مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
هرمنوتیک
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
335 - 356
حوزه های تخصصی:
«قصیده النثر» عنوان یک نوع ادبی است که توسط مجله لبنانی «شعر» و متأثر از ادبیات فرانسوی رواج یافت. این نوع ادبی صرف نظر از موافقان و مخالفان آن، در عرصه ی شعر و نقد معاصر عربی حضور دارد. در این مقاله چیستی قصیده النثر و زیبایی و خوانش آن که در پیوند با معناست اهمیت دارد. زیبایی قصیده النثر را به نوعی متفاوت و با کنکاش در عالم معنا باید جست و جو کرد. در این پژوهش سؤال اساسی مبتنی بر چیستی این نوع ادبی و چگونگی درک زیبایی در آن است. فهم چیستی قصیده النثر در گرو گسست کامل از تفکر ادبی سنتی است، قصیده النثر در زبان عربی به جهت هویت معنایی شکل گرفته در آن از سوی شاعرانی چون: ادونیس و انسی الحاج به عرصه ی رویکردهای هستی شناسیک و هرمنوتیک فلسفی قدم نهاده است . قصیده النثر بستری است برای آفرینندگی گسترده و پیوسته در عالم معنا.
مقدمه ای بر تحلیل هرمنوتیک و مفهوم آن در معماری
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر در جستجوی چگونگی تأثیر علم هرمنوتیک و مفهوم آن در معماری به وسیله ی روش های طراحی معماری وابسته به بستر یا متن پروژه می باشد. روش های طراحی ذکر شده در این پژوهش دارای مفهوم طراحی مشترکی هستند و آن مفهوم متن معماری می باشد. روش های طراحی معماری موردمطالعه در این تحقیق زمینه گرایی و توسعه گرایی می باشد. روش تحقیق کتابخانه ای در جمع آوری اطلاعات و سپس تحلیل و بررسی این اطلاعات و همچنین ارائه نمونه های موردی مربوط به روش های طراحی معماری مذکور، روش این پژوهش بوده است. از نتایج این تحقیق می توان به توصیف روش های طراحی زاینده در تولید فرم ها و کالبدهای معماری و شهرسازی از طریق تفسیر و خوانش متن موجود اشاره کرد. با استفاده از مفاهیم این روش ها می توان در بافت های تاریخی از روش های زیر در طرح معماری بهره برد 1. استفاده از آثار و بقایای قدیمی یا حتی توصیفات آن به عنوان ایده، ساختار یا زیرنقش طرح جدید 2. طراحی اثری حاوی روح، مفاهیم، کارکرد یا خاطرات بنای پیشین.
نقد دیدگاه تفسیری محمد مجتهد شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
99 - 121
حوزه های تخصصی:
محمد مجتهد شبستری با تکیه بر دیدگاه هرمنوتیکی و تفسیری خود، قرآن کریم را «کلام نبوی» و قرائت توحیدی پیامبر اسلام از جهان در پرتو وحی می داند. در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و کتابخانه ای به نقد دیدگاه تفسیری او پرداخته ایم تا با نشان دادن نقاط ضعف این دیدگاه، سستی نظریه او درباره «کلام نبوی بودن قرآن» بیش از پیش آشکار شود. علاوه بر اینکه نظریه تفسیری وی به انکار نبوت و دین می انجامد، نقاط ضعف دیگری در آن به چشم می خورد که عبارتند از: عدم توجه به معنای دیگر تفسیر؛ عدم توجه به اقسام پیش دانسته ها؛ عدم توجه به مراتب فهم و مدلول ها؛ جمع کردنِ دو دیدگاه و نیز دو روش غیرقابل جمع؛ همگانی دانستن مقبولات عصر مدرنیته و نیز نظریه هرمنوتیک فلسفی؛ خلط میان جزء و کل؛ عدم پایبندی به یکی از مبانی خود؛ معرفی معیار سستی به عنوان معیار تنقیح و سنجش پیش دانسته ها و غفلت از مهم ترین کاربرد زبان..
