مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
افغانستان
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره نهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۳۰
117 - 150
حوزه های تخصصی:
تحولات افغانستان برای جمهوری اسلامی ایران که دارای مرزهای طولانی با آن کشور است، دارای اهمیت زیادی است. حوادث 11 سپتامبر و حمله ایالات متحده به افغانستان و سرنگونی طالبان، بر اهمیت و حساسیت این کشور افزود. ایران و ایالات متحده در سرنگونی طالبان منافع مشترکی داشتند؛ اما این تفاهم مقطعی پس از اعلام ایران به عنوان «محور شرارت» در ژانویه 2002 از سوی رئیس جمهور آمریکا، جورج بوش پسر برهم خورد و دشمنی بین دو کشور افزایش یافت و همین امر، دورنمای همکاری بین ایران و ایالات متحده در افغانستان را کاهش داد. با روی کار آمدن اوباما در سال 2009 و امضای توافقنامه برجام، احتمال رویارویی نظامی ایران و آمریکا کاهش یافت. هدف مقاله حاضر که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، پاسخ به این پرسش است که پس از سقوط طالبان، چه زمینه های همکاری و رقابت بین ایران و ایالات متحده آمریکا در افغانستان وجود داشته است؟ به نظر می رسد ایران و ایالات متحده منافع مشترکی در ثبات و امنیت افغانستان داشته باشند. این منافع شامل کمک به دولت کابل، جلوگیری از قاچاق مواد مخدر، رسیدگی به بحران پناهندگان افغان، افزایش توانمندی نیروهای امنیتی افغانستان و ایجاد انگیزه برای آشتی ملی است؛ اما تحولاتی مانند امضای پیمان استراتژیک بین ایالات متحده و افغانستان، بر نگرانی های امنیتی ایران افزوده است. خروج نسبی نیروهای آمریکایی از افغانستان، فرصتی دیگر برای تعامل دوباره با ایران پدید آورد. ایالات متحده آمریکا پس از یک دهه مداخله نافرجام، باید تهران را شریکی مناسب برای بهبود چشم انداز صلح و ثبات در افغانستان به شمار آورد؛ اما تنش در روابط ایران و ایالات متحده و تضاد ساختاری دو کشور، تاکنون مانع این مهم شده است.
تبیین ساختاری دگردیسیِ احزاب افغانستان از نظامی گری به مصالحه (نمونه پژوهی: حزب اسلامی گلبدین حکمتیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۷
101 - 125
حوزه های تخصصی:
پیوستن حزب اسلامی حکمتیار به فرآیند صلح ملیِ افغانستان، از مهم ترین پیش آمدهای جنجال برانگیزِ اخیر و اثرگذار بر وضعیت سیاسی-امنیتی و مناسبات منطقه ای این کشور است. ریشه یابی این دولت پذیری و دولت ستیزی تاریخیِ حکمتیار، مسئله اصلی نوشتار حاضر است. هدف طرحِ این پرسمان، بازنمایی نقش سیاست بر خشونت و مصالحه در این کشور ست. پرسش جستار حاضر، این است که علت رویکرد نظامی حزب حکمتیار در برابر دولت های افغانستان (2016-1969م.) و سپس، تغییر آن به رویکرد سیاسی چه بود؟ فرضیه پژوهش که در چارچوب نظریه نظم های اجتماعیِ باز و بسته داگلاس نورث عملیاتی گردیده، بدین شرح است: نوع ساختار سیاسی قدرت در افغانستان در گزینش رویکردهای نظامی یا سیاسی حزب اسلامی تأثیر مستقیم داشته است. طبق یافته های پژوهش، ماهیت و ساختار قدرتِ نظام های پادشاهی (1933م.)، اقتدارگرا (1973م.)، کمونیستی (1978م.)، غیرنهادمند (1992م)، و بنیادگرای افغانستان (1996م.)، که متضاد با خط مشی اسلام خواهی و دموکراسی خواهی حکمتیار بود، رویکردی مسلحانه بر حزب تحمیل کرد. اما ساختار و نظام درحالِ دموکراتیک، نهادمند و اسلامی افغانستانِ پساطالبان، در کنار خروج حداکثری نیروهای خارجی از این کشور، اتخاذ رویکرد مسالمت آمیز حزب را فراهم ساخت. در تحلیل نهایی، سیاست دولت ها و نه ساختار سنتی جامعه، موجد زایش خشونت های اجتماعی افغانستان است.
