیه مناسبی برای قسم دوم است. نیز مهم ترین اختلاف میان آن دو، استقلال معرفت شناسی از وجودشناسی و دفاع از مبناگرایی معتدل نزد بونجور و ارتباط معرفت شناسی با وجودشناسی و دفاع از مبناگرایی حداکثری نزد ملاصدراست.
بررسی دلایل عقلی عصمت امام(ع) از دیدگاه فریقین(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی سال ششم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
101-128
حوزه های تخصصی:
امامت پس از پیامبر همان تصدی وظایف مقام رسالت است و امام دارای تمام وظایفی است که رسول و پیامبر بر عهده دارد؛ تنها تفاوت رسول و امام این است که پیامبر پایه گذار دین، مخاطب وحی الهی و دارای کتاب است ولی امام بدون این ویژگی هاست، با این حال امام نیز همانند پیامبر مبیّن اصول و فروع و پاسدار دین از تحریف است.از این دیدگاه، امام باید دارای دو شرط اساسی باشد: 1. دارای علم فراگیر نسبت به اصول و فروع اسلام؛ 2..مصونیت از گناه و پیراستگی از خطا؛ زیرا بدون عصمت، نمی تواند اعتماد مردم را به گفتار و رفتار خود جلب کند و الگوی آنان باشد. برای اثبات عصمت امام، هم به دلایل نقلی استناد شده است و هم به دلایل عقلی. نگارنده در این مقاله چند دلیل عقلی بر وجوب عصمت امام آورده است که عبارت اند از: 1. برهان امتناع تسلسل؛ 2. برهان حفظ شریعت؛ 3. پی آمدهای معصوم نبودن امام.
بازسازی تمدن اسلامی در نقد معیار علم دینی از دیدگاه مطهری و جوادی آملی
منبع:
تمدن اسلامی و دین پژوهی سال دوم زمستان ۳۹۹ شماره ۶
47- 69
حوزه های تخصصی:
شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، مدعی است نه الگوی شرق (مارکسیسم) و نه الگوی غرب (لیبرالیسم) هیچ یک، قادر به پاسخ گویی به نیازهای صادق انسان نیست و تنها مکتبی که می-تواند پاسخ گوی نیازهای صادق انسان باشد، اسلام است. در این راستا، یکی از ضرورت های بسیار مهم انقلاب مقدس اسلامی و نظام برخاسته از آن، با توجه به شعار راهبردی فوق و آرمان هایی چون بازتولید سبک زندگی اسلامی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و باز تولید تمدن اسلامی تلاش در راستای تولید انبوه نرم افزارهای اسلامی و اسلامی سازی نرم افزارهای موجود است،برهمین اساس، یکی از مسائل بنیادی چیستی علم دینی و نظریه پردازی در این باب است. هدف از این پژوهش، نقد و بررسی نظریه ها درباره معیار دینی بودن علوم (از دیدگاه شهید مطهری و جوادی آملی) و ارائه بهترین نظریه است. روش تحقیق در این پژوهش، روش تحلیلی برهانی بوده است. شهید مطهری علم و دین را مکمل یکدیگر می دانند و معیار دینی بودن علوم را فایده مندی بیان می کنند اما آیت الله جوادی آملی بر رابطه تداخل بین علم و دین تأکید دارند و علم را در چارچوب معرفت دینی قرار می دهند و معیار دینی بودن علوم را تطابق با واقع می دانند؛ اما این درحالی است که معیار جامع دینی بودن علوم خود وحی یا تفسیر قاعده مند وحی می باشد.
