مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
گسست
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می کوشم تا تراژدی یونانی را در مقام ژانری ادبی-نمایشی، به منزله ابداعی در نظر آورم که صرفا در شرایط سیاسی-اجتماعی خاص آتن در سده پنجم پیش از میلاد امکان ظهورش فراهم شد. تراژدی به عنوان یکی از انواع درام یونانی اهمیتی فراتر از صرف نمایشی دراماتیک داشت و این خود درست به این دلیل بود که دموکراسی آتنی، به صرف ساختارهای اساسی حکومت و نحوه اعمال حکمرانی محدود و منحصر نمی شد. به عبارتی دموکراسی در آتن پنجم پیش از میلاد باید به مثابه پدیده ای فرهنگی مورد ملاحظه قرار گیرد؛ پدیده ای که دقیقا به همین دلیل امری متفاوت از دموکراسی به عنوان صرف شکلی از حکومت است.
پارادایم و تأثیر آن در علوم سیاسی، با نگاهی به آرای کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله برآنیم تا به تأثیر پارادایم کوهن در علوم سیاسی بپردازیم. کوهن، با مطرح کردن پارادایم به منزلة باورها و ارزش هایی که اعضای جامعة علمی در آن با یکدیگر شریک اند و نیز در حکم سرمشقی که به حل معماها می پردازد، به نقد دیدگاه های رقیب، یعنی اثبات گرایی و تجربه گرایی، پرداخته است. از سوی دیگر، اندیشمندان علوم سیاسی، با استفاده از پارادایمِ کوهنی، اولاً به پراکندگی مطالعات و فقدان یک پارادایم اشاره و سعی کرده اند تا با استفاده از مفهوم پارادیم به علمی شدن سیاست بپردازند و ثانیاً برخی نیز با توجه به آرای کوهن به اندیشة سیاسی پرداخته اند، یعنی نظریة سیاسی برآمده از بحران های سیاسی است.
در نقد این دیدگاهِ اندیشمندان علوم سیاسی می توان گفت آنان به جای توجه به بی قاعد گی های اندیشه و علم، به واقعیت اجتماعی وسیاسی توجه کرده اند. در واقع، تغییر در علم هنجاری ناشی از تغییرات در جهان اجتماع و سیاست است و نه خودِ علم هنجاری.
نگاهی تحلیلی به مفاهیم پیشرفت و گسست در انقلاب های علمی کوهن
حوزه های تخصصی:
هدف نهایی این مقاله تحلیل مفاهیم پیشرفت و گسست در انقلاب های علمی و نشان دادن تناقض موجود در تحلیل تامس کوهن در این زمینه است. ما نخست نشان داده ایم که برخی از متفکران چه در زمینة فلسفة تاریخ، چه منطق پژوهش تاریخی، و چه در زمینة تاریخ نگاری، پیشرفت بشری را فرض گرفته اند. در قسمت بعدی با توضیح مؤلفه های اندیشة کوهن، آشکار ساخته ایم که کوهن، در این پیشرفت مفروض، شک می کند و تاریخ علم بشری را به صورتی گسسته طرح می کند. در قسمت دیگر وجه نافی و وجه حامی پیشرفت را در تحلیل کوهن تجزیه کرده ایم و بالاخره درنهایت نشان داده ایم که کوهن در بخشی که پیشرفت را طرد می کند و تاریخ را گسسته می بیند دچار تناقض می شود و بار دیگر اندیشة پیشرفت را برای تاریخی که خود گسسته بودنش را نشان داده است فرض می گیرد.
ده گام اصلى روش شناختى در تحلیل تبارشناسانه فرهنگ (با اتکا به آراء میشل فوکو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسست های گسترده: واکاوی گزندهای «فایده گرایی» جان استوارت میل بر «یک پارچگی» و «خودآیینی» آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله طرح، تبیین، و تحلیلِ یکی از مهم ترین انتقادهای وارد شده در سنت فلسفی انگلوساکسون بر «فایده گرایی» کلاسیک است. این انتقاد را، که به انتقاد ناظر بر «یکپارچگی» معروف است، برنرد ویلیمز در سال 1973 مطرح کرد، و در کنار انتقاد ناظر بر عدالت، که جان رالز در سال 1971 مطرح کرده بود، مهم ترین انتقادهای واردشده بر فایده گرایی کلاسیک قلمداد می شوند. بنابر این انتقاد، فایده گرایی «یکپارچگی» و «خودآیینی» فرد را تهدید می کند و «گسست»های گسترده ای در آدمی پدید می آورد که از جمله آن ها می توان به «گسست» میان عمل آدمی و باورهای ژرف اخلاقی او و «گسست» میان عمل آدمی و روابط دوستانه و عاشقانه اش اشاره کرد. این مقاله، پس از تبیین انتقاد برنرد ویلیمز، می کوشد با استفاده از مشهورترین شروح و تفاسیر این انتقاد در آرای فیلسوفانی مانند راجر کریسپ، جولیا درایور و تیموتی چپل انتقاد ویلیمز را از زوایای مختلف تحلیل کند و تفاسیر و گونه های مختلف آن را معرفی نماید. واکاویِ این انتقاد و گونه های مختلف آن می تواند در داوریِ ما درباره «فایده گرایی» و درکمان از چرایی و چگونگی پیدایش گونه های مختلف آن تأثیرگذار باشد.
