مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
سمانتیک
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۴۷
حوزه های تخصصی:
سمانتیک اسامی خاص، یکی از موضوعات مهم فلسفه منطق است. این مقاله به بررسی و نقد بعضی از مشهور ترین نظریه ها در این باب می پردازد و مزایا و معایب آرای میل، فرگه، راسل و کریپکی را ارزیابی خواهد کرد. در این میان اگر چه تا حدی از نظریه کریپکی جانبداری شده، اما آن را در تبیین و توضیح عملکرد منطقی اسم خاص کافی ندانسته و با تجدید نظر در آن و انضمام بعضی شرایط از این دیدگاه دفاع شده که در دلالت اسم خاص بر مدلولش به ناچار باید از بعضی اوصاف استفاده کرد. این اوصاف، درست یا غلط، به کمک عقیده کار بر اسم خاص مدلول را معین می سازد، اگر چه ارائه دهنده معنای آن اسم نمی باشد. البته این تحلیل یک تحلیل سمانتیکی محض نیست و مولفه های پراگماتیکی هم در آن وجود دارد.
چالش های پیش روی نظریه کریپکی در باب سمانتیک اسم خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۵۰
حوزه های تخصصی:
در زبان طبیعی به کلماتی، از قبیل «احمد»، «سقراط» و ... اسم خاص می گوییم. اگر کلمه های موجود در زبان را مجموعه ای از نمادها بدانیم، آن گاه یک نظریه سمانتیکی طرح می گردد، تا منظور از این نمادها را روشن سازد. در برخورد با مساله سمانتیک اسم خاص، دو (رهیافت توصیفی و غیر توصیفی) وجود دارد.در نظریه های توصیفی اسم خاص، که فرگه، راسل و سرل، از جمله طرفداران آن می باشند، محتوای سمانتیکی یک اسم خاص، با یک توصیف معین، یا دسته ای از توصیف ها، معادل است. اما از نظر میل، یک اسم خاص، هیچ گونه محتوای ضمنی (وصفی) نداشته و معنای آن همان شیئی است که آن اسم به آن اشاره می کند. همچنین کریپکی نظریه های توصیفی را نقد و رد می کند. از نظر او معنای یک اسم خاص به هیچ وجه شامل محتوای توصیفی، نمی باشد. با کمی تسامح می توان کریپکی را نیز طرفدار نظریه میل دانست. نظریه غیر توصیفی اسم خاص با مشکلاتی روبرو است. از جمله آنکه: تفاوت آگاهی بخشی برخی اینهمانی ها چگونه توجیه می شود؟ و شرایط صدق جمله های شامل اسنادی گرایشی، به چه صورت است؟ همچنین معناداری اسامی تهی چگونه توجیه می شود؟سعی میل گرایانی چون کریپکی، سمن و براون بر آن است تا راه حلی برای این مسایل بیابند. در این مقاله این راه حل ها، تشریح و مورد نقد و ارزیابی قرار خواهند گرفت.
زمینه گرایی معرفتی و سمانتیک جملات معرفتی
حوزه های تخصصی:
زمینه گرایی معرفتی دیدگاهی جدید در معرفت شناسی است که انگیزه ظهور آن، تلاش برای حل مسئله شک گرایی بوده است. این دیدگاه، اگر چه در حوزه معرفت شناسی ظهور کرده و ادعای حل یکی از قدیمی ترین مسائل آن را دارد، در واقع آموزه ای سمانتیکی است. زمینه گرایی معرفتی دیدگاهی درباره شروط صدق جملات معرفتی است؛ جملاتی مانند ""S می داند که P"" و ""S نمی داند که P"". این دیدگاه، به نوعی چرخش زبانی در معرفت شناسی است. زمینه گرا قصد دارد با استفاده از معنا و سمانتیک جملات معرفتی، مسائل معرفت شناسی را حل کند. در این مقاله، یکی از مبانی سمانتیکی زمینه گرایی - یعنی استاندارد معرفتی به عنوان مولفه بیان نشده- را بررسی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که ادعای سمانتیکی آن ها، در بهترین حالت محل مناقشه خواهد بود.
