مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
اخلاق پژوهش رهنمودهایی را برای انجام مسئولانه تحقیق ارائه می دهد.در پژوهش های علوم انسانی اخلاق یکی از موضوعات محوری و بعنوان اخلاق برنامه ریزی، انجام و گزارش تحقیق تعریف می شود که ما را در مورد چگونگی انجام و انتشار تحقیقات علمی راهنمایی می کند. هدف این پژوهش ارائه اصول اخلاقی سازماندهی و انجام تحقیق و هم چنین تشریح ویژگی های افراد دارای اخلاق حرفه ای می باشد. روش تحقیق این پژوهش اسنادی- تحلیلی است. با تحلیل یافته ها 25 اصل اخلاقی پژوهش ارائه شده است و براساس ویژگی های افراد دارای اخلاق حرفه ای تقسیم بندی شده است. پاى بندى به مسؤولیت هاى اخلاقى در سطح پژوهشگران محتاج اصول اخلاقى پژوهش است.بنابراین این اصول، راهنمایی های اخلاقی را برای محققان و مؤسساتی که در آن کار می کنند ارائه می دهد. در پژوهش های علوم انسانی اخلاق از اهمیت ویژه ای برخوردار است و به عنوان یک مؤلفه کلیدی در نظر گرفته می شود.ارتقای اهداف تحقیق،ارتقا همکاری و هماهنگی زیاد بین افراد مختلف در پژوهش،پاسخگو کردن محققان در برابر مردم،کمک به ایجاد حمایت عمومی از پژوهش و تقویت مسئولیت اجتماعی از دلایل اهمیت چرایی رعایت اصول اخلاقی در پژوهش های علوم انسانی است.
مناسبات نظریّه پردازی دینی با قلمروهای تحقیق در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهره مندی از متون دینی، بهعنوان منابع معرفتی، برای استنباط نظریههای علوم انسانی، از فرایندی روشمند برخوردار است. این روشمندی، گرچه از ویژگیهای خاص مطالعه در این منابع تبعیت میکند، اما در سطحی کلان، همراستا با جریان عام نظریهپردازی در علوم انسانی است. در این مقاله این مسئله مورد توجّه قرار می گیرد که با یک نگاه فراتحلیلی، پژوهشهای حوزه علوم انسانی، چه در مطلق علوم انسانی و چه در علوم انسانی دینی، از قلمروهایی برخوردارند. ویژگی این قلمروهای چهارگانه، معیارهایی را برای نظریهپردازی دینی در علوم انسانی در اختیار محققان میگذارد، که آگاهی از آنها برای ورود به این سنخ مطالعات دینی ضروری بوده، عدم توجه به آنها یکی از آسیبهای فلسفه علمی و روششناختی در این عرصه را رقم زده است. حاصلاین معیارها، در دو بخش معیارهای مختص هریک از قلمروهای تحقیق، و معیارهای مشترک میان همه قلمروها، دسته بندی می شود. روش تحقیق در این پژوهش در ساحت مطالعات دینی، اجتهادی و در عرصه علوم انسانی، تحلیل قیاسی است.
طراحی و اعتباریابی الگوی بهینه تحول در علوم انسانی با تاکید بر برنامه درسی در نظام آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ویژه نامه فروردین
172 - 191
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش طراحی و اعتباریابی الگوی بهینه تحول در علوم انسانی با تاکید بر برنامه درسی در نظام آموزش عالی است .روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی متوالی است. در قسمت کیفی، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی عرفی، براساس نظر متخصصان حوزه برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی و فلسفه تعلیم و تربیت داده ها گردآوری و مضامین تعیین شدند. مشارکت کنندگان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در نهایت با انجام 15 مصاحبه، حد اشباع نظری به دست آمد. ابزار گردآوری داده ها در این مرحله، مصاحبه نیمه ساختارمند است. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل مضمون براون و کلارک (2013) استفاده شده است. در بخش کمی برای بررسی اعتبار درونی مدل، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. نمونه آماری به تعداد 50 نفر از اعضای هیات علمی در حوزه علوم تربیتی و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پایایی پرسشنامه به روش آلفای کرانباخ معادل 85/0 بدست آمد. داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی(تحلیل عاملی تاییدی) و با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS وPLS تحلیل شدند. نتایج پژوهش در بخش کیفی بیانگر، شناسایی 44 مضمون سازمان دهنده و 16 مضمون فراگیر بود. در بخش کمی، مولفه های انسانی، فنی، آموزشی و اجرایی به ترتیب با مقدار 731/21، با 209/8، 55/33 و 133/17 مورد تایید قرار گرفت؛ برای رتبه بندی هر یک از مولفه ها نیز از آزمون فریدمن استفاده شد.
