مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
افغانستان
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۲
65 - 91
حوزه های تخصصی:
با آغاز قرن بیست و یکم ، آمریکا در سودای ایجاد نظم نوین جهانی و استقرار یک ساختار هژمونیک دست به یک سلسله افدامات پردامنه ای زد که تاثیرات مخرب و و حشتناکی در بسیاری از مناطق و بویژه در کشورهای اسلامی داشت. سرآغاز این برنامه ها حمله به افغانستان و اشغال این کشور بود. آمریکا همانند ابرقدرتهای پیش از خود که افغانستان را اشغال کرده بودند با سهل انگاری و عدم شناخت دقیق منطقه و مردم افغانستان و عدم فهم مناسبات پیچیده وسیال قدرت با بسیج متحدین خود از جمله در ناتو و برخی از کشورهای منطقه و با اتکا بر قدرت نظامی کوشید این منطقه ژیواستراتژیک را در کنترل خود بگیرد . امروزه وضعیت افغانستان بسیار اسف بار است و مردم آن کشور با دادن صدها هزار کشته و مجروح و میلیونها نفر آواره با وضعیت فلاکت بار اقتصادی و اجتماعی روبرو هستند و آمریکا با گروگان گرفتن مردم افغانستان و فشارهای اقتصادی و تحریم می کوشد منویات خود را در افغانستان حاکم نماید. این سیاست تاثیرات مخربی برای منطقه و بویژه جمهوری اسلامی ایران داشته است. آواره شده میلیونها نفر از اتباع فلاکت زده افغانستان و ورود قانونی و غیرقانونی بین 6 تا 8 میلیون از آنها به ایران بخشی از تاثیرات مخرب سیاستهای آمریکا در افغانستان است. این مقاله می کوشد با بررسی دلایل و ابعاد مسولیتهای آمریکا در ایجاد این وضعیت به تحلیل وضعیت کنونی و راهکارهای پیش رو بپردازد.
ارتش پاکستان و سیاست خارجی (مطالعه موردی: بحران کشمیر، بحران دیوراند و تروریسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
112 - 136
حوزه های تخصصی:
امروزه نفوذ و دخالت نظامیان پاکستان در سیاست به یک روند عادی تبدیل شده است. در طول تاریخ ۷۵ ساله این کشور، هیچ دولتی نتوانسته است دوره پنج سال خود را تکمیل کند. این امر جایگاه بالای نظامیان در ساختار سیاسی این کشور را نشان می دهد. هدف از مقاله حاضر، بررسی تأثیرگذاری نظامیان بر راهبردهای سیاست خارجی پاکستان است. بر این اساس، این پژوهش با استفاده از روش کیفی و رویکرد توصیفی- تحلیلی به دنبال پاسخ به این سؤال است که ارتش پاکستان چگونه بر راهبرد های سیاست خارجی این کشور تأثیرگذار بوده است؟ در پاسخ به سؤال مذکور این فرضیه مطرح شده است که «ارتش پاکستان با کنترل سه راهبرد اصلی سیاست خارجی یعنی ضرورت موازنه سازی داخلی و خارجی در برابر هند، مسأله دیوراند و ضرورت عدم شکل گیری دولت قوی در افغانستان و مبارزه با تروریسم توانسته است جایگاه عالی خود در ساخت سیاسی این کشور را حفظ نموده و به بازیگر اصلی در سیاستگذاری خارجی تبدیل شود». گردآوری منابع به صورت کتابخانه ای و استفاده از مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.
بررسی جغرافیای تاریخی راه ابریشم و نقش برجسته ایران در شکل گیری آن
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۶
6 - 17
حوزه های تخصصی:
راه ابریشم گذرگاه صلح، بازرگانی جهانی و کانال جابه جایی ایده ها، اندیشه ها، آگاهی ها، باورها و یکی از بزرگترین راههای بازرگانی جهان است. این راه با گذشتن از چندین کشور بزرگ و گسترده، با ارزش ترین پل میان مردمان و سرزمین های آن روزگاران بوده و حوزه های تمدن ایران، چین، هندوستان، میان رودان و ورا رودان را به هم پیوند داده و سده هایی چند، این بار سنگین تاریخی را بر دوش داشته است. امروزه گرچه کشورهای بزرگ باستان را مرزهای تحمیل شده پاره پاره کرده است، اما فرهنگ و آیین مردمان این سرزمین های نوین، از یک سرچشمه سیراب می شود. انگیزه این یگانگی را باید در پیوندهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این ملتها جستجو کرد. در این جستار از چین تا ایران و از ایران تا روم، داده ها و ستاده ها به چند کالای مادی بسنده نمی شده است، بلکه آنچه اندیشه و دست مردمان فراهم می آورده، پراکنده می گردیده است. از فرآورده های طبیعی و صنعتی گرفته تا دست آفریده های بومی و آیین های ملی و آسمانی این همه نشانگر ارزش بزرگ راهی است، که خاور را به باختر پیوند می داد. امروزه بیش از هر زمان دیگری در دوران معاصر، همگرایی میان کشورهای هر منطقه از جهان ضروری است و هرگونه تلاشی در راستای پیوندهای گوناگون، می تواند بار دیگر زمینه ساز گشایش بزرگ راهی باشد که پیوند میان ملتها را استوارتر سازد.
