مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
علوم انسانی
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۲)
149 - 177
حوزه های تخصصی:
الفاظ واشیا: باستان شناسی علوم انسانی پنجمین و از مهم ترین آثار میشل فوکوست. هدف این مقاله بررسی و نقد کتاب الفاظ و اشیا: باستان شناسی علوم انسانی فوکو است. روش تحقیق در مقاله مزبور «روش تحلیل محتوای کیفی» و گردآوری اطلاعات با مطالعه اسنادی است. الفاظ و اشیا درپی تحلیل باستان شناسانه دانش و تحلیل اپیستمه است که آن را از رهگذر واکاوی دو گسست مهم در اپیستمه فرهنگ غربی در سه قلمرو زبان، علوم طبیعی و اقتصاد بررسی می کند. کتاب هم به سبب وجه توصیفی نگاهِ باستان شناسانه فوکو و بی توجهی اش به امر علیّت و هم درپی تعارض رویکردی با جریان های فکری اصلی زمانه اش آماج انتقادها قرار گرفت. فوکو در آثار بعدی اش گرچه به «تبارشناسی» روی آورد، باستان شناسی را دگرگون و اصلاح کرد و کنار نگذاشت. اثر نخست، به ترجمه یحیی امامی از انگلیسی، باعنوان نظم اشیا: دیرینه شناسی علوم انسانی و سپس به ترجمه فاطمه ولیانی از فرانسوی، با عنوان الفاظ و اشیا: باستان شناسی علوم انسانی منتشر شد. ولیانی در انتقال به زبان مقصد موفق تر و در معادل گزینی ها دقیق ترست، اما برخی واژگان برگزیده وی درمقایسه با امامی، در زبان فارسی چندان جاافتاده نیستند. مقاله ضمن نگاه انتقادی به الفاظ و اشیا، به نقد شکلی و محتوایی ترجمه نیز پرداخته است.
اومانیسم به مثابه خوانشی از میراث بشری با نگاهی به اومانیسم اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
83 - 109
حوزه های تخصصی:
اومانیسم به مثابه یکی از ارکان دوران مدرن، با اصالت دادن به انسان و معمولاً در تقابل با خدامحوری و حاکمیت الهی تعریف شده است. با این حال، یکی از وجوه مهم در تکوین و بسط معنای اومانیسم، تأکید آن بر بازخوانی میراث مکتوب بشری از جمله در قالب سنت دینی بوده که زمینه ساز علوم انسانی نوین گردیده و در عین حال برخلاف تلقی مرسوم، به خوانشی در موافقت و سازگاری با ادیان انجامیده است. این ترکیبِ تا حدودی نامأنوس در بین متفکرانی از مسیحیت در دوران رنسانس مطرح گردید و در دوران معاصر نیز از سوی افرادی همچون «علی شریعتی» برای بازخوانی میراث فکری سنتی ذیل عنوان اومانیسم اسلامی به کار گرفته شده است. مدعای نوشتار حاضر آن است که به رغم وجود چالش در امکان تلفیق کامل این دو مفهوم شامل دینی همچون اسلام با ایدئولوژی ای همانند اومانیسم، ارائه این مفهوم در خدمت تلاش برای قرائت انتقادی سنت پیشین اسلامی با نگاهی به تجربه مشابه آن در مسیحیت مورد توجه قرار گرفته است. یافته های چنین مطالعه ای حاکی از آن است که وجه بارز اومانیسم دینی مخصوصاً اسلامی، به جای تقابل ضدّدینی آن، مبتنی بر آنچه شریعتی «پالایش منابع فرهنگی» خوانده و نگاهی نقادانه به میراث گذشته استوار است.