ابن سینا و اخذ رهیافت سمانتیکی و پراگماتیکی در تعریف جمله ی خبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا دو تعریف متمایز برای جمله ی خبری ارائه می دهد. یکی در الشفاء: «قضیه عبارتی است که دارای صدق یا کذب است» و دیگری در الإشارات: «ترکیب خبری آن است که گوینده ی آن را بتوان در آنچه می گوید، صادق یا کاذب دانست». بنابر یک تفسیر، این دو تعریف دو ملاک تمایز برای جمله ی خبری است، که هرکدام به فضای معناداریِ مستقلّی تعلّق دارد. تعریف نخست مبتنی بر فضای سمانتیکال است، که بر اساس آن، جمله ی خبری به تنهایی و مستقل از گوینده ی آن قابل اتصاف به صدق و کذب است. اما تعریف دوم مبتنی بر فضای پراگماتیکال است، که بر اساس آن، واژگان و عبارات معنای خود را از قصد و اراده ی گوینده می یابند؛ لذا صدق و کذب جمله ی خبری نه به خود آن، بلکه به گوینده ی آن بستگی دارد. مسأله ی نوشتار حاضر، خوانشِ دیدگاه ابن سینا بر مبنای تمایز سمانتیک و پراگماتیک است. بر اساس این تفسیر، شاید بتوان به نحوی ابن سینا را نخستین اندیشمندی دانست که به تمایز سمانتیک و پراگماتیک توجهی، هرچند ساده و اجمالی، نشان داده است.
متن گرایی در مقابل حداقل گرایی در سمانتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن گرایی، رقیب اصلی حداقل گرایی است. نزاع میان این دو رویکرد سمانتیکی، ریشه در نزاع قدیمی تعیین مرز میان سمانتیک و پراگماتیک دارد. متن گرایان مدعی اند که جملات زبان طبیعی، قبل از غنی سازی پراگماتیکی، قابل ارزش دهی نیستند. در مقابل، از نظر حداقل گرایان، محتوای سمانتیکی حداقلی وجود دارد که معنای قابل ارزش دهی جمله را به دست می دهد که متن اظهار، اثر محدودی روی آن دارد. این تقابل ناشی از شیوه و اندازه ای است که متن بر محتوای سمانتیکی تأثیر می گذارد. در این مقاله، پس از معرفی این دو رویکرد، استدلال های اصلی متن گرایان علیه حداقل گرایان را مطرح می کنیم. سپس نشان می دهیم که سمانتیک های حداقل گرایانه از قبیل سمانتیک اشاره ای کاپلان، با تفسیر عینی از متن نمی تواند مدل مناسبی حتی برای جملات حاوی ارجاع اول شخص ارائه کنند و برپایه ی تفسیری ذهنی از متن، تمایز نمایه ای از غیرنمایه ای واضح نیست و سایر عبارت های زبان نسبت به متن ها، به معنای عام می توانند نمایه ای باشند.
دلالت سمانتیکی و دلالت تصوّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
245 - 268
حوزه های تخصصی:
نظریه دلالت تصوّریِ اصول دانان از یک سو و دیدگاه فیلسوفان زبان در باب معناداریِ سمانتیکی از سوی دیگر، قابل مطالعه تطبیقی است. دلالت تصوّری، انتقال ذهن از لفظ به معنای آن به محض صدور لفظ از گوینده بدون توجّه به قصد و اراده اوست. دلالت تصدیقی، دلالت لفظ بر معنای مقصود گوینده است. سمانتیک تقریباً به نظریه دلالت تصوّری نزدیک است؛ زیرا سمانتیک، مطالعه معنا به نحو مستقل از متکلّم یا مؤلّف است و پراگماتیک نیز تقریباً به نظریه دلالت تصدیقی قرابت دارد؛ زیرا پراگماتیک، مطالعه معنا بر مبنای قصد متکلّم یا مؤلّف است. از میان نظریه های معناداریِ سمانتیکی، دیدگاه کاربردیِ معنا به نظریه دلالت تصوّری گویا نزدیک تر است؛ زیرا از منظر هر دو دیدگاه، زبان و کاربرد الفاظ یک فعالیت قانونمند اجتماعی بوده و الفاظ و عبارات معنای خود را از کثرت کاربرد و کارکرد آن ها در اجتماع می یابند.