جایگاه زنان در افغانستان از منظر حقوق بین الملل بشر
منبع:
تمدن حقوقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۹
43-60
حوزه های تخصصی:
با در نظر گرفتن ضرورت نقش آفرینی زنان در جوامع کمتر توسعه یافته مانند کشور افغانستان و تاکید بر ایجاد زیرساخت های قانونی جهت تضمین حقوق زنان در قرن حاضر، انعکاس رویکردهای نوین در حقوق بشر به وسیله مکانیزم های معاهده محور حقوق بین الملل یک بایسته غیرقابل انکار است. بر همین اساس، ضروری است تا ضمن شناسایی اولویت حق های موثر در حقوق زنان کشور افغانستان، فرآیند بومی سازی حقوق بشر در این کشور مورد ارزیابی قرار گیرد. در این ارتباط، در پژوهش حاضر که به روش توصیفی-تحلیلی همراه با بهرمندی از مطالعات کتابخانه ای تدوین شده است، ضمن بررسی مفهوم برابری جنسیتی، مشخص گردید که حقوق بشر یعنی حقوق زنان در کنار تضمین حقوق مردان، بنابراین نمی توان حقوق بشر را تنها برای مردان در نظر گرفت و آن را بر مبنای جنسیت بشر تخصیص داد. همچنین در این پژوهش مشخص شد که بایستی حق بر آموزش و حق بر سلامت زنان در جامعه افغانستان به عنوان اولویت های اساسی در تضمین مصادیق حقوق بین الملل بشر مورد شناسایی واقع شود و پس از آن است که، مرحله مقابله قانونی با خشونت بر علیه زنان به عنوان رهیافت نظری قابل ارزیابی خواهد بود و نمی توان بدون ایجاد ساختاری پایدار و معاهده محور به حمایت حقوقی از زنان در جامعه نائل گردید.
گردشگری کارزار انتخاباتی و مشارکت سیاسی (فنلاند و افغانستان)
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
835 - 849
حوزه های تخصصی:
کارزار انتخاباتی چیست و چگونه ماهیت گردشگری پیدا می کند و آیا او خود گردشگری ست پرسش داستان مقاله کنونی است. کارزار انتخاباتی عرصه درخشان انسان های سیاسی بافضیلت است که محترمانه از طریق پویایی سیاسی، قدرت را بدست می گیرند و رفتار انتخاباتی پایگاه خود را مفتخرند. رفتار انتخاباتی از هر نوعیش؛ در صورت رهایی نویسنده از زندان درون، بچسب، مدنی و جغرافیایی ست. بازاریابی سیاسی اصالت به تفاوتهای جغرافیایی، دموکراسی است، اینجاست که کارزار انتخاباتی ماهیت گردشگری پیدا می کند. یافته ها می گویند تنها راه حل صلح جهانی، گردشگری و موسیقی ست در این صورت است که گردشگری روز به روز پی به اهمیتش برده می شود و حتی باعث شکل گیری استعاره جغرافیای بدن کارزار انتخاباتی اینطور که بدن، فرمی سرخوش و بچسب خلق شده و هموار در اندیشه جاودانگی و بقاست، شده است. بی پرده گفته شود که این مقاله می گوید؛ کارزار انتخاباتی در دموکراسی ها گردشگری ست این بدین صورت که در نادموکراسی ها مشارکت و سیاسی کاری ست. بر پایه گزارشی، در بین 137 کشور، طبق شش متغیر سرانه تولید ناخالص داخلی، حمایت اجتماعی، امید به زندگی سالم، آزادی در انتخاب زندگی، سخاوتمندی، ادراک فساد و «ویران شهری» (Dystopia) که معیاری برای کشورهایی که از بیشترین تا کمترین میزان شادی را دارند، فنلاند شادترین کشور جهان و افغانستان ناشادترین کشور جهان هستند. بنابراین می توان گفت کارزار انتخاباتی فنلانی گردشگری ست تا افغنستان که نادولت مشارکت برانگیز و سیاسی کاری های غیرمقبول، آنچه که به نام انتخابات است را برگزار می کند.
