مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۶۱.
۳۶۲.
۳۶۳.
۳۶۴.
۳۶۵.
۳۶۶.
۳۶۷.
۳۶۸.
۳۶۹.
۳۷۰.
۳۷۱.
۳۷۲.
۳۷۳.
۳۷۴.
۳۷۵.
۳۷۶.
۳۷۷.
۳۷۸.
۳۷۹.
۳۸۰.
علم
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۸
207 - 232
حوزه های تخصصی:
آنچه شعر دوره مشروطه را از دیگر ادوار شعر فارسی متمایز و ممتاز می نماید، مضامین نو و تازه آن است. شعر ادیب الممالک ، آیینه ی تمام نمای اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور در دوره مشروطه است. او بنا به اقتضای دوره پر تحول مشروطه، نسبت به امور و تحولات اجتماعی، سیاسی کشور بی تفاوت نیست. او نمی تواند " برج عاج" نشین باشد. ادیب الممالک از شعرای سنت گرای این دوره است. او در قالب قصیده، قطعه، مثنوی، مسمط، ترجیع بند و ترکیب بند، مضامین و مفاهیم سیاسی، اجتماعی را در شعر خود آورده است.
در این پژوهش به بررسی 4 موضوع آزادی، وطن، قانون و علم (دانش) در دیوان ادیب الممالک پرداخته شده است و نتایج گویای آن است که واژه دانش و علم نسبت به 3 مورد دیگر، بسامد بیشتری در دیوان وی دارد. از سوی دیگر، از جهل و نادانی بسیار نکوهش شده است. نتیجه اینکه جهل ستیزی های ادیب، محرک خوبی برای بیداری اذهان عمومی است، به خصوص هنگاهی که از زبان طنز و هزل استفاده می کند، خواننده را به نفکر و تأمل وا می دارد.
گذر به ایده آلیسم عینی و تحقق شناخت و آگاهی در بستر پدیدارشناسی هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
53 - 68
حوزه های تخصصی:
مسئله شناخت یکی از مسائل مهمی است که فیسلوفان بر آن بوده اند تا با مواجهه به جهان واقعیت بیرون فرایند شناسایی و تعامل آن را با ذهن یا سوژه اندیشنده دریابند. در این فرایند آنچه مقدم بر شناخت است، مسئله هستی شناختی واقعیت موجود است و تعامل سوژه اندیشنده با جهان بیرون. از آنجا که فیلسوفان میان شناخت و واقعیت فاصله انداخته و ذهن را ابزار و رسانه ای به منظور دستیابی به حقیقت و واقعیت در نظر گرفته اند، هگل ضمن انتقادات جدی بر این نگرش ها بر آن بوده تا از شناخت به مثابه علم، به تعریفی نوین از آن دست یابد. از این رو، او را باید پیشگام طرح پدیدارشناسی در حوزه تفکرات فلسفی دانست. در پدیدارشناسی او پرسمان فرایند شناخت انسانی با کل تفکر فلسفی در طول تاریخ همسان انگاشته می شود. در این نوشتار، نویسندگان بر آن بوده اند تا نشان دهند هگل چگونه با رد دوپاره ساختن واقعیت موجود از سوی کانت به دو حوزه پدیداری و ناپدیداری، امکانی را فراهم می سازد که فاهمه دوباره بتواند به وسعت و گسترش خود آگاه شده و با عزیمت از آگاهی از پدیدارهای جزئی به سوی صور عالی تر هستی و در نهایت رویارویی با امر نامتناهی و مطلق دست یابد.