خلاقیت به مثابه فهم اصیل و دلالت های آن برای تعلیم و تربیت بحثی در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
150 - 179
حوزه های تخصصی:
پرورش خلاقیت یکی از عالی ترین اهداف نظام های آموزشی است. اما ماهیت و چگونگی خلاقیت امری پیچیده و مبهم است. هدف این پژوهش آن بوده که تا حدودی این ابهام را برطرف کند. گادامر یکی از مهم ترین فیلسوفان هرمنوتیک فلسفی است که فهم و شرایط امکان آن را مورد تأمل قرار داده است. در این پژوهش در چارچوب نظریه هرمنوتیک فلسفی گادامر یک تبیین جدید از خلاقیت ارائه شده است. بر اساس این تبیین خلاقیت نوع خاصی از فهم دانسته شده، فهمی که در چارچوب نظریه گادامر معنا می یابد؛ لذا با به کارگیری روش تحلیلی-استنباطی، ضمن تبیین دیدگاه گادامر درباره فهم، خلاقیت به عنوان اصیل ترین نوع فهم و به عنوان مصداقی از حکمت عملی مورد نظر گادامر، معرفی شده است. بر حسب این تبیین از خلاقیت، اصول راهنمای عمل مربیان برای پرورش خلاقیت عبارتند از: اصل پرورش پذیربودن خلاقیت، اصل آموزش ناپذیر بودن خلاقیت، اصل اختصاصی بودن خلاقیت و اصل سنجش نا پذیربودن خلاقیت. دلالت های دیگر تربیتی که ناظر به هدف آموزش و پرورش، شکل نظام آموزشی، روش تدریس، برنامه درسی، یادگیری، ارزشیابی، انگیزش و روش تحقیق بود نیز استخراج گردید.
«هانری کُربن»، هرمنوتیک فلسفی و اندیشه سیاسی کیهانی: ارزیابی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۸
35-56
حوزه های تخصصی:
«هانری کُربن»، نخستین اندیشمندی بود که به کاربست آگاهانه هرمنوتیک فلسفی در فهم و تفسیر متون شیعی و تاریخ اندیشه فلسفی در ایران پرداخته است. او با بهره گیری از سنت های پدیدارشناسی، هرمنوتیک، الهیات مسیحی و سنت افلاطونی، ابزاری روش شناسانه برای فهم و تفسیر میراث فکری اسلام فراهم آورد و خود نیز در نوشته های متعددی آن را به کار بست. هرچند درباره اهمیت و جایگاه کُربن در مطالعات اسلامی و شیعی بسیار گفته اند، ارزیابی انتقادی از اندیشه و روش شناسی مطلوب او کمتر انجام شده است. هدف این مقاله، مطالعه و بررسی اسلوب هرمنوتیکی کُربن به ویژه از منظر نگرش انتقادی و اندیشه سیاسی است. مدعای ما این است که هرمنوتیک فلسفی کُربن در فهم خود از میراث اسلامی و ایرانی دست کم با سه مشکل اساسی مواجه است: نخست فقدان نگرش انتقادی به سنت، دوم تأویل افراطی و سوم سیاست زدایی از میراث فکری مسلمانان. هرسه ایراد یادشده در وجودشناسی کیهانی کُربن و فقدان ساحت بیناذهنی در اندیشه فلسفی وی ریشه دارد.
بی خانمانی استعلایی: ملالت و رمانتیسیزم در آثار «صادق هدایت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۸
57-80
حوزه های تخصصی:
بی خانمانی استعلایی ناظر بر وضعیتی است که در آن انسان، پیوندش با منابع معنابخش -که به هستی و بودنش معنا عطا می کردند- می گسلد. انسان، فرزند زمان/مکانی معین است و هر رویدادی که سامان آن پیوستار را برآشوبد، سوبژکتیویته را نیز برخواهد آشفت. هرگاه وضعیت سامان زمان/مکان، بحرانی شود و منابع استعلایی معنابخش، از دسترس انسان خارج شوند، او به بی-خانمانی استعلایی دچار می آید. مهم ترین پیامدهای بی خانمانی استعلایی، ملالت و رمانتیسیزم است. انسانی که از زمان/مکانش واکنده شده و آنها را با خود بیگانه می یابد، به ملالت دچار خواهد آمد و سیمایی ذهنی از جهان، آنگونه که مطلوبش است، درخواهد انداخت. رمانتیسیزم در حالت اخیر و در خلال این رؤیابینی رخ خواهد نمود. به این اعتبار، صادق هدایت را نیز که یکی از مهم-ترین نویسندگان تاریخ معاصر ماست و در یکی از بزنگاه های تاریخی مهم ما می زیسته است، می توان دچارآمده به بی خانمانی استعلایی دانست.