قوم هزاره در دوره گذار (2019-2001م.) چالش ها و فرصت های پیش رو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله عدم برنامه ریزی و بهره گیری مناسب از پارامترهای هویتی مختلف نظیر دین، زبان و قومیت یکی از عوامل دیرپای ناامنی و بروز اختلافات میان مردم افغانستان بوده است. این در حالی است که وقوع تحولات سیاسی همچون وجود طالبان باعث شده اقوام کوچک تر مانند هزاره ها که علاوه بر تفاوت های قومی دارای برخی اختلافات مذهبی هستند، با چالش های مضاعفی مواجه شوند. به گونه ای که در دوره امارت طالبان، بیشترین فشارها بر آن ها واردشده و باوجود برخی تحولات پسا طالبانی، به نظر می رسد همچنان هزاره ها در دوره گذار (پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری) و موضوع قدرت یابی مجدد طالبان وضعیت مبهمی داشته باشند. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به این مسئله پرداخته است که وضعیت هزاره ها در دوره جدید چگونه بوده و اصولاً هزاره ها با چه فرصت ها و چالش هایی مواجه هستند؟ فرضیه اصلی آن است که هزاره ها باوجود فرصت هایی نظیر امکان اشتراک و سهم یابی رسمی در ساختار سیاسی قدرت و به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه، همچنان با معضلاتی مانند تهدیدات امنیتی و چالش های فرهنگی روبه رو هستند. یافته پژوهش آن است که شخصیت ها و جریان های تندرو در افغانستان به بهانه هایی مانند وجود اختلافات قومی‑ مذهبی خواستار باقی ماندن هزاره ها در ساختارهای سنتی و قومی خود و عدم پراکندگی آن ها در سطح جامعه افغانستان هستند.
جنبش های سیاسی- اجتماعی زنان در افغانستان از امان الله خان تا طالبان
منبع:
پژواک زنان در تاریخ سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴
33-51
حوزه های تخصصی:
بررسی جنبش های اجتماعی سیاسی زنان در تاریخ معاصر با رویکرد فرا روایت هایی که در تاریخنگاری زنان آمده، از نگاه جامعه شناسی تاریخی، دریچه های نویی را بر سیر حرکت تاریخی آنان در دوره گذار از سنت به مدرنیسم، می گشاید. جنبشهای اجتماعی در علم جامعه شناسی به مثابه جریانی از کنشها و تلاش ها از سوی مجموعه افراد تعریف می شود، تا جایی که آلن تورن، جامعه شناسی را علم جنبش های اجتماعی می داند. ماکس وبر، جنبش های اجتماعی را به عنوان اقدام جمعی گروهی از افراد جامعه میداند که برای نیل به اهداف مشخص، کنش های اجتماعی متفاوتی را که منجر به رفتار انسانی معنادار و عمل کنشگرانی دیگر می شود، تعریف نموده است. در این پژوهش با بررسی ابعاد نظری جنبش های اجتماعی سیاسی به ویژگی های جنبش های اصلی و مهم و تاثیرگذار زنان افغانی از امان الله خان تا دوره طالبان پرداخته می شود. روش پژوهش، جستجو در منابع کتابخانه ای و سایت هایی است که در مورد احزاب و تشکل های زنان افغان در تاریخ معاصر، مطالبی مستند ارائه نموده اند. ظهور کنشگران زن در عرصه های سیاسی اجتماعی از دوره امان الله در افغانستان، منشأ تحولاتی مهم در مبارزه با نابرابریها و واپسماندگی این قشر عظیم جامعه را با خود به همراه داشته است. اقدام های متفاوت زنان در جنبش های اجتماعی - سیاسی زنان و بازکاوی هر یک از صورتهای کنش اجتماعی، در خودآگاهی تاریخی و تبیین اقدامات جمعی در قالب جنبش اجتماعی، حرکتهای زنان را از شکل انحصارگرایانه به سوی تشکل های اجتماعی، سیاسی و انجمن ها و احزاب در دوره های بعد و نهاد عمومی فراگیر، سوق میدهد.
تحلیل محتوای مقایسه ای مؤلفه های هویت بخش ملی در کتاب های فارسی؛ دوره ابتدایی ایران و کتاب های دری صنف ابتدایی افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۱ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
47 - 66
هدف کلی از این مقاله تحلیل محتوای مقایسه ای کتاب های درسی ادبیات فارسی دوره ابتدایی کشور ایران و کتاب های دری صنف ابتدایی کشور افغانستان برای تعیین جایگاه مؤلفه های هویت ملی در محتوای این کتاب ها است. در این پژوهش از روش پژوهش تحلیل محتوای تلفیقی (کمی و کیفی) با رویکرد مقایسه ای استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش 6 کتاب فارسی پایه های اول تا ششم دوره ابتدایی در ایران در سال تحصیلی 1398-1399 و 6 کتاب دری صنف های اول تا ششم دوره ابتدایی در افغانستان در سال تحصیلی 1398-1399 است. برای تحلیل محتوای کمی از نرم افزار SPSS و برای تحلیل محتوای کیفی هم از بررسی مضامین کتب درسی و تعیین شاخص های هویت ملی در کتاب های جامعه آماری استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نخست توجه به مؤلفه های هویت بخش ملی در کتاب های درسی فارسی دوره ابتدایی ایران و کتاب های درسی دری صنف ابتدایی افغانستان کمتر از 50 درصد بوده و دوم، درصد فراوانی مؤلفه های هویت بخش در کتاب های فارسی دوره ابتدایی در ایران بیشتر از کتاب های دری دوره ابتدایی در افغانستان است.