جایگاه «تفسیر» و «تبیین» در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین گرایی و تفسیرگرایی دو جریان عمده در علوم انسانی هستند که اختلافات فراوانی میان فیلسوفان علوم انسانی پدید آورده اند. این مسئله با تعابیر مختلفی از قبیل علت گرایی و دلیل گرایی، علت کاوی و معناکاوی، قانون محوری و قاعده محوری و امثال آن بیان شده است. قرائت های مختلفی از جایگاه و رابطه این دو در علوم انسانی ارائه شده است. مسئله اصلی مقاله حاضر این است که آیا این ها دو کارکرد متعارض هستند یا دو کارکرد مستقل؟ یا اینکه یکی به دیگری قابل تحویل است؟ به تعبیر دیگر، آیا پذیرش تبیین در علوم انسانی ملازم با انکار تفسیر و بالعکس دفاع از تفسیر ملازم با انکار تبیین است؟ یا آنکه برای داشتن فهمی واقع بینانه از کنش های انسانی به هر دو نیاز داریم؟ در این نوشتار به روش تحلیلی و فلسفی ضمن نقد سه دیدگاه «عینیت تفسیر و تبیین»، «تبیین به جای تفسیر» و «تفسیر به جای تبیین»، از ایده ضرورت هر دو کارکرد برای کشف حقیقت و دسترسی به واقعیت در مطالعات کنش های انسانی دفاع کردیم و نشان دادیم که هیچ یک از این دو نمی تواند ما را از دیگری بی نیاز کند.
احیای علم دینی در اندیشه امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
79 - 96
حوزه های تخصصی:
در تاریخ اندیشه اسلامی، مباحث فراوانی پیرامون علم حقیقی و حقیقت علم، به ویژه در طریق تصوف مطرح شده است که مشهورترین نمونه آن را می توان کتاب احیاء علوم دین اثر ابو حامد محمد غزالی دانست. بااین حال، الگوی حاکم بر کتاب احیاء پیش از آن کتاب و پس از آن، الگوی مباحث بسیاری در باب علم بوده است. در این مقاله با بیان ارجاعات و مشابهت های آثار امام به کتاب احیاء و الگوی آن، نشان داده ایم که او به این الگو توجهی ویژه داشته است و در نقد وضع علم و عالمان روزگار خویش از آن بهره برده است ، درعین حال به قرائتی خاص خویش از این الگو رسیده است. امام با دو مفهوم «علم رسمی» و «حجاب» مسئله احیای علم را، هم راجع به علوم سنتی و هم راجع به علوم جدید طرح می کند. همچنین از عمده آموزه های مأثور از سنت احیای علم، مثل «ظاهر و باطن» و «قلب» استفاده می کند؛ اما برخی شخصیت های مطرح این سنت مثل شیخ کلینی و ملاصدرا را می پذیرد و برخی مثل غزالی را با همان معیارهای مطرح در این سنت نقد و رد می کند. همچنین امام خمینی نوآوری ها و نظریاتی خاص خویش در این زمینه دارد که تأویل اصطلاح جدید «علوم انسانی» در چارچوب سنت احیای علم و بازآرایی آموزه سنتی ولایت در چارچوب نظریه «ولایت فقیه» دو نمونه از برجسته ترین آن هاست.
نقش مؤلفه های کنش ارادی انسان در شکل گیری علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
201 - 219
حوزه های تخصصی:
کنش ارادی انسان، موضوع محوری علوم انسانی است. شناخت فرآیند و ساختار این کنش و فهم نسبت آن با علوم انسانی، موجبات معرفت صحیح در علوم انسانی را فراهم می نماید. پژوهش حاضر با دقت در ساختار کنش ارادی انسان و کاوش در نظریه های ارائه شده در این زمینه، تلاش دارد تا به تبیین نسبت میان مؤلفه های کنش ارادی انسان و علوم انسانی بپردازد. نتایج این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی پی گرفته شده، نشان می دهد، انسان نتایج کنش های ارادی خود را به صورت تجاربی خواهد داشت و با کثرت انباشت این تجارب و علوم، ضرورت انشعاب، انقسام و طبقه بندی آنها نمایان می شود. محتوای علوم انسانی، طیفی از علوم و تجارب حاصل از کنش های ارادی انسان هستند که در قالب انشعابات و رشته های علمی، طبقه بندی شده اند و تبیین ساختار و مؤلفه های کنش ارادی انسان، در فهم دقیق علوم انسانی و نسبت علوم مختلف در این حوزه و میزان تناسب با نیازهای انسان، تأثیرگذار بوده و به تلاش های علمی در این حوزه و توسعه دامنه علوم انسانی سرعت می بخشد.