عدم امکان فهم از دیدگاه میرزای قمی و گادامر (مطالعه تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال پنجاه و سوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۲۴
158 - 141
حوزه های تخصصی:
سمت وسوی مطالعات تفسیری و زبان شناختی در عصر حاضر و به خصوص پس از چرخش زبان شناختی، با سنت گذشته زبان شناسی در دانش های همگن همچون اصول فقه و هرمنوتیک کلاسیک، تفاوت هایی پیدا کرده است. در این مقاله با نگاه تطبیقی، مسئله «عدم امکان معرفت» به متون مقدس در دانش هرمنوتیک فلسفی (از زاویه دید گادامر) و علم اصول (از زاویه دید میرزای قمی) با تأکید بر مسئله انسداد باب علم و معرفت بررسی شده است. در علم اصول با زوایه دید پیش گفته، با تأکید بر «قطع به خطابات قرآن برای صورت حضور در زمان نزول»، «عدم شباهت قرآن به نوشتارهای بشری»، «عدم تکلیف به مالایطاق»، «دور و قوس ظنون» و «تعین معنای مراد، نه تعین ظواهر کتاب» امکان علم و معرفت به قرآن را مورد شبهه قرار داده اند؛ از سوی دیگر در دانش هرمنوتیک فلسفی با ارائه دلایلی همچون «دخالت پیش فرض ها»، «فاصله زمانی دازاین»، «فهم مؤلف متن»، «بازسازی گذشته و تجربه هرمنوتیکی»، «دور هرمنوتیکی و امتزاج افق ها»، «اصل اطلاق» و «جدانبودن فهم از زبان» به گونه دیگری امکان معرفت را رد کرده اند. این مقاله کوشیده است در نگاهی سیستمی و نظام شناسانه، مبانی و علل این انکار را در سه حیطه «معناشناختی»، «عقلی فلسفی (هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی)» و «تاریخی و زمینه شناختی» داوری و ارزیابی کند.
هرمنوتیک «بازگشت عاشقانه» در رسال ه الابراج سهروردی با رویکرد پدیدارشناسانه اشراقی هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رساﻟ ه الابراج یا کلمات ذوقیه تنها رساله رمزی سهروردی به زبان عربی است و کمتر بررسی شده است. با تأویل پدیدارشناسانه هانری کربن درمی یابیم که این رساله در حقیقت حکایت بازگشت عاشقانه نفس به موطن اصلی خویش است، که در پدیدار رمزهای واقعی و زنده در سیر حکایت نفس بر او ظاهر می شود، به گونه ای که از طریق این ظهور می تواند او را نجات دهد و به اصل خویش بازگرداند. از نظر کربن، «بازگشت به اصل» همان اصلی است که انسان معاصر در پی دوقطبی شدن حس و عقل جهان شناخت پسا-دکارتی، آن را فراموش کرده، که در حقیقت به خاطر از میان رفتن ساحت خیال مجرد یا نفس در جهان شناسی معاصر است. آنچه خیال آدمی را فعال و مجرد می کند عشق به بازگشت به وطن حقیقی است که گنوس یا معرفت نجات بخش آن را متذکر می شود و آدمی را به اصل مثالی و فرشته گون خویش ارجاع می دهد. تأویل از نظر کربن، بازگشت به اصل و رب النوع پدیدارهاست که در پدیدارهای رمزی متجلی می شود. او می کوشد تا وجه معاصرانه «عالم مثال» را در قالب نظریه «تخیل خلاق» و پدیدارشناسی خاص خویش عرضه می کند. این جستار حکایت عشق به بازگشت را در آینه رمزها، که تجلی گاه اصل مثالی پدیدارهاست، نشان می دهد.
