مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
ویلیام شکسپیر
حوزههای تخصصی:
کار ادبی محل مناسبی برای حضور نیروهای فرهنگی است. در برخی از متون ادبی استانداردهای حاکم به چالش کشیده می شوند و در برخی دیگر باز تولید می شوند. نظریة ناخودآگاه متن (the text’s unconscious)از پیر ماشری (Macherey Pierre) و نظریة گسست (fault line) از آلن سین فیلد (Alen Sinfield) نشان می دهند که چگونه کار ادبی، گفتمان (discourse) غالب را به چالش می کشد. زنان مختلفی در نمایشنامه های شکسپیر (William Shakespeare) به تصویر کشیده می شوند. حضور برخی از آنان تناقض/ گسست درون ایدئولوژی مردسالار (patriarchal ideology) را آشکار می کند که در نهایت به بحران در گفتمان غالب می انجامد. از طرف دیگر، نظریة گردش نیروهای اجتماعی (circulation of social energies) از استفان گرین بلات (Stephen Greenblott) بیانگر آن قسمت از کار ادبی است که در آن گفتمان رایج مدام باز تولید می شود. در اشعار جلیل صفر بیگی، با آنکه شرایط سیاسی– اجتماعی جامعة ایلام به نفع زن تغییر کرده است، ایدئولوژی مردسالار که قرن ها پیش به دست مردان ساخته شد، باز تولید می شود. نوشتار حاضر، تحقیقی است پیرامون به چالش کشیده شدن و باز تولید نیروهای فرهنگی ( ایدئولوژی مردسالار) در کارهای ادبی.
بررسی همسانی های فکری خیام و شکسپیر؛ با تکیه بر نمایشنامه های شکسپیر
ادبیات تطبیقی یکی از کاربردی ترین گرایش های ادبیات نوین است که به بررسی و مطالعه شباهت ها و تفاوت های آثار ادبی فرهنگ های مختلف می پردازد. اندیشه های خیامی از جمله موضوع های محوری و خاصی می باشد که بر ذهن و نوع تفکّر بسیاری از نویسندگان و ادیبان تأثیر گذاشته است. از جمله کسانی که این اندیشه ها در آثارش انعکاس یافته است، ویلیام شکسپیر است. نگارندگان در جستار حاضر برآنند که با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به بررسی شباهت های فکری خیام و شکسپیر پرداخته و با کنکاش در آثار نمایشی شکسپیر این همسانی های فکری را نمایان سازند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که حیرت و سرگشتگی و بدبینی شکسپیر مانند خیام، زاده تشنج و ناامنیِ اوضاع اجتماعی ای است که از نظر مذهبی دچار تحول شده است. هر دو انسان ها را در عرصه عالم اشباح و تصاویر و سرگردانی می بینند که بدون هیچ هدفی می آیند و بدون مقصدی می روند. یکی دیگر از تفکّرات مشترک آن دو، بی اعتباری دنیا و و عدم اعتماد به آن است. خیام بارها مطرح کرده است که این دنیا چه اعتباری دارد سرانجام باید رفت. شکسپیر نیز اندیشه ای همسان با خیام دارد؛ بی اعتباری جهان را می توان به وضوح در نمایشنامه های او به ویژه هملت و مکبث سراغ گرفت. حدیث مرگ و عجز بشریت در برابر آن دیدگاه خیام به زندگی، دیدگاهی بد سرانجام است؛ او بشر را در مقام مرگِ محتوم، عاجز می داند. نبرد با سرنوشتی که در آثار شکسپیر، مخصوصاً در هملت، دیده می شود همسان با اندیشه خیام است.
