مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
افغانستان
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
21 - 41
حوزه های تخصصی:
دردها و فریاد ها پیوسته در سروده های شاعران بازتاب گسترده ی داشته است. شاعران برای به رخ کشیدن احساس و عاطفه های شان ازخود سروده های غم انگیز و دردمندی را سر داده اند. عبدالقهار عاصی شاعر دردمندی افغانستانی پیوسته در تلاش بروز مشکلات و رنج های بی درمان مردمش بود. تفسیر برخورد ها و رفتاری های حاکمان و کشورش را در انبوه ی از کلمات و بیانات مورد بازتاب قرار داده و در سروده هایش مورد مشاهده می باشد. زمانی زیست این شاعر درمند و فریادگر انواع ناملایمت ها و دشوارها از کشور او بیرون قد کشیده بود، از یک سو استعمار قوای شوروی و از سوی دیگر فقر و مهاجرت های مردم از کشور او را بیش تر توسل کرده بود به سروده های اجتماعی که نمایان گر مشکلات مردم و کشورش بود می سرود. هدف از این پژوهش شناسایی ونشان دادند. برجستگی های ذهنی و فکری عبدالقهار عاصی بر پایه ی درد ها و احساس او برای مردم و کشورش اختصاص دارد می باشد و دیدگاهی او نسبت به آوارگی ها، مشکلات، بیگانه ستیزی، وطن دوستی و وطن فروشی به کدام سرحد قرار دارد؛ مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی عوامل نهادی مؤثر بر شکل گیری دولت و عملکرد آن در افغانستان، 1393- 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
398 - 369
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف اصلی این پژوهش، بررسی عوامل نهادی تأثیرگذار بر شکل گیری دولت و عملکرد آن در افغانستان در دوره زمانی 1393-1380 است. ازاین رو تلاش شده است تا به دو پرسش پژوهشی زیر پاسخ داده شود: 1. چه عوامل نهادی در شکل گیری دولت در افغانستان و عملکرد آن در این دوره زمانی مؤثر بوده اند؟ 2. چگونه این عوامل نهادی بر شکل گیری و عملکرد دولت در افغانستان پس از اجلاس بن در سال های 1393-1380 که افغانستان از «ثبات سیاسی نسبی» بهره مند شد، تأثیر داشته اند؟ در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که عوامل نهادی سبب ساز موفقیت ذی نفعان برای تشکیل ائتلاف مسلط از میان نهاد های تأثیرگذار بر توافق «اجلاس بن» شدند و «دولت ائتلافی مسلط» از راه رانتیریسم و محدودسازی دسترسی افراد و نهادهای خارج از ائتلاف به رانت ها توانست «ثبات سیاسی نسبی» را در افغانستان در این دوره زمانی تأمین کند. برای تحلیل داده های گردآوری شده بر اساس یافته های گزیده ای از پژوهش های پیشین، و گزارش ها و آمار ارائه شده از سوی مراکز معتبر ملی و بین المللی مربوط به مسئله موردنظر، از روش تحلیل نهادی استفاده شد. چارچوب نظری پژوهش بر پایه نظریه نهادگرایانه داگلاس نورث برای بررسی نظام های دسترسی محدود قرار داده شد. دولت در این نظام ها حاصل شکل گیری ائتلافی مسلط بر پایه منطق توزیع رانت است و رفتار نهاد ها پیش بینی شدنی و بر نوعی تعامل سودآور استوار است. به عبارت دیگر، رفتار نخبگان سیاسی در دولت (ائتلاف مسلط) افغانستان با رانت هدایت و محدود می شد و این وضعیت به حفظ ثبات سیاسی نسبی در دوره زمانی 1393-1380 انجامید.
بحران آب هیرمند و بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
135 - 161
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر در تلاش است تا مسأله هیرمند و قدرت یابی مجدد طالبان در افغانستان را مورد بحث و بررسی قرار دهد. در طی یک قرن اخیر افغانستان با احداث سدها و پروژه های آبی متعدد در مسیر هیرمند، حجم بیشتری از آب را مصرف کرده و میزان آب وارداتی به مناطق شرقی ایران از جمله سیستان را کاهش داده است. این مسأله در مواقع خشکسالی در بخش علیای رودخانه، کم آبی در مناطق شرقی ایران از جمله سیستان را تشدید کرده است و تهدیدات فراوانی را برای این منطقه در پی داشته است. با به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان موضوع حقابه هیرمند همچنان از مسائل مهم در روابط تهران و کابل محسوب می شود. این گروه در مواقعی از فاکتور آب برای ایجاد فشار بر تهران جهت پیشبرد اهداف و سیاست های خود بهره برداری می کنند که این امر تهدیدی راهبردی برای جمهوری اسلامی محسوب می شود. لذا سؤال اصلی این است که با قدرت یابی دوباره طالبان در افغانستان، این گروه چه سیاستی را در قبال مسأله هیرمند دنبال می کند؟ فرضیه مقاله این است که «دلایل درهم تنیده ای همچون موقعیت بالادستی افغانستان، نیاز گسترده این کشور به منابع آبی، توسعه فعالیت های کشاورزی و سدسازی در خاک افغانستان و از سویی، نیاز طالبان به دولتی باثبات و کسب شناسایی بین المللی باعث شده است تا این گروه، ضمن در پیش گرفتن سیاست همکاری جویانه در قبال ایران، در مواقعی نیز از اهرم هیرمند جهت ایجاد فشار بر تهران برای کسب امتیاز و پیشبرد اهدف و سیاست های خود بهره ببرند که این امر می تواند تهدیدی زیست محیطی و امنیتی برای مناطق شرقی ایران از جمله سیستان ایجاد کند». نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد؛ موقعیت جغرافیایی افغانستان به عنوان کشوری بالادست، توسعه پروژه های آبی در خاک این کشور و همچنین نیاز طالبان به دولتی قانونی و کسب مشروعیت بین المللی سبب شده است تا مقامات کابل در کنار همکاری با مقامات تهران، در مواقعی از اهرم هیرمند به منظور دست یابی به اهداف و ارتقاء قدرت خود استفاده نمایند و از این طریق برای مناطق شرقی ایران تهدیدات زیست محیطی و امنیتی ایجاد نمایند. برای تحلیل داده های این پژوهش از روش تحلیل کیفی استفاده شده است.