تاملی بر سمانتیک و متافیزیک قابلیت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدفِ نخستِ مقاله حاضر معرفیِ مبحثِ قابلیت ها در فلسفه تحلیلی و روایتِ تاریخِ آن از زاویه مسئله های سمانتیکی و متافیزیکیِ آن ها است. برای این منظور من ابتدا پرسشِ سمانتیکی و پرسشِ متافیزیکی در قبالِ قابلیت ها را از هم تفکیک می کنم. سپس پنج رویکردِ سمانتیکِ مختلف به قابلیت ها (یعنی تحلیلِ شرطیِ ساده، تحلیل ناپذیر دانستن، تحلیل های شرطیِ اصلاح شده، تحلیلِ نوعی و تحلیلِ مدرج) و متافیزیک های متناظر با آن ها را معرفی می نمایم. به نظرِ من نقدهایی که بر تحلیلِ شرطیِ ساده و تحلیل های شرطیِ اصلاح شده وارد آمده است برای ردِّ آن ها کافی است. من علاوه بر روایتِ این نقدها سه نقدِ جدید علیهِ تحلیلِ نوعی و دو نقدِ تازه نیز بر تحلیلِ مدرج وارد می کنم. در نتیجه از دیدِ من رویکردِ سمانتیکی که قابلیت ها را تحلیل ناپذیر می داند ارجح است. این تحلیل ناپذیری و به همراهِ امکانِ قابلیت هایی که هرگز به نمایش در نمی آیند دلایلِ خوبی را برای رویکردِ متافیزیکیِ قابلیت باوری فراهم می آورد.
مفهوم معنی و فرآیند فهم آن در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱۸
5 - 12
حوزه های تخصصی:
معنی، یکی از مفاهیم اساسی و کلیدی معماری است که به دلیل کاربرد فراوان وکلی بودن آن، نیاز مبرمی به شناخت از منظر معماری دارد. از آن جایی که در مباحث معنی شناختی معماری کمتر به تمامی ابعاد و وجوه آن پرداخته شده است، شناخت این کلمه پایه ای، ضروری به نظر می رسد. در این مقاله سعی شده ابتدا به بررسی لغوی معنی پرداخته شود . همچنین چیستی معنی بر اساس نظریه سمانتیک مبتنی بر بیان اجمالی فیلسوفان متأخر که مهم ترین مباحث را در پرداختن به معنی و نحوه دلالت آن به انجام رسانده اند، جمع بندی شود. سپس با روش هرمنوتیک معنی بنا مورد تفسیرقرار می گیرد، چرا که دلالت متن بر معنی با مکانیسم قواعد دلالت ارتباط دارد، ولی آن اهرم که کار دستگاه دلالت را ثمربخش می سازد، عمل تفسیر است. در نهایت براساس مطالب در حوزه های سمانتیک و هرمونتیک، فهم معنی در معماری به عنوان نتیجه گیری بیان می شود.