بررسی تطبیقی غزل واسوخت فارسی و غزلواره ضدپترارکی انگلیسی (Anti-Petrarchan Sonnet) و زمینه های اجتماعی، فرهنگی، و تاریخی آنها: مطالعه غزل هایی از وحشی بافقی و ویلیام شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
119-148
حوزههای تخصصی:
غزل فارسی و غزلواره انگلیسی (Sonnet) در طول حیات پُرفرازو نشیب خود تصویرهای مختلفی از معشوق را به نمایش گذاشته اند. طی این دوران، شرح و توصیف معشوق در غزل واسوخت فارسی و نیز غزلواره ضدپترارکیِ انگلیسی (Anti-Petrarchan Sonnet) دستخوش تغییر شدند به گونه ای که معشوق دیگر موجودی اثیری و بی نقص به حساب نمی آمد و عاشق از نکوهش و تحقیر معشوق ابایی نداشت. پژوهش حاضر با بهره از شیوه ای توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مکتب تطبیقیِ آمریکایی و نیز بر اساس نظریه بوطیقای تاریخی وسلوفسکی مبنی بر اشتراکات ادبیات جهان فارغ از تاثیروتاثّر مستقیم و تکامل تاریخی-فرهنگیِ ادبیات ها، درصدد مقایسه و موازنه غزل واسوخت فارسی با غزل ضدپترارکیِ انگلیسی می باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که این دو شیوه غزل سرایی از نظر محتوایی کاملا شبیه به هم هستند امّا آبشخور و علل اصلی ظهور آنها فراخور محیط اجتماعی-فرهنگیِ با یکدیگر فرق می کنند؛ شعر واسوخت فارسی ماحصل یکپارچگیِ سیاسی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی در عهد صفویان و متاثّر از فرهنگ هندی و با تکیه بر عینیّت گرایی و نزدیکی به توده مردم شکل گرفت، درحالی که غزلواره ضدپترارکیِ انگلیسی متاثّر از ذائقه متنوع آن سرزمین و تقریبا همزمان با غزلواره پترارکی و در همان بستر ظهور کرد. برای تبیین بهتر موضوع نیز غزل هایی از وحشی بافقی (939-991 ق) و ویلیام شکسپیر (1564-1616 م) مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند.
اسلام و سیاست در ادبیات نمایشی دوره الیزابت: نمایشنامه های تیمورلنگ و اتللو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۶ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲
5 - 22
حوزههای تخصصی:
رویارویی غرب با شرق از دیرباز چالش مهمی در تاریخ اروپا به شمار میآید. در این رابطه، در سده شانزدهم، الیزابت اول برخورد دوگانهای نسبت به مسلمانان داشت؛ وی، از یک سو، از آنها به منظور ایستادگی در برابر تهدیدات امپراتوری اسپانیا و کلیسای کاتولیک استفاده کرد، و از سوی دیگر، پس از پیروزی انگلیس بر ناوگان دریایی اسپانیا در سال ????، سیاست او به منفی جلوه دادن چهره مسلمانان تغییر گرایش داد. هدف این گفتار روشن ساختن سیاست دوگانه انگلیس عصر الیزابت است: سیاستی که بر مبنای همبستگی با مسلمانان در برابر کلیسای کاتولیک و اسپانیا بنا نهاده شده بود؛ اما نویسندگان آن، همانند مارلو و شکسپیر، به اهریمننمایی مسلمانان در آثار خود تداوم میبخشیدند. بدین ترتیب، در این گفتار، دلایل واژگوننمایی از چهره اسلام و مسلمانان، همانند برتری دینی و شرقستیزی، و نیز، استفاده ابزاری از مسلمانان با نگاهی به دو نمایشنامه تیمورلنگI و IIاز کریستفر مارلو و اتللو از ویلیام شکسپیر بررسی میشود.
مؤلفه های تئاتر بی واسطه پیتر بروک در اجرای آثار شکسپیر بر اساس مفهوم اکنونیت در نظریات یان کات؛ مطالعه موردی: اجرای نمایش های طوفان و هملت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیتر بروک به عنوان کارگردان تئاتر، دایره ای از تجربیات وسیع و متنوع و گاه متضاد را داراست که همین تجربیات به معرفی تئاتر بی واسطه می انجامد. این پژوهش به بررسی آرای یان کات در باب کیفیتِ معاصرِ شکسپیر می پردازد که تأثیر به سزایی در تغییر نگاه کارگردانانی مانند بروک به شکسپیر در قرن بیستم داشت، نگاهی که معاصرسازی و یافتن اکنونیت معاصر در این آثار را گوشزد می کند. سپس به بررسی و تحلیل عناصر تئاتر بی واسطه و شیوه های بروک با توجه به اجراهایش از آثار شکسپیر پرداخته می شود. در این مقاله که به روش توصیفی - تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی با مطالعات کتابخانه ای تدوین شده است، دو نمایش طوفان و تراژدی هملت، که هر دو در دوره تئاتر بی واسطه به صحنه رفته اند، به عنوانِ مطالعه موردی بررسی می شوند. فرضیه اصلی در این پژوهش آن است که پیتر بروک در کارگردانانیِ آثار شکسپیر تحت تأثیرِ دیدگاهِ یان کات پیرامونِ اکنونیت قرار داشته است. در نتیجه مقاله تأکید می شود که تمهیدات و شیوه های بروک در اجرایِ نمایش های طوفان و هملت، نشان می دهد که چگونه می توان فاصله تاریخی ایجاد شده میان مخاطب و متن کلاسیک را از میان برداشت.
