مطالب مرتبط با کلیدواژه

لیندا هاچن


۱.

پازولینی و اقتباس از هزارویک شب(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بازآفرینی هزارویک شب پازولینی لیندا هاچن مکانیزم های ایدیولوژیک وگفتمان های مکتبی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۷ تعداد دانلود : ۴۰۳
موضوع مقاله پیش روی، بررسی فیلم پازولینی مقتبس از کتاب هزارویک شب در شکل بازآفرینی آن در هزارویک شب سینمایی می باشد. مسیله تحقیق ما این است آیا اقتباس پازولینی، امکان روشن تر کردن معنی متن و یا افزودن معانی جدید به متن را دارا است یا خیر؟ هدف از این مقاله علاوه بر بدست دادن وجوه مشترک و متفاوت متن و تصویر با رویکردی تطبیقی، این است تا اثبات کند که پازولینی در پی گنجاندن مکانیزیم های ایدیولوژیک و گفتمان های مکتبی خود در برداشت جدید از هزارویک شب می باشد. روش این مقاله با تکیه بر نظریه اقتباس لیندا هاچن قرار دارد تا فیلم هزارویک شب ساخت 1975، به کارگردانی پازولینی مورد بررسی قرار دهیم. هاچن، اقتباس را اخذ می پندارد که گرته برداری نیست بلکه اثری تازه و بدیع است که دارای شان و شوکت هنری خاص خود است. طبق نظریه هاچن، پازولینی هزارویک شب را ملک کلک خویش ساخته و با توجه به سبک و سیاق هنری خویش در آن بر رفق وفق و سیاق وفاق تغییراتی ایجاد کرده است و به صرافت طبع خویش جهان بینی خویش را بر آن سوار کرده و از متن فاصله گرفته است که این فاصله، جز جدایی ناپذیر اقتباس است.
۲.

مطالعه بینا رشته ای اقتباس سینمایی «تک درخت ها» از هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۴۲۲ تعداد دانلود : ۲۲۰
یکی از حوزه های پژوهش در ادبیات تطبیقی مطالعه ارتباط میان ادبیات و سینماست. این پژوهش از منظر ادبیات تطبیقی و با رویکردی بینارشته ای به بررسی چگونگی فرایند اقتباس از داستان "تک درخت ها" (نوشته هوشنگ مرادی کرمانی) و اقتباس فیلمیِ این داستان (به کارگردانی سعید ابراهیمی فر) می پردازد. هدف مقاله، بررسی و تحلیل تغییراتی است که در فرایند اقتباس رخ داده است. چارچوب نظری این تحقیق براساس نظریه اقتباسی از لیندا هاچن است. از نظر هاچن اقتباس فرایندی کنش گرانه و معنا آفرین است که اقتباس گر در جایگاه خواننده با متن وارد تعامل می شود. برایند این خوانش، تفسیری خلاقانه است که برساخته ذهنیت اقتباس گر است. بر این اساس، معیار ارزیابی اقتباس سینمایی، وفاداری نیست. در این مقاله نشان می دهیم چرایی و چگونگی روایت خاص سعید ابراهیمی فر در مقام کارگردان و اقتباس گر، اثری مستقل از داستان "تک درخت ها"ی مرادی می آفریند که تفاوت های چشمگیری با متن نوشتاری مبدأ دارد.
۳.

بررسی نسبت تاریخ و روایت در فراداستان تاریخ نگارانه «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش» اثر جمشید خانیان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پسامدرنیسم فراداستان تاریخ نگارانه لیندا هاچن رمان نوجوان رمان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش»