شناسایی و بررسی عوامل مؤثربر کاهش فقر شیعیان در افغانستان بر اساس رویکردتحلیل سلسله مراتبی
حوزه های تخصصی:
فقر دارای آثاراقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جوامع بوده است. هدف این تحقیق شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر کاهش فقر شیعیان در کشور افغانستان می باشد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی(AHP) انجام شده و با بهره گیری از نرم افزار اکسپرت چویس عوامل مؤثر بر کاهش فقر رتبه بندی گردیده است. یافته های تحقیق درکشور افغانستان نشان می دهد که چهار عامل عمده در کاهش فقر شیعه ها در این کشور شامل عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاستی-حکومتی و فرهنگی می باشند که هر عامل دارای شاخص های مشخص می باشند و در مجموع 30 شاخص برای این چهار عامل شناسایی شده است. نتایج نشان می دهد عامل سیاستی – حکومتی فقر با داشتن ضریب (0.469) در رتبه اول و معیار عامل اقتصادی فقر، عامل اجتماعی فقر و عامل فرهنگی فقر به ترتیب با داشتن ضریب (0.268 ، 0.152 و 0.112) به ترتیب در رتبه های دوم، سوم و چهارم قرار گرفته است. رتبه بندی شاخص های سی گانه چهار معیار اصلی، به طور کلی نشان می دهد که شاخص فساد اداری و سوء استفاده از قدرت در دستگاه های دولت، فرار سرمایه ها(به علت جنگ های خارجی و نزاع های داخلی) و کوتاهی دولت در تأمین اجتماعی، تأمین غذا، تأمین مسکن و بهداشت عمومی به ترتیب با بیش ترین وزن (0.102 ، 0.096 و 0.088) در رتبه اول تا سوم قرار گرفته اند.
شناسایی روند تغییرات متغیرهای اقلیمی در مناطق کوهستانی (مطالعه موردی: ولایت بامیان افغانستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ولایت بامیان افغانستان یکی از کوهستانی ترین ولایات افغانستان می باشد که در مرکز رشته کوه هندوکش قرار گرفته است. در سال های اخیر اقلیم در این منطقه بی نظم شده و منجر به تغییرات متغیرهای اقلیمی شده که پیامدهایی همچون ذوب گسترده یخچال های کوهستانی، کاهش دبی آب رودخانه ها و غیره شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات دما براثر گسیل گازهای گلخانه ای و نیز تغییرات بارش در مرکز بامیان (عرض جغرافیایی 75/34 درجه شمالی و 75/67 درجه شرقی) است. برای انجام این پژوهش از مشاهدات بیشینه و کمینه و دامنه دمای سالانه برای دوره آماری 2018-1987 استفاده شد. مشاهدات از مرکز ملی جو و اقیانوس ایالات متحده (NOAA) استفاده شد. مشاهدات با شگردهای ترسیمی – آماری و رگرسیون خطی مورد واکاوی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که تغییرات قابل توجه دما طی سه دهه اخیر و در محدوده مورد بررسی رخ داده است. بیشینه، کمینه و دامنه دما به ترتیب 71/0، 34/0 36/0درجه سانتیگراد افزایش را تجربه کرده اند. میانگین، کمینه و بیشینه بارش منطقه مورد بررسی به ترتیب 6/25، 59/5 (درسال 1991) و 9/9 میلیمتر (در سال 2011) بوده است. کاهش بارندگی در دوره مورد مطالعه نیز حدود 9/6 میلی متر بوده است.