هملتی همواره ناممکن بررسی تطبیقی جهان های متنی در نمایشنامه های هملت و هملت ماشین با تکیه بر بوطیقای شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۶
33 - 50
حوزههای تخصصی:
علاوه بر آثار پژوهشی فراوانی که درباره نمایشنامه هملت اثر ویلیام شکسپیر نوشته شده و همچنان نوشته می شود، اجراهای صحنه ای، اقتباس های ادبی، تئاتری و سینمایی بسیاری نیز از این اثر صورت گرفته است و می گیرد. معدودی از این اجراها و اقتباس ها نسخه هایی بدیل از نمایشنامه و ماجرای خون بار این شاهزاده رنسانسی را به تصویر می کشند. نمایشنامه هملت ماشین اثر هاینر مولر یکی از این آثار است که در آن بازیگری که سابقاً در نقش هملت «پشت به ویرانه های اروپا با امواج شروور می گفته» از ادامه بازی در این نقش سر بر می تابد و در قالبِ هنرمندی معترض و پرخاشگر نسخه ای عملگرا از این شخصیت ارائه می دهد. این عملگرایی یکی از «جهان های ممکن بدیل» را نسبت به متن شکسپیر به عنوان «جهانی واقعی» بازنمایی می کند. درواقع، نمایشنامه هملت ماشین از خوانش و شناختی بسیار دقیق از نمایشنامه هملت ، و نیز، برخی دیگر از آثار شکسپیر، ازجمله ریچارد سوم و مکبث ، و نیز، مطالعه نوشته های انتقادی پیرامون هملت حاصل شده است. به ویژه، رادیکالیسم و بی پروایی هملتِ مولر شباهتی بسیار با ریچارد دارد. نمایشنامه هملت ماشین حاوی تعدادی جهانِ ممکنِ جایگزین برای جهانِ نمایشنامه هملت است؛ وضعیت هایی که در آن، هملت نه شاهزاده ای در لفافه گو، درون گرا و مردد، که رک، برونگرا و عملگراست و دست به اقدام می زند. نظریه جهان های ممکن یکی از نظریه های مهم مرتبط به نظریه جهان های متن در بوطیقای شناختی به حساب می آید. این مقاله، به صورت توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، نمایشنامه هملت ماشین را با تکیه بر نظریه جهان های متن و نظریه جهان های ممکن بررسی کرده، نشان می دهد که جهان بازنمایی شده در نمایشنامه موردنظر بیش تر جهانی غیرممکن است زیرا بر عناصری نقیضه نما بنا می شود. از این منظر، به رغم عمل گراییِ این هملت، در این نمایشنامه نیز با وضعیتی تراژیک مواجه ایم. درحقیقت، با در نظر گرفتن گرایش های عصیانگر نسل امروز، چندان جای شگفتی نیست اگر شاهزاده دانمارکی در روزگار کنونی علیه عموی غاصب خود بشورد؛ به ویژه اگر با همتای رنسانسی اش در عصر ویکتوریا مقایسه شود. این ایده را می توان در طیفی وسیع از آثار همچون دلدادگی فدرا نوشته سارا کین و روز مرگ در داستان هملت اثر برنار-ماری کلتس نیز مشاهده کرد. با این حال، درنهایت همان خواهد شد که فورتینبراس در دربار دانمارک دید.