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۶ تعداد دانلود : ۱۷۱
بررسی نسبت تاریخ و روایت در فراداستان تاریخ نگارانه «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش» اثر جمشید خانیان ایوب مرادی [1] چکیده گسترش اندیشه پسامدرن و رویکردهای پساساخت گرایانه در جهان معاصر، تغییرات عمده ای در نگرش های اساسی انسان ایجاد کرد. یکی از زمینه های مهمی که متأثر از این موضوع به تغییرات عمده ای دچار شد، نسبت میان داستان و تاریخ است. سالیان سال اندیشمندان علوم انسانی، به جدایی ژرف میان این دو عرصه قائل بودند. تاریخ، علمی تلقی می شد که به بازنمایی واقعیت می پردازد و ادبیات عرصه جولان تخیّل به شمار می آمد. اندیشه پسامدرن ضمن به چالش کشیدن فرض یادشده، این ایده را مطرح کرد که گزارش تاریخی هم گونه ای از روایت است و نویسندگان آثار تاریخی همچون داستان نویسان در انتخاب و بیان وقایع تاریخی از پیرنگی استفاده می کنند که مأخوذ از قوه خیال است. لیندا هاچن بر پایه این ایده و همچنین مفهوم فراداستان، نوع جدیدی از داستان تاریخی را پیشنهاد کرد که در آن نویسنده ضمن آشکارکردن شگردهای داستان نویسی، به شکلی آگاهانه درصدد تحریف تاریخ برمی آید. رمان نوجوان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش» اثر جمشید خانیان، یکی از نمونه های قابل توجه در این نوع است. نویسنده در این اثر کوشیده با استفاده از قالب فراداستان، به موضوع تاریخی آتش سوزی سینمارِکس آبادان بپردازد. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی ، در پی واکاوی رمان یادشده از نگاه اصول فراداستان های تاریخ نگارانه است. نتایج نشان می دهد که نویسنده رمان ضمن استفاده صحیح از برخی شگردهای فراداستانی همچون آشکار کردن تصنع (داستانِ نوشتن داستان)، اتصال کوتاه، سلب اقتدار مؤلف و فرجام چندگانه، در اثنای داستان به خوبی به موضوع تأثیر دو عنصر ناخودآگاه و تخیّل بر فرایند نگارش داستان های تاریخی پرداخته است. واژگان کلیدی: پسامدرنیسم، فراداستان تاریخ نگارانه، لیندا هاچن، رمان نوجوان، رمان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی اش» دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران. Ayoob.moradi@pnu.ac.ir تاریخ دریافت : 19/5/1400 – تاریخ تأیید 25/8/1400
۴.

تغییر یا تخریب دنیای متن در بازی رایانه ای؟! بررسی اقتباس از شاهنامه در بازی رایانه ای سیاوش بر بنیاد نظریه اقتباس لیندا هاچن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: شاهنامه گیم پلی لیندا هاچن نظریه اقتباس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲ تعداد دانلود : ۱۴۲
در پژوهش حاضر ضمن بازخوانی متن شاهنامه به تبیین اهمیت گیم پلی با اقتباس از شاهنامه در مقولات فرهنگی و بینافرهنگی و در سیطره ای وسیع تر سایر آثار ادبی با قابلیت تبدیل به یک گیم پلی، پرداخته می شود. فرایند اقتباس به عنوان محملی برای بازآفرینی اثر ادبی و تولدی دوباره ضمن آگاهی از تفاوت های ذاتی دو رسانه نوشتاری و دیداری، می تواند کمک شایان توجهی در امر تولید اثر انجام دهد. مسأله پژوهش بررسی چگونگی اقتباس بازی سیاوش از شاهنامه است و تلاش می کند تا با روشی مبتنی بر مشاهده تجربی و مطالعه کیفی در حوزه دو رسانه، به این پرسش پاسخ دهد که این اقتباس تا چه اندازه منجر به تغییرات ساختی و محتوایی اثر ادبی شده است. با آنکه به نظر می رسد هدف اقتباس گر استفاده از متن و پای بندی بر محتوای آن با تغییراتی به مقتضای تغییر رسانه بازی رایانه ای باشد اما در نهایت آنچه پدیدار می شود به تخریب ساخت و محتوای داستان اصلی و اختلاط مقولات مختلفی از چندین داستان و ماجرا منجر می شود و به بیان دیگر اقتباس تنها نقطه آغازینی برای بازنویسی و بازخوانش اثر ادبی به زبان بازی محسوب می شود.
۵.

بررسی استفاده از ایموجی در هنر معاصر بر مبنای آرای لیندا هاچن درباره پارودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر معاصر لیندا هاچن پارودی آیرونی ایموجی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۳ تعداد دانلود : ۱۰۷
 ایموجی ها تصویر- واژه های استاندارد شده ای هستند که به منظور تاکید بر لحن پیام، کارکردهای احساسی، گفتگوگشایی و انتقال وضعیت ذهنی پیام د هنده مورد استفاده قرار می گیرند. علاوه بر نقش گسترده ارتباطی ایموجی ها در شبکه های اجتماعی مجازی امروزه شاهد ورود تصاویر ایموجی به سایر زمینه های فرهنگی، تجاری و حتی هنرهای تجسمی هستیم. انتقال این تصاویر از متن فرهنگی به متن هنری و تقلید از آن ها چگونه می تواند پارودی ایجاد نماید؟ هدف نوشتار حاضر این است که، با در نظر گرفتنِ «نظریه پارودی لیندا هاچن»، استفاده از ایموجی ها در هنر معاصر و چگونگی ایجاد پارودی توسط آن ها را تحلیل و بررسی نماید. این پژوهش به لحاظ هدف، پژوهشی بنیادین و بر اساس روشِ پژوهشی توصیفی - تحلیلی است. نوع داده و تجزیه و تحلیل آن کیفی است و در گردآوری داده ها از منابع کتابخانه ای استفاده شده است. این نوشتار به کمک نظریه پارودی لیندا هاچن به بررسی هشت نمونه از آثاری (هنر تجسمی) پرداخته است که از تصاویر ایموجی استفاده کرده اند. بر مبنای آرای هاچن، وجود موقعیت آیرونیک در تقلید شرطی مهم در ایجاد پارودی است. او هم چنین، برای رابطه پارودی با متن اولیه و رمزگذاری و رمزگشایی آن اهمیت قایل است. نتایج بررسی نشان می دهند، انتقال تصاویر ایموجی از متن فرهنگی به متن هنری موقعیت آیرونیک ایجاد کرده است. این آثار رابطه ای شوخ طبعانه، بازی وار یا خنثی با متن اولیه خود دارند. هنرمند در رمزگذاری این آثار از کدهای متفاوت زیبایی شناسانه، فرهنگی، اجتماعی، روان شناسانه و... استفاده کرده است که مخاطب بنا بر پیشینه فرهنگی و اجتماعی خود قادر به رمزگشایی از آن ها خواهد بود.   
۶.

نحوه های تلمیح و پارودی در روابط متون نقاشی و فیلم های پدرو آلمودوار بر اساس آرای ژرار ژنت و لیندا هاچن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ژرار ژنت لیندا هاچن تلمیح پارودی تابلوی زنده سینمای پدرو آلمودوار

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۵ تعداد دانلود : ۱۶۰
ارتباط سینما و نقاشی از جمله مقولاتی انگاشته می شود که از دیرباز مورد توجه بوده است. پدرو آلمودوار را باید در زمره ی فیلمسازانی به شمار آورد که فیلم هایش پیوند وثیقی با هنر نقاشی دارند. آلمودوار با ارجاع به آثار نقاشان کلاسیک مانند ولاسکوئر و تیسین؛ هنرمندان مدرن نظیر دالی، مگریت، هاپر، پیکاسو و حتی نقاشان انتزاعی مثل موندریان و روتکو در دسته ی کارگردانانی قرار می گیرد که امتزاجی از نقاشی و سینما در فیلم هایش نظاره می شود. این پژوهش به شیوه ی کیفی به تحلیل نقاشی در فیلم های پدرو آلمودوار می پردازد. هدف از تحقیق پیش رو مطالعه ی نقاشی در سینمای آلمودوار با طرح این پرسش است که «فیلم های پدرو آلمودوار چگونه از متون نقاشی تأثیر پذیرفته اند؟». این مقاله برای پاسخ به این پرسش از روش توصیفی-تحلیلی بر مبنای آرای ژرار ژنت در حوزه ی بینامتنیت و لیندا هاچن در حیطه ی پارودی بهره جسته است. یافته ها مؤید این مطلب است که قاب های سینماتوگرافیک در فیلم های آلمودوار به انحای مختلفی از نقاشی استنساخ شده اند؛ گاه در قالب تابلو های زنده و گاه در قالب تصاویری که آثار انتزاعی را به ذهن متبادر می سازند. تلمیح، وارونگی آیرونیک، فرامتن سازی و بازآفرینی به مثابه ی ادای احترام؛ به عنوان وجوه آرای این دو متفکر، اضلاعی هستند که فیلمساز به میانجی آنها از نقاشی در کارهایش سود برده است.