«فهم» در علوم انسانی و علوم طبیعی با نگاهی به دیدگاه استفان گریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
91 - 115
حوزه های تخصصی:
در همه ی ادوار تاریخ، انسان در تلاش برای «فهمیدن» بوده است. دانشمندان برای شناختِ جهانِ طبیعی به مشاهده ها و طبقه بندی ها ، و نظریه پردازی ها متوسل می شوند. اما موضوع فهم اعمال دیگر انسان ها، (کمی) متفاوت به نظر می رسد. حداقل در یک رویکرد برای دست یابی به این مهم، به دریافت قصد و نیتی که در پس اعمال انسان ها است نیاز داریم. از آنجا که قصد، ماهیتی روانشناختی دارد، همواره از سوی تجربه گرایان این نگرانی وجود دارد که ممکن است قابل ادراک توسط افرادِ سوم شخص نباشد. تا حدودی بسیاری از کنش های انسانی، قاب لادراک از منظر سوم شخص هستند و همین امر سبب می شود که موضوع بررسی های علمی (با روش های رایج علمی) باشند. با این حال مواردی وجود دارد که نشان می دهد، فهمِ فعالیت های انسان از زاویه ی سوم شخص دارای محدودیت هایی است.استفان گریم (Stephen Grimm)، نوعی از فهم را معرفی می کند و معتقد است، با دریافت اهداف خاص شخص فهم شونده به عنوان عملی خواستنی، به نوعی فهم عمیق تر دست خواهیم یافت. در این مقاله، تلاش شده است تا ابتدا با طرح و تفسیر دیدگاه استفان گریم، موضوع مورد بحث روشن شود و سپس با طرح مسئله و توضیح ابهامات ایده ی گریم، به عنوان یک صورت بندی جایگزین، نشان خواهیم داد که تصمیم عامل، برای فهمیدن یا نفهمیدن اعمال دیگران نقش مهمی ایفا می کند. همدلی به عنوانِ ظرفیتی روانشناختی، شناخته می شود که با شبیه سازی ساختار، میتوان به نحو دیگری آن را فهمید. بررسی و نگاه عمیق تر به این مسئله، به ما کمک خواهد کرد، که قضاوت بهتری از آن به عنوان روش یا ایده ای در علوم اجتماعی و انسانی داشته باشیم.
شناسایی وضعیت تحصیلی داوطلبان گروه های آموزشی علوم انسانی، فنی- مهندسی و علوم پایه در سه مقطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری
منبع:
آموزش مهندسی ایران سال ۱۸ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۷۲
69 - 94
هدف مطالعه وضعیت تحصیلی داوطلبان هریک از گروه های آموزشی (علوم انسانی، فنی- مهندسی و علوم پایه) در سه مقطع تحصیلی (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) می باشد. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی وازلحاظنحوه گردآوریدادهبهروشکمیانجام گردید. داوطلبان آزمون هایسراسریرشته های علوم انسانی، فنی- مهندسی و علوم پایه در مقاطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در سال 93-1392 جامعه آن را تشکیل دادند. برای اجرای پرسشنامه ها ابتدا از طریق نمونه گیری هدفمند شش دانشگاه که به پذیرش کران بالا و پایین آزمون ورودی در هر سه مقطع تحصیلی میپرداختند انتخاب، و با روش تصادفی طبقه ای از داوطلبان پذیرفته شده در رشته های موجودآن دانشگاه ها نمونه گیری شد. حجم نمونه شامل 2293 نفر از پذیرفته شدگان بود. ابزار پژوهش پرسشنامه های محقق ساخته بود. روایی محتوایی پرسشنامه ها مورد تأیید خبرگان و صاحبنظرانو ضریب پایایی پرسشنامه ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ بیش از 70/0 گزارش شد.جهت تحلیل داده های پرسشنامه ها از آزمون های t تک نمونه ای، آزمون t برای دو گروه مستقل، آزمون تحلیل واریانس یک راهه، آزمون تعقیبی توکی و آزمون رتبه بندی فریدمن استفاده شد. یافته ها نشان داد که وضعیت تحصیلی داوطلبان مقطع کارشناسی در ابعاد مختلف آموزشی، روان شناختی، خانوادگی، اقتصادی و فرهنگی به طور معناداری بالاتر از حد متوسط بود. وضعیت داوطلبان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری در کلیه ابعاد فوق به طور معناداری بالاتر از حد متوسط بود اما وضعیت داوطلبان کارشناسی ارشد در بعد اقتصادی، به طور معناداری پایین تر از حد متوسط و وضعیت داوطلبان مقطع دکتری در بعد فرهنگی در سطح متوسط بود. وضعیت داوطلبان رشته های علوم پایه و علوم انسانی در بعد فرهنگی نیز در سطح متوسط بود.
بحثی درباره کیفیت در مؤسسات آموزش عالی
منبع:
آموزش مهندسی ایران سال ۴ پاییز ۱۳۸۱ شماره ۱۵
29 - 42
در این مقاله درباره کیفیت در مؤوسسات آموزش عالی از دیدگاه کنترل کیفیت بحث و تعریفی از این نوع کیفیت ارائه خواهیم داد. مسئله مدیریت بهسازی کیفیت در مؤسسات آموزش عالی را مورد بحث قرار خواهد گرفت و امکان به کارگیری اصول مدیریتی دمینگ در آن بررسی خواهد شد.
