شروین مقیمی زنجانی

شروین مقیمی زنجانی

مدرک تحصیلی: دکترای تخصصی در رشته علوم سیاسی (گرایش اندیشه‌های سیاسی)، دانشگاه تربیت مدرس
رتبه علمی: استادیار پژوهشکده مطالعات سیاسی، بین المللی و حقوقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پست الکترونیکی: moghimima@gmail.com
لینک رزومه

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۱ مورد.
۱.

فرانسیس بیکن در مقام یک فیلسوف سیاسی سقراطی: تأملی در چهره ژانوسی پیشاهنگ پروژه علم مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بیکن ارغنون جدید آتلانتیس جدید فلسفه سیاسی سقراطی علم مدرن ساحت استعلایی ساحت درون ماندگار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۸
فرانسیس بیکن پیش قراول پروژه علم مدرن است. روش او برای پژوهش در طبیعت، گسستی انقلابی از روش قدما بود. توصیف مجدد او از رابطه میان انسان و طبیعت نیز به همان اندازه با توصیف قدما تفاوت داشت. او با این رأی دیگر فیلسوفان مدرن اولیه موافق بود که انسان تنها قادر است چیزی را بشناسد که خودش ساخته باشد و این مؤید صورتی از فروبستگی نسبت به امر استعلایی در معنای قدمایی کلمه بود. اما باید پرسید که آیا بیکن، در مقام فیلسوف، می توانست با این فروبستگی موافق باشد؟ آیا او در لحظه بنیانگذاری بیکنیسم، خودش یک بیکنیست بود؟ بررسی دقیق تر آثار بیکن نشان می دهد که پاسخ تا حدی منفی است. اگر روش سقراطی فلسفه ورزی را به عنوان معیار بپذیریم، آنگاه فیلسوف در مقام فیلسوف نمی تواند به معنای دقیق کلمه قائل به آموزه های جزمی باشد. در اینجا میان فیلسوف به ما هو، و قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت مجموعه ای از آموزه های جزمی، فاصله ای وجود دارد که در مورد بیکن نیز صدق می کند. لاجرم می توان از دو بیکن سخن گفت: فیلسوفی با چهره ای ژانوسی. بیکن در مقام پیشاهنگ پروژه علم مدرن، و بیکن در مقام فیلسوفی سقراطی که از آن حیث که فیلسوف است، در آموزه های جزمی خودش نیز شک می کند. به نظر می رسد چهره بیکنی بیکن، با وجود فاصله ای که او در مقام فیلسوفی سقراطی از آن می گیرد، در نهایت چهره اخیر را دستخوش تغییر ساخته و دچار ابهام می کند. در این مقاله می کوشیم با پرتو افکندن بر این دو چهره، زوایایی از تنش موجود میان آنها را در معرض دید قرار دهیم.
۲.

تأملی در موضوعیت مناقشه «نظری»/«کاربردی» میان اصحابِ علوم سیاسی در ایران با التفات به حوزه «اندیشه سیاسی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: کاربردی بودن علوم سیاسی اندیشه سیاسی نظری کاربردی معرفتی رتوریک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۹ تعداد دانلود : ۱۰۱
اگر نگوییم مهمترین، اما بدون تردید یکی از مهمترین مناقشه ها میان اصحاب علوم سیاسی در ایران، مناقشه بر سر «کاربردی»کردنِ آن است. اندیشه ی سیاسی، یا دقیق تر بگوییم، «تاریخِ» اندیشه ی سیاسی در این میان، از دیدِ حامیانِ «کاربردی» کردنِ علوم سیاسی، متهمِ ردیفِ اول است، زیرا به زعمِ آنان، ماهیتِ اساساً نظریِ این حوزه است که با تسلط بر عرصه ی آموزش و پژوهشِ علوم سیاسی، راه را بر «کاربردی»کردنِ این علوم بسته است. از سوی مقابل، اصحاب اندیشه ی سیاسی، در بیرون و در مقامِ نمایندگانِ انتصابیِ ساحتِ نظری،در عینِ دفاع از آن به طُرُقِ گوناگون، در درون، به واسطه ی عدمِ پیوندِ کوششِ نظری شان با واقعیتِ موثّر و عملیِ عرصه ی سیاسی و اجتماعی در ایران، با «وجدانی مُعذب» دست و پنجه نرم می کنند. کوشش ما در این مقاله، نشان دادنِ بلاموضوع بودنِ «معرفتیِ» این مناقشه، و موضوعیتِ آن از حیثِ «ساختارهای سیاسی و اجتماعی» در ایرانِ معاصر است. برای این کار، نخست در یک معنای عام، نشان خواهیم داد که علم سیاست در معنای جدید آن، یعنی به عنوان یکی از نتایجِ بلافصلِ فلسفه ی سیاسی مدرن، اساساً در نفیِ «ارزشِ» فعالیتِ نظری به ما هو نظری، ممکن گشت. به عبارت دیگر، علم سیاست جدید، نه صرفاً محصولِ کوشش برای تدوین یک دانشِ سیاسیِ موثّر و قابل تحقق از حیثِ عملی، بلکه بالاتر از آن محصول کوشش برای «عملی » کردنِ خود فلسفه بود. بنابراین مناقشه ی «نظری»/«کاربردی» در علوم سیاسی میانِ اصحابِ ایرانیِ آن، از حیثِ مبانیِ معرفتیِ علم سیاست جدید، بلاموضوع است. اما فهمِ این مناقشه ی «واقعی»، مستلزمِ بحثی در معنای اخصِ کلمه، یعنی وضعِ علوم سیاسی در ایرانِ معاصر است، نه علم سیاست جدید در معنای عام آن. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که مناقشه ی مزبور، فرعِ بر «بی جایگاه بودنِ» علمِ سیاست جدید در ایران، به لحاظِ ساختارهای سیاسی و اجتماعی است و بسط و گسترشِ کَمّیِ آموزش و پژوهش در این رشته از زمانِ تاسیس مدرسه ی علوم سیاسی تا کنون، کمکی به علوم سیاسی (اعمِ از شاخه های نظری و عملیِ آن)، برای یافتنِ «جایگاه» اش در ساختار سیاسی و اجتماعی نکرده است.
۳.