نگاه هرمنوتیکی به ترجمه فرانسوی برخی از واژه های عرفانی منطق الطیر عطار با پایه آراء اُمبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
283 - 309
حوزه های تخصصی:
ترجمه از دیرباز تاکنون به عنوان فعالیتی هدفمند و ابزاری برای انتقال فرهنگ و ادبیات ملت های گوناگون، مورد توجه بوده است. در این میان، واژه ها و اصطلاح های موجود در آثار عرفانی به دلیل دارا بودن معناهای گوناگون و نشانه های نهفته، کار ترجمه را دوچندان دشوار کرده است. بررسی و چگونگی انتقال واژه ها و عنصرهای عرفانی منطق الطیر عطار از فارسی به فرانسه به وسیله مترجم های به نام فرانسوی - لیلی انور و گارسن دو تاسی- با بهره گیری از الگوی هرمنوتیک اُمبرتو اکو و بررسی برداشت و دریافت آن ها، در جایگاه «خواننده-مُدل» و با در نظرگرفتن استراتژی متن، هدف این پژوهش بوده است. مهم ترین یافته های این پژوهش توصیفی-تحلیلی، این مطلب است که در معادل یابی واژه ها و عنصرهای عرفانی منطق الطیر، مترجم ها با دنبال کردنِ مناسبت های درون متنی و فرامتنی دست به خوانش اشعار زده اند. همچنین این مترجم ها معادل های مناسبی را انتخاب کرده اند که نشان دهنده شناخت کامل آن ها از راهبردهای حاکم بر ابیات عطار است.
از قوس هرمنوتیکی ریکور تا نوبت های سه گانه تأویلی در اندیشه و آثار عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأویل در گفتمان تصوف ذوقی، ازجمله در آثار و اندیشه های عین القضات، اصلی بنیادین به شمار می آید. در عرفان فلسفیِ او که دارای طرحی پلّکانی و مدرج است، هر مفهوم ابتدا و انتهایی دارد. سالک از ابتدا به انتها می رسد و در انتها نیز مدارجی را می پیماید تا به نهایت انتها برسد. نوبت های سه گانه تأویلی عین القضات در پرتو مراتب سه گانه معرفتی-ادراکیِ «خواندن»، «دانستن» و «رسیدن»، علاوه بر حیثیت معرفت شناختی، بُعد هستی شناختی نیز پیدا می کند؛ سلسله مراتبی تأویلی که درنهایت منجر به تحول باطنی و گشودگی چشم و دل به ساحت و افق تازه ای می شود. در قوس هرمنوتیکی پل ریکور نیز مفسریا خواننده در مواجهه با متن مراحلی را پشت سر می گذارد که عبارت اند از: «تبیین»، «فهم»، و «به خود اختصاص دادن». «تبیین» ساختار لفظ را بررسی می کند و به نشانه شناسی واژگان توجه دارد. در مرحله «فهم»، مفسر یا خواننده درصدد کشف ژرفای معنا و حصول به نیت مؤلف ضمنی متن است. «به خود اختصاص دادن» مرحله پایانی فهم است که داده های معنایی سبب تحول مفسّر گردیده، به فهمی متفاوت تر از خویش نائل می شود. ما در این پژوهش برآنیم تا میاننوبت های سه گانهتأویلی عین القضات و قوس هرمنوتیکی ریکور تناظر برقرار کنیم و ضمن اشاره به وجوه متشابه و متفاوت این دو رویکرد تأویلی/ هرمنوتیکی، از قوس تأویلی در نظام فکری عین القضات پرده برداریم.
تحلیل هرمنوتیکی حکایت عابد و پادشاه بر اساس مفاهیم قرآنی «حکایتی از باب دوم گلستان سعدی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعدی گاه با ذکر حکایات و تأویل آنها خود به سطح دیگری از معنا تصریح کرده است. حکایاتی نیز هست که می توان آنها را حاوی سطح دیگری دانست و با تأویل به معنای احتمالی آن دست یافت. حکایت عابد و پادشاه با نظر به گفتار، کنش ها و حوادث، یکی از این حکایت هاست. در این مقاله در تبیین مدعای مفروض به روش توصیفی-تحلیلی از شیوه هرمنوتیک و مشخصاً «دور هرمنوتیکی» و بینامتنیت استفاده شده است؛ یعنی با استفاده از شبکه ای از نشانه های قرآنی و متن هایی که با «افق ذهنی» سعدی اشتراک دارند و بر مفاهیم مشترک از طریق تشبیه یا توصیف تصریح کرده اند و همچنین از طریق تأویل های خود سعدی در دیگر مواضع، سطح دیگر معنای متن مشخص شده است. سوالات اصلی این است که کنش های نامعمول شخصیت ها در این حکایت دال بر چه معنایی است؟ «فهم» معنای پنهان اثر چگونه از طریق آثار «هم افق» با این حکایت میسر می شود؟ هدف نشان دادن معنای دیگر از راه تأویل است. نتایج نشان می دهد که این حکایت در بطن خود حاکی از رابطه انسان و شیطان است که به ترفندهای مختلف در پی به بی راه کشاندن آدمیان است. حکایت مذکور گویی بسط داستانی آیه 64 سوره اسراء است؛ مشابه ترتیبی که در آیه آمده است.