مفهوم علم و روش علمی در اندیشه فرانسیس بیکن(مقاله علمی وزارت علوم)
با بنیانگذاری نوین فلسفه و علم، مفهوم روش جایگاهی محوری در اندیشه عصر جدید پیدا کرد. آغازگران فلسفه و علم جدید برآن بودند که راه خروج از شکاکیت برآمده از مناقشات پایان ناپذیر بر سر کلی ها و امکان شناخت عقلی فلسفی از طبیعت در تفکر مدرسی، یافتن روشی است برای کشف، تبیین و پیش بینی ساختارها، پدیده ها و جریان های پیچیده طبیعت. بیکن به عنوان یکی از بانیان این اندیشه در تلاش برای به دست آوردن فهم جدیدی از روش، گذشته از جستجوی تعاریف دقیق برای روش تجربی در علم طبیعت از استعاره هایی برای فهم و تبین روش بهره گرفته است که نقشی مهم در روشن ساختن ابعاد تفکر او در باب علم جدید و روش دارند. به کارگیری استعاره ها در دوره های گذار از مفهوم تعریف شده ای که به نظر می رسد دیگر تکافوی دلالت های جدید را نمی کند، به مفهوم آینده ای که هنوز به تثبیت نرسیده است، نقشی تعیین کننده در شناسایی دلالت های مفاهیم در حال تطور دارند که استعاره های مربوط به روش نزد بیکن به وجه بارزی نمایانگر آنند. مقاله حاضر برآن است تا با تحلیل استعاره کشتی، سرنخ و محکمه که بیکن آنها را در خصوص روش به کار برده است، این دلالت ها را شناسایی و به مدد آنها مفهوم روش در اندیشه علمی آغاز عصر جدید را بازیابی کند.
تاثیر جهل حکمی بر مسؤلیت کیفری از منظر فقه امامیه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
به لحاظ اهمیت بحث مسؤولیت کیفری، موضوع مسؤولیت جاهل به حکم از موضوعات مهم و اساسی است. لذا حدود مسؤولیت کیفری فرد جاهل به حکم، مساله مهم و تاثیرگذاری در روابط میان اشخاص تلقی می گردد. از این رو، نظرات مختلفی در مورد این موضوع ارائه شده است. نباید مطلقا، فرد جاهل به حکم را مسؤول دانست؛ بلکه با توجه به اصول و قواعد مسلم عقلی و شرعی، باید برای رفع مسؤولیت از شخص جاهل ملاکهای معینی تنظیم، و قاعده «جهل به قانون رافع مسؤولیت نیست» تعدیل گردد.
هدف این مقاله، تبیین جایگاه جهل حکمی و تاثیر آن بر مسؤولیت کیفری، در آراء فقهای امامیه می باشد. نتیجه بررسی ها نشان می دهد که از دیدگاه اسلامی قاعده «جهل حکمی رافع مسؤولیت کیفری است، مگر اینکه جاهل مقصر ملتفت بوده» جاری می باشد.
منابع و قلمرو علوم معصومان
منبع:
مطالعات حدیث پژوهی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱ و ۲
89 - 112
حوزه های تخصصی:
معصومان (پیامبران و امامان) حلقه ارتباط بشر با فراسوی طبیعت و خداوند هستند. آن ها انسان های انتخاب شده و برتری هستند که از جانب خداوند برای راهنمایی و هدایت انسان ها مأموریت یافته اند. بدین لحاظ دارای علم برتری می باشند که همواره منابع و محدوده آن مورد شبهه و سؤال بوده است می توان گفت که منابع تعلیمی و حسی که خود شامل قرآن مجید، علم پیامبر، جفر و جامعه، صحیفه مخصوص هر امام و نیز منابع غیر حسی که شامل وحی، الهام، علم لدنی، وصایت در علم، نور الهی، القای روح و مطالعه عرش می باشد و قلمرو علوم معصومان نیز شامل علم به کتب انبیای پیشین، علم به ماکان و مایکون، علم به علوم ملائکه و انبیاء، علم به ملکوت آسمان ها و زمین، علم به اعمال و سخنان و ضمائر مردم، علم به منایا و بلایا و علم به اسم اعظم می باشد.