جستاری درباره «تجربه» ترقی خواهی میرزا یوسف خان مستشارالدوله(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: ترقی خواهی تجدد قانون مستشارالدوله

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۴ تعداد دانلود : ۲۳۱
میرزا یوسف خان مستشارالدوله را باید یکی از مهم ترین، و تأثیرگذارترین ترقّی خواهانِ عصرِ قاجار دانست. رساله «یک کلمه»، علی رغمِ اختصار، دارایِ اهمیتِ زیادی در اندیشه قانون خواهی در عصرِ ناصری و مشروطه است. بخشِ مهمی از نگاهِ «متجدّدانه» به قانون، برآمده از «جایگاه»ی است که میرزا یوسف خان در این رساله برایِ خود و اندیشه قانون خواهی اش در نظر گرفته و آنجا «ایستاده» است. این مقاله، با در نظر داشتنِ مقدّمه «یک کلمه» به مثابه ی جایی که در آن به روح حاکم بر اثر اشاره می شود، آن را در «زمینه» تجدّدگراییِ زمانه خود قرار داده و از این زاویه به آن می نگرد که موضعِ مستشارالدوله، در این رساله و اندیشه قانون خواهی اش، به رغمِ اینکه بیشتر به قولِ خود «ملاحظات»ی از دیدگاهِ سنت بر تجدّد و قانون بوده، بلکه کاملاً در پارادایمِ تجدّد به مسئله قانون نگاه می کند و از این رو، در رساله اش، تجدّد را به محک سنت می زند، نه سنت را به محکِ تجدّد. از این رو می توان او را به مثابه ی یک بنیانگذار تلقی کرد و نه یک روشنفکر صرف تجددخواه. مقاله حاضر، با در نظر داشتنِ این «شأن»، به بازخوانیِ «یک کلمه» پرداخته، و با قرار دادنِ آن در زمینه تاریخیِ «تجربه تجدّدخواهیِ ایرانی» در عصرِ قاجار، آن را کوششی بی بدیل، برایِ «تأسیسِ» قانون می داند تا بر مبنایِ آن، هم حکومت «مشروطه» گردد و هم جامعه «قانون مند».
۴.

الهیات لیبرال دموکراسی و علم سیاست جدید: تأملی در کوشش های الهیاتی- سیاسی «ماکیاولی»، «هابز» و «اسپینوزا» به عنوان پیشگامان علم سیاست جدید(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لیبرال دموکراسی الهیات سیاسی ماکیاولی هابز و اسپینوزا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۸ تعداد دانلود : ۲۸۵
فلسفه مدرن به یک معنای بسیار مهم، خصم فلسفه قدمایی بود و برای پیروزی در این نبرد می بایست دایره عمل خود را از حدود «شناخت» امر خوب و امر بد، به سطح وسیع تر «چگونگی رسیدن به» امر خوب و پرهیز از امر بد، بسط می داد. فلسفه مدرن و به تبع آن، فلسفه سیاسی مدرن لاجرم می بایست زمینه را برای یقینیّاتی جدید فراهم می آورد و این کوشش برای غلبه بر الهیات-سیاسیِ وحیانیِ پیش از او، به عنوان جدی ترین چالش بر سر راه تجدّد، امری ضروری محسوب می شد. بدین ترتیب فلسفه سیاسی جدید، وظیفه طراحی و تدوین این الهیات جدید را که متضمن موضوعات جدیدی برای یقین انسان ها بود، موضوعاتی که قرار بود جای موضوعات قدیمی را در ساحت عقل سلیم بگیرد، بر عهده گرفت. ما در این مقاله برآنیم تا تأملات سه تن از مهم ترین فیلسوفان سیاسی مدرن اولیه را از منظر کوشششان برای تدوین الهیات مورد بحث، از نظر بگذرانیم. به زعم ما هر یک از این سه، وجهی از این الهیات را بسط دادند که در نهایت به پشتوانه ای اقناعی برای رژیم های لیبرال دموکراتیک تبدیل شد. «ماکیاولی» بر ضعیف شدن انسان به واسطه تبعیت از اخلاق مسیحی و تن دردادن به اصل رستگاری نفس به عنوان وهمی که راه را بر رستگاری میهن بسته است، تأکید نمود. «هابز» بر بلایایی مثل جنگ و کشتار و ناامنی از یکسو و واماندن از رفاه و برآوردن امیال طبیعی بدن که رفته رفته قرار بود ذیل مفهوم خوشی، جای سعادت را در معنای قدمایی آن بگیرد، متمرکز شد. و در نهایت «اسپینوزا» در رساله الهیاتی- سیاسی که می توان از آن با عنوان انجیل لیبرال-دموکراسی سخن گفت، بر ردّ مداخله الهیات وحیانی در امر سیاست و تأکید بر حق طبیعی انسانی به مثابه یک ضرورت طبیعی تأکید نمود.
۵.

