مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
صلح سازی
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاشی برای شناخت جایگاه حل و فصل منازعه در نظام بین الملل است. مدعای این پژوهش این است که مفهوم مذکور بعد از جنگ جهانی دوم در سه مرحله ی: بنیان ها، ساختارها و بازسازی ها شکل گرفته است.حل وفصل منازعه در شناسایی ریشه هاو علل پیدایش منازعات نظامی و چگونگی ایجاد صلح در سطوح داخلی، منطقه ایی، و بین المللی مؤثر بوده است. در دهة اخیر در نتیجه تحول روشهای حل و فصل منازعه، فرهنگ صلح و رسیدن به صلح پایدار از طرف سازمان ملل، سایر مراجع جهانی و پژوهشگران صلح مطرح شده است. تحقق صلح پایدار مستلزم بسترسازی مناسب برای فرهنگ صلح و از جمله عوامل مهم آن توسعه نهادهای سیاسی - اجتماعی و همچنین آموزش آحاد جامعه از سطوح پایین به منظور تغییر رفتارهای خشونت آمیز به صلح آمیز است. این تغییرات بایستی در ساختار سیاسی - اجتماعی جوامع نیز نهادینه شود تا زمینه های صلح پایدار فراهم گردد.
انقلاب اسلامی و صلح سازی برای مدیریت جهان عاری از خشونت بایسته ها و چالشها
حوزه های تخصصی:
صلح سازی از دغدغه های اصلی همه ی جوامع بشری بوده است. اگر نگرش کلازویتزی نسبت به جنگ در رهیافت های روابط بین الملل به کناری گذاشته شود، می توان مدعی شد که همه ی رهیافت های فکری در نگرش های آکادمی دیپلماسی و روابط بین الملل برای مدیریت نظام جهانی به دنبال صلح سازی هستند. نظریه های حل المسائلی و غالب در روابط بین الملل خواهان تغییرات مبتنی بر نگرش های خود، اما با حفظ وضع موجود در ساختار هندسه نظم جهانی هستند. اما نظریه های انتقادی، با گرایش های متفاوت خواهان ساخت دنیای جدیدی مبتنی بر دیالکتیک گفتمانی خود می باشند. مانند نظریه های مارکسیستی که تضاد طبقاتی را مطرح می کنند و یا رهیافت های فمینیستی که سخت دغدغه جنسیت را در سر می پرورانند. انقلاب اسلامی ایران گفتمان جدیدی را در رهیافت های مربوط به صلح سازی مطرح کرده است که نشأت گرفته از رهیافت های فکری اسلامی می باشد. در این روزنه نگرش و بر اساس معرفت شناختی، هستی شناسی و انسان شناسی خاص تفکر اسلامی، پنجره جدیدی به ساخت جهان عاری از خشونت گشوده می شود. در واقع انقلاب اسلامی ایران نیز برای ساخت این دنیای بهتر دارای نظریه انتقادی می باشد و ساختار نظم فعلی را عادلانه نمی داند. از آنجایی که همه ی نظریات انقلابی به نوعی تجویزی می باشند، در نتیجه نظریه صلح سازی انقلاب اسلامی نیز تجویزات مختص به خود را دارا می باشد. نوشتار حاضر کنکاشی در متا تئوری یا رهیافت کلان انقلاب اسلامی در نظام بین الملل است و سپس به تشریح تجویزی این رهیافت فکری، پرداخته می شود. اسلام نظام جهانی را عرصه مداوم مبارزه ی خیر و شر، ظلم و عدل، استکبار و استضعاف می داند اما اعتقاد دارد که نهایتاً با اراده ی انسان ها می توان دنیای بهتری را برپا کرد. دنیایی که مبتنی بر ارزش های متعالی انسانی باشد، و همکاری انسانی بر اساس فطرت مشترک انسان ها را برای نیل به آن هموار خواهد کرد.
