مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۰۱.
۳۰۲.
۳۰۳.
۳۰۴.
۳۰۵.
۳۰۶.
۳۰۷.
۳۰۸.
۳۰۹.
۳۱۰.
۳۱۱.
۳۱۲.
۳۱۳.
۳۱۴.
۳۱۵.
علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به دنبال ارتباط بین فنّاوری نرم با تحقیقات علوم انسانی و به منظور ارزش آفرینی در پژوهشهای علوم انسانی اسلامی بود. روش: این پژوهش یک مطالعه کیفی و کمّی(آمیخته) است که به صورت توصیفی- تحلیلی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و بررسی های میدانی انجام شده است. یافته ها: در مرحله اول برای گردآوری داده ها، از ابزار مصاحبه اکتشافی و نیمه ساختاریافته با خبرگان استفاده شده است. در مرحله دوم، با استفاده از تکنیک SWOT ، راهبردهای مدیریتی به منظور ارزش آفرینی در پژوهشهای علوم انسانی ارائه شد. بدین منظور ابتدا نقاط قوّت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای پژوهشهای علوم انسانی شناسایی و توسط کارشناسان وزن دهی شدند. سپس ماتریس SWOT استخراج و راهبردهای مناسب ارائه شد. نتیجه گیری : چهار راهبرد اصلی شاملِ تحول در علوم انسانی و پژوهشهای علوم انسانی، کارآفرینی در پژوهشهای علوم انسانی، روشهای تحقیق در پژوهشهای علوم انسانی و راهبرد ساختاری در پژوهشهای علوم انسانی، در راستای ارزش آفرینی در پژوهشهای علوم انسانی ارائه شده است.
بررسی بنیانهای نظری علوم انسانی بومی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی چگونگی اخذ علوم انسانی بومی در نزد متفکران ایرانی با توجه به آبشخور فکری آنان بوده است. روش: روش پژوهش حاضر تحلیل محتوای کیفی بود و همچنین این پژوهش به لحاظ متغیر غایت، بنیادین نظری و از حیث ماهیت، اکتشافی-توصیفی بوده است. یافته ها: برخی از سنّتهای فکریِ علوم انسانی از جمله سنّت فوکویی، پدیدارشناسی، فرانکفورتی، هگلی و پوپری دروازه ای برای بومی کردن علوم انسانی در ایران بوده است و برخی از این سنّتهای فکری(پدیدارشناسی و فوکویی) به عنوان ردّیه ای برای علوم انسانی جدید، و اخذ علومِ بومی بوده است. همچنین یافته ها بیانگر آن است که نقطه آغازین علوم انسانی بومی آنجاست که نظریه پردازان ایرانی متوجه انتقادهای سنّت آبشخوری اشان، به سایر رویکردهای علوم انسانی بوده اند و این انتقادها را نوعی تردید و خلأهای موجود در علوم انسانی دانسته اند و دانش بومی را برای علاج و بهبود این خلأها و انتقادها مفهوم پردازی کرده اند. نتیجه گیری: امروزه علوم انسانی به حدی در سطح انضمامی و انتزاعی غلبه پیدا کرده است که حتی اگر متفکران ایرانی درصدد تحقق علوم بومی(نه علوم انسانی بومی) بوده اند، راهی جز گلاویز شدن و نقد علوم انسانی نداشته اند. متفکران ایرانی در رویکردهای خود نشان داده اند که از مجرای علوم انسانی است که می توان علوم انسانی بومی را ایجاد کرد.