مسئولیت اخلاق حرفه ای در آموزش مهندسی
منبع:
آموزش مهندسی ایران سال ۱۲ تابستان ۱۳۸۹ شماره ۴۶
23 - 35
بحث عملکرد مهندسان در جامعه ، وظایف و مسئولیتهایی که مهندسان در توسعه اجتماعی، اقتصادی و صنعتی دارند و وجود طبقه مهندسان در سطوح مختلف مدیریت و برنامه ریزی کشور سبب شده است تا توجه به علوم انسانی و تأکید بر نقش آن در تربیت مهندسان طی دو دهه گذشته در صدر بازنگری و اصلاح برنامه های آموزش مهندسان قرار گیرد. از آنجا که تربیت در جهان کنونی و عصر دانایی فقط با آموزش میسر نیست، تکیه این نوشتار بر داشتن اعضای هیئت علمی ای است که نه تنها به علم و تخصص مربوط تسلط داشته باشند، بلکه رفتار و اعمال آنها سرشار از خردمندی و فضلیت باشد و به کمال معرفت و مکارم اخلاقی نیز آراسته شده باشند. اعضای هیئت علمی مهم ترین الگوی تأثیر گذار در تربیت و تعلیم دانشجویان هستند و اگر آنها صالح باشند و در انجام دادن فعالیتهای آموزشی و پژوهشی خود اخلاق حرفه ای را رعایت و در ادای مسئولیتهای خود با حکمت و عشق خدمت کنند، مطمناً تأثیرات ارزشمندی بر تربیت دانشجویان خواهند گذاشت. در این مقاله ابعاد اخلاق از نظر فلسفه عقلی و مسئولیت پذیری و ارتباط آن با نقش استادان در ایجاد الگوی انسانی برای رشد و تکامل سجایای اخلاقی در دانشجویان با استفاده از منابع ارزشمند ]9-1[ بررسی و مراتب در پرورش دانشجویان مهندسی چه به صورت مستقیم و چه به صورت رفتاری و غیر مستقیم مورد تأکید واقع شده است.
تمایز روش تحقیق و روش شناسی در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی
یکی از اشتباهات رایج در بین برخی از دانشجویان و پژوهشگران درتحقیقاتعلومانسانیواجتماعی استفاده از روش تحقیق و روش شناسی به جای هم به مثابه یک مفهوم و مترادف با هم در فرایند تحقیق می باشد. این در حالی است که تمایزات زیادی بین این دو مفهوم وجود دارد. بر این اساس هدف اصلی این پژوهش بررسی تفاوت های بین روش تحقیق و روش شناسی به مثابه دو مفهوم جدا از هم در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی می باشد. روش تحقیق یعنی چارچوبی که هر تحقیق باید داشته باشد در واقع زمانی که از فرضیه، رابطه علی، همبستگی، سطوح سنجش متغیرها، جامعه آماری، نمونه گیریو غیره سخن گفته می شود درباره روش تحقیق به بحث پرداخته می شود. در روش تحقیق محقق با مهارت ها، تکنیک ها و ابزارهای جمع آوری داده ها سروکار دارد به عبارت دیگر روش تحقیق یعنی ساختار و چارچوب تحقیق (شاکله تحقیق). در همه رشته ها این ساختار بایستی رعایت شود و این عمومی است اما این فقط صورت تحقیق است این نوع نگاه متأسفانه در خیلی از دانشگاه ها غالب است یعنی از دیدگاه آن ها روش شناسی، همان روش تحقیق است در حالیکه روش تحقیق از روش شناسی متمایز است. روش شناسی یعنی شیوه تفکر در مورد یک واقعیت یا پدیده اجتماعی. منطق حاکم بر کل فرآیند پژوهش از ابتدا تا انتها را روش شناسی می گویند. در روش شناسی محقق به دنبال ساختار تحقیق نیست. به عبارت دیگر، در اینجا سؤال، فرضیه، متغیر، جامعه آماری و غیره خیلی موضوعیت ندارد.همه تحقیق ها روش تحقیق دارند اما الزاماًروش شناسی ندارند. در روش شناسی ما رویکردها و دیدگاه ها را دنبال می کنیم به عبارت دیگر در روش شناسی ما با عینک های متفاوتی نگاه می کنیم،روش هابه مثابهعینک هایی هستند که به محقق می گویند که چگونه به موضوع یا پدیده نگاه کند؛درنتیجه نوع یا شیوه استدلال و بحث کاملاً از دیدگاه روش های متفاوت، متمایز خواهند شد. روش هاشیوه تحلیل متن را مشخص می کنند هر روش یک شیوه استدلال است روش قالب است که به محتوا شکل می دهد. از این رو، روش شناسی بیشتر بحثی معرفت شناختی (اپیستمولوژی) است و بیشتر با مکتب و دیدگاه سر وکار دارد نه با روش وشیوه هایجزئی تحقیق. نسبت رهیافت(متدولوژی) به روش همانند نسبت دیدگاه به ابزار است.