آموزه های قرآن و معصومین علیهم السلام در مسئله علم و ضرورت آن در تدوین علوم انسانی اسلامی
منبع:
مطالعات حدیث پژوهی سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳ و ۴
130 - 146
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد روشن شدن این مسئله است که علم به طور مطلق مورد تائید قرآن و اهل بیت (ع) است یا اینکه باید دارای شاخصه هایی باشد؟ مطالعه حاضر به روش توصیفی از نوع اسنادی و با جستجو در منابع کتابخانه ای (مکتوب و الکترونیکی) صورت گرفته است. قرآن و اهل بیت (ع) هر دو، نسبت به علم موضع ویژه ای دارند و انسان را به علمی خاص رهنمون می کنند که بعد مادی و معنوی را توأمان داشته باشد و آن علم از سرچشمه دین نشأت گرفته باشد. البته نسبت به علوم دیگر علمی که در راستای تحقق اهداف اسلام باشد را با رعایت جانب احتیاط مجاز می دانند. در تدوین علوم انسانی اسلامی هم از نظر روش و هم محتوا، قرآن اهل بیت (ع) محوریت دارند، در عصر غیبت نباید انتظار داشت که بتوان علوم انسانی کاملاً اسلامی بی قید و شرط تولید و تدوین کرد اما برای رسیدن به این هدف باید تلاش کرد و در بحث علوم انسانی غیر اسلامی باید استراتژی «اکل میته» را مدنظر قرار داد و گزینش را لحاظ نمود.
منابع تعلیمی و حسی علم ائمه(ع)
منبع:
مطالعات حدیث پژوهی سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
89 - 107
حوزه های تخصصی:
امامت و جانشینی پیامبر(ص) از مباحث قدیمی در تاریخ اسلام می باشد که جنبه های مختلف تاریخی و کلامی را در بر می گیرد. در نگاه شیعه امامت از اصول اعتقادی به شمار می رود، یکی از ویژگی های ضروری امام، علم و آگاهی نسبت به تمام معارف دینی و نیازهای مردم و آنچه در اداره جوامع انسانی لازم است، می باشد زیرا که بدون علم، مسئولیت امامت و هدایت جامعه هرگز به انجام نمیرسد، مکتب تشیع با توجه به نقش امام پس از رسول الله(ص)، که نقش هدایتی گستردهای است و از ظاهر تا باطن جامعه و افراد آن را در بر میگیرد، امام را دارای آگاهی از منابع عظیم الاهی دانسته، دانش او را فراتر از علم عادی و دارای مجاری و مبادی الاهی و غیرطبیعی برمیشمرد. یافته های تحقیق حاضر که به روش توصیفی تحلیلی و جمع آوری کتابخانه ای مطالب صورت گرفته حاکی از آن می باشد که روایات فراوانی در باب منابع علم امام وارد شده است و نشان می دهد ائمه (ع) از چنین علم خاصی برخوردار بودند از جمله منابع حسی و تعلیمی ائمه(ع) می توان به قرآن مجید، علم پیامبر، جفر وجامعه، علم به کتب انبیاء پیشین، فرشتگان، پیشوای پیشین، صحیفه حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) اشاره نمود
نفی علم حجت الهی به قرائت قرآن و قواعد عرب در جریان های انحرافی با تأکید بر ادعای احمد اسماعیل بصری
منبع:
جامعه مهدوی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳)
88 - 114
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های حجج الهی، دارابودن علم مخصوص به امامت است و متکلمان و محدثان شیعه محدوده هایی را برای علم امام× تعریف کرده اند. آنچه تمام شیعیان بر آن اتفاق دارند علم امام به حلال و حرام الهی و معارف قرآنی است که از جمله معارف آن، علم به قرائت صحیح قرآن و قواعد ادبیات عرب ذکر شده است. در این میان، مدعیان دروغینی همانند احمد اسماعیل بصری، پس از رسوایی در قرائت ناصحیح قرآن، در نفی ضرورت قرائت صحیح قرآن و مذمت علم به قواعد ادبیات عرب تلاش کرده اند و به برخی ازآیات و روایات در این زمینه پرداخته اند. این تحقیق با روش آمیزه ای تلفیقی و داده پردازی توصیفی- تحلیلی، با ذکر پیشینه ای از این نوع ادعاها، ضمن تبیین ادعای این جریان بدین نتایج رسیده است که نخست علم قرائت قرآن و آگاهی از ادبیات عرب از لوازم ادعای امامت است. دوم آیات مورد ادعای مدعیان دروغین درباره عدم فصاحت حضرت موسی× دلالتی بر اشتباهات این پیامبر در قرائت اشتباه ندارد، بلکه نهایتاً سخن در عدم فصاحت در ابلاغ است. سوم مراد روایات مورد ادعا که دچار ضعف در سند و منابع نقل اند افراط در ادبیات عرب و تغییر در قرآن با اجتهادهای بدون دلیل است.
