مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
افغانستان
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق با بررسی هیدروپولیتیک رود مرزی هیرود به مسائل بوجود آمده بین ایران و افغانستان پرداخته شده است. اهمیت تحقیق به سبب پدید آمدن چالشهایی در مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی در روابط این دو کشور و همچنین مردمان ساکن در حاشیه مرزی بوده است. وابستگی افغانستان به آب هریرود برای تأمین نیاز آبی و برنامه های توسعه این کشور، مسبب ورود آب به ایران و چالش امنیت آبی شمال شرقی و شهرهای بزرگی نظیر مشهد شده است. این موضوع برای منطقه معضلات سیاسی نظیر مخاطرات برای امنیت ملی، منابع آبی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی مانند مهاجرت گسترده، قاچاق، بیکاری، از بین رفتن کشاورزی و همچنین چالشهای زیست محیطی نظیر معضل امنیت منابع آب شرب و بروز ریزگردها را به همراه داشته است. هدف اصلی در این مقاله بررسی تأثیر رودخانه مرزی هریرود بر روابط هیدروپولیتیک ایران و افغانستان می باشد که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و سایتهای اینترنتی به این موضوع پرداخته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که روابط سیاسی ایران و افغانستان متأثر از هیدروپولیتیک هریرود می باشد. همچنین، به سبب بالادست بودن افغانستان در حوضه آبریز هریرود، تمایل به جلسات مشترک ندارد و این کشور به جبران فرصت های از دست رفته دوران اشغال و جنگ های جهادی و داخلی اکنون به سیاستهای یک جانبه گرایانه متمایل بوده و به استفاده ابزاری از آب در قبال ایران روی آورده است.
چشم انداز و سناریوهای جایگاه طالبان در عرصه حکمرانی آینده افغانستان (با تأکید بر رویکردهای رسانه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه رسانه بین الملل سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
203 - 225
حوزه های تخصصی:
با سقوط حکومت طالبان در سال 2001م (1380 ش)، حضور این گروه در عرصه قدرت افغانستان کمرنگ گردید ولی طالبان با گذشت زمان، ضمن تقویت مواضع خود، به عنوان نیرومندترین بازیگر اپوزیسیون در این کشور ظهور کرد و به دنبال ایفای نقش مؤثر در آینده افغانستان است. سؤال اصلی مقاله حاضر این است که چشم انداز جایگاه طالبان در عرصه حکمرانی آینده افغانستان چیست؟ بر این اساس، هدف اصلی مقاله، ارائه چشم انداز و تحلیل سناریوهای مربوط به جایگاه طالبان در عرصه حکمرانی آینده افغانستان است. چارچوب نظری مقاله، نظریه عصبیت ابن خلدون است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. فرضیه اصلی این است که قدرت طالبان در افغانستان و به خصوص نفوذ و مشروعیت این گروه پس از امضای توافق صلح با آمریکا و فضای حاکم بر مذاکرات بین الافغانی افزایش یافته است. یافته ها نشان می دهد نمی توان جایگاه طالبان را در آینده افغانستان نادیده گرفت. به نظر می رسد طالبان در کوتاه مدت و در جریان مذاکرات بین الافغانی، بحث مشارکت در قدرت را پیگیری خواهد کرد؛ اما در بلند مدت، قصد تصاحب کامل قدرت در افغانستان را خواهد داشت؛ موضوعی که نتیجه آن، مقاومت سایر گروه ها و ادامه نا امنی ها در این کشور خواهد بود.
جایگاه افغانستان در طرح چینی ابتکار کمربند-راه (با تأکید بر راهکارهای رسانه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه رسانه بین الملل سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
247 - 267
حوزه های تخصصی:
افغانستان، همسایه چین است و با جایگیری در قلب آسیا، برای بازیگران جهانی از جمله چین مهم است. افغانستان به همراه پاکستان در طرح ابتکار-راه مشارکت دارد. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که اهداف چین از عبور طرح ابتکار کمربند- راه از مسیر افغانستان چیست؟ این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از رویکردهای نظری موازنه سازی، نظریه رژیم های بین المللی و نظریه وابستگی متقابل به تبیین اهداف و اقدامات قدرت های جهانی و به ویژه چین در صحنه سیاسی افغانستان پرداخته و نقش رسانه های برون مرزی صدا و سیما در بازتاب این موضوع را مدنظر قرار داده است. بر اساس نتایج، بهبود اوضاع اقتصادی منطقه ناآرام سین کیانگ در شمال غرب چین، تثبیت جایگاه اقتصادی و تجاری چین در آسیای مرکزی، توسعه نفوذ اقتصادی چین در افغانستان و پاکستان و احیای جایگاه سنتی چین در مسیر راه ابریشم در چارچوب یک کریدور وسیع زمینی و دریایی با غرب آسیا و اروپا از جمله انگیزه ها و دلایل شکل گیری طرح چین محسوب می شود. همچنین چین به دلیل رقابت با قدرت های بزرگ، خواهان به حداقل رساندن نقش آنها در افغانستان و رسیدن به توازن قدرت با آنهاست؛ بنابراین درصدد جلب اعتماد افغانستان برآمده و خواستار عبور این طرح از افغانستان است.