نقش جغرافیای انسانی در بحران افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
45 - 68
حوزه های تخصصی:
جغرافیا یکی از مهمترین شاخصهای تعیین کننده ثبات یا بی ثباتی در کشورها است. در حقیقت جغرافیا بستر بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی کشورها و حتی روابط میان آنها با همسایگانشان می باشد. افغانستان از نمونه های بارز اینگونه کشورها است. جغرافیای این کشور به لحاظ تاریخی بحران خیز است. در طول تاریخ همواره جنگ، ناامنی، بی ثباتی سیاسی، فقر و اختلافات داخلی دامن گیر این کشور بوده است. لذا نظر به اهمیت و جایگاه بحران ساز افغانستان، هدف پژوهش حاضر تبیین بنیادهای جغرافیای انسانی در بحران های این کشور است. این پژوهش تحلیلی- توصیفی، ترکیبی از نظریه هاگت و تئوری کوهن است. در این روش به تبیین بسترها و زمینه های بحران ساز در افغانستان از منظر جغرافیای انسانی پرداخته شده است. روش جمع آوری داده های مورد نیاز این پژوهش، روش کتابخانه ای است. براساس یافته های پژوهش، تمام بحران های افغانستان از منظر جغرافیایی انسانی، ناشی از ناهمگونی های انسانی و مداخلات ابرقدرت ها بوده که باعث شکننده گی، نا آرامی و بحران خیز ماندن این کشور شده است. اختلافات مرزی و رودخانه ای، حائل بودن بین قدرتها، محصور بودن در خشکی، قرار گرفتن در منطقه شکننده و تحت فشار، تعدد همسایگان، تغییر مسیر رودهای مرزی، قومیت گرایی، بنیاد گرایی افراطی و تروریسم، تعصبات زبانی و فرهنگی، مهاجرت و محرومیت، کم سوادی، جدایی طلبان دو طرف مرز و کشت و قاچاق مواد مخدر از مهم ترین عوامل بحران زا و اختلاف برانگیز جغرافیایی و جغرافیای انسانی افغانستان هستند که منشأ اختلافات با همسایگان را نیز تشکیل میدهد. عوامل مذکور از جمله علل پایدار جغرافیایی اند که نقش جبری در خلق بحرانها و اختلافات دارند. این عوامل مانع همبستگی، تشکیل یک دولت ملی و شکل گیری هویت ملی در افغانستان شده اند.
تبیین عوامل علی مؤثر بر تحقق معیشت پایدار مناطق روستایی کشور افغانستان (مورد مطالعه: روستاهای شمالی شهرستان اندر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد فضا و توسعه روستایی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
119 - 132
حوزه های تخصصی:
در روستاهای مورد مطالعه از اثر موجودیت چالش های معیشتی و تحقق عوامل علی موثر برای از بین بردن چالش های متذکره نیاز مبرم به چنین پژوهشی بیش ازپیش محرز گردیدد. مطالعه حاضر از نظر پارادایمیک، از نوع کیفی بوده و راهبرد در این پژوهش نظریه بنیانی با استفاده از روش استراوش و کوربین می باشد. به منظور جمع آوری داده ها از مصاحبه های عمیق، مشاهده مستقیم، تهیه عکس و فیلم استفاده شده است. نمونه گیری در پژوهش حاضر به صورت هدفمند و با بهره مندی از تکنیک گلوله برفی از جامعه مطلعین کلیدی بود. تجزیه وتحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی با استفاده از نرم افزار ATLAS.ti صورت پذیرفته است که در این مقاله صرفاً به تحلیل عوامل علی پرداخته شده است. با توجه به نتایج تحقیق می توان گفت که وابستگی بیشتر به بخش کشاورزی، جنگ و چالش های امنیتی، نبود امنیت غذایی و کارایی ضعیف بخش دامداری و طیور عواملی هستند که راه های دسترسی به معیشت پایدار روستاییان را تحت تاثیر خود قرار داده است. در ضمن کشاورزی سنتی، عدم سرمایه گذاری در بخش روستایی و کشاورزی، خشک سالی و روش های سنتی آبیاری، اثرات جنگ، امنیت سرمایه گذاری، چالش های تغذیه ای، ضعف در دام و طیور اصلاح نژاد شده، کمبود تولید لبنیات و عدم بهره برداری مؤثر از محصولات دامی نیز به دارایی های معیشتی روستاییان آسیب رسانیده است و این عوامل در ازدیاد فقر و ازدیاد چالش های معیشتی نقش بسزایی دارند.