صلح سازی در افغانستان: 14 سال پس از توافق نامه بن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به دنبال مداخله نظامی ائتلاف بی نالمللی در سپتامبر 2001 در افغانستان و پس از انعقاد
تواف قنامه بن در همین سال، تلا شهای صل حسازی با هدف ممانعت از وقوع مجدد جنگ
داخلی و ایجاد بسترهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم برای برقراری صلح پایدار در این
کشور آغاز شد. باای نحال و پس از گذشت حدود 14 سال از انعقاد تواف ق نامه بن، فرایند
صل حسازی در افغانستان کماکان با چال شهای عدید های مواجه است. در مقاله حاضر تلاش
شده است به این دو سؤال پاسخ داده شود: فرایند صل حسازی در افغانست ان با چه مشکلات و
مسائلی مواجه بوده و چگونه م یتوان بر آ نها غلبه کرد. یافت ههای تحقیق بیانگر آن است که این
چال شهای فراروی صل حسازی دارای ماهیت امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و عمدتاً
نشئت گرفته از تواف قنامه بن است. ب همنظور غلبه بر این چال ش ها لا زم است رهیاف ت های
بی نالمللی در خصوص افغانستان بر اساس تجربیات به دست آمده در زمین ههای مختلف و نیز
واقعیات موجود در این کشور باز تعریف شده و رهیافت جدیدی مبتنی بر رسیدگی به عوامل
ریش های ایجاد کننده منازعه اتخاذ شود. در این رابطه، در مقاله حاضر چال ش های ف راروی
صل حسازی در افغانستان تشریح شده و را هکارهای جدیدی که جهت غلبه بر این چال ش های
ضروری است، ارائه شده است
جایگاه نماینده ویژه دبیرکل در نظام ملل متحد و نقش آن در تحولات افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۴۵ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲
273-293
حوزه های تخصصی:
سازمان ملل متحد برای پاسداری از صلح و امنیت بین المللی در جهان و سایر اهداف مندرج در منشور تأسیس شده است. این سازمان علاوه بر ارکان و نهادهای تابعه خود از نهاد نماینده ویژه دبیرکل در راستای اهداف خود، به ویژه در حفظ صلح و امنیت بین المللی بهره برده است. نهاد نماینده ویژه، مخصوصاً پس از فعالتر شدن سازمان ملل متحد سهم بزرگی را در امر میانجیگری و صلح سازی ایفا کرده است. بیشترین فعالیت ها و ایفای نقش سازمان ملل متحد در بحران چندین دهه افغانستان نیز از مجرای نماینده ویژه دبیرکل انجام شده است. از این رو در این تحقیق، مفهوم، وضعیت، جایگاه و مبانی حقوقی این نهاد در نظام ملل متحد تحلیل، و نقش آن در قضایای افغانستان به ویژه در امر صلح سازی و استقرار حکومت جدید و نقش مهم آن در هدایت اقدامات سازمان ملل و هماهنگ سازی فعالیت های جامعه جهانی در افغانستان بررسی شده است.
نقش رسانه های نوین در حل و فصل منازعات بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسانه های نوین یک اصطلاح فراگیر است که اشاره به ابزارهای رسانه ای دارد که به شیوه های تعاملی و مشارکتی به کار گرفته می شود. حضور و تاثیرگذاری رسانه های نوین در تمامی ابعاد حیات بشری اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سطح روابط فروملی، ملی و بین المللی به طور روزافزون در حال گسترش است. این فناوری ها، همراه با رشد روزافزون شرکتهای چندملیتی، سازمان های بین دولتی و بازیگران غیردولتی، یک جهان بدون مرز را ایجاد کرده است و نظام دولت ملت را بی اعتبار ساخته است. با وجود ادبیات گسترده پیرامون نقش رسانه های نوین در اهداف خرابکارانه(تروریسم، جرم)، نقش رسانه های نوین در صلح سازی و حل و فصل منازعات کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در همین راستا، این پژوهش به بررسی نقشی که رسانه های نوین می توانند در حل و فصل منازعات و برقراری صلح ایفا کنند، می پردازد. برهمین اساس، سوال پژوهش حاضر این است که رسانه های نوین چگونه می توانند در حل و فصل منازعات و برقراری صلح نقش آفرینی کنند؟ فرضیة پژوهش این است که رسانه های نوین از طریق تغییر ایستارهای افراد و بازسازی اعتماد، توانمندسازی گروه های اجتماعی و تنوع بخشی مجاری ارتباطی می توانند بسترهای دموکراتیک حل وفصل منازعات و برقراری صلح را تقویت کنند. روش پژوهش، توضیحی تبیینی است.
صلح سازی ایمان محور در فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
pure life, Volume ۶, Issue ۱۷, Spring ۲۰۱۹
85 - 99
حوزه های تخصصی:
جهان معاصر عرصه ای آکنده از تنش، چالش، نزاع و درگیری میان انسان ها، ملت ها و دولت هاست که برای رهایی از آن راهی جز استقرار مهر و آشتی و تلاش جمعی برای صلح سازی نیست. روی دیگر زندگی انسان معاصر، زندگی ثانوی است که در سایه عصر ارتباطات و اتصالات و فناوری های نوین اطلاعاتی رخ داده و همه ویژگی های فضای واقعی را با پیچیدگی های رفتاری و ارتباطی میان کاربران دارا است. در این میان، صلح سازی ایمان محور یکی از بهترین مدل های صلح سازی است که کنشگران ایمانی تلاش می کنند به مدد آن، بر درگیری های انسان فائق آمده و صلح و ثبات و زیست ایمانی را برای جامعه بشری- چه در زندگی واقعی و چه در زیست مجازی- به ارمغان آورند. پژوهش حاضر پس از واکاوی مفردات پژوهش، به ارائه مدل صلح سازی ایمان محور در صورت بندی های چهارگانه نزاع در فضای مجازی پرداخته است.
تحول در نظام سیاسی آپارتاید در آفریقای جنوبی و صلح سازی؛ بخشش یا انتقام؟ (1999-1989)؛ (آموزه هایی برای جامعه ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
165 - 196
حوزه های تخصصی:
سفیدپوستان در آفریقای جنوبی از سال 1948 به مدّت 46 سال، نظام سیاسی مبتنی بر تبعیض نژادی را بنیاد نهاده و پیوسته آن را بازتولید کردند. تغییر این نظام و گذار به نظم دموکراتیک طی سال های ۱۹۹۹ ۱۹۸۹ از رویدادهای قابل تأمّل در دهه پایانی قرن بیستم است. درحالیکه خشونت نهادینه در نظام آپارتاید، پایان ناپذیر به نظر می رسید؛ اما سیر تحولات و روی کار آمدن دو دولت «دی کلرک» (۱۹۹۴ ۱۹۸۹) و «نلسون ماندلا» (۱۹۹۹ ۱۹۹۴) ، ضرورت صلح سازی در جامعه ای آسیب دیده و تشنه انتقام را آشکار کرد. سؤال پژوهش: چگونه صلح سازی با سازوکارهای عدالت انتقالی در این جامعه امکان پذیر شد؟ مقاله حاضر، در تبیین تحول سیاسی در آفریقای جنوبی، با کاربست نظریه «ساخت یابی» گیدنز (تعامل ساختار عاملیت) با استفاده از روش پژوهش توصیفی تبیینی بر این فرضیه تأکید دارد که صلح سازی در عدالت انتقالی (همزیستی پایدار پس از آشتی) از طریق برجسته سازی «بخشش به جای انتقام» به گذار از آپارتاید به دولت دموکراتیک در سال های ۱۹۹9-19۸۹ منجر شد. یافته های پژوهش، نشان از نقش آفرینی رهبران و نهادها، نوع عملکرد کمیسیون حقیقت و آشتی با اولویت جبران خسارت بر مجازات و برگزیدن صلح پایدار به جای تحقق شکلی عدالت کیفری دارد. تقویت روح مصالحه در زیست سیاسی و اجتماعی، تسهیل در شکل گیری نظام حزبی، تحکیم رقابت و مشارکت سیاسی و اصلاح ساختاری و نهادی، آموزه های ارزنده این واکاوی برای ایران کنونی هستند.
حمایت از حقوق کودکان در چارچوب عملکرد کمیسیون تحکیم صلح سازمان ملل متحد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۰ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
1287 - 1306
حوزه های تخصصی:
اهمیت مراعات حقوق کودکان در فرایندهای صلح سازی برای رسیدن به صلح پایدار این سؤال را ایجاد می کند که آیا کمیسیون تحکیم صلح سازمان ملل متحد به عنوان نماد و نهاد صلح سازی، به حقوق کودکان و نقش برجسته آن در تحقق صلح توجه داشته است؟ هدف این پژوهش، روشن ساختن چرایی لزوم توجه به حقوق کودکان در فرایند صلح سازی و میزان توجه کمیسیون تحکیم صلح به این موضوع است. مقاله، با بهره گیری از مطالعات پیشین و گزارش های متعدد سازمان ملل متحد، به ارائه ارتباط منطقی میان این دو متغیر پرداخته و برای ارزیابی عملکرد کمیسیون به تحلیل گزارش های آن پرداخته است. تحلیل داده ها مؤید توجه کمیسیون به برخی از حقوق کودکان است که البته این توجه به دلیل درنظر گرفتن نقض حقوق کودکان به عنوان یکی از علل درگیری نیست، بلکه ناشی از آثار گسترده مخاصمات بر آنهاست.
بررسی نقش ائتلاف دینی و فرهنگی رهبران دینی برای صلح سازی در روابط بین الملل
منبع:
صلح پژوهی اسلامی سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
۱۰۴-۷۱
حوزه های تخصصی:
از زمان تاسیس کرسی روابط بین الملل، صلح و نبود خشونت یکی از دلایل اصلی بحث و مجادلات نظری و عملی در جهان بوده است. تاکنون تئوری های زیادی در جهت ایجاد صلح و برقراری امنیت جهانی در عرصه مطالعاتی روابط بین الملل به وجود آمده است و در زمینه های عملی نیز سازمان های ملی و بین المللی زیادی برای بسط صلح در عرصه جهانی تاسیس و فعالیت می کنند. در این میان رهبران دینی به عنوان تنها متولیان فعالیت های دینی و فرهنگی، در ترویج صلح، نقش مهمی را در جامعه جهانی ایفا می کنند. این رهبران، علیرغم فعالیت های فرهنگی متنوع، برنامه گفتگو با سایر ادیان را برای ترغیب و تشویق احترام به حقوق بشر و برقراری صلح و عدالت اجتماعی در جهان دنبال می کنند و تلاش می کنند با هدف گفتگو، به مبانی مشترک دست یابند و بر این اعتقاد هستند که تنها در صورت درک و تعامل متقابل و احترام به عقاید یکدیگر است که زمینه لازم برای رفع سوء برداشت ها و کاهش نزاع های بیهوده و نهایتا بسترهای فهم مشترک محقق خواهد شد. مقاله حاضر، ضمن مروری بر مفهوم صلح، به بررسی نقش رهبران دینی در ترویج صلح در میان ملت ها و ارائه راهکارهایی که این رهبران به واسطه آن می توانند برای صلح سازی، در عرصه روابط بین الملل تاثیرگذار باشند، پرداخته است.
رویکرد دیپلماسی فرهنگی و صلح سازی در فضای جهانی شدن
منبع:
پژوهش ملل مهر ۱۴۰۰ شماره ۶۸
7-22
در تحولات امروزی، دیپلماسی فرهنگی در عرصه روابط بین الملل، در راستای بهبود روابط و مناسبات فیمابین کشورها بعنوان ابزار سیاست خارجی که هنر ترویج و توسعه فرهنگ را برعهده دارد، در فراهم آوردن زمینه همکاری های مشترک و شناخت و شناساندن فرهنگ ها و تبادل ارزش های فرهنگی و تحکیم و تثبیت روابط حسنه میان دولت ها تأثیر بسزایی دارد. بطوریکه امروزه شاهد ایجاد تشکل های فرهنگی مختلفی در طرح جهانی بوده تا با این روش، زمینه منازعات بین-المللی، برطرف گردد. هدف مقاله حاضر این است با تأکید بر تئوری دیپلماسی فرهنگی و قدرت نرم درپی پاسخ به این سوال است که رویکرد دیپلماسی فرهنگی و صلح سازی در فضای جهانی شدن چگونه است؟ یافته ها بیان می کند که نیل به مقاصد سیاسی، امنیتی و اقتصادی، همواره از مهمترین اهداف کشورها در تدوین و اعمال سیاست خارجی شان بوده است. دیپلماسی فرهنگی با تأکید بر اتخاذ رویکردهایی برای همزیستی مسالمت آمیز، تبادل مراودات و ارتباطات فرهنگی و در نتیجه شکل دادن جامعه ای جهان با محوریت امنیت، حقوق بشر، آزادی بیان، مردم سالاری و صلح سازی، بیشتر به سمت دیپلماسی صلح و ممانعت از منازعات بین المللی و دخالت نظامی در حفظ و بقای صلح به ویژه در کشورهایی که حوادث و شورش جنگ های داخلی را از سرگذرانده اند، متمایل می باشد.
