مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
افغانستان
حوزه های تخصصی:
طی سال های حضور نیروهای ائتلاف در افغانستان، ایران توانست با کنار زدن رقیب های سنتی خود در بازار این کشور به بزرگترین صادرکننده به آن تبدیل شود. به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان علاوه بر موضوعات سیاسی و امنیتی، از لحاظ تأثیراتی که می تواند بر روابط اقتصادی دو کشور داشته باشد نیز اهمیت دارد. یک راه برای فهم و تحلیل زمینه موفقیت اقتصادی ایران در افغانستان طی دوران گذشته و نیز پیامدهای به قدرت رسیدن طالبان طی دوران حاضر در حوزه روابط اقتصادی دو کشور، استفاده از مفهوم دیپلماسی اقتصادی است. مقاله حاضر با مبنا قرار دادن گرایشی در دیپلماسی اقتصادی که «دولت» و منافع استراتژیک دولت را در کانون مفهوم سازی خود از دیپلماسی اقتصادی قرار می دهند، کوشیده تا ضمن قرار دادن توفیقات اقتصادی ایران طی دهه های اخیر در افغانستان در یک زمینه مفهومی، دلالت ها و تأثیرهای حضور طالبان در کابل بر این وضعیت و چالش های به وجود آمده برای این روابط را مورد مداقه قرار دهد. چنین استدلال شده که عدم قطعیت ها، ورود بازیگران جدید، کوچک شدن اقتصاد و کاهش درآمدهای دولت و مردم افغانستان مهمترین چالش های دیپلماسی اقتصادی ایران در دوران طالبان هستند. با این حال، نتایج این پژوهش نشان می دهد که هرچند دیپلماسی اقتصادی ایران در دوران طالبان در حال سازگار کردن خود با شرایط جدید بوده و دو حوزه از سه حوزه بررسی شده، تأثیرپذیریِ کمتری از به قدرت رسیدن دوباره طالبان دارد، در یک حوزه یعنی ترانزیت چشم اندازهای تداوم دستاوردهای دیپلماسی اقتصادی ایران با عدم قطعیت و دشواری های بیشتری روبه رو است.
الگویابی بنیان های هیدروپلیتیک همگرایانه و واگرایانه بین ایران، افغانستان و ترکمنستان در حوضه های آبریز مرزهای شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
94 - 135
حوزه های تخصصی:
افزایش تقاضا و کاهش عرضه، دو روند همزمانی بوده اند که در طول چند دهه اخیر باعث تشدید بحران و رقابت بر سر منابع آبی مشترک در سطح منطقه گردیده اند. از یک طرف افزایش جمعیت، مصرف بی رویه و افزایش مصارف اقتصادی باعث جهش شدید تقاضا برای منابع آبی شده و از طرفی دیگر نیز تغییرات اقلیمی، منجر به کاهش عرضه آن گردیده است.بر همین اساس رقابت بر سر دستیابی به سهم بیشتری از منابع آبی در حوضه های آبریز مشترک پیرامون ایران به خصوص در حوضه های آبریز مرزهای شرقی شامل هامون (هیرمند) و سرخس (هریرود) بین ایران، افغانستان و ترکمنستان تشدید شده است. در این چارچوب، پرسش اساسی پژوهش حاضر این است که بنیان های هیدروپلیتیک همگرایانه و واگرایانه ایران در حوضه های آبریز مشترک مرزهای شرقی چگونه قابلیت تبیین و الگویابی دارند؟فرضیه پژوهش حاضر مبتنی بر این گزاره است که بنیان های هیدروپلیتیک همگرایانه ایران با افغانستان و ترکمنستان در حوضه های آبریز مشترک بر مبنای هیدرولیبرالیسم و مبتنی برهیدرو-دیپلماسی، دیپلماسی کارکردگرایانه و همکاری حقوقی است در حالی که بنیان های هیدروپلیتیک واگرایانه ایران با این کشورها بر مبنای نظریه هیدرورئالیسم و مبتنی بر منازعات بر سر حقابه، دیدگاه رهبران سیاسی افغانستان، فقدان حکمرانی پایدار آبی در افغانستان، تغییرات اقلیمی و اختلافات بر سر رژیم حقوقی،قابلیت الگویابی دارد.