خوانش فرانقادانه متون فرهنگی، جستاری در روش شناسی هرمنوتیک سیاسی
آیا علت فراغت علوم انسانی از مسئله شناسی درباره ی چرایی تفسیر اجتماعی و سیاسی از متون فرهنگی را صراحت بی شائبه ی آثار امروزی باید دانست، یا بی معنایی این آثار؟ این پرسش، عصاره ی کلان پرسمانی است که جیمسن برای نخستین بار به سال 1971 در جستار تأثیرگذار خودتحت عنوان «فرانقد» مطرح کرده بود. پاسخ جویی برای این پرسشِ پرسمان شناسانه را فردریک جیمسن از تفسیرپرهیزیفرمالیست های روسی و آمریکایی آغاز می کند، و با اشاره به رویگردانیِ اغلب مکاتب ادبی و دیدگاه های فلسفی قرن بیستم از مسائل معرفت شناختی به سوی مسائل روش شناختی، و کناره گیری شان از محتوا به سود فرم، بر سرشت تاریخیِ رویکردهای به ظاهر غیرتاریخی و ضدتفسیری انگشت می گذارد؛ اما به جای کنار گذاشتن این رویکردها، بر آن می شود تا از ظرفیت های پدیدارشناختی شان به سود رویکرد معرفت شناختی خود و به قصد طرح افکنی نوعی هرمنوتیک سیاسی اجتماعی بهره گیرد، هرمنوتیکی که ابررمزگان خود را در فهمروایت بنیاد انسان از چیستی زمان، و در شناخت بن مایه های این گونه معرفت تاریخی به جا می آورد: «نوعی از بن مایه شناسی که در دنیای پسامدرن ما به طرز غریبی کهنه و نخ نما به نظر می رسد». فرانقد، به این تعبیر، صورت بندی اولیه ی جیمسن از مسئله ای است به بزرگی سیاست گذاری کلان در کار نقد، و خاصه به نیت سامان دهی به آشفته بازار نقد متون فرهنگی. آشفتگی این بازار در روزگار ما البته تا حد زیادی سامان یافته است، اما از قضا به ضرب کالایی سازی های فن سالارانه ی روزافزون از علوم انسانی. از این رو، با طرح دوباره ی مسئله ی فرانقد و شرح اصلی ترین اصول این گونه نقد دیالکتیکی در جستار حاضر کوشیده ایم تا به جای نعل وارونه زدن از علوم فنی، مهندسی و تجربی بر رشته های مختلف علوم انسانی، بر ضرورت بهره برداری روش شناختی از ظرفیت های فرومانده ی خود علوم انسانی به ویژه در مطالعات ادبی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی تأکید کنیم.
روش شناسی علوم انسانی سلامت: تأمل نظری در کاربست روش شناسی علوم انسانی در علم پزشکی
شیوه های بهره گیری از روش شناسی علوم انسانی در علم پزشکی و چارچوب های روش شناسانه مورد بهره برداری در این مقاله مورد تأکید است. در این نوع از روش شناسی، رویکردی صوری در بستری تجربی شکل می گیرد که البته سازوکارهای علمی نیز بران مترتب است. درعین حال زمینه های نظری، بستری آزمایشگاهی و تجربه گرایانه یا تحققی، مبنای سازمان دهی این نوع از روش شناسی برای پژوهش است. این رویکرد درعین حال برخورداری از تبیین مبتنی بر زمینه های انسانی دارای نظم در واقعیات، امکان وارسی عینی واقعیات و حصول علم خالص در فرایند پژوهش است. این ترکیب رویکردی نوین به حوزه های بین رشته ای است. تعامل روش مند علوم انسانی و علوم پزشکی راهگشای بسیاری از مشکلات حوزه سلامت است.