بررسی روند مولانا پژوهی در افغانستان
عشق به مولانا جلال الدین محمد بلخی و آثار او در تار و پود مردم افغانستان تنیده شده است. عشقی روحانی که ریشه در باورها، اعتقادات مذهبی و زندگی روزمره ی مردمان این سرزمین دارد. هدف تحقیق حاضر کشف و بررسی ریشه های عقیدتی مردم افغانستان در مورد مولانا و ثبت آثار به چاپ رسیده از جانب نویسندگان و پژوهشگران این سرزمین در قالب کتاب ، مقاله، ترجمه و پایان نامه های دوره ی کارشناسی،کارشناسی ارشد و رساله های مقطع دکترا به شیوه ای نظام مند، با در نظرگیری نوعیت آثار و سیر زمانی آن هاست. نتایج حاکی از آن است که مولاناپژوهی در افغانستان پیش از سال 1300 خورشیدی منحصر به زندگینامه نویسی، شرح و تفسیر مثنوی معنوی بوده است. اما با آغاز تحقیقات از جانب استاد خلیل الله خلیلی و چاپ کتاب(نی نامه) در سال 1325 ه . ش راه برای تحقیق و تألیف کتاب و مقاله به شکل مدرن برای سایر مولاناپژوهان افغان باز شد. این پژوهش ها با رویکردهای توصیفی، توصیفی- تحلیلی، تاریخی، تطبیقی و مورد کارانه بوده اند. از آثار به نشر رسیده پیرامون موضوعات مرتبط با مولانا 25.71% به زندگینامه نویسی، 27.85% به موضوعات مرتبط با مثنوی و 46.42% به موضوعات عمومی و جدید پرداخته اند. 10% منابع مورد استفاده در این پژوهش ها، منابع داخلی، 69% منابع ایرانی، 1.96 فیصد منابع ترکی، 10% منابع هندی، 2.25% منابع اروپایی، 2.82% آثار خود مولانا و فیصدی اندکی به منابع تاجیکستانی و آمریکایی اختصاص یافته است. این موضوع بیانگر تاثیرپذیری مولاناپژوهان افغانی از مولاناپژوهان ایرانی و ترجمه های آنان به دلیل نزدیکی جغرافیایی، مشترکات فرهنگی، اعتقادی، تاریخی و مهم تر از همه زبانی است که محققین افغان را بی نیاز به ترجمه و دشواری های آن ساخته است. (رساله ی سپهسالار) اثر فریدون بن احمد سپهسالار ترجمه ی سید محمود علی چاپ هند و سعید نفیسی چاپ تهران، (مناقب العارفین) اثر شمس الدین احمد افلاکی تصحیح تحسین یازیجی و ترجمه ی توفیق سبحانی، (مولانا جلال الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده ای از آنها) اثر عبدالباقی گولپینارلی و ترجمه ی توفیق سبحانی و (شکوه شمس) اثر آنه ماری شیمل و ترجمه ی حسن لاهوتی از پُر استفاده ترین منابع خارجی در تحقیقات محققین افغانستانی هستند.
بازارچه مرزی دوغارون و تجارت زعفران افغانستان
با عنایت بر افزایش روز افزون صادرات مجدد زعفران ایران بوسیله تجار افغانی و همچنین کشت این محصول ارزش مند در افغانستان در پژوهش حاضر به بررسی تجارت زعفران و مشکلات آن در شهر مرزی افغانستان بوسیله مصاحبه بدون ساختار از تجار ایرانی و کشاورزان شهرستان تایباد و همچینین بررسی نظرات کارشناسان و مسئولان در سایتهای خبری ایران و افغانستان، در سال 1397 پرداخته شد. مهترین مشکل برای تجار ایرانی راحتی تردد تجار افاغنه و نبود امنیت برای تردد تجار ایرانی در افغانستان،سهم نداشتن از سود حاصله از صادرات و همچنین صادرات غیر رسمی زعفران بوسیله حمل بار مسافر و قاچاق این محصول و پیاز آن به افغانستان بوسیله رابطان تجار افاغنه در ایران بوده است و پیشنهاد شد که شرکت تعاونی صادرات زعفران با عضویت کشاورزان تاسیس شده تا کشاورزان از سهم ارزش افزوده صاردات و تجارت زعفران بی نصیب نمانند.
