مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
هرمنوتیک
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نیّت و مقصود اصلی نگارش متون دینی در دوره صفویه است که می تواند به عنوان روشی آموزشی برای فهم دیگر متون دینی در دوره های تاریخی مورد استفاده قرار گیرد. در این راستا، از روش هرمنوتیک قصدگرای اسکینر به منظور بازشناسی ابعاد متون دینی دوره صفویه استفاده شده است. در این پژوهش زمینه ایدئولوژیک نگارش متون دینی مورد بررسی قرار گرفته و همچنین فرایند تغییر هنجار مرسوم، با استفاده از این متون که در امتداد تغییر مذکور به رشته تحریر درآمده اند، نیز تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که از روش هرمنوتیک می توان برای فهم دلیل نگارش متون دینی در عصر صفویه پی برد. نگارش متون مذکور در راستای تغییر هنجار مرسوم زمانه بوده و این امر هماهنگ با فرایند تدوین، تثبیت و توسعه هنجار جدید شکل گرفته و در پاره ای موارد مورد حمایت ساخت قدرت نیز بوده است. نگارش متون دینی از سویی با هدف تضعیف هنجارهای قبلی زمانه مانند تصوف، مذاهب دیگر مانند مسیحیت، سلطنت مطلقه برگرفته از ایدئولوژی های باستانی به رشته تحریر درمی آمدند. از سوی دیگر، ضمن برشمردن نقاط منفی هنجارهای نامبرده، در مسیر تقویت و برجسته سازی نقاط مثبت هنجار جدید نشر می یافتند.
«آگاهیِ تاریخی» به مثابه بنیادِ ابژکتیوِ علوم انسانی؛ (ملاحظاتی در نقد گادامر بر موضع دیلتای در باب عینی گرایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۸
65 - 83
دیلتای کوشیده است «نقد عقل محض» کانت را به «نقد عقل تاریخی» در عرصه علوم انسانی تبدیل کند تا از قِبَل این رهیافتِ خاص، هم شأن مستقلی برای علوم انسانی تدارک و هم معنای جدیدی از ابژکتیویته را در این ساحت آشکار کند. گادامر با نقدهای خویش او را ملامت کرده و مدعی شده است دیلتای در دام ابژکتیو علمی افتاده و با سنت نوکانتی که در عصر او جریانِ غالب و شایع بوده، ناخودآگاه همراهی کرده است؛ نیز اینکه دیلتای با وجود تفکر تاریخی، در نظام فکری خویش به همه لوازم و نتایج این تفکر وفادار نبوده است.در این جستار برای اینکه بنیاد ابژکتیو علوم انسانی را در نظرگاه دیلتای نشان دهیم، از تناظر میان سه گانه «تاریخ» «جهانِ زیسته» و«هرمنوتیک» سخن گفته ایم. ادعا این است که تاریخ، بنیادِ زیست جهان و بالمآل بنیادِ هرمنوتیک است، که به موجب نسبت های انسان در این عرصه، حیات تاریخی او رقم می خورد، «تاریخ» همان «زیست جهان» است در مقام فروبستگی و «زیست جهان» همان «تاریخ» است در ساحت انفتاح و گشودگی؛ «هرمنوتیک» نیز به مثابه منطقِ این نسبت و دانشی است که این دو ساحت را از مقام «اجمال و حضور» به مقام «تفصیل و حصول» درآورده است. البته در سایه چنین نگاهی آنچه ضامن عینیت و شأن ابژکتیو علوم (انسانی) می شود نه انسان است، نه زیست جهان و نه تاریخ؛ بلکه کل این فرایند و جریانِ آگاهی است که از آن می توان به «آگاهی تاریخی» یاد کرد.
فهم دستورگذاری در حکومت های محلی (نمونه پژوهی: شورای شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
557 - 580
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، جستاری بر نحوه دستورگذاری در شورای شهر مشهد به عنوان نمونه ای از حکومت های محلی در ایران است. این پژوهش درصدد فهم دستورگذاری در حکومت های محلی برای کمک به بهبود آن است. روش: روش مورد استفاده، هرمنوتیک پدیدارشناختی و پدیدارشناسی هرمنوتیک (در قالب نظریه داده بنیاد ساخت گرا) است. یافته ها: در این پژوهش، برای دستورگذاری در حکومت های محلی ساختار دوگانه ای تدوین شد که بر هسته ای سخت و پوسته ای نرم متکی است. هسته سخت متشکل از عوامل فردی خط مشی گذار است، در حالی که پوسته نرم بیشتر از عوامل محیطی متأثر است. در پوسته نرم عوامل پسین و پیشین وجود دارند که اثرهای پیش و پس از در دستور قرار گرفتن یک مسئله را هنگام دستورگذاری لحاظ می کنند. عوامل پسین شامل ارزیابی پیش بین، اثرهای زمانی و احتمال تصویب طرح ها و لوایح هستند و عوامل پیشین به بازخوردها، جایگاه جامعه هدف و ماهیت مسئله اشاره دارند. نتیجه گیری: دینامیک دستورگذاری در شورای شهر مشهد به عنوان نمونه ای از حکومت های محلی در ایران، تابع الگوهای موجود نیست و نبود سیستم های پشتیبان تصمیم گیری و بازخورد سبب فردی شدن روال دستورگذاری شده است.
