مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
افغانستان
حوزه های تخصصی:
فروپاشی شوروی در اوایل دهه 1990 فرصتی مغتنم برای آمریکا بود تا در یک جهان تک قطبی سیاست خارجی خود را به عنوان قدرتی هژمونیک اعمال نماید. ایالات متحده در جایگاه رهبری ناتو(سازمانی که بعد از فروپاشی شوروی دچار بحران هویت شده بود) نقش مؤثری در ابقاء آن به واسطه خلق تهدیدات نوین مانند: تروریسم و بنیادگرایی اسلامی، مقابله با دولتهای مستقل و جنبشهای آزادیبخش مخالف سیاستهای توسعه طلبانه غرب، مقابله با تولید و استفاده از سلاح های کشتارجمعی، تضمین امنیت و ثبات در تولید- استخراج- انتقال انرژی(نفت و گاز) و... که تمامی این موارد به زعم غرب مصادیقی در منطقه خاورمیانه دارند. حملات تروریستی 11سپتامبر را میتوان سهمگین ترین بازتاب سیاستهای متکبرانه و غیر انسانی ایالاتمتحده در خاورمیانه و در قبال مسلمانان دانست. دولت جرج بوش با این استدلال که مورد تهاجم عملیاتی تروریستی قرار گرفته، دفاع را حق خود دانست و با همکاری جامعه جهانی تحت عنوان مبارزه با تروریسم، توانست افغانستان را اشغال نماید. ایالات متحده تلاش کرد 11سپتامبر را ابزاری برای دستیابی به هدف کوتاه مدت مبارزه با تروریست و تسلط بر منطقه خاورمیانه و دستاویزی برای هدف طولانی مدت تثبیت هژمونی بر نظام جهانی قرار دهد، چون آمریکا پس از این حادثه جهان را به دو قطب دوست و دشمن تقسیم نمود تا سیاستهای امپریالیستی خود را توجیه و عملی سازد.
بررسی تطبیقی نقش قوه قضائیه در کشورهای اسلامی افغانستان، مصر، پاکستان و ایران(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بر اساس نظریه تفکیک قوا، قوه قضائیه یکی از سه بخش عمده حکومت بوده و وظایف معینی دارد؛ اما در برخی کشورهای اسلامی وظایف دیگری نیز به آن محول شده است. بررسی تطبیقی این قوه در کشورهای اسلامی ایران، افغانستان، پاکستان و مصر می تواند نقاط قوت و ضعف آن را نشان دهد و در نتیجه قوه قضائیه کار آمدی را پیشنهاد نماید. کاستی های قوه قضائیه افغانستان، عدم نهادهایی مانند دادگاه تخلفات اداری و سازمان بازرسی کل کشور و نبودن نهاد نظارتی برقوه قضائیه است. از طرفی وظیفه تفسیر و تطبیق قانون اساسی از صلاحیت وی خارج است. قوه قضائیه مصر ساختار و تشکیلات منظمی دارد و برای نظارت بر قوه قضائیه نهادهای متعددی پیش بینی شده؛ اما چالش عمده آن وابستگی به ریاست جمهوری است. چالش بزرگ قوه قضائیه پاکستان عدم استقلال است که از رئیس تا قضات، همه منصوب رئیس جمهور است. قوه قضائیه ایران مستقل و دارای تشکیلات منظمی است و نقطه قوت آن نظارت فقیه عادل و مجتهد بر آن است.
نقد و بررسی الگوهای حل بحران هویت و تطبیق آن بر افغانستان معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، به «نقد و بررسی الگوهای حل بحران هویت و تطبیق آن بر افغانستان معاصر» می پردازد. افغانستان یک کشور چندقومی- فرهنگی است که تقریباً سه دهه کامل از جنگ ویرانگر سراسری آن می گذرد. این نوشتار، بدون انکار نقش آفرینی مداخلات بیرونی، علل و عوامل و نیز راه حل های اصلی این جنگ طولانی مدت را در درون خود جامعه افغانستان می جوید و آن را با «بحران هویت ملی» مرتبط می داند. برای حل بحران هویت، دو الگوی نظری وجود دارد: یکسان سازی و چندفرهنگی گرایی. با توجه به تجربه شکست الگوی یکسان سازیِ حل بحران هویت در کشورهای چندقومی فرهنگی، الگوی چندفرهنگی گرایی برای حل این مسئله در این گونه کشورها کارسازتر از الگوی قبلی به نظر می رسد. البته موفقیت این الگو، در گرو استفاده مناسب از ظرفیت های فرهنگی خود جامعه افغانستان است که باید مطابق مختصات قومی فرهنگی و نیازهای عینی و ضرورت های حیاتی این جامعه صورت بندی و بومی سازی شود. در این راستا می توان از مفاهیم اصیل دینی، مانند برابری انسانی، کثرت قومی فرهنگی، کرامت ذاتی بشر و عدالت اجتماعی کمک گرفت.