نگاهی به رویکردهای پژوهشی پساانسان گرایی در علوم انسانی
هدف این مقاله بررسی مفهوم و چگونگی رویکردهای پژوهش پساانسان گرایی می باشد. سوالی که این پژوهش به دنبال پاسخ به آن است این است پساانسان گرایی چه تحولیمی تواند در پژوهش های علوم انسانی پدیدآورد؟ و این تحولات چه پیامدهایی خواهند داشت؟ از این رو در ابتدا خاستگاه و مفهوم پساانسان گرایی شرح و بسط داده شده و در ادامه بررسی و نقد رویکردهای پژوهشی پساانسان گرایانه مورد نظر خواهد بود. پساانسان گرایی، رویکردی در نقد و ارزیابی انسان گرایییا اومانیسم می باشد. در این دیدگاه بر نقش عاملی اشیا و فناوری ها و حیوانات تاکید می شود؛ نه فقط انسان، بلکه ماده و اشیا هم می تواند عاملیت داشته باشد و اشیا منفعل نیستند. در این نوع پژوهش ها علاوه بر تمرکز بر انسان، تمرکز بر دیگران؛یعنی غیر انسان و عاملیت آنهاست. انسان ها بدون این «دیگران» موجودیتی ندارند؛ این «دیگران» غیرانسانی برای استفاده ما اینجا نیستند، آنها شرط امکان وجود ما هستند. از نظر پساانسان گرایی انسان ها تنها گونه ای نیستند که قادر به تولید دانش هستند. در پژوهش کیفی اومانیستی، فرض بر این است که صدا توسط یک سوژه منحصر به فرد و ذاتگرا تولید می شود، در تغییر به سمت عاملیت پساانسان گرایانه، قصدمندی فقط قابل انتساب به انسان نیست، بلکه، برای مثال، به عنوان یک شبکه پیچیده از عوامل انسانی و غیرانسانی، از جمله مجموعه های تاریخی خاص از شرایط مادی که فراتر از تصور سنتی فرد است، قابل انتساب است. اعتبار یک پژوهش پساانسانی ریشه در توانایی آن برای جمع آوری کنش های درونی روزمره بین انسان ها و غیرانسان ها دارد، که بیشتر آن در سکوت و اغلب در پس زمینه توجه انسان رخ می دهد. از این رو پژوهش های پساانسان گرا به دنبال درک عوامل غیر انسانی و عاملیت آنها در امور مربوط به انسانها هستند و اعتقاد دارند که برای رسیدن به پاسخ پرسش های پژوهشی مربوط به انسان، باید عوامل مادی، محیطی و فناوری و... را در به وجود آوردن و یافتن پاسخ ها دخیل دانست.
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نقش واسطه گری آن میان حکمت متعالیه و علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
113 - 138
حوزه های تخصصی:
فلسفه، زیرساخت نظریات علوم انسانی و اجتماعی است و حکمت متعالیه به عنوان یک نظام فلسفی، ظرفیت تحقق این زیربنا را دارد. علوم انسانی متکفّل تبیین کنش های ارادی انسان اند و از دیدگاه علامه طباطبایی، کنش های ارادی انسان، تابعی از نظام اعتباری اوست، از این رو توجه به نظریه اعتباریات در مطالعه علوم انسانی سهم تعیین کننده ای دارد و با توجه به اینکه طرح نظام مند نظریه اعتباریات از سوی ایشان در حکمت متعالیه صورت گرفته است، مسئله این مقاله آن است که چگونه حکمت متعالیه با علوم انسانی به واسطه نظریه اعتباریات ارتباط پیدا می کند. این مقاله درصدد است که نشان دهد نظریه مزبور با توجه به مبانی معرفت شناختی و انسان شناسی فلسفه صدرایی، حلقه ارتباطی میان حکمت متعالیه و علوم انسانی است.
تقدّم نقد روشمند بر تولید نظریه علمی در قلمرو علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
39 - 62
حوزه های تخصصی:
اقتضای مطالعات فلسفی، نقدورزی مفهومی است که به معنای پژوهش منتقدانه یا مواجهه انتقادی با مفاهیم مبنایی و اصیل در قلمرو علوم انسانی خواهد بود. نگارنده مقاله پس از تبیین ابعادی از نقش آفرینی علوم انسانی در جامعه؛ مانند مفهوم سازی، حل و تحلیل چالش های اجتماعی، بومی سازی، ارتقاء قدرت و تولید دانش نو، به این مسئله می پردازد که نسبت نقد با علوم انسانی چیست و آیا می توان از تقدم نقد نظریه های علمی در قلمرو علوم انسانی بر تولید نظریه سخن گفت؟ نویسنده در ادامه، پس از طرح دو دیدگاه «نقدمحوری» و «نظریه محوری»، به نسبت سنجی مفاهیم چهارگانه علوم انسانی، تولید علم، نظریه، و نقد، می پردازد و بر دیدگاه اول تأکید می کند. مهم ترین یافته پژوهش آن است که نقد در حوزه مطالعات علوم انسانی را می توان از سه منظر متفاوت سنجید و در هر سه منظر، از تقدم نقد بر تولید نظریه های علمی در قلمرو علوم انسانی یاد کرد. این سه منظر عبارتند از نقد به مثابه قِسم پژوهش، نقد به مثابه قَسیم پژوهش و نقد به مثابه مَقسم پژوهش که البته در فرض سوم، تحلیل مسئله، وابسته به تحلیل فلسفه نقد بوده و در زاویه مطالعات فلسفه علم خواهد بود. نویسنده در این مقاله با استفاده از «روش تحلیل مفهومی»، چارچوب بحث خود را تنظیم نموده است.