مقایسه مؤلفه های هرمنوتیک فلسفی گادامر و مؤلفه های روش فهم در اصول فقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک به مثابه دانش فرایند فهم متن، گرایش ها و شاخه های مختلفی دارد که شاخص ترین آنها، هرمنوتیک کلاسیک، هرمنوتیک فلسفی و هرمنوتیک مدرن است. در این میان، هرمنوتیک فلسفی که توسط فیلسوفان نامداری همچون فردریش نیچه، مارتین هایدگر، هانس گئورگ گادامر و پل ریکور مطرح شد، به جای تلاش برای روشمندسازی شیوه فهم، ماهیت فهم را کانون بحث قرار می دهد. از رهگذر این جستار، مشخص می شود که هرمنوتیک فلسفی بر پایه امتزاج افق مؤلف و مفسر، تأثیرگذاری پیش داوری ها در فهم، تاریخمندی فهم، دور هرمنوتیکی و پایان ناپذیری فرایند فهم شکل گرفته و این مؤلفه ها با مؤلفه های روش فهم در اصول فقه ناسازگار است؛ چنان که از دیگر سو، امکان ناپذیری فهم ناب از متن، کثرت گرایی فهم و مطلوبیت تفسیر به رأی از لوازم هرمنوتیک فلسفی است که با مؤلفه های روش فهم در اصول فقه ناسازگار است.
بررسی انتقادی نسبی گرایی هرمنوتیکی در الهیات تفهمی بر اساس حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۶
149-166
حوزه های تخصصی:
بررسی نوع نسبیت گرایی در«الهیات تفهمی» ونقد مبنایی آن براساس حکمت متعالیه، مسأله اصلی این پژوهش است. برای این منظور در مرحله نخست، آثارمجتهد شبستری درموضوع الهیات که خود ازآن به «الهیات تفهمی» تعبیر کرده است، با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررسی وسپس بر اساس قواعد حکمت متعالیه مورد نقد قرارگرفته است. یافته های این پژوهش حاکی از آنست که هرمنوتیک شبستری هرچند مردد بین هرمنوتیک مؤلف محور شلایرماخری وهرمنوتیک مفسرمحور گادامری است لیکن سمت و سوی بیشتری به سمت هرمنوتیک فلسفی گادامری دارد. حتی گاه ازین فراتر رفته و معنا را امری پسینی می داند که درفرایند فهم ساخته می شود که در هر حال مشوب به نسبیت گرایی است. مبنا شکافی انواع نسبیت گرایی بیانگرآنست که شکاف بین سوژه و ابژه منشأ انواع نسبیت گرایی است که به دنباله چالش چگونگی رابطه عین و ذهن به وجود آمده است. حال آنکه با اصول معرفت شناختی حکمت متعالیه، این شکاف از ابتدا پر شده وبه لوازم نسبیت گرایانه نمی انجامد.
هرمنوتیک به مثابه بستر برنامه فلسفه برای کودکان با تاکید بر هرمنوتیک فلسفی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان، گرایشی است که رایج ترین روی آورد آن رهیافت «متیو لیپمن» و محور آن افزایش مهارت تفکر منطقی است. اندیشه ی لیپمن درجریان فلسفه تحلیلی قابل فهم تر است، ولی محدود کردن این برنامه تنها در پرورش استدلال و تفکر منطقی، با دیدگاه هرمنوتیک فلسفی «هایدگر» که فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار می دهد قابل جمع نمی باشد. هایدگر، بر آن بود که راه جدیدی را در فلسفه بر مبنای تلاش برای درک معنای هستی از طریق هرمنوتیک بگشاید. حال، چگونه می توان خوانشی هرمنوتیکی از برنامه فلسفه برای کودکان در پرتو اندیشه های هایدگر ارائه داد؟ نوشتار حاضر سعی دارد، این برنامه را از منظر هرمنوتیک فلسفی هایدگر از لحاظ «فهم» و «تفکر» به عنوان دو مولفه اصلی این برنامه مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی استنتاجی بهره گرفته شد. بر اساس مبانی نظری هرمنوتیک فلسفی هایدگر، الگویی پیشنهاد شد که در قالب آن چگونگی رخداد فهم و تفکر در این برنامه نشان داده می شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد تحت تاثیر آراء هایدگر، نظریه پردازی، پژوهش و برنامه ریزی برای برنامه فلسفه برای کودکان ماهیتی هستی شناسانه، تفکر مدار و پرسشگر خواهد داشت.