فضای پسااستعماری در ادبیات مهاجرت افغانستان نمونه موردی: رمان سبز، سرخ، آبی از عارف فرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات مهاجرت از مهم ترین حوزه های مطالعه نظریه پسااستعماری است. ادبیات داستانی مهاجرت افغانستان به ویژه داستان ها و رمان هایی که به موضوع مهاجرت به غرب مربوط می شوند، بیشترین عناصر و مؤلفه های موردبحث نظریه پسااستعماری را در خود دارند، ازاین روی مطالعه و تحقیق ادبیات داستانی مهاجرت از منظر نظریه پسااستعماری به ویژه شرق شناسی ادوارد سعید حائز اهمیت است. این مقاله قصد دارد از منظر نظریه پسااستعماری به شیوه توصیفی و تحلیلی به مطالعه موردی رمان سبز، سرخ، آبی از عارف فرمان یکی از نویسندگان مهاجر افغانستان بپردازد. هدف دیگر این مقاله تحلیل و بررسی رمان از منظر تقابل دوگانی «خود» و »دیگری» با توجه به گفتمان «شرق» در برابر «غرب» است. در این رمان مهاجر به مثابه مستعمره ، «دیگری» و در «حاشیه» قرار دارد و میزبان به مثابه استعمارگر «خود» است و در «مرکز» قرار دارد. در سبز، سرخ، آبی آنچه حائز اهمیت است در هم ریختن معادله شرق و غرب است که منجر به قرارگرفتن «دیگری» در مرکز می شود. همچنین در این مقاله نشان داده شده است که نظام مردسالاری حاکم بر افغانستان باعث شکل گیری تقابل دوتایی مرد/زن شده که به گفته سیمین دوبووار زن «جنس دوم» و «دیگری» است و به باور اسپیواک فرودستی است که نمی تواند از جانب خویش صحبت کند و زنان افغانستان از سوی جامعه، مردان خانواده و همچنین خود زنان به حاشیه رانده می شوند که آنها را در استعماری چندسویه قرار
تحلیل همبستگی فضایی رشد بخش کشاورزی و غیر کشاورزی در نواحی اقتصادی-کشاورزی افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی دوره ۱۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
87 - 112
حوزه های تخصصی:
بخش کشاورزی با سهم 20 درصدی از تولید ناخالص داخلی و سهم 45 درصدی از اشتغال، مهم ترین بخش اقتصادی افغانستان برای کاهش سطح فقر و بیکاری و بهبود امنیت غذایی در این کشور است. بر همین مبنا، انتظار می رود رشد بخش کشاورزی بر دیگر بخش های اقتصادی نیز اثرگذار باشد. هدف مطالعه ی حاضر، تعیین همبستگی فضایی بین بخش کشاورزی و بخش های صنعت و خدمات به تفکیک نواحی اقتصادی–کشاورزی افغانستان برای بررسی چگونگی ارتباط این بخش با دیگر بخش های اقتصادی با بهره گیری از الگوهای فضایی تابلویی ایستا و پویا می باشد. به این منظور، نواحی اقتصادی-کشاورزی افغانستان تعیین شده و پس از تایید وجود خودهمبستگی فضایی مثبت با استفاده از آماره های تشخیصی، میزان همبستگی فضایی بین رشد بخش کشاورزی در این نواحی در قالب الگوی رگرسیون فضایی در اجزای اخلال (SEM) و همچنین الگوهای ایستا و پویای مختلط خودرگرسیون-خودرگرسیون فضایی (SAR) به عنوان مدل نهایی ارزیابی شدند. در الگوهای برآوردی برای دوره زمانی 1397-1380 علاوه بر اثرات سرریز رشد بخش صنعت و خدمات، به نقش سرمایه گذاری های دولتی، حمایت های بین المللی و سرمایه انسانی با لحاظ ویژگی های خاص قومی، مذهبی و مکانی هر ناحیه نیز توجه شده و اثرات مستقیم و غیرمستقیم حاصل از هر عامل استخراج شد. نتایج گویای سرریز رشد بخش های غیرکشاورزی و نقش سرمایه گذاری های فیزیکی و انسانی (دانش فنی) در پیوندهای منطقه ای رشد بخش کشاورزی می باشد که در نظرگرفتن آن ها در سیاست گذاری منطقه ای بخش کشاورزی، بر اثر بخشی برنامه ریزی های رشد بخش کشاورزی می افزاید؛ همچنین در این زمینه بر اهمیت حفظ استمرار رشد بخش کشاورزی، جذب حمایت های بین المللی و ارتقاء سطح سرمایه انسانی تأکید می شود. از سوی دیگر توجه به سیاست گذاری بین بخشی و توسعه متوازن بخش ها زمینه ساز رشد و توسعه فراگیر اقتصاد افغانستان خواهد بود.