بررسی عوامل موثر بر کارآیی فنی تولید گندم آبی در شهر کشم، کشور افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: گندم آبی تقریبا 75 درصد از تولید داخلی کشور افغانستان را تشکیل می دهد. این محصول در امنیت غذایی، افزایش درآمد و اشتغال کشاورزان این کشور اهمیت زیادی دارد. به همین منظور میزان کارایی گندم آبی و عوامل موثر بر آن در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: داده های این پژوهش به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با تکمیل پرسشنامه از 104 کشاورز گندم کار آبی شهرستان کشم کشور افغانستان به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل کارآیی از روش تحلیل پوششی داده ها استفاده شد. همچنین، برای بررسی عوامل موثر بر کارآیی گندم آبی، مدل رگرسیونی توبیت مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: بر اساس نتایج مدل تحلیل پوششی داده ها، میانگین کارآیی فنی، تخصیصی و اقتصادی کشاورزان، به ترتیب 820/0، 650/0 و 519/0 است. می توان نتیجه گرفت که اکثر زارعین این شهرستان دارای کارآیی فنی بالا می باشند، اما از کارآیی اقتصادی خوبی برخوردار نیستند. به علاوه، نتایج رگرسیون توبیت نشان می دهدکه متغیر تعاونی های کشاورزی اثر مثبت و معنی دار، متغیر سن کشاورز اثر منفی و معنی دار و متغیرهای میزان تحصیلات و تجربه کشاورز اثر منفی و اندازه مزرعه اثر مثبت بر کارآیی فنی دارد.
بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج تخقیق، تشویق زارعان به عضویت در تعاونی های کشاورزی و یکپارچه سازی اراضی باعث بهبود کارآیی فنی تولید گندم آبی این شهرستان می شود.
راهبردهای دیپلماسی آب در تالاب بین المللی هامون
منبع:
امنیت اقتصادی دوره ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۱۲)
21 - 34
حوزه های تخصصی:
از دیرباز رودخانه های مرزی همواره منشأ اختلاف بسیاری میان ایران و افغانستان بوده است. رودخانه مرزی هیرمند در مرز ایران و افغانستان و بحث تأمین حقابه ایران، منشأ برخی تنش ها میان دو کشور است. نتایج این گزارش نشان می دهد که تسهیم آب در حوضه آبریز هیرمند افزون بر شرایط اقلیمی و ویژگی های حوضه آبریز، به شدت از مراودات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سیاست های ناکارآمد آبی دو کشور نیز اثرپذیر است. با توجه به چالش های موجود در شکل گیری وضعیت بحرانی حوضه آبریز هیرمند، تنها چانه زنی بر سر مسائل فنی و حقوقی نمی تواند وضعیت تسهیم آب در این حوضه و همچنین، احیای تالاب های هامون را در پی داشته باشد، بلکه نیاز است دو کشور به این فهم و آگاهی برسند که برای حفاظت و پایداری از محیط زیست تالاب های هامون باید سیاست واحدی به کار گرفته شود. ازاین رو راهکارهایی ازجمله به کارگیری نگاه راهبردی در دیپلماسی آب، عدم وابستگی به کشور خارجی در تأمین آب آشامیدنی استان سیستان و بلوچستان، به کارگیری معامله برد-برد و هوشمندانه با افغانستان، تغییر الگوی کشت کشاورزی در منطقه سیستان و بلوچستان، به کارگیری راه حل دیپلماتیک و استفاده از فشارهای سیاسی و تغییر نگاه افکار عمومی در افغانستان توصیه می شود.