تلقی معناشناختی و دلالت شناختی از سمانتیک در آثار تارسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
211-235
حوزه های تخصصی:
آلفرد تارسکی از بنیانگذاران اصلی سمانتیک به مثابه ی دلالت شناسی است. وی دلالت شناسی را در دهه ی 30 پی افکند و این تلقی امروزه تلقی غالب در سمانتیک منطقی به شمار می رود. اما اگر به آثار دهه ی 20 وی بازگردیم در نگاه اول به نظر می رسد که هیچ گونه نگرش سمانتیکی در کارهای وی وجود ندارد. تفسیر رایج در مورد کارهای تارسکی در دهه ی 20 آن است که او در این دوران منطق را با رویکرد سینتکسی و نظریه برهانی می نگریست. اما یکی از مفسران تارسکی به نام داگلاس پترسون به تفصیل نشان داده است که در آثار دهه ی 20 تارسکی نوعی سمانتیک از سنخ معناشناسی دیده می شود که وی این نگرش را به تبعیت از استادش لسینیفسکی صورت-گرایی شهودگرایانه می نامید. در این مقاله بنای ما بر آن است که با توجه به تفسیر پترسون به چیستی تلقی معناشناختی تارسکی از سمانتیک بپردازیم و می کوشیم دو ادعا را اثبات کنیم: (الف) صورت گرایی شهودگرایانه به روایت تارسکی نگرشی درباره ی کارکرد زبان است نه یک نظریه ی ساخته و پرداخته ی سمانتیکی که در آن مفاهیم کانونی معناشناسی تعریف و تحلیل می شوند (ب) صورت گرایی شهودگرایانه منافاتی با نگرش ارجاعی به زبان ندارد و حتی سال ها پس از تأسیس دلالت شناسی از سوی تارسکی در پس زمینه ی آثارش حضور دارد.
سمانتیک تابع ارزشی حاج حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
115 - 129
حوزه های تخصصی:
نظام تابع ارزشی و دستگاه استنتاج طبیعی آن را که مرتضی حاج حسینی در ویراست دوم کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق» معرفی کرده است در مقاله دیگری بررسی کرده ام. در این مقاله به سمانتیک این نظام خواهم پرداخت و فراقضایای صحت و تمامیت را که او اثبات کرده است مورد واکاوی قرار خواهم داد. نشان می دهم که اصطلاحات سمانتیکی به کار رفته در این کتاب به روشنی تعریف نشده اند یا مقصود از بیان آنها در کتاب مشخص نشده است (برای نمونه مفاهیم «جهان»، «وضعیت»، «کنونی»، «وضعیت فرضی محتمل»، «مفروض»، «قابل فرض»، «وضعیت مبنا» و «مدل مبنا»). از مفهوم سمانتیکی «اعتبار» و «صدق نگهداری» در این سمانتیک، برداشت های متعددی می شود که در برخی از آنها استدلال های ربطی نامربوط می شوند و در برخی از آنها استدلال های نامربوط معتبر می گردند. در پایان نشان می دهم که این سمانتیک با نظریه برهان کتاب هماهنگ نیست و قضایای صحت و تمامیت به درستی طرح نشده اند و در واقع نادرست هستند و مثال های نقض دارند. فراقضیه «تمامیت» برای نظام تابع ارزشی این کتاب برقرار نیست زیرا در سمانتیک این نظام، فرمول ها یا استدلال هایی «معتبر» است که در نظریه برهان آنها «درست» نیست. برای نمونه، در سمانتیک نظام تابع ارزشی، هر صدق منطقی هر صدق منطقی را به صورت معتبر نتیجه می دهد اما برهان های آنها در نظام استنتاج طبیعی به دلیل نقض شرط «نرمال بودن» دگ پراویتز «نادرست» هستند
نظریه صدق تارسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
159-141
حوزه های تخصصی:
نظریه سمانتیکی صدق تارسکی برای اولین بار در مقاله "مفهوم صدق در زبان های صوری شده" معرفی شد. در این مقاله نظریه صدق تارسکی را با جزییات آن، براساس مقاله مذکور، معرفی خواهیم کرد و موضع تارسکی را در مقابل پرسش های اساسی ای که با آن روبه رو بود را روشن خواهیم ساخت. همچنین استدلال خواهیم کرد که پذیرش نظریه صدق تارسکی منتج به افلاطون گرایی در ریاضیات خواهد شد.