نقش و جایگاه سازمان های مردم نهاد حوزه زنان در حقوق کیفری ایران و افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بزه دیدگی زنان و خشونت علیه آنان از معضلات جهان امروز است که به تدریج توجه دولت ها و کنش گران حقوق زنان را جلب کرده است. در این میان، نقش و جایگاه سازمان های مردم نهاد حوزه زنان در راستای توانمندسازی زنان بزه دیده و پیشگیری از بزه دیدگی ثانویه، به ابزاری قوی در مبارزه با خشونت، مبدل شده و به عنوان یکی از مصادیق سیاست جنایی مشارکتی جلوه گر شده است. در دادرسی کیفری ایران با وضع ماده 66، امکان اعلام جرم و شرکت در مراحل دادرسی برای سمن های زنان فراهم شده است. ماده مذکور هر چند از جهاتی مورد ایراد است، چشم انداز روشنی از آینده مشارکت این سازمان ها نشان می دهد. در افغانستان به ویژه در دهه های اخیر، نهادهای مدنی زنان به شکل پروژه ای تأسیس و شروع به کار کرده اند. هر چند، فعالیت این سازمان ها در مرحله دادرسی با خلاء قانونی مواجه است، اما آن ها توانسته اند درمرحله پیشگیری کنشی، خدمات چشم گیری به جامعه زنان افغانستان ارائه دهند.
بررسی مشروعیت آغاز تحقیقات دیوان کیفری بین المللی از عملکرد نیروهای آمریکایی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق عمومی سال بیست و سوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷۱
251 - 272
حوزه های تخصصی:
دیوان کیفری بین المللی در پاسخ به تقاضای دادستان دیوان برای آغاز تحقیقات از جرائم نیروهای آمریکایی در افغانستان، در ۵ مارس ۲۰۲۰ با این تقاضا موافقت کرد اما چالشی که پیش روی دیوان قرار دارد وجود یک قرارداد میان دولت افغانستان و دولت آمریکاست که به موجب آن افغانستان موافقت کرده است سربازان آمریکایی در صورت ارتکاب هر جرمی در خاک افغانستان تحت صلاحیت قضایی انحصاری دولت متبوع خود یعنی آمریکا باشند. آمریکا استدلال کرده است که افغانستان در خصوص سربازان آمریکایی به موجب قرارداد مذکور اختیاری نداشته است که بتواند با عضویت در دیوان کیفری بین المللی این اختیار را به آن دیوان واگذار نماید. از این رو ما با دو قرارداد متناقض مواجه هستیم که دولت افغانستان آنها را منعقد کرده است: یکی اساسنامه دیوان کیفری بین المللی و دیگری قرارداد منعقده با آمریکا. این مقاله چالش های پیش روی دیوان برای آغاز تحقیقات در مورد نیروهای آمریکایی در افغانستان و پاسخ به تعارضات موجود میان معاهداتی که افغانستان آنها را منعقد نموده است، بررسی می کند.
روابط ایران و افغانستان (با تأکید بر مراودات تجاری)
منبع:
امنیت اقتصادی دوره ۹ آذر ۱۴۰۰ شماره ۹ (پیاپی ۹۲)
81 - 96
حوزه های تخصصی:
در روابط بین الملل، کشورهای همسایه جزو عمق استراتژیک محسوب می گردند به طوری که هر تغییر و تحولی در کشور همسایه به علت یک سری اشتراکات و نزدیکی جغرافیایی، تأثیرات دومینویی بر همسایگان و حتی منطقه دارد. ایران پس از چین و روسیه بیشترین تعداد همسایه را در جهان به خود اختصاص داده است. وجود مرزهای طولانی هرچند می تواند به عنوان فرصت تلقی گردد، اما مشکلاتی نیز در پی دارد. در میان همسایگان ایران، کشور افغانستان در طول چند دهه گذشته دچار تحولات گسترده ای شده است که تأثیرات آن تحولات، کشور را بسیار متأثر ساخته است. به طوری که چالش هایی از قبیل: قاچاق، هیدروپلیتیک، حضور کمرنگ رایزن ها و بخش خصوصی در دیپلماسی اقتصادی دو کشور، مهاجران غیرقانونی و افراط گرایی دینی به همراه بی ثباتی سیاسی در افغانستان، همواره به عنوان موانع جدی بر سر راه توسعه روابط بین ایران و افغانستان قلمداد شده است. به منظور رفع چالش های مذکور در آینده نزدیک، راهکارهایی مانند: اتخاذ رویکرد محتاطانه نسبت به طالبان در مراودات آتی، رفع تهدیدات امنیتی ریشه دار با به کارگیری رویکرد امنیت مشارکتی، صدور روادید فصلی برای بهره گیری هدفمند از مهاجران افغانی و اعمال مرزهای نرم، تأکید بر طراحی و اجرای پروژه های استراتژیک توسط ایران در افغانستان و بهره گیری از فعالان بخش خصوصی در پیشبرد مراودات بین دو کشور می تواند کمک شایانی به بهبود و ارتقای سطح همکاری دو کشور نماید.