تبیین وجودی ملاصدرا از علم و نتایج آن در تبیین علم الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا ضمن توجه به دیدگاه متقدمان در تعریف علم، بر اساس مبانی وجودشناسی خود، تعریفی وجودی از علم ارائه می دهد که نقطه عطفی در علم شناسی حکمت متعالیه است. در این تلقی، علم عبارت از وجود چیزی برای چیز دیگر است. این تعریف با لوازم آن سبب ارائه تبیین های خاصی از سوی ملاصدرا درباره علم الهی شده است، به نحوی که سهم بسزایی در شکل گیری هندسه معرفتی علم الهی دارد. اضلاع این هندسه عبارت اند از زائد نبودن علم الهی بر ذاتش، حضوری بودن علم الهی، نفی صور در علم الهی، علم خداوند به جزئیات مادی، معلوم بالذات بودن معلومات الهی، علم و عالم و معلوم بودن خداوند، علم خداوند به خود، و علم اجمالی خداوند به غیر در عین کشف تفصیلی. بر اساس برون داد این پژوهش، توجه به تبیین وجودشناسانه ملاصدرا از علم باعث می شود که درک نحوه شکل گیری دیدگاه او درباره علم الهی، تمایز و وجوه ابداعی آن با سایر دیدگاه ها ممکن و یا حداقل سهل الوصول تر گردد.
نقش خواجه نصیرالدین طوسی در توسعه علم ریاضی و علم نجوم در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۷
89 - 109
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با عنوان«نقش خواجه نصیر طوسی در توسعه علوم» با هدف کشف و توصیف نحوه و چگونگی تاثیرخواجه نصیرالدین(م.۶۵۳)، درعلوم ریاضی و نجوم صورت گرفته است. خواجه از مشهورترین دانشمندان شیعی که در حوزه های مختلف علمی پیشرفت های فراوانی را ایجاد کرد. بدون تردید نقش وی در حوزه ریاضی و نجوم بسیار برجسته است. رصد خانه مراغه تنها بخشی از از سازمان علمی خواجه بود که اعتبار جهانی یافت.کتاب «شکل القطاع» او تحولی شگرف در حوزه علوم ریاضی خصوصاً هندسه بوجود آورد. وی با تبدیل هندسه سه بُعدی به هندسه دوبُعدی در علم هندسه توانست در حوزه ریاضیات(هندسه) گام های اساسی بردارد. طبق یافته ها می توان گفت مهم ترین تحول در علم نجوم قبل از کپرنیک توسط خواجه صورت پذیرفت. خواجه با طرح جفت های طوسی انتقاد جدی به نظریه زمین محوری بطلمیوس کرد واثبات کرد که خورشید مرکز است و زمین به دور خورشید می چرخد؛ کاری که بعدها اساس تحولات نجوم جدید شد. این پژوهش با طرح این سؤال که خواجه به عنوان یک دانشمند شیعی، چه تحولی در علم ریاضیات و نجوم ایجاد کرد؟ این فرضیه را مطرح می نماید که انتقادات جدی خواجه به نظریات ریاضی و نجوم یونانی و طرح نظریات جدید، مبنای تحولات علمی در اروپا شد.
بررسی کتابشناسانه آثار تئودور نولدکه در زمینه شرق شناسی تمدن اسلامی(1836- 1930م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸
90 - 111
حوزه های تخصصی:
از قرن نوزدهم با شروع تحقیقات شرق شناسی اسلامی در سرزمین های آلمانی زبان (آلمان، بلژیک، اتریش، لوکزامبورگ، سوئیس)، شاهد جایگاه حاشیه ای آن در زندگی فکری محققان این ناحیه هستیم. وجود تعابیر عامیانه، بر جدی نبودن و حالت تفننی داشتن مطالعات شرق شناسانه در آلمان دلالت دارد. با وجود این، سرزمین ژرمن محققان بزرگی در زمینه مذکور در دامان خود پرورش داد که از جمله این شرق شناسان تمدن اسلام می توان تئودور نولدکه، خاورشناس برجسته و متخصص تاریخ و تمدن اسلام را نام برد. پژوهش حاضر بر آن است تا با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی به بررسی افکار و انگیزه های این شرق شناس معروف آلمانی بپردازد. با واکاوی منابع مختلف می توان گفت، بهره مندی نولدکه از علوم مختلف، هم چون، آگاهی از علوم مربوط به خاورشناسی، پرداختن و توجه به رشته های تاریخ و تمدن اسلامی، تسلط بر زبان های سامی، حقیقت جویی، نگاه لغت شناسانه و دقت و بصیرت در تمام آثار برجای مانده از وی از جمله دستاوردهای این پژوهش نسبت به شخصیت علمی این مستشرق به شمار می رود.