تعهد افغانستان به رعایت قواعد عرفی حاکم بر آبراه های بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق عمومی سال ۲۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۱
251 - 294
حوزه های تخصصی:
افغانستان برحسب موقعیت جغرافیایی و داشتن کوه های مرتفع و پوشیده از برف، سرچشمه چندین آبراه مهم بین المللی بوده که نقش عمده در تأمین آب منطقه دارند. به استثنای آبراه هیرمند، بسیاری از آبراه های افغانستان فاقد رژیم بهره برداری معاهداتی بوده و تابع قواعد عرفی بین المللی اند. این پژوهش رویه حقوقی و رویکرد عملی دولت افغانستان نسبت به قواعد عرفی حاکم بر آبراه های بین المللی را مورد بررسی قرار می دهد. مقاله با بررسی قوانین اساسی، قوانین عادی و سایر اسناد مرتبط نشان می دهد که قواعد عرفی بین المللی بخش مهم از تعهدات حقوقی افغانستان بر مبنای قوانین ملی، قواعد و الزامات بین المللی است که رویه عملی دولت افغانستان نیز بر پذیرش و رعایت آن تأکید دارد. با این وجود اقدامات توسعه دو دهه اخیر افغانستان در حاکمیت قبلی و حکومت دوفاکتوی فعلی (طالبان)، آن طور که باید با تعهدات ناشی از قواعد عرفی بین المللی هم خوانی ندارند. چنین رویکردی در تعارض با اصل استفاده معقول و منصفانه از آبراه های بین المللی و عدم ایجاد خسارت فاحش به سایر کشورها بوده که تداوم آن مسئولیت بین المللی دولت افغانستان را در پی خواهد داشت.
واکاوی اثرات سد سلمای افغانستان بر تنش های آبی کلان شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چشم انداز تأمین و آینده آب شمال شرق (کلان شهر مشهد) علاوه بر تأثیرپذیری از بحران های کلی تنش های آبی کشور، و شرایط طبیعی و اقلیمی منطقه شمال شرق، تحت تأثیر متغیر همسایگی و سیاست های هیدروپلیتیکی افغانستان است؛ چرا که افغانستان ضمن آگاهی از وضعیت جغرافیایی خود (محصور در خشکی بودن)، برای جبران بخشی از نیازمندی هایش در امر توسعه زیرساختی آبی، کشاورزی و اقتصادی، متوسل به سیاست هیدروهژمونی (نقش ابزار گونگی آب) در رابطه همسایگان خود، از جمله ایران شده است. در حقیقت سیاستِ هیدروهژمونی افغانستان، گونه ای از راهبردِ دیپلماتیک و سیاسی این کشور، برای جبران بخشی از خلاء «قدرت-امنیت- هویت»، در موازنه ژئوپلیتیکی با همسایگان است. سدسازی های متعدد، و از جمله ساخت سد سلما، در چارچوب همین تحلیل می گنجد. سؤال اصلی این مقاله چنین است: اصولاً احداث سد سلما بر روی شاخه اصلی هریرود، چه پیامدهایی بر تنش های آبی کلان شهر مشهد دارد؟ به طور واضح سیاست های فرادستی افغانستان در ساخت سد سلما، نواحی پایین دست، از جمله ناحیه شمال شرقی ایران (استان خراسان و کلان شهر مشهد) را با چالش تأمین آب مواجه می نماید. گونه های متعددی از تنش های ژئوپلیتیکی، سیاسی-امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی، از جمله پیامدهای اعمال چنین راهبردی است. پژوهش بر اساس ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی محسوب می شود. اطلاعات پژوهش به شیوه کتابخانه و اسنادی و با مراجعه به منابع معتبر گردآوری شده است.
بررسی روابط آمریکا و پاکستان پس از حوادث 11 سپتامبر و تاثیر آن بر فعالیت های طالبان پاکستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر 2001 و متهم شدن بن لادن و طالبان به تروریست، آمریکا رهبری مبارزه علیه تروریسم را به عهده گرفت و خواستار ائتلاف جهانی علیه آن شد. در این میان پاکستان بیش از هر کشوری مورد توجه آمریکا قرار گرفت؛ به گونه ای که آمریکا از ژنرال مشرف، رئیس جمهور وقت پاکستان، خواست به این ائتلاف بپیوندد. مشرف با پذیرش این درخواست وارد جبهه متحد آمریکا علیه القاعده و طالبان شد. در جریان این نبرد هرچند رژیم طالبان در افغانستان سقوط کرد، اما فعالیت های آنها ادامه یافت، به گونه ای که در شرایط کنونی سرزمین پاکستان نیز از ناحیه گروه های طالبانی به شدت ناامن شده است. این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از تئوری اتحادها و ائتلاف های نظامی در پی پاسخ به این سوال اصلی پژوهش است که «چرا روابط ایالات متحده آمریکا و پاکستان باعث تشدید ناامنی های داخلی پاکستان از سوی طالبان پاکستانی شد؟» یافته های تحقیق حاکی از آن است که اتحاد پاکستان با آمریکا در راستای راهبرد مبارزه علیه تروریسم به تغییر در ائتلاف های قبلی طالبان با دولت پاکستان انجامید که شکل گیری ائتلاف و اتحاد میان گروه های رادیکال پشتون در دو کشور افغانستان و پاکستان را در پی داشت. در همین راستا حتی گروهی به نام «تحریک طالبان پاکستانی» در پاکستان اعلام موجودیت کرد که در حال حاضر گروه های مختلف طالبانی با آن متحد شده و توان و نیروی خود را داخل مرزهای پاکستان متمرکز کرده اند که نتیجه آن گسترش و تشدید ناامنی های داخلی در حوزه سرزمینی پاکستان است.