بررسی میزان تناسب رشته قبولی با رشته تحصیلی در آزمون کارشناسی ارشد (نمونه موردی: آزمون سال 1388 - گروه علوم انسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۷ بهار ۱۳۹۳ شماره ۲۵
69 - 100
حوزه های تخصصی:
آزمون تحصیلات تکمیلی در مقطع کارشناسی ارشد، مهم ترین و گسترده ترین آزمون ناپیوسته داخل است که از سال 1367 به صورت متمرکز و سراسری برگزار می شود. از سال 1384، در آزمون کارشناسی ارشد، شرط تناسب رشته امتحانی با رشته تحصیلی برداشته شد و به داوطلبان اجازه داده شد تا با هر عنوان مدرک تحصیلی بتوانند در آزمون گروه های مختلف آموزشی (به جز گروه پزشکی و دامپزشکی و رشته هایی که شرط عنوان مدرک تحصیلی دارند) متقاضی شوند؛ بر این اساس، بررسی های آماری آزمون سال 1388 با روش تحلیل مستندات نشان داد که عمده پذیرفته شدگان رشته های مختلف این آزمون را فارغ التحصیلان رشته های نزدیک و متجانس تشکیل می دهند. فارغ التصحیلان رشته های مختلف ترجیح دادند که در آزمون رشته خودشان یا در کدرشته های نزدیک و یا هم سنخ شرکت کنند. فارغ التحصیلان رشته های غیر هم سنخ عمدتاً اندک و کمتر از 10 درصد کل داوطلبان هر رشته بوده اند که معمولاً هیچ پذیرفته شده ای ندارند. در گروه علوم انسانی به استثنای مدیریت اجرایی، در تمام رشته ها، بالاترین میزان پذیرش مربوط به فارغ التحصیلان همان رشته بوده است. در تمام کدرشته های امتحانی، حدود 70 درصد از متقاضیان رشته های نامرتبط، پذیرفته نمی شوند. میزان موفقیت فارغ التحصیلان رشته های فنی در سایر گروه های آموزشی به ویژه علوم انسانی بیشتر، ولی میزان موفقیت فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی در گروه های علوم پایه، فنی و مهندسی، کشاورزی و هنر کمتر است. در بین متقاضیان رشته های علوم انسانی و هنر، پراکندگی و تنوع رشته های فارغ التحصیلی بیشتر است، ولی این پراکندگی در بین متقاضیان رشته های مختلف گروه های علوم پایه و فنی و مهندسی محدود می شود.
بررسی عوامل مؤثر بر تصمیم دانشجویان به تغییر رشته در دوره کارشناسی ارشد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
61 - 83
حوزه های تخصصی:
هدف: شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر تغییر رشته دانشجویان در دوره کارشناسی ارشد به یکی از رشته های گروه علوم انسانی.روش پژوهش: تحقیق از نوع پسا رویدادی و با رویکرد ترکیبی اجرا شده است. در بخش کیفی تحقیق، با 12 تن از استادان، معاونین و دانشجویان تغییر رشته داده در دانشگاه تربیت مدرس، مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام و اشباع نظری داده ها حاصل شده است. جهت استخراج عوامل از روشهای کدگذاری باز و محوری استفاده شده است. در بخش کمی تحقیق، جامعه آماری عبارت بوده است از تمامی دانشجویانی که با داشتن مدرک کارشناسی در یکی از رشته های گروه های تحصیلی غیر علوم انسانی، در دوره کارشناسی ارشد در سال تحصیلی 98-97 اقدام به تغییر رشته نموده اند. در این مرحله 80 نفر از این گونه دانشجویان به عنوان نمونه انتخاب شده و به پرسش نامه طراحی شده حاصل از نتایج بخش کیفی پاسخ دادند.یافته ها: 54 مفهوم اولیه و 7 دسته عامل، با عناوین علمی، فردی، شغلی، اقتصادی، تحصیلی، اجتماعی و سازمانی شناسایی شدند. گروه سنی، گروه تحصیلی، نوع دانشگاه و میانگین نمرات دانشجویان در دوره کارشناسی، فاصله زمانی بین دو دوره تحصیلی و وضعیت اشتغال، از جمله ویژگی های فردی دانشجویان هستند که در تغییر رشته آنها در دوره کارشناسی ارشد مؤثر بوده اند.نتیجه گیری: افرادی که تغییر رشته می دهند، به دنبال نیل به اهداف و آرمان های فردی و جمعی خود هستند؛ آرمان ها و اهدافی که در بستر رشته قبلی محقق نشده اند.
بررسی نقش و جایگاه کارفرمایان در فرایند ارزشیابی برنامه های درسی دانشگاهی رشته های علوم انسانی دانشگاه های برتر کشور و جهان به منظور طراحی مقیاس مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای پژوهش حاضر، بررسی نقش کارفرمایان در ارزشیابی برنامه های درسی دانشگاه های برتر کشور و جهان به منظور طراحی یک مقیاس ارزشیابی برنامه درسی ویژه کارفرمایان بود. روش پژوهش، ترکیبی اکتشافی متوالی از نوع ابزارسازی و جامعه آماری شامل شش گروه بوده است. گروه اول، اعضای هیئت علمی و صاحب نظران برنامه ریزی درسی دانشگاه های برتر، گروه دوم، مسئولان مراکز برنامه ریزی آموزشی دانشگاه های برتر، گروه سوم، مسئولان ذی ربط وزارت علوم، گروه چهارم، دانشگاه های برترجهان، گروه پنجم، مدرسان دوره کارشناسی ارشد رشته های علوم تربیتی، علوم اجتماعی، علوم اداری دانشگاه های دولتی و گروه ششم کارفرمایان بودند. ابزار گرد آوری داده ها، مصاحبه نیمه سازمان یافته، تحلیل مستندات و مقیاس محقق ساخته بوده است. یافته ها نشان داد که در دانشگاه های معتبر جهان ارتباط تنگاتنگی بین دانشگاه و کارفرما وجود دارد و کارفرمایان در تدوین برنامه های درسی، تعیین استانداردهای حرفه ای مشاغل، ارزیابی دانش و مهارت دانشجویان، اعتبارسنجی برنامه های درسی، تبیین انتظارات از دانش آموختگان، مشاوره شغلی و حتی تدریس، نقش دارند. در مقایسه با آن، در دانشگاه های برتر کشور، کارفرمایان به جز در موارد معدود، در فرایند ارزشیابی برنامه های درسی مشارکت ندارند. با استفاده از داده ها، یک مقیاس ارزشیابی برنامه درسی از دیدگاه کارفرمایان شامل 21 عبارت و 6 پرسش باز تدوین شده است.