علل عدم موفقیت استراتژی آمریکا در افغانستان
درعرصه بین المللی کشورها در مواجهه با تحولات و پدیده های مختلف و اثر گذاری بر سیاست های خارجی و داخلی کشورها از استراتژی های مختلفی به فراخور شرایط درونی و بیرونی خود، رقیب و فضای بین المللی سود می جویند. آن چه ایالات متحده پس از حادثه 11 سپتامبر و با انگشت اتهام گذاشتن بر طالبان و القاعده در افغانستان انجام داد، نوعی استراتژی محسوب می شود که در فضای نوستالوژیک ایجاد شده توام با تصمیم گیری شتاب زده و سهل انگاری مسایل درونی جامعه افغانستان رخ داد و برون داد آن اتخاذ استراتژی-های متفاوت و حتی متناقض در این کشور بحران زده از 2001 بود. در این مقاله که با هدف بررسی استراتژی های ایالات متحده پسا 11 سپتامبر در افغانستان به نگارش در آمده است، به این سوال اساسی پاسخ داده می شود که تغییرات کلان استراتژی ایالات متحده چگونه بر جهت گیری سیاست خارجی این کشور اثر-گذار بوده و چرا این کشور در اشغال افغانستان از استراتژی های مختلفی استفاده کرده است و سپس بر اساس یافته های به دست آمده از روش گردآوری کتابخانه ای چنین استنتاج می شود که تغییرات مداوم استراتژی آمریکا در افغانستان به دلیل عدم توجه به مسایل درونی و پیچیدگی های تاریخی، قومی، فرهنگی، سیاسی و اعتقادی این کشور بوده که نتیجه آن تنزل جایگاه آمریکا در عرصه جهانی و ناکامی در سرکوب طالبان، پدیده تروریسم و فقدان ثبات در افغانستان می باشد. امریکا در نظر دارد به منظور حفظ هژمونی خود، به تقابل با قدرت هایی مثل چین و روسیه بپردازد که قصد به چالش کشیدن آن را دارند.
سازوکار ایدئولوژی فارسی زدایی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
85 - 102
در این پژوهش، تعامل دولت های افغانستان در یک صد سال گذشته با زبان فارسی به عنوان زبانِ فرهنگ، تمدن و تعامل مردم افغانستان بررسی شده است. این پژوهش به این پرسش پاسخ خواهد داد که حاکمان افغانستان به عنوان مسئولان بخشی از خاستگاه زبان فارسی، چگونه تعاملی با زبان فارسی داشته و چرا سیاست فارسی زدایی را برگزیده اند؟ این پژوهش، براساس چهارچوب نظری ایدئولوژی زبان و سیاست نظریه آلتوسر انجام شده است. از دیدگاه آلتوسر، ایدئولوژی به عنوان یک مجموعه زبانی و ساختاری مطرح است و به نظامی از اندیشه ها گفته می شود که مردم از طریق آن به تجربه های زندگی شان در جهان ساختار می بخشند. این پژوهش با روش جامعه شناسی معرفتی و تاریخی انجام شده است. یافته های پژوهش براساس داده های تاریخی، نشان می دهد پیوند سیاست حکومت های افغانستان با زبان فارسی در آغاز ناگزیر از پناه گزیدن در سایه زبان فارسی بوده است؛ طوری که پس از شکل گیری تفکر انحصار قدرت در افغانستان، زبان فارسی بیگانه پنداری شده است.
فرایند فرهنگ پذیری در میان نوجوانان افغانستانی، یک مطالعه کیفی در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه گذشته، مهاجرت افغانستانی ها به دیگر کشورهای جهان، به ویژه ایران و پاکستان، موج های مهاجرتی عظیمی را به وجود آورده است، به گونه ای که زندگی آنان در چهار دهه گذشته در کشور ایران، مسائل مهمی را به وجود آورده است. سازگاری و تطبیق پذیری نوجوانان مهاجر افغانستانی یا در اصطلاح مهاجران نسل دوم با جوامع میزبان، از جمله این مسائل بوده است. با توجه به اینکه بسیاری از آنان در ایران به دنیا آمده اند، اما همچنان فعالانه درگیر فرایند فرهنگ پذیری و پیچیدگی های آن اند، مطالعه پیش رو با استفاده از پارادایم تفسیری، روش نظریه زمینه ای و با نمونه گیری نظری، 21 نفر از نوجوانان افغانستانی ساکن یزد را انتخاب کرد و مصاحبه های عمیق درباره چالش های مهاجرتی با آنان انجام شد. فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع داده ها ادامه پیدا کرد و داده های گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی و در قالب هفده مقوله هسته ارائه شده است. مقولات اصلی کشف شده شامل پروبلماتیک شغلی، فوبیای ذهنیت های انسان زدایانه، تبعیض های ساختاری تزلزل بخش، اتوپیای انتظار، بازنمایی و اقناع هویت و ... هستند. یافته های این پژوهش نشان داد که نوجوانان مهاجر نسل دوم از فرایندهای تطبیق پذیری در مقابل ساختارهای اجتماعی دل زده می شوند و در آنان خودپنداره منفی تشکیل می شود. بر همین اساس، مدل پارادایمی و نظریه تجربی پژوهش ارائه شدند.