نوطالبانیسم در افغانستان و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات چند دهه گذشته در افغانستان اثرات گوناگون و گسترده ای بر امنیت جمهوری اسلامی داشته است. اما قدرت گرفتن مجدد طالبان با گرایش های ضدشیعی و ضدایرانی، علاوه بر خطرات گذشته، خطرات امنیتی را نیز برای ایران به همراه خواهد داشت. روش در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و هدف اصلی آن بررسی تأثیرات ظهور طالبان جدید در افغانستان بر امنیت ملی ایران است. چارچوب نظری این پژوهش، نظریه مجموعه امنیت منطقه ای است. به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که قدرت گرفتن مجدد طالبان چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟ به نظر می رسد ایران با تقویت روابط سیاسی و کمک های اقتصادی می تواند تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. یافته های پژوهشی نشان داده است که نبود انسجام داخلی در افغانستان و ناتوانی طالبان در اعمال حاکمیت بر کل کشور و جذب نشدن گروه های مختلف اجتماعی و سیاسی و فرایند دولت سازی و ملت سازی یکی دیگر از مشکلات ظهور نوطالبانیسم در افغانستان است که دامنه ناامنی حاصل از آن، امنیت ایران را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. با توجه به ماهیت تمامیت خواهی طالبان، اگر این گروه نخواهد قدرت را با اقوام دیگر تقسیم کند، برای افغانستان و همسایگانش از جمله ایران چالش خواهد بود. در نتیجه، جمهوری اسلامی باید اقداماتی انجام دهد که تهدیدها را به فرصت ها و ضعف ها را به قوت ها تبدیل کند.
زمینه های سقوط جمهوریت با مطالعه رفتار رأی دهی مردم افغانستان (مطالعه موردی انتخابات ریاست جمهوری سال 2019)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چهارمین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در زمان تقابل حکومت مرکزی با طالبان در مذاکرات صلح دوحه و جنگ در بخش های گسترده کشور برگزار شد. انتخابات پس از چندین ماه به تعویق افتادن، سرانجام در سپتامبر 2019 برگزار شد. خیلی زود آمار شرکت کنندگان سرخط خبرها قرار گرفت. حدود 2 میلیون و 600 هزار نفر یعنی فقط 20 درصد از واجدان رأی دهی پای صندوق های رأی حاضر شده بودند. این عدم استقبال، خبر از تحولی بزرگ در افکار عمومی و اوضاع نابسامان وضعیت سیاسی افغانستان می داد. اینکه زمینه های سقوط نظام جمهوریت در افغانستان در رفتار رأی دهندگان انتخابات ریاست جمهوری سال 2019 چگونه نمود یافته بوده است؟ پرسشی است که در این پژوهش با یاری گرفتن از نظریات رفتار رأی دهی اندیشمندانی همچون پیپا نوریس، رابرت دال و اینگلهارت به روش توصیفی تبیینی و با استفاده از منابع کتابخانه ای در پی پاسخ دادن به آن هستیم. یافته های این پژوهش نشان می دهد رفتار رأی دهی مردم افغانستان زنگ خطر مهمی را برای حکومت مرکزی و به تبع آن حیات دموکراسی به صدا در آورده بود. عدم مشارکت حداکثری در انتخابات که یکی از مهم ترین نمادهای دموکراسی است، نشان دهنده بی اعتمادی مردم به نظام و روشنگر مقبولیت نداشتن آن در جامعه است. رفتار رأی دهندگان افغانستانی در سال 2019 نشان داد که هیچ شخص و گروهی به آن توجه نکرده و کمتر از دو سال بعد نتیجه آن با سقوط جمهوریت و بازگشت طالبان نمایان شد. این رفتار رأی دهندگان زمینه هایی داشته است که در این پژوهش آن ها را بررسی می کنیم.
تحلیل گفتمان پیام «محمد اشرف غنی» رئیس جمهوری سابق افغانستان به مناسبت عید قربان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
315 - 337
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق مطالعه و واکاوی پیام اشرف غنی به مناسبت «عید قربان»(1402) درباره آینده سیاسی افغانستان است. اهمیت تحلیل این پیام در این است که دوسال پس از خروج اشرف غنی از قدرت و تثبیت روزافرون حاکمیت طالبان، دارای نشانه هایی از ناامیدی و تغییر موضع وی در قبال آرایش سیاسی آینده است. در این تحقیق از روش سه مرحله ای نورمن فرکلاف در تحلیل گفتمان انتقادی استفاده شده است. نتایج تحقیق در سطح توصیف نشان می دهد که مولد متن به خوبی از ویژگی های صوری و زبان شناختی در راستای ایدئولوژی پیدا و پنهان خود بهره جسته است. در سطح تفسیر، نتایج نشان می دهد اشرف غنی از بافت موقعیتی و دینی عید قربان استفاده کرده تا خود را به نوعی «قربانی» صلح افغانستان جلوه دهد و فراتر از آن خود را در سطح ملی با برخی از شخصیت های ملی و تاریخی افغانستان«همپایه» سازد. در سطح تبیین، در رابطه با مناسبات قدرت و مبارزات سیاسی و ایدئولوژیک، اشرف غنی در گفتمان سیاسی خود با عنوان «راه سوم»، نوعی مرزبندی جدید از «خود» و «دیگری» در صحنه سیاسی افغانستان ترسیم می کند که براساس آن، وی با گروه طالبان در یک گروه و سایر بازیگران سیاسی در گروه «دیگری» قرار می گیرند. برمبنای این «غیریت» سازی است که ایدئولوژی پنهان این متن، یعنی ایدئولوژی«پشتون والی»، افشا می شود. بنابراین اشرف غنی متهم به «فرار» از کشور، ذیل گفتمان «راه سوم» مجددا در مقام یک «مُنجی» برای افغانستان برای رهایی از وضعیت و شرایط فعلی ظاهر می شود. لذا در مجموع پیام اشرف غنی را نمی توان در تضاد یا علیه ساختار قدرت فعلی (طالبان) در افغانستان دانست.
بررسی درون مایههای اجتماعی شعر دوره ی دوم مشروطه ی افغانستان (مطالعه ی موردی: اشعار عبدالعلی مستغنی، محمود طرزی، قاری عبدالله، عبدالهادی داوی و لودین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
413 - 432
حوزه های تخصصی:
ادبیّات تاریخچه ی هوّیت ملّت ها و منبع هنریِ شناخت اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری است. در تمامی دوره ها، همراهی اجتماع و ادبیّات و تأثیر محیط اجتماعی بر تولیدات آثار ادبی به چشم می خورد. نقش اساسی ادبیّات هنگامی به درستی شناخته می شود که درون مایه ی آن مورد بررسی قرارگیرد. دوره ی دوم مشروطه، عصر شکوفایی ادب و فرهنگ در افغانستان به شمارمی آید. تحوّلات ادبی این دوره نقش بسزایی در دگرگونی و تغییر مسیر ادبیّات معاصر افغانستان داشته است. این دوره، دور ه ی تغییر و تحوّل بنیادین در درون مایه ها و مضامین کهن شعر فارسی و سرآغاز ورود بسیاری از اندیشه ی های نو به شعر و نثر است. هدف از این پژوهش بررسی برجسته ترین درون مایه های اجتماعی شعر دوره ی دوم مشروطه و مشخّص کردن شاعرانی است که نقش بسزایی در ورود مضامین جدید در شعر این دوره داشته اند. نتایج تحقیق از فاصله گرفتن شعر از دربار و جایگزینی مطالبات اجتماعی به جای مدح و ثنای شاهان حکایت دارد. عبدالعلی مستغنی، محمود طرزی، قاری عبدالله، عبدالرحمن لودین و عبدالهادی داوی پنج چهره ی شاخص و تأثیرگذار این دوره اند که نقش بسزایی در خلق درون مایه های جدید و ورود آنها به شعر داشته اند. وطن، آزادی، بیداری، انتقاد از حکومت، دعوت به مبارزه، استعمارستیزی، اتّحاد، تعلیم و تربیت، نکوهش رشوه خواری، شکوه از روزگار و ... از مهم ترین درون مایه های اجتماعی اشعار این شاعران است.
تبیین راهبرد دیپلماسی اقتصادی ایران در افغانستان پسا طالبان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۰۳
268 - 300
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین راهبرد دیپلماسی اقتصادی ایران در افغانستان دوران پس از طالبان است. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و کاربردی (عملی) است و جامعه آماری تحقیق نیز مشتمل بر کارشناسان و استادان دانشگاه در حوزه های مرتبط با روابط بین الملل، ژئوپلیتیک و علوم سیاسی می باشد. حجم نمونه بر اساس مدل کوکران، تعداد 35 نفر تعیین گردیده و تجزیه و تحلیل یافته ها نیز با استفاده از نرم افزار spss انجام شده است. نتایج بیانگر آن است که نقش آفرینی ایران در منطقه ژئوپلیتیک شرق پیرامونی در افغانستان، تابع عوامل و متغیرهای مربوطه در سه سطح داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای است. عوامل متعدد داخلی و ژئوپلیتیک جدید افغانستان در دوره پساطالبان و توانایی های ایران در نقش آفرینی آن، تنوع قومیتی در افغانستان، حاکمیت پشتون ها در قدرت و نقش آفرینی های جمهوری اسلامی ایران با توجه به ویژگی های تمدّنی خویش در افغانستان، از اصلی ترین و مهم ترین عوامل نقش آفرینی ایران در منطقه ژئوپلیتیک شرق پیرامونی با تأکید بر افغانستان به شمار می آید. دیپلماسی اقتصادی ایران در افغانستان پس از به قدرت رسیدن طالبان ، در حوزه تجارت کالا با اشکالاتی مواجه شده است ، اما روندهایی برای احیای دس تاوردهای دوران حضور نیروهای خارجی در جریان اس ت . در حوزه صادرات انرژی ، چالش های کمتری وجود دارد. در حوزه ترانزیت با بیشترین پیچیدگی ها و نوعی عدم قطعیت مواجه ایم؛ هرچند چشم اندازهایی برای تداوم سیاست های گذشته وجود دارد . چالش های حقوقی در اختلافات آبی، مهاجرت های غیرقانونی قاچاقچیان مواد مخدر از افغانستان به ایران، دخالت کشورهای بیگانه در امور داخلی افغانستان و مهاجرت های غیرقانونی اتباع افغان به ایران، مهم ترین این چالش ها هستند. در زمینه فرصت های دیپلماسی اقتصادی ایران و افغانستان پس از قدرت یابی طالبان، نتایج نشان داد که عواملی مانند زبان مشترک میان مردمان دو کشور، تبادلات فرهنگی میان دو کشور، اهمیت ایدئولوژی اسلام در هر دو کشور و ظرفیت های فراوان بازار مصرف افغانستان در اختیار ایران، از مهم ترین فرصت های دیپلماسی اقتصادی ایران و افغانستان به شمار می آیند.
بررسی تحول دکترین امنیتی آمریکا در غرب آسیا و الزامات راهبردی جمهوری اسلامی ایران ۲۰۰۹-۲۰۲۲ (مطالعه موردی افغانستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
108 - 131
حوزه های تخصصی:
بررسی دکترین سیاست خارجی ایالات متحده آمریکادرخاورمیانه با تمرکزبرافغانستان بین سال های ۲۰۰۹_۲۰۲۲ حکایت ازاین داردکه یکی ازمهمترین جنبه های سیاستهای خارجی ایالات متحده پیرامون خاورمیانه ومنطقه غرب آسیا بوده و کلیه استراتژیها و سیاستهای اعلامی و عملی آمریکادرخصوص تحولات منطقه و افغانستان با توجه به تحولات اخیر یعنی روی کار آمدن طالبان در این کشور اهمیتی وافر برای وضعیت منطقه خاورمیانه دارد.از منابع کتابخانه ای برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است.در این راستا با استفاده از نظریه ی واقع گرایی در پی پاسخ به این سؤال هستیم که دکترین سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه بین سال های ۲۰۰۹_۲۰۲۲ بر اساس رویکرد نگاه به شرق و مدیریت هزینه ها دچار چه تغییر و تحولاتی شده است؟ تغییر و تحولات دکترین امنیتی آمریکا در غرب آسیا از سال 2009 تا 2022 مبتنی بر ائتلاف سازی و مدیریت هزینه ها در منطقه ، پیگیری منافع از طریق متحدین ، همچنین به دلیل نگاه به شرق و هزینه هایی که در خاورمیانه متحمل شده است، شاهد تغییراتی شامل کاهش دخالت نظامی ، نبرد با القاعده در افغانستان و کاهش دخالت همه جانبه در غرب آسیا بوده است. در نتیجه با اعلام اولویت استراتژیک جدید رقابت با قدرت های بزرگ و به ویژه چین، تغییری دراستراتژی خود ایجاد کرده و با تمرکز بر افزایش حضور خوددر شرق آسیا، به دنبال بهینه سازی حضورخود در کل جهان است. خاورمیانه هم از این امر مستثنی نشده است وکاهش وتغییرحضورنیروهای آمریکایی درمنطقه به ویژه در افغانستان وبسته شدن سه پایگاه آمریکایی درقطرو انتقال آنها به اردن همگی نشان ازتغییر وتحول دکترین سیاست خارجی آمریکادرخاورمیانه دارد.
تبیین راهبرد امنیتی جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
186 - 210
حوزه های تخصصی:
دیر زمانی است که از جدایی اجباری همسایگان، از قلمرو تمدنی ایران می گذرد؛ این مرکز تمدنی، با موقعیت پیوندگاهی در جغرافیای غرب آسیا، همواره میراث دار تهدیدات پنهان و آشکار از سوی همسایگان خود بوده است. در میان 15 همسایه ایران، افغانستان یگانه است؛ چرا که در چند دهه گذشته، ایران در خط مقدم تهدیدات جهانی صادره از سوی افغانستان قرار داشته است. با خروج آمریکا از افغانستان، بار دیگر معادلات قدرت به نفع طالبان دچار تغییر شد و معمای امنیتی افغانستان ابعاد جدیدی به خود گرفت. از این رو، نگارندگان در پی پاسخ به این سوال بودند که «راهبرد مطلوب فراروی جمهوری اسلامی ایران برای تنظیم مناسبات همسایگی با افغانستان کدام است؟». درون دادهای پژوهش به روش کتابخانه ای گردآوری و در سپهر مؤلفه های مفهومی و نظری امنیت، سیاست همسایگی و دیپلماسی اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است؛ روش شناسی حاکم بر متن از ماهیتی توصیفی- تحلیلی برخوردار است. یافته های پژوهش بیانگر این است که جمهوری اسلامی ایران با رویکردی راهبردی، باید مناسبات خود را با همسایه شرقی به گونه ای تنظیم کند تا از رهگذر دیپلماسی فعال اقتصادی و جلب همراهی جامعه جهانی، بتواند تهدیدات سه گانه بازتولید شده در میدان افغانستانِ طالبان را به فرصت های اقتصادی و امنیتی تبدیل نماید. نتیجه پژوهش نشان داد که حل معمای امنیتی افغانستان در سایه فاعلیت دیپلماسی اقتصادی ایران و همراهی بازیگران مؤثر منطقه ای و فرامنطقه ای امکان پذیر است.