امکان سنجی بحران ژئواکونومیک در افغانستان و تاثیر آن بر فضای پیرامون
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۴
399 - 414
حوزه های تخصصی:
ظهور قطب های صنعتی با زیربستر انرژی نفت و گاز، ساختارهای اقتصادی را در پیوند با مراکز تولید، ترانزیت و مصرف انرژی ظرفیت سازی کرد که تحت عنوان ژئواکونومیک موضوعیت می یابد. منطقه استراتژیک خاورنزدیک بزرگ به دلیل وجود مخازن بزرگ هیدروکربنی در کانون توجهات قرار دارد و برای تسلط و کنترل بر آن، قلمروهای تحت عنوان پایگاهها و مراکز عملیاتی برای پیشبرد اهداف سیاسی-نظامی و اقتصادی-تجاری قدرتهای بزرگ در نظر گرفته شده است. کشور افغانستان به دلیل موقعیت خاص توپوگرافی-ژئوپلیتیکی و همجواری با قدرتهای جهانی(روسیه و چین) و قدرتهای منطقه ای(ایران، پاکستان و هند)، جزو یکی از این مراکز عملیاتی قرار دارد. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی و استفاده از منابع علمی و پژوهشی ضمن بررسی مسائل ژئواکونومیک افغانستان این فرضیه را مطرح می نماید، ایجاد بسترهای ناامنی و تداوم بی ثباتی در افغانستان در راستای تامین منافع اقتصادی-انرژیک قدرتهای صنعتی و تحت فشار قرار دادن بازیگران رقیب ارزیابی می شود و بر این اساس نتیجه گیری می شود که بحران سیستمی ناشی از بهره برداری از منابع انرژی تحت عنوان بحران ژئواکونومیک، تکوین فرایندهای صلح و ثبات در افغانستان را با موانع بزرگ مواجه خواهد کرد و گسترش و تداوم ناامنی را برای فضاهای پیرامونی اش اجتناب ناپذیر می کند.
تحلیل هیدروپلیتیکی ساختار نوین روابط بین الملل (مطالعه موردی: ایران و افغانستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیدروپلیتیک ترکیبی متوازن از دو واژه آب و سیاست است و تأثیر و نقش آفرینی منابع آب بر روابط سیاسی کشورها را مطالعه قرار می دهد. افزایش تقاضا برای مصرف آب و مدیریت ضعیف منابع آب موجبات تنش بر سر استفاده از منابع آب هم در در درون کشورها و هم در روابط بین کشورها فراهم کرده است. این موضوع در مورد رودخانه بین المللی کاملاً مشهود بوده و به چند شاخه تقسیم بندی می گردد. در سال های پایانی قرن بیستم آب به عنوان موضوعی مهم در کانون بحث ها و مذاکرات بین المللی قرار گرفت و تقریباً هیچ نشست بین المللی که در آن آینده جهان در هزاره سوم میلادی مطرح باشد را نمی توان سراغ گرفت که در آن آب مدیریت آن به صورت یکی از اصلی ترین عوامل و عناصر در دستور کار قرار نگرفته باشد. نشست ریو، آّب به عنوان یکی از موضوعات مهم مورد توجه قرار گرفت و در مفاد پایانی این کنفرانس به طور آشکار به حفاظت و برنامه ریزی برای استفاده بهینه و پایدار منابع آب جهت تأمین نیازهای شرب و غیر شرب اشاره می کند.
بررسی ریشه های عدم موفقیت در جلوگیری از کشت مواد مخدر در جنوب آسیا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال هشتم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
33 - 42
حوزه های تخصصی:
مواد مخدر پدیده ای که در جامعه بشری همزمان با رشد جامعه مدرن به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح شد و امروزه بعد گسترده ای به خود گرفته است. از خصوصیات این پدیده این است که هم در مناطق تولید کننده و هم مصرف کننده آسیب های جدی ای را به نظم اجتماعی وارد می سازد. امروزه گفته می شود که این تجارت بعد از نفت و اسلحه بزرگترین بازار جهانی را از لحاظ ارزش به خود اختصاص داده است. مواد مخدر به عنوان یک تهدید جهانی که مشارکت فعال همه دولتها را برای حل آن می طلبد مطرح می باشد.
منطقه جنوب آسیا که از آن به عنوان هلال طلایی کشت مواد مخدر از آن یاد می شود قسمت اعظم تولید مواد مخدر را به خود اختصاص داده است و سابقه ای حداقل چهار دهه را در تولید و عرضه به بازار های جهانی دارد.