بررسی حقیقت علم در وجود شناسیِ معرفتِ حکمت متعالیه و استنباط مدلول های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی چیستی حقیقتِ علم در وجودشناسیِ معرفتِ حکمت متعالیه و استنباط مدلول های تربیتی آن بوده است. در بخش اول پژوهش که به تدوین نظام مند گزاره های هستی شناسی معرفت در حکمت متعالیه درخصوص حقیقت علم، اختصاص داشته است، از روش توصیفِ تحلیلی و در بخش دوم آن، با هدف استنباط مدلول های تربیتی گزاره های مذکور، از روش استنتاجی (قیاس عملی) بهره برداری شده است. در بخش اول، چهار گزاره مبنایی از مباحث صدرالمتألهین در هستی شناسی معرفت درخصوص حقیقت علم، استخراج و به صورت نظام مند ذیل سرفصل های از سنخ وجودبودنِ علم، تعریف ناپذیربودنِ علم و مجرّدبودنِ علم، تبویب و تدوین شده است. پس ازآن، مدلول های تربیتی گزاره های مذکور با رعایت ملاحظات روش شناختی، به تفکیک گزاره های مبنایی هر سرفصل، استنباط شده و دو هدف، هشت اصل تربیتی و دو روش تربیتی، ارائه شده است.
نقد و بررسی دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی در علم دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
93 - 128
حوزه های تخصصی:
سید محمدمهدی میرباقری با بسط نظریه مرحوم سید منیرالدین حسینی، علم دینی را به گونه ای خاص تعریف و تبیین کرده است که به نظریه فرهنگستان علوم اسلامی مشهور است. این مقاله درصدد تحلیل و بررسی مبانی و اصول این نظریه و نشان دادن نقاط قوت و ضعف آن است. در تحقیق حاضر ابتدا سعی شده تا تصویر روشنی از این نظریه و استدلال های آن به دست داده شود، و سپس با دقت در اصطلاحات به کاربرده شده، مبادی تصوری آن مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین با موشکافی استدلال های این نظریه نشان داده می شود که برخی از مبادی تصدیقی آن مشتمل بر مغالطاتی است که به نتایجی غیرمنطقی می انجامد. در پایان نیز به برخی لوازم غیرقابل قبول این نظریه اشاره شده است
مدیریت اسلامی با الهام از رویکرد علم دینی علامه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۰)
201 - 226
حوزه های تخصصی:
مدیریت اسلامی ترکیبی است از مدیریت (به منزله مصداقی از علم) و اسلام (به منزله مصداقی از دین) که تبیین مفهوم آن مستلزم درک درست از علم و دین و علم دینی است. تلاش های زیادی در این رابطه صورت گرفته که در قالب رویکردهای علم دینی (و به طور خاص، مدیریت اسلامی) موضوعیت یافته اند. یکی از این رویکردهای مهم دیدگاه علم دینی آیت الله جوادی آملی است که توجه به آن منجر به شکل گیری رویکردی خاص از علوم اسلامی و به ویژه مدیریت اسلامی، در فضای علمی، گردیده است. هدف از این پژوهش آن بود که با ابتناء بر نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی و ابعاد مختلف آن و الهام از مفهوم دین، علم، عقل، و نقل ْ مدیریت اسلامی و خصوصیات آن بررسی و فهمیده شود. پژوهش حاضر کیفی، توصیفی، و مبتنی بر روش تجزیه وتحلیل است. نتایج حاصله منتهی به تعریف مدیریت اسلامی، در چهار بعد اساسی شده است: بدین نحو که اولاً در پرتو دین شناسی و تعمیم مفهوم دین( اصول کلی و آموزه های اسلامی( ، ثانیاً، در پرتو علم شناسی و گستره آن بر مبنای توسعه مفهوم عقل، ثالثاً، در پرتو فلسفه شناسی و نسبت فلسفه مطلق و مضاف و رابعاً، در پرتو روش شناسی و نسبت روش های مختلف( تجربی، عقلی، عرفانی و نقلی) و متناسب با انها، زوایایی از مدیریت اسلامی، تبیین شده است.
مروری بر پژوهش های انجام شده در موضوع علم و عقل در حوزه فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزه های علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزه ی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداخته اند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینه ی پایان نامه ها و مقالات موجود سال های 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایه ای جستار حاضر آن است که دغدغه مندی پژوهشگران فلسفه، معطوف به کدام زمینه است؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که میزان فراوانی پژوهشها در مسأله علم است و بیشترین موضوع مورد علاقه پژوهشگران در زمینه ی عقل از دیدگاه معرفت شناسی است که عمدتا به تطبیق نظر ملاصدرا با دیگر فلاسفه پرداخته اند و مسأله مهم معنا و کارکرد عقل که مغالطه در کارکردهای مختلف را در پی دارد مورد غفلت قرار گرفته یا کمتر مورد توجه بوده است و عقلانیت که بر اساس معانی مختلف مشترک لفظی است مشترک معنوی تلقی شده و چالشها و مغالطه هایی را منجر شده است که در پژوهش و پژوهشهای مستقل آینده قابل بررسی است. درحوزه علم و عقل به پژوهش های انجام شده در سایر کشورهای اسلامی و غیر آن توجه نشده ورویکرد پژوهشگران سایر کشورها به حوزه مسائل فلسفه اسلامی مورد بی توجهی قرار گرفته است.