بررسی تطبیقی مدیریت ریسک نقدینگی در بانکداری اسلامی و متعارف(مطالعه موردی افغانستان و ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و بانکداری اسلامی دوره ۸ بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
131 - 150
حوزه های تخصصی:
صنعت بانکداری یکی از مهم ترین و حساس ترین بخش های اقتصادی کشورها به حساب می آید، بانکداری اسلامی امروزه در کنار بانکداری متعارف نقش فعال و گسترده در تأمین مالی بنگاه های اقتصادی و رشد توسعه اقتصادی کشورها دارد. در شرایط کنونی نظام بانکی در جریان فعالیت های خود با انواع مختلف از چالش ها و ریسک ها مواجه است. یکی از جمله ریسک های که بانک ها را تهدید می کند ریسک نقدینگی است که در صورت عدم کنترل و مدیریت درست موجب ورشکستگی بانک ها می گردد. از این رو این تحقیق به بررسی تطبیقی ریسک نقدینگی و مدیریت آن در بانکداری اسلامی و متعارف با استفاده از شاخص نسبت های مالی در بانکداری اسلامی ایران و بانکداری متعارف در افغانستان پرداخته است. بدین منظور از داده های جمع آوری شده از ترازنامه ۴ بانک اسلامی در ایران و ۴ بانک متعارف در افغانستان طی سال های 1394 1391 استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که نسبت بدهی به دارایی، نسبت تسهیلات به دارایی، نسبت تسهیلات به سپرده ها در بانک های منتخب اسلامی ایران بیشتر از بانک های منتخب متعارف در افغانستان است، بیشتر بودن این نسبت ها بیانگر ریسک نقدینگی بیشتر در بانک های منتخب اسلامی ایران در مقایسه با افغانستان است. نسبت سرمایه به دارایی و نسبت دارایی های نقد به کل دارایی ها در بانک های منتخب اسلامی ایران پایین تر از بانک های متعارف در افغانستان هست پایین بودن این دو نسبت گویایی ریسک نقدینگی کمتر در بانکداری متعارف افغانستان نسبت به بانک های منتخب اسلامی ایران است؛ بنابراین نتایج همه ی این نسبت ها نشان می دهد که ریسک نقدینگی در بانکداری اسلامی ایران بیشتر از بانکداری متعارف در افغانستان است.
نقش تحریم های اقتصادی در تجارت بین ایران و افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و بانکداری اسلامی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
281 - 305
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر به دلیل پیشرفت سیستم حمل و نقل و فناوری ارتباطات، اقتصاد و تجارت کشورها در هم تنیده شده است. این موضوع اهمیت حیاتی تجارت خارجی را به عنوان اصلی ترین اهرم رشد و توسعه اقتصادی را بیشتر نمایان ساخته است. در این بین تجارت میان ایران و افغانستان به دلیل همسایگی و دارا بودن ظرفیت های زیاد همکاری های تجاری و اقتصادی اهمیت مسأله را دوچندان می کند. اما وضع تحریم های اقتصادی علیه ایران تجارت میان دو کشور را، با انواع موانع و محدودیت مواجه می سازد. لذا در این پژوهش، تأثیر تحریم های اقتصادی بر مبادلات تجاری ایران و افغانستان طی سال های(1399-1380)، به روش حداقل مربعات کاملاً اصلاح شده بررسی و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، وضع هرگونه تحریم اقتصادی نه تنها باعث کاهش تجارت میان دو کشور نشده است بلکه باعث شده که در بلند مدت تجارت میان ایران و افغانستان افزایش یابد. بنابراین دو کشور می بایست راهکارهای لازم را جهت کاهش اثر تحریم ها و توسعه تجارت را بکار بگیرند.
تبیین جریان ادبیات مهاجرت در رمانِ روایت محورِ «کور سرخی» اثر «عالیه عطایی»
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
89 - 106
حوزه های تخصصی:
ردپای ادبیات مهاجرت به سالیان بسیار دور بر می گردد، اما ورود مؤلفه های آشکار ادبیات مهاجرت در آثار داستانی پس از جنگ جهانی اول و دوم نمود بیشتری یافت. ادبیات مهاجرت به آثاری اطلاق می شود که راوی تجربه زندگی در فضاهایی متفاوت از فرهنگ و کشور خود را به همراه مشکلات ناشی از آن را بازگو کرده است. جستار حاضر به روش تحلیلی- توصیفی به بازنمایی مؤلفه های ادبیات مهاجرت در رمان «کورسرخی» نوشته« عالیه عطایی» پرداخته است. عطایی افغانستانی تبار است و در آثارش مؤلفه های مهاجرت بسیار پررنگ است. بحران هویت، بی آشیانگی، نوستالژیا، در حاشیه بودن، سیال بودن مکان و زمان و زبان از مؤلفه های شایان ذکر در این اثر است.کور سرخی روایتِ جان و جنگ است، نُه روایتی که به صورت من و ما روایتی بازگو شده است.سعی این پژوهش ابتدا بیان تئوری های مرتبط با مهاجرت و ادبیات مهاجرت است و در ادامه تحلیل و توصیف مؤلفه های ادبیات مهاجرت در اثر مذکور است.