بررسی مبانی انسان شناختی علوم انسانی غربی و اقتضائات روش شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش، تببین مبانی انسان شناختی پارادایم های رایج در علوم انسانی غربی و پاسخ به این پرسش بود که آیا روش شناسی علوم انسانی غربی متأثر از مبانی انسان شناختی آن است یا خیر. روش: تحقیق حاضراز نوع توصیفی- تحلیلی و مطالب آن با روش کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها: انسان به عنوان موضوع علوم انسانی و انسان شناسی به مثابه یکی از پشتوانه ها و مبانی نظری علم، نقشی اساسی در فرایند تولید علم دارد. تنوع تعریف و تلقی های گوناگون از انسان، تأثیر زیادی بر حوزه معرفت شناسی، به ویژه در مباحث روش شناسی و روشهای تحقیق در علوم انسانی دارد؛ به گونه ای که پارادایم معیّنی در حوزه علوم انسانی می تواند متأثر از ایده ای خاص در باب ماهیت انسان باشد. برای مثال، تلقی شیء انگارانه و تصور مکانیکی از انسان و بالطبع گزینش روشهای کمّی در رویکرد اثباتی و تعریف انسان به موجودی آزاد، معناساز و خلاق و اتخاذ روشهای کیفی در رویکرد تفسیری، معلول همین تفاوت نگرش به انسان است. نتیجه گیری: روش شناسی علوم انسانی به نحو اجتناب ناپذیری متأثر از مبانی و پیش فرضهای انسان شناختی آن است؛ به گونه ای که تغییر در نوع نگرش به انسان می تواند روش شناسی و به تبع آن، به دلیل تأثیر عمیق روش شناسی، ماهیت علوم انسانی را متحول سازد.
نظریه ای در خصوص تحول معرفتی بر اساس روش داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مقاله حاضر به دنبال تدوین نظریه ای در خصوص تحول معرفتی بر اساس روش داده بنیاد بر اساس بیانات مقام معظم رهبری بوده است. روش: پژوهش حاضر به روش کیفی انجام شده و از روش نظریه پردازی داده بنیاد ثانویه برای انجام عملیات تحقیق استفاده شده است. مهم ترین پرسشهای تحقیق حاضر این بود که: چه مدل نظری ای تحول معرفتی را از دیدگاه مقام معظم رهبری تبیین می کند؟ چه تغییراتی در علوم انسانی در ایران باید رخ دهد که تحول معرفتی صورت گیرد؟ راهبردهای کنشی آن چیست؟ و پیامدهای این راهبردها چه خواهد بود؟ یافته ها: یافته ها شامل چندین مقوله عمده بدین شرح است: متعیّن های تبیین اسلام راستین، اسلام برنامه جامع سعادت انسان، فقه برنامه زندگی، به عنوان شرایط علّی درونی؛ اشتیاق در دنیای امروز برای فهم صحیح دین و معادلات جهانی قابل تغییر به عنوان شرایط علّی بیرونی؛ تبیین فهم عمیق و اجتهاد، تعریف و تبیین صحیح فقه به عنوان شرایط مداخله گر؛ فعال شدن فقاهت و اجتهاد؛ اجتهاد پویا، احتیاج به نوآوری و تولید علم، به عنوان بستر فهم عمیق دین، تولید فکر دینی رسالت حوزه های علمیه، لزوم تبیین مبانی دین و انقلاب و مدل حکومتی اسلام توسط حوزه، پاسخ حوزه به سؤالات و شبهات روز به عنوان راهبرد کنشی و احیای قدرت دین و توجه به معنویت؛ ثمره حرکت به سمت معارف اسلام، تلفیق علوم انسانى غربى و علوم انسانى اسلامى به عنوان پیامدهای تحول معرفتی و مقوله هسته ای این بررسی، تحول معرفتی است. نتیجه گیری: الگوی بومی مدل نظری ارائه شده برگرفته از رهنمودهای مقام معظم رهبری، به خوبی تحول معرفتی را تبیین می کند.
معیار قرآن کریم برای بازنمایی معرفت شناسی در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بازنمایی معرفت شناسی در علوم انسانی بود. در این پژوهش، مبانی و ارزشهای مقبول دین اسلام حجت بوده و از ارتباط عقلایی بین علوم، الگویی برای معرفت شناسی در علوم انسانی به دست آمده است. روش: روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و برای استنتاج، از تحلیل محتوای مضمونی به شیوه توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. یافته ها و نتیجه گیری: برای پیاده سازی معرفت شناسی در علوم انسانی، روشهای مختلفی به دست آمد. برای شناخت خدا در دو بعد شناخت به خدای توحیدی و شناخت به الهه شرک و با دو روش کسب علم لدنی خاص و علم لدنی عام، با روش تفسیر صادق، در مبحث شناخت جهان در دو بعد شناخت به جهان طبیعی و شناخت به جهان ماورای طبیعی و با دو نوع روش کسب علم شعوری و علم اشعاری، با روش علم نافع جامع و در مبحث شناخت انسان در دو بعد شناخت به انسان مادی و شناخت به انسان ملکوتی و با دو روش کسب علم حضوری و علم حصولی، با روش علم ثمین غایت محور می توان به معرفت شناسی دست یافت.