فقدان حاکمیت کارآمد در دو کشور پاکستان و افغانستان علی رغم خواست دولت های منطقه همچون افغانستان، هند، ایران و دولتهای فرا منطقه ای همچون یالات متحده آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا باعث تداوم و افزایش کشت این مواد در این منطقه علی الخصوص افغانستان شده و حتی پس از پیروزی نیرو های ائتلاف به رهبری آمریکا در جنگ افغانستان نیز شاهد این پدیده هستیم
عناصر ژئوپلیتیکی تأثیر گذار در همگرایی میان کشورهای ایران هند، پاکستان و افغانستان و تأثیر آن بر مناطق جنوبی (روش مقایسه ای استفاده از تئوری کانتوری و اشپیگل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام ژئوپلیتیک جهانی بعد از پایان جنگ سرد دچار تحولات گسترده ای شده، که افزایش همکاری های سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی کشورها در مناطق جغرافیایی در جهت ایجاد یک نظام چند قطبی از تحولات جدید نظام ژئوپلیتیک جهانی می باشد. یکی از این مناطق مهم جغرافیایی در نظام ژئوپلیتیک جهانی که قابلیت تبدیل شدن به یک قطب ژئواستراتژیک مستقل در نظام ژئوپلیتیک جهانی را داراست، منطقه شبه قاره هند می باشد که ایران نیز به منظور تأمین منافع ملی خود و در راستای راهبرد همکاری های منطقه ای و با سیاست نگاه به شرق، به دنبال افزایش روابط سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی خود با کشورهای این منطقه خصوصا سه کشور هند، پاکستان و افغانستان بوده است. درتحقیق پیش رو با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی قصد داریم به تبیین میزان همگرایی در روابط ایران و سه کشور هند، پاکستان و افغانستان با استفاده از نظریه کانتوری و اشپیگل بپردازیم. همچنین سوالی که در تحقیق پیش رو مورد استفاده قرار گرفته است این سوال می باشد که میزان همگرایی در روابط ایران و سه کشور هند، پاکستان و افغانستان با استفاده از متغیرهای الگویی چهارگانه و سیستم اثرگذار برون منطقه ای در نظریه کانتوری و اشپیگل به چه میزان می باشد. در پاسخ به سوال فوق باید بیان کرد که در مجموع بر اساس متغیرهای الگویی چهارگانه و سیستم مداخله گر در مدل کانتوری و اشپیگل، روابط ایران و این سه کشور در سطح پایینی قرار دارد.
بررسی پیامدهای بی ثباتی در افغانستان بر مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افغانستان که یکی از همسایگان شرقی ایران است همواره صحنه جنگ و بی ثباتی، درگیری ها و خشونت های فرقه ای بوده است. این پژوهش بدنبال تبیین و تشریح تأثیرات تحولات داخلی و بی ثباتی های موجود در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور افغانستان بر امنیت جامعه ایرانی به ویژه در منطقه سیستان و بلوچستان از سال 1357 تاکنون است هدف اصلی پژوهش بررسی و تحلیل پیامدهای بی ثباتی در افغانستان بر مسائل سیاسی- امنیتی- اجتماعی و فرهنگی استان سیستان و بلوچستان می باشد: فرضیه اصلی که در این پژوهش پیگیری شده است که عبارت از: ده بحران و بی ثباتی در افغانستان موجب افزایش ترددهای غیرمجاز، گسترش قاچاق، اقدامات ضد امنیتی و ... در استان سیستان و بلوچستان شده است روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است که با استفاده از مطالعات کتابخانه ای دنبال شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد مجاورت جغرافیائی ایران با افغانستان طی سه دهه اخیر، باعث افزایش خشونت ها و تروریست های فرقه ای؛ به منطقه سیستان و بلوچستان و تهدیدات امنیتی ناشی از آن برای ایران بوده است. وقوع حوادثی همچون آدم ربائی، انفجارهای تروریستی، کشتار غیر_-- و همینطور نیروهای نظامی و انتظامی صحت این ادعا را اثبات می کند.
کاربست نظریه صلح عادلانه در مورد تحولات افغانستان
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ضمن بررسی ناکامی های دو دهه گذشته در دستیابی به صلح در افغانستان و شکست ماموریت آمریکا در مبارزه با تروریسم و برقراری امنیت و صلح در افغانستان و پیشبرد نظریه صلح لیبرال در افغانستان که در نتیجه حملات 11 سپتامبر 2001 القاعده به برج های دو قلو صورت گرفت، کاربست نظریه صلح عادلانه در تبیین این شرائط و آسیب شناسی وضعیت گذشته و ارائه راهکار در مورد دستیابی به صلح در آینده در چارچوب نظریه صلح عادلانه مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس، ابتدا مبانی و اصول نظریه صلح عادلانه تشریح و سپس این اصول در ارتباط با تبیین علل ناکامی صلح در افغانستان مورد راستی آزمایی قرار گرفت و مشخص گردید که تلاش های صورت گرفته در دو دهه گذشته در جهت برقراری صلح در افغانستان به دلیل عدم برخورداری از حداقل معیارهای لازم برای برقراری صلح عادلانه در افغانستان با شکست مواجه گردید و تنها راه پیش رو در این کشور برای دستیابی به صلح، کاربست نظریه صلح عادلانه با عناصری است که مورد احترام از سوی همه قومیت ها، اقلیت ها، گروه ها و مذاهب باشد.