روایت کسنوفونی از فلسفه سیاسی سقراطی: شرحی بر درباره تربیت کوروش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کسنوفون تربیت کوروش سقراط فلسفه سیاسی سقراطی شیوه زندگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۳ تعداد دانلود : ۱۷۶
اصلی ترین دستاورد نوشتاری کسنوفون در فلسفه سیاسی، تربیت کوروش است. اگر خاطرات در میان قطب سقراطی نوشتارهای کسنوفون در مرکز قرار داشته باشد، هسته اصلی قطب کوروشی نوشتارهای او، تربیت کوروش است. تربیت کوروش، به مانند جمهوری افلاطون، یک اثر تربیتی در معنای سقراطی آن و بدین اعتبار یک متن اصلی در سنت فلسفه سیاسی سقراطی است. صورت زندگینامه نویسی این اثر در واقع ناشی از غرض تربیتی نویسنده آن است که می خواهد با تمرکز بر افعال کوروش، خواننده را به پرسش از بهترین شیوه زندگی برای آدمی برانگیزد. اگر بپذیریم که خاطرات سقراط نیز صورتی از زندگینامه است، آنگاه به خوبی می توانیم آن را با تربیت کوروش که آن هم صورتی از زندگینامه است، مقایسه کنیم. یکی از اهداف اصلی پژوهش حاضر این است که به دو پرسش زیر پاسخ دهیم: 1. چگونه توصیف کسنوفون از کوروش به تجسم والاترین نمونه از شیوه زندگی سقراطی تبدیل می شود؟ 2. چگونه کسنوفون وزن این والاترین نمونه از شیوه زندگی سیاسی را در پرتو والاترین نمونه از شیوه زندگی فلسفی، از حیث مدخلیت آن در رساندن آدمی به سعادت، می سنجد؟  در این مقاله تلاش شده تا نشان داده شود که کسنوفون با طرح مقایسه شیوه زندگی سقراط و شیوه زندگی کوروش ، و با وجود تحسینی که در این اثر نسبت به کوروش وجود دارد، در نهایت از برتری شیوه زندگی سقراطی (یا فلسفی) در برابر شیوه زندگی کوروشی (یا سیاسی) دفاع می کند. این عمیق ترین لایه تربیتی در فلسفه سیاسی کسنوفون است که در پس پشتِ نقاب تربیت سیاسی در قاموس کوروشی آن پنهان می شود. فهم این نکته مستلزم اتخاذ رویکردی خاص به متن این اثر است؛ رویکردی که بتواند از رهگذر جدی گرفتن به مثابه یک کل معنادار، غرض مؤلف را از لابه لای سطور آن فراچنگ آورد. به همین منظور، برای خواندن تربیت کوروش، از هرمنوتیک اشتراوسی بهره خواهیم گرفت.  
۶.

ژان ژاک روسو و بسط ایده شهروندی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایده فرد روسو شهروندی فلسفه سیاسی وضع طبیعی هابز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۰ تعداد دانلود : ۶۸۴
 جریان غالب در تفسیر فلسفه سیاسی روسو، جریانی است که می کوشد فهم روسو را به فهم «تمایز جوهری» او از هابز و لاک منوط کند. بدین ترتیب فهم ایده شهروندی مدرن که با فلسفه سیاسی روسو وارد مرحله ای اساسی شد نیز اغلب بر همین منوال، یعنی با تأکید بر «تمایز جوهری» میان ایده شهروندی نزد هابز و روسو به انجام می رسد. اما پیچیدگی و چندلایگیِ فلسفه سیاسی روسو نباید موجب شود که از پیوند محکم و اساسی آن با طرح نوینی که هابز درانداخت، غفلت ورزیم. در واقع روسو درست به مانند اسلاف مدرن خویش با این حُکم موافقت کرد که انسان بنا به طبیعت خویش، موجودی غیرسیاسی است و اینکه تحلیل وضع بشر را باید از ایده فرد آغاز کرد. هدف از این مقاله کوشش برای نشان دادن این امر است که فهم فلسفه سیاسی روسو و به تبع آن فهم ایده شهروندی نزد روسو، بیشتر از آنکه در پرتو آن «تمایز جوهری» امکان پذیر باشد، در ذیلِ بسط ایده هابز و به یک معنا رادیکال کردن آن ایده قابل فهم است. ما می خواهیم نشان دهیم که ایده فرد صاحب حق در فلسفه سیاسی روسو، همان مبنایی است که اجازه نمی دهد تمایز میان فلسفه او و هابز چندان «جوهری» باشد. بر همین اساس آنچه روسو را از هابز و لاک و لاجرم شهروند روسویی را از شهروندی هابزی و لاکی متمایز می کند، بسط مقدمات هابزی و به یک معنا رادیکال کردن مبانی مدرنیستی فلسفه سیاسی هابز است که به درکی از شهروندی نزد روسو منتهی شد که اکنون در مقام طبیعت ثانوی انسان مدرن خودنمایی می کند.
۷.