نقد مبانی وحی شناسی سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
15 - 44
حوزه های تخصصی:
چیستی حقیقت وحی و تبیین چگونگی دریافت آن توسط نبی، همواره در تاریخ اسلام مورد مداقه و مناقشه بوده و هست. در زمان حاضر بعضی افراد از جمله عبدالکریم سروش که تحت تأثیر مستقیم و گسترده نظریات هرمنوتیکی و زبان شناختی برخی اندیشمندان غربی است، با ایجاد تردید در ماهیت زبانی وحی از یک سو و با ایجاد تشکیک در منبع وحی کننده از سوی دیگر، میان نظرگاه متقدمان و متأخران تفاوتی جدی به وجود آورده اند. با آغاز این جریان نقدهای درخور توجهی از سوی علمای حوزوی و دانشگاهی به روبنای دیدگاه های وحی شناختی سروش وارد شد؛ اما به خاستگاه و زیربنای آن دیدگاه ها کمتر پرداخته شده است. در این مقاله زیربنا و مبانی دیدگاه های وحی شناختی وی را که مبانی دین شناختی، معرفت شناختی، هرمنوتیکی و زبان شناختی است، استخراج و نقد می کنیم. عمده اشکالاتی که به دیدگاه های سروش وارد است، از این قرارند: اجمال گویی و ابهام در تبیین نظریه؛ ضعف در روش شناسی؛ خلط میان مباحث مختلف؛ قیاس غلط اسلام با ادیان و فِرَق دیگر؛ ادعاهای بی دلیل و نسبی گرایی معرفتی.
آیا هرمنوتیکِ خود امری مرَضی ست؟ (یک سمپتوم شناسی در کار فوکو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم هرمنوتیک سوژه در نزد فوکو، فضا را برای شکل تازه ای از مطالعاتِ خود، واکاوی نسبت حقیقت و سوژه، و توسعه معرفت به مکانیسم های مراقبتِ نفس فراهم آورد. از نظر فوکو، هرمنوتیک سوژه برخلاف تکنولوژی های سنتّیِ خود، شکل ساده ای از یک کردار مراقبتِ نفس برای دست یابی به قسمی تعالی اخلاقی نیست؛ بلکه سراسر سامانه علوم انسانی، ادبیات مدرن و دانش های همبسته آنها را صورت بندی و فرّآوری می نماید. در اینجا دیگر نه اجباری بیرونی برای افشا و در معرض تأویل قرار دادنِ خود، بلکه قسمی میل مرَضی به تخلیه مکنونات درونی به مثابه یک متن، و در پیشگاه امر نمادین قابل تشخیص است. این اشتیاق مفرط و انحرافی به امر نمادین که مفصل بندی منفعلانه ای از میل سوژه را هدف گذاری می کند، می تواند به مثابه امری مرضی، سمپتوم شناسی گردد. در پژوهش حاضر، پنج سمپتوم بالینی شامل درون نگری، وجه نارسیسیستی، مازوخیستی، وسواسی و زنانگی زبان در هرمنوتیک خودِ مورد نظر فوکو و در چارچوب مبانی روانکاوی فرویدی، شناسایی گردید. سمپتوم هایی که همگی سویه ای نوروتیک داشته و حاکی از آنند که می توان هرمنوتیک خود را در کلاسه بندیِ اختلالات میل، در دسته نِوروزها قرار داد. اختلالی که ویژگی بنیادی آن مغلوب شدنِ اید (ناخودآگاهی) به مثابه مکان هندسیِ اصل لذت، در برابر اصل واقعیت و نمودهای خارجی آن (فرهنگ، اخلاق، قانون و..) است.