تأثیرسنجی امنیتی حضور داعش در افغانستان بر جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گروه تروریستی تکفیری «داعش» به عنوان شاخه ای از جریان القاعده، یکی از رادیکال ترین گروه های افراط گرا در منطقه غرب آسیا می باشد که در اواسط سال 2013م اعلام موجودیت کرد و توانست به سرعت بر بخش های قابل توجهی از خاک دو کشور مهم سوریه و عراق سیطره پیدا کند. سرانجام سیطره سرزمینی این «توده سرطانی و مهلک» در اواخر سال 2017م با آزادسازی شهر بوکمال در سوریه پایان پذیرفت. به دنبال شکست داعش در سرزمین های عربی، افغانستان به عنوان یکی از مستعدترین کشورها برای حضور تروریست های داعش، مورد توجه قرار گرفت. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی می کوشد تا به این سؤال اساسی پاسخ دهد که اساساً عوامل مؤثر بر قدرت یابی داعش در افغانستان و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که «موقعیت ژئوپلیتیک افغانستان»، «زمینه های اقتصادی»، «شکاف های قومی و مذهبی»، «ضعف ساختاری و حاکمیت مرکزی»، «تأمین منافع عربستان سعودی به عنوان حامی داعش»، «جنگ نیابتی آمریکا علیه ایران» از جمله مهم ترین عوامل حضور داعش در افغانستان و «ضدیت داعش با تشیع»، «تهدید امنیتی مرزهای شرقی ایران»، «توسعه نفوذ عربستان سعودی»، «پیاده سازی الگوی عراقی سوری در شرق ایران» و ... از مهم ترین تأثیرات حضور داعش در افغانستان بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران می باشد.
کالبدشکافی بحران سیاسی امنیتی افغانستان ازاشغال تا نا امنی(2022) وتاثیر آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متأثر از تحولات اخیرافغانستان که منجر به سقوط دولت«اشرف غنی» از اریکه قدرت شد، ملت افغانستان ونیروهای نظامی این کشوربدون هیچ مقاومتی حکومت را دراشغال طالبان دیدند وشرایط ناامنی دیگری براین کشورحاکم شد.علاوه براین گروه تروریستی داعش برای مقابله با طالبان برعملیات انتحاری ونا امنی دراین کشور افزود ودرحال حاظراین کشوربدون دولت ودرمنازعات ناامنی بسرمی برد.(مساَله)پژوهش پیش رو با هدف بررسی تحولات و کنشگرانِ میدانیِ مؤثردرافغانستان کوشیده است تا با تأسی از مؤلفه های تئوریکِ مطالعات امنیتی جهان سوم و با رویکردی توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد(هدف-روش) که فقدان امنیت در سامان سیاسیِ نوینِ افغانستان متأثر از چه عواملی می باشدو تاثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران چیست؟(سؤال) فرضیه قابل طرح به عنوان یافته پژوهش ناظر بر آن است که انباشت مؤلفه هایِ مانع و پَس ران در دولت سازی موجب شده است تا افغانستان امروزی به عنوان جامعه ای از هم گُسیخته، مُضمحل و واگرا، که در مارپیچِ تنازلی منازعه، ناامنی و فقر قرار دارد به بهشت تروریست های مدرن از جمله طالبان وداعش بدل شود؛ گروه هایی که با تمسُک به عنصر دین و با هدف کسب قدرت سیاسی، نه تنها در داخل مانع ایجاد هرگونه مردم سالاری نهادمند شده اند، بلکه در سطحی گسترده تر امنیت جمهوری اسلامی ایران، منطقه و حتی نظام بین الملل را آماج حملات تروریستی خود قرار داده اند(یافته ها)
مسأله تاریخی هیرمند و راهکارهای کاهش چالش های ناشی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
293 - 320
حوزه های تخصصی:
هیرمند از دیرباز شریان اصلی حیات سیستان بوده و همواره نقش تعیین کننده ای برای آن داشته است؛ لیکن از زمان تقسیم ناعادلانه این منطقه بین ایران و افغانستان و عدم ورود آب کافی (به دلایل مختلف) به منطقه، هیرمند رفته رفته برای مردم سیستان و دولت ایران به یک مسأله و بحران تبدیل و دستمایه اختلاف بین دو کشور همسایه شده است. این اختلاف، به تدریج با خشکسالی های مکرر، افزایش جمعیت، عدم مدیریت صحیح منابع آب و تقاضای بیشتر برای مصرف آب، پررنگ تر شد و ابعادی ملی به خود گرفته است. این مقاله بر آن است تا ضمن مرور اجمالی سیر تاریخی مسأله هیرمند و پیامدهای ناشی از کمبود آب و برشمردن چالش های موجود، راهکارهای واقع گرایانه ای در جهت برون رفت از این بحران و کاهش پیامدهای آن ارائه دهد. بر همین اساس، پرسش اصلی پژوهش این است که عامل پایدار ماندن مسأله هیرمند چیست و با چه راهکارها و سیاست هایی می توان آثار و پیامدهای منفی این مسأله تاریخی را در راستای رفع و یا تخفیف آن، مدیریت کرد؟ بر اساس فرضیه این پژوهش، ممانعت افغانستان از ورود سهم آب هیرمند، خشکسالی های متعدد به ویژه طی سه دهه اخیر و راهکارهای کوتاه مدت و بعضاً ناکارآمد در برخورد با مسأله هیرمند، موجب پایداری این مسأله گردیده است که می توان با راهکارهایی از جمله اتخاذ دیپلماسی سازنده با طرف افغان، توسل به قوانین حقوق بین الملل، مدیریت صحیح آب ورودی به کشور، رعایت الگوی کشت مناسب، آبیاری مکانیزه و ایجاد اشتغال در سایر صنایع از آثار سوء این مسأله کاست. این پژوهش تلاش نموده است تا این مسأله را جهت دست یافتن به راهکارهایی ملموس و انجام شدنی به صورت جامعتر و با ابعادی وسیعتر مورد بررسی قرار دهد. پژوهش با رویکرد بین رشته ای و روش توصیفی-تبیینی انجام شده است.