بررسی تطبیقی صدای زن در نمایشنامة تاجر ونیزی از و. شکسپیر و اشعار جلیل صفر بیگی (با توجه به نظریه های ا. گرین بلات،آ. سین فیلد و پیر ماشری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کار ادبی محل مناسبی برای حضور نیروهای فرهنگی است. در برخی از متون ادبی استانداردهای حاکم به چالش کشیده می شوند و در برخی دیگر باز تولید می شوند. نظریة ناخودآگاه متن (the text’s unconscious)از پیر ماشری (Macherey Pierre) و نظریة گسست (fault line) از آلن سین فیلد (Alen Sinfield) نشان می دهند که چگونه کار ادبی، گفتمان (discourse) غالب را به چالش می کشد. زنان مختلفی در نمایشنامه های شکسپیر (William Shakespeare) به تصویر کشیده می شوند. حضور برخی از آنان تناقض/ گسست درون ایدئولوژی مردسالار (patriarchal ideology) را آشکار می کند که در نهایت به بحران در گفتمان غالب می انجامد. از طرف دیگر، نظریة گردش نیروهای اجتماعی (circulation of social energies) از استفان گرین بلات (Stephen Greenblott) بیانگر آن قسمت از کار ادبی است که در آن گفتمان رایج مدام باز تولید می شود. در اشعار جلیل صفر بیگی، با آنکه شرایط سیاسی– اجتماعی جامعة ایلام به نفع زن تغییر کرده است، ایدئولوژی مردسالار که قرن ها پیش به دست مردان ساخته شد، باز تولید می شود. نوشتار حاضر، تحقیقی است پیرامون به چالش کشیده شدن و باز تولید نیروهای فرهنگی ( ایدئولوژی مردسالار) در کارهای ادبی.
چالش های فراموش شده و دلالت های آن برای آموزش عالی هنر در نقاشی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر ایرانی از متن تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برآمده است. این مطلب خود رابطه ای مستقیم را با فرضیه ای کلی تر که به مسئله ی هویت فرهنگی و چگونگی اقتباس یا انطباق ایده های نو می پردازد، مطرح می کند. ایران به عنوان کشوری با فرهنگی کهن و سنت های غنی، همواره شاهد مواجهه های فرهنگی متفاوت بوده و از آن ها متاثر شده است؛ اما هم زمان نیز قادر به تبادل فرهنگی و حتی ایجاد تأثیر متقابل بر فرهنگ های مهاجم و محصولات آن بوده است. امروزه، اندیشمندان و مصلحان اجتماعی به تکثر فرهنگی برپایه ی حفظ فرهنگ های بومی تمایل دارند. پست مدرنیسم سرنوشت محتوم بشریت است و ما نیز اکنون در سرنوشت خود با دنیای غرب شریک هستیم و ناچاریم در پرتو آن به آینده ی خود بیندیشیم. هم اکنون نیز، در رویارویی با معضلات گسترده ی فرهنگ غرب و تمایل سیطره جویانه ی آن، با وضعیت پیچیده ای روبه روییم و با سهل انگاری، فرصت های بسیاری را برای بررسی تمام جنبه های آن از دست داده ایم.
نقاشی ایرانی به مثابه ی میراث فرهنگی، سرمایه ی نمادین و معنوی ماست که باید آن را در جایگاه خاصش به عنوان میراث معنوی و تجربه ای تاریخی پاس داری کنیم و با بررسی امکانات و ایجاد شرایط انتقال آن به آیندگان بکوشیم.
در این مقاله، با هدف بررسی موقعیت نقاشی ایرانی، به طرح آخرین نظریه ها درباره ی سنت، مدرنیسم و پست مدرنیسم می پردازیم و با توجه به تحولات سریع هنری در غرب، به نظر می رسد برای درک آن ها، بررسی تحولات اندیشه به عنوان متن تاریخی این تحولات، راه گشا باشد.
