مطالب مرتبط با کلیدواژه

مونالیزا


۱.

خوانشی تازه بر بازنمایی و تفسیر هنری چهار هنرمند معاصر بر اثر مونالیزا (با تکیه بر مطالعه ی تطبیقی هرمنوتیک و دیکانستراکشن)

کلیدواژه‌ها: پست مدرنیسم نشانه شناسی هرمنوتیک مونالیزا دیکانستراکشن سمیولوژی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴۰ تعداد دانلود : ۸۱۴
در دهه های اخیر پیدایش یک رویکرد جدید در مورد چگونگی نگرش و دوباره خوانی متون ادبی و هنری، مورد توجه قرار گرفته است. این منظر جدید که دیکانستراکشن1 (واسازی) نام دارد با نگاهی بن فکنانه، در تقابل با ساختارگرایی2 هرمنوتیک3 (تأویل) قرار می گیرد. هرچند که وجود تشابهاتی میان این دو منظر، ارتباط و اشتراکات پایه ایی را میان این دو گرایش تفسیری اثبات می کند تا آنجا که می توان مدعی زایش دیکانستراکشن (واسازی) از نهان هرمنوتیک (تأویل) شد لکن بسترهای متباینی که هرکدام از این دو نگرش در آن تجلّی یافته اند؛ و منظر آزادانه ی که دیکانستراکشن دارد به نظر می آید این نوع تفسیر اخیر مرحله ای فراتر از هرمنوتیک مدرن است. با اینحال این مقاله با رویکرد مطالعه تطبیقی دیکانستراکشن (واسازی) با هرمنوتیک (تأویل) از منظر ویتگنشتاین و گادامر سعی دارد بر عدم جدایی هرمنوتیک و دیکانستراکشن تأکید ورزد و در این راستا با تحلیل 4 نمونه از آثار اقتباسی هم منظر دیکانستراکشن و هم هرمنوتیک را برای این آثار قائل می شود. بر این اساس این نتیجه حاصل می شود که نمی توان قطعاً مدعی شد یک تفسیر، تفسیری دیکانستراکشنی است یا هرمنوتیکی بطوریکه هرچند در نظر می توان تمایزاتی میان این دو نوع یافت ولیکن در عمل به خاطر محدودیّت و قید و بندهای غیر قابل انکار تمایزی دیده نمی شود بطوریکه یک تفسیر دیکانستراکشنی در آزادانه ترین حالت تنها می تواند یک نوع هرمنوتیک مدرن باشد. این مقاله بر اساس روش تحقیق توصیفی - تحلیلی به انجام رسیده و در تحلیل اطلاعات از روش تطبیقی استفاده شده است.
۲.

خوانشی تازه بر بازنمایی و تفسیر هنری چهار هنرمند معاصر بر اثر مونالیزا (با تکیه بر مطالعه ی تطبیقی هرمنوتیک و دیکانستراکشن)

کلیدواژه‌ها: مونالیزا هرمنوتیک دیکانستراکشن پست مدرنیسم سمیولوژی نشانه شناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۶۳
 در دهه های اخیر پیدایش یک رویکرد جدید در مورد چگونگی نگرش و دوباره خوانی متون ادبی و هنری، مورد توجه قرار گرفته است. این منظر جدید که دیکانستراکشن1 (واسازی) نام دارد با نگاهی بن فکنانه، در تقابل با ساختارگرایی2 هرمنوتیک3 (تأویل) قرار می گیرد. هرچند که وجود تشابهاتی میان این دو منظر، ارتباط و اشتراکات پایه ایی را میان این دو گرایش تفسیری اثبات می کند تا آنجا که می توان مدعی زایش دیکانستراکشن (واسازی) از نهان هرمنوتیک (تأویل) شد لکن بسترهای متباینی که هرکدام از این دو نگرش در آن تجلّی یافته اند؛ و منظر آزادانه ی که دیکانستراکشن دارد به نظر می آید این نوع تفسیر اخیر مرحله ای فراتر از هرمنوتیک مدرن است. با اینحال این مقاله با رویکرد مطالعه تطبیقی دیکانستراکشن (واسازی) با هرمنوتیک (تأویل) از منظر ویتگنشتاین و گادامر سعی دارد بر عدم جدایی هرمنوتیک و دیکانستراکشن تأکید ورزد و در این راستا با تحلیل 4 نمونه از آثار اقتباسی هم منظر دیکانستراکشن و هم هرمنوتیک را برای این آثار قائل می شود. بر این اساس این نتیجه حاصل می شود که نمی توان قطعاً مدعی شد یک تفسیر، تفسیری دیکانستراکشنی است یا هرمنوتیکی بطوریکه هرچند در نظر می توان تمایزاتی میان این دو نوع یافت ولیکن در عمل به خاطر محدودیّت و قید و بندهای غیر قابل انکار تمایزی دیده نمی شود بطوریکه یک تفسیر دیکانستراکشنی در آزادانه ترین حالت تنها می تواند یک نوع هرمنوتیک مدرن باشد. این مقاله بر اساس روش تحقیق توصیفی - تحلیلی به انجام رسیده و در تحلیل اطلاعات از روش تطبیقی استفاده شده است.
۳.