سنجش وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در عصر دموکراسی سال های 2001 تا 2017(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با سقوط طالبان و برقراری ساختار دمکراتیکِ قدرت در افغانستان انتظار می رفت این کشور در پرتو توسعه سیاسی، شاهد توسعه اقتصادی باشد. این نوشتار به سنجش وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در عصر مردم سالار سازی می پردازد. بدین منظور، ضمن بررسی تحول های استقرار دموکراسی و برنامه های کلان توسعه در این کشور، از رویکردهای نظریِ درباره رابطه دموکراسی و توسعه و تحلیل آماری شاخص های توسعه اقتصادی بهره برده شده است. پرسش نوشتار معطوف به سنجش و بررسی وضعیت توسعه اقتصادی افغانستان در فرایند تحول های سیاسی و دمکراتیک است. بررسی ما نشان می دهد که شاخص های توسعه اقتصادی در سال های 2001 تا 2017 تغییر محسوسی نداشته است. این یافته ها مبین آن است که در جریان دموکراسیزاسیون اقتصاد ملی افغانستان بیشتر معطوف به رشد و نه توسعه بوده است. در این کشور شاخص های کمی توسعه چون تولید ناخالص داخلی و شهرنشینی بهبود یافته است. اما شاخص های کیفی توسعه یعنی فقرزدایی، افزایش درآمد سرانه، توزیع عادلانه ثروت، توسعه انسانی و صنعت رشد چشمگیری نداشته است. از این رو، با توجه به حجم گسترده حمایت های جامعه جهانی، تلاش های مربوط به برقراری دموکراسی در افغانستان بنابر انتظارهای مورد نظر تاکنون به بهبود شاخص های کیفی توسعه منجر نشده است.در واقع، در عصر پساطالبان موفقیت های دولت بیشتر به دموکراسی سیاسی و نه توسعه اقتصادی معطوف بوده است. بنابراین دموکراسی در افغانستان از آنجا که با پدیده های ناامنی، فساد اداری - مالی، تقلب/بحران انتخاباتی، اقتصاد رانتی و تشدید شکاف های طبقاتی شهر و روستا همراه بوده، بیشتر با توسعه اقتصادی رابطه ای ناسازگار داشته است.
الزامات بازنگری در مناسبات ایران با حوزه فارسی زبانان
حوزه های تخصصی:
تجزیه و اضمحلال شوروی و پایان نظام دو قطبی فرصت مناسبی را فراهم نمود تا بازیگران منطقه ای و بین المللی برای دستیابی به نقشی مهم و تأثیرگذار در راستای تحقق اهداف خود گام بردارند. در این بین موقعیت خاص ژئوپلیتیک ایران در منطقه در کنار علقه های کهن و دیرپای فرهنگی، شرایط مساعدی برای ایفای نقش منطقه ای ایران فراهم نمود؛ که البته نه تنها ایران از این فرصت بی نظیر تاریخی به خوبی بهره برداری نکرد، بلکه با اتخاذ سیاست های نامناسب فرصت را به دیگر رقبای منطقه ای واگذار نمود. در میان کشورهای فارسی زبان، با توجه به ظرفیت های بالقوه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، ایران می تواند نقش پررنگ و مهمی در همگرایی و وحدت منطقه ای داشته باشد. در این مقاله سعی شده مشخص شود چه الزامات و ضرورت هایی برای بازنگری مناسبات ایران با کشورهای فارسی زبان وجود دارد و ایران چه رویکرد، مواضع و کارکردهایی را باید در این عرصه در پیش گیرد؟ فرضیه پژوهش این است که با توجه به اشتراکات فرهنگی – هویتی کشورهای فارسی زبان به ویژه ایران، افغانستان و تاجیکستان و لزوم همگرایی منطقه ای، ایران از توانایی ها و قابلیت های لازم برای افزایش قدرت نفوذ و ایفای نقشی کلیدی در منطقه برخوردار است. همچنین در نوشته حاضر، ضمن بررسی جایگاه همگرایی منطقه ای از دیدگاه سازه انگاری و در راستای تحقق اهداف همگرایی منطقه ای فارسی زبانان، بر ضرورت های توجه و بهره گیری بیشتر ایران از ظرفیت های عمیق فرهنگی – هویتی (به ویژه عنصر مشترک زبانی) با تأکید بر بازنگری در مناسبات ایران با حوزه فارسی زبانان پرداخته خواهد شد و نقش، سهم و مسئولیت کلیدی و تاریخی ایران مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