ملاحظاتی نقادانه درباره ی دو مفهوم علم دینی و علم بومی
منبع:
فصلنامه حکمت و فلسفه تابستان و پاییز ۱۳۸۶ شماره ۱۰ و ۱۱
39 - 76
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر متشکل از سه بخش اصلی است. در بخش نخست با بهره گیری از شماری از تفکیک های فلسفی، منطقی و تجربی، دیدگاه های پوزیتیویستی و هرمنیوتیستی درباره علم و فناوری که طی دو قرن اخیر از دامنه تأثیر زیادی برخوردار بوده اند مورد نقادی قرار می گیرند. از رهگذر این نقادی توضیح داده می شود که برخلاف نظر پوزیتویست ها، اولاً همه علوم به فیزیک و ریاضی قابل تحویل نیستند و ثانیاً علم و فناوری از سنخ واحدی به شمار نمی آیند؛ و برخلاف نظر هرمنیوتیست ها، اولاً علوم انسانی و اجتماعی تافته ای به کلی جدا بافته از علوم فیزیکی و زیستی نیستند و ثانیاً فناوری برخلاف علم فاقد ذات و جوهر (در اصطلاح فلسفی) است.در بخش دوم با استفاده از نتایج به دست آمده در نخستین بخش به توضیح این نکته پرداخته می شود که علم و فناوری علی رغم ارتباط بسیار نزدیکی که با یکدیگر دارند، از جهات مهمی از هم متمایزند. همین تمایزهای اساسی منجر به آن می شود که محصول تکاپوهای علمی واجد خصلت کلیت و عمومیت باشد، حال آنکه فرآورده های تکنولوژیک رنگ ظرف و زمینه های محلی را به خود می گیرند. به همین منوال، در حالی که در علوم کوشش می شود تا از تأثیرات ناشی از نظام های ارزشی و/ یا ایدئولوژیک تا حد امکان احتراز شود، در حوزه فناوری آموزه های حاصل از ارزش ها از اهمیت بسیار برخوردارند.در سومین و آخرین بخش مقاله با ارائه توضیحات بیشتر درباره شباهت ها و تفاوت های علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید می شود که علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید می شود که علوم انسانی و اجتماعی دارای خصلتی دوگانه اند: این علوم از یکسو «علم» محسوب می شوند و از سوی دیگر «فناوری» به شمار می آیند. این خصلت دوگانه موجب می شود که امکان عام تولید فناوری های انسانی – اجتماعی ای بومی و حتی دینی موجود باشد. اما این نکه در عین حال در بردارنده دو نتیجه بسیار مهم است. نخست آنکه «علم دینی» یا «علم بومی» مفاهیمی سازگار نیستند. دیگر آنکه استفاده از امکان عامل تولید «فناوری های انسانی – اجتماعی بومی و یا احیاناً دینی» به منظور دستیابی به محصولات و فرآورده های خاص، نیازمند شناخت دقیق از ظرفیت ها و استعدادهای محیط ها و زمینه های معین است و در غیاب این درک دقیق، این احتمال قوت می یابد که کوشش هایی که در این قلمرو صورت می گیرد و سرمایه گذاری هایی که به انجام می رسد، ضایع و تباه گردد، یا نتایج نامطلوب و خلاف انتظار ببار آورد.