واکاوی تابلو نقاشی «مادرِ ویسلر» اثر جیمز ویسلر و بررسی تطبیقی آن با تابلو «مونالیزا»

نویسنده:
تعداد بازدید : ۶۴۵ تعداد دانلود : ۲۶۵
تابلو نقاشی «مادرِ ویسلر» اثر جیمز ویسلر، نمایشی مینیمال از شکوه، جایگاه و احساسی است که مادرِ ویسلر در نقش یک زن، یا مادر به وی (نقاش) القاء کرده است. این اثر سرشار از تضاد، تقابل و در عین حال هماهنگی است؛ تقابل رنگ ها و تضاد بین خطوط افقی و عمودی که شاید این موارد، نمادی از تفاوت در دیدگاه های مادر و فرزند باشد. ترسیم و تصویر کردن نیم رخ مادر نیز شاید مفهومی معنوی بین مادر و فرزند را نشان بدهد؛ اما بیشتر باعث ایجاد تاکید بصری شده است. این موارد آنچنان نمادین در اثر نمود پیدا کرده که تابلو مادر ویسلر به «مونالیزا ویکتوریایی» مشهور شده و یکی از شناخته شده ترین آثار هنری امریکایی قلمداد می شود و در فرهنگ عامه نیز نمادین شده است. تابلو مادر ویسلر و شمایل تمثیل گونه ی آن که شاید برداشتی از تابلو مونالیزا باشد، تلاش موفقی برای تبدیل سمبلیک یک زن به یک اسطوره است. در واقع ویسلر و داوینچی، به نوعی یک سوژه و زن را ستایش کرده اند. در این پژوهش با در نظر گرفتن این سوالات که جیمز ویسلر در تابلو «مادر ویسلر» چه نمادهایی را به تصویر کشیده و ترکیب بندی کلی اثر به چه صورت است و آیا خلق این تابلو با توجه به ترکیب بندی نوآورانه ای که دارد، به صورت ناخودآگاه بوده یا زاییده تفکر پیشین هنرمند است و اینکه آیا بین آثار «مادر ویسلر و مونالیزا» ارتباطی وجود دارد یا خیر؟ تحلیل و بررسی صورت گرفته است. روش پژوهش این مقاله توصیفی - تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است.
۴.

نقد روانکاوانه بهمن محصص با تکیه بر رساله روانکاوی لئوناردو داوینچی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نقد روانکاوانه بهمن محصص زیگموند فروید لئوناردو داوینچی تصعید فی فی مونالیزا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۱ تعداد دانلود : ۳۰۲
بهمن محصص، هنرمند معاصری است که برای حیات بخشیدن به آثارش راه هم عصرانش را نپیمود و زبانی نو برای خلق آثارش خلق نمود. فیگور های بی دست و پایش همواره منتقدان را به خود فرا می خوانند. انسان های اخته آثار او، گرچه در صورت فاقد اجزای بسیار بودند، اما همگی با دهان های گشوده و فریاد های خاموش شان بیماران روان رنجوری را به ذهن متبادر می کنند که عاجزانه علم روانکاوی را به مدد فرا می خوانند. هنرمند محبوب ترین اثرش فی فی از خوشحالی زوزه می کشد را با محبوب ترین اثر داوینچی، مونالیزا قیاس کرده، یادآور می شود که هر دو، اثر محبوب شان را در سراسر عمر به همراه داشته و عزیز شمارده اند. امروزه نقد روانکاوانه یکی از روش های نقد برای درک بهتر هنرمند و آثار هنری محسوب می شود و می دانیم که نخستین بار، به علت علاقه زیگموند فروید به هنر و ادبیات، هم زمان با رشد نظریه روانکاوی توسط خود وی شکل گرفته است. فروید در سال 1910م و در رساله روانکاوی لئوناردو داوینچی برای نخستین بار به مطالعه روان هنرمند و تاثیر ناخودآگاه و تجربیات دوران کودکی بر شکل گیری مشهورترین اثر وی، مونالیزا می پردازد. وی با بررسی یکی از خاطرات اولیه دوران کودکی لئوناردو و بسط آن در بستر اسطوره، زبان شناسی و نماد شناسی در می یابد که لبخند مونالیزا ریشه در خاطرات اولیه او با مادر دارد که در آثار دیگر وی نیز قابل ردیابی است. پرسش از امکان دریافت وجوه مشابه در ناخودآگاه بهمن محصص و ظهور آن در آثارش که مرتبط با رابطه او با مادرش در دوره های آغازین بوده است پژوهشگر را بر آن داشت تا با پای نهادن در جای پای باقی مانده از پدر روانکاوی و دنبال نمودن اطلاعات بر جای مانده از بهمن محصص در مصاحبه ها و مستند ها، قرابت های متعدد میان حیات روانی این دو هنرمند را یافته و به تحلیل دقیق تر آن ها بپردازد. فعالیت های گسترده این دو هنرمند در زمینه های گوناگون با مفهوم «تصعید» قابل فهم می شود و باز شناسی «تثبیت» در دوره های مختلف رشد (به خصوص دوره دهانی) در هنرمند و تطبیق آن با شاخصه های فیگور های بهمن محصص سبب می شود تا فی فی را در ارتباط پیشا ادیپی وی با مادر به شمار آوریم و یا حتی به عنوان نمادی از مادر (غیر) به رسمیت شماریم.