تأثیرشناسی سیاسی و امنیتی روی کار آمدن طالبان بر مناطق مرزی جمهوری اسلامی ایران؛ با تأکید بر الگوی مکتب کپنهاک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۴
215 - 257
حوزه های تخصصی:
همزمان با قدرت گیری طالبان، مجموعه ای از تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم بر ساحت امنیتی و سیاسی مناطق مرزی کشور حادث گردیده است. در این راستا، پژوهش حاضر با توجه به تحولات سیاسی و گفتمانی اکنون گروه سیاسی طالبان در افغانستان، تأثیرات محتمل بالقوه و بالفعل روی کار آمدن طالبان بر مناطق مرزی کشور را بررسی کرده است. پرسش اصلی پژوهش این است که «تأثیرات بالقوه سیاسی و امنیتی روی کار آمدن طالبان بر مناطق مرزی ایران بر مبنای نظریه مکتب کپنهاک چیست؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی نشان داد که مناطق مرزی کشور از حیث متغیرها و عوامل بالقوه و حتی بالفعل، تحت تأثیر این نوع تغییر حکمرانی در افغانستان بوده و خواهد بود. شاخص های حکمرانی طالبان، امکان انتشار و سرایت گفتمانی در مرزهای ایران را دارد. از حیث هویتی، طالبانی سازی و پشتونی سازی سرایت پذیر است. در سطوح عینی نیز همزمان با رشد و گسترش جریان های تروریستی در قلمرو طالبان در پاکستان و افغانستان، امکان یارگیری و آموزش های نظامی به برخی از افراد در حاشیه مانده قومی و مذهبی ایرانی در این مناطق افزایش می یابد. از سوی دیگر، درگیری های مرزی میان نیروهای طالبان و مرزبانان ایرانی نیز موضوع مهمی است که در کنار مسئله مهاجرت اتباع باید بدان توجه شود. موضوع مواد مخدر و قاچاق نیز همچنان به عنوان متغیری دارای اهمیت قابل ذکر است.
امنیتی شدن سیاست خارجی ج.ا. افغانستان: سطوح و نشانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست گذاری خارجی و تأمین منافع ملی از طریق آن، یکی از اساسی ترین نیازها و به همان سان از پیچیده ترین وظایفی برای همه دولت های ملی به شمار می آید. افغانستان نیز در طول تاریخ، مسیر دشواری را برای دست یابی به اهداف و منافع ملی طی کرده و با در نظر گرفتن نیازها و امکانات ملی خویش، جهت گیری ها و رویکردهای متعددی را در سیاست خارجی خود اتخاذ و دنبال کرده است. دراین میان، دوره بیست-ساله اخیر که با استقرار نظام جمهوری و تحولات چشمگیر در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای و درعین حال تهدیدات فراوان به ویژه امنیتی برای افغانستان همراه بود، از اهمیت بالایی در سیاست خارجی کشور برخوردار است. ازاین جهت، نوشتار حاضر در پی پاسخ گویی به این پرسش است که «نشانه های امنیتی شدن سیاست خارجی افغانستان بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱م چه بوده و در چه سطوحی بازنمایی شده-اند؟» فرضیه پژوهش این است که «یکی از بارزترین ویژگی های سیاست خارجی افغانستان در دوره مورد بررسی، جنبه امنیتی آن بوده که اتخاذ رویکرد امنیتی- نظامی و برنامه های خلع سلاح به همراه پیشبرد پروسه صلح در سطح داخلی و نیز، رویکرد سیاسی- امنیتی و ائتلاف راهبردی- امنیتی همراه با لابی گری در نشست های دو و چندجانبه دولتی و همایش های منطقه ای و فرامنطقه ای در سطح خارجی، از مهمترین نشانه های آن بوده اند». به منظور بررسی این فرضیه، چارچوب نظری امنیتی کردن و روش کیفی مبتنی بر رویکرد تحلیل محتوا مورد استفاده قرار گرفته و داده های این پژوهش از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استخراج شده است.