متدلوژی پژوهش های بین رشته ای دین پژوهی و قرآن کاوی در پارادایم تفکر قرآنی
حوزه های تخصصی:
تولید علم و علم دینی در عصر حاضر چنان گذشته، بلکه پیچیده تر و تخصصی تر از گذشته به عوامل متعددی بستگی دارد که پژوهش و تحقیق از مؤلفه های اصلی و غیر قابل انکار آن محسوب می شود. پژوهش های بین رشته ای متد و روش نوینی از انواع روش های پژوهشی هستند که در حال حاضر در جریان دین پژوهی و قرآن کاوی و تولید علم و علم دینی به عنوان یکی از تخصصی ترین روش های پژوهشی کسب معرفت مطرح هستند. به کارگیری این نوع از پژوهش ها در عرصه دین پژوهی و قرآن کاوی در عصر حاضر، و الزامات چرایی و چگونگی آن در این عرصه، موضوعی است که ما را بر آن داشت تا نسبت به مؤلفه های ثبوتی و اثباتی آن در پارادایم های مختلف و پارادایم تفکر قرانی حساس شده، به تبیین آن بپردازیم. نوشته حاضر پژوهشی است بین رشته ای در چرایی و چگونگی و بیان مؤلفه های پژوهش های بین رشته ای در حوزه های دین پژوهی و قرآن کاوی که با کنکاشی در پارادایم های متفاوت انجام شده، تقدیم خوانندگان عزیز می گردد.
نقش اعتقاد به ویژگی علم انبیاء و اهل بیت (ع) در تخلق به اخلاق اسلامی از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از ضروریات دین اسلام، اعتقاد به انبیا و اهل بیت (ع) است. در قرآن و روایات، ویژگی های مختلفی برای آنها بیان شده است. یکی از این ویژگی ها، که بسیار مورد تأکید آیات و روایات اسلامی است، مسئله علم این ذوات مقدسه است. با توجه به اینکه رفتار و اعمال انسان متناسب با نوع شناخت و جهان بینی اوست؛ اعتقاد داشتن به این ویژگی، تأثیر مهمی در تخلق به اخلاق اسلامی خواهد داشت. این مقاله در صدد بررسی آثار اعتقاد به ویژگی علم انبیا و اهل بیت (ع)، در تخلق به اخلاق اسلامی است. این موضوع، با روش توصیفی و تحلیلی و ناظر به دیدگاه استاد مصباح یزدی(ره) مورد پژوهش قرار می گیرد. یافته های پژوهشی این نوشته در سه جهت قابل بیان است: اول اینکه، اعتقاد به چنین ویژگی، موجب می شود با شناخت فضائل و رذائل اخلاقی از منبع موثق، زمینه تخلق به اخلاق اسلامی فراهم شود. دوم اینکه در سایه این علم می توان مسائل بنیادی اخلاق، مانند معیار ارزشمندی رفتارهای اخلاقی را تبیین کرد. سوم اینکه اعتقاد به آگاهی آنها و نظارت بر اعمال انسان، موجب حیاء و ترک گناه می شود.
نقش انجمن های علمی در تحول حوزه: انجمن های علمی در حوزه با چه هدفی تأسیس شده اند و چه نقش ها و کارکردهایی بر عهده دارند؟
بررسی مفهوم و مصادیق حیات در قرآن و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتالهین حیات را مبدا «ادراک» و «فعل» می داند و با توجه به اصول فلسفه خود مثل اصل اصالت، بساطت و تشکیک وجود ثابت کرد که حیات، حقیقتی تشکیکی است که در همه مراتب وجود سریان دارد. بنابراین طبق فلسفه ملاصدرا همه موجودات زنده هستند. در حالی که طبق فلسفه های پیش از ملاصدرا در عالم طبیعت صرفاً حیوانات و انسان ها دارای حیات دانسته می شدند چراکه فقط این دو دسته دارای قوای مدرکه و محرکه بودند و گیاهان و جمادات فاقد این قوا بودند و در نتیجه طبق این فلسفه ها فاقد حیات دانسته می شدند. این دیدگاه با آیات قرآن و مبانی فلسفه ملاصدرا قابل پذیرش نیست. در بسیاری از آیات قرآن به تسبیح عمومی همه موجودات اشاره می کند، تسبیحی که برای انسان قابل فهم نیست. محتوای این آیات نشان دهنده ی این است که همه موجودات دارای آگاهی و حیات هستند. آگاهی و حیاتی که ملاصدرا توانست آن را با اصول فلسفه خود اثبات کند.