آینده پژوهی وضعیت اشتغال فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی در ایران؛ نگاهی محصول گرایانه با استفاده از روش تحلیل لایه علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی، دغدغه هایی در مورد وضعیت اشتغال خود در جامعه دارند. افزایش شمار فارغ التحصیلان این حوزه، با توجه به توسعه مراکز آموزش عالی در سطح کشور ضرورت اتخاذ تدابیری منطقی و عملی را برای این گروه از فارغ التحصیلان، بیش از پیش نمایان می سازد. این مقاله یک پژوهش کیفی و با هدف آینده پژوهی در صدد است تصویری از وضعیت اشتغال فارغ التحصیلان حوزه علوم انسانی ترسیم کند. جامعه آماری پژوهش اساتید و متخصصان حوزه علوم انسانی است و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد و بعد از پیاده سازی مصاحبه ها به روش تحلیل تماتیک و با کاربست روش لایه ای علی، مؤلفه های آن در سطح لیتانی، علل اجتماعی، گفتمان / جهان بینی و اسطوره/ استعاره شناسایی شدند. در سطح لیتانی، مؤلفه های «بحران بیکاری»، «علوم انسانی مهجور و در حاشیه مانده»، «علوم انسانی ناکارامد / نابلد» و «فقدان هویت مستقل» برساخته شدند. در سطح علل سیستماتیک مجموعه عوامل فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی از علل بنیادین مضامین سطح اول هستند. در سطح گفتمان/ جهان بینی از گفتمان های محصول گرایانه، پست مدرن، علوم انسانی اسلامی و گفتمان مسئله محوری استفاده شد. در سطح استعاره/اسطوره از تعابیر استعاری بچه مهندس، پروفسور بالتازار، پاشنه آشیل/چشم اسفندیار توسعه ملی و علوم پیشرو (جنس اول)/ پسرو (جنس دوم) استفاده شد. در نهایت با مرور ادبیات و مراجعه به مصاحبه ها و رفت و برگشت در آنها و نظرخواهی از خبرگان و متخصصان، دو پیشران نگاه مهندسی وار و از بالا به پایین در مقابل تأمین فضای باز فکری، دانشگاهی، و سیاست یکسان سازی علوم در مقابل توسعه رویکرد مطالعات میان رشته ای شناسایی، و سناریوهای چهارگانه تدوین شدند.
فرهنگ های مطالعاتی پژوهشگران علوم انسانی در مؤسسات تحقیقات سیاستیِ وابسته به وزارت عتف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارها در سطح کلان و عادت واره های محققان، مانع از اثربخشی تحقیقات علوم انسانی در ایران می شود؛ اما این پایان داستان نیست. پژوهشگران با این محدودیت های ساختاری و زمینه ای کلنجار می روند و از این طریق فرهنگ های مطالعاتی متنوعی رقم می خورد. این مقاله با هدف فهمی از گره فروبستهٔ تحقیقات علوم انسانی در ایران به سراغ نظریه ای موقعیتی و خاص و زمینه مند رفته است. تجربه زیسته میان ذهنیِ 32 تن عضو هیئت علمی نهادهای سیاست پژوهی با تنوعات رشته ای شان، فهم نسبتاً عمیق تری از گوناگونی بسیار در فرهنگ های مطالعاتی آنها به دست می دهد. شش صد گزاره با تکنیک «CCDA» تحلیل شده و با یادداشت های فنی به مدلی برای توضیح امر منجر شده است. ما با یک وضعیت دوگانهٔ مرزی در تحقیقات مواجه هستیم. دوازده دسته شرایط اثرگذار، یازده وضعیت زمینه ای و دوازده گروه سنخ شناسی راهبردهایی که محققان در چنین شرایطی در پیش می گیرند و تنوع فرهنگ مطالعاتی آنها با آثار و نتایج اکتشاف شده است. گرچه به جای جذب دانش با حالاتی از دانش سرگردان، دانش معطل، دانش پرستیژی و یا دانش تصنعی مواجه هستیم، اما عرصه خالی از انواع ابتکارات بدیع در فرهنگ های مطالعاتی پژوهشگران ایرانی نیست.