جایگاه مخاطب حدیث در حدیث شناسی با مطالعه موردی مسأله امامت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تعریف و تحلیل یک گزارش تاریخی به صورت عام و یک گزارش حدیثی به صورت خاص، از دو منظر کلی امکان پذیر است: از جهت خاستگاه صدور آن و از جهت انعکاس و بازتاب آن در ذهن مخاطب (تحلیل انعکاسی). با تمرکز بر تحلیل انعکاسی، نقش مخاطب در شکل گیری ماهیت و تعریف حدیث در دو مرحله صدور و تلقی، موضوع اصلی این نوشتار است. در تعریف حدیث که البته متاثر از نگاه فقهی به حدیث است جنبه انتساب حدیث به معصوم، دیده شده است؛ اما نباید از سویی دیگر، جنبه تلقی را که جنبه بشری است در تحلیل ماهیت حدیث، نادیده گرفت. به عنوان نمونه حساسیت مسأله «امامت» و در کنار فهم و برداشت مسلمانان اولیه از این اصل مورد توجه قرار می گیرد. «قصدماندگاری»، «سطح درک مخاطب» و «تلقی حدیث»، سه مولفه ای است که در ضمن «جایگاه مخاطب در حدیث»، مورد بررسی قرار می گیرد و نشان می دهد که توجه به مخاطب در تحلیل روایات از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نباید تحت تاثیر جایگاه معصومانه مصدر حدیث گردد. از همین رو طرح مسأله امامت در عصر نبوی با طرح آن در دوره های بعدی تاریخ تشیع توسط امامان پسین کاملا متفاوت است.
سیمای یک مربی: دکترعلی شریعتمداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هفدهم زمستان ۱۴۰۰شماره ۴
83 - 123
حوزه های تخصصی:
این مقاله درباره زندگی نامه، تحصیلات، آثار، فعالیت های حرفه ای و اجتماعی دکتر علی شریعتمداری، استاد فلسفه تعلیم و تربیت است .روش:برای بررسی زندگی و آثار دکتر شریعتمداری از توصیف غلیظ، تحلیل و معناشناسی همدلانه استفاده شده است. برای بررسی افکار، زندگی و کارنامه تربیت و مربیان مستلزم دو نوع شناخت (هرمنوتیک مضاعف) لازم است: اول روش شناسی شناخت آثار وعمل آنان درباره مورد انسان جامعه و تربیت و نهادعلم. و دوم شناخت دانش گروه های مختلف اجتماعی از جمله مربیان. و سیاست گذاران در درهمین موضوع.یافته ها:زندگی این استاد مصادف با تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی فلسفی ایران و جهان است. وی متناسب با آن تحولات توصیه کرد که مربی با «روحیه فلسفی» و «تفکر انتقادی/سالم» به وحدت شخصیت و هماهنگی عمل و اعتقاد به زندگی و تربیت نایل می آید. وی ضمن آرمان گرایی و روشنگری به تعلیم و تربیت و عدالت اجتماعی مبتنی بر عناصر فرهنگ بومی از نوآوری علمی و توجه به علم جهان استقبال می کرد.بحث و نتیجه گیری دکتر شریعتمداری را می توان مربی پرتلاش دانست. هرمنوتیک مضاعف، شناخت ماهیت شناخت (اعتبار نظری علم تربیتی) و «شناخت شناخت اجتماعی» (ادراک مردم و ذینفعان ازنهاد تربیت و نهاد علم) است و دانش از جمله دانش تربیت با ادامه به اشتراک گذاری و نقد آن از انسداد رهایی می یابد. بنابراین نسل های جدید برای ادامه «پروژه های ناتمام» او تلاش کنند زیرا مربیان واقعی پنجره و آغاز هستند. نه تمام راه، نه تنها راه، ونه تنها خوانش.