چالش های پیش روی افغانستان تحت زعامت طالبان و سناریوهای آینده آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
156 - 181
حوزه های تخصصی:
از زمان سقوط کابل، پایتخت افغانستان، به دست گروه طالبان در ماه اوت 2021، افغانستان به منبع اصلی نگرانی برای کشورهای منطقه و به طور کلی برای جامعه جهانی تبدیل شده است، به ویژه که این کشور از سه چالش اصلی رنج می برد: بحران انسانی که باعث ناآرامی های اجتماعی-اقتصادی شده است. تهدید فزاینده تروریسم برخاسته از افغانستان به دلیل ناتوانی جنبش طالبان در مهار گروه های تروریستی حاضر در خاک افغانستان و همچنین امتناع این جنبش از همکاری منطقه ای یا بین المللی برای مقابله با این تهدید، عدم پذیرش مشارکت سیاسی سایر اقلیت های قومی توسط طالبان، مشروعیت رژیم این جنبش را برای مردم افغانستان و جامعه جهانی زیر سوال می برد و در نتیجه احتمال ناآرامی های سیاسی و امنیتی در کشور را افزایش می دهد. در چنین وضعیتی این سوال مطرح می شود که آینده حیات سیاسی و امنیتی افغانستان تحت زعامت طالبان چگونه خواهد بود؟ در پاسخ می توان گفت با توجه به با چالش های موجود سه سناریو «کودتای درون جنبشی»، «سقوط کابل تحت حاکمیت «سازمان حکومت اسلامی - استان خراسان»، «ظهور دولت موازی با احیای اتحاد شمال» برای آینده افغانستان می توان تصور کرد. روش پژوهش از نوع کیفی و مبتنی بر آینده پژوهی است.
لویاتان غایب و برافتادن جمهوری: آسیب شناسی ناکامی دموکراسی سازی در افغانستان (2001- 2021)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیدایش گروه طالبان در عرصه سیاست افغانستان در دهه ۱۹۹۰ و به دست آوردن قدرت از مهم ترین فراز های سرنوشت ساز این کشور محسوب می شود. سقوط آنان و آغاز دوره جمهوری در سال ۲۰۰۱ نوید ورود افغانستان به مسیر دموکراسی را می داد، اما پیدایی دوباره طالبان در تابستان ۲۰۲۱ جامعه جهانی را شوکه کرد. در این نوشتار می خواهیم ناکامی افغانستان در دموکراسی سازی در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ را از دریچه سنت توسعه پژوهی دارون عجم اوغلو و جیمز ای رابینسون و با تأکید بر سیاست، اقتصاد و تاریخ واکاوی کنیم. با رویکرد کیفی و روش جامعه شناسی تاریخی تبیینی در پی پاسخ این پرسش هستیم که دلیل ناکامی دموکراسی سازی در افغانستان و برآمدن دوباره و سریع طالبان برآیند چیست؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که ماهیت دولت در افغانستان به دلیل ساختار و طراحی ضعیف و قدرت ضددموکراسی جامعه با لویاتان غایب هم خوانی دارد. در چنین بستری قفس هنجار ها تعیین کننده سیاست و مانع تقویت هم زمان دولت (بهروزی اقتصادی و اجتماعی) و جامعه (درونی شدن ارزش های جدید و هوشیاری) و برآمدن لویاتان مقید برای گذار به دموکراسی شده است. برایند این موارد راه را برای بازگشت دوباره اقتدارگرایی طالبان هموار کرد. داده های این نوشتار از راه مطالعات کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده است و در چارچوب نظریه عجم اوغلو و رابینسون بررسی و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهد که دموکراسی سازی در افغانستان هنگامی موفق است که لویاتان از حالت غایب خارج شود و به تقویت جامعه با محوریت فرسایش قفس هنجارهای ضدتوسعه نگاه ویژه داشته باشد.