گذار ژئوپلیتیک پس از جنگ سرد و تأثیر آن بر شکل گیری جغرافیای تروریسم در افغانستان (با تأکید بر امنیت ایران)
حوزه های تخصصی:
خلأ به وجود آمده پس از فروپاشی نظام دو قطبی، افغانستان را آوردگاه قدرت های منطقه ای و همسایگان این کشور قرار داد. افغانستان از سوی غرب به فراموشی سپرده شد و اتحاد جماهیر شوروی نیز، درگیر تبعات فروپاشی بلوک شرق و استقلال جمهوری های باقی مانده از خود بود. تداوم جنگ های داخلی بین مجاهدین افغان در راستای اختلافات داخلی و مداخلات خارجی و نبود دولت مقتدر و فراگیر، زمینه مساعدی را برای حضور نیروی سومی به نام طالبان بنیادگرا و سپس حامیان ایدئولوژیک – نظامی ایشان، یعنی سازمان تروریستی «القاعده» در افغانستان فراهم ساخت. در واقع افغانستان در مقطعی پس از جنگ سرد، مهم ترین مأمن جغرافیایی تروریست ها محسوب می گردید. از سوی دیگر غرب نیز، با ابزار ژئوتروریسم در پی اهداف استراتژیک خود در منطقه است. شکل گیری جغرافیای تروریسم در افغانستان، این اجازه را به غرب داده است تا با استفاده از آن، ضمن تداوم حضور خود در منطقه، نسبت به مهار و کنترل کشورهای مخالف خود در منطقه اقدام نماید از سوی دیگر، شکل گیری جغرافیای تروریسم در این منطقه، پی آمدهای جدی امنیتی را برای ایران به عنوان یکی از همسایگان این کشور که منافع متضادی با غرب دارد پدید آورده است. در این مقاله چگونگی شکل گیری جغرافیای تروریسم، تحت تأثیر «گذار ژئوپلیتیک پس از جنگ سرد» و تأثیرات امنیتی آن بر ایران، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
چالش های امنیتی سیستان و بلوچستان به دنبال حضور طالبان و داعش در افغانستان
حوزه های تخصصی:
پس از فروپاشی شوروی، تعریف از امنیت تغییر کرد و تروریسم یکی از عوامل تهدیدزا برای امنیت دولت ها تلقی گردید. دولت ایران و افغانستان در طی سالیان متمادی درگیر مسئله تروریسم و تبعات امنیتی و سیاسی آن بوده اند. در این بین ایران به ویژه استان سیستان و بلوچستان از حضور عناصر تروریستی آسیب های بسیاری را دیده است. باتوجه به آنکه القاعده و طالبان حضور نسبتاً فعالی در افغانستان داشته اند اینک حضور داعش نیز بر چالش های امنیتی افغانستان افزوده و تهدیدات امنیتی ایران و استان سیستان و بلوچستان را نیز افزایش داده است. بر این اساس در پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سوال هستیم که، حضور طالبان و داعش در افغانستان، چه چالش های امنیتی برای استان سیستان و بلوچستان به دنبال خواهد داشت؟ باتوجه به سوال پژوهش، فرضیه ی ما از این قرار است که؛ حضور گروه های تروریستی طالبان و داعش در افغانستان می تواند منجربه، تهدیدات اجتماعی همچون تغییر بافت جمعیتی، تحریک سنی های منطقه بلوچستان، تهدیدات اقتصادی شامل؛ تجارت بین استان با کشورهای منطقه، قاچاق مواد مخدر در بعد سیاسی ناامنی های در سطح کلان برای دولت ایران و در بُعد محیط زیستی موجب تشدید بحران آبی برای استان شود. روش پژوهش حاضر توصیفی_ تحلیلی است.