نقد درون گفتمانی جریان علوم انسانی قرآن بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
33 - 58
علوم انسانی قرآن بنیان، جریانی است که در چند سال اخیر در ایران شکل گرفته و می کوشد با استفاده از آیات قرآن به ارزیابی نظریه های موجود در عرصه علوم انسانی پرداخته و پس از تدارک مبانی لازم به نوآوری هایی در این حوزه دست یابد. در این مقاله با پذیرش بسیاری از مبانی جریان علوم انسانی قرآن بنیان از جمله وجود خداوند و صفات او، هدایت گری باطنی(عقل) و ظاهری(رسول) او، تحریف نشدن قرآن و جامعیت و کمال قرآن، نشان داده می شود که این جریان مفهوم یا روش جدیدی نسبت به جریان علم دینی که دهه هاست در جهان اسلام و ایران فعالیت می کند ندارد و افق جدیدی را پیش روی محققان علاقمند به این موضوع قرار نمی دهد. همچنین استدلال می گردد که هیچ یک از انگیزه های احتمالی طرح این ایده در این مقطع زمانی، پیگیری این ایده را توجیه نمی کند. در نهایت به نظر می رسد جریان علوم انسانی قرآن بنیان، صرفاً به استناد بیان مقام معظم رهبری در ارتباط با استخراج بنیان های علوم انسانی از قرآن پدید آمده است، نه فهم یک پارچه از دیدگاه های ایشان در زمینه تحول علوم انسانی مبتنی بر آموزه های قرآن و سنت و علوم اسلامی.
ذخیره معنوی مقابله با کرونا بر اساس آیات قرآنی و روایات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: ذخیره معنوی جامعه به معنی انباشت کنشهای ناشی از منفعت غیر مادی در یک جامعه است. هدف مطالعه حاضر، بررسی آیات قرآنی و روایات اسلامی در خصوص نحوه تقلیل ذخیره معنوی جامعه بود که باعث ایجاد بلاهایی نظیر کووید 19 می شود. روش: مقاله حاضر با استفاده از روش شناسی نظریه داده بنیاد، به بازسازی معنایی ذخیره معنوی بر اساس آیات قرآنی و روایات اسلامی پرداخته است. پرسشهای تحقیق عبارت بودند از: از دیدگاه آیات قرآنی و روایات اسلامی، چگونه تقلیل ذخیره معنوی جامعه باعث ایجاد بلا می شود؟ با تحول معنوی چگونه می توان ذخیره معنوی را افزایش داد؟ چه مدل نظری تحول معنوی را از دیدگاه آیات قرآنی و روایات اسلامی تبیین می کند؟ چه تغییراتی در جامعه ایران باید رخ دهد که تحول معنوی صورت گیرد؟ راهبردهای کنشی و پیامدهای آن چیست؟ یافته ها: متعیّن های تحول درونی انسان و استمداد از دین، به عنوان شرایط علّی درونی؛ معنویت ستیزی استکبار در سده های اخیر به عنوان شرایط علّی بیرونی؛ معنویت در جامعه اسلام، خلأ معنوی جهان امروز و گرایش دوباره بشر به معنویت به عنوان بستر؛ جایگاه و نقش معنویت در مرحله نظام اسلامی، جامعه اسلامی، تمدن اسلامی و مسئولیت دولت اسلامی نسبت به معنویت آحاد جامعه، به عنوان شرایط مداخله گر شناسایی شدند. نتیجه گیری: معنویت در حوزه فردی نظیر خودنگری مداوم، حفظ سکینه در حوزه مسئولان و آموزش اخلاقی جامعه از سوی حکومت، به عنوان راهبرد کنشی؛ هدفدار شدن زندگی، توأم بودن پیشرفت حقیقی با اخلاق و معنویت در جامعه اسلامی به عنوان پیامدهای مثبت تحول معنوی؛ بیماری های همه گیر و طغیانهای سیاسی به عنوان پیامدهای دوری از معنویت؛ و مقوله هسته ای این بررسی نیز تحول معنوی است که مقولات عمده مذکور را در بر می گیرد.