بررسی سیاست هوشمند ترکیه در افغانستان: با تأکید بر عوامل داخلی و بین المللی از از 2001 تا 2021(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
291 - 311
حوزه های تخصصی:
حضور ترکیه در افغانستان پس از 2001 حاکی از هوشمندی سیاست آنکارا در قبال کابل بود. در چارچوب این سیاست ترکیه تلاش کرد تا قدرت اقناع، محبوبیت و جذابیت خود در افغانستان را گسترش داده و از این طریق پیگیر منافع ملی خود شود. پرسش اصلی مقاله این است که مؤلفه های سیاست هوشمند ترکیه در افغانستان از 2001 تا 2021 چیست و چه عواملی بر حضور این مؤلفه ها مؤثر بوده اند؟ فرضیه مقاله این است که سیاست هوشمند ترکیه در افغانستان در بازه زمانی ذکر شده ترکیبی از کاربرد همه عناصر سخت و نرم سیاست نظیر استفاده از ظرفیت های فرهنگی، سیاسی، نظامی، دیپلماتیک، تجارت و کمک های اقتصادی بوده است. شرایط داخلی آنکارا و کابل و تحولات بین المللی از عوامل مؤثر بر هوشمندی این سیاست در قبال افغانستان محسوب می شوند. مواد خام این فرضیه با شیوه کتابخانه ای گردآوری و با روش توصیفی-تحلیلی پردازش شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که راهبرد ترکیه متأثر از فضای پست مدرنیستی سیاست و پذیرش تحول در معنای آن بوده که در قالب پارامترهایی چون کمک های بشردوستانه، پروژه های اقتصادی-تجاری، اثر گذاری بر شخصیت های قومی و سیاسی و میانجیگری اعمال شد. ارزش های هویت مدار داخلی افغانستان و ترکیه و سازه های منفعت محور مشترک، درک رهبران هر دو کشور از تهدیدها و فرصتها و بدین ترتیب فضای دینامیک نظام بین الملل از عوامل تسهیل کننده این سیاست بودند.
دوگانگی ایدئولوژیکی طالبان در مواجهه با تفکر انقلاب اسلامی و تاثیر آن بر آینده روابط ایران با افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی انقلاب اسلامی سال ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
85 - 106
حوزه های تخصصی:
ایدئولوژی از تاثیرگذارترین عوامل برسیاست خارجی کشور ها قلمداد می شود. ظهور و شکل گیری ایدئولوژی طالبان تاثیر بسزایی بر تحولات سیاست خارجی افغانستان داشته است. تحولات اخیر افغانستان که منجر به سقوط حکومت اشرف غنی و شکل گیری مجدد امارت اسلامی شد، توجه تحلیلگران عرصه روابط بین الملل را به مسئله افغانستان معطوف نموده است. بررسی دوگانگی ایدئولوژی طالبان در مواجهه با تفکر انقلاب اسلامی و تاثیر آن بر آینده روابط ایران با افغانستان، هدف اصلی و بنیادی پژوهش حاضر خواهد بود(هدف). روش تحقیق بصورت توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای واینترنتی است(روش). درحالی که بسیاری از تحلیل ها به عوامل سیاسی، نظامی، امنیتی، تاریخی و ژئوپلیتیک در آینده روابط ایران وافغانستان اشاره دارد، اگرچه یکپارچگی کامل ایدئولوژیکی ویژگی دوره اول طالبان بوده است، طالبان دوره جدید براساس عوامل موثر داخلی وخارجی، قومیت و ایدئولوژیک به دو گروه با خاستگاه های فکری متفاوت تبدیل شده واز یکپارچگی ایدئولوژیکی فاصله گرفته است، این دوگانگی ایدئولوژیکی عاملی مهم و تاثیرگذار برروابط ایران وافغانستان در دوره جدید طالبان می باشد(یافته ها).
ژئوپلیتیک و جلوه های رقابت استراتژیک بین ایران و پاکستان در افغانستان (2021- 2001)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
113 - 134
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی ایران و پاکستان نسبت به افغانستان تاحدود زیادی تحت تاثیر ژئوپلیتیک این کشور قرار دارد. سوال پژوهش این است که چگونه ژئوپلیتیک بر سیاست خارجی ایران و پاکستان نسبت به افغانستان در دوره زمانی 2001 تا 2022 م اثرگذار بوده است. در پاسخ می توان مطرح کرد با لحاظ مولفه ژئواستراتژی، پاکستان در پی محدود کردن نفوذ هند بعد از کنار رفتن طالبان در 2001 م بود و ایران تلاش می کرد نفوذ رقیب بین المللی اش امریکا در افغانستان را به حداقل برساند. طبیعی بود که رقابت در زمینه ژئواستراتژی، وارد دیگر حوزه ها از جمله ژئواکونومی شود که در قالب آن پاکستان در قالب انگاره «آسیای مرکزی بزرگتر»، و ایران در قالب «کریدور شمال – جنوب» تلاش می کردند افغانستان را به جهان بیرون وصل کنند. از نظر ژئوکالچری هر دو کشور تلاش می کردند با حمایت از گروههای افغانستانی بر نفوذ خویش بیفزایند. روش پژوهش مورد استفاده از نوع تحلیل مقایسه ای کیفی است. هدف این پژوهش بررسی نقش ژئوپلیتیک بر سیاست خارجی ایران و پاکستان نسبت به افغانستان در دوره زمانی 2001 تا 2021 می باشد.