روش و رویکرد این مطالعه، تحلیلی و شیوه ی گردآوری داده ها اسنادی است. یافته های کیفی نشان می دهند همچنان که مدرنیته به مفهوم گسست از سنت نیست، اقتباس از سنت و فهم نوزایش های آن ممکن و ضروری است. باید درصدد پاسخ های ممکن برای این پرسش اساسی بود که چگونه می توان اندیشه و فرهنگ هنر سنتی را در تلاقی با اندیشه و فرهنگ هنر جهانی، از نو آفرید و گفتمان تازه ای خلق کرد و درنهایت، آموزش عالی هنر برای نیل به آگاهی فرهنگی جامع از مبانی فکری هنر سنتی و مدرن برنامه ریزی کند.
پرابلماتیزه کردن گسست تاریخی کردستان ایران(تأملی بر شکاف پیشامدرن/ مدرن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر از چند مورد کار جدی صرف نظر کرده باشیم غالب نظریاتی که تاکنون به تاریخ ایران پرداخته اند، چه در سطحی ساده و چه در سطحی پیچیده تر، در لابیرنتی تودرتو از کش وقوس های شرق شناسانه سیر کرده اند. پارادایم هایی از این دست که در سنت فلسفه تاریخ قرار می گیرند به ناچار تاریخ ایران را در آئینة دولت/ مرکز نگریسته اند و سکوتی تاریخی به غیردولت/ غیرمرکز تحمیل کرده اند، برهه ای خاص از تاریخ را به تمامی زمان و مکان آن فرافکنده اند و با غیرتاریخی کردن «لحظه حال» به آن چنان ازلیتی بخشیده اند که به ناچار مفهوم «زمان» را از آن ساقط می کند. تاریخ پادشاهان همان تاریخ ایران می شود و منطق پیچیدة حیات اجتماعیِ تمامیت محدودة پهناور ایران و بافت های نامتجانس آن، که هرکدام خود منطق درونی ویژة خود را دارد، از دل وقایع دربار استنتاج می شود و به گسترة تاریخ و جغرافیای ایران تعمیم داده می شود. این نوشته سعی بر این دارد که رویکردهایی از این دست را وانهاده و غیردولت/غیرمرکز (در این مورد کردستان) را به سخن گفتن وادارد و سعی می کند قدمی مختصر باشد در راه صعب «نوشتن از پایین» تاریخ ایران؛ پرواضح است که هَمّی این چنین ""رنج سال سی"" می خواهد، و صد البته از آن واضح تر این که این امر در قالب این نوشتار به تحقق نخواهد رسید، اما سعی می شود که قدم آغازین این نوع بازخوانی تاریخ، در حد توان نگارنده به گونه ایی اساسی برداشته شود. شرط امکان تاریخ نگاری از پایین و شنیدن صدای سکوتِ تحمیلیِ پیرامون، به زعم این نوشتار، واسازی تاریخ نگاری رسمی مرکز و بازخوانی تاریخ لحظه حال ایران، از منظر این پیرامون های ساکت می باشد. در این نوشتار، وقایع پیشامدرن کردستان بازاندیشی می شوند؛ یک گسست بین دورة پیشامدرن (دوران شاه زاده نشینی) و دوره مدرن (از اصلاحات امیرکبیر به بعد) فرض نهاده می شود، تداوم دوره پیشامدرن و نیز وقایع آغازین تجربه مدرنیته در این میدان بازنموده می شود و منطق خاص وقایع مشروطه تا برآمدن ملت- دولت مدرن، در مناطق کردنشین ایران مورد بحث قرار می گیرد. روش این پژوهش مطالعه اسنادی است.
بررسی تمایز و قیاس ناپذیری سبک هندی با سبک های قبل از آن از چشم انداز نظریه ی تامس کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک هندی یکی از سبک هایی است که با سبک های قبل از خود، یعنی خراسانی و عراقی، تفاوت های آشکاری دارد و اغلب متخصصان و منتقدان، این سبک را به منزله ی نوعی گسست ادبی می دانند که به سبب آن شعر فارسی یک دوره ی متمایز و قیاس ناپذیر از دوره های قبل را تجربه کرده است.
نویسندگان این مقاله بر این باورند که این موضوع، یعنی تمایز و قیاس ناپذیری این سبک، را می توان از
چشم انداز نظریه ی تامس کوهن، فیلسوف برجسته ی علم، تبیین کرد و به چگونگی و چرایی این تمایز پاسخ داد. با این رویکرد، سبک هندی را نمی توان ادامه و دنباله ی سبک عراقی دانست؛ بلکه این سبک، دارای پارادایم خاص خود است و شاعران این سبک به مجموعه ای از اصول و موازین مشترک پایبندند که با موازین دوره های قبل قابل مقایسه نیست و بر این اساس، مفاهیم، روش ها و مشاهدات شاعران این دوره، با دیگران متفاوت است و بدین سبب این سبک، با سبک های دیگر قابل قیاس نیست.