جایگاه جغرافیای اقتصادی خراسان جنوبی در نمودِ ایده ی "اقتصاد شرقیِ ایران" (با تأکید بر افغانستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بایستگیِ افغانستان در اقتصاد شرقِ ایران احیاگر مجدد نقش استان های مرزیِ شرق در تجارت خارجی کشور طی یک ونیم دهه ی گذشته بوده است. این جستار به وارسی جایگاه خراسان جنوبی در اقتصاد شرقی ایران با روش تبیینی و کاربست جغرافیای اقتصادی پرداخته است. با درنظرداشتِ رقابت های ژئواکونومیکی و ژئوپولیتیکیِ منطقه ای در آسیا و رویدادهای جهانی چون تحریم های جدید آمریکا هدف کندوکاو مزبور نگرورزی به جایگاه اقتصادی استان ها و کشورهای شرقیِ ایران در پیشرفت اقتصادی و برنامه ریزی های تجارت خارجی منطقه ایِ کشور و بازگوییِ اهمال کاری پژوهشگران حوزه اقتصاد، جغرافیا و سیاست از این پیش آمدگی راهبردی است. ازاین رو، نوآفرینی و ایده اصلی پژوهش گونه ای آینده پژوهی و اثبات نقش فرامحلیِ جغرافیای خراسان جنوبی در چارچوب مفهوم جدید اقتصاد شرقی است. به منظور پاسخ به پرسش این گفتار که توانمندی های محیطی خراسان جنوبی در گسترش روابط اقتصادی ایران-افغانستان کدام اند؟ محیط جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی-امنیتی این استان مطالعه گردید. اگرچه تعاملات بازرگانی کشور با همسایگان شرق متأثر از گفتمان غرب بوده است، برآیندها گویای کارایی نقش فراملی خراسان جنوبی در پیش درآمدیِ اقتصاد منطقه ایِ شرق و با محوریت ایران و افغانستان است. رونق اقتصاد شرق نقش بسزایی در توسعه پایدار این استان خواهد داشت. لذا مطالعات استان شناسی در این دو کشور می بایست بر اهمیت سطوح فرامحلیِ جغرافیای اقتصادیِ استان های مرزی توجه یابند.
تحلیلی بر نقش و جایگاه چین در افغانستان و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
: کشور چین با دو دیدگاه اقتصادی و امنیتی تعاملات خود با افغانستان را ادامه می دهد و در بعد اقتصادی سرمایه گذاری در بخش معادن و انرژی است و در بعد امنیتی یکی از عمده نگرانی های چین خطر توسعه گروههای تکفیری و افراطی از افغانستان به چین است و تلاش می نماید با هماهنگی و توافق با گروههای افراطی محلی تامین طرح های اقتصادی خود را تامین و همچنین به دنبال واسطه گری جهت انجام مذاکرات صلح بین دولت افغانستان و طالبان می باشد . نتیجه این تحقیق بیانگر آن است که حضور چین در افغانستان و طرح های این کشور برای ج .ا .ا در وحله اول فرصت است و در صورت غفلت ، فضای مانور ج .ا. ا در افغانستان محدود خواهد شد ، و لذا لازم است ایران در دو بعد اقتصادی و امنیتی در صحنه افغانستان با چین همکاری نماید .علاوه بر موارد فوق لازم است با اقدامات اعتماد ساز نسبت به تغییر نگرش نه چندان مثبت سیاسیون افغانستان نسبت به ایران تلاش گردد . در مجموع می توان گفت که مکمل این اقدامات بنابر نظر مثبت تعداد 86 درصد از پرسش شوندگان ، انعقاد پیمان راهبردی بین ایران و افغانستان است .
تحلیل راهبردی عوامل داخلی اثرگذار بر آمایش سرزمینی در کشور افغانستان مبتنی بر استدلال های ژئوپلیتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترقی و تکامل جوامع بشری یکی از مهم ترین دغدغه انسانی در طی تاریخ بوده و هست و هم چنان رسیدن به توسعه یکی از اهداف اساسی مردم در جوامع است. امروزه توسعه در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به خصوص توسعه به روش مدرن یکی از فراگیر ترین موضوعات در جوامع بشری به خصوص کشور های در حال توسعه است. کشور افغانستان از جمله کشورهایی است که تحت تأثیر سیاست و امنیت داخلی و خارجی از حرکت در مسیر توسعه بازمانده است. بنابراین برنامه ریزی جهت توسعه سرزمینی این کشور نیز در گرو حل و چاره اندیشی مسائل سیاسی- امنیتی است. برنامه ریزی راهبردی با چهارچوب و ملاحظات سیاسی و امنیتی می تواند سبب کاهش تهدیدات امنیتی و چالش های سیاسی و در نتیجه توسعه سرزمینی گردد. بنابراین در این مقاله سعی شده است تا عوامل داخلی اثرگذار بر آمایش سرزمینی در کشور افغانستان از منظر ژئوپولیتیکی مورد تحلیل قرار گیرد. در این راستا این سوال قابل طرح است که: از منظر ژئوپولیتیکی چه عوامل داخلی (قوت ها و ضعف ها) و چگونه برآمایش سرزمینی در کشور افغانستان اثر می گذارند؟ این مقاله به شیوه ای توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است و داده های مورد نیاز نیز به شیوه کتابخانه ای، اسنادی و بهره گیری از پایگاه ها و سایت های معتبر اینترنتی گردآوری شده است.