«مدرسه نامریی ایرانی» یک حوزه مطالعاتی نوین در مدیریت آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
218 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر آشکارسازی پدیده «مدرسه نامریی ایرانی»، به عنوان یک حوزه مطالعاتی جدید در دانش مدیریت آموزشی بود. رویکرد پژوهشی ترجیحی، پدیدارشناسی از نوع هرمنوتیک بود. با لحاظ اشباع نظری، از بین خبرگان اداره مدارس، استادان علوم تربیتی و مدیریت آموزشی، 10 تن به صورت هدفمند و با روش نمونه گیری زنجیره ای، انتخاب و دعوت به همکاری در این پروژه پژوهشی شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از یک گروه کانونی انجام شد. برای استخراج داده ها از استراتژی های تحلیلی متن محور و یادداشت محور توأم با روش قیاس تحلیلی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها، از طریق کدگذاری های باز، محوری و گزینشی انجام شد. روایی درونی و بیرونی پژوهش از طریق استحکام مضامین استخراجی، باورپذیری تفسیرها، چندسویه سازی، اتکاپذیری و تأییدپذیری یافته ها و اقناع، بیشینه سازی شد. نتایج نشان داد از سازه های بی شکلی روابط مدرسه ای، پیش بینی ناپذیری زندگی مدرسه ای، تولید دانش ضمنی در مدرسه، جریان فرامتنی مدرسه، سازگاری امر مدرسه ای با واقعیت پدیدارشناختی، توان سازگاری و انطباق پویای مدرسه، گرایش به هم ترازی قدرت در روابط مدرسه ای، زیست در مرزهای خاکستری مدرسه، گفت وگوهای مدرسه ای فردبنیان، فرایندهای مدرسه ای خودبنیاد، می توان در تبیین پدیده «مدرسه نامریی» استفاده کرد. همچنین از این سازه ها که برای تبیین پدیده مدرسه نامریی توسعه یافته اند، می توان به عنوان یک حوزه مطالعاتی جدید در دانش مدیریت آموزشی، در قلمرو نظر و عمل بهره برداری شود.
نگرش هرمنوتیکی میبدی و گنابادی به داستان حضرت آدم(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
127 - 142
حوزه های تخصصی:
بعضی از متشابهات در عناصر و اجزای داستان حضرت آدم(ع) راجع به عصیان آدم، رابطه هبوط آدم با خلافت او، پیمان الهی و اسماء الهی است. پرسشهای مطرحشده در زمینه کشف حقیقت این عناصر متشابه در ذهن مخاطب و برداشتها و تأویلهای ارائهشده، ضرورت واکاوی هرمنوتیکی این موضوع را آشکار میکند. میبدی و گنابادی با رویکرد عرفانی از مضامین متشابه، نمادین و رمزگونه داستان آدم رمزگشایی کردهاند؛ ولی واکاوی هرمنوتیک سنّتی یا مدرن در متن هر مفسّر درخور تأمل است. علت انتخاب این دو تفسیر برای این پژوهش این است که هر دو با تأکید بر شیوه تفسیر عرفانی و با بهرهگرفتن از زبان رمزی به روشنگری عناصر مبهم این داستان مبادرت ورزیدهاند و اصولاً میان درک مفاهیم متافیزیک و انتزاعی و تفسیر عرفانی که زبان رمزی و ادبی دارد، سنخیّت بیشتری وجود دارد. از منظر هرمنوتیکی، میبدی و گنابادی ضمن بیان معانی متعدّد اسماء و کلمات الهی، با بیان ژرفناکی و اسرارآمیزبودن آنها راه مخاطبان را برای ارائه تأویلهای دیگر فراهم کردهاند و بر مبنای هرمنوتیک مدرن، دستیابی به معانی نهایی را غیرممکن میدانند؛ هرچند بهصراحت این موضوع را بیان نکردهاند. گنابادی در تفسیر عرفانی متشابهات داستان آدم(ع)، بیشتر با رویکردی اجتهادی و استدلالی و میبدی با رویکردی ذوقی و با لحنی عارفانه و عاشقانه ورود پیدا میکنند. این پژوهش به شیوه تحلیل کیفی محتوای متن به سامان رسیده است.