تبارشناسی گفتار انقلابی امام خمینی پی جویی گسست در بایدها و نبایدهای امام خمینی در دوره های مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تبارشناسی گفتار انقلابی امام خمینی می پردازد. تبارشناسی در اینجا به معنای پی جویی گسست در دوره های مختلف زمانی این گفتار، یعنی دوران پیش از تبعید، تبعید، نوفلوشاتو، قم و تهران است. موضوع این تبارشناسی، بررسی نوشته ها و گفته های آغازین تشکیل دهنده ی گفتار انقلابی است. گفتار انقلابی، گفتار خواهان قدرت و همان ایدئولوژی تغییر است که در بایدها و نبایدهای سخنان و نوشته های رهبر انقلاب آشکار می شود. پژوهش در سطح جامعه ی آماری انجام شد که از جمله های حاوی بایدها و نبایدهای موجود در سخنرانی ها، پیام ها، اطلاعیه ها و نامه های امام خمینی، موجود در نرم افزار «صحیفه ی امام» به دست آمد. در هر یک از 4338 جمله ی جامعه ی آماری این پژوهش، ارزش هفت متغیر مخاطبان مستقیم، مخاطبان پیام، اشاره به شعارها، پشتوانه ی گفتار، هدف گفتار، ساختار و محتوای پیام تعیین شد. روش تحقیق، تحلیل محتوا و آزمون آماریِ همایندیِ تغییرِ متغیرهای جمله ها بود. در ارزش گذاری اولیه ی متغیرها، به روش زمینه ای عمل شد و برای انجام آزمون های همایندی، خی دو و ضریب توافق، کدگذاری مجدد با ملاحظات نظری انجام گردید. آزمون های آماری، همایندی تغییر این متغیرها با تغییر دوره ها ی تاریخی را نشان داد. در نتیجه، در دوره های مختلف زمانی، گفتار دارای ابعادی ثابت نمی باشد و ناپیوسته ارزیابی می شود. به این ترتیب، در بعد نظری، ناپیوستگی گفته ها و نوشته های آغازین گفتار به معنای وجود زمینه های برداشت های متفاوت است و در بعد کارکردی، گروه های متفاوتی می توانند ادعا کنند گفتاری همانند گفتار امام خمینی دارند زیرا برداشتی واحد از این گفتار، با توجه به گسستگی درونی و تفاوت گفتار در دوره های مختلف، ناممکن خواهد بود.
مقاومت و براندازی گفتمان ادبی غالب در شعر نیما یوشیج و والت ویتمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیما، بنیانگذار شعر نو در ادبیات معاصر ایران، نگاه تازه ای به شعر داشت؛ وزن های گوناگون را درهم آمیخت؛ مصراع ها را بلند و کوتاه نمود و در یک کلام، قالب سنتی و یکنواخت عروض کهن را درهم شکست. والت ویتمن، سردمدار شعر آزاد در آمریکا، با انتشار برگ های علف سنت ها را کنار زد و شعر آمریکا را از اصولی که پیشینیان وضع کرده بودند، رها ساخت؛ در قالبی نو اشعارش را سرود و با روی آوردن به مضامینی تازه، واژگانی جدید و سبکی نوین و ساده، و با حذرنمودن از وزن و قافیة رایج و زبان فاخر، در این راه پیشگام شد. هدف گفتمان های ادبی غالب در عصر نیما و ویتمن، حفظ سنت های ادبی بود؛ اما این دو با مقاومت و به چالش کشاندن گفتمان ادبی غالب، صدای خود را به گوش همگان رساندند. نوآوری ایشان را می توان از دریچة ماتریالیسم فرهنگی بررسی کرد. آلن سینفیلد به وجود گسست هایی اشاره می کند که به دنبال تضاد میان گفتمان های گوناگون شکل می گیرند و ایدئولوژی حاکم را به چالش می کشند. در این نوشتار برآن هستیم تا نشان دهیم شعر نیما و ویتمن را می توان مقاومت و براندازی گفتمان های ادبی غالب در ایران و آمریکای آن دوران دانست.
