مطالب
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۴۷۰ مورد.
منبع:
پژوهش های سیاسی سال پنجم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۵
46 - 53
حوزههای تخصصی:
هویت مفهومی چند وجهی است. به زعم برخی صاحب نظران، هویت رابطه ای نهفته در میان فرد و جامعه قلمداد می شود. حال در وضعیت مدرنیته که تاویل هویت بر خوانش فردگرایی افراطی بنا شده شرایط به نحو دیگری برای سوژه مدرن رقم خورده به گونه ای که بستر برای اتمیزه شدن جامعه مهیا شده است پژوهش حاضر می کوشد پرسش اصلی خود را چنین طرح نماید؛ پندار مدرنیته از هویت چگونه است؟ همچنین با استفاده از روش تحلیل محتوا کیفی که در مرکز تحلیل خود توجه به سوژه انسانی را مد نظر دارد به تبیین مسئله هویت و مدرنیته می پردازیم. فرضیه مقاله نیز بدین قرار است؛ در سنت فکری مدرن وضعیت استیلای عقلانی حاکم می باشد که به ظهور پدیده فردگرائی افراطی می انجامد. بر این اساس، ظهور و تکوین هویت، مقوله ای کاملا انتزادی و انفرادی فرض می شود. از این رو، فرد جهان موجود را، طبق جهان بینی خویشتن تفسیر می نماید؛ یا درصدد تغییر و مقابله با آن بر می آید.
گذار به مدرنیته در شعر ابتهاج و مقایسه آن با مدرنیته غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۰
7 - 27
حوزههای تخصصی:
در مباحث نقد ادبی سنت، و نوگرایی(مدرنیسم) یکی از اصلی ترین مسائل در حوزه هنر و ادبیات است. به ویژه در جوامعی که دوره گذار را طی می کنند، دشوارترین و در عین حال تکنیکی ترین مسأله است؛ به خصوص پیوند سنّت و نوگرایی. با ظهور آشکارای شعر نو در عرصه ادبیات فارسی چهره های سرشناسی پای در میدان نوپردازی نهادند که یکی از بارزترین این چهره ها هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه) بود. شاعری که می توان گفت به ایجاد نوعی اتحاد و همبستگی محکم میان سنّت و مدرنیسم دست یافته است و این پیوند را در اشعارش به وضوح می توان دید. مقاله حاضر با بررسی اشعار ابتهاج جلوه های سنّت گرایی و نوگرایی در اشعار وی، و چگونگی پیوند این دو مقوله متمایز می پردازد؛ و نشان خواهد داد که هوشنگ ابتهاج نه مخالف سنت است و نه مخالف مدرنیته، بلکه در جهت پیوند میان آن دو از هیچ تلاشی فروگذار نیست.
محمدعلی پاشا پیشگام نوسازی و نوگرایی در مصر و تلقی وی از مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجه اشتراک جوامع اسلامی در مواجهه با غرب در دوران استعمارکلاسیک (قدیم)، احساس ناتوانی و عقب ماندگی شدید بود که همراه خود چالش های فکری دراز دامن را در عرصه های گوناگون برای یافتن راه حل و جبران عقب ماندگی ها، در بین متفکران و نخبگان سیاسی جوامع اسلامی درپی آورد. در مصر این جدال فکری و مناقشه ذهنی ناشی از مقایسه فروتری خود با فراتری رقیب، برای نخستین بار در اندیشه محمدعلی پاشا مجال بروز یافت. با مروری بر اقدامات اصلاحی محمد علی پاشا، به این نکته می توان پی برد که در دیدگاه وی، رمز و سرچشمه قدرت و سرآمدی اروپائیان، برخورداری آنها از علوم و فنون جدید بوده است. به همین سبب، شاکله سیاست های اصلاحی محمدعلی پاشا بر اساس الگوبرداری از غرب پی ریزی شد و فرآیند نوسازی در مصر آغاز گردید. موضع وی در برابر مدرنیته و الگوی پیشرفت و ترقی در غرب ازیکپارچگی و انسجام برخوردار نبود و ماهیتی متناقض و دوگانه داشت. وی از یک سو علوم و فنون جدید غربی ها را که منشاً پیشرفت و قدرت آنها به شمار می آمد، می ستود و بر پایه ی آن برنامه ای برای نوسازی مصر ترتیب داد؛ ولی از سوی دیگر علاقه ای به پذیرش همه ی لوازم مدرنیته و اقتضاءات آن نداشت و گاه سیاست های وی با روح و فلسفه ی نهفته در مدرنیته در تعارض جدی قرار داشت.
در این مقاله با واکاوی سیاست ها و اقدامات اصلاحی محمدعلی پاشا، و بررسی مواضع مخالفان و موافقان سیاست های اصلاحی وی و آثار و نتایج اصلاحات انجام شده بر جامعه مصر، تلاش خواهد شد تا ضمن ایضاح نقش محمدعلی پاشا در پیشبرد فرآیند نوسازی و نوگرایی در مصر، تصویری از فهم و تلقّی وی از مدرنیته نیز ارائه گردد.
موج سوم مدرنیته و دو روایت روشنفکری رضا داوری اردکانی و عبدالکریم سروش بعد از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به ارتباط موج سوم مدرنیته که برگرفته از نظریه انتقادی لئو اشترواس از مدرنیته است و گفتمان روشنفکری پس از انقلاب اسلامی توجه شده است. روشنفکران بعد از انقلاب اسلامی در مواجهه با موج سوم مدرنیته روایت های خاصی ارائه داده اند که دو روایت روشنفکری رضا داوری اردکانی و عبدالکریم سروش به عنوان نمایندگان برجسته موج سوم روشنفکری در ایران از