غرض ماورای سیاسی مکتوبات سقراطی کسنوفون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کسنوفون ممورابیلیا فلسفه ی سیاسی سقراطی شیوه ی زندگی سیاس ی شیوه ی زندگی فلسفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۸ تعداد دانلود : ۳۰۶
مکتوبات سقراطی کسنوفون حاوی آن وجهی از فلسفه ی سیاسی سقراطی است که به فراسوی شیوه ی زندگی سیاسی اشاره کرده و تربیت سیاسی را در معنای سلبی آن مدّ نظر قرار می دهد. کسنوفون از این منظر، به تبعِ استادش سقراط، می کوشد تا با موضوع قراردادن بحث در باب طبیعت انسان به جای بحث در باب طبیعت به معنای کلی کلمه، بر این بینش سقراطی مهر تایید بزند که فلسفه ی سیاسی، در حکم فلسفه ی اولی است. موضوع فیلسوف در مقام مربّی، طبیعت انسان و بحث در باب زندگی انسانی و چیزهای خیر و شرّ است، و انسان به مثابه ی یگانه موجود لوگوسیک، در ضمن یگانه موجودِ گشوده به سوی کل است. بدین ترتیب فیلسوف سیاسی در مقام مربّی، با آغازکردن از زندگی سیاسی به صورت زنده و بلاواسطه ی آن، می کوشد مترّبی را از یک سو با محدودیت ها مندرج در تحت این شیوه از زندگی، و از سوی دیگر محدودیت ها عقل برای چیر ه کردن تامّ و تمام اصول عقلانی بر زندگی سیاسی آشنا سازد. ما در این مقاله می کوشیم تا با طرح بحث از غایتِ تربیتی مکتوبات سقراطی کسنوفون، به ویژه ممورابیلیای او، زمینه را برای فهم کلیت فکر فلسفی کسنوفون در مقام یک فیلسوف سیاسی سقراطی فراهم گردانیم.
۸.

ملاحظاتی در باب رساله «پدرسالار یا قدرت طبیعی شاهان»(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۶۶ تعداد دانلود : ۲۴۶
در این مقاله کوشش خواهیم کرد تا رساله ی مهم رابرت فیلمر تحت عنوان پدرسالار را مورد بررسی قرار دهیم. این یک متن بسیار اساسی در تاریخ اندیشه ی سیاسی است و به یک معنا یکی از مهمترین منابعی است که فیلسوفان سیاسی مدرن اولیه در انگلستان به شدت نسبت به آن واکنش نشان دادند. به زعم ما رساله ی فیلمر به نوعی در زمره ی آخرین کوشش های نظام مند و منسجم در دفاع از انگاره ی «سیاست به مثابه ی امری طبیعی» و مستدل ساختن حق الهی شاهان برای حکومت بود.ما نشان می دهیم که دفاع فیلمر از سیاست در این معنا علی رغم ائتلاف های تاکتیکی ای با تلقی فیلسوفان سیاسی قدمایی از سیاست داشت، به واسطه ی ابتنای تام و تمام بر زمینه ای وحیانی، از حیثی اساسی با آن متفاوت بود. درواقع به نظر ما فهم رساله ی پدرسالار فیلمر از منظر نبرد رتوریکال میان حاملان فکر سیاسی جدید و مدافعان دریافت های قدمایی، بهتر امکانپذیر است.درباره ی ترجمه فارسی اثر نیز به نظر می رسد که به واسطه ی خصلت غیرتحت اللفظی آن که از مفروضات مترجم نشات می گیرد، بدفهمی ها و نیز معادل های خطایی در متن راه پیدا کرده است.
۹.