اسلامی سازی «اصل آزادی قراردادی» با تأکید بر مبانی قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامی، اسلامی سازی همه بخشهای نظام و تحقق اسلامیت در همه زمینه های اجتماعی است. در این راستا، اسلامی سازی علوم انسانیِ مبتنی بر ماتریالیست، همواره مورد تأکید رهبر معظم انقلاب بوده است. هدف : هدف از انجام این پژوهش، جایگزینی مبانی اسلامی به جای مبانی سکولار در نظریه اصل آزادی قراردادی و معرفی یک نظریه اسلامی معادل با آن بود. روش: این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و انتقادی و با رویکرد مبنامحور انجام شده است. یافته ها: با جایگزینی مبانی اسلامی به جای مبانی غربی در نظریه اصل آزادی قراردادی، این نظریه به یک نظریه اسلامی تبدیل شد که با نمونه غربی آن تفاوتهایی دارد. نتیجه گیری: نظریه «آزادی قراردادی» با مبانی اسلامی، آزادی را تا جایی جایز می داند که مخالف وحی و شرع مقدس نباشد. بنابر این، حدود آزادی انسان در ایجاد تعهد و قراردادها، توسط وحی و شرع مشخص می شود.
تأملی در یگانه انگاری علوم انسانی اسلامی و سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : نوشتار حاضر با هدف پاسخ به این پرسش که آیا در فرایند تولید علوم انسانی اسلامی، شاهد تغییر ماهیت و بنیادهای این علوم خواهیم بود، یا صرفاً با حفظ ماهیت، تغییراتی در هویت آنها پدید می آید؟ و در نهایت، ترجیح دیدگاه تأسیس بر دیدگاه تهذیب، انجام شد. روش: در گردآوری اطلاعات، از روش کتابخانه ای و در استنتاج دیدگاه، از روش توصیفی تحلیلی و در کارکردها و برایندها، از روش اجتهادی بهره برده است. یافته ها: ضمن نقد دیدگاه یگانه انگار، دیدگاه دوگانه انگار بر اساس دلایلی مورد پذیرش قرار گرفت. نتیجه گیری: اولاً: عناصر ماهیت ساز این علوم از عواملی مانند گزاره های کلامی اثر می پذیرند و برایند آن، اسلامیت این علوم است؛ لذا اسلامیت به ماهیت علوم انسانی مرتبط است. ثانیاً: پذیرش نظریه تناسق در ملاک تمایز علوم و اقتضائات ارتباط سه سطحی مؤلفه های علم، می تواند توجیه مناسبی را برای پذیرش این مدعا ارائه کند. از سویی در بحث علم دینی، معنای دیسیپلین علم، محوریت دارد و از سویی دیگر، تأثیر گزاره های کلام شیعی بر مؤلفه های علوم انسانی از حیث قلمرو، حداکثری و از حیث میزان، بنیادین است؛ به گونه ای که چاره ای جز پیشنهاد عناصر ماهیت ساز جدید در علوم انسانی اسلامی وجود ندارد.