دولت ها و مسئولیت اجتماعی - نهادی صلح سازی در جوامع چند فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هشتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۹
60 - 85
حوزه های تخصصی:
جنگ و صلح واقعیت همه جوامع بشری و از جمله جوامع چندفرهنگی با محوریت نهاد دولت است. اینکه آیا صلح محصول عمل دولت هاست یا خیر؟ و صلح واقعیتی سیاسی و امری ساخته شدنی است یا امری ناخودآگاه و فرض گرفتنی؟ همه این پرسش ها تلاش دارند تا نقش دولت ها را بعنوان بزرگترین نهاد سیاسی رسمی در امر صلح مورد بررسی قرار دهند. در هر سمت از این پرسش ها، صاحبنظرانی قرار گرفته اند؛ برخی با برداشت از صلح به مثابه نبود جنگ، دولت ها را کارگزار اصلی بنای صلح در هر جامعه دانسته اند و عده ای دیگر با ابتنای صلح بر گسترش ناخودآگاه یک فرهنگ خاص، از نقش دولت ها در این امر کاسته و بر نقش و مسئولیت نیروهای اجتماعی، نهادهای مدنی و نخبگان تأکید دارند. این مقاله در راستای پاسخگویی به این پرسش است که نقش دولت ها در صلح سازی و مصالحه بویژه در جوامعی که از تنوع و گونه گونی فرهنگی برخوردارند، چه بوده و این دولت ها از چه ویژگی هایی برخوردارند؟ مقاله به لحاظ ماهیت و روش، از نوع توصیفی- تحلیلی و به لحاظ ابزار گردآوری اطلاعات، روش کتابخانه ای و نیز از نظر تجزیه و تحلیل یافته ها در چارچوب روش تحلیل کیفی قابل طرح می باشد. یافته های پژوهش بر این نکته تأکید دارد که پرداختن به موضوع صلح بدون پرداختن به مسئولیت اجتماعی - نهادی و نیز ساخت و بافت سیاسی دولت ها امکانپذیر نبوده و علی رغم منحصر به فرد بودن ماهیت هر تعارض و درگیری، دولت های مصالحه گر از یکسری ویژگی های مشترک همچون برخورداری از ظرفیت های نهادی مناسب، فراگیر بودن، دمکراتیک بودن و تنوع پذیری رسانه ای، حزبی و هویتی و اقتصاد متوازن برخوردارند.
سیاست های روسای جمهور آمریکا پس از 11 سپتامبر و صلح سازی در افغانستان (با تکیه بر دکترین لیبرال- دموکراسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
افغانستان ازجمله کشورهایی است که مدت های مدیدی از ویژگی بی ثباتی برخوردار بوده است و این سبب شده است تا آن چه را که لازمه ایجاد حکومت مقتدر و صلح جو بوده، از بین ببرد و در دوران پس از یازدهم سپتامبر می توان رویدادی را مشاهده کرد که بسترساز بسیاری از وقایع بعد از خود و ایجادکننده زمینه رشد بی ثباتی در منطقه و جهان شده است و به دنبال آن، آمریکا بعد از یازدهم سپتامبر توانست در عرصه جهانی افکار عمومی جهان را در مب ارزه با تروریسم (که بستر رشد آن کشورهای بی ثبات و فرومانده چون افغانستان بوده) با خود همراه سازد. سیاست های آمریکا در افغانستان علاوه بر بازتاب هایی که در عرصه جهانی داشت،در بستر داخلی افغانستان و رابطه آن با کشورهای هم جوار نیز تبعاتی با خ ود به همراه داشته است. آمریکا با این اقدام ها درواقع سعی داشته با سهیم کردن گروه های مختلف درروند قدرت و تسریع روند دموکراتیزه شدن در ایج اد ثب ات در داخل نقش آفرینی کرده است. این ثبات آفرینی به کاهش اقدامات تروریستی و در منطقه و ازجمله برای کشورهای هم جوار خواهد انجامید. ازاین رو، مقاله پیش رو به دنبال این سؤال بوده است که تأثیرات سیاست های آمریکا پس از یازدهم سپتامبر در افغانستان چگونه بوده است؟ فرضیه موردنظر مقاله چنین است که سیاست هایمختلف آمریکا(اعم از نظامی و لیبرالی) و خصوصاً سیاست های لیبرال- دموکراتیک این کشور در جهت ایجاد ثبات و صلح سازی انجام گرفته است. همان گونه که در دیدگاه لیبرالیسم، کشورهای دموکراتیک علی ه کشورهای دموکراتیک دی گر وارد ج نگ نمی شوند، برخی معتقدند که افزایش روند دموکراتیزه شدن افغانستان از طریق نهادهای دموکراتیک، به نوعی کاهش نیروهای گریز از مرکز و درنتیجه ثبات آفرینی در این کشور (افغانستان) را در پی دارد؛ هرچند این سیاست های آمریکا با تناقضات و چالش هایی روبه رو بوده است. نویسندگان در این مقاله از روش تبینی- تحلیلی استفاده کرده اند