بایسته های همکاری مطلوب رسانه ای میان کشورهای فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه رسانه بین الملل سال چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
69 - 88
حوزه های تخصصی:
رسانه ها برای تقویت هویت فرهنگی مشترک و ایجاد همگرایی بین ملت ها، عنصر بسیار تأثیرگذاری در دیپلماسی فرهنگی بین کشورها هستند. هدف این مقاله شناخت و معرفی بایسته های همکاری مطلوب رسانه ای میان کشورهای فارسی زبان (ایران، افغانستان و تاجیکستان)، برای توسعه طرح های رسانه ای در قالب تولید و توزیع محصولات رسانه ای با تأکید بر راه اندازی تلویزیون مشترک است. در این مقاله، پس از مصاحبه با کارشناسان و فعالان رسانه ای در زمینه کشورهای فارسی زبان، اطلاعات و داده های جمع آوری شده از طریق روش تحلیل مضمون، سامان بخشی و صورت بندی شده اند. در این خصوص با استفاده از نرم افزار ویژه کدگذاری تحقیقات کیفی (MAX QDA) داده ها و کدها ذیل مقوله ها و زیر مقوله ها طبقه بندی شده و در قالب جداول ارائه شده است. مضامین به دست آمده، ذیل سه مقوله اصلی تبیین شده اند: «نقاط قوت موجود در عملکرد و ساختار رسانه ای سه کشور، نقاط ضعف موجود در عملکرد و ساختار رسانه ای سه کشور، الزامات همکاری رسانه ای میان سه کشور». براساس یافته ها، می توان با تأکید بر موضوعات فرهنگی و هویّتیِ کشورهای فارسی زبان، به تولید و پخش محصولات رسانه ای، در رسانه های داخلی این کشورها مبادرت کرد. فرایند همکاری رسانه ای میان کشورهای فارسی زبان، باید بر اساس ایجاد واحد پشتیبانی و سازوکار تبادل برنامه های رادیویی و تلویزیونی به عنوان یک بانک اطلاعات متنوع و کاربردی در تولید و پخش برنامه ها برای مخاطبان این کشورها باشد.
تأملی انتقادی به چالش های امنیتیِ روابط اقتصادی ایران و افغانستان(2017- 2001م.)
منبع:
سیاست و روابط بین الملل سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
167 - 192
حوزه های تخصصی:
تقویت و ثبات مناسبات اقتصادی کشورهای یک منطقه، تا حدّ زیادی منوط به رفع چالش های امنیتیِ آنان است. این مهم، درخصوص تعاملات بازرگانیِ ایران و افغانستان نیز که در منطقه ای تنش زا واقع شده اند، صِدق می کند. مهم تر آنکه، ایران با وجود موانع امنیتیِ منطقه ای و فرامنطقه ایِ کنونی، توانسته در بازار این کشور نفوذ بسیاری یابد. با این حال، روابط اقتصادی فعلیِ دو کشور، به شدّت از چالش های غالباً امنیتی شده تأثیر پذیرفته است. با هدف اثبات این ادّعا، سؤال اصلی نوشتار حاضر و با تمرکز بر سال های 2017-2001م. آن است که مهم ترین چالش ها و محدودیت های امنیتیِ حاکم بر مناسبات اقتصادی ایران و افغانستان در سطوح ملّی، منطقه ای و فرامنطقه ای کدامند؟ در پاسخ باید گفت که تداوم نگاه امنیتی ایران به افغانستان، منازعات منطقه ای پیرامون دو کشور، و امنیتی شدن ژئوپلیتیک و هویت ایران و افغانستان در سطح جهانی توسّط آمریکا، مهم ترین چالش های مدّنظر هستند. تحلیل مذکور، در چارچوب انتقادی نظریه ی امنیتی شدنِ مکتب کپنهاگ، با روش علّی و فنّ گردآوری کتابخانه ایِ اطّلاعات، انجام گرفته است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که یکی از علل اصلی عدم رشد مناسبات اقتصادی ایران و افغانستان طیّ سال های گذشته، رویکرد امنیتیِ حاکم بر مناسبات تهران-کابل و پویش های امنیتیِ فراملّی بوده است. بر این اساس، ارتقای تعاملات اقتصادی دو کشور می طلبد تا بسیاری از موضوعات و تهدیدات بیش از آنکه در حوزه ی امنیت جای گیرند، می بایست توسّط دولتمردان در حوزه ی سیاست حلّ وفصل شوند.