تحلیل ژئوپولیتیکی چشم انداز آمایش سرزمین در کشور افغانستان و ارائه مدل راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا سال هفدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۲
91 - 103
حوزه های تخصصی:
در ساختار اقتصاد سیاسی جهان برخی کشورها توسعه یافته و برخی در حال توسعه می باشند. برخی از کشورها نیز به دلیل شکنندگی ژئوپولیتیکی و تهدیدات و بحران های داخلی و محیط خارجی نه تنها توسعه نیافته اند بلکه در مسیر توسعه نیز در حال حرکت نیستند. افغانستان نیز در حال حاضر جزء کشورهای بحرانی و توسعه نیافته جهان محسوب می گردد که هیچ چشم انداز مشخصی برای حرکت در جهت توسعه ندارد؛ نه در سطح نظریه پایه توسعه، نه راهبردهای مشخص و منسجم توسعه و نه هیچگونه سند عملیاتی با ضمانت اجرا. این مشکلات افغانستان ریشه در مسائل جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی داخلی و خارجیدارد. بنابراین برنامه ریزی جهت توسعه سرزمینی این کشور نیز در گرو حل و چاره اندیشی مسائل مذکور است. برنامه-ریزی راهبردی با چهارچوب و ملاحظات سیاسی و امنیتی می تواند سبب کاهش تهدیدات امنیتی و چالش های سیاسی و در نتیجه توسعه سرزمینی گردد. بنابراین در این مقاله سعی شده است تا عوامل داخلی و خارجی اثرگذار بر آمایش سرزمینی در کشور افغانستان از منظر ژئوپولیتیکی مورد تحلیل قرار گیرد. در این راستا دو سوال قابل طرح است که: 1) قوت ها، ضعف ها، فرصت ها، تهدیدهای ژیوپولیتیکی کشور افغانستان در راستای آمایش سرزمینی این کشور کدامند؟ 2) براساس عوامل ژیوپولیتیک داخلی و خارجی چگونه می توان چشم انداز آمایش سرزمین در کشور افغانستان را ترسیم نمود؟ این مقاله به شیوهای توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است و داده های مورد نیاز نیز به شیوه کتابخانه ای، اسنادی و بهره گیری از پایگاهها و سایتهای معتبر اینترنتی گردآوری شده است.
واکاوی نقش طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان
منبع:
پژوهش ملل اسفند ۱۴۰۰ شماره ۷۳
71-89
فرایند دولت- ملت سازی موضوع جدیدی نیست اما این پدیده در سال های جنگ جهانی دوم به بعد در بین کشورهای در حال توسعه، توسعه نیافته و جهان سوم رواج یافت. کشورهایی که فاقد یک دولت مرکزی واحد و قدرتمند هستند همواره برای امنیت جهان خطر محسوب شده و می توانند مأمن خوبی برای رشد و پرورش تروریست و تروریسم بین الملل باشند. افغانستان نیز بعنوان یک کشور فروپاشیده پس از دوران حکومت طالبان بین سال های 1996 تا 2001 و پس از خروج نیروهای آمریکا در سال 2021 و فروپاشی دولت افغانستان و بر تخت نشستن دوباره طالبان از این قاعده مستثنی نبوده است. لذا در این مقاله که روش گردآوری داده ها کتابخانه ای بوده و سعی بر آن شده است تا نقش حکومت طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان بررسی گردد. از مطالعات و شواهد موجود می توان نتیجه گرفت به سبب حضور دو دهه ای ایالات متحده و کشورهای ناتو در منطقه و نزاع و درگیری های متعدد با گروه های طالبان و القاعده و همچنین افکار سنتی، ترس از سختگیری ها و عذاب های طالبان، قومیت گرایی و اعتماد نداشتن مردم جامعه به آمریکایی ها، همواره فرایند دولت- ملت سازی با چالش های متعددی روبرو بوده و کشور را به سمت یک حکومت دیکتاتوری طالبانی دیگر سوق خواهد داد.