حاکمیت اراده درتعیین دادگاه صالح به رسیدگی در دعاوی مسئولیت مدنی متصدی حمل و نقل جاده ای کالا؛ مطالعه تطبیقی در نظام حقوقی افغانستان، ایران و کنوانسیون CMR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش اراده در حقوق خصوصی به ویژه در قراردادها و معاملات، برخی از نظام های حقوقی دخالت اراده طرفین در تعیین دادگاه صالح رسیدگی به دعاوی مسئولیت مدنی متصدی حمل و نقل جاده ای کالا را نیز مطرح نموده اند، سوال این است که آیا در نظام های مورد مطالعه اراده از چنین نقشی برخوردار است یا خیر؟ فرض اولیه این است که در حوزه حقوق خصوصی، اراده نقش اساسی داشته و حتی در انتخاب دادگاه نیز موثر است. با استفاده از روش تحقیق تطبیقی به این نتیجه می رسیم که در نظام های حقوقی مورد مطالعه با در نظر داشتن نظم عمومی و امری بودن بخشی از قواعد آیین دادرسی مدنی؛ مصادیقی از جلوه های اراده در آن دیده می شود. این امر را به صورت ضمنی می توان در نظام حقوقی ایران، افغانستان و کنوانسیون CMR مشاهده نمود. پیشنهاد می گردد بر حسب ضرورت، دامنه اراده در دادرسی مانند سایر بخش های حقوق خصوصی گسترش یافته و همسو با کنوانسیون CMR و تغییر در رویکرد کشورها، قانون آیین دادرسی مدنی و تجاری در ایران و افغانستان اصلاح گردد.
پیامدهای امنیتی خروج آمریکا از افغانستان بر جمهوری اسلامی ایران: با تاکید بر گسترش تحرکات گروهک های تکفیری و تروریستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
107 - 139
حوزه های تخصصی:
مساله اصلی این پژوهش این است که خروج آمریکا از افغانستان چه پیامدهای امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران در پی خواهد داشت، چرا که با خروج آمریکا و هم پیمانانش، گروهی با تفکر خاص به نام طالبان بر این کشور تسلط یافته است که حمایت از گروهک های تروریستی بویژه القاعده را در کارنامه خود دارد. با تسلط طالبان و فقدان ساختار سیاسی قدرتمند و آینده مبهم این کشور و نوع نگاه و تصمیمات طالبان متاثر از نفوذ برخی بازیگران می تواند پیامدهای امنیتی از جمله شروع فعالیت گروهک های تکفیری و تروریستی را در خاک افغانستان و در ادامه نفوذ و انجام عملیات در داخل خاک جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته باشد. بنابراین اهمیت حفظ و ارتقاء امنیت ملی برای ج.ا.ا اولویت اصلی در رابطه با افغانستان می باشد. در این پژوهش با روش جمع آوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای،مصاحبه ساختارمند با صاحبنظران و رصد سایت های معتبر با بهره مندی از روش تجزیه و تحلیل توصیفی-تحلیلی، به بررسی پیامدهای امنیتی خروج آمریکا از افغانستان بر جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر گسترش تحرکات گروهک های تکفیری و تروریستی پرداخته شده است.نتایج و یافته های پژوهش نشان داد خروج آمریکا از افغانستان پیامد های امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته و باعث تحرکات بیشتر گروهک های تکفیری-تروریستی علیه منافع ج.ا.ا در افغانستان و همچنین حمایت از گروه های معاند داخلی که سعی دارند با نام داعش خراسان،افکار خود را بر سایر گروه های تکفیری تروریستی تحمیل نمایند، اشاره نمود.