تحلیل هرمنوتیک داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی
حوزه های تخصصی:
بررسی آثار ادبی از دیدگاه های گوناگون می تواند جنبه های مختلف زیبایی های ساختاری، فنّی و معنایی هر اثر را به گونه ای نظام مند و مبتنی بر انگاره های علمی برای خواننده مشخص کند. امروزه مطالعات هرمنوتیک یکی از شیوه های راهگشا برای کشف ابعاد پنهان معنای متن های ادبی محسوب می شود. اینگونه پژوهش ها در پی درک معنا از طریق شناخت نیّت مؤلف و با توجّه به بستر زمانی، مکانی و تاریخی شکل-گیری متن است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نمونه ای ازمتون نمادین ادب فارسی یعنی داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی است. در این چارچوب، نیت شاعر از انتخاب عناصر داستان مورد ارزیابی واقع شده است. سخن مولانا به عنوان یکی از عمیق ترین متون تأویل پذیر در ادب فارسی می-تواند موضوع مناسبی برای بررسی های هرمنوتیک از این دست باشد. داستان مذکور نیز همچون سایر اشعار مثنوی معنوی حاوی لایه های نهفته و کاربرد نمادین مفاهیم مختلف و نیز اشاره های پیدا و پنهان به اندیشه های مولانا درباره جهان و انسان است و پژوهش حاضر می کوشد بخشی از این مفاهیم را از متن استخراج کند. در این راه با اشاره به عناصر داستان و مقایسه اندیشه های مولوی و افلاطون تفسیری نمادگرا مبتنی بر هرمنوتیک فلسفی از این داستان ارائه گردیده است. نتایج حاصل از انجام پژوهش دربردارنده این مهم است که کاربرد برخی واژه ها و مفاهیم در شعر مولوی همچون آفاق حاکی از نگرش افلاطونی مولوی و اشاره ای به سیر آفاقی سالک است. بعلاوه کلیدواژه آینه که تنها سایه ای از حقیقت را به دست می دهد، می تواند با همین نیّت از سوی مؤلّف به کار رفته باشد.
مفهوم معنی و فرآیند فهم آن در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱۸
5 - 12
حوزه های تخصصی:
معنی، یکی از مفاهیم اساسی و کلیدی معماری است که به دلیل کاربرد فراوان وکلی بودن آن، نیاز مبرمی به شناخت از منظر معماری دارد. از آن جایی که در مباحث معنی شناختی معماری کمتر به تمامی ابعاد و وجوه آن پرداخته شده است، شناخت این کلمه پایه ای، ضروری به نظر می رسد. در این مقاله سعی شده ابتدا به بررسی لغوی معنی پرداخته شود . همچنین چیستی معنی بر اساس نظریه سمانتیک مبتنی بر بیان اجمالی فیلسوفان متأخر که مهم ترین مباحث را در پرداختن به معنی و نحوه دلالت آن به انجام رسانده اند، جمع بندی شود. سپس با روش هرمنوتیک معنی بنا مورد تفسیرقرار می گیرد، چرا که دلالت متن بر معنی با مکانیسم قواعد دلالت ارتباط دارد، ولی آن اهرم که کار دستگاه دلالت را ثمربخش می سازد، عمل تفسیر است. در نهایت براساس مطالب در حوزه های سمانتیک و هرمونتیک، فهم معنی در معماری به عنوان نتیجه گیری بیان می شود.
هرمنوتیک، فهم و تفسیر: بازخوانی تطبیقی در مبانی آرای شبستری و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک آوردگاه نظریه های جدید در حوزه فهم و تفسیر است. شناخت مبانی نظریه های هرمنوتیکی از آن رو اهمیت دارد که بستر مناسبی برای نقد و تحلیل فراهم می کند. فهم و تفسیر به عنوان محور کانونی مباحث هرمنوتیکی بر ارکان چهارگانه مؤلف، متن، مفسر و زمینه استوار است. تمایز رویکرد های هرمنوتیکی به میزان نقش هریک از ارکان چهارگانه در فرایند فهم و تفسیر بستگی دارد. در این مقاله مبانی آرای هرمنوتیکی اندیشمند معاصر اسلامی، محمد مجتهد شبستری، و هرمنوتیست معاصر غربی، هانس گئورگ گادامر، بررسی و تحلیل شده است. بررسی تطبیقی در محور های چهارگانه یادشده نشان می دهد اختلاف آرای شبستری و گادامر در اولین رکن از ارکان چهار گانه فهم و تفسیر، یعنی نقش مؤلف، قطعی و مطلق است؛ ولی مبانی آن دو در سه رکن دیگر، هم وجوه اشتراک دارد و هم افتراق. اهم اشتراکات شبستری و گادامر در مقوله های قرائت پذیری متن، تاریخ مندی فهم، ضرورت استنطاق، دور هرمنوتیکی و تأثیر پیش دانسته ها در فرایند فهم و تفسیر است و اهم اختلافاتشان بر سر تأثیر نقش قصد مؤلف یا حذف آن در فرایند فهم و روش مندی یا ناروش مندی فرایند فهم است.