علوم انسانی و اجتماعی، تافته های جدابافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرچه در نگاه اول به نظر می رسد که بحث در خصوص اهمیت و نقش حیاتی علوم انسانی-اجتماعی نقل بسیاری از محافل علمی بوده و هست، اما با بررسی متون و منابع موجود در خصوص ابعاد مختلف این علوم، درمی یابیم که علوم انسانی-اجتماعی همواره و در همه جا در مظان اتهام بوده است. مفید نبودن، نداشتن نسبت مستقیم با صنعت و بازار، استعماری بودن، دنیاگرا بودن و... از جمله اتهاماتی است که در ادوار مختلف و بسته به جغرافیای فرهنگی مربوطه، گریبان گیر این علوم بوده است.گذشته از این، در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، این مسأله ابعاد ویژه تری می یابد. بررسی شواهد آماری نشان می دهد که تقریبا هیچ یک از دانشمندان ایرانیِ در زمره دانشمندان یک درصد برتر جهان در رشته های علوم انسانی-اجتماعی قرار ندارند. نقطه کور این ماجرا کجاست؟ آیا ماهیت ارزش و فرایند خلق آن در علوم انسانی-اجتماعی با علوم دیگر متفاوت است؟ و بنابراین نوآوری و زنجیره ارزش آن در علوم انسانی-اجتماعی اشکال متفاوتی می یابند؟مرور پیشینه مطالعات نوآوری نشان می دهد که شاید بتوان ریشه این مسأله را در ذهنیت اقتصادی محققان حوزه مطالعات نوآوری به مفهوم «نوآوری» جست و جو کرد. تسری چنین ذهنیتی در میان متولیان تأمین مالی و سیاست گذاران علم -به دلایلی از جمله تمایل به نشان دادن سودآوری فوریِ زمینه هایی که از آن ها حمایت می کنند- حمایت های مالی را منوط به جایابی دستاوردهای تحقیقاتی در مجموعه ای از معیارهای اقتصادی کرده است. این رویکرد اقتصادی که به عنوان منطق محبوب سیاستگذاران برای حمایت مالی برنامه های تحقیقاتی شناخته می شود منجر به مقایسه نتایج پژوهشی علوم انسانی-اجتماعی با علوم طبیعی توسط معیارهای ارزیابی یکسان شده است که چالش ها و آسیب های فراوانی در میان فعالان در حوزه علوم انسانی-اجتماعی داشته و آنها را دلسرد و ناامید کرده است. این رویه خطر انحراف تحقیقات به سمت حوزه هایی را دارد که منجر به دستاوردهای ملموس و قابل ارزش گذاری اقتصادی می شود، نه حوزه هایی که حیاتی هستند. اگرچه باید توجه داشت که «متفاوت بودن»، فقط ویژگی علوم انسانی-اجتماعی نیست، اما بحث اصلی این است که در شرایطی که مزایای کوتاه مدت و ملموس مطلوب به نظر می رسند، علوم انسانی-اجتماعی بی فایده و زاید می نمایند.حوادث تعیین کننده و تحول آفرین تاریخی، اقتصادی و سیاسی همواره برخواسته از اندیشه های صاحب نظران علوم انسانی-اجتماعی بوده است. بر این اساس شایسته است بجای تأکید مضاعف بر مصنوعات ملموس این علوم، توجه بیشتری بر ظرفیت های اندیشه آفرین و توسعه بخش آن به ابعاد وجودی انسان شود و موقعیت آن به عنوان علومی که قابلیت شکل گیری علوم دیگر را در ذهن و اندیشه بشر فراهم می آورد به رسمیت شناخته شوند. از این رو شناسایی مسیرهای خلق ارزش و ردیابی آن تا تبلور اقتصادی و اجتماعی به «توجیه پذیر شدن» تأمین مالی پژوهش های این حوزه و درنهایت توسعه آنها در مسیر اصلی خود کمک خواهد کرد.
مطالعه تطبیقی معیارهای ارزیابی اعضای هیئت علمی دانشگاه ها در حوزه علوم انسانی در ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، به عنوان بالاترین سطح نظام آموزشی جامعه، به منظور افزایش کیفیت و پاسخگویی به مسائل موجود، راهبردها و تصمیمات گوناگونی اخذ می کنند که در این میان نقش اعضای هیئت علمی دانشگاه ها قابل توجه است. توسعه مداوم فردی اعضای هیئت علمی و ارزیابی وظایف آن ها، از شاخصه های یک دانشگاه موفق است. نظام ارزیابی و ارتقاء اعضای هیئت علمی یکی از ابزارهای تنظیم عملکرد کلی آموزش عالی است که روزآمدسازی و بازنگری در ابعاد و شاخص های آن از الزامات است. در ایران این نظام که تحت عنوان آیین نامه ارتقاء اعضای هیئت علمی شناخته می شود علی رغم بازنگری های متعدد، همچنان نقدهای مختلفی بر آن وارد است که یکی از مهم ترین آن ها عدم توجه به تفاوت در ماهیت حوزه هاست که در علوم انسانی بیشتر نمود پیدا می کند و نیازمند تدوین سیاست هایی راهبردی است. لذا هدف این مطالعه بررسی سیاست های ارزیابی اعضای هیئت علمی حوزه علوم انسانی در دانشگاه های منتخب جهان با رویکرد سیاست پژوهی، استخراج معیارها و شاخص های ارزیابی و مقایسه آن ها با ابعاد و شاخص های آیین نامه ارتقاء در ایران بود.روش: پژوهش از نوع مطالعات کیفی با رویکرد تطبیقی است که با بهره گیری از روش سندکاوی، سیاست های ارزیابی عملکرد اعضای هیئت علمی در زیرگروه های حوزه علوم انسانی در دانشگاه های منتخب استخراج و با معیارهای داخلی مقایسه شدند. جامعه پژوهش اسناد و مدارک مرتبط در دانشگاه های جهان بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند و نیز آیین نامه ارتقاى مرتبه اعضاى هیئت علمی در ایران بودند. برای بررسی اسناد خارجی، ابتدا دانشگاه هایی انتخاب شدند که طبق نظام رتبه بندی دانشگاه های تایمز 2022 در حوزه علوم انسانی و هنر، ممتاز محسوب می شوند؛ و سپس مراکزی که ازنظر نظام آموزش عالی و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با کشورمان قرابت دارند؛ که برای این منظور کشورهای منطقه و جهان اسلام و فراتر از آن کشورهای آسیایی برگزیده شدند که درنهایت برمبنای دسترسی به اسناد و مدارک مدنظر 25 دانشگاه را شامل شدند.