مسئولیت حمایت و استیلای طالبان بر افغانستان درپرتو دیالکتیک هنجارهای بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
253 - 273
حوزه های تخصصی:
وضعیت افغانستان دارای جایگاه ژئو سیاسی است و وقایع آن توجه قدرت های بزرگ دنیا را جلب می کند. یورشهای نظامی، بازداشت های خودسرانه، کوچ اجباری، رعب و وحشت، ناامنی، عملیات تروریستی مکرر و سلب حقوق زنان و کودکان و مردان افغانی از جمله اقداماتی بوده که با تسلط افغانستان توسط طالبان در اوت 2021 رخ داد. این درحالی است که حاکمیت یک دولت باید در بردارنده تعهد حمایت از افراد تحت صلاحیتی آن باشد زمانی که دولتی به این تعهد عمل نمی کند باید انتظار واکنش جامعه بین المللی را داشت. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی در صدد است با در نظر داشتن وضعیت اخیر افغانستان و تسلط طالبان ، با تاکید بر لزوم رعایت تعهدات حقوق بشری نسبت به ملت افغانستان از طرف طالبان، امکان اعمال دکترین مسئولیت حمایت را به عنوان راه کاری برای خاتمه به وضعیت نابسمان افغان ها مطرح نماید تا در نهایت مشخص شود که مسئولیت حمایت مستلزم تعهد ایجابی در ذات مفهوم سنتی حاکمیت دولت ها است. حاکمیت نه تنها حق بلکه مسئولیتی است که به موجب آن یک دولت به مراقبت و رعایت حقوق افراد تحت صلاحیت خود متعهد می باشد به این ترتیب در رابطه دیالکتیکی میان حاکمیت از یک طرف و ارزش های بشری از طرف دیگر آنتی تز مسئولیت حمایت قابل ارائه است
تجربه زیسته مردان افغانستان و پاکستان از تحصیل در رشته مطالعات زنان در ایران: یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال سیزادهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۱)
219-254
حوزه های تخصصی:
رشته مطالعات زنان که بر اساس فعالیت های جنبش زنان در غرب تأسیس شد و تغییر نگرش از اهداف عمده آن بود، حوزه ای دائماً در حال تغییر و گسترش بوده است. امروزه گرایش های متنوعی از این رشته در کشورهای مختلف وجود دارد که در ایران با رویکرد اسلامی است. هدف این پژوهش، بررسی تجربه زیسته دانشجویان مرد افغانستانی و پاکستانی مطالعات زنان در ایران است که بیشتر با پس زمینه فرهنگی مردسالارند. روش این پژوهش پدیدارشناسی تفسیری است که با انجام مصاحبه نیمه ساختارمند با شانزده نفر از این دانشجویان صورت گرفته است. تحلیل داده ها با شیوه ون مانن و با استفاده از نرم افزار MAXQDA 2018 انجام شده و سه مضمون اصلی «آگاهی جنسیتی»، «باز نگرشی جنسیتی» و «کم رنگی جنسیت محوری» حاصل شده است. بر اساس یافته ها آگاهی جنسیتی بیان گر «فهم برساختگی نگرش های موجود به زن» و «فهم ماهیت مشترک زن و مرد در قرآن» بوده و «باز نگرشی جنسیتی» را که شامل «تأمل در خوانش های دینی نسبت به زن» و «بازنگری در باورهای اجتماعی نسبت به زن» بوده به دنبال داشته است که درنهایت به «کم رنگی جنسیت محوری» شامل «کم رنگی نگاه هژمونی مردسالارانه در خانواده» و «کم رنگی مزیت های مردسالارانه در جامعه» انجامیده است.
طالبان و بازیابی حاکمیت: جنبش قوی، دولت ملت ضعیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سقوط دولت افغانستان در 24 مرداد 1400 و ظهور دوباره «امارت اسلامیِ» طالبان بدون مقاومت جدی از سوی نیروهای نظامی، غیرمنتظره ترین رویداد سال بود. پرسش این است که چگونه می توان قدرت گیری دوباره طالبان را تحلیل کرد؟ در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی تلاش می کنیم در طرح واره ای چندسویه، به این پرسش پاسخ دهیم. به این منظور این فرضیه را مبنا قرار می دهیم که جنبش قومی مذهبی طالبان با اتکا به عنصر عصبیت، در بستر جامعه ای گسسته و دولت ورشکسته و تقارن با شرایط مناسب بین المللی، موفق به تسخیر دوباره حکومت در افغانستان شد. در توجیه این فرض، امکانات تحلیلی نظریه های مختلف را درباره دگرگونی انقلابی در قالب یک چارچوب نظری ترکیبی به کار می گیریم. اضلاع این چارچوب نظری عبارت اند از: مفهوم عصبیت در نظریه سنتی دگرگونی انقلابی، نظریه بسیج منابع در جامعه گسسته، مفهوم دولت ورشکسته و نقش محیط بین الملل در تحولات انقلابی. در اثر هم نشینی عوامل چهارگانه (انسجام عصبیت بنیاد جنش طالبان، ازهم گسیختگی اجتماعی جامعه، ورشکستگی دولت افغانستان و مدارا و کمک بازیگران خارجی) طالبان بدون مواجهه با مقاومت جدی قدرت را به دست گرفت. شیوه وقوع این تحول، به لحاظ شکلی به سبک انقلاب های شرقی (پیشرَوی از پیرامون) شباهت داشت. نتیجه اینکه، علت موفقیت طالبان در بازیابی حاکمیت خود بر افغانستان را می توان در تقارن جنبش قوی و دولت ملت ضعیف دانست: ضعف های متعدد دولت افغانستان و نبود یکپارچگی ملی به موازات انسجام ناشی از وحدت قومی مذهبی طالبان.
پدیدارنگاری پیامدهای فرقه گرایی در سازمان های بخش عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تنوع در محیط کار، فرصت هایی را برای بالندگی سازمان به ارمغان می آورد. اما نه تنها گاه از این ظرفیت در سازمان ها استفاده نمی شود، بلکه گاه در برخی کشورها به آفاتی نظیر فرقه گرایی در سازمان نیز دچار می شود. این پژوهش با هدف رسیدن به فهم های متکثر درباره تبعات فرقه گرایی در سازمان ، به کاوش تجارب زیسته کارکنانی از سازمان های دولتی ولایت هرات افغانستان با پدیدارنگاری پرداخته است. مشارکت کنندگان پژوهش 24 نفر از کارکنان 16 سازمان یادشده بودند که با روش نمونه گیری نوعی تا رسیدن به اشباع نظری به همکاری دعوت شده بودند. روش گردآوری داده ها انجام مصاحبه های عمیق بود. برای تحلیل داده های پژوهش از نرم افزار Maxqda استفاده شد. طبق یافته ها پنج ایستار متفاوت نسبت به پیامدهای فرقه گرایی در سازمان به دست آمدند که عبارت بودند از کنش های هنجارستیزانه اعضای فرقه، ناکامی ها و کنش های منفعلانه اعضای خارج از فرقه، ارتباطات بین فردی تعارض آلود، کژکارکردهای سازمانی و بی اعتمادی عمومی. در ادامه، طبقات بر اساس پیچیدگی سطح آنها، روی سلسله مراتبی با پنج سطح کنش های اعضای فرقه، کنش های اعضای خارج از فرقه، فرد، ارتباطات بین فردی، سازمان و فراسازمان قرار گرفتند و فضای نتیجه ای سلسله مراتبی را برای شیوه های متفاوت ادراک از پیامدهای پدیده فرقه گرایی در سازمان رقم زدند.
تبیین امنیت ملی افغانستان در پرتو منازعۀ امریکا و ایران (2001-2021)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره بیست ساله حضور امریکا در افغانستان پس از سال 2001 یکی از دوره هایی بود که طی آن کماکان منازعه و ناامنی در افغانستان رواج داشت. عوامل مختلفی برای این ناامنی می توان ذکر کرد که یکی از آنها، رقابت های خارجی در میدان افغانستان بوده است. اکنون که حضور مستقیم نظامی امریکا در افغانستان به پایان رسیده، فرصت مناسبی برای بررسی پیامدهای حضور این کشور برای امنیت افغانستان از منظرهای مختلف است. بنابراین، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سوال است که رقابت و منازعه آمریکا و ایران چه پیامدهایی برای امنیت ملی افغانستان به همراه داشته است؟ فرضیه ی پژوهش این است که منازعه آمریکا و ایران در میدان افغانستان از بعد نظامی با افزایش منازعات مسلحانه، از بعد سیاسی با تضعیف دولت مرکزی، و از بعد اقتصادی با کاهش رشد مناسبات تجاری میان ایران و افغانستان باعث تضعیف امنیت ملی افغانستان شده است. جهت بررسی فرضیه از چارچوب نظری امنیت ملی و روش تبیینی استفاده شده است. در این راستا، از یکسو برخی مسائل منطقه ای و بین المللی مورد منازعه میان دو کشور و از سوی دیگر برخی اختلافات میان آنان در رابطه با افغانستان، زمینه ی رقابت و منازعه میان آنها در میدان افغانستان را فراهم آورده است. از این رو سیاست گذاری دو کشور در قبال افغانستان کاملا مبنای امنیتی داشته و پیگیری طرفین جهت تامین منافع ملی خود منجر به اقدام آنان علیه منافع یکدیگر در خاک افغانستان شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اقدامات مذکور پیامدهایی برای امنیت ملی افغانستان در ابعاد نظامی، سیاسی و اقتصادی به همراه داشته است.
بررسی مبانی حقوقی رفع تبعیض و خشونت نسبت به زنان با نگاهی به ﺗﻌﻬﺪات دوﻟﺖ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خشونت به عنوان یک معضل جدی و جهانی حقوق بشری، علیه زنان در حال انجام است. اما این معضل در کشورهای توسعه نیافته همچون افغانستان رواج بیشتری داشته و به اشکال مختلف و به طور گسترده علیه زنان در خانواده، محل کار و اجتماع اعمال می گردد. با این حال در این کشور در راستای حمایت حقوقی از زنان تا کنون اقداماتی چون؛ گنجاندن مواد حمایت کننده از زنان در برابر خشونت های اعمال شده علیه آنان در قانون اساسی، تصویب قوانین متعدد حمایتی از زنان و تصویب بیشترکنوانسیون های حقوق بشری و .... انجام گرفته است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی سعی در بررسی مبانی حقوقی رفع تبعیض و خشونت نسبت به زنان با نگاهی به ﺗﻌﻬﺪات دوﻟﺖ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن شده است.
ما و افغان ها! بازنمایی مهاجران افغانستانی در نمایشنامه های معاصر ایرانی با رویکرد پسااستعماری (مورد پژوهی: گزیده ای از آثار محمد رحمانیان، حمید امجد و نغمه ثمینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان ها از وطن خود، به وطنی دیگر می روند و در آن جا اقامت می کنند: این تعریفی ساده از یک موضوع پیچیده است. حضور این افراد در کشور دوم، نوعی از ادبیات را خلق می کند که اصطلاحاً «ادبیات مهاجرت»[1] نامیده می شود. این ادبیات را یا خود مهاجران، و یا نویسندگان کشور دوم خلق کرده و چون آیینه ، جنبه های مختلف زندگی مهاجران و نوع برخورد جامعه میزبان با آن ها را منعکس می کنند. یکی از راه هایی که می توان به خوبی نوع مواجهه جامعه مقیم با مهاجران و شیوه تحقیر مهاجران توسط آن را دریافت، مراجعه به آثار هنری و ادبی آن جامعه است. حضور مهاجران افغانستانی در ایران، موجب عکس العمل جامعه ایرانی نسبت به آن ها شده و این موضوع در آثار ادبی و هنری ایرانیان نمود پیدا کرده است. بررسی سه نمایشنامه: خروس (محمد رحمانیان)، بی شیر و شکر (حمید امجد) و بدون خداحافظی (نغمه ثمینی) نشان می دهد: اولاً، نویسندگان ایرانی نسبت به حضور افغان ها در کشور خود توجه نشان داده اند و بر اساس این حضور آثاری را خلق کرده اند، و ثانیاً، شکل و محتوای این آثار نشان دهنده نوع نگاه مبتنی بر نظریه پسااستعماری و نیز دید تحقیرآمیز بخشی از جامعه ایرانی نسبت به مهاجران افغانستانی است.
مسکن و پَشتونوالی: نگرشی به ارزش های قومی در معماری خانه های قلعه ای پشتون های افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پَشتونوالی را ایدئولوژی و نظامنامه ی قبیله ای قوم پشتون دانسته اند که تمامی وجوه حیات قومی ایشان را هدایت کرده است. لذا مطالعه مفاهیم و محتوی آن برای شناخت شیوه و محیط زندگی آنها اهمیت می یابد. با وجود این، عواملِ فرهنگ قومی موثر بر محیط انسان ساختِ افغانستان که تکثر فرهنگی مشخصه بارز آن است کمتر مطالعه شده است. لذا سعی شده با تشریح پشتونوالی به تعیین اثر آن بر الگوی معماری خانه ی قلعه ای پشتون های افغانستان پرداخته شود. بنابراین نخست با روش تحقیق تحلیلی– توصفی چهارچوب نظری تدوین و محتوی پشتونوالی بررسی شده، سپس یافته ها در رابطه با خانه قلعه ای پشتون(قَلا)، به روش مطالعه تطبیقی و استدلال منطقی در قالب چهارچوب نظری، تحلیل و نتایج به صورت جدولی که سطوح و لایه های پنهان پشتونوالی را در ارتباط با این الگو و به صورت سلسله مراتبی مشخص می کند، ارائه گردید. مطالعه نشان داد پشتونوالی نظامنامه ای ارزشی است و از طریق مفاهیمی هنجاری در زندگی و معماری پشتون ها نمود پیدا می کند. در این میان استقلال، مِلمَستیا، ناموس و سِیالی مفاهیمی اند که اثر ملموس تری بر الگوی قلا ها داشته اند.
تأملی جامعه شناسانه بر تحولات مجازات اعدام در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های حقوق کیفری دوره جدید بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
241 - 268
اعدام به عنوان مهم ترین و جدی ترین واکنش کیفری قلمداد می شود که در جامعه افغانستان از سال 1126 ش. تا کنون تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است. این تحولات در راستای کاهش کمّی و نرمش کیفیِ کیفر اعدام صورت گرفته است. در تحقیق حاضر با روش تحقیق تحلیلی توصیفی به بررسی این مسئله پرداخته شده که چه عواملی در تحولات اعدام در افغانستان مؤثر بوده و از بُعد جامعه شناسی کیفری، این تأثیرگذاری چگونه تبیین می شود. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که دو عامل در این تحولات نقش برجسته دارند: نخست، دگرگونی ساختار قدرت از حالت سنتی و خشونت گرا به قدرت نهادی و مبتنی بر نظام دیوان سالار؛ دوم، تغییر ساختار اجتماعی از حالت تک ساختی مبتنی بر ارزش های قبیله ای به فرهنگ و ساختار اجتماعی چندساختی مبتنی بر ارزش های مدنی و چندگانه. در این پژوهش، تأثیرات تحولات قدرت و انسجام اجتماعی بر تحولات مجازات اعدام در افغانستان با رویکرد مطالعات جامعه شناسی کیفری در چارچوب نظریه فناوری قدرت میشل فوکو و انسجام اجتماعی امیل دورکیم مورد بررسی قرار گرفته است.
زنان مهاجر افغانستانی در تهران: تجربه های زیسته و دسترسی به امکانات(مقاله علمی وزارت علوم)
شمار زیادی مهاجر افغانستانی طی چند دهه گذشته برای زندگی بهتر یا کار و کسب درآمد در ایران ساکن شده اند. آنان پس از سال ها حضور در ایران توانسته اند تا حدی جای خود را به عنوان اقلیتی با اشتراکات فرهنگی در شهرها و روستاهای کشور پیدا کنند. اما بیشتر افغانستانی ها علی رغم حضور طولانی مدت و تلاش هایی که برای ارتقاء شرایط خود کرده اند در گروه های حاشیه ای و محروم جامعه ایران قرار گرفته اند. این مطالعه با بهره گیری از مفاهیم شهروندی، تبعیض های چندگانه و طرد و ادغام به تحلیل وضع رفاهی و اجتماعی زنان مهاجر افغانستانی در تهران می پردازد. طی پژوهش میدانی، از روش کیفی برای فهم شرایط زنان مهاجر افغانستانی در محلات محمودآباد، فرحزاد و باغ آذری در شهر تهران استفاده شده است. به طور مشخص، 20 مصاحبه با زنان افغانستانی و 5 مصاحبه با فعلان مدنی این حوزه انجام شده و نتایج آن ها مورد تحلیل قرار گرفته است. در این مقاله، ابتدا ساختار خانوادگی، تحصیلات و اشتغال مهاجران براساس منابع و داده های آماری این حوزه و یافته های پژوهش در سه محله توصیف و تحلیل می شود. سپس، دسترسی محدود زنان مهاجر افغانستانی به خدمات رسمی در کنار وضع شهروندی آنان مورد بحث قرار می گیرد. سرانجام، سازوکارهای مواجهه آنان با وضع موجود در پیوند با فرایندهای طرد و ادغام برجسته می شود، که عمدتاً شامل دسترسی به خدمات ارائه شده از سوی موسسات غیردولتی و خیریه ها است.
پیوندِ کد و ژنوم ژئوپلیتیک در سیاست خارجی (مطالعه موردی: افغانستان و ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
ژنوم ژئوپلیتیک نقشه جغرافیایی ژنتیک، سیاست برخاسته از جغرافیای هر کشور است که سیاست خارجی آن کشور را تحت تأثیر قرار می دهد. شناخت ژنوم های ژئوپلیتیک همسایگان و شناسایی کدهای ژئوپلیتیک موجود در کشورهای همسایه ممکن است در سیاست خارجی هم راستا با توان و وزن ژئوپلیتیک ایران نقش مؤثری ایفا کند. نگارندگان با تحلیل کدها و ژنوم های ژئوپلیتیک موجود در جغرافیای سیاسی ایران و افغانستان کوشش کرده اند تا در قالب مدل تقابل کد و ژنوم های ایران و افغانستان، پیامدهای این تقابل و تأثیر آن بر سیاست خارجی دو کشور را تحلیل کنند.
سیاست های روسای جمهور آمریکا پس از 11 سپتامبر و صلح سازی در افغانستان (با تکیه بر دکترین لیبرال- دموکراسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
افغانستان ازجمله کشورهایی است که مدت های مدیدی از ویژگی بی ثباتی برخوردار بوده است و این سبب شده است تا آن چه را که لازمه ایجاد حکومت مقتدر و صلح جو بوده، از بین ببرد و در دوران پس از یازدهم سپتامبر می توان رویدادی را مشاهده کرد که بسترساز بسیاری از وقایع بعد از خود و ایجادکننده زمینه رشد بی ثباتی در منطقه و جهان شده است و به دنبال آن، آمریکا بعد از یازدهم سپتامبر توانست در عرصه جهانی افکار عمومی جهان را در مب ارزه با تروریسم (که بستر رشد آن کشورهای بی ثبات و فرومانده چون افغانستان بوده) با خود همراه سازد. سیاست های آمریکا در افغانستان علاوه بر بازتاب هایی که در عرصه جهانی داشت،در بستر داخلی افغانستان و رابطه آن با کشورهای هم جوار نیز تبعاتی با خ ود به همراه داشته است. آمریکا با این اقدام ها درواقع سعی داشته با سهیم کردن گروه های مختلف درروند قدرت و تسریع روند دموکراتیزه شدن در ایج اد ثب ات در داخل نقش آفرینی کرده است. این ثبات آفرینی به کاهش اقدامات تروریستی و در منطقه و ازجمله برای کشورهای هم جوار خواهد انجامید. ازاین رو، مقاله پیش رو به دنبال این سؤال بوده است که تأثیرات سیاست های آمریکا پس از یازدهم سپتامبر در افغانستان چگونه بوده است؟ فرضیه موردنظر مقاله چنین است که سیاست هایمختلف آمریکا(اعم از نظامی و لیبرالی) و خصوصاً سیاست های لیبرال- دموکراتیک این کشور در جهت ایجاد ثبات و صلح سازی انجام گرفته است. همان گونه که در دیدگاه لیبرالیسم، کشورهای دموکراتیک علی ه کشورهای دموکراتیک دی گر وارد ج نگ نمی شوند، برخی معتقدند که افزایش روند دموکراتیزه شدن افغانستان از طریق نهادهای دموکراتیک، به نوعی کاهش نیروهای گریز از مرکز و درنتیجه ثبات آفرینی در این کشور (افغانستان) را در پی دارد؛ هرچند این سیاست های آمریکا با تناقضات و چالش هایی روبه رو بوده است. نویسندگان در این مقاله از روش تبینی- تحلیلی استفاده کرده اند
تروما؛ منازعه و بازمنازعه در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
جنگ و منازعه پایدار در افغانستان و چرایی بی پایانی آن در طول چهل سال سؤالات بسیاری را به اذهان متبادر ساخته و پاسخ های متفاوت وابسته به حوزه مطالعاتی پژوهشگر به این سؤال داده شده است. وجود دولت ناکارآمد و ناکام، ضعف نیروهای امنیتی، توانمندی گروه های افراطی، وجود پناهگاه های امن، تجارت غیرقانونی و متغیرهای از این دست از زمره پرطرفدارترین آن هستند. در این میان ضعف نهاد دولت مبنای اکثر پژوهش ها بوده و بررسی آثار جنگ بر مردم افغانستان مغفول واقع شده است. تحقیقات نشان می دهند که، مواجهه مستمر با خشونت عریان موجب افزایش سطح خشونت در فرد خواهد شد. حال اگر نظاره و کاربرد خشونت در یک جامعه «عادی» و تبدیل هنجارهای هویتی گردد دستیابی به صلح و ثبات دشوار و بعید خواهد بود. از این رو، مدعای این نوشتار برآن است که، راهکار حل منازعه پایدار در افغانستان تقویت دولت، استقرار نظم و همچنین تمرکز روی سطح خشونت درونی شده در لایه های مختلف اجتماعی در این کشور است. آنچه از آن به عنوان «تروما» و «دولت های تروما» یاد می شود، ناظر به همین نگاه است.