چالش ها و موانع فرهنگیِ نظریه پردازی میان رشته ای در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارویژه علوم انسانی و اجتماعی، فهم و حل مسئله ها و مشکلات جامعه است و این کارویژه را در سطح پیچیده تر و تخصصی تر مطالعات و حوزه های میان رشته ای انجام می دهد. حتی در مواردی که تخصص های رشته ای از فهم و حل مسئله ها و مشکلات عاجز می شوند میان رشته ای ها با توان و قابلیت مضاعف و با مبانی روش شناسی و معرفت شناسی چندبُعدی و چندسطحی به ایفای نقش می پردازند. مفروض مقاله این است که در ایران امروز در حد قابل قبول و در تراز بین المللی، نظریه ها و نظریه پردازانی در حوزه مطالعات میان رشته ای نداریم. مسئله این مقاله شناخت چرایی نبود نظریه و نظریه پرداز برجسته و در تراز بین المللی در ایران امروز در حوزه های میان رشته ای علوم انسانی و اجتماعی است. این چرایی علل متعددی در سطوح مختلف دارد و این مقاله به دنبال فهم برخی علل اصلی و کلی است که به فرهنگ حاکم بر این حوزه بازمی گردند. پرسش اصلی این است که چالش ها و موانعِ فرهنگیِ نظریه پردازیِ میان رشته ای در حوزه علوم انسانی و اجتماعی در ایران کدام اند؟ مقاله شش چالش و مانع کلان فرهنگی را در حوزه نظریه پردازیِ علوم انسانی و اجتماعی و به ویژه مطالعات میان رشته ای شناسایی و بحث کرده است که عبارت اند از: عوام زدگی، سیاست زدگی، مهندسی زدگی، غرب زدگی، سنت زدگی و حیرت زدگی. در این تحقیق هم زمان از دو روش پدیدار شناسی و روش تحقیق پایه استفاده شده است.
روش شناسی علم دینی؛ نقدِ روش شناختیِ الگوی حکمی- اجتهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات سیاسی تمدن نوین اسلامی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶
221 - 249
حوزه های تخصصی:
تحقق تمدن نوین اسلامی بدون عنصر دانش نو و آن نیز بدون مطالعات علوم انسانیِ اسلامی شدنی نیست. یکی از خلاء های مطالعات علوم انسانیِ اسلامی امروز مطالعات روش شناسی بوده و الگوی حکمی اجتهادی به عنوان یکی از روش های علوم انسانیِ اسلامی محل بحث و نقد و بررسی علمی است. از سوی دیگر، «نقد علمی»، تحلیل و ارزیابی امتیازات و کاستی های یک اثر علمی است و بر این اساس در مقاله پیش رو به نقد علمیِ "الگوی حکمی- اجتهادی علوم اجتماعی اسلامی"، و ارزیابیِ نقاط امتیاز و کاستی های آن پرداخته می شود. مواردی مانند: اهتمام به نظریه پردازی، اهتمام به مساله علم دینی، ضرب در سنّت فلسفی صدرایی و سنت اجتهادی، توجه به جنبه های روش شناختی، اهتمام به نظریه پردازی و به روزسازی الگو در ذیل نقاط قوت مطرح شده و همچنین نقاط ضعف به دو دسته نقاط ضعف ساختاری و محتوایی تقسیم می شوند مانند: فقدان تعریف جامع و مرزگذاری مفاهیم، عدم نظام مندی نسبت الگو با طبقه بندی علوم، پَرش های ساختاری، نحوه تلقی از علوم اجتماعی، اغتشاش مفهومی، معیار نظریه معرفت شناختی، و مسائل روشی. در این پژوهش از روش تحلیلی – انتقادی بهره بردیم و در نهایت بر این نکته تاکید شده که همواره نقدهای متدیک(روش شناختی) برنقدهای محتوایی مقدّم هستند چرا که از چگونگی شکل گیری ساختار علمی یک پژوهش سخن می گویند و تا چارچوبی روشمند تنظیم نشود، راهی به سوی سرزدن یک اندیشه، دیدگاه، یا نظریه علمی باز نخواهد شد.
روش شناسی اعتبارسنجی در علوم انسانیِ اسلامی با الگوگیری از مدل قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش تمدن سازی علم بر کسی پوشیده نیست و علوم انسانی، نرم افزار ایجاد تمدن به شمار می رود. ازاین رو، تحقق تمدن جدید اسلامی از یک سو، وابسته به علوم انسانی اسلامی است و از سوی دیگر، ریشه در عقلانیت و خردورزی دارد. بنابراین، نقش تمدن سازی این علوم به عقلانیت همه جانبه آن منوط است. مراد از عقلانیت همه جانبه علم، حجیت و اعتبار در سطح گزاره ها، نظریه ها و نظام های معرفتی (دیسیپلین ها) است که معیارهای هریک متفاوت است. حجیت در سطح گزاره ها، از سنخ حجیت معرفت شناختی است که از آن به معرفت شناسی گزاره ها یاد می شود؛ اما در سطح نظریه ها و نظام های معرفتی که از سنخ حجیت علم شناختی است، افزون بر معیارها و قواعد معرفت شناختی، دارای معیارها و شاخص های دیگری نیز است که فلسفه علم و جامعه شناسیِ علم عهده دار آن است. مقاله حاضر می کوشد با روش عقلی و نقلی –به ویژه روش وحیانی- معیارهای حجیت و عقلانیتِ این علوم را در سه سطح یادشده بررسی کند. از یافته های مقاله می توان به انواع معیارهای حجیت در سطوح یادشده، تفاوت آن ها و همچنین برخی از نتایج روشی -نظیر واقع گراییِ روش شناختی، تکثر روشی، و منطق توجیه گزاره ها و نظریه ها- اشاره کرد.
طرح واره صدرایی برای علوم انسانی در زمینه و زمانه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی در خلأ شکل نمی گیرند، بلکه مشتمل بر پیش فرض ها و مبادی و مبانی خاصی است. این پیش فرض ها و مبانی در دنیای جدید هم در ساحت توصیف علوم انسانی حضور دارند و هم در قلمرو پاسخ به «چه باید باشدِ» آدم و عالَم. روش معرفت شناسی، انسان شناسی، هستی شناسی علوم انسانی در غرب با روش معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی زمینه و زمانه اسلامی و دیگر بلاد متفاوت است. متغیرهای مرتبط با موضوع پژوهش عبارت اند از: زمینه های هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و ارزش ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و زمانه دین شناختی. در این نوشتار درباره رابطه میان این متغیرها و علوم انسانی پژوهش شده و پرسش اصلی این بوده است: که «چگونه با تحول در زمینه های پنج گانه پیش گفته، علوم انسانی متحول می شود؟» دستاوردهای این پژوهش عبارت بودند از: در زمینه و زمانه علوم انسانی و علوم اجتماعی کنونی، جهان به بخشی کوچک، یعنی دنیا فروکاسته و انسان با همه پیچیدگی اش به تن و روان تقلیل یافته است، اما بنا بر باور زمانه پیامبر خاتم (ص)، زمینه کنونی علوم باید مطابق این زمانه دگرگونی یابد و به جای غوطه ور شدن در برساخت ها و حبس در ذهن (زمینه معرفت شناسی کنونی) و به جای تقلیل انسان به آدمک ابژه شده (زمینه انسان شناسی کنونی) به نظم جدیدی اندیشیده شود که در آن، برساخت های اجتماعی نه شریعت را می بلعد و نه عدالت را زیر چرخ دنده هایش له می کند. نگارنده بر این باور است که شبکه معرفتی صدرایی با طرح، رهیافت، اهداف، روش و مسائلی که دارد می تواند بدون نادیده گرفتن تجربیات بشری، عرصه ای را فراهم کند تا هم نظریه های نوینی در علوم انسانی و علوم اجتماعی شکل گیرد و هم نظریه های شکل گرفته رایج پیشین در این زمینه، سیرتی بومی و الهی بیابند.