عارفان مسلمان، علم ستیز یا الگو سازان تمدنی در عرصه دانش و معنویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از گذشته های دور نقد و نگارش ردیه برضد عارفان مسلمان جریان داشته است. اتهام های وارده، عمدتا معطوف به سه محور شریعت گریزی، عقل و علم ستیزی بوده است. بر اساس دو محور اخیر به ویژه محور سوم – علم ستیزی که مسئله این پژوهش است، عارفان مسلمان عامل رکود و بلکه انحطاط تمدن اسلامی قلمداد شده اند. این پژوهش می کوشد از خلال گزاره های تاریخی، منابع و میراث مکتوب عرفان، حقیقت امر را تبیین و مورد تحلیل قرار دهد. مروری بر گزارش های دقیق تاریخی معطوف به مسئله پژوهش، از یک سو، نشان از خدمات ارزنده این جریان در سه ساحت دانشمندان و مولفین، رویکردهای علمی اخلاقی و درنهایت کارکردهای علمی تمدنی آن دارد، حقیقتی که نه فقط در حلقه های خرد و کلان آموزشی خانقاه ها، بلکه در نهان بی نهایت طلب عارفان بلندآوازه در گستره تاریخ عرفان اسلامی متجلی شده ومیراثی فاخر را به ودیعت نهاده است. چنان که ویژگی قرین بودن دانش در عرفان با اخلاق وعلم با معنویت، ضمن مانا کردن کارنامه علمی آنان از سوی دیگر، الگوی دانش در طراز تمدن اسلامی را به ظهور رسانده است.
بررسی و تحلیل مسألهی وحدت و علم واجبتعالی از منظر علامه خفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۹
85 - 104
حوزه های تخصصی:
علامه خفری (م. 942 ه. ق.) وحدت واجبتعالی را بر مبنای وجوب وجود و اوصاف وجود حقیقی و با ارائهی ده برهان به اثبات میرساند. وی در مسألهی علم الهی نیز با نقد و رد نظریهی صوَر مرتسمهی ابنسینا و با مطرحکردن علم کمالی اجمالی و تفصیلی بر آن است که علم باریتعالی عین ذات اوست و ذات واجب به اعتبار ذاتش، منشأ انکشاف و ایجاد تمامی موجودات بوده و عین آن چیزی است که در خارج ایجاد کرده است. از دیدگاه علامه خفری نظریهی صور مرتسمه به علت توالی فاسدی که دارد، همچون لزوم محل واقع شدن ذات باریتعالی، انفعال و استکمال ذات باری با آن صور، مردود است. شواهد و قرائن نشان میدهدکه ملاصدرا در مسألهی علم باریتعالی، قبل و بعد الایجاد اشیاء، از آرای علامه خفری تأثیر پذیرفته است. ردیابی و معرفی این تأثیرپذیری و نیز نقد تقسیمبندی علامه خفری در براهین اثبات وحدت واجب، از نوآوریهای این جستار محسوب میشود. روش تحقیق در این مقاله توصیفی و تحلیلی است.