واکاوی رویکرد هرمنوتیکی حسن حنفی در تفسیر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
127 - 154
حوزه های تخصصی:
حسن حنفی از متفکران روشنفکر معاصر مصر، دارای نظریه خاصی درباره هرمنوتیک متن به نام «نظریه تفسیر» است. این نظریه بر تأثیر پیش فرض های مفسّر در تفسیر، نسبی گرایی و قرائت های مختلف از دین مبتنی است. پشتوانه فکری حنفی در نظریه پردازی از مکاتبی چون پدیدارشناسی، اومانیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم و رویکرد تاریخی-تمدنی و نومعتزله به عاریت گرفته شده است. از نظر او هرمنوتیک همان علم تأویل است و متن صورت مجردی است که نیاز به مضمونی دارد که آن را پر کند؛ از این رو ما مضمون معاصری را برای متن قرار می دهیم. حنفی با این قرائت هرمنوتیکی می خواهد به ارکان ایمان و اسلام مسلط شده، به بازخوانی علم کلام بپردازد. تفسیر او تفسیر تجربی زنده مشترک میان مفسر و خواننده است که متوقف بر غایت، روش و نیازهای مفسر می باشد؛ همچنین بر نیازها و مطالبات مردم تمرکز و بر ابراز حق اغلب مردم تکیه کرده، اولویت را به واقعیت و تاریخ می دهد. به تفکر التقاطی و گزینشی حنفی انتقادهای جدی و بنیادینی وارد است که در این مقاله به آن می پردازیم. در این نوشتار بر خلاف پژوهش های پیشین که اغلب بر گزارش و روش شناسی اندیشه های نوگرای حنفی در بازسازی میراث اسلامی متمرکز شده اند، با روش توصیفی و تحلیل مفهومی و گزاره ای به تبیین و نقد رویکرد هرمنوتیکی حنفی در تفسیر قرآن پرداخته می شود.
کارکرد تخیل در ساخت و فهم واقعیت در هرمنوتیک پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
135 - 157
حوزه های تخصصی:
جدال واقعیت و تخیل از دوران باستان تا به امروز به اشکال مختلف بروز و ظهور داشته است. بر مبنای این دوگانگی، تخیل چیزی مقابل واقعیت تجربی قلمداد می شود که تنها قادر است احساسات آدمی را برانگیزد و با دلالتی ضمنی به چیزهایی اشاره کند که ساخته و پرداخته ی ذهن آدمی است و نقشی در شناخت ما ندارد. این جدال یکی از محوری ترین بحث های پل ریکور را شکل می دهد. او می کوشد تا با نقد و تحلیل نظریه های پیشین از این تقابل فراتر رفته و تأکید خود را بر وجه کارکردی تخیل و نفوذ آن در واقعیت بگذارد. پژوهش حاضر در پی آن است تا با کاوش در نوشته های مختلف ریکور چهارچوبی از تحلیل او به دست دهد تا از این طریق نشان دهد چگونه تخیل در ساخت و پرداخت واقعیت نقشی عمده ایفا می کند. از این رو، نخست با تکیه بر آرا و نقدهای ریکور چرخش زبانی او در بحث تخیل را شرح می دهیم و سپس به کارکردها و پیامدهایی می پردازیم که از پس این ساز و کار زبانی آشکار می شوند. این کارکردها که می توان آنان را تألیف شاکله ساز و طرح افکنی معناهای ممکن نامید در سه گام تشریح می شوند. در این مسیر، می توان دید چگونه شاکله ای بوطیقایی با ابداع معنای تازه تصویری خلق می کند که با ارجاع غیر مستقیم خود به واقعیت از آن آشنایی زدایی می کند. در انتها نیز اشاره می کنیم که این فهم تازه از واقعیت چه تأثیری در نگرش ما به جهان دارد.
خوانشی تازه بر بازنمایی و تفسیر هنری چهار هنرمند معاصر بر اثر مونالیزا (با تکیه بر مطالعه ی تطبیقی هرمنوتیک و دیکانستراکشن)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر پیدایش یک رویکرد جدید در مورد چگونگی نگرش و دوباره خوانی متون ادبی و هنری، مورد توجه قرار گرفته است. این منظر جدید که دیکانستراکشن1 (واسازی) نام دارد با نگاهی بن فکنانه، در تقابل با ساختارگرایی2 هرمنوتیک3 (تأویل) قرار می گیرد. هرچند که وجود تشابهاتی میان این دو منظر، ارتباط و اشتراکات پایه ایی را میان این دو گرایش تفسیری اثبات می کند تا آنجا که می توان مدعی زایش دیکانستراکشن (واسازی) از نهان هرمنوتیک (تأویل) شد لکن بسترهای متباینی که هرکدام از این دو نگرش در آن تجلّی یافته اند؛ و منظر آزادانه ی که دیکانستراکشن دارد به نظر می آید این نوع تفسیر اخیر مرحله ای فراتر از هرمنوتیک مدرن است. با اینحال این مقاله با رویکرد مطالعه تطبیقی دیکانستراکشن (واسازی) با هرمنوتیک (تأویل) از منظر ویتگنشتاین و گادامر سعی دارد بر عدم جدایی هرمنوتیک و دیکانستراکشن تأکید ورزد و در این راستا با تحلیل 4 نمونه از آثار اقتباسی هم منظر دیکانستراکشن و هم هرمنوتیک را برای این آثار قائل می شود. بر این اساس این نتیجه حاصل می شود که نمی توان قطعاً مدعی شد یک تفسیر، تفسیری دیکانستراکشنی است یا هرمنوتیکی بطوریکه هرچند در نظر می توان تمایزاتی میان این دو نوع یافت ولیکن در عمل به خاطر محدودیّت و قید و بندهای غیر قابل انکار تمایزی دیده نمی شود بطوریکه یک تفسیر دیکانستراکشنی در آزادانه ترین حالت تنها می تواند یک نوع هرمنوتیک مدرن باشد. این مقاله بر اساس روش تحقیق توصیفی - تحلیلی به انجام رسیده و در تحلیل اطلاعات از روش تطبیقی استفاده شده است.