تأویل نوینی از روابط سیاسی آقامحمدخان قاجار و زمان شاه درانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره روابط سیاسی آقامحمدخان قاجار و زمان شاه درانی، تاکنون نظرهای متفاوت و متعارضی ابراز شده است؛ به طوری که پژوهشگران افغانستان معاصر، زمان شاه را پادشاهی مستقل با قلمرویی فراتر از قلمرو حقیقی اش در نظر گرفته اند؛ پس بر این اساس از برخی کنش های سیاسی، همچون اعزام سفیر به دربار تهران و نامه نگاری با خان قاجار، تأویل خاصی ارائه کرده اند. در مقابل، شمار درخور توجهی از پژوهشگران ایرانی نیز زمان شاه را فقط حاکمی محلی تلقی کرده اند که به جدایی بخش هایی از خاک ایران مبادرت کرده است. هدف اصلی نوشتار حاضر سنجش و بررسی انتقادی این روایت ها و رسیدن به تأویل جدیدی از این مناسبات است. در این چشم انداز، روایت منابع قاجار و درانی درباره مسئله خراسان و مرزهای طرفین در جانب خراسان و تبادل سفرا بررسی شده است. یکی از پرسش های اصلی این است: آیا همان طور که شمار درخور توجهی از دانش پژوهان اظهار کرده اند، ارزیابی مناسبات آقامحمدخان و زمان شاه بر بنیاد الگوی سلطان-والی امکان پذیر است؟ در پژوهش حاضر با بهره گیری از روش مقایسه ای ، روایت های درانی و قاجاری هم زمان با یکدیگر بررسی و مقایسه می شوند. بر بنیاد همین روش مقایسه ای معتقدیم احمدشاه در جایگاه یکی از سرکردگان سپاه نادرشاه و زمان شاه، نواده احمدشاه، همچون آقامحمدخان درصدد دستیابی به قدرت در ایران بودند نه جدایی از سرزمین مادری. نظریه مقاله حاضر این است که زمان شاه درصدد جدایی از قلمرو ایران نبوده است و نباید رخدادهای دهه های بعد و سیاست های استعماری انگلستان را با عطف به ماسبق، به درانیان مربوط دانست؛ بنابراین گاه تأویل ما از رخدادها بر بنیاد وقایع بعدی شکل می گیرد نه بر بنیاد خود رخداد و افراد درگیر در درون واقعه. در مقاله حاضر روابط زمان شاه و آقامحمدخان قاجار با عنایت به نیت ها و رفتارهای کنشگران همان زمان بازاندیشی می شود.
مقایسه سازوکارهای حل و فصل مناقشات انتخابات ریاست جمهوری در کنیا (2017)، افغانستان (2009) و ایران (2009/1388)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناقشات جزئی ذاتی از فرآیند انتخابات هستند که ممکن است در هر مرحله از فرآیند چرخه انتخاباتی روی دهند. هدف پژوهش حاضر، بررسی شباهت و تفاوت سازوکارهای به کار گرفته شده در حل و فصل مناقشات پساانتخاباتی ریاست جمهوری کنیا 2017، افغانستان 2009 و ایران 1388/2009 است. سنت و استراتژی مقایسه در این پژوهش به ترتیب، کیفی، توصیف عمیق و مورد محور با N کوچک بوده است. براساس یافته های پژوهش، سیستم و رویکرد غالب در حل و فصل در کشورهای کنیا و افغانستان، تلفیقی؛ به معنای به کارگیری ترکیبی از سازوکار های رسمی/ دولتی و غیر رسمی/غیر دولتی است، در حالی که در ایران، سیستم و رویکرد غالب، رسمی است و کاربردی از سازوکارهای غیررسمی حل و فصل مناقشه به رسمیت شناخته نشده است. استفاده از سازوکارهای رسمی در هر سه کشور، از جمله شباهت های یافت شده در آن ها بوده است، با این تفاوت که در موارد کنیا و افغانستان به کارگیری این سازوکارها منجر به پذیرش درخواست کاندیداهای معترض و در نهایت، حل و فصل مناقشه شده اما در ایران، درخواست کاندیداهای معترض رد شده است. پژوهش حاضر نشان می دهد، اصلاح قوانین و نهادهای مدیریت انتخاباتی با تمرکز بر موضوع حل و فصل مناقشات احتمالی با «درس آموزی» از موقعیت های مناقشه آمیز گذشته می تواند به ایجاد ساز و کارهایی جدید اعم از رسمی و غیررسمی و یا مکمل منتج شود که به طرفین مناقشه اجازه می دهد تا مناقشه به گونه ای سازنده، منصفانه و خلاقانه و سریع تر حل و فصل شود.