رابطه امور متغیّر عالم با علم ثابت خداوند در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
103 - 115
حوزه های تخصصی:
علم خداوند به عالم، عین ذات اوست و همانگونه که ذات الهی ثابت و لایتغیّر است، علم او نیز ثابت و لایتغیّر است، از سویی همواره شاهد تغییر مداوم در جهان متکثر مادی هستیم. مسأله این است که چگونه تغییر در امور جزئی و متکثر عالم موجب تغییر در صفت علم الهی و در نتیجه تغییر در ذات یگانه و ثابت خداوند نمی گردد؟ فلاسفه اسلامی علم خداوند را به گونه ای تبیین نموده اند که در رابطه علمی ذات ثابت و یگانه خداوند با موجودات متغیّر هیچگونه تغییر و تکثری در ذات الهی لازم نیاید. لذا فیلسوفان علم خداوند را علم تفصیلی بعد از ذات یعنی زاید بر ذات دانستند، ابن سینا این نحو علم ثابت به معلومات مادی متغیّر را علم به جزئی متغیّر به نحو کلی نامید. غزالی با رد نظر فلاسفه آنان را تکفیر کرد. اشکال غزالی به فلاسفه این بود که در اینصورت اگر چه خداوند به همه امور جزئی عالم است، اما علم او بدانها تنها به نحو کلی خواهد بود و علم خداوند محدود به کلیات و مفاهیم عام می شود. ملاصدرا علم اجمالی در عین کشف تفصیلی خداوند را اثبات و به اشکال غزالی پاسخ داد. براساس قاعده بسیط الحقیقه علم خداوند به موجودات متغیّر و متکثر ، حضور اشیاء نزد حق است. خداوند در مرتبه ذات علم به اشیاء دارد، بدون آنکه کثرتی در مرتبه ذات باشد و معلومات با همه کثرات و تفصیلات به وجود واحد بسیط موجودند و از حیثی که کثرت در آن نیست آشکار و منکشف هستند.
به سوی تمدن زمینه ساز طلوع خورشید ولایت عظمی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
7 - 36
حوزه های تخصصی:
بیانیه گام دوم انقلاب به مثابه نقشه راه تعالیطلبی و تحقق تمدن نوین اسلامی است که زمینههای طلوع خورشید ولایت عظمی را فراهم میسازد. روایات بسیاری از ظرفیت ملی ایرانیان در سه محور علم، ایمان و دین حکایت مینماید. برای آزادسازی این ظرفیت ملی باید با راهبرد مدیریت سرعت تحول از آسیبها گذار کرده و دروازههای تعالیطلبی را با ایجاد انگیزش، پژوهش و نگرش گشود. و بازخوانی هویت ملی ایرانیان از زبان امیرمؤمنان سرآغاز ایجاد انگیزش ملی و مراحل پسین آن خواهد بود تا آنکه ایرانیان با گذار از این سه ایستگاه: 1. بازخوانی هویت ملی؛ 2. توانمندسازی ملی؛ 3. رسالت زمینهسازی ظهور در پرتو تمدن زمینهساز نقشآفرین باشند. شهر قم و علماء و اندیشمندان آن در این فرآیند از جایگاه ویژهای برخوردارند که در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی به مجموعه روایات ناظر به نکات یاد شده پرداختهایم.
وحدت انگاری مادی انسان در مکتب تفکیک؛ بررسی برخی پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۵
51 - 73
حوزه های تخصصی:
بزرگان مکتب تفکیک منکر تجرد نفوس انسانی هستند و به جهت تأکید بر جسمانیت نفس و بدن، به یگانگی مادی انسان اعتقاد دارند اما به جهت اذعان به ماورای طبیعت از زمره مادی انگاران محض خارج میشوند. عموم ایشان به جهت باور به تمایز کامل بین قرآن، فلسفه و عرفان، علوم بشری را مشکوک و غیر یقینی دانسته و لذا جمع این مواضع را التقاط و اجتماع امور متنافر میدانند. مطالعه پیش رو بر اساس مبانی انسانشناختی، ناکارآمدی تحلیل و تبیین بزرگان مکتب تفکیک در مسائلی همچون معاد جسمانی، کیفیت ادامه حیات صرفاً مادی انسان در عالم برزخ و اجتماع ناسازگار مادیت نفس و تجرد علم را مورد بررسی و نقد قرار داده است و با روش تحلیلی توصیفی سعی نموده به این پرسش پاسخ دهد که آیا بانیان مکتب تفکیک توانستهاند با مادیانگاری وجود انسان تبیینی موفق از معاد، برزخ و حقیقت علم و ادراک به دست دهند؟