واکاوی قطع و حجیت آن در آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال پنجاه و سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۲۶
127-107
حوزه های تخصصی:
حجیت قطع از مباحثی است که به نظر می رسد جوانب گوناگون آن به قدر کافی در قرآن کریم و سخنان اهل بیت جستجو نشده است. تعریف قطع روشن به نظر می رسد و منجزیت و معذریت مطلق آن در میان صاحب نظران، با وجود اختلافاتی در رویکردها، کم تر معارضی دارد؛ اما در این مقاله طرح پرسش هایی درباره قطعِی که قرآن از آن سخن گفته، نشان می دهد تطبیق این مقوله بر علم و یقین مطرح شده در آیات و روایات ممکن نیست و راهی برای اثبات حجیت مطلق آن در منابع نقلی وجود ندارد؛ بلکه مجموعه ای از آیات و روایات میزان نبودن باورهای آدمی و حجیت نداشتن پاره ای از آن ها را حکایت می کند.
تکنولوژی های جدید و دگرگونی معنایی «علم» و «صنعت» در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۹ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
183 - 221
مقاله حاضر به بررسی دگرگونی های معنایی «علم» و «صنعت» در دوره قاجار می پردازد. فرض مقاله این است که دگرگونی رادیکال و بنیادی که در دوره قاجار در تعریف علم و طبقه بندی آن رخ داده است به واسطه ظهور تکنولوژی های جدید بوده است. تکنولوژی های جدید با طبقه بندی شدن در ذیل علوم طبیعی، مسأله علوم نظری را که با تصرف در طبیعت می توانند به منظور اختراع ابزارها و از این رو در خدمت اهداف عملی قرار بگیرند، به وجود آوردند. این مسأله از آنجا ناشی می شود که «علوم طبیعی» در طبقه بندی فارابی- ابن سینایی، علوم نظری هستند که اهداف و کاربرد عَملی ندارند و چیزی مربوط به «نیکبختی آن جهانی» هستند. طبقه بندی که بر مبنای تمایز ارسطویی بین اِپیستِمِه و تِخْنِه، علوم نظری را از آن رو که مرتبط به چیزی است که نمی تواند طور دیگر باشد، غیرعملی و غیرکاربردی معرفی می کند. تکنولوژی های جدید سامان این طبقه بندی را برهم زدند زیرا علوم نظری انگاشته می شدند که به کاربردهای عملی می رسیدند. پیامد این دگرگونی اولاً ظهور مفهومی تکاملی از علم و فهمی از جوامع با سلسله مراتب «متمدن» و «وحشی» است که در نسبتِ زمانی با علم و استفاده کاربردی از آن قرار دارند. ثانیاً طبقه بندی «صنعت» ذیل علم جدید «ثروت» و تعریف آن به عنوان «اعمال مولد ثروت» است. در تعریف جدیدِ صنعت، همه فعالیت هایی که به تولید ثروت منجر می شوند و امروزه در اقتصاد آنها را «زمین، نیروی کار و سرمایه» می خوانیم، از لحاظ جایگاهی که در تولید ثروت دارند، مورد بازنگری و بازسازماندهی قرار گرفتند.