جنبش روشنایی و تغییر رفتار جمعی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رفتار جمعی در افغانستانِ پساطالبان در حال تجربه کردن شکلی جدید و متفاوت از گذشته است. پیش ازاین «سرکوب دولتی»، «روش مسلحانه» و «ماهیت سیاسی-مذهبی» ویژگی های نسبتاً مشترک رفتارهای جمعی افغانستان بود؛ اما جنبش روشنایی با اتخاذ روشی مسالمت آمیز در طرح مطالباتِ اقتصادی خود نمونه ای متفاوت و جدید از رفتار جمعی در این کشور تلقی می شود. جنبش روشنایی یکی از «کارگزاران تغییر» و «کنش های جمعیِ جدید» محسوب می شود که مطالعه آن در درک پویش های مدرن جامعه شناسی سیاسیِ افغانستان حائز اهمیت است. در نوشتار پیش رو به علل ساختاری وقوعِ مسالمت آمیز جنبش روشنایی و پیامدهای سیاسی-اجتماعی آن پرداخته می شود. طبق فرضیه ما گذار افغانستان از ساختار سیاسیِ اقتدارگرا به دموکراتیک از طریق برگزاری انتخابات، آزادی اجتماعات و توزیع قومیِ قدرت عامل تعیین کننده ای در رویکرد مسالمت آمیزِ این جنبش بوده است. فرضیه مذکور بر اساس نظریه رفتار جمعی اسملسر و روش اسنادی آزمون شده است. طبق یافته های این پژوهش، دموکراسی در افغانستان با افزایش دادن آگاهی های اجتماعی و تأکید بر حقوق عمومی و خصوصی منجر به مشارکت سیاسی، مطالبه گریِ مدنی و عدالت خواهی اقتصادیِ اقلیت های قومی و مذهبی شده است. برخلاف گذشته حرکت های اقتصادی و رقابت های غالباً مسالمت آمیز بر سر توزیع منابع ثروت (انرژی) شکل جدیدی از کنش های جمعی در افغانستانِ پساطالبان است. دیگر پیامدهای جنبش روشنایی عبارت اند از: 1) تحکیم وحدت قومی هزاره جات 2) تشدید شکاف سیاسی میان نخبگان سنتی و مدرن هزاره 3) تقویت حضور سیاسی زنان در حرکت های اجتماعی 4) ضرورت توجه به لوازم گذار از جامعه مدنیِ سنتیِ افغانستان به جامعه مدنیِ مدرن، و درنهایت 5) تسریع جریان تثبیتِ دموکراسی در افغانستان.
فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افغانستان همواره یکی از بسترهای مهم بازی بزرگ بین المللی میان قدرت های مهم منطقه ای و بین المللی بوده و طی چهار دهه گذشته به عنوان یکی از بحران خیز ترین کشورهای جهان، همواره در شمار مهم ترین کانون های مورد توجه جامعه بین المللی قرار داشته است. در مورد علل تطویل بحران در افغانستان، بحث های زیادی مطرح شده است. اما در همه این دیدگاه ها و عوامل، یک عنصر ثابت وجود دارد و آن پاکستان، به عنوان کشور همسایه با اشتراکات متعدد قومی، فرهنگی و مذهبی، است که با هدایت ارتش خود، حداقل طی چهار دهه گذشته و در مقاطع مختلف تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان، پررنگ ترین نقش را بازی کرده است. این مقاله در پی آن است تا با نظرداشت مولفه های شکل دهنده به مبانی هویتی پاکستان به این پرسش پاسخ دهد که فرهنگ استراتژیک (ارتش) پاکستان بر سیاست خارجی آن کشور در قبال افغانستان چه/چگونه تاثیری داشته است؟ فرضیه مقاله عبارت است از اینکه که ارتش پاکستان چنان فرهنگ استراتژیک خود را در سیاست خارجی این کشور نهادینه ساخته که امنیت ملی و بقای خود را در کنترل و نفوذ بر افغانستان می بیند. یافته های مقاله حکایت از آن دارد که افغانستان و هند دو عنصر اساسی در فرهنگ استراتژیک پاکستان به شمار می روند که پاکستان با توجه به ویژگی ها و نقائص خود از زمان تأسیس، نیاز به مدیریت آنها دارد. این مقاله از نوع تبیینی بوده و داده های مورد نیاز به روش کتابخانه ای جمع آوری شده اند.