دیرینه شناسی و تبارشناسی فوکو: گذر از تاریخنگاری متدوال
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر درصدد واکاوای آراء فوکو درباره دیرینه شناسی تاریخ و تبارشناسی تاریخ می باشد. در این راستا کوشش شده نگاهی به جریان های فکری غالب در عصر فوکو انداخته و تأثیر این جریان ها را بر تفکرات وی نشان داده شود. فوکو در تحلیل تبارشناسی تاریخ، خود را وامدار نیچه می داند و در کاربست این مفهوم تحت تأثیر این فلیسوف قرار دارد، به همین منظور خطوط فکری نیچه در زمینه تبارشناسی مطرح شده و تفاوت مفهوم حاضر در نزد دو متفکر مورد بررسی قرار گرفته است. در زندگی فکری فوکو شاهد گسست و تغییر جهت از دیرینه شناسی به تبارشناسی هستیم، در این رابطه، نوشتار حاضر سعی در نشان دادن چگونگی این گسست فکری و همچنین مشخص نمودن تمایزات مفهومی بین دو روش دیرینه شناسی و تبارشناسی را دارد. فوکو به شیوه تاریخنگاری متداول انتقاد می کند و این رویکرد به تاریخ را تمامیت گرا می داند و بر انقطاع و گسست در تاریخ تاکید دارد و خواهان نوعی تاریخنگاری موردی در بررسی پدیده هاست.
مقاومت در آثار محمدرضا میرزاده عشقی و پرسی بیش شلی با نگاهی به دوره شکست و وحشت در ادبیات فارسی و انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزه های تخصصی:
با نگاهی به ادبیات فارسی و انگلیسی، به نظر می رسد شباهت هایی میان جوانان ایرانی چون محمدرضا میرزاده عشقی در دوره شکست پس از انقلاب مشروطه و جوانانی چون پرسی بیش شلی در دوره وحشت در انگلیس پس از انقلاب فرانسه وجود دارد و مطالبی را که در دوره شکست و وحشت در این دو سرزمین مطرح می شود می توان مقایسه کرد. این پژوهش دوره شکست و وحشت حاکم بر ایران و انگلیس پس از دو انقلاب و نیز مقاومت و واکنش روشنفکرانی چون عشقی و شلی را از دریچه ماتریالیسم فرهنگی بررسی می کند. آلن سینفیلد به وجود گسست هایی در متن ادبی اشاره می کند که به دنبال تضاد میان گفتمان های گوناگون شکل می گیرند و ایدئولوژی حاکم را زیر سؤال می برند. هدف گفتمان های غالب در عصر عشقی و شلی راندن به انزوا و سرکوب شاعران انقلابی بود. اما در چنین فضایی، این دو با زیرسؤال بردن ایدئولوژی حاکم، صدای خود را، که صدایی مخالف است، به گوش همگان رساندند و نوعی پایداری از خود نشان دادند. این نوشتار بر آن است تا نشان دهد آثار عشقی و شلی را می توان مقاومت، مخالفت و گسست در ایدئولوژی حاکم در ایران و انگلستان آن دوران دانست.
بررسی نقش گسست و پیوست در زنجیرة گفتمانی غزل های روایی حافظ: رویکرد نشانه -معناشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به ابعاد عمیق و پیچیدة شعر حافظ، تاکنون تحلیل های متفاوتی درباب ساخت معنایی غزلیات او مطرح شده است. با بررسی ساختاری غزل-روایت های حافظ روشن می شود که ابیات مختلف یک غزل گسسته و جدا از هم نیستند؛ بلکه در یک زنجیرة پیوستاری و پویا نمود می یابند. انسجام معنایی این دسته از غزلیات و ساخت روایی آن ها زمینه را برای تحلیل نشانه-معناشناسانة آن ها فراهم می کند. برای شناخت بهتر مناسبات درونی غزل -روایت ها و تبیین گسست ها و پیوست های درونی آن ها، توجه به ساختار روایت ضروری به نظر می رسد. گفتمان شناختی پرکاربردترین نوع گفتمان در این دسته از غزلیات است. تحقق بعد شناختی در غزل های روایی حافظ با بسط گفتمانی همراه است. حضور شخصیت هایی همچون پیر مغان، رند، ساقی، مغبچه و ... زمینة ایجاد گسست های عاملی را فراهم می کند. انفصال های زمانی (با کاربرد فعل گذشته یا قیودی مانند دوش، نیم شب و ...) و مکانی (مسجد، صومعه، میخانه، خرابات و ... ) نیز در این دسته از غزلیات، فرآیند معناسازی را پیش می برند. البته در بسیاری از موارد، گسست های شناخت محور با گونة احساسی همراه می شوند. در این دسته از غزلیات، حضور جسمانی معشوق جریانی حسی-ادراکی را به دنبال دارد که شوشگر را با جریانی از احساسات مواجه می کند و با این وصف، تعامل پایداری بین گونه های شناختی و عاطفی در غزل برقرار می شود. با درنظر گرفتن زیرساخت ابیات و گذشت از گسست های شناخت محور، روایت درنهایت به یک صورت پیوستاری می رسد و این گسست ها خللی در انسجام معنایی شعر ایجاد نمی کنند.