یافته ها: معیارهای نظام ارزیابی اعضای هیئت علمی علوم انسانی دانشگاه های جهان در سه بعد آموزش (با 9 شاخص و 59 سنجه)، پژوهش (با 8 شاخص و 83 سنجه) و خدمت (با 3 شاخص و 30 سنجه) طبقه بندی شدند. مقایسه با آیین نامه داخلی نشان داد که بعد آموزش از اهمیت بالایی برخوردار است و سنجه های مربوط به هر شاخص بسیار جزئی تر و جامع تر بوده و اساتید در دانشگاه های جهان برای طیف وسیعی از فعالیت های حرفه ای خود امتیاز آموزشی دریافت می کنند. تنوع شاخص ها در بعد پژوهش برای دانشگاه های جهان نسبت به آیین نامه داخلی بسیار بیشتر است. آیین نامه داخلی در بعد پژوهش بر بروندادها تأکید دارد درحالی که شاخص بروندادها با قریب به 30 سنجه تنها یکی از شاخص های پژوهش در جامعه موردبررسی است. بعد خدمات دانشگاه های منتخب به نسبت آیین نامه داخلی چندجانبه بوده و از انجام فعالیت های ترویجی در جامعه تا ایفای مسئولیت در دولت و مجامع حر فه ای را شامل می شود. مواردی مانند حضور در رسانه ها، ارائه سخنرانی، مشارکت در نهادهای مدنی، خدمات مشاوره ای به دانشجویان و همتایان و غیره ازجمله خدماتی هستند که در آیین نامه داخلی لحاظ نشده اند.نتیجه گیری: نظر به ماهیت متفاوت علوم انسانی و عدم کارایی پژوهش های این حوزه در سال های اخیر ضرورت بازنگری در آیین نامه ارتقا و تدوین نظامی مختص حوزه علوم انسانی بیش ازپیش احساس می شود و به روزرسانی آیین نامه فعلی براساس یافته های این پژوهش برای اعضای هیئت علمی حوزه مذکور می تواند غنی تر، متناسب تر و منطبق تر با مأموریت های آموزشی، پژوهشی و اجرایی مورد انتظار از این حوزه باشد.
گلوگاه ها و عوامل مؤثر بر تولید علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این تحقیق به منظور شناسایی گلوگاهها، حلقه ها وعناصر مهم تولید علوم انسانی اسلامی و معرفی آنها به صاحب نظران سامان یافته است. روش: این تحقیق از نوع آماری و میدانی و جامعه آماری آن اساتید و دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد مرتبط با رشته های علوم انسانی دانشگاه ارومیه و دانشگاه تبریز است. اندازه گیری متغیّرها در این تحقیق با مقیاس لیکرت و به صورت پرسشنامه (آلفای کرونباخ 98 درصد) انجام گرفته است. یافته ها: ضعیف ترین حلقه ها در مسیر حرکت به طرف علوم انسانی اسلامی، سطح راهنمایی و حلقه ضعیف دیگر، سطح دبیرستان است. همچنین با توجه به یافته های تحقیق، برخی از عناصراز اهمیت بالایی برخوردار بوده و در سطح 95 درصد اطمینان، معنادار بوده، به تقویت بیشتر نیازمندند. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که گام نخست برای اسلامی کردن علوم انسانی، اسلامی سازی همه جانبه پایه های نخست آموزش، به ویژه در مقطع راهنمایی و دبیرستان است.
چرایی و چگونگی تحول در علوم انسانی با نگاهی به مؤلفه ها و آسیب های مطرح در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این مقاله، تبیین ضرورت و چگونگی تحول در علوم انسانی از یک سو و بیان برخی از نکات قابل توجه در عرصه اجرا و همچنین برخی از آسیب های روشی و محتوایی مطرح در آن بوده است. روش: روشاین پژوهش، توصیفی- تحلیلی بوده که با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است. یافته ها: با توجه به این مسئله که علوم انسانی فعلی، محصولی وارداتی از غرب بوده و خود نیز حاصل چهار قرن اخیر تمدن غربی است، لازم است با شناخت و آگاهی عمیق و دقیق به بررسی مبانی علوم انسانی در غرب پرداخته، در کنار آن با شناخت کارامد از فرهنگ بومی خود، به طراحی و سازماندهی الگویی بومی برای حوزه علوم انسانی اقدام کرد. یکی از مهم ترین گامها در این فرایند، تعیین مهم ترین موضوعات بنیادی در علوم انسانی از یک سو و از سوی دیگر تبیین این مفاهیم با تکیه بر مبانی اندیشه اسلامی و معارف دینی است. همچنین در امر تحول بنیادین در علوم انسانی، باید به آسیبهای مطرح در این زمینه توجه کرد که می توان از جمله آنها به سه آسیبِ کارکردگرایی به جای صدق گرایی، محدود ساختن روش تحقیق به روش تجربی و سطحی نگری به جای اجتهادنگری اشاره کرد. نتیجه گیری: مبانی فلسفی علوم انسانی غربی با فرهنگ و مبانی اندیشه اسلامی در تعارض و تقابل بوده و همین مسئله، ضرورت امر تحول را بیان می کند. از تفاوتهای اساسی موجود بین این دو می توان به این موارد اشاره کرد: 1. تفاوت نگاه و نحوه نگریستن به انسان؛ 2. نسبیت گرایی 3. تجربه زدگی؛ 4. عقل زدگی؛ 5. عدم توجه به سایر منابع معرفتی.