تکوین علوم انسانی و اجتماعی در جهان غرب از منظر روش شناسی بنیادین با تاکید بر مبادی معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
7 - 29
حوزه های تخصصی:
تکوین علوم انسانی و اجتماعی مدرن در جهانِ غربی، محصول یک سیر تاریخی است که معمولاً در گسست از قرون وسطی و از دوره رنسانس روایت می شود. افرادی نظیر میشل فوکو در نظم اشیاء: دیرینه شناسی دانش یا توماس کوهن در ساختار انقلاب های علمی و نظایر آنها کوشیده اند تا بر مبنای روش های دیرینه شناسی یا تحولات پارادایمی این تحولات را توضیح دهند. با این حال یکی از چشم اندازهای بسیار مهم در توضیح این تحولاتِ تاریخی، رابطه علم و دین و توضیح این تحولات بر اساس نگاه دینی و متعالی است. در این مقاله با بهره گیری از روش شناسی بنیادین، کوشش شده است تا با بررسی زمینه های «معرفتی» موثر بر شکل گیری این نظریات علمی در جهان غرب، فرایندِ تکوین این علوم را در نسبت با تحول معنای متافیزیک از شکل سنتی به شکل مدرنِ آن، مخصوصاً در کانت و متفکرین جامعه شناسی بررسی نماییم. با نظر به تاکید بر رابطه علم و دین در این روایت، این مقاله می تواند مقدمه ای بر تاملات علوم انسانی اسلامی باشد.
تبیینی از مختصات علوم انسانی اسلامی بر پایه قلمرو موضوعی-معرفتی آن (با تأکید بر آیات قرآن کریم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
87 - 118
حوزه های تخصصی:
موضوع علوم انسانی در یک معنای کلی، انسان، جامعه و رفتار فردی و اجتماعی آن می باشد و در معنای خاص و دقیق تر در منظومه فکری اسلام و با رویکرد قرآنی، عبارت است از: «کنش ها» و «واکنش های» انسان؛ اعم از کنش های ظاهری یا باطنی؛ مُلکی یا ملکوتی، جوارحی یا جوانحی؛ فردی یا اجتماعی و امثال آن. بر پایه این معنا، شبکه روابط و کنش های انسانی را می توان حداقل در چهار دسته رابطه انسان با خود، با خدا، با دیگر انسان ها (و جامعه) و با جهان (طبیعت و زیست)، ترسیم نمود. این تلقی از موضوع علوم انسانی اسلامی و قلمرو آن، نتایج زیادی در تحول و تولید این علوم دارد. مقاله حاضر می کوشد با روش عقلی و نقلی و بر اساس شبکه روابط یادشده، نتایج مبنای یادشده را در ماهیت و مختصات (کمیت و کیفیت) علوم انسانی اسلامی نشان دهد. برخی یافته های پژوهش حاضر عبارتند از: توحیدمحوری در شبکه کنش ها و روابط انسانی؛ تنوع مفاهیم و مسائل علوم انسانی اسلامی، تنوع رشته های علوم انسانی اسلامی، توسعه یابندگی رشته های علوم انسانی اسلامی، تنوع و تکثر منابع معرفتی و تنوع کارکردی علوم انسانی اسلامی.
بیکاری پنهان حین تحصیل دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد: عوامل و راهکارها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: واژه بیکاری پنهان حین تحصیل دانشجویان از علم اقتصاد اقتباس شده و به معنای اتلاف بخش زیادی از وقت دانشجویان در دوران تحصیل است. هدف اصلی این مقاله بررسی وضعیت موجود بیکاری پنهان در بین دانشجویان رشته های علوم انسانی است.
روش: در این پژوهش با استفاده از روش پدیدارشناسی و بهره گیری از مصاحبه نیمه ساختار یافته، تجربه زیسته استادان و دانشجویان کارشناسی رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در پیوند با بیکاری پنهان حین تحصیل دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن بررسی شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بیکاری پنهان در بین دانشجویان علوم انسانی مشهود است. أفت انگیزه تحصیلی، کمبود فرصت شغلی در آینده، سهل گیری استادان، پذیرش بی حساب دانشجو و کاربردی نبودن این دروس در این رشته ها ازجمله دلایل مهم آن مطرح شد.
نتیجه گیری: باید در پذیرش دانشجویان رشته های علوم انسانی، کیفیت و شیوه ارائه دروس و نیز جذب استادان توانمند در این رشته ها تأمل و تجدیدنظر جدی صورت گیرد.