نقش حکمرانی خوب و قدرت نرم در دیپلماسی آب با کشور افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
101 - 121
حوزه های تخصصی:
قدرت نرم که نوع جدیدی از قدرت است وموجب ایجاد جذابیت نزد دولتهای دیگر می شود و با استفاده از مقوله های اثر گذار ی همچون فرهنگ، ارزشها و سیاست خارجی جذبه آفرین، اسباب همکاری دولتها را بدون نزاع و رفتارهای خصمانه، فراهم می آورد، در خصوص اختلافات مربوط به رودخانه های مرزی بین ایران و افغانستان که با تهدیدات و محدودیتهایی از سوی دولت افغانستان نسبت به حقابه تاریخی ایران مواجه شده، و پیش بینی می شود بر اساس اتکاء به قدرت سخت، تنشهای دو دولت تا سرحد جنگ و درگیری بالا بگیرد، این احتمال وجود دارد با بکار گیری قدرت نرم، حاکمیت افغانستان را مشتاق به رسمیت شناختن سهم آبی ایران از رودخانه های هیرمند و هریرود نمود. به لحاظ فرهنگی به نظر می رسد اتکا و برجسته سازی فرهنگ پارسی مشترک شامل زبان و ادبیات فارسی، انواع هنر به ویژه شعر و موسیقی، و با اتکاء بر ارزشهای مشترک مانند ارزشهای اسلامی و عقیدتی، حفظ کرامت و منزلت همسایه، بیگانه ستیزی به خصوص از نوع آمریکا ستیزی، و سیاست خارجی هم سو ، محترمانه و قابل اعتماد، بتوان بیشترین جذابیت را ایجاد کرد. در خصوص مساعدت های اقتصادی، امکان ارتباط با آبهای آزاد بین المللی وسایر امور مورد نیاز دولت و مردم افغانستان، با شیوه ای مسالمت آمیز و با دیپلماسی متناسب، سهم آبی و حقابه مردم ایران را در خصوص آبهای مرزی، تامین نمود. کلمات کلیدی: آب، رودخانه های مرزی، قدرت نرم، دیپلماسی،، افغانستان.
تبیین دلایل تسلط دوباره طالبان بر افغانستان بر اساس نظریه ادواری دکمجیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹ (پیاپی ۷۹)
139 - 166
حوزه های تخصصی:
افغانستان در دو دهه اخیر از حمله آمریکا در سال 2001 و سقوط طالبان تا تسلط دوباره طالبان در سال 2021، تحولات بسیاری را تجربه کرد. نتیجه این تحولات و بحران های سیاسی نه تنها موجب تغییر مناسبات و روندهای گذشته نشده بلکه در نهایت تسلط دوباره طالبان بر افغانستان را در پی داشته است. نظرات زیادی با هدف تبیین این تحولات بیان شده که بخش عمده ای، خلاء قدرت ناشی از خروج شتاب زده آمریکا را دلیل اصلی سقوط دولت ملی و قدرت یابی دوباره طالبان می دانند. اما به نظر می رسد این امر فقط شتاب دهنده به تحولات مذکور بوده است. هدف مقاله تبیین دلایل تسلط دوباره طالبان بر افغانستان برا اساس نظریه ادواری دکمجیان است. پرسش پژوهش آن است که دلایل تسلط مجدد طالبان بر افغانستان بر اساس نظریه ادواری دکمجیان چیست؟ روش پژوهش، کیفی و از نوع تحلیل اسنادی و ابزار گردآوری داده ها و فیش برداری است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بحران های اجتماعی ناشی از محیط بحران شامل بحران هویت، بحران مشروعیت، سوء مدیریت حاکمان و فشار و سرکوب، تضاد طبقاتی، ضعف نظامی و بحران فرهنگ در افغانستان موجب ظهور و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان به مثابه پاسخی بنیادگرایانه شده است.
دولت سازی بین المللی و بحران گذار سیاسی در افغانستان (2021- 2014)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۷
245 - 290
حوزه های تخصصی:
شوک استراتژیک ناشی از فروپاشی ناگهانی نظم مورد حمایت غرب در افغانستان، نشان دهنده شکست تلاش های دولت سازی غربی در قالب نظریه «صلح لیبرال» یا «صلح آمریکایی» است. در چند دهه اخیر، مهندسی اجتماعی غرب جهت ایجاد نوعی حکمرانی باثبات در دولت های شکننده ای مانند افغانستان، نه تنها نتایج مطلوب را به همراه نداشت، بلکه روند آشتی ملی و گذار سیاسی را در این کشورها پیچیده تر و با محدودیت های جدی روبرو ساخته است. با این وصف، پژوهش پیش رو می کوشد از منظری آسیب شناسانه و با به ره گیری از چارچوب نظری ترکیبی (دولت سازی و تحلیل ثبات سیاسی) به این پرسش اصلی پاسخ دهد که علت ناکامی فرایند آشتی سیاسی و در پی آن، قدرت یابی دوباره طالبان در اوت 2021 در افغانستان چه بود؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که این ناکامی سیاسی، عمدتاً ناشی از ماهیت پروژه دولت سازی بین المللی در این کشور است. لذا، روند حل و فصل سیاسی و پیشبرد موفقیت آمیز پروژه دولت سازی، (به مثابه سنگ بنای گذار سیاسی) برآیند دو عامل زیر است: 1) ثبات افقی؛(توافق سیاسی و احترام دولتمردان به تعهدات خود و پایبندی به قواعد بازی سیاسی) 2) ثبات عمودی؛ یا تعامل سازنده و متقابل دولت و جامعه (مشروعیت داخلی دولت و عدم مداخله نیروهای خارجی). روش پژوهش، کیفی از نوع تبیین علی و روش گردآوری داده ها بهره گیری از منابع کتابخانه ای و فضای مجازی است.
کشمکش دشمنی جویانه سنت و نوگرایی در افغانستان و برایندی خشونت آمیز (1919 – 1929)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولاتی که در غرب با عنوان نوگرایی در عرصه های مختلف رخ داد، پیامدهایی در دیگر نقاط جهان داشته است. افغانستان نیز به اندازه خود از دامنه این امواج در دوره های مختلف اثر پذیرفت. ریشه داربودن سنت ها در افغانستان و برون زابودن تحولات جدید، رویاروی ارزش های نوگرایانه با سنت های دیرپا و ریشه دار در بستر ناهموار فرهنگی جامعه افغانستان را در پی داشت. این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش است که دیالکتیک سنت و نوگرایی در اندیشه سیاسی افغانستان در جریان سلطنت امان الله در سال های 1919 تا 1929 چه نتایجی داشته و چه جریان هایی پیرامون آن شکل گرفته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که اندیشه سیاسی نوگرایی در افغانستان بدون ارتباط با سنت، خود را مطرح و اجرایی کرده است و کشمکش فکری در میان طرفداران سنت و نوگرایی انجام نشده است. اصل در میان جریان های تأثیر گذار بر طرد و حذف بوده است نه گفت وگو و کشمکش فکری سازنده و مؤثر. روش پژوهش در این نوشتار، روش کیفی تاریخی است. اطلاعات مورد نیاز به صورت کتابخانه ای و مطالعه اندیشه متفکران این دوره گردآوری شده است و با استفاده از روش هرمنوتیک اسکینر یافته ها بررسی شده است. یافته های این نوشتار نشان می دهد که در این دوره کشمکش فکری مؤثر در میان دو جریان روشنفکری و سنت گرا صورت نگرفت. نوگرایان اندیشه سیاسی خود را بدون گفت وگو و کشمکش سازنده با سنت گرایان مطرح کردند. نگاه غالب میان این جریان ها، نگاهی آشتی ناپذیر و دشمنی بود. در نتیجه الگوی بومی شکل نگرفت و جامعه افغانستان به صورت دوپاره باقی ماند، بخش سنتی و بخش نوگرا.
مانع ها و چالش های توانمندسازی سیاسی زنان افغانستان در سال های 2001 تا 2020(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به وجودآمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان بعد از رویداد 11 سپتامبر در سال 2001 سبب شد موضوع توانمندسازی سیاسی زنان در این کشور مطرح شود. در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش هستیم که چه عامل هایی سبب شده است زنان افغانستان در سال های 2001 تا 2020 موفق به توسعه توانمندسازی سیاسی نسبیِ در مسیر تحقق دموکراسی نشوند؟ فرضیه نوشتار به عامل های روانشناختی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی براساس نظریه توانمندسازی سارا لانگه اشاره می کند. هدف این نوشتار بررسی مانع ها و چالش های توسعه توانمندسازی سیاسی زنان افغانستان در مدت 20 سال و تبدیل آن به موضوعی مستمر و عادی است. برای این منظور از روش کیفی از نوع اسنادی و مصاحبه بر اساس نظریه توانمندسازی سارا لانگه برای گردآوری داده ها استفاده کرده ایم. یافته های این نوشتار نشان می دهد تأثیر متقابل عامل های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی موجب شده است زنان افغانستان در دوره های کرزای و غنی به توسعه نسبی توانمندسازی سیاسی نرسند. همچنین فرصت ازمیان بردن فشارها و تبعیض های بیرونی به زنان داده نشد، تا بتوانند حقوق از دست رفته خود را به دست آورند و وضعیت اجتماعی شان را بهبود و ارتقا دهند.