نقش آموزش و دانشگاه ها در صلح سازی و مدیریت منازعات منطقه ای: مطالعه موردی خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره هفتم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
181 - 206
دانشگاه ها به طور سنتی به دنبال ارائه آموزش های تخصصی و مهارت های مرتبط با توانمندسازی افراد به منظور ایفای نقشی مفید در تحولات اجتماعی و کسب زندگی مرفه با شغلی آبرومندانه برای دانشجویان هستند و عمدتا به کارویژه دانشگاه ها از منظر آموزشی و آماده سازی افراد برای حضور موثر در اجتماع پرداخته می شود. در این میان نقش آموزشی دانشگاه ها در مناطق و جوامع درگیر منازعه و ظرفیت بالقوه آن در صلح سازی پایدار و ترویج ارزش ها و فرهنگ صلح در جوامع و مناطق منازعه خیز کمتر مورد توجه قرار می گیرد. این مهم به ویژه در منطقه خاورمیانه که آبستن منازعات مختلف است، از اهمیتی مضاعف برخوردار است؛ چرا که وجود رهبران و نخبگانی که پای بند به هنجارهای مشترک و مسالمت آمیز برای حل و فصل اختلافات باشند و از شیوه های مسالمت آمیز برای مدیریت تنش ها بهره ببرند، امکان بروز و تشدید منازعات منطقه ای را تخفیف می دهد و زمینه ها و بسترهای لازم برای صلح سازی پایدار و باثبات را فراهم می کند. بر همین اساس، سوال پژوهش این است که کارکرد آموزشی دانشگاه ها چگونه می تواند در مدیریت منازعات منطقه ای و صلح سازی نقش آفرینی کند. فرضیه پژوهش این است که دانشگاه ها از طریق هنجارسازی(صلح، عدالت، حقوق بشر)، تقویت ظرفیت های مشترک و ظرفیت سازی اجتماعی می تواند موجب گسترش فرهنگ صلح و کاهش شدت و میزان منازعات منطقه ای شود.
دیپلماسی نروژیِ «نبرد در میدان صلح»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
43 - 84
ریزکشور نروژ، در دیپلماسی صلح نامبردار شده و بر خلاف نظریه های سنتِی روابط بین الملل (توجه به سخت افزارِ قدرت و اهمیت یافتنِ کشورها/قدرت های بزرگ) توانسته است با تمرکز بر قدرت نرم نهفته در مزیت های نسبی، برندی فراملی و تصویری ارزشمند از یک میانجی قابل احترام در منازعات داخلی و بین المللی خلق کند. شهرت جهانی و برندِ فراملیِ نروژ، چهره ای از یک کشور کوچک آفریده که نظریه های جاافتاده ی روابط بین الملل را به چالش کشانده است. پرسش نوشتار، شهرت نروژ در دیپلماسی صلح است. زین سبب، نگارندگان با بهره گیری از چارچوب نظریِ برندسازی ملی، کوشش کردند تا نشان دهند که چگونه نروژ (با وجود موقعیتِ حاشیه ای و منابعِ کم) توانسته است در درگیری های بین المللی، از کشور خود، چهره ای پذیرفتنی و هوادارِ صلح (صُلح سازی/صُلح بانی) نشان دهد؛ کاری که بسیاری از کشورهای بزرگ با منابعِ فراوان، نتوانسته اند. به نظر می رسد برند فراملی نروژ در دیپلماسی صلح دستامدِ تمرکز بر مزیت های فرهنگیِ نهفته در ساختارِ دولت ملتِ نروژ بوده است. یافته های نوشتار نشان می دهد که نهادسازی، حمایت های قانونی/مالی از صلح سازی/صلح بانی، میانجیگری در منازعات داخلی و بین المللی متعدد و ادبیات غنی صلح نروژی، تاییدکننده ی انگاره ی پژوهش است.
نقش عدالت انتقالی در بازسازی روابط طرفین در فرایند صلح سازی در جوامع جنگ زده پس از درگیری داخلی، آشوب ها و اعتراضات منجر به خشونت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازسازی روابط میان طرفین در دوران پس از درگیری در یک کشور جنگ زده، هسته اصلی در پرداختن به موضوع صلح سازی و عدالت انتقالی بعنوان ابزاری برای برقراری صلح و جلوگیری از بازگشت مجدد درگیری در اینگونه جوامع است. پرسش اصلی موضوع بحث این است که آیا می توان در جوامع چندپاره و جنگ زده اعتماد ایجاد کرد؟ بازسازی روابط میان طرفین درگیر در دوران پس از درگیری چگونه حاصل می شود؟ پژوهش حاضر به این رویکر گراییده است که بازسازی روابط میان طرفین در دوران پس از درگیری در جوامع جنگ زده از طریق ابزارهای عدالت انتقالی می تواند به تحکیم صلح و جلوگیری از بازگشت مجدد درگیری کمک کند. بعبارت دیگر، فرایندهای عدالت انتقالی از جمله عوامل تاثیرگذاری است که در فرایند صلح سازی به ویژه در بعد ارتباطی آن ایفای نقش می کند. مقاله پیش رو به دنبال تبیین رویکردی یکپارچه نسبت به فرایند عدالت انتقالی است. رویکردی که متضمن بازسازی روابط است که از طریق عناصر و سازوکارهای عدالت انتقالی نظیر عدالت جویی، حقیقت گویی، تصدیق، عذرخواهی، بخشش و مانند آن صورت می گیرد. بهره گیری از داده های کتابخانه ای و اسناد و رویه های بین المللی در قالب پژوهشی توصیفی-تحلیلی نگارنده را در اثبات رویکرد یادشده یاری رسانده است.
صلح سازی و رسیدن به معاهدات صلح از طریق فصل ششم منشور ملل متحد و سایر ارکان آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
235 - 261
حوزه های تخصصی:
شکنندگی و ناپایداری صلح در جهان، ایجاب می کند که عوامل این ناپایداری از منظر حقوق بین الملل، به ویژه فصل ششم منشور ملل متحد، بررسی شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی چرایی ناپایداری صلح از نگاه حقوقی و نیز ارزیابی راهکارهایی حقوقی و عینی به منظور کمک به روند صلح به منظور به اتمام رساندن مخاصمات مسلحانه، انطباق مذاکرات و توافقات مطابق با قواعد حقوق بین الملل است. در این زمینه فرض این نوشتار فصل ششم منشور، توافقات صورت گرفته، نقش شورای امنیت، مجمع عمومی و نهادهای قضایی بین المللی هستند، اما برای همگام سازی این جریانات، نیازمند ارزیابی حقوقی آنیم تا صلح تحقق یابد و پایان این روند به طور واقعی به استقرار صلح کمک کند، نه آنکه صلحی برای شروع دوباره جنگ باشد. آنچه شاهدیم برخوردهای سلیقه ای در مبارزه با خشونت و نمادهای آن در جهان امروز، شکی باقی نمی گذارد، که صلح در عمل تنها برای برخی قابل تصور است. با وجود نابرابری ها و بی عدالتی ها طبیعتاً سخن گفتن از ایجاد صلح ماندگار بدون در نظر گرفتن ساختارهای حقوقی محکم چندان دست یافتنی نیست. ازاین رو بررسی راهکارهای حقوقی ایجاد صلح سازنده و پایدار برای پاسداری از فرایند صلح سازی ضروری است.