بررسی اثر قومیت بر ترجیح های زمانی: شواهدی از افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت یکی از اساسی ترین عوامل تاثیرگذار بر رفتار و عملکرد اقتصادی افراد است. از این رو، اقتصاد هویت به عنوان زیرمجموعه ای مهم از شاخه اقتصاد رفتاری، به بررسی اثرگذاری مولفه های مختلف هویت بر رفتار اقتصادی انسان ها می پردازد. پژوهش حاضر در این چارچوب، ضمن تاکید بر تفاوت رفتار انسان ها با آنچه در مدل های متعارف ارائه می شود، ملاحظه های روان شناختی اجتماعی را با استفاده از روش پیش زمینه سازی در قالب یک آزمایش میدانی از دانشجویان افغان، از اقوام تاجیک و هزاره، در نظر می گیرد. نتایج ما نشان می دهد که در جامعه چندقومی افغانستان، مولفه قومیت به عنوان بخش مهمی از هویت اجتماعی مردم، اثری معنادار بر ترجیح های زمانی آن ها (به عنوان یک تصمیم اقتصادی) دارد؛ به طوری که تداعی قومیت، اقوام تاجیک را اکنون گراتر از اقوام هزاره می کند. در حالی که بدون برجسته سازی قومیت، ترجیح زمانی اقوام هزاره بیش تر معطوف به زمان حال است و اقوام تاجیک، آینده گرایی بیش تری از خود به نمایش می گذارند.
تبیین جایگاه قدرت نرم در افزایش نفوذ سیاسی ایران در افغانستان مورد: همکاری های علمی ایران – افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدرت نرم به معنای توانایی جذب دیگران می باشد و این توانایی جذب دیگران، منجر به نفوذ در آنان می شود. استفاده از قدرت نرم درحال حاضر نزد دولت های جهان رواج زیادی پیدا کرده است. قدرت نرم دارای منابع متعددی می باشد. یکی از عواملی که مدنظر این مقاله قرار دارد، بهره گیری از قدرت نرم با استفاده از روابط و همکاری ها ی آموزش عالی در جهت نفوذ سیاسی بیشتر است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش نفوذ سیاسی با توجه به همکاری های علمی بین الملل دانشگاهی با نگاهی به تجربه دانشگاه فردوسی مشهد با دانشگاه های افغانستان می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است. یافته ها ی تحقیق نشان می دهد که در عصر انفجار اطلاعات دیگر نمی توان تنها به عنصر قدرت سخت توجه کرد و علاوه بر عناصر قدرت در حوزه ها ی نظامی، اقتصادی و سیاسی، نباید از عناصر نرم افزاری فرهنگ و آموزش عالی در افزایش توان یک کشور غافل ماند. تلاش ایران جهت نفوذ سیاسی بر افغانستان در عرصه ی سیاست داخلی و خارجی اتخاذ گسترش همکاری ها ی آموزشی به عنوان یک پادایم بی بدیل قدرت نرم در جهت افزایش و ارتقاء جایگاه و پرستیژ ایران در نظام بین الملل و ایفای نقش برتر در منطقه است. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه ها و اسناد مربوط به توافقنامه های بین دانشگاهی دانشگاه فردوسی مشهد با دانشگاه های کابل، قندهار، هرات، موسسه عالی اشراق و دانشگاه بلخ حاکی از قابلیت های اساسی دانشگاه فردوسی مشهد در عرضه خدمات آموزش عالی فراملی از تبادل استاد و دانشجو گرفته تا راه اندازی دوره کارشناسی ارشد و تاسیس یک شعبه دانشگاهی می باشد. در نهایت، این مقاله نمایانگر این موضوع است که ایران می تواند از همکاری ها ی آموزشی برای نفوذ سیاسی بیشتر در کشور افغانستان بهره برداری کند.
تلاش برای تغییر جهت تجارت ایران به سمت شرق در دهه های چهل و پنجاه شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشور ایران از دیرباز با همسایگان شرقی خود، افغانستان و پاکستان، روابط تجاری و ترانزیتی داشته است. این روابط در طول تاریخ تحت تأثیر عوامل مختلف تغییر کرده است. یکی از دوره هایی که ایران کوشید روابط تجاری و ترانزیتی خود را با افغانستان و پاکستان توسعه دهد، دهه های چهل و پنجاه شمسی بود. اسناد نشان می دهد که حکومت وقت ایران پس از کسب آرامش نسبی سیاسی و اقتصادی در این برهه زمانی، بنا به دلایل مختلفی، به دنبال رهیافت های جدیدی برای ایجاد بازارهای خارجی و بهبود وضعیت مسیرهای ترانزیت کشور به سمت مرزهای شرقی بوده است. بدین منظور برنامه هایی را طراحی کرد که از جمله آن توسعه مسیرها و راه های تجاری و همچنین عقد قراردادهای مالی با کشورهای افغانستان و پاکستان بود. این پژوهش درصدد است از طریق روش تاریخی و با تحلیل اسناد و مدارک روابط خارجی و تجاری ایران در این دو دهه به این سؤال پاسخ دهد که توسعه تجارت و بهبود مسیرهای ترانزیتی با کشورهای پاکستان و افغانستان در دهه های چهل و پنجاه شمسی چگونه صورت گرفت؟ بررسی ها نشان می دهد قراردادهای تجاری ایران با همسایگان شرقی ابتدا بر مسئله نفت متمرکز بود، اما چون این کشورها در سایر کالاها با ایران بازار مشترک داشتند، در مراحل بعد ایران موضوع ترانزیت کالا را مورد توجه قرار داد. بازگشایی و ایجاد راه های نوین تجاری که به نوعی بازگشت به موقعیت تاریخی گذشته ایران بود، از جمله برنامه های حکومت وقت در این خصوص بود. هرچند در نهایت تغییر نظام های سیاسی منطقه مانع به ثمر رسیدن تلاش های ایران شد.