زیست قدرت در اندیشه سیاسیِ فوکو، آگامبن، و نگری: از جامعه انضباطی تا جامعه کنترلی جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول مفاهیم سیاسی و اجتماعی تابعی از تحول فرماسیون یا وضعیت واقعیِ نیروهاست. بر این پایه، می توان این ایده ها را در دستگاه نظری میشل فوکو مطرح کرد: مفاهیم برساخته فوکو، با ورود جامعه سرمایه داری به عصر اطلاعات، دست خوش تحول شده است. زیست قدرت، تقریباً، کلیدی ترین مفهومی است که با دگرگونی شرایط عینیِ اِعمال آن و با دگرگونیِ میدان واقعیت تولید سرمایه دارانه، از سوی طیف عمده ای از اندیشمندان، بازبینی و مجدداً شاکله بندی شده است. در این پژوهش، پس از مروری کوتاه بر پیشینه کاربرد مفاهیم زیست قدرت و زیست سیاست و معرفی دیدگاه های برخی از نظریه پردازان سنت انگلوامریکن، تلقی فوکو از این مفاهیم را مطالعه می کنیم. سپس، در بخش های دیگر این پژوهش، بر اساس اندیشه های جورجو آگامبن، آنتونیو نگری، و مایکل هارت، به بررسی گسست در سنت فوکویی مطالعات قدرت زیستی می پردازیم. در پایان، کاستی های اندیشه سیاسی و تاریخی فوکو را برمی شماریم و برای امکان یا امتناع کاربست روش شناسی ها و نظریه های وی در وضعیت استثناییِ پایدار یا وضعیت سرمایه داری اطلاعاتی واقعاً موجود ملاحظاتی را مطرح می کنیم.
واکاوی نسبت میان آگاهی و سوژه در اندیشه سیاسی لویی آلتوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
137 - 152
حوزه های تخصصی:
آلتوسر برجسته ترین نظریه پرداز مارکسیسم ساختارگرای فرانسوی و پیشگام نقد تفاسیر هگلی از مارکس تلقی می شود که چارچوب نظریه وی پیچیده ترین برداشت از ساختار اجتماعی را ترسیم می کند. آلتوسر با نقد سوژه خودبنیاد به عنوان مبنای معرفت شناسی مدرنیته و تفسیر آن به عنوان یک تصویر ایدئولوژیک از انسان توانست از این مفهوم مهم سنت فکری روشنگری اعتبارزدایی کند. او با بازخوانی آثار متاخر مارکس نشان داد که مساله اصلی تفکر مارکس برخلاف ادعای مارکسیست های انسان گرا تبدیل طبقه پرولتاریا به عنوان سوژه انضمامی تاریخ ساز نبود؛ بلکه اهمیت کار نظری مارکس در تولید یک مساله جدید یعنی تاریخ به عنوان یک واقعیت مادی مستقل از اراده و آگاهی انسانی بوده است. دستاورد ابداع مارکس در حوزه مباحث نظری جدید ارائه یک صورتبندی ماتریالیستی از تاریخ زندگی جمعی بشر بود و مهم ترین پیامد این ابداع از نظر آلتوسر این بود که مفهوم سوژه از محوریت تفکر مدرن خارج شد. تلاش آلتوسر برای جدایی میان آگاهی و سوژه، به تحول اساسی در ساختارگرایی مارکسیستی منجر شد. آلتوسر سعی داشت تا نشان دهد که انسان کنش گر تاریخ و تعیین کننده مسیر آن نیست و اساسآً تاریخ بیش از آنکه محصول اراده و آگاهی سوبژکتیو و کنش متقابل باشد، برآیند استقلال نسبی ساختارهای اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک است که تعین چندبعدی صورت بندی اجتماعی تلقی می شود.
دیرینه شناسی و تجربه «تجدد ایرانی»: کنکاشی در وضعیتِ میان اپیستمه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیرینه شناسی به عنوان توصیف شرایط امکانِ نظام های فکری این امکان را فراهم می کند که از یک سو با ترجیحِ بحث در باب «تاریخ فکری» به جای «تاریخ اندیشه»، تاریخی غیر از «تاریخِ عدمی» بنویسیم و از سوی دیگر با تحلیلِ اپیستمه ای نظام های فکری معاصر به بررسی شرایط امکان آن بپردازیم؛ شرایطی که در طی تجربه ی «تجددِ ایرانی» مستقر شده و به صورت بندی خاصی از نظام دانایی امکان ظهور داده است. مقاله پیشِ رو پس از تشریح نگاه دیرینه شناسانه، این مسئله را برجسته می کند که رویارویی با تجدد غربی منجر به از دست رفتن یکپارچگی و وحدتِ ساختاریِ شالوده معرفتی در ایران شد. در این دوران، ورود عناصری از تجدد غربی به نظام داناییِ ایرانی همراه با پایداری نظام دانایی سنت، در جهتی خلاف آن، به شکل گیری صورت بندی ویژه ای از نظام دانایی انجامیده است که خصیصه ی چشمگیر آن «درهم تنیدگی امور ذاتاً ناهمگون» است. این وضعیت، بستر امکان نظام ها ی فکری دوران معاصر است؛ وضعیتی میان اپیستمه ای که ناهمخوان با اپیستمه های یکپارچه معرفی شده از جانب فوکوست؛ چرا که بر مبنای شالوده ی معرفتیِ دو بُنی، بنا شده و همین امر منجر به زایش «آگاهی دوپاره» و همینطور اغتشاش ها و کژتابی های معرفتی بسیاری در «تجدد ایرانی» شده است.