بررسی روش تفسیر باطنی فلسفی قرآن کریم توسط ابن سینا
منبع:
تفسیرپژوهی سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۵
52 - 31
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک به مثابه یک علم و نظریه ساختارمند، گرچه دانشی جدید است، اما به صورت غیر آکادمیک و غیر رسمی، از دیرباز به صورت تأویل متون مقدس وجود داشته است. در میان اندیشمندان مسلمان نیز برخی از جمله عرفا و فیلسوفان با تمایز قائل شدن میان ظاهر و باطن قرآن و روایات، حقیقت معنا را فراتر از ظاهر می انگاشتند. ابن سینا اولین فیلسوفی است که به تفسیر مستقل و رسمی از برخی از آیات و سوره ها می پردازد و با قرائت معقول و مواجهه فلسفی با آنها، موجب پیدایش گرایش تفسیر فلسفی قرآن می شود . او از یک سو با گرایش باطنی خود، تعابیر قرآنی را رمزوار و استعاری می یابد و مراد وی از تفسیر در حقیقت، کشف این اسرار و رموز است و از سوی دیگر، با مبانی کاملا متافیزیکی و پیش فرض های فلسفی خود از وجود، مبدأ و معاد، جهان و انسان، نفس و جسم و ..، تفسیری نو و مبتکرانه از آیات قرآن ارائه می کند که در آنها تعابیر دینی، از حوزه معنا شناختی عرفی و دینی فرتر رفته، وارد میدان معنایی دیگری می شوند و بار معنایی متافیزیکی به خود می گیرند. این مقاله با نگاهی به تفاسیر ابن سینا، قرآن به روایت فیلسوفانه او و فرایند مابعدالطبیعی سازی مفاهیم را مطالعه خواهد کرد و در پایان به ارزیابی این شیوه از تأویل خواهد پرداخت. تفاسیر ابن سینا می توانند در زمینه پژوهش های مربوط به تفسیر تطبیقی، روش شناسی، هرمنوتیک و تاریخ آن در جریان تفکر اسلامی راهگشا باشند.
هرمنوتیک و ارزش گذاری قضایی نقاشی های پست مدرن در حقوق مالکیت فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی دادگستری سال هشتاد و ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۱۷
257 - 276
حوزه های تخصصی:
یکی از جدیدترین چالش های فراگیر در حقوق مالکیت ادبی و هنری، ارزش گذاری بر روی نقاشی های پست مدرن می باشد. این آثار به علت فقدان قواعد خاص، نداشتن سبکی واحد، تناقض آمیز و شالوده شکن بودن و در نتیجه فردی شدن ماهیت کاملاً متمایزی نسبت به نقاشی های سنتی و مدرن پیدا کرده اند؛ به گونه ای که تا امروز معیار مشخصی برای ارزش گذاری بر روی این آثار ذکر نشده است. از آنجا که این آثار ممکن است آورده شرکت تجاری واقع بشوند و یا مورد رهن گذاری قرار گیرند و یا در مواردی موجب ایجاد مسئولیت مدنی واقع گردند بالقوه می تواند موضوع ارزش گذاری آن ها اهمیت قضایی مضاعف پیدا کند. در این مقاله با توجه به روش علم هرمنوتیک و زیبایی شناسی، به ارائه معیارهایی جامع و مانع برای چگونگی ارزش گذاری بر روی نقاشی های پست مدرن پرداخته شده است تا با روش علم هرمونتیک به عنوان خادم تحقیقات قضایی هدف عدالت رویه ای را در این دعاوی تضمین نماید. نتیجه تمرکز بر اصول یافته تفسیر هرمونتیکی درخصوص گرامر هنر پست مدرن و تأکید بر شخصیت ذهنی نگارنده می تواند تبدیل این مفهوم کیفی به روش های کمی ارزش گذاری اقتصادی را تأمین نماید.
آسیب شناسی مؤلفه های نظریه مفسرمحوری در تفسیر قرآن
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
54-83
حوزه های تخصصی:
ازمسائل بنیادین در تفسیر متون دینی به ویژه تفسیر قرآن، مسئله فهم است. تقریرهای گوناگونی در حوزه فهم بیان شده است. برخی از این تقریرها، مبتنی بر رویکرد مؤلف محوری است برخی دیگر متن محورند و برخی نیز مفسر محورند . مفسر محوری، جایگاه مفسر را فراتر از فهم کننده دانسته و مفسر را در ساخت معنای متن دخیل می دانند.هدف این نوشتار تبیین آسیب های مولفه های مفسر محوری درمقوله فهم وتفسیر قرآن است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی رهاوردهای کاربست مبانی اندیشه مفسرمحوری درفهم قرآن را بررسی کرده و به بیان آسیب های آن پرداخته است.یافته های تحقیق بیانگر آن است که دیدگاه مفسرمحوری باعث آسیب هایی چون: نفی حقیقی بودن معنا، انکار حکایت گری آن، استقلال متن و نادیده گرفتن نقش مؤلف و عدم باور بر عینیت معنا است. این آسیب ها نیز از مبانی نادرست انسان شناسی و پدیدارشناسی گرفته شده که واقع نما نبوده و اکثراً انسان را در فضای زندگی مادی و غیرواقعی محصور می نمایند. ازمسائل بنیادین در تفسیر متون دینی به ویژه تفسیر قرآن، مسئله فهم است. تقریرهای گوناگونی در حوزه فهم بیان شده است. برخی از این تقریرها، مبتنی بر رویکرد مؤلف محوری است برخی دیگر متن محورند و برخی نیز مفسر محورند . مفسر محوری، جایگاه مفسر را فراتر از فهم کننده دانسته و مفسر را در ساخت معنای متن دخیل می دانند.هدف این نوشتار تبیین آسیب های مولفه های مفسر محوری درمقوله فهم وتفسیر قرآن است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی رهاوردهای کاربست مبانی اندیشه مفسرمحوری درفهم قرآن را بررسی کرده و به بیان آسیب های آن پرداخته است.یافته های تحقیق بیانگر آن است که دیدگاه مفسرمحوری باعث آسیب هایی چون: نفی حقیقی بودن معنا، انکار حکایت گری آن، استقلال متن و نادیده گرفتن نقش مؤلف و عدم باور بر عینیت معنا است.
خوانش هرمنوتیکی خطبه 40 امام علی (ع) در اتخاذ استراتژی صلح برمبنای نظریه هرمنوتیک مؤلف محور شلایر ماخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راهبردیترین تصمیمات امام علی (ع) در عصر خلافت اسلامی (35-40 ه ) قبل از آغاز جنگهای این دوره، استراتژی صلح و آشتی با جناح ها و گروه های مخالف زمان خود بوده است. این جستار بر آن است تا با تکیه و تأکید بر خطبه 40 نهج البلاغه، لایه های معنایی پنهان متن را بر اساس رویکرد تحلیل هرمنوتیکی موردنظر «شلایر ماخر آلمانی» واکاوی نماید. اساس رویکرد هرمنوتیکی مؤلف محور و روشمندیِ ماخر در فهم متون راهبر (متون مقدس دینی مثل نهج البلاغه) بر این اصل استوار است که با به کارگیری دو پارادایم تأویل دستورگرا و تأویل روانشناختگرا به خوانش هرمنوتیکی و تحلیل علمیِ استراتژی صلح و سازش در سیره عملی علی (ع)پرداخته شود و به این پرسش که استراتژی صلح در خوانش هرمنوتیکی خطبه 40 نهج البلاغه چه نسبتی را با روایت های تاریخی برقرار می سازد، پاسخ دهد. بر اساس دادههای تاریخی، مقوله صلح و آشتی، نمود کاملاً کاربردی و آشکارا در سیره نظری و عملی ایشان دارد و دلالت های آن کشف می شود. از نتایج کاربست چارچوب نظری ماخر بر می آید که بر مبنای خطبه موردپژوهش در اندیشهعلی (ع) اصالت با صلح و آشتی است؛ لذا سوق دادن جامعه به سوی امنیت و آرامش در شرایط اجتماعی بحرانزا، مد نظر گفتمان علوی است. خواننده در فرآیند خوانش، به کشف لایه های معنایی زیرین متن رهنمون می شود. واکاوی زیرساخت معنایی خطبه 40 از بستر تأویل دستورگرا و روان شناختگرا در هرمنوتیک مؤلف محور، میتواند بیانگر روحیه و افکار امام و شخصیتِ جامع الأضدادی وی باشد؛ او هم قهرمان صلح است و هم قهرمان جنگ، صلح میکند مادامیکه صلاح جامعه مسلمین، امنیت، آرامش و عزت ایشان در آن باشد و جنگ میکند مادامیکه محرز شود گفتمان صلح به سستی و رخوت گراییده است.
بررسی و نقد مبانی انسان شناختی علوم اجتماعی پرسپکتیویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۵
113 - 130
حوزه های تخصصی:
سئوال اصلی این مقاله این است که ریشه های ناواقع گرایی و نسبی گرایی پرسپکتیویسم در علوم اجتماعی را در کجا باید جستجو کرد، زیرا چنانچه از پیشینه و تاریخ علوم اجتماعی بر می آید، این علوم فرزند روشنگری اند که در نتیجه انتظار می رفت در همسویی با اصول و معتقدات روشنگری مانند عقلانیت و امکان پذیری شناخت قرار داشته باشند. علاوه بر عوامل تعیین کننده متعددی که بر گرایش علوم اجتماعی بعد از دهه پنجاه(قرن بیستم) به نسبی گرایی نقش داشته اند، نباید از نقش تعیین کننده مبانی انسان شناختی پرسپکتیویسم که در هرمنوتیک، اگزیستانسیالیسم، جامعه شناسی معرفت و... ظهور یافته، چشم پوشی نمود. دیدگاه های پرسپکتیویستی عموماً برخلاف دیدگاه مرسوم پیش از خود که می پنداشتند انسان موجودی ا ست با ویژگی های خاص از جمله عقلانیت که ویژگی هر فرد بشری است، فرض می کند که انسان موجودی سیال و وابسته به اوضاع و احوال تاریخی، اجتماعی فرهنگی مشخصی است که با دیگر افراد انسانی و در خوش بینانه ترین حالت با دیگر اجتماعات بشری، هیچ وجه تشابهی ندارد. پرسپکتیویسم، عینیتِ معرفت در علوم اجتماعی را نقادی می کند، زیرا مفاهمه، گفتگو و داوری میان آراء و دیدگاه ها را ناممکن می داند و عقلانیت متداول را نفی می کند، به همین جهت از دیدگاهی ناواقع گرایانه در فلسفه ، علوم اجتماعی و فلسفه دین دفاع می کند که تهدید مهمی علیه واقع گرایی در علوم انسانی محسوب می شود. امکان زبان در انسان ها، کارآمدی آموزش و اصل همانندی، استدلال هایی نسبتاً خوب برای اذعان به طبیعتی مشترک در وجود انسان ها است که نتیجه باور به پذیرش طبیعت مشترک انسانی، امکان شناخت در علوم اجتماعی خواهد بود.
بررسی استعاری زمان در روایت تقلیدهای انتقادی تام استوپارد با تأکید بر نظریّه ادبی پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و ترجمه سال پنجاه و پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
163 - 191
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه ذهنیت انسان زمانمند است، عقایدی که به آن می اندیشد و رویدادهایی که به خاطر می آورد و روایت می کند نیز زمانمند هستند، بنابراین درک بُعد زمانی به شناخت عمیق تر ذهن انسان، روایت های او و درنهایت شناخت زندگی می انجامد. این مهم از طریق تفسیر نشانه های متنی که او می آفریند صورت می پذیرد. از این منظر، تام استوپارد، نمایشنامه نویس معاصر انگلیسی، که از بازی های زمانی در جهت بیان اندیشه های خود استفاده می کند، مورد مطالعه قرار گرفته است. نمایشنامه تقلیدهای انتقادی او در قالب نمایشنامه حافظه، با کنار هم نهادن شخصیّت های ادبی‑هنری و سیاسی، به مفهوم هنر از دیدگاه های آنان می پردازد و گفتمان های متناقضی را در برابر خواننده بازنمایی می کند. در این پژوهش، گفتمان های متضاد به صورت گفتگوهای دوبه دو در نظر گرفته شده است به گونه ای که هر مفهومی با مفهوم «دیگریِ» خود در مقابله قرار داده شده که گاه شخصیّت ها و گاه مکاتب فکری یا حتّی بُعدی از زمان هستند. پژوهش های مرتبط با موضوع این مقاله بیشتر در زمینه بررسی هویّت و یا عناصر پوچ گرائی و پسامدرن از طریق شخصیّت پردازی بوده است و هیچ یک با دیدگاه زمانی به بررسی این نمایشنامه نپرداخته اند. هدف پژوهش حاضر تفسیر معنا از طریق استعاری تلّقی کردن زمان در سطح گفتمان بر مبنای رهیافت هرمنوتیکی است و با کاربست نظریّه «روایی پل ریکور» به بررسی چرایی و چگونگی بُعد زمانی می پردازد. این پژوهش با تأکید بر تکنیک های بلاغی نویسنده و با استناد بر نظریّه «سه گانه محاکات» و نیز مفهوم «فراموشی و حافظه» از دیدگاه ریکور با روش تحلیلی‑کیفی و با رویکرد روایت شناسانه، نظم و ساختار را از خلال بی نظمی ها و بازی های زمانی این نمایشنامه بررسی و نشان می دهد.