سید فخرالدین شادمان، ایستاده بر زمینِ زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۱ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
3 - 21
حوزه های تخصصی:
این تحقیق در صدد است به خوانشِ اندیشه "سید فخرالدین شادمان" از تجدد و مسائل برآمده از آن در چارچوب نظریه تحلیل گفتمان لاکلاو و موفه بپردازد، اینکه چه رویکردِ سلبی یا ایجابی نسبت به تجدد، و خاستگاه آن غرب، در گفتمان شادمان شکل بندی شده است و چه نظامی از معانی و مفاهیم را در مواجهه با تجدد و شکاف های هویتی ناشی از آن برساخته است. او پرسش و پاسخِ خود از چگونگیِ این مواجهه و جذب یا طردِ ملزومات و وقته های تمدن غرب را در کتابِ تسخیر تمدن فرنگی در دهه 1320 شمسی صورت بندی می کند، و با باور به تجددی هدایت شده و برنامه ریزی شده در زنجیره گفتمان های بومی گرا معتقد است جانمایه تجدد و پیشرفت غرب فقط در علم آن محدود می و این علم را باید اخذ کرد پیش از آن که سایر عناصرِ فرهنگِ مهاجمِ غربی، سوژه های مستقر در وضعیتِ فرهنگی-اجتماعی سنتی را مسخر خود سازند و از محتوای هویتی شان تهی کنند. شادمان پروژه تسخیرِ تمدن غرب را امکان پذیر نمی داند مگر با خودآگاهی و وحدت ملی که او این هر دو را با مفصلبندی حولِ دال مرکزی زبان فارسی به عنوان بازنمایِ هویت و خِرد ملی ممکن دانسته و تلاش می کند با ایجادِ خصلت تعیّن کنندگی در زبان فارسی، مواضعِ سوژگی پراکنده را از مقامِ خودِ حقیرِ تجدد زده یا سنت زده به موضعِ منسجم و یک پارچه خودِ آگاه و اصیل، ارتقا دهد تا سوژه به واسطه این خودآگاهی به بومی سازی تجدد پرداخته و ایران را از وضعیتِ سلطه و تسخیر غرب برهاند.
ارزیابی و نقد مغالطه های موجود در حوزه های هنر، معماری و شهرسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ مادی گرای معاصر غرب به دلیل محرومیت از کلام الهی و سنت معصومین سلام الله علیهم، در تبیین عالم و آدم دچار انحراف و گمراهی عظیمی گشته است. پیرو آن در تبیین مفاهیم، ساختار، مراحل، منابع و مبانی فرایندهای انسانی نیز تناقض ها و تعارض هایی در آن پدید آمده که سبب شده در حوزه های علوم انسانی، فلسفه هنر، معماری و شهرسازی هرگاه از انسان و نظام ارزش های او سخن می رود، مغالطه های متعددی صورت گیرد. در بیشتر مواقع، چنین مغالطه هایی در استدلال های شبه روشنفکران غربزده و حتی استادان دانشگاه هم دیده می شود. این مغالطه ها باعث مقاومت تعدادی از دانشگاهیان با رویکرد تحول و ارتقای علوم انسانی، قدرت نیافتن اجتهاد در نظریه پردازی های اصیل و اسلامی و نبود همکاری لازم در تهیه نقشه راه تمدن نوین اسلامی شده است. در مقاله پیش رو، مهم ترین این مغالطه ها که به خصوص در زمینه های هنر، معماری و شهرسازی مطرح هستند، در 8 طرح تعارض بررسی شدهاند: 1. تضاد بین علم و دین 2. تضاد بین سنتگرائی (ترادیسیونالیزم) و تجددگرائی (مدرنیسم) 3. نفی رابطه اسلام و آثار مسلمانان همچون معماری و شهرسازی 4. تضاد بین رویکردهای نخبه گرایی و مشارکت گرایی 5. تضاد بین تقلید و خلاقیت 6. تضاد بین آرمان گرائی (ایده آلیسم) و واقع گرائی (رئالیسم) 7. تضاد بین انسانمحوری (اُمانیسم) و خدا محوری (تئیسم) 8. تضاد بین جهانی یا بومی بودن. ازآنجا که مبنای اعتبار در این پژوهش عقل و نقل است، روش تحلیلی برای فهم مدعیات و روش تفسیری و استدلالی برای تبیین و نقد دیدگاه ها به کار گرفته شده است. این تحقیق با استناد به متون دینی و تحلیل عقلی نشان می دهد که تعارضات بیان شده از نگاه اسلامی، اعتباری ندارند. تعارض به خاطر تفسیر غلطی است که از یک یا دو بعد متعارض بیان شده است. همچنین، در پژوهش حاضر با ارائه 8 جدول پیشنهادی، مدل هایی راهگشا برای این شبه تعارض ها پیشنهاد شده و احتمال می رود بی توجهی به این مغالطات، مشکلات بسیاری را در پژوهش های تخصصی به همراه داشته است.