ابهامات معرفت شناسانه خوانش فوکویی از فلسفه سیاسی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی این نوشتار، بررسی خوانشی خاص از فلسفه سیاسی فارابی است که با بهره گیری از روش شناسی میشل فوکو و استفاده از تحلیل گفتمان در نگاه به تاریخ اندیشه سیاسی در دوره ی میانه، در تلاش بوده است تا به آشکارسازی و فهم بخشی از ابعاد پنهان و ناگفته ی دانش سیاسی اسلامی دست یابد؛ ابعادی که از ارتباط و نسبت مستقیم «قدرت» و «دانش» و تقدم «عمل» بر «نظر» در حوزه ی جوامع اسلامی از جمله ایران می بایست خبر دهند. بر مبنای چنین خوانشی از تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ما با تفسیری از فلسفه سیاسی فارابی به عنوان بخشی از جریان تفکر سیاسی در جوامع مسلمان روبه رو می شویم که بر ماهیت «اقتدارگرایانه ی» ایده ی «مدینه فاضله» تأکید داشته است؛ ایده ای که در نهایت نه در راستای نقد درونی ساخت قدرت سیاسی موجود در عصر فارابی، بلکه در راستا و درست در هماهنگی با آن شکل گرفته است. در این نوشتار، تلاش شده است تا مبانی معرفتی و روش شناختی چنین خوانشی مورد پرسش و بررسی قرار گیرند. این بررسی در دو بخش اصلی پی گرفته شده است. در بخش نخست، ابهامات موجود بر سر ابعاد «ایدئولوژیک» فلسفه سیاسی فارابی و در بخش دوم ابهامات در کاربست روش شناسی فوکو مورد واکاوی قرار گرفته اند.
جدال نظری کارل لُویت و هانس بلومِنبِرگ «دوران جدید» به مثابه «دنیوی شدنِ آخرت اندیشی» یا «دنیوی شدن از راه آخرت اندیشی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نیمه ی نخست سده ی بیستم، سرخوردگی هایی بسیار به جهت فروپاشی ارزش های مسیحی و همچنین ایده آل پیشرفت در اروپا بروز کرد که موجب بازاندیشی و جدال نظری درباره ی ماهیت و بنیان های دوران جدید و نسبت آن با قرون وسطای مسیحی شد. این تلاش ها قضیه ای را در کانون بحث ها قرار داد که با عنوان «دنیوی شدن» شناخته می شود. ازهمین رو، درباره ی نسبت دوران جدید با قرون وسطا دو مبنای «گسست و پیوست» مطرح گردیده است که ذیل قضیه ی دنیوی شدن، نظریه های «دنیوی شدنِ آخرت اندیشی» و «دنیوی شدن از راه آخرت اندیشی» شکل گرفته اند. کارل لُویت و هانس بلومِنبِرگ نمایندگان بارز این دو نظریه اند که جدال نظری ایشان در این خصوص واجد اهمیت بسیار است. در این مقاله تلاش شده است تا دیدگاه های متفاوت در خصوص فرایند «دنیوی شدن» در اروپا با تأکید بر مواضع کارل لویت و هانس بلومنبرگ، ارائه و زمینه ی پژوهش های آتی درباره ی اندیشه ی ایشان را فراهم آورد.