نقش مشارکت شهروندان در ارتقای امنیت و توسعه اجتماعی (مطالعه موردی: شهر هرات، افغانستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین موضوع: استفاده از قابلیت شهروندان در جوامع مختلف نقطه قوتی برای ارتقای جایگاه اجتماعی شهروندان و بالابردن امنیت در سطح جامعه می باشد. براین اساس هدف از انجام این تحقیق بررسی وضعیت مشارکت شهروندان در شهر هرات و تاثیر آن بر بالابردن امنیت و توسعه اجتماعی شهروندان است. این تحقیق از نظر هدف نوعی تحقیق کاربردی و از دیدگاه ماهیت، محور این تحقیق نوعی تحقیق توصیفی –تحلیلی می باشد. گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و میدانی (پرسش نامه شهروندان) صورت گرفته است. به منظور رسیدن به این هدف بعد از جمع آوری داده های اولیه ای با بهره گیری از روش همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی، آزمون تی و مانند آن در نرم افزار SPSS رابطه بین متغیرها بررسی شده سپس با استفاده از روش Waspas و GIS تحلیلهای فضایی لازم پیرامون مناطق شهر هرات مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها: یافته ها موید آن می باشد که از نظر وضعیت و تمایل به مشارکت شهروندان دو ناحیه دهم و نهم به ترتیب بالاترین و کمترین سطح مشارکت و از نظر شاخص های مربوط به توسعه اجتماعی ناحیه هفتم شهر هرات بالاترین امتیاز و کمترین آن را ناحیه نهم و نهایتا با توجه به شاخص های مربوط به امنیت شهری بیشترین امتیاز را ناحیه چهاردهم و کمترین آن را ناحیه دهم شهر بدست آوده اند. نتایج: نتایج تحقیق موید آن می باشد که تمایل شهروندان به مشارکت در امور شهری از میزان بالایی برخوردار می باشد و این در حالی است که مسئولین امر نسبت به این مساله کم توجه بوده و از قابلیت و طرفیت شهروندان در برقراری امنیت و به تبع آن بالابردن توسعه اجتماعی جامعه غافل بوده اند که امر نیازمند بازبینی و توجه بیشتری می باشد.
بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی و اقتصادی شیعیان افغانستان از آغاز اسلام تا کنون
حوزه های تخصصی:
پیدایش مذهب تشیع در افغانستان به اوایل دوره اسلام و در واقع دوران امامت علی(ع) باز می گردد. برخی از محققین ظهور این مذهب را با نام قوم هزاره که شیعی مذهب اند، مرتبط می سازند. در واقع حضور قوم هزاره در افغانستان را می توان به عنوان شاخصی برای نشان دادن گستره مذهب تشیع در این منطقه بررسی کرد. از عوامل گرایش قوم افغانی هزاره به مذهب تشیع در افغانستان می توان از موقعیت جغرافیایی، دوری افغانستان از مرکز خلافت، علاقه و محبت شیعیان افغان به خاندان پیامبر(ص) و حضور امام هشتم شیعیان در منطقه خراسان نام برد. این گرایش به مذهب شیعه همواره در میان اقوام هزاره در افغانستان جاری بوده و به دوران حاضر نیز انتقال پیدا کرده است. از جمله اینکه در دوره صفویه، شیعیان افغانستان حضور فعالی در اوضاع سیاسی و اجتماعی داشته اند و حتی شاید بتوان دوره ایلخانیان را آغازگر فعالیتهای مذهب شیعه در افغانستان به شمار آورد. در این تحقیق سعی شده به وضعیت اجتماعی- سیاسی شیعیان افغانستان از آغاز دوره اسلام تا کنون پرداخته شود.