اسلامی سازی علوم، ضرورتی چالش برانگیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: رهیابی به ظرفیت ها و قابلیت های فرهنگ و علوم اسلامی در روزگار معاصر و نیز بهره گیری شایسته از آنها برای تمدن سازی و سازگاری هرچه کامل تر با حرکتهای نوین جهانی. روش: توصیف وتحلیل مسئله بر اساس واقعیت علوم انسانی و اسلامی و نیز بررسی و تطبیق نظرات موافق و مخالف اسلامی سازی علوم. یافته ها: فرایند اسلامی کردن علوم با وجود تفاوتهای جزیی آن با بومی سازی علم، نیازمند شناخت دقیق ضرورتها و چالشهای مسیر و اجتناب از انحصارنگری در رفع و حل آنهاست.رهیافت حاصل از آن فرایند، با وجود عدم مقبولیت نزد برخی صاحب نظران، از حیث مبانی نظری و روشهای عملیاتی، بر وجود نوعی وحدت غایت شناسانه ومناسبات معنادار میان دانش های اسلامی، دلالت داردکه در صورت بازنگری در نگرشها و ذهنیت های مسبوق به آن در ناحیه اندیشمندان مسلمان، شاید بتوان میزان سازگاری و ناسازگاری آن دانشها را با دستاوردهای علمی تمدن غرب سنجید وگستره جدیدی از معرفت شناسی را بر روی طالبان حقیقت گشود. نتیجه گیری: فرایند اسلامی کردن علوم به فرض قرارگرفتن در مسیر درست آن؛ یعنی عدم تفکیک بین صورتهای یک علم و پرهیز از انحصارطلبی در ناحیه دانشمندان آن علم، نتایج مهمی چون: تعامل سازنده علم و دین، شکل گیری مطالعات بینرشته ای، عرضه الگوهای معرفتی کارامد و ارزش آفرین با تکیه بر جهان بینی الهی، همپایی و هماهنگی با رشد و توسعه یافتگی سایر علوم، رواج نظامهای هماهنگ در حوزه های کاربردی جامعه اسلامی،کاهش خلأهای معرفتی و در نتیجه، زایش بایسته های پژوهشی نوین را به دنبال خواهد داشت.
درآمدی تحلیلی بر منطق تدوین مبانی علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش محوری است که منطق دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی چیست؟ از این رو، تبیین فرایند و چگونگی دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی، هدف متن پیش روست. روش: در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در بررسی آن از روشهای فراتحلیل و نیز تحلیل فلسفی استفاده شده است. یافته ها: با توجه به مسئله محوری و هدف این مقاله، نخست چگونگی و فرایند دستیابی به "مبانی علوم انسانی اسلامی" را مورد بررسی قرار داده، سپس مبتنی بر این فرایند، به مبانی مذکور نیز اشاره می شود. نخستین گام در این فرایند، معناشناسی دقیق مبانی است. لذا با ایجاد مرزبندی مفهومی و معنایی بین مبادی و مبانی و ارائه تعریفی روشن از مبانی، بیان می کنیم بدون توجه به جایگاه، موضوع و غایت علوم انسانی اسلامی نمی توان مبانی آن را بیان کرد. نتیجه گیری: علوم انسانی از منظر جایگاه شناسی در منظومه علوم، ذیل علوم عملی و اعتباری قرار گرفته، نیازهای فردی و اجتماعی، موضوع مشترک و کلان این علوم می باشند. بنابر این، مبانی علوم انسانی اسلامی در پی گزاره هایی است که موضوع و سنخ مسائل این علوم به طور مستقیم و بدون واسطه متوقف بر آنهاست. با توجه به این نکته، گزاره های هستی شناسانه، انسان شناسانه، معرفت شناسانه و... نه به عنوان مبانی علوم انسانی، بلکه به عنوان مبادی و اصول متعارف حاکم بر مبانی علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرند
بررسی نگرش میشل فوکو در باب علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: برای فهم عمیق علوم انسانی و مبانی و ریشه های آن، آشنایی با اندیشمندان و صاحب نظرانی که از جنبه های گوناگون به بررسی این علوم پرداخته اند، ضروری است. هدف این مقاله، آشنایی با اندیشه های میشل فوکو به عنوان یکی از برجسته ترین اندیشمندان غربی درباره علوم انسانی بوده است. روش: برای دستیابی به هدف، از منابع موجود به روش کتابخانه ای و با تکنیک فیش برداری، اطلاعات لازم گردآوری و سپس تحلیل شدند. یافته ها: بررسی ها نشان داد که فوکو شکل گیری علوم انسانی را مربوط به دوران مدرن می داند. وی بیان می دارد که با قرار گرفتن انسان