بررسی رویکرد هرمنوتیکی در پژوهش های تفسیری(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
حدیث و اندیشه پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
41 - 53
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک به دلیل اینکه توجه خاصی به زبان و تفسیر متون دارد در مرکز توجه معاصرین قرار گرفته و آنچه حائز اهمیت است؛ داشتن نقش محوری مقوله فهم در مباحث هرمنوتیک است که نمی توان به راحتی از آن گذشت. فهم هرمنوتیکی برخلاف ادّعای برخی مبنی بر ابتکار آن از سوی غربیان، از دیرباز روش هایی از آن توسّط اندیشمندان مسلمان به کار گرفته شده است که کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته لذا این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی اجمالی فهم روشمندانه، نه صرفاً هرمنوتیکی از کلام الهی در تحقیقات موجود پرداخته و به این نتیجه دست یافته؛ به موازات گسترش بحث های قرآنی، عالمان از فقیهان گرفته تا فیلسوفان و عارفان، از قرآن به فراخور فکر و دانش خود، برداشت های مختلفی داشته اند و موضع اصلی تفاوت برداشت ها را باید در روش مفسران جستجو کرد؛ زیرا روش های گوناگون، آراء تفسیری متفاوت را به وجود آورده است و تحقیق حاضر ادعا دارد با وجود روش های تفسیری موجود اعم از نقلی و عقلی که توانسته سطحی از معنا و مراد آیات را بدست آورد، هنوز پژوهشی مستقل در درک مفاهیم قرآن با رویکرد هرمنوتیکی به عنوان روش ثابت و مستقل تدوین نگردیده است.
مطالعه تطبیقی روش تفسیر در اسلام و مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
21-34
حوزه های تخصصی:
مقایسه تفسیر قرآن کریم و کتاب مقدس، یکی از مهم ترین موضوعات و درعین حال مغفول، در مطالعات الهیات تطبیقی است. از مقوله روش نبودن بسیاری از آنچه تحت عنوان روش در تفسیر قرآن مطرح می شود و درعین حال دامنه گستره تألیف کتاب تفسیر در میراث اسلامی از یک سو، و غلبه مباحث هرمنوتیک و فلسفه بر تفسیر کتاب مقدس و هویت یافتگی آن پس از دوره نوزایی در غرب از سویی دیگر، از جمله زمینه هایی است که انگیزه تکاپو در این نوع مطالعه تطبیقی بین اسلام و مسیحیت را قوت می بخشد. در پی جویی از برخی شاخصه ها، امکان این مقایسه، خود را با وضوح بیشتری نشان می دهد. از مهم ترین این موارد، عبارت اند از: «مرجعیت تفسیری»، «عدم امکان تعمیم در سطح تاریخی»، «مجاز به عنوان یک اصل» و «رابطه بین اصالت و تفسیر متن». ارتباط بین تفسیر کتاب مقدس و مباحث فلسفی (از ارسطو تا دکارت) و تفاوت مقوله تفسیر در اسلام و مسیحیت، از جهت مرجعیت نسبتاً مطلق و رسمی کلیسا در تفسیر متون، موجب شده است تا نتیجه این مطالعه تطبیقی تا حدودی به بی مبنایی این تطبیق سوق داده شود. این در حالی است که ماهیت تفسیر در سنت اسلامی، بیشتر قالبی از یک رسانه تمدنی است که معارف دینی در ضمن آن انعکاس می یافته است.
بررسی و ارزیابی کتاب هرمنوتیک و نواندیشی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
در دهه 70 شمسی جامعه فکری ایران با جریان نواندیشی دینی مواجه شد. این جریان روحی جدید در جامعه دانشگاهی و حوزوی دمید و بازار مباحثات و نقد علمی را رونق داد. مواجهه این جریان هم با مدرنیته و هم با سنت عمیق تر از نسل های پیشین روشنفکران بوده است. نسل های پیشین روشنفکران دینی بر بازگشت تمام عیار به دین و استفاده از تمام ظرفیت های دین برای حل مشکل عقب ماندگی تاکید می کردند. اما نسل جدید مدعی لزوم فهم جدیدی از متون دینی بود. وجه مشترک فکری این جریان تاکید بر این نکته است که فهم ناب امکان ندارد و هر فهمی مسبوق به پیش فهم هاست. ازاین جهت، جریان نواندیشی از نظریه های هرمنوتیک که در پی درک ماهیت و سازوکار فهم است الهام گرفته است. کتاب مورد نقد تاثیر هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر را بر جریان نواندیشی دینی بررسی می کند. به نظر ناقد، هرمنوتیک فلسفی گادامر مدل مناسبی برای تحلیل جریان نواندیشی دینی نیست، و هرچند مشابهت هایی دارد لکن از برخی جهات با مبانی این جریان در تعارض است.
مقایسه مفهوم تجربه زیباشناختی نزد هانس گئورگ گادامر و امام محمدغزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
متفکران مسلمان ایرانی در سده های نخست هجری با برپاساختن نوعی عرفان، در جهت دریافت ادراک ایرانی از مفاهیم دینی حرکت می کردند و امام محمد غزالی از جریان سازترین این اندیشمندان است. یکی از تجربیات عارفانه که وی آن را راهی برای دریافت حقیقت برمی شمارد "سماع" است که درباره شرایط، انواع، حالات سماع کنندگان و درجات آن در کتاب احیاء علوم الدین ، به تفصیل صحبت کرده است. این تجربه خاص عارفانه، نحوه ای از ادراک حقیقت است که با سیر اندیشه غربی متفاوت است. هانس گئورگ گادامر، فیلسوف معاصر نیز که با نقد سوبژکتیویسم در جهت ارایه رویکردی جدید از فلسفه باستان حرکت می کند، با بیان آنچه در فهم هنر رخ می دهد سعی می کند تا نحوه فهم و ادراک از راه هنر تاتر را شرح دهد. اگرچه مفهوم هنر به معنی امروزین در نزد فقیه مسلمان قرن ششم مطرح نبوده؛ اما هدف از این پژوهش که با توجه به رویکرد هرمنوتیکی گادامر و مقایسه توصیفی و تحلیلی این تجربیات زیباشناسانه با یکدیگر انجام شده، تلاش برای خوانشی جدید از اندیشه های یکی از برجسته ترین متفکرین ایرانی در مقایسه با یک فیلسوف معاصر است؛ زیرا شناخت همواره بر اساس مقایسه و تطبیق صورت می پذیرد.
ساختار شناسی و پدیدار شناسی در علم هرمنوتیک با نگاهی به اصول فقه
حوزه های تخصصی:
از مهمترین مضامین در علوم اسلامی و علوم انسانی، فهم دقیق معنای متن است. هرمنوتیک از شاخه های علوم انسانی است که به بح ث در مبانی نظری تفسیر و فهم متن می پردازد. علم اصول فقه نیز هدف مشابهی را دنبال می کند. زیرا وظیفه ی آن، استنباط حکم شرعی از متون و منابع دینی است و از این روست که اصولیان در بحث الفاظ ناگزیر به کشف قواعد فهم متون هستند. فقیه در استنباط احکام از متن کتاب و سنت، یعنی قرآن و احادیث اسلامی استفاده می کند، و ضرورت استفاده از این متون باعث شده است که حدود نیمی از مباحث اصول فقه مصروف بیان قواعدی شود که راهنمای چگونگی بهره گیری از الفاظ کتاب و سنت در استنباط احکام هستند. این بخش را «مباحث الفاظ » نامیده اند، و از اینجاست که بحث رابطه این بخش از اصول فقه با هرمنوتیک معاصر به میان می آید و ضابطه تفهیم و تفهم میان گوینده و مخاطبی که با یکدیگر هم افق نیستند، مطرح می شود. در منابع اصولی معمولاً چند نظریه در مسأله فهم دقیق معنای متن ذکر می شود که نشان از پدیدار شناسی مساله هرمنوتیک قبل از مطرح شدن آن توسط شلایر ماخر متکلم و ادیب آلمانی در قالب نظریات اصولی دارد که اهمّ آنها شامل: نظریه مصداقی معنا، نظریه تصوری معنا، نظریه طبیعی معنا، نظریه حکایی معنا، ماهیت معنا می باشند. در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی همراه با گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای انجام می گیرد، به بررسی مبانی مشترک میان اصول فقه و هرمنوتیک کلاسیک پرداخته شده است