تأثیر بحران هیدروپلیتیک بر زیست پذیری مناطق جغرافیایی با تأکید بر جغرافیای مرزی ایران و افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی شک یکی از ابعاد رقابت ژئوپلیتیک میان واحدهای جغرافیایی رقابت بر سر منابع آبی مشترک است. این موضوع تنش-های سیاسی، اقتصادی و در مواردی نظامی را به وجود آورده است؛ اما یکی از مهم ترین تأثیرات این بحران چالش زیست پذیری مناطق جغرافیایی است؛ زیرا عنصر آب در کنار سایر مؤلفه ها نقش حیاتی در تداوم زیست انسانی و محیطی مناطق جغرافیایی دارد. مرز ایران و افغانستان از جمله مناطقی است که با بحران هیدروپلیتیک دست به گریبان است. هدف این مقاله بررسی تأثیر بحران هیدروپلیتیک بر زیست پذیری مناطق جغرافیایی با تأکید بر جغرافیای مرزی ایران و افغانستان می باشد. سؤال اصلی مقاله این است که بحران هیدروپلیتیک چگونه زیست پذیری مناطق جغرافیایی با تأکید بر جغرافیای مرزی ایران و افغانستان را دچار چالش می کند؟ روش این مقاله توصیفی- تحلیلی است. نتایج مقاله نشان می دهد که با توجه به شکننده بودن جغرافیای منطقه مرزی ایران و افغانستان هرگونه دخالتی در اکوسیستم طبیعی منطقه منجر به وارد آمدن ضربات اساسی بر عناصر زیست پذیری منطقه و تضعیف توان اقتصادی و اجتماعی منطقه خواهد شد.
شناسایی و طراحی رهیافت معیشت پایدار مکمل در نواحی روستایی کشور افغانستان مورد: شهرستان اندر در استان غزنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور پایداری فعالیت های معیشتی می بایستی تلاش های زیادی صورت گیرد تا بتوان از راه فعالیت های تولیدی، منابع پایداری برای امرار معاش خانواده ها ایجاد کرد. در این راستا، هدف این پژوهش شناسایی و طراحی رهیافت معیشت پایدار در روستاهای شمالی شهرستان اندر در کشور افغانستان می باشد. پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی و با بهره مندی از روش نظریه مبنایی انجام شده است. به منظور تحلیل داده ها از روش استراوس و کوربین در نظریه مبنایی استفاده شده است. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه های عمیق و مشاهده بوده و به منظور گردآوری داده ها از روش نمونه گیری هدفمند و تکنیک گلوله برفی استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی صورت پذیرفته است. نتایج پژوهش حاضر منجر به شناسایی 19 مقوله اصلی و 27 مقوله فرعی شد که در قالب مدل پارادایمی دسترسی به معیشت پایدار به عنوان مقوله محوری و شرایط علی (وابستگی بیشتر به بخش کشاورزی، جنگ و چالش های امنیتی و کارایی ضعیف بخش دامداری و طیور)، عوامل زمینه ای (ضعف در زیرساخت و خدمات، پایین بودن سطح آگاهی کشاورزان و تکانه های اقتصادی و مالی)، شرایط مداخله گر (فروش و بازاریابی محصولات کشاورزی، مسایل اجتماعی و هزینه های بالایی منابع مصرفی)، راهبردها (صنعتی سازی روستاها، استفاده از انرژی های خورشیدی، مقاوم سازی مساکن روستایی، اثربخشی عوامل تولید و پرورش طیور بومی در حیاط) و پیامدها (ایجاد فرصت های شغلی متنوع، کاهش میزان وابستگی به بخش کشاورزی، کاهش هزینه های زندگی، تقویت صنایع دستی و بهبود روش های کسب درآمد) قرار گرفت.
بررسی میزان تاثیر عوامل طبیعی در امنیت مرزهای شرقی ایران با استفاده از سنجش از دور (نمونه موردی منطقه مرزی خراسان رضوی-افغانستان)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره دوم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷
190-206
حوزه های تخصصی:
استقرار امنیت درمناطق مرزی به دلیل ویژگی ها و شاخص های این مناطق از اولویت بیشتری برخورداراست، از آن روی هرگونه ناامنی در مناطق مرزی می تواند امنیت را در داخل کشور در ابعاد مختلف مورد تهدید جدی قرار دهد. استقرار امنیت در مرز ومناطق مرزی در درجه اول مستلزم بررسی و شناخت ویژگی های طبیعی و انسانی مناطق مرزی می باشد. شناخت ویژگی های طبیعی و جغرافیایی مناطق مرزی به دلیل نقش مهم و بسترساز این گونه بنیادهای زیستی درحیات اجتماعی و توسعه مناطق مرزی از اهمیت زیادی برخوردار است، ضمن اینکه پدیده های طبیعی و عوارض جغرافیایی نقش مهمی در سیستم های پایش، مدیریت و کنترل مرزها دارند. بر این اساس این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که پدیده ها و عوارض طبیعی منطقه مرزی استان خراسان رضوی و افغانستان شامل رودمرزی، توپوگرافی، پوشش گیاهی درچه وضعیتی قرار دارند و چه تاثیری بر امنیت مرز و مناطق مرزی دارند؟ مواد و روش: جهت استخراج، بررسی و تحلیل اطلاعات مورد نیاز از تصاویر ماهواره لندست، سنجنده OLI در سال۲۰۱۸، نرم افزارهای ENVI۵.۳ و فنون RS& GIS استفاده شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد، کم آبی و عمق کم رودخانه مرزی هریرود در بیشتر ایام سال، موجب افزایش امکان تردد غیرمجاز و قاچاق کالا و مواد مخدر از مرز شده و بر امنیت مرز تاثیر منفی دارد. وضعیتی که در مورد دریاچه فصلی نمک زار در منطقه مرزی مشترک بین دوکشور نیز صدق می کند. در مورد عامل توپوگرافی هم با توجه به نقشه های موجود می توان گفت وجود ارتفاعات در جوار مرزهای دو کشور و علاوه بر این تداوم و پیوستگی برخی ارتفاعات در آن سوی مرز در کشور افغانستان در مجموع بر امنیت مرز تاثیر منفی داشته است .
مهاجران و ظرفیت های پیشرفت؛ هم افزایی قدرت نرم ایران و افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
211 - 244
حوزه های تخصصی:
مهاجرت همواره یکی از دلایل اصلی بشر برای سازگار شدن با مشکلات اطرافش بوده است. مهاجران افغانستانی بزرگترین جمعیت مهاجر ساکن ایران را شکل داده اند. حضور مهاجران افغانستانی در کنار مشکلاتی که به همراه داشته ، فرصت هایی را نیز برای هر دو کشور به وجود آورده است. این مقاله در صدد است با دیدگاهی توصیفی و تحلیلی به شکل کتابخانه ای از منابع مختلف اینترنتی و غیر اینترنتی به بررسی ظرفیت های مختلف اقتصادی، فرهنگی، فردی و سیاسی حضور مهاجران افغانستانی که در هم افزایی قدرت نرم ایران و افغانستان موثر است بپردازد . نتایج مطالعه حاضر نشان میدهد که حضور مهاجران و کارگران افغانستانی میتواند در رونق تولید ، پیشرفت اقتصادی و پیوند دو ملت و ارتقای طرفیت های فرهنگی هردو کشور موثر عمل کند. مهاجران روابط تجاری بین دو کشور را گسترش میدهند، انتقال ارزش های فرهنگی را تسهیل میکنند و در نتیجه منجر به هم افزایی قدرت نرم دو کشور در عرصه منطقه ای و بین المللی خواهند شد.
بحران افغانستان و پناهجویان افغان، چالش ها و راهکارها از منظر حقوق بین الملل
حوزه های تخصصی:
بر اساس توافق دوحه که در 29 فوریه سال 2020 میان طالبان و ایالات متحده آمریکا امضا شد، طرفین موظف به توقف حملات علیه یکدیگر شدند. آمریکا تعهد کرد که ظرف مدت 14 ماه تمام نیروهای نظامی و غیر نظامی خود و متحدانش را از افغانستان خارج کند. طالبان هم متعهد به قطع همکاری با گروه های تروریستی ازجمله القاعده شد و تعهد داد تا از شدت حملات خود بکاهد و مذاکرات صلح با دولت افغانستان را به پیش برد. در حالی که انتظار می رفت این توافق به حدود بیست سال درگیری نظامی در افغانستان خاتمه دهد اما افزایش حملات طالبان به اهداف نظامی و غیر نظامی تا آنجا پیش رفت که شهرهای افغانستان یکی پس از دیگری سقوط کردند؛ رئیس جمهور وقت افغانستان به ابوظبی گریخت و کابل ظرف چند ساعت به تصرف طالبان درآمد. در این میان علیرغم تضمین های اعلام شده توسط نیروهای طالبان، تعداد زیادی از اتباع افغانستان در صدد خروج از کشور بر آمدند. امری که موجب شد جهان بار دیگر با بحران سرازیری پناهجویان مواجه شود و این سؤال مطرح شود که حقوق بین الملل برای مدیریت وضعیتی این چنین چه راهکاری دارد؛ تعهدات دولت های عضو جامعه بین المللی چیست و خلأها و چالش های احتمالی کدامند.
واکاوی سیاست خارجی ترامپ نسبت به افغانستان با تأکید بر توافق نامه صلح با طالبان در سال 2020
حوزه های تخصصی:
با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، بحران افغانستان که از سال 2001 بر سیاست خارجی واشنگتن سایه افکنده است، وارد مرحله جدیدی شد. نکته قابل توجه در این مرحله پذیرش رسمی طالبان به عنوان واقعیتی سیاسی و میدانی در عرصه قدرت در افغانستان است که آمریکا را در مدار رویکرد صلح با طالبان و به دنبال آن پایان دادن به جنگ در افغانستان قرار داده است. هدف اصلی در مقاله حاضر بررسی سیاست خارجی آمریکا در صلح با گروه طالبان است. بر این اساس با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی و منابع کتابخانه ای، این سوال اصلی را مطرح می کند که سیاست خارجی ترامپ در صلح با گروه طالبان چگونه تبیین می شود و مهم ترین عوامل موثر بر آن چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که ترامپ در انعقاد توافق صلح با طالبان از رویکرد نوانزواگرایی بهره برد که نوعی بین الملل گرایی گزینشی است و یک سیاست خارجی منفعت محور را ارائه می دهد. در این چارچوب آمریکا در دوره ترامپ سعی کرد با کمترین هزینه ممکن در افغانستان حضور داشته باشد و بحران در این کشور را مدیریت کند. مهم ترین عوامل موثر بر صلح آمریکا و طالبان نیز در دو سطح تغییرات سیاست های آمریکا و وضعیت میدانی و سیاست های دولت افغانستان قابل بررسی است.
دموکراسی و توزیع قدرت در افغانستان
منبع:
تأمل سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹
67 - 87
حوزه های تخصصی:
دموکراسی موضوعی است که همیشه در حال تغییر و تکامل یافتن است. اگرچه، چیزهای وجود دارد که بسیاری معتقدند به دموکراسی مرتبط می باشد، مانند برابری انسان ها در حقوق، آزادی عقیده، آزادی مطبوعات و آزادی بیان و برگزاری انتخابات آزاد که تمام این ها نزد قانون برابر است این نوشته با روش کتاب خانه ای و مطالعات اسنادی انجام شده است و سؤال اصلی در این تحقیق این است که چه نوع ساختار قدرت و نظام سیاسی می تواند به برقراری ثبات سیاسی و نظام سیاسی عادلانه و نیز نهادینه سازی دموکراسی در افغانستان کمک نماید؟ نتیجه آنکه برای مدیریت بحران قومی در افغانستان یا باید به شیوه اقتدارگرایانه عمل کرد یا از شیوه ی دموکراتیک و از نظریه های مهندسی سیاسی مدیریت بحران بهره گرفت. مجموعه شرایط اجتماعی و سیاسی داخلی افغانستان و شرایط بین المللی عملاً امکان کنترل بحران قومی از طریق تسلط اقتدارگرایانه را منتفی می سازد. تجربه طالبان نمونه کاملاً مشخصی برای شکست شیوه اقتدارگرایانه برای کنترل بحران افغانستان است. درباره ی دموکراسی اکثریتی و ناکارآمدی و مخاطرات آن برای افغانستان نیز سخن گفته شد. در رابطه با دموکراسی انجمنی نیز بیان شد که این رویکرد به علت توجه و تکیه ی بیش از اندازه به نخبگان، مناسب جامعه افغانستان نیست و اینکه از این رویکرد در موافقت نامه اسلام آباد بهره گرفته شد که عملاً به شکست انجامید.
بررسی میدانی تأثیر سیاست های آبی افغانستان بر منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کمبود آب، به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک جهان از مس ائل و مش کلات س ده ی کن ونی است. براساس پیش بینی هایی برای سال 2030، حدود 47 درصد از جمعیت جهان، در مناطقی با کمبود شدید آب زندگی خواهند کرد. از طرفی نیز رودها مرزهای سیاسی نمی شناسند و این واقعیت، موقعیت منحصربه فرد و پیچیده ای را برای ایران و رودهای مرزی اش رقم زده است که یکی از حساس ترین آنها در رابطه با آب های مرزی ایران و افغانستان است. از جمله، اختلافات بر سر آب رودخانه هیرمند که از افغانستان سرچشمه گرفته و به تالاب هامون ایران سرازیر می شود، قدمتی 150 ساله دارد و ایران و افغانستان را بارها پای میز مذاکره کشانده است که قراردادهای مختلفی نیز منعقد شده است که تاثیرات چندانی بر روی مسئله بحران آب در سیستان نداشته است که منشا آن سیاست های تامین آب توسط افعانستان از این منطقه می باشد. در این راستا هدف پژوهش پاسخگوئی به این سئوال اصلی است که بحران آب در سیستان و سیاست های آبی افغانستان چه بحران ها و پیامدهایی را برای سیستان و بلوچستان داشته است؟ برای پاسخ به این سوال و با هدف شناخت وضعیت منابع آبی در سیستان و بلوچستان که متاثر از این سیاست ها می باشد با استفاده از روش میدانی به بررسی آن پرداخته شده است. نتایج نشان میدهد که هیرمن د تنه ا منب ع تأمین کننده ی آب سیستان است. حجم کم آورد رودخانه موجب شده که مردم به دلیل وابستگی مستقیم و غیرمستقیم به هیرمند شغل و درآمد خود را از دس ت بدهن د. مه اجرت گس ترده از منطقه ی سیستان، از بین رفتن اقتصاد محلّی و تغیی ر ش یوه زن دگی م ردم س اکن دش ت سیستان از پیامدهای این مسئله است که باعث تائید این فرضیه می گردد که سیاست های آبی افغانستان در سیستان و بلوچستان باعث ایجاد بحران های زیست محیطی و انسانی شده است. بنابراین پیشنهاد میشود هر دو کشور ب ا رس یدن ب ه درک مشترکی از مسئله، برای توافق بر یک طرح جامع مدیریتی آب ت لاش کنن د. در ای ن راه سرمایه گذاری در اجرای طرحهای مشترک آبیاری و تغییر ن وع کش ت محص ولات م یتوان د راهگشا باشد.
ماهیت رقابت هند و چین در حوزه جنوب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
هند و چین پس از تحول اساسی در سیاست خارجی خود، در راستای به دست آوردن پایه های جدیدِ قدرت گام برداشته و خیزش دو قدرت زمینه های رقابت آن ها را در محیط های پیرامونشان به ویژه جنوب آسیا فراهم کرده است. اگرچه اکنون ماهیت این رقابت ها در حوزه رقابت های ژئواکونومی متمرکز است، اما تشدید این روندها می تواند رقابت های ژئوپلتیک میان این بازیگران را نیز افزایش داده و آن ها را وادار به اتخاذ استراتژی های جدید در تعمیق پیوندهای استراتژیک با بازیگران منطقه ای کند. در این راستا، این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش محوری است که ماهیت رقابت هند و چین در حوزه جنوب آسیا بر چه مبنایی است؟ نگارندگان بر این باور ند که به دلیل رشد و توسعه چین، هند احساس تهدید کرده و در جست و جوی تقویت پیوندهایش با دیگر رقبای چین و شرکای خود است. هند که در همسایگی این کشور قرار داشته و به قدرت اقتصادی و توانایی های نظامی آن واقف است، گسترش نفوذ این کشور را تهدیدی علیه خود تلقی کرده و در واکنش به این کشور به برقراری ارتباط با کشورهایی روی آورده است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی و گردآوری داده ها براساس منابع کتابخانه ای و اینترنتی است.
پیامدهای اجتماعی و فرهنگی بنیادگرایی دینی در افغانستان از واکنش به سکولاریسم تا سکولاریسم واکنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی بنیادگرایی دینی در افغانستان پرداخته است. تأکید اصلی مقاله بر پیامدهای بنیادگرایی در حوزه مواجهه مردم افغانستان با دین است. روش: روش تحقیق مطالعه از نوع کیفی است که با استفاده از تکنیک مصاحبه انجام گرفته است. افراد مورد مطالعه گروه های مختلف تحصیلکرده از جمله اساتید، دانشجویان، عالمان دینی، روزنامه نگاران هستند. نتایج با استفاده از روش نظریه زمینه ای تحلیل و با ترسیم مدل پارادایمی و روایت داستانی سعی در فهم بهتر آن شده است. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده، مهمترین پیامدهای اجتماعی و فرهنگی بنیادگرایی تضاد فرهنگی، تخریب و تحقیر فرهنگی، ممانعت از توسعه فرهنگی، ترویج جزم اندیشی، ترویج خشونت اجتماعی و قومی و ترویج تبعیض های جنسیتی هستند. مهمترین پیامدهای بنیادگرایی در حوزه دین و باوردهای دینی عبارتند از: ترویج بدبینی و ناامیدی از دین، سکولاریزم واکنشی، تجربه رهایی بخش، ترویج قشری گری، دین گریزی و ترویج دین موروثی است. مقوله هسته این پژوهش با نام «سکولاریسم واکنشی» استخراج شد. بحث: بررسی عوامل گسترش بنیادگرایی و پیامدهای آن در کشور افغانستان نشان داد که مهمترین پیامد اجتماعی این پدیده در حوزه دینی و باورهای دینی سکولاریسم واکنشی است. از آنجایی که براساس بسیاری از نظریات و تحقیقات موجودات بنیادگرایی واکنشی به حاشیه ای شدن دین است، بنیادگرایی خود درون دارای تناقض و تضادی است که پیامد آن سکولاریسم واکنشی است و این افراط از دل خودش افراطی در جهت مخالف تولید می کند.
برابرسنجی نگاه ایرانی به یورشِ آمریکا به افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ششم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۸
41 - 79
حوزه های تخصصی:
پس از یازده سپتامبر، دکترین تغییر رژیم برای حذف حکومت های چالش ساز هژمونی، در کانون راهبرد نوین امنیّت ملّی آمریکا قرار گرفت. نومحافظه کاران در سیاست خارجی، بر راهبرد تغییر رژیم های چالش گر، تمرکز کردند. گام نخست، افغانستان را دربرگرفت. این پژوهش، با درنظرگرفتن اهمیت راهبردی یورش نظامی به همسایه ی ایران، در جست وجوی پاسخ این پرسش برمی آید که دانشگاهیان ایران ، چه دیدگاهی در این زمینه داشته اند. بنابراین، با محدودسازی حوزه ی پژوهش به مقایسه ی نوشتارهای سه آمریکاپژوه، فرضیه ی نوشتار (جنبه های دوگانه ی نظامی و غیرنظامی یورش آمریکا به افغانستان در راستای حذف دولت فرومانده و ایجاد دولت سرمشق) را بررسی می نماید.