پرسش ها و چالش های پیش روی ایران شناسی
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۱ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱
126 - 136
حوزه های تخصصی:
سخن گزافی نیست اگر گفته شود، تمام علومی که اکنون به عنوان شاخه ای از علم، در مفهوم Science جایگاه دانشگاهی و نهادینه شده ای دارند، برای اثبات علم بودنشان به تناسب پیدایش و سیر تاریخی خود بارها مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. در این راه پرفراز و نشیب، علوم انسانی مسیر ناهموارتری را طی نموده و بیشتر مورد انتقاد و واکاوی قرارگرفته تا به جایگاه کنونی خود رسیده اند. با وجود این درباره رشته، حوزه یا گرایش ایران شناسی، بعنوان شاخه ای از علوم انسانی، این نقد و بررسی ها انجام نشده و این رشته از علوم انسانی برای یافتن جایگاه علمی خود سخت نیازمند این کنکاش هاست. نویسنده در این مقاله با طرح برخی پرسش ها و چالش های موجود درباره ایران شناسی و مسائل آن، تلاش کرده است، گامی اولیه در وادی نهادینه کردن علم ایران شناسی بردارد و امید دارد با یافتن پاسخ مورد قبول، در آینده ای نزدیک بتوان جایگاه علمی ویژه ای را برای آن تعریف کرد.
امکان تولید علم دینی از منظر علامه مصباح یزدی و دکتر علی پایا
حوزه های تخصصی:
بنیادی ترین پرسشی که پیش از استخراج علوم انسانی (مانند علوم تربیتی و روان شناسی) از منابع اسلامی مطرح می شود، امکان یا عدم امکان تولید علم دینی است. مقاله حاضر با هدف بازخوانی نظریه علم دینی علامه مصباح یزدی به عنوان قائل به امکان و دکتر علی پایا به عنوان قائل به عدم امکان و مقایسه آراء ایشان با رویکرد تربیتی نگاشته شده است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و با شیوه کتابخانه ای انجام شده است. منابع استفاده شده فلسفی و تربیتی هستند. این نوشتار در پنج محور مفهوم شناسی واژه علم و دین، تعریف علم دینی، بررسی امکان و عدم امکان علم دینی از نگاه آیت الله مصباح یزدی و دکتر پایا، تکنولوژی دینی، و در محور آخر به بررسی آراء پرداخته است. مطابق یافته ها و پس از مقایسه آراء، تولید علوم انسانی ازجمله علوم تربیتی بر پایه دین امکان پذیر است؛ زیرا ازیک سو گزاره های ارزشی مانند گزاره های واقع نما و مطابق با شأنیت علم، کاشف حقیقت هستند و از سوی دیگر، دین منبعی برای آموزه های ارزشی و تربیتی است.
مبانی علم سنجی در علوم انسانی و ضرورت شکل گیری مکتب علم سنجی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، علم سنجی نقش مهمی در سنجش و ارزیابی عملکرد پژوهشی داشته است. این علم، رشد و تکامل پژوهش را در طول زمان با مراجعه به داده های استانداردشده پژوهش های دانشگاهی به ویژه اطلاعات کتاب شناختی، تجزیه وتحلیل می کند. در واقع، علم سنجی یا همان دانش سنجش علم با ارزیابی و رتبه بندی اصولی پژوهشگران، دانشگاه ها و مراکز پژوهشی به ارتقای آنها کمک کرده و منجر به شناخت بهتر نقاط قوت و ضعف آنها می شود و نقش مهمی در سیاستگذاری عمومی و حکمرانی علمی بر عهده دارد. در این میان، جدای از مبنامندی علم سنجی و به تبع آن، امکان بومی سازی علم سنجی که در جای خود جزو مباحث مناقشه برانگیز جامعه علمی به شمار می رود، اینکه آیا علم سنجی در همه علوم از مبانی و منطق واحدی تبعیت می کند و یا باید برای علم سنجی علوم انسانی به دنبال منطق متفاوتی بود، یکی از دغدغه مندی های اصحاب علوم انسانی محسوب می شود. این مقاله، با در نظر گرفتن مفهومی عام از فلسفه و مبانی علوم و با الهام از نظریه لاکلا و موفه، از روش توصیفی و تحلیلی استفاده نموده تا از این طریق ضمن توجیه علمی لزوم استقلال نسبی علم سنجی علوم انسانی از مطلق علم سنجی، امکان شکل گیری مکتب علم سنجی علوم انسانی را مورد بررسی قرار دهد. از آنجا که شکل گیری مکتب علم سنجی علوم انسانی نیازمند ارائه تصویری عملی از آن نیز می باشد، شش سئوال کاربردی نیز در این مقاله بر اساس روش تحقیق کیفی مطرح و پاسخ های اولیه ای به این پرسش ها ارائه شده است.