تأملی در رساله حقوق اساسی محمدعلی فروغی از منظر بحث درباره کاربردی کردن علم سیاست در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: علم سیاست کاربردی محمدعلی فروغی تجدد لیبرال دموکراسی رساله حقوق اساسی اندیشه دور و دراز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۸ تعداد دانلود : ۵۶۲
ضرورت تاسیس مدرسه ی علوم سیاسی به مانند دیگر مدارس جدید در ایران، به مثابه ی ضرورتی متجددانه مطرح شد و این ضرورت متجددانه بود که همواره به ضرورت «کاربردی»بودن علم سیاست دانشگاهی موضوعیت داده است. نگاهی به فهرست نخستین برنامه های درسی مدرسه ی علوم سیاسی و بررسی آثار نخستین متجددان ایرانی، آشکار می سازد که شکست علم سیاست در بدل شدن به رشته ای «کاربردی»، در واقع با شکست پروژه ی تجدد در ایران که خصلتی از بنیاد سیاسی داشت در پیوند است. توضیح این شکست در واقع راه را برای فهم آن شکست نیز خواهد گشود. ما در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا پس از نگاهی اجمالی به شرایط کلی تاسیس «مدرسه ی علوم سیاسی»، با تامل در رویکرد نخستین آموزگاران مدرسه ی علوم سیاسی، به ویژه رساله ی مهم محمد علی فروغی به عنوان یکی از مهمترین منابع درسی در آن مدرسه، از این موضع دفاع کنیم که منادیان تجدد سیاسی در ایران که در عین حال کم بیش از مدرسان مدرسه ی علوم سیاسی نیز بودند، علی رغم همه ی احتیاط هایی که در بیان منویات خویش به خرج می دادند، اما نهایتاً از بیان تلویحی آن اصولی امتناع نکردند که اساساً ریشه در یک تلقی لیبرال-دموکراتیک داشت. اگر نسبت میان الهیات لیبرال-دموکراتیک، علم سیاست جدید و سرشت «کاربردی» آن را مدّ نظر قرار دهیم، آن گاه نقش امثال محمد علی فروغی در خصوص علم سیاست جدید در ایران را می توان فراتر از دایره ی تنگ تالیف و تدریس برای مدرسه ی علوم سیاسی، به مثابه ی اقدامی استراتژیک در راستای استقرار ارزش های لیبرال دموکراتیک مورد ملاحظه قرار داد.
۱۰.

الهیات سیاسی ایده ی شهروندی در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الهیات سیاسی شهروندی ایران معاصر عنصر مدنی عقل سلیم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۲ تعداد دانلود : ۲۹۶
نخ تسبیح شهروندی جدید در غرب، عنصر مدنی است؛ عنصری که هابز آن را بنیاد نهاد و لاک به نوعی تقویت اش نمود و روسو علی رغم نقدهای جدّی بر آن و واردکردن عناصر سیاسی، ناسیونالیستی و از همه مهمتر اجتماعی-اقتصادی، هم چنان عنصر مدنی را به عنوان عنصر مقوم شهروندی جدید حفظ کرد و نهایتاً ایده ی شهروندی توانست علی رغم تعارض ها و حتی تباین ها در عالم نظر، به مبنای زیست سیاسی در ساحت عقل سلیم غربی تبدیل شود. اما نقش عنصر مدنی مزبور در جریان تجدد سیاسی در ایران، به هیچ وجه پررنگ نبود. به زعم ما این امر را باید از منظر رتوریک حاملان فکر تجدد سیاسی در ایران مورد ملاحظه قرار داد؛ رتوریکی که به یک معنای بسیار مهم دالّ بر اتخاذ استراتژی این متجددان در نبردی که بالضروره در ساحت الهیاتی-سیاسی رخ نموده بود. در واقع پرسش این است که نتایج صحنه ی نبرد الهیاتی-سیاسی در ایران معاصر، از حیث تحول در انگاره ی شهروندی، چه آثار و نتایجی در پی داشت. تجدد سیاسی با تکیه بر این ایمان به عنصر مدنی یا عنصر حق بی قید و شرط انسان در وضع طبیعی، خود بر بنیادی الهیاتی استوار شده بود و اتفاقاً همین عنصر مدنی بود که با هسته ی سخت الهیاتی-سیاسی در شبکه ی عقل سلیم ایرانی بیشترین تعارض را داشت و همین محمل دگردیسی های این انگاره در نسخه ی منتهی به انقلاب اسلامی ایران بود.
۱۱.

زایش ایده شهروندی در ایران معاصر از منظر فلسفه سیاسی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: شهروندی فرد صاحب حقّ رتوریک عقل سلیم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۷ تعداد دانلود : ۴۱۵
بحث در باب مبانی انگاره شهروندی در ایران معاصر، به یک معنا بحث در باب مبانی شکل گیری فکر تجدد در ایران معاصر است و بدین معنا پیروزی یا شکست این انگاره را باید در پرتوی پیروزی یا شکست فکر تجدد در ایران معاصر در نظر گرفت. قوام شهروندی جدید در غرب، به نوعی به کوشش غالباً بلاغیِ حاملان فلسفه سیاسی جدید، در جا دادن برخی از مهم ترین مفروضات مدرنیستی در باب انسان و نسبت او با طبیعت از یک سو و دولت از سوی دیگر در محور شبکه عقل سلیم غربی وابسته بود. از مهم ترین این مفروضات از حیث بحث در باب شهروندی جدید، ایده «فرد صاحب حق بی قید و شرط در وضع طبیعی» بود؛ آن هم در معنایی که بر اساس آن، حق طبیعیِ فرد منفرد در وضع طبیعی، بر قانون سامان دهنده به وضع سیاسی تقدم پیدا می کرد. بدین ترتیب، مسئله اساسی ما، بررسی ناکامی قوام ایده شهروندی حول عنصر مدنی یا حق محوری است که در غرب جدید با هابز بنیادگذاری شد. ما خواهیم کوشید این بررسی را نه از یک نظر تاریخی اجتماعی یا حقوقی، بلکه از منظر بحث در فلسفه سیاسی مطرح سازیم. از این منظر، اصل «اِقناع» در کنار اصل «زور»، مختصات و مناسبات سیاسی را تعیین می کند. بنابراین، کوشش بلاغی این روشنفکران برای رقم زدن نسبتی قانع کننده میان ایده حق و ایده قانون، با توفیق چندانی همراه نشد. استدلال ما در این مقاله آن است که این عدم توفیق را بیش از آنکه بتوان به بدفهمی روشنفکران یادشده از مبانی تجدد مربوط دانست، باید در ضعف درونی رتوریک آنها جست وجو کرد. این ضعف، دو معضل اساسی را تقویت می نمود: نخست نقش کمرنگ ایده فرد صاحب «حق» و دوم، رادیکالیسم روسویی در قالب انقلابی گرایی غیرمدنی
۱۲.