به عنوان سوژه و ابژه علم بود که شرایط برای شکل گیری علوم انسانی در غرب فراهم شد. فوکو در شکل گیری علوم انسانی نقش قدرت را برجسته می کند و معتقد است بین این دو به نحو تفکیک ناپذیری رابطه وجود دارد. به گفته وی، علوم انسانی جایگاه مستقلی در بین سایر علوم ندارد و مشکلات مختلف علوم انسانی از همین مسئله ناشی می شود. وی همچنین فرجام مثبتی برای علوم انسانی در نظر نمی گیرد و این علوم با فروپاشی نظام دانایی مدرن، جای خود را به علومی مانند روان کاوی، زبان شناسی و مردم شناسی خواهند داد. نتیجه گیری: فوکو با ارائه تحلیلهای دقیق و نگرشی نقّادانه پیرامون علوم انسانی، بصیرتهای مهمی به پژوهشگران حوزه علوم انسانی می دهد تا بتوانند از طریق واکاوی این علوم، از کارکردهای آن برای بهبود جامعه استفاده کنند
نظریه پردازی و اسلامی سازی نظریه های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بومی سازی نظریه ها برای کاربست آنها در شرایط خاص و فرهنگهای گوناگون ضرورت دارد. این موضوع به ویژه در جوامع دینی به دلیل اقتضائات مکتب، اهمیت دوچندان دارد. بر همین مبنا، اسلامی سازی نظریه ها در علوم انسانی را می توان هم عامل تکامل و پویایی جامعه اسلامی دانست و هم راه تحقق آنها. روش: در این پژوهش از روش تحلیلی توصیفی که در گروه پژوهشهای نظری است، استفاده شده است. یافته ها: اسلامی سازی نظریات و معارف، تنها نظریه پردازی جدید بر مبنای اسلام نیست، بلکه تعامل، هماهنگی و انطباق نظریه ها با اسلام و مقررات آن از یک سو و با شرایط جامعه از سوی دیگر، از ارکان مهم اسلامی سازی به ویژه در عرصه نظریه های علوم انسانی به طور کلی است که به نفی کلی آنها نمی انجامد، بلکه به بازسازی و انطباق با مقتضیات اسلام و شرایط خودی منجر می شود. نتیجه گیری: در این پژوهش درمی یابیم که آنچه ما در باره جهان می آموزیم، فقط با اسلامی کردن نظریه ها و نظریه پردازی بومی است که هم می تواند واجد کارایی و مطلوبیت برای ایران ما باشد و هم با آموزه های فرهنگ ایرانی- اسلامی انطباق داشته باشد. بعلاوه نظریه پردازی دینی(اسلامی) در علوم انسانی در هر جامعه ای معطوف به مجموعه ای از مفاهیم در هم پیچیده و ساختارمند است که کلّیت فرهنگ، سیاست و اجتماع را در بر می گیرد. در این راستا، موضع ما بر مبنای نگرش مبتنی بر اعتدال و فضیلت مندی و انطباق با سنتهای فرهنگی ایرانی- اسلامی، در راستای ساختن دانش مطلوب است.
چیستی علوم اسلامی و رابطه آن با علوم انسانی از منظر شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: دین و انبیا برای انسان سازی، هدایت، تربیت و سعادت انسان آمده اند واز طرفی، موضوع علوم انسانی نیز انسان و مسائل فردی و اجتماعی اوست. از این رو، معارف قرآنی با مسائل علوم انسانی در بسیاری از موضوعات دارای مرز مشترک است. از این رو، هدف این نوشتار، یافتن رابطه معنادار بین علوم اسلامی و علوم انسانی از منظر شهید مطهری بوده است. روش: پژوهش حاضر با نگاه کیفی از روش توصیفی با تحلیل محتوا به شیوه کتابخانه ای استفاده کرده است. یافته ها: 1. تمام علومی که در رشد و تعالی انسان و برآورده کردن نیازهای لازم جامعه اسلامی مؤثرند، اگر دارای ماهیت از اویی و به سوی اویی باشند، از باب فریضه در زمره علوم اسلامی قرار دارند. 2. استاد مطهری در بعضی از حوزه ها از جمله تعلیم و تربیت، اخلاق، جامعه و تاریخ، حقوق زنان و مسائل خانوادگی، رهبری و سیاست و حتی اقتصاد، هر چند محدود، به تولید علوم انسانی اسلامی پرداخته اند. 3. علوم انسانی غرب به دلیل شکل گیری در بستر اندیشه های مادی و طبیعت گرایانه، با محوریت تجربه و عقل ابزاری و جهت گیری سکولار با اهداف امانیستی، علوم انسانی مورد نظر اسلام نیستند. نتیجه گیری: علوم انسانی اسلامی مورد نظر شهید مطهری دارای ماهیت توحیدی، فطرت گرا، مستند به منبع وحی و سنّت و آرای اندیشمندان اسلامی اند و از داده های عقل کلی و شهودی و وحی، افزون بر داده های علوم تجربی و آماری مدد می جویند.