چیستی و چگونگی تحول علوم انسانی از دیدگاه آیت الله خامنه ای (با استفاده از روش تحلیل مضمون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هر تمدنی، دستاوردها و محصولات علوم تجربی و مهندسی، به عنوان ابزار و وسایل کاربردی، در خدمت علوم انسانی قرار می گیرد و در حقیقت این علوم انسانی است که سیاست گذار اداره جامعه در عرصه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، فناوری، امنیتی و ... است. با وجود این جایگاه بی بدیل، علوم انسانی در جمهوری اسلامی ایران علوم پیشرفته ای نبوده است. ایران همواره ازلحاظ منابع زیرزمینی، منابع زمینی و حتی منابع انسانی جزء غنی ترین کشورهای دنیا بوده، ولی به رغم این برتری ها، هنوز در عرصه های گوناگون پیشرفت، عدالت و توسعه یافتگی نسبت به سایر کشورهای پیشرو جایگاه مناسب خود را نیافته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تحلیل چیستی و چگونگی تحول علوم انسانی در سیاست گذاری های کلان جمهوری اسلامی، اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... از نگاه آیت الله خامنه ای است. داده های این پژوهش کیفی است و با استفاده از روش تحلیل مضمون به انجام رسیده است. یافته های این تحقیق، پس از بررسی رهنمودها و بیانات رهبر انقلاب، مضامینی مانند مبانی نظری علوم انسانی، چیستی تحول علوم انسانی، چرایی تحول علوم انسانی و چگونگی تحول علوم انسانی، به عنوان مضمون های اصلی بوده است.
اهمیت آراء و اندیشه های پیتروینچ در شناخت مسائل سیاسی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی انقلاب اسلامی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
139 - 160
حوزه های تخصصی:
جهان اجتماع و انسانی، جهان فهم است و از پیچیدگی های خاصی برخوردار است این پیچیدگی شناخت راستین پدیده های را با دشواری هایی مواجهه ساخته است. همواره شناخت پدیده هایی که در قلمرو علوم انسانی و اجتماعی هستند محل بحث و گفتگو میان محققان و اندیشه ورزان برجسته این حوزه ها مطالعاتی بوده است. امّا این مناظره ها و گفتگوها تاکنون نتیجه بخش نبوده است. دلیل این ناکامی را باید در گسترش و توسعه جهانشمولی معرفت شناسی اثباتی جستجو کرد. معرفت شناسی اثباتی درصدد بود که علوم انسانی و اجتماعی را در سطح علوم طبیعی و تجربی قرار دهد و تفاوتی میان آنها قائل نگردد. این در حالی است که ماهیت علوم انسانی و اجتماعی با ماهیت علوم طبیعی و تجربی کاملاً متفاوت است. معرفت شناسی اثباتی علوم انسانی و اجتماعی را از فلسفه تهی کرد و شناخت پدید های این قلمرو را در تیرگی و ابهام قرار داد. سؤال مقاله این است که چگونه و از خلال کدام پارادایم فکری می توان اعتبار فلسفی را به علوم انسانی و اجتماعی برگرداند و از حاصل شناخت کدام پدیده ها و مسائل انسانی و اجتماعی می توان کامیاب شد؟ فرضیه این مقاله اینکه که از چشم انداز اندیشه و آراء پیتر وینچ می توان نگاه فلسفی را در علوم انسانی و اجتماعی احیاء کرد و از خلال آن به شناخت معتبر نسبت به پدیده های انسانی و اجتماعی در حوزه سیاست و فرهنگ دست یافت؟ با این برداشت که وینچ تنها فیلسوفی است که ارتباط میان علوم اجتماعی و فلسفه برقرار کرده و پدیده های اجتماعی را از چشم انداز اعتباریات یا قواعد اجتماعی مورد توجه قرار داده است واز نظر معرفت شناسی اثباتی رایج تبعیت نموده است.