تیرانی مترجم؛ نقدی بر کتاب تأملی در ترجمۀ متن های اندیشۀ سیاسی جدید: مورد شهریار ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۴۵۵ تعداد دانلود : ۴۱۰
در این مقاله کتاب جواد طباطبایی با عنوان تأملی در ترجمة متن های اندیشة سیاسی جدید: مورد شهریار ماکیاولی ، موردبررسی قرار می گیرد. مدعای اصلی طباطبایی در این کتاب این است که دو عامل محوری در ترجمه های نادرست و غیرقابل اعتماد از متون فلسفة سیاسی عبارت اند از «لغت بازی» و «ناآگاهی» مترجم از مباحث جاری در حوزة فلسفة سیاسی. در این مقاله با وضوح بخشیدن به این مدعا و سنجش آن ازحیث وثاقت نشان خواهیم داد که مدعای طباطبایی در آسیب شناسیِ ترجمه های نادرست تااندازۀ زیادی قرین صحت است. بااین حال، به نظر می رسد که برای تکمیل آن مدعا باید عامل دیگری را نیز درنظر گرفت و آن نقد دخل و تصرف های مترجمانِ متون فلسفة سیاسی در آن ها، به واسطة اطمینان خاطرشان از درستیِ فهمی است که از متن به دست آورده اند. درهمین باره، کوشش کرده ایم تا نشان دهیم که نادیده گرفتنِ این عامل مهم، حتی اگر ملاحظات دوگانة طباطبایی را مدنظر قرار دهیم، باز هم می تواند به ترجمه های نادرست منجر گردد.
۱۳.

پولیس اندیشی و شرایط امکان زایش فلسفه سیاسی یونانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پولیس افلاطون ارسطو امر سیاسی دوره یونانی مآبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳۲ تعداد دانلود : ۵۰۹
آنچه در فهم زایش اندیشۀ سیاسی یونانی و بسط و شکوفایی آن در سدۀ چهارم پیش از میلاد ضروری است، تأمل در مقولۀ «پولیس» و جایگاه آن در حیات انضمامی یونانیان باستان است. ما کوشش افلاطون و ارسطو را به عنوان نمونه های اصلی فلسفه سیاسی کلاسیک، در دل بحث از پولیس و مناسبات مرتبط با آن مورد ملاحظه قرار خواهیم داد و درصدد برخواهیم آمد تا استدلالی به سود این مدعا اقامه کنیم که فلسفۀ سیاسی افلاطون و ارسطو هر چند اختلافاتی از حیث برخی مفردات در اندیشۀ سیاسی با یکدیگر دارند - اختلافاتی که به تمایزهای مهم میان متافیزیک افلاطونی و ارسطویی بازمی گردد - در تحلیل نهایی در ذیل اصل محوریِ پولیس اندیشی قابل بررسی محسوب می شود. به عبارت دیگر تأمل در این وجه از اندیشه سیاسی یونانی که به نوعی نظر کردنِ در آن از منظری کلی تر است، پرتویی بر آن می افکند که گاه در شرح و تفصیل های جزیی و خط به خط از دست می رود. شاید بتوان از این عبارت استفاده کرد که جمع رأی بین دو حکیم یونانی بیشتر از آنکه از حیث مابعدالطبیعی موضوعیت داشته باشد، از منظر مفردات اندیشۀ سیاسی یونانی قابل طرح است. ما در این مقاله با بسط این مطالعه به آثار فیلسوفان دوره موسوم به یونانی مآبی، تلاش خواهیم کرد تا نشان دهیم که پولیس اندیشی به عنوان الگوی مسلط بر تأمل در باب «امر سیاسی» حتی با از میان رفتن زمینه و بستر عینی زایش اولیه آن در پولیس های یونانی، به حیات خود در جهان ذهنی فیلسوفان یونانی ادامه داده و مبنای تأمل آنها در باب سیاست است.
۱۴.