معماری معاصر ایران، جامعه کوتاه مدت - معماری کوتاه مدت
حوزه های تخصصی:
گروهی از صاحب نظران در حوزه فرهنگ و جامعه ایرانی،به «انباشت تجربه تاریخی» که خود، ثمره ایده پیوستگی تاریخی است معتقدند و عده ای نیز بر این اعتقادند که در تقابل با انباشت تجربه تاریخی، ما در ایران دچار «گسست تاریخی» و تکرار تجربه های قبل هستیم؛ نظریه «جامعه کوتاه مدت»، ماحصل همین تفکر است که برآمده از بررسی فرهنگ، شخصیت و خلقیات ایرانیان در تاریخ است. براساس نظریه جامعه کوتاه مدت، جامعه در فاصله دو دوره کوتاه، تغییرات اساسی به خود دیده و به این ترتیب تاریخ آن بدل به رشته ای از دوره های کوتاه مدت به هم پیوسته شده است. جست وجوی ناتمام برای دست یافتن به فضای معماری و مأمنی و شهری دیگر، سراسر تاریخ سرزمین ایران را آکنده از امیدها و بیم ها ساخته است. ایرانیان در فرایند تحول مدنیت، همواره آرمان هایی را پیش رو داشته اند و در پی ساختن فضا و مأمنی با افقی روشن بوده اند لیکن بحران از زمانی آغاز شد که خبر آوردند در آن سوی دنیا اتفاقی روی داده که حاصل آن شهری بهتر و زندگی ای برتر برای مردم است و جامعه برای دستیابی به آن رؤیاهایی را به ویژه در دوره معاصر در سر پرورانیده است. این امر در دوره پهلوی با جاذبه شهرنشینی و مهاجرت، جامعه را با واژگونی رؤیاها و بحران مدنیت مواجه ساخت. اقدامات حکومت پهلوی در اصلاحات اقتصادی و اجتماعی جامعه،بعضاً تأثیرات مستقیمی بر کالبد و شاکله معماری شهرها و روستاها گذارد لیکن عمده ترین و عمیق ترین تأثیر آن، تغییر نگرش و تغییر در رؤیاهای جامعه ایرانی نسبت به گذشته خود بود. رؤیابینی مخاطب ایرانی، او را گرفتار کشمکش حیات درونی و بیرونی خود ساخته و تحقق نیافتن رؤیاهایش در جهان پیرامون، باعث بروز گسستی منفعلانه در وی گردیده که این گسست، ایجاد تنش درونی را در مخاطب ایرانی معاصر سبب شده است. در چنین شرایطی «معماری» نیز که بعد از «زبان» (یا به مثابه یک زبان بیانی)، مهم ترین مظهر فرهنگ و «ظرف زندگی» است، متأثر از بحران های فرهنگی، دستخوش تحول و بحران گردیده است. نوعی هیجان زدگی، عدم قطعیت و کثرت گرایی (کثرت زدگی) در آثار معماران دیده می شود و جایگاه معماری، به ساختمان سازی و سرِهم سازی واگذار شده است. به تعداد تک تک افراد،نگاه به معماری، معیار برای سنجش، سلیقه و خواست برای ساخت وجود دارد به گونه ای که حرف اول در معماری معاصر«متفاوت بودن»است. عرصه معماری و صحنه شهرهای معاصر ایران و به ویژه شهرهایی چون تهران، مملو از طرح های توسعه ای شگفت آور و متفاوت با قبل و متفاوت با دیگران است. حاکمیت تفکر کوتاه مدت با ویژگی های رؤیابینی و توسعه گری، موضوعی ثابت است که هر روز به رنگی نو در می آید و در عین پایان یافتن تولدی نو خواهد داشت. در نوع جدید ساخت وساز، معماری در مفهوم «کالا» و نه «مکان زندگی» و شهر در حُکم «انبار کالا» و نه «بستر مدنیت» مطرح می شود. ازهمین روی معماری ایران، در معرض تبدیل شدن به «معماری کلنگی» است. اگر چه بارقه های امید در معماری ایران، در کوتاه مدت قابل رؤیت و اشاره بوده لیکن شخصیت و خُلق مردمان ایرانی، ناامنی ذهنی فوق العاده و پیش بینی ناپذیری آینده، نگاهی دراز مدت به زندگی و رؤیایی درازمدت برای معماری و شهر (به مثابه ظرف کالبدی زندگی) رخصت نداده و ماهیتی بی اعتبار به کیفیت بهینه معماری معاصر داده است. در تفکر کوتاه مدت، معماری قوام مناسبی نمی یابد و شکل ثابتی به خود نمی گیرد و هر لحظه آماده تولید شکلی جدیدتر است. ریشه اصلی وضعیت آشفته کنونی معماری در ایران، آشفتگی حاکم بر اذهان و رؤیاهای جامعه ایرانی و نسیان دانایی فرهنگی و نیز گسست ها و گم گشتگی های فرهنگی (گیجی های فرهنگی) در جامعه ایرانی است. جامعه ای که «کوتاه مدت» بودن، ماهیت و ویژگی بارز آن است و سرعت، حجم و فرایند دگرگونی ها در تعمیق و تشدید تحولات و بر رؤیابینی مدام و ناتمام جامعه، اثرات اساسی داشته و دارد به گونه ای که در دوره معاصر بحران زا بوده است.