آسیب شناسی آیین نامه ارتقاء مرتبه اعضای هیئت علمی از دیدگاه خبرگان علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
43 - 67
هدف: نحوه جبران خدمات و ارتقاء درجه علمی اعضای هیئت علمی به عنوان مهم ترین نهاده در فرایند تولید دانش و فناوری همواره در کانون توجه دست اندرکاران امر بوده است. دانشگاه های ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و آیین نامه هایی برای ارتقاء اعضای هیئت علمی آن ها تصویب و برای اجرا ابلاغ شده است. آخرین آیین نامه موجود در این زمینه مصوب سال 1394 بوده و از مهر 1395 اجرای آن الزامی شده است. هدف پژوهش حاضر آسیب شناسی آیین نامه ارتقاء مرتبه اعضای هیئت علمی بر اساس دیدگاه و تجارب خبرگان حوزه علوم انسانی بوده است. روش شناسی: رویکرد پژوهش، کیفی بوده است و از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته شامل 4 سؤال استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، خبرگان حوزه علوم انسانی شاغل در واحدهای مختلف آموزشی و پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی بوده اند که دست کم بیش از 5 سال سابقه مدیریت اجرایی در دانشگاه داشته اند. انتخاب نمونه به روش هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری انجام شده است؛ درنهایت 25 نفر در پژوهش مشارکت نمودند. کدگذاری داده ها با استفاده از نظریه داده بنیاد در سه مرحله به اجرا درآمد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد 381 مفهوم اولیه (کد باز)، 117 کد محوری و 15 کد انتخابی (بعد) استخراج شده است. ابعاد به دست آمده از مسئله شامل 2 الگو می باشد الگوی اول شامل 10 مقوله انتخابی در حیطه آسیب شناسی آیین نامه ارتقاء مرتبه اعضای هیئت علمی در حوزه علوم انسانی و چالش های آن بوده است و الگوی دوم با محوریت ارائه راهکارهای اصلاح آیین نامه ارتقاء مرتبه اعضای هیئت علمی شامل 5 مقوله انتخابی بوده است. نتیجه گیری: از تحلیل وضعیت موجود آیین نامه ارتقاء چنین برمی آید که یکسان نگری به آیین نامه ارتقاء و چیرگی رویکرد کمّی و بوروکراتیک از عمده نقاط ضعف این آیین نامه به شمار می رود؛ لذا به دلیل وجود حوزه های مختلف علوم، اصلاح و بازنگری در محتوای کنونی آیین نامه ارتقاء نمی تواند اثربخشی لازم را برای حوزه علوم انسانی در مقایسه با سایر حوزه ها (به ویژه علوم پایه و مهندسی) در دانشگاه ها و نظام آموزش عالی در جهت پاسخ به نیازهای جامعه داشته باشد؛ بنابراین پیشنهاد می شود تدوین آیین نامه های متفاوت و متناسب با حوزه های مختلف علوم موردتوجه قرار گیرد.
واکاوی عناصر برنامه درسی تدریس کارآفرینانه در حوزه علوم انسانی آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
445 - 454
حوزه های تخصصی:
هدف: توجه به تدریس کارآفرینانه در عناصر برنامه درسی اهمیت زیادی دارد و بر همین اساس، هدف این مطالعه، واکاوی عناصر برنامه درسی تدریس کارآفرینانه در حوزه علوم انسانی آموزش عالی ایران بود.روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه این مطالعه همه خبرگان و متخصصان کشور شامل شش گروه راه انداز کسب وکار و تأسیس شرکت های دانش بنیان، همکاری با نهادهای واسطه ای کارآفرینانه، آموزش و تدریس کارآفرینی، تألیف مقاله، کتاب و راهنمایی یا مشاوره پایان نامه و رساله در زمینه کارآفرینی، متخصص برنامه ریزی درسی و مدیران آموزش عالی در دانشگاه های ایران در سال تحصیلی 400-1399 بودند. نمونه ها طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند که تعداد آنها 25 نفر بود. ابزار پژوهش حاضر مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی و پایایی آن مورد بررسی و تایید قرار گرفت. داده ها با روش کدگذاری مبتنی بر نظریه داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که عناصر برنامه درسی تدریس کارآفرینانه در حوزه علوم انسانی آموزش عالی ایران 216 مفهوم در 47 مولفه و 6 مقوله داشت. مقوله شرایط علّی شامل 8 مولفه و33 مفهوم، مقوله شرایط زمینه ای شامل 8 مولفه و 36 مفهوم، مقوله شرایط مداخله گر شامل 9 مولفه و 28 مفهوم، مقوله محوری شامل 5 مولفه و 39 مفهوم، مقوله راهبردها شامل 12 مولفه و 54 مفهوم و مقوله پیامدها شامل 5 مولفه و 26 مفهوم بود.نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه، متخصصان و برنامه ریزان درسی می توانند گام موثری در جهت بهبود برنامه درسی تدریس کارآفرینانه در حوزه علوم انسانی آموزش عالی بردارند.