تامس هابز و بنیادگذاری انگارة جدید شهروندی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هابز شهروندی فرد حق طبیعی قانون طبیعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۳ تعداد دانلود : ۵۲۹
فهم انگاره شهروندی مدرن عمدتاً با تکیه بر رهیافت های تاریخی-اجتماعی و بعضاً حقوقی صورت می گیرد و در این میان سهم رهیافت فلسفی به مقوله ی شهروندی در معنای جدید آن، چندان پررنگ نیست. در این مقاله از منظر بحث در فلسفه سیاسیِ مدرن، خاستگاه های اساسیِ تلقیِ مدرنیستی از مقوله ی شهروندی را با تمرکز بر آراء تامس هابز بررسی می کنیم. به زعم نگارنده فلسفه سیاسی هابز واجد دلالت ها و تضمنات بنیادینی برای انگاره شهروندی مدرن است. آنچه در کانون این دلالت ها و معانی می تواند مقّوم استدلال ما مبنی بر نقش بنیان گذار برای هابز در بحث از شهروندی مدرن باشد، دو اصل اساسی است: نخست ایده «فرد»؛ ایده ای که به عنوان یکی از مهم ترین نقاط گسست فلسفه سیاسی جدید از قدیم، تکیه گاه اصلیِ انگاره هایی چون شهروندی در قاموس مدرنیستیِ آن محسوب می شود. دوم تبدیل شدنِ قانون طبیعی به حقوق طبیعی، یا به عبارتی، تبعیّتِ قانون طبیعی از حقوق طبیعی که به بنیادگذاری دولت مدرن بر اساسِ فردگراییِ پیش گفته منتهی شد. اگر بتوان ایده «فرد صاحبِ حق بی قید و شرط در وضعِ طبیعی» را به عنوان مبنای تلقیِ جدید از سیاست منظور کرد، آن گاه هابز به عنوان طراح اصلیِ این ایده در دوره مدرن، به نوعی بنیادگذار شهروندی مدرن نیز هست.
۱۵.

اولویت اخلاق وظیفه گرا بر اخلاق فضیلت محور در عرصه رسانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رسانه فلسفه اخلاق اخلاق وظیفه گرا اخلاق فضیلت محور

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶۷ تعداد دانلود : ۴۴۵
دو جریان اصلی حاکم بر حوزه فلسفه اخلاق عبارت اند از: اخلاق فضیلت (virtue ethics) و اخلاق وظیفه گرا (deontological ethics). دریافت فضیلت محور از اخلاق دریافتی است که اغلب دانشوران حوزه فلسفه اخلاق آن را بارزترین ویژگی تفکر اخلاقی کلاسیک قلمداد می کنند. درواقع فلسفه اخلاق مورد نظر افلاطون و ارسطو و به تبعِ آنها فیلسوفان اسلامی و مسیحی، فلسفه اخلاقی بود که می بایست به فضیلت مندشدن آدمی می انجامید. این در حالی است که اخلاق وظیفه گرا، عمدتا اخلاقی است که با تحولات ژرف سده های اخیر در حوزه تفکر ملازم بوده است؛ تحولاتی که در آن مبنای داوری اخلاقی عمل به وظیفه از سوی شخص آن هم با ابتنای بر مقوله حقوق انسانی است. ما در این مقاله خواهیم کوشید تا از اولویت اخلاق وظیفه گرا بر اخلاق فضیلت در عرصه ی رسانه دفاع کنیم. «اولویت» در اینجا به معنای «برتری» نیست بلکه سخن بر سر آن است که ما برای رسیدن به اخلاق فضیلت محور در عرصه ی رسانه، ضرورتا نیازمند شناسایی اولویت اخلاق وظیفه گرا بر اصول اخلاق فضیلت در این عرصه هستیم.
۱۶.

تضمنات سیاسی فلسفة فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاست فلوطین فلسفة سیاسی فلسفة نوافلاطونی افلاطون (جمهور و قوانین)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم پساارسطویی افلوطین و نوافلاطونیان (3 و 4 ب.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
تعداد بازدید : ۱۸۲۵ تعداد دانلود : ۱۰۵۹
بیشتر شارحان فلسفة کلاسیک به ویژه کسانی که بر فلسفة فلوطین تمرکز کرده اند، برآنند که وی بر خلاف فیلسوفان دورة شکوفایی فلسفة در یونان، به خصوص افلاطون در مقام بنیادگذار فلسفة سیاسی، به سیاست و تدوین طرحی از نظام سیاسی نیک به عنوان شالوده و مبنای فلسفة سیاسی قدیم، التفاتی نداشته است. اگرچه فلوطین به مقولاتی چون دولت، حکومت، آزادی و عدالت به صورت مستقل نپرداخته است و از این حیث نمی توان وی را فیلسوف سیاسی قلمداد نمود، اما به زعم ما می توان دلالت ها و تضمناتی سیاسی را در فلسفة] «غیرسیاسی » وی مورد ملاحظه قرار داد و از آن طریق طرحی از «فلسفة سیاسی » فلوطین تدوین کرد. تلاش ما در این مقاله، احصای برخی از مهم ترین این دلالت ها و مرتبط ساختن آن ها با یکدیگر به نحوی است که بتوان از آن منظومه ای ناظر بر آرمانی سیاسی تدوین کرد.
۱۷.

امام اسماعیلی ناصرخسرو و شاهی آرمانی در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایران باستان شاهی آرمانی فر ایزدی امام اسماعیلی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در ایران تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی در ایران باستان
  2. حوزه‌های تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در ایران تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی در ایران اسلامی تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی در ایران تا زمان صفویه
تعداد بازدید : ۱۷۶۰ تعداد دانلود : ۱۱۷۳
در این مقاله کوشش می شود تا با طرح مقایسه ای میان خصوصیات و ویژگی های امام در حکمت الهی اسماعیلی، آن گونه که ناصرخسرو روایت گر آن است، و ویژگی های شاه آرمانی در حکمت ایران باستان، به نوعی بر یکی از ویژگی های بنیادین اندیشه سیاسی ایرانی تمرکز شود که در طول یک دوره تاریخی طولانی از شکل گیری مضامین حکمت ایران باستان، تا همین امروز، هم فرهنگ سیاسی ما را متأثر ساخته است و هم نحوه نگاه متفکران ما را به سیاست و عرصه سیاست ورزی. ویژگی هایی که ناصرخسرو برای امام اسماعیلی (یا همان خلیفه فاطمی) برمی شمرد، چنانچه به دقت مورد بررسی قرار گیرد، مشابهت هایی بنیادین با اوصافی دارد که در حکمت ایران باستان برای پادشاه قائل می شده اند. بررسی دغدغه های اساسی ناصرخسرو چه به لحاظ تاریخی و اجتماعی و چه از حیث فکری و عقیدتی که با مطالعه دقیق کل آثارش حاصل می گردد، می تواند ما را در تشخیص تداومِ نگرشی به عرصه مناسبات سیاسی و به ویژه اوصاف حاکم سیاسی رهنمون گردد، که تاریخ تفکر سیاسی در ایران بدون آن، به دشواری قابل فهم خواهد بود.
۱۸.

سرشت امر سیاسی در شهر خدای آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: طبیعت آگوستین امر سیاسی امر اجتماعی شهرخدا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۴۵ تعداد دانلود : ۱۳۳۴
این مقاله می کوشد تا با بررسی فقراتی اساسی و مهم از رساله شهر خدا اثر سنت آگوستین، متاله برجسته مسیحی، پرتویی بر تضمنات سیاسی آن بیفکند. در اینجا با توجه به رای پیتر بورنل، که در مقاله ای با عنوان «جایگاه سیاست در شهر خدای آگوستین» به نگارش درآمده است، نشان خواهیم داد که در الهیات آگوستین، جایی برای بحث از «سیاست» به مثابه موضوعی مستقل وجود ندارد. سیاست در نظر وی، امری سلبی و ملازم با سرشت عدمی و اینجهانی وضعیت پساهبوط است و در بهترین حالت می تواند نمودی از حفظ امنیت و آرامش در این سرای فانی، به عنوان منزلگاهی برای زائران «شهر خدا» باشد. آگوستین انسان را موجودی بالطبع «اجتماعی» می داند، اما این اجتماعی بودن به زعم وی، در اثر «سیاسی شدن» وی که به ضرورت شرایط پساهبوط بر او رخ نموده است، مخدوش گشته است. بنابراین، آگوستین با اعراض کامل از سنت فلسفه سیاسی یونانی، و با نفی مناسبات مدنی، اینجایی و اکنونی، شهر خدای خود را در ساحتی غیرجسمانی ترسیم می کند.
۱۹.

آنتیگونه سوفوکلس و دموکراسی آتنی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خانواده امر الهی قانون سیاست تقابل تراژدی پولیس امر انسانی دموکراسی آتنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۹۵ تعداد دانلود : ۱۴۲۸
موضوع این مقاله یافتن نسبت دلالت های سیاسی تراژدی آنتیگونه با دموکراسی آتنی است. رهیافتی که در رسیدن به این مقصود مورد نظر است، رهیافت ساختاری است. یکی از مؤلفه های اصلی در رهیافت ساختاری، کشف تقابل های دوتایی در درون اثر است تا از این رهگذر به کشف تقابل ها در حیاتی سیاسی ـ اجتماعی رهنمون شویم که به یک معنا بستر خلق اثر را تشکیل می دهد. تقابلی که از حیث اندیشه سیاسی در محور تراژدی آنتیگونه برجسته می شود، و شبکه ای از تقابل ها، گرد آن شکل می گیرند، تقابل میان «خانواده» و ارزش های آن، و «سامان سیاسی» و مناسبات شهروندی است. کریستیان مایر، ژان پیر ورنان، چارلزسگال، و حتی مایکل زلناک همگی بر اهمیت اساسی این تقابل، در کانون تراژدی آنتیگونه، صحه نهاده اند. تقابل خانواده/پولیس از منظر اندیشه سیاسی واجد کمال اهمیت است، چرا که از حیث خاستگاه تاریخی بسط و تحول مقوله پولیس در یونان باستان، چنین تقابلی نشانگر گسست از جهان «موکینایی» و گذار به عصر مناسبات شهروندی است. همین تقابل است که زمینه را برای برخورد «قوانین نانوشته الهی» و «قوانین مدون انسانی» آماده می کند. تقابلی که شالوده اساسی این مقاله را تشکیل می دهد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان