مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
هرمنوتیک
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۴ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۳
۴۴۴-۴۲۳
حوزه های تخصصی:
امروزه در حوزه دانش معماری و شهرسازی، پرداختن به مفهوم نشانه شناسی و رمزگان شهرها از کالبد گرفته تا محتوا و نحو، اهمیتی روزافزون یافته است. در زبان شناسی، معماری زبانی است که شهر متن آن است. در معنی شناسی، شکل شهری، متنی است که تفسیر می شود. هدف نشانه شناسان مطالعه نظام یافته معنی از طریق نشانه های متبلور در صورت و محتوای شهر است. مسلماً تحقق این مطلب با بررسی دقیق و درک کاملی از مفاهیمی همچون نشانه، رمزگان، نشانه شناسی، شهر و ارتباط تنگاتنگ و چند سویه آنها میسر است. این امر در معماری و شهرسازی اسلامی نمودهایی ویژه دارد که در این مقاله به آنها به اختصار اشاره می شود. روش تحقیق حاضر، توصیفی- تحلیلی است که از روش استدلال منطقی نیز بهره برده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که رمزگان های منطقی در شهر اسلامی به واسطه همگرایی با عوامل طبیعی، از جمله موقعیت استقرار در طبیعت و سیر تحول کالبدی شهر در گذر زمان (انتظام ساختار فضایی شهر، استخوانبندی شهر، فضاهای شهری، گونه شناسی ابنیه، تصویر ذهنی از شهر) مشخص می شود. و مفاهیمی از نوع دلالت گری دیداری، تاویل پذیری و هرمنوتیک، متدولوژی بیان و طراحی که از پیامدهای نشانه شناسی در عرصه های مختلف هنری هستند، در شناخت صورت مسئله های معماری و ارائه تبیینی روشنگرانه از آنها تاثیری بسزا دارد که در عناصر معماری مانند در، قوس، ایوان، نقوش اسلیمی و مناره و گنبد و محراب خود را نشان می دهد.
روش شناسی شناخت فضای جغرافیای چیست؟ (درنگی بر سرشت روش شناسی شناخت فضای جغرافیایی از چشم انداز پدیدارشناسی هرمنوتیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۷ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۵
17 - 36
حوزه های تخصصی:
فضای جغرافیایی به سان یک «پدیدار»، خود دربرگردارنده ی پدیدارهای گوناگونی است که می توان آن ها را در دولایه ی دازاین ها (آدمیان) و نادازاین ها (ناآدمیان) جای داد. از چشم انداز پدیدارشناسی هرمنوتیک و با نگاهی سنجش گرایانه به گونه های روش شناسی (علّت کاو و دلیل کاو) و نیز زیرگونه های آن ها (پوزیتیویسم، پدیدارشناسی، هرمنوتیک و اندیشه ی انتقادی)، بر آنیم تا دریابیم: «روش شناسی شناخت فضای جغرافیایی چیست؟». در همین راستا، پس از رونمایی از دو بازدارنده ی بزرگِ شناخت فضای جغرافیایی (1- گسیختگی پدیدار از جهان اَش، 2- گیرافتادگی جغرافی دان در جهان اَش)، آشکارگردید که زدودن بازدارنده ها، در گروِ پشت سرگذاشتن هفت خان (1- درون لایه ای، 2- میان لایه ای، 3- میان فضایی، 4-درون پیش فهمی، 5- میان پیش فهمی، 6- عینی – ذهنی، 7- میان اندیشه ای) است که با «دور هرمنوتیکی» هفت گانه انجام می شود که دورهای بازی هستند؛ بنابراین در پاسخ به پرسش بیان شده باید گفت: روش شناسی شناخت فضای جغرافیایی، عمدتاً، روش شناسی دلیل کاو (معناکاو) می باشد که می تواند به کمک دورهرمنوتیکی هفت گانه، هفت خان شناخت را پشت سر بگذارد و به فهمِ کنش و واکنش های دازاین ها در فضای جغرافیایی دست یابد؛ چراکه هر کنش و واکنشی که از آدمی سر می زند، دارای معنایی است که با بهره گیری از روش شناسی های دلیل کاو می توان پی به معنای آن برد. با این روش شناسی ها می توان پدیدارهای جغرافیایی و دلیل های آن ها را رونمایی و واکاوی کرد و کم وبیش به فهم و شناخت آن ها دست یافت.
مبانی معرفت شناختی وارداتی اندیشه های روشنفکری معاصر و تأثیر آن بر امنیت نرم جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: جریان روشنفکری دینی معاصر در تلاش است تا برداشت و قرائتی از دین عرضه نماید که با دنیای جدید در تناسب باشد. برخی از روشنفکران معاصر تحصیلکرده در غرب، به دنبال آن اند تا وجوه معرفت شناختی آموخته از غرب را در تحلیل و تفسیر دینی به کار برده و از این طریق، میان سنت دینی خود و آورده تمدنی غرب تلفیق نمایند.روش: ازآنجاکه مسئله پژوهش، ردیابی و تأثیرات مبانی معرفتی غرب در روشنفکران معاصر است، روش تحقیق، کیفی و تطبیقی است.یافته ها: در این پژوهش، به وجوه اثرگذاری هرمنوتیک بر تفسیر دینی روشنفکران غرب زده پرداخته شده و به عنوان نمونه، آرای عبدالکریم سروش بررسی و تأثیر طرح فکری وی بر امنیت نرم جمهوری اسلامی ایران کنکاش شد.نتایج: نتیجه طرح فکری سروش را می توان پلورالیسم دینی، دین گرایی فردی و نوعی سکولاریسم دینی و طرد دین از عرصه و کارکرد اجتماعی، عدم قطعیت قرآن کریم و سنت نبوی در تبیین آموزه های اجتماعی- سیاسی، پذیرش لیبرالیسم و حقوق بشر با بنیان ها و معیار های غربی به عنوان مبنای حکومت داری و در یک کلام، "عرفی سازی دین" تلخیص و در این صورت، به نوعی، تعارض قطعی میان امنیت نرم جمهوری اسلامی ایران و طرح فکری سروش ترسیم نمود.
بررسی هرمنوتیکی مفهوم قدرت سیاسی در شهریار ماکیاولی و ادب نامه نزاری(مقاله علمی وزارت علوم)
ادب نامه و شهریار را می توان دو اثری دانست که در آن ها توصیه هایی به پادشاه از سوی اندیشمندانی به دور از عرصه قدرت شده است. اولین اثر، از سوی نزاری قهستانی در ایران عصر مغول و توسط ادیبی طرد شده از دربار آل کرت و دومی توسط ماکیاولی، فیلسوف ایتالیایی و مورد غضب نظام سیاسی بیزانس، نگاشته شد. به رغم تفاوت زمانی و محیطی، عزلت سیاسی، دلگیری از صاحبان قدرت و سودای بازگشت به قدرت از جمله دغدغه های اساسی نگارندگان بوده است که سبب شکل گیری نگاه مشابهی به عرصه ی سیاست از سوی این دو اندیشمند شده است. در این نوشتار تلاش می شود با روش هرمنوتیک اسکینر و با تأکید بر تأثیر زمینه های اجتماعی و سیاسی ظهور متن، به تحلیل نحوه نگرش به مفهوم سیاست در ادب نامه و شهریار پرداخته شود.
چالش های برون متنی کشف گونه ی زبان قرآن در حوزه ی هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فهم حقیقت زبان قرآن، نیازمند اندیشه ورزی تام، در چالش گاه های «درون متنی» و «برون متنی» این کتاب است. این نوشتار، با ورود به عرصه ی «هرمنوتیک»، ضمن بررسی اجمالی این علم، جدّی ترین شبهات و چالش های «هرمنوتیک متن»(به طور خاص: هرمنوتیک فلسفی) را، مورد نقد و ارزیابی علمی و عقلی قرار داده و تلاش نموده است تا با تعدیل نگاه یا رد شبهات، راه را بر هرمنوتیکی ملائم با نگاه سنتی اسلام به مقوله ی فهم و تفسیر، باز نماید. با توجه به اصول ثابت و ماهیت مطلق گرای دین اسلام و شواهد و قرائن متقن عقلی، نقلی که وجود معانی ثابت در مکتوبات را اثبات می دارد؛ نگاه نسبی گرایانه ی افراطی به فهم معنا در دوره ی «مدرن»، و پاره ای از نظرگا ه های متمایل به آن در دوره ی «پسامدرن»، در تعارض کامل با ماهیت ذاتی دین، و منافی حکمت خدا در انزال «متن پیا م مدار قرآن» و «ارسال رسل» می باشد. لذا ابتنای زبان این کتاب، بر اصول غیر صریح و متزلزل تفاهم در این دوره ها، منتفی است. از طرفی تعدیل نگاه بر اساس هرمنوتیک مطلق گرا و دستورمدار در ادوار کلاسیک، نئوکلاسیک، و حتی پیشاکلاسیک، تنها مسیر دست یابی به هرمنوتیکی متناسب با کتاب قرآن است. گرچه تفاوت های ویژ ه ی کتاب قرآن با دیگر کتب، لزوم پایه گذاری «هرمنوتیکی خاص و متناسب با این کتاب» را می طلبد.
واکاوی گونه های دخالت ذهنیت راویان در فهم حدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۱۸ تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۶۸)
116 - 143
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار معرفی یکی از ویژگی های مشترک «منطق فهم حدیث» و «دانش هرمنوتیک» است و در آن، گونه های دخالت ذهنیت ناقلان حدیث در فهم مخاطبان کتب روایی بررسی می شود. این پژوهش می کوشد تا نمونه هایی از احادیث را گردآوری و دسته بندی نماید که فهم راوی، ناقل یا گردآورنده از معنای حدیث در روایت گری او تأثیر گذاشته و در نتیجه، امکان دارد به فهم نادرست مخاطبان منجر شود. سپس در هر مورد راهکار های مناسب برای تحصیل اطمینان به مراد معصوم _ علیه السلام _ بیان شده است. نیز بیان خواهد شد که می توان با تکیه بر سیره عقلا در محاورات و استفاده از نگاه مجموعی به روایات مربوط به یک موضوع و پی گیری قراین، بر احتمال تأثیرگذاری فهم راوی در فهم خوانندگان کتب روایی از روایت غلبه کرد. همچنین، در این تحقیق، پدیده نقل به معنا و میزان تأثیر آن در فهم معارف دینی مورد توجه قرار گرفته است و بیان می شود که چگونه می توان به احتمال وجود نقل به معنا در یک روایت پی برد و در صورت احراز ݢݢآن، روش برداشت از روایات نقل به معنا چگونه است.
بازخوانی پرده غمنامه رستم و سهراب حسین قوللر آغاسی از منظر هرمنوتیک گادامر
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷
75 - 86
حوزه های تخصصی:
خیالی نگاری اصطلاحی است که برای توصیف نوعی نقاشی به کار می رود که با تکنیک رنگ روغن و با محتوای مذهبی، حماسی، بزمی و رزمی و عامیانه به سفارش و خواست مردم کشیده شده است. حسین قوللر به عنوان یکی از بنیان گذاران این شیوه، با تکیه بر عنصر خیال و تصویرسازی های ذهنی خویش، روایت کشته شدن سهراب را به تصویر درآورده است. پژوهش حاضر با هدف بازخوانی نقاشی مذکور توسط دیدگاه هرمنوتیک گادامر، این اثر را در شش بخش مورد نظر این رویکرد، یعنی بافت و زمینه اجتماعی و تاریخی، زبان مشترک، گفتگو، پیش داوری و امتزاج افق ها، بررسی و خوانش می کند. روش تحقیق در این پژوهش به لحاظ ماهیت، توصیفی تحلیلی و از حیث هدف بنیادی است و رویکردی کیفی دارد. اطلاعات و داده های مورد نیاز این پژوهش از طریق منابع کتابخانه ای و به صورت اسنادی جمع آوری شده است. در این پژوهش به این سؤال پاسخ داده می شود که نقاشی قهوه خانه ای مرگ سهراب، اثر حسین قوللر آقاسی، از دیدگاه هرمنوتیک گادامر چگونه می تواند مورد خوانش قرار گیرد؟ و به چه نتایجی منجر خواهد شد؟ نتایج نشان می دهد که مفهوم مکالمه در اندیشه گادامر، کمک شایانی در جهت توصیف هرچه بهتر چگونگی خلق پرده غمنامه رستم و سهراب اثر حسین قوللر آقاسی با توجه به نیاز روز جامعه مخاطب دارد. حسین قوللر آقاسی به عنوان یک طرف مکالمه، با دانش بر این موضوع که تمام حقیقت را نمی داند و بهره گیری از هنر سنتی ایرانی و زبان مشترک فارسی، بر اساس پیش داوری هایی که نتیجه افق معنایی روزگار اوست، به مکالمه و گفتگو با اشعار فردوسی و نگارگری ایرانی می پردازد و با اخذ تأثیرات از آن، از دریچه افق معنایی خویش که رواج پهلوانی ها و مشروطیت طلبی مردم است، سعی دارد این فاصله را از میان بردارد که در انتها به خلق اثری منجر می شود که در راستای هویت ملی و متعلق به عصر اوست.
مناسبات هرمنوتیک تجدد و فلسفه علوم انسانی در آرای رضا داوری اردکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۷
35 - 48
حوزه های تخصصی:
رضا داوری اردکانی (1312-) در طول بیش از پنج دهه حضور فعال در فلسفه و علوم انسانی معاصر ایران کوشیده است تا به فهم و تحلیل و آسیب شناسی تجربه ایران معاصر در مواجهه با تجدد (مدرنیته) و فلسفه و علوم انسانی همبسته با آن بپردازد. خوانش دکتر داوری از مناسبات تجدد، فلسفه و علوم انسانی، همگرایی زیادی با جریان های فلسفه قاره ای و پُست پوزیتیویستی (post−positivistic) در فلسفه علوم انسانی دارد. این نوشتار بر آن است تا با اتخاذ رویکرد هرمنوتیکی (با تأکید بر هرمنوتیک دیلتای) و با تحلیل متون منتشرشده از دکتر داوری به صورت بندی مناسبات فلسفه و تجدد و علوم انسانی در آرای وی بپردازد. داوری در آثار مختلف خود، «تجدد» را بسط تام و تمام تاریخِ غربی می داند. تاریخ غربی، همان تاریخ متافیزیک است که از زمانه افلاطون تاکنون دو هزار و پانصد سال بر اندیشه غربی سیطره دارد. نهال تجدد در قرن پانزدهم و شانزدهم دراین زمین رشد یافت و فلسفه از زمان فرانسیس بیکن تا دوره معاصر بیان «هرمنوتیک تجدد» بوده است . این مقاله با اتکا به سنت هرمنوتیکی در فلسفه علوم انسانی قاره ای (با تأکید بر دیلتای) درصدد نشان دادن این معناست که میان فهم دکتر داوری از تجدد با طرح بنیادهای علوم انسانی، نوعی ارتباط وثیق تاریخی – مفهومی وجود دارد. تجدد «تجربه زیسته» جهان تاریخی− اجتماعی انسان مدرن اروپایی است که در فلسفه و علوم انسانی مدرن از رنسانس به بعد صورت بندی مفهومی خود را یافته است. بیان مؤلفه های علم شناختی فلسفی دکتر داوری متناسب با تجربه زیسته ایران معاصر که از آن به «وضع تجددمآبی» شده گام دیگر این مقاله است. وضع تجددمآبی که علوم انسانی متناسب با خود را صورت بندی می کند، ریشه در تجربه زیسته مدرنیزاسیون ایران معاصر (و به تعبیر داوری، تجدد وارونه) دارد. بازخوانی تجربه تجدد و علم همبسته با آن در ایران معاصر با تأکید بر مفهوم خرد توسعه در بستر تجربه ایران پساانقلابی و مناسبات دین و علوم انسانی در سطوح معرفتی، نهادی و گفتمانی در تجربه فکریِ داوریِ متأخّر نشان می دهد که مواجهه فلسفی با علوم انسانی در ایران معاصر چه دشواری هایی پیش رو دارد.
بررسی و نقد مبانی نظریه تفسیر قرآن دکتر نصر حامد ابوزید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقایقی که پیامبران با وحی الهی دریافت کرده اند بهترین راه شناخت حقیقت هستی است و سعادت انسان در گرو درک صحیح تر و کامل تر آن است. هدف: بررسی مبانی نظریه تفسیری ابوزید در خصوص فهم قرآن. روش: پژوهش حاضر رویکردی توصیفی تحلیلی و انتقادی دارد. یافته ها: مبانی نظریه تفسیری این اندیشمند، برگرفته از گرایشهای مختلف هرمنوتیک، به ویژه هرمنوتیک فلسفی و مکاتب مختلف، حتی مارکسیسم است که باعث شده دیدگاههای او از انسجام کافی برخوردار نباشد. او با استفاده از روشهای تجربی برای ایجاد سازگاری بین سنّت و مدرنیته، مفهوم وحی و روش فهم را اصلاح و در برخی موارد کلام خدا را سوگیرانه می فهمد. همچنین پذیرش آرای هرمنوتیکی غربی بدون نقّادی باعث شده ناتوانی عقل انسان در شناخت بسیاری از امور را نادیده گرفته و به فهمی محدود و ناکافی از مراد کلام الهی برسد. نتیجه گیری: وظیفه خطیر همه عالمان اسلامی و اندیشمندان مسلمان آن است که وحی الهی را صحیح تر و کامل تر بفهمند. هرگز نباید تصور کرد فهم کلام حق تعالی پایان یافته و همه آنچه برای سعادت بشر نازل شده، فهم و دریافت شده است. به همین سبب، تلاش آنان را با همه امکانات مادی و معنوی برای فهم کلام الهی به گونه ای که حقیقت آن آشکار شود، می طلبد.
صورتبندی روشنفکری امام خمینی(ره) با تفسیر وصیت نامه الهی- سیاسی مبتنی بر هرمنیوتیک اسکینر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روشنفکری دینی امام در کسوت آموزه های وصیت نامه با نقد بنیادین سیاستهای پهلوی، اسلام ستیزی غرب و شرق را به مبارزه طلبیده بود. بن مایه مذهبی وصیت نامه، برگرفته از سنّتهای اسلامی ای بود که قرنها مانند یک عرف اجتماعی در میان ایرانیان وجود داشت. هدف: هدف از نگارش این مقاله، بازخوانی اندیشه های مبارزاتی امام(ره) با شالوده های غربی و شرقی رژیم پهلوی از رهگذر وصیت نامه ایشان بود. روش: برای گردآوری اطلاعات از شیوه کتابخانه ای استفاده شد. از این رو، روش هرمنوتیک قصدگرای اسکینر، با تحلیل متن وصیت نامه توانست به بازخوانی از سنّتها و کشف نیت مؤ لف بپردازد. یافته ها: روش قصدگرای اسکینر با تشریح رابطه بین نظر و عمل سیاسی امام، ضمن فهم نیت متن وصیت نامه به عنوان ایدئولوژی ایشان، به همترازی آن با متن و غبارروبی از ایدئولوژی رقیب پرداخت. نتیجه گیری: مبتنی بر روش اسکینر، وصیت نامه امام به عنوان ایدئولوژی برتر، سهم خود را در کنش و واکنش فکری، عملی و مبارزاتی عصر خویش و پس از آن ایفا کرده بود. از این رو با خوانش متن، هم امکان پی بردن به نیت امام به عنوان مؤ لف متن فراهم می شد و هم بر روشنفکری ایشان نظری افکنده می شد.
کاربست ویژه ی عام واژه ها: شگردی تأویل افزا در غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۹)
111 - 136
افسون سازی های خواجه ی راز که به جذب خوانندگان و خواهندگان فراوانی انجامیده، اغلب حافظ پژوهان را بر آن داشته است تا پژوهش های پرشماری درباره ی رموز و اسرار این افسونگری های جهانی سازِ جاودانگی بخش انجام دهند. با وجود فراوانی این دست پژوهش ها به نظر می رسد که همچنان رازهایی نایافته و رمزهایی نشناخته درباره ی کارایی همیشگی و هم ه جایی کلام حافظ وجود دارد که شایسته ی شناسایی است. تأمل در دیوان خواجه به ویژه ابیاتی که قابلیت تأویل و تفأل بیشتری دارند، نشان می دهد که در برخی از این بیت ها حضور یک واژه ی عام، محور و مبنای تأویل افزایی گسترده قرار می گیرد. بررسی نمونه های متعدد و مقایسه ی نزدیک به هفتاد بیتِ به ظاهر مشابه، حکایت از شگردی زبانی دارد که طی آن یک عام واژه ی کلیدی با دو ویژگی صرفی (معرفه و معنی بودن) زمینه را برای برداشت های گونا گون از بیت یا مصراع موردنظر فراهم می آورد. دلالت گری نامحدود عام واژه ی محوری و کاربست ساده ی آن در شگرد موردمطالعه (بدون پیچیدگی های برآمده از دخالت و تأثیر صناعات ادبی و فنون بلاغی دشوار و دیریاب) ضمن جذب خوانندگان پرشمار از صنوف و اقشار مختلف، می تواند ظرفیت تأویل پذیری ابیات زمینه را به اوج برساند و امکان خوانش این بیت ها را تا فراسوی مرزهای زمانی و مکانی و زبانی فراهم کند. با بررسی ابیات دربردانده ی این شگرد در چهارچوب آزادترین خوانش هرمنوتیکی (خوانش خواننده محور) و مقایسه ی شگرد موردبحث با ایهام توسعه یافته ی حافظانه کوشش شده است، توان تفأل افزایی این شگرد به طوربرجسته تبیین شود. وجود نشانه هایی از این شگرد در آیاتی از قرآن کریم تقویت کننده ی این گمان است که حافظ این شگرد ساده و سحرآمیز را هم در مضمون و هم در راهبرد، وامدار اعجاز آیات آسمانی باشد.
سوژه مندی سیاسی و هرمنوتیک خود در شعر شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱ (پیاپی ۹۶)
209 - 234
حوزه های تخصصی:
مسئله ی «سوژه» مهم ترین شاخص تمایز ادبیات کلاسیک و مدرن است. «من» در ادبیات کلاسیک اغلب کلی و انتزاعی است، اما در ادبیات معاصر، پیرو فلسفه ی مدرن، من فردیت یافته و انضمامی و به عبارتی سوژه کنشگر است. شاید آشکارترین نمود این چرخش پارادایمی را-به ویژه در شعر بتوان در نوع مواجهه با «سوژه» دید. شعر معاصر، از سطحی ترین وجه رمانتیک تا پیچیده ترین وجه فلسفی، مبیّن سوژه ای خودبسنده است که خاستگاه آن انسان محوری است. احمد شاملو از شاعرانی است که «من» در شعر او سوژه است. این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی و با خوانش انتقادی مجموعه ی اشعار شاملو و انتخاب نمونه های دلالتگر، به هرمنوتیک خود/سوژه در شعر او می پردازد و ازآنجاکه این من/خود/سوژه طی شش دهه سرایش شعر، دستخوش تلاطم و تحول بوده است، تکیه گاه نظری بحث نیز، به فراخور این تطورات، هم به سوژه فلسفی می پردازد که بر اندیشه و آگاهی فردی تأکید می ورزد و هم به سوژه ای که برساخت اجتماعی است؛ ازهمین رو، تلفیقی است از مباحث میشل فوکو درباب هرمنوتیک خود و حکمرانی بر خود و دیگران، نظریه ی کنش متقابل نمادین، که به من فردی و من اجتماعی می پردازد، نظریه ی اگزیستانسیالیسم که آزادی، انتخاب و مسئولیت را محور مباحث خود قرار می دهد و درنهایت نظر آلتوسر درباب سوژه؛ یعنی سوژه با s (حرف کوچک) و سوژه با S (حرف بزرگ). «من» در شعر سیاسی شاملو، همانا subject ، به مثابه شبه سوژه ای ایدئولوژیک تحت انقیاد حزب توده است، و در شعر فلسفی او، که حاصل شناخت و آگاهی براساس تجربه زیسته خود او و تأمل درباب هستی، انسان، زندگی، و مرگ است، من به مثابه سوژه ی اعظم (Subject) است.
الگوهای تعیین دستور کار در شوراهای شهر، نقش مجریان و سیاست گذاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
74 - 88
مقدمه: با اینکه تعیین مسائل در دستور کار و شیوه دستورگذاری بر همه مراحل تصمیم گیری و سیاست گذاری از جمله انتخاب راه حل ها و ابزارها و اجرای خط مشی اثر می گذارد، اما نحوه عملکرد بازیگران در سیاست گذاری شهری برای در دستور قرار دادن مسائل و مشکلات در پرده ای از ابهام قرار دارد. مسئله یابی امری هنجاری و ارزشی است، در حالی که رویکرد حل مسئله، با مفروض دانستن مشکل، یک امر فنی به شمار می رود [1]. دیدگاه عینی گرایانه و فنی در خصوص ماهیت مسائل در سیاست گذاری عمومی نمی تواند توضیح دهد که چرا یک واقعیت واحد، اغلب به اشکال متفاوتی توسط ذی نفعان خط مشی و سیاست گذاران و دستورگذاران مختلف تعبیر و تفسیر می شود. غالباً چنین است که از اطلاعات واحد در خصوص یک مشکل، تعاریف و تفاسیر مختلفی ارائه می شود. دستورگذاری به معنای تصمیم گیری در خصوص این است که درباره چه مسائلی تصمیم گرفته شود و چه کسانی تصمیم می گیرند که درباره چه مشکلاتی اتخاذ تصمیم شود؟ تصمیم گیری برای اینکه چه چیزی «مسئله» است مهم تر از تصمیم گیری درباره راه حل مسئله خواهد بود [2]. هدف پژوهش پاسخ به این پرسش است که چگونه یک مسئله این شانس را خواهد داشت که در صحن علنی شورای شهر بررسی شده و برای آن تصمیم گیری شود؟
مواد و روش هاپدیدارشناسی هرمنوتیکی و مشاهده به عنوان هرمنوتیک پدیدارشناختی به عنوان روش در آن پژوهش استفاده شده اند. در حالی که نظریه داده بنیاد ساخت گرا ریشه در پدیدارشناسی هرمنوتیکی دارد، در عین حال برای دستیابی به فهم بهتر پدیده دستورگذاری، ناگزیر هستیم که از هرمنوتیک پدیدارشناختی استفاده کنیم. نظریه داده بنیاد ساخت گرا با جمع آوری داده ها آغاز شد [28] و سپس از کدگذاری اولیه و متمرکز استفاده شد. در این پژوهش از مشاهده و تحلیل متن استفاده شد. حضور در کمیسیون های تخصصی شورای شهر و جلسات شورا به پژوهشگر امکان داد تا در مواجهه نزدیک با ساختاربندی مسائل و مشکلاتی که به صورت احتمالی در دستور کار شورا خواهند بود قرار گیرد. پس علاوه بر تحلیل متن گفت وگوها و پیش نویس لوایح و طرح های پیشنهادی، رفتار بازیگران هم در قالب مشاهده در کمیسیون های مختلف مورد بررسی قرار گرفت. مشاهده آنچه افراد در حین یک کار انجام می دهند غنا و بی آلایشی فراوانی را در اختیار محقق می گذارد که با پرسش از آن ها درباره توصیف آنچه انجام می دهند حاصل نمی شود. در این پژوهش محقق مشاهده کننده محض بوده است و به علت شرایط خاص حضور در کمیسیون ها و لزوم حفظ شرایط واقعی محیط پژوهش، از هرگونه مداخله اجتناب ورزیده است.یافته هااین پژوهش تفکیک و تمایزی میان دو بازیگر عمده فرایند تعیین دستور کارها (Agenda Setting) در شوراهای شهر را به دست آورد: سیاست گذاران و مجریان. یافته های حاصل از تحقیق نشان داد هر یک از این دو کنشگر حول موضوعات و مسائل متفاوتی نقش خود را در دستورگذاری بازی می کردند، در حالی که در روند تعیین دستور کارها توجه مجریان به الزامات فنی و الزامات اقتصادی معطوف بود، سیاست گذاران برای دستورگذاری الزامات فرهنگی و سیاسی را مهم تر دانسته و توجهی خاص به جامعه هدف داشتند. اولین موضوع مهمی که در عرصه دستورگذاری دیده می شد، تفاوت میان نحوه دستورگذاری مسائل مورد حمایت مجری (شهرداری) و سیاست گذار (شورای شهر) بود. طرح ها و لوایح مورد حمایت شهرداری به صورت متکی بر استدلالات فنی و اقتصادی مطرح می شدند. در موضوعات مرتبط، عملکرد نماینده شهرداری و یا سازمان متبوعه مبتنی بر دفاع از توجیهات اقتصادی و فنی طرح یا لایحه متمرکز می شد و مباحثی همچون جامعه هدف، الزامات فرهنگی یا سیاسی و ... از چارچوب های مباحث حتی الامکان خارج می شد. به عکس، بخش بزرگی از جنبه های غیر فنی و اقتصادیِ مباحث و مناقشات پیرامون مسائلی که قرار بود در دستور کار قرار گیرند توسط بدنه سیاست گذار مطرح می شد و در کانون توجه قرار می گرفت. اسناد بالادستی اثرگذار بر مسئله، طی فرایند دستورگذاری در هر دو گروه مهم قلمداد می شد. نتایج حاصل از مشاهده رفتار بازیگران نیز نشان از تمایز میان این دو بازیگر داشت. استفاده از الگوی IPA به عنوان هسته اصلی تحلیل مشاهدات، مبین نوع رفتار مبتنی بر خصوصیات و توانایی فردی بازیگران بود. بازیگران مختلف هنگام دستورگذاری رفتارهای متفاوتی از خود بروز می دهند که بر اساس آن می توان آن ها را در دسته بندی های مختلفی جای داد. رفتار نمایندگان مجری به رغم تغییر فردی آن ها در کمیسیون های مختلف، تقریباً بدون نوسان و یکنواخت و تابعی از یک الگوی مشخص بود. این افراد در حوزه مسائل مبتنی بر الزامات فنی و یا الزامات اقتصادی غالباً نقش وظیفه پذیر فعال داشتند و به عکس در زمینه مسائل حول الزامات سیاسی و فرهنگی وظیفه پذیر غیرفعال بودند، اما رفتار سیاست گذاران پرنوسان بود و بر حسب دانش و آگاهی و تجربه عضو شورا ممکن بود هر یک از نقش های 4 گانه را بپذیرد. به بیان دیگر، مجریان با در اختیار داشتن دانش فنی و اجرایی رفتاری وظیفه پذیر از خود بروز می دادند که بر حسب موضوعِ در دستور کار و الزامات مرتبط با آن به وظیفه پذیر فعال یا غیرفعال بدل می شدند. رفتار سیاست گذاران بیشتر جنبه عاطفی اجتماعی داشت که جنبه مثبت یا منفی آن غالباً تحت تأثیر جامعه هدف قرار می گرفت.
نتیجه گیریالگوی غالب دستورگذاری در شورای شهر مشهد ترکیبی از دو رویکرد توجه به محدودیت های دستورگذاری و مناسبات قدرت در بعد دوم است. از یک سو برای تعیین دستور کار صحن شورا، مجریان (نمایندگان شهرداری در کمیسیون ها) به علت دانش تخصصی و تجربه، قدرت تأثیرگذاری بالایی در کمیسیون ها دارند. در کمیسیون ها و دستور کارهایی که متکی بر الزامات فنی و اقتصادی است و یا اسناد بالادستی اثر محسوسی بر آن ها می تواند داشته باشد، مجریان قادر هستند تصمیمات را به عدم تصمیمات (non-decision) تبد یل کرده و مسائل را از دستور کار خارج کنند. عملکرد سیاست گذاران نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. مسائلی که متضمن الزامات اقتصادی و فنی و محدودیت های اسناد بالادستی هستند، در قالب عقلانیت محدود قرار می گیرد و نقش آن ها را در دستورگذاری کاهش می دهد. از سوی دیگر، در دستور کارهای مبتنی بر الزامات فرهنگی و سیاسی و متمرکز بر جامعه هدف، سیاست گذاران با تکیه بر بعد دوم قدرت تصمیمات را به کانون توجه می آورند و یا از آن خارج می کنند. یکی از مهم ترین ویژگی های این الگو، فردگرا بودن آن است. فردگرایی در فرایند دستورگذاری هم به صورت عدم وابستگی سیاسی و گروهی دیده می شد و هم به صورت بی توجهی به مستندات. انتظار می رفت که توجه مجریان به دستور کارهای مبتنی بر مستندات بوده و تمرکز سیاست گذاران بر قضاوت های ارزش محور در فرایند دستورگذاری باشد که الزاماً هم راستا با مستندات علمی و فنی نیستند [31]، اما در الگوی موجود چنین پیش فرضی کارایی نداشت و فردگرایی بر تعیین دستور کارها کاملاً سایه افکنده بود.