افغانستان و ایران از پیوستگی تا گسستگی
حوزه های تخصصی:
سرزمینی که در تاریخ به نام افغانستان آوازه دارد، به دلایل گوناگون اقلیمی، فرهنگی، جغرافیایی و دینی، تاریخ مشترکی با ایران دارد.این سرزمین به ویژه قسمت های شمالی و غربی آن تا قبل ازسقوط امپراتوری نادر شاه افشار پیوستگی همه جانبه ای با ایران زمین داشته اما پس از مرگ نادر و تجزیه قلمرو او در مسیر گسستگی از ایران گام بر داشته است. اگر چه احمد شاه درانی بنیانگزاردولت مستقل افغانی خود را جدای از ایران نمی دانست اما روند تحولات منطقه و به ویژه سیاست های استعماری انگلستان زمینه های گسستگی کامل حکومت های حاکم بر مناطق شرقی خراسان را فراهم کرد.بررسی روند این گسستگی ، از قدرت یابی دو سلسله ی سدوزایی و بارک زایی تا معاهده پاریس و جدایی هرات، موضوع مقاله حاضر است که با استفاده از روش تحقیق تاریخی و استناد به برخی از منابع و مآخذ ایرانی و افغانی تدوین شده است.
جایگاه سیاسی شیعیان در افغانستان معاصر با تأکید بر آسیب های آن
حوزه های تخصصی:
نزدیک به سی درصد از جمعیت کشور افغانستان را شیعیان تشکیل می دهند. مفهوم عدالت در اسلام و تأکید یافته های مبتنی بر تجارب بشری بر مساوات و دادن نقش به کلیه مردمان یک سرزمین بیان گر ضرورت مشارکت فراگیر ملت ها در تمامی عرصه ها به ویژه قدرت می باشد. این نوشتار تلاش نموده با بررسی تاریخ سیاسی شیعیان در دوره معاصر به شناخت تهدیدهای درون و برون گروهی آن نیز دست یابد. به همین دلیل در تاریخ افغانستان با این سؤال مواجهیم که نقش شیعیان در ساختار سیاسی دوره معاصر افغانستان چگونه است. شکل گیری قدرت سیاسی افغانستان در نبود شیعیان آن، ابهام و تنش در روابط این دو، وضعیتی است که بر کل تاریخ معاصر این کشور سایه افکنده است. وجود موانع جدی در مسیر ورود شیعیان به ساختار قدرت، ضرورت بررسی نقش سیاسی آنان و چالش های آن را مشخص و مهم می نماید. شیعیان به دلیل چالش های درونی و بیرونی از حضور مناسب در ساختار سیاسی افغانستان بازمانده اند. مطالعه ی تحولات سیاسی معاصر شیعیان و تحلیل آن، روش رسیدن به اهداف این پژوهش می باشد. غیبت شیعیان در قدرت، دلایل متعدد داشته و آنان در این مسیر ناگزیر به شناسایی مشکلات و اتخاذ راهکار مبتنی بر آن می باشند. روشن نمودن چالش های بیرونی و درون گروهی شیعیان، که رویکرد قومی و تبعیض در نهاد قدرت افغانستان و فقدان سیستم سیاسی و برنامه استراتژیک در میان شیعان آن، از آن جمله می باشند از نتایج این مطالعه به حساب می آیند.
بررسی مسئولیت مدنی افراد ناتوان ذهنی در حقوق ایران، هند و افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از مباحث اساسی در حقوق مسئولیت مدنی، مسئولیت افراد ناتوان ذهنی(صغار و مجانینِ فاقد تمیز و ناتوان در ادراک) است که در حقیقت یکی از مهم ترین ابعاد ناظر به کیفیت دخالت عناصر ذهنی و روانی است و در تمامی نظام های حقوقی دنیا از دیرباز محل مناقشه بوده است. بنابراین پرسش اصلی این است که چنانچه از سوی افراد ناتوان ذهنی، خسارتی به دیگری وارد شود، آیا افراد مذکور، مسئول جبران خسارت وارده هستند؟ براساس تحقیق حاضر که پژوهشی توصیفی- مقایسه ای، براساس ابزار کتابخانه ای است، علی رغم اینکه حقوق مسئولیت مدنی در قبال این مسئله، بر سر یک دو راهی قرار دارد؛ از یک سو مسائل عاطفی، اخلاقی و ناظر به انصاف و عدالت ماهوی، خواهان تعدیل مسئولیت مدنی این افراد می باشد و از سوی دیگر، دغدغه ایجاد شرایط مطلوب اجتماعی در سایه عدالت صوری محض، بر حمایت از شخص زیان دیده تأکید دارد، به نظر نگارندگان، در این مسأله، آمیزه ای از عدل ماهوی (در سایه احساسات عمومی- عاطفی) با نظم (در سایه مطلوبیت اجتماعی) می تواند توازن و دورنمای مناسبی در راستای برقراری هدف غاییِ عدالت و توازن، ترسیم نماید و تعدیل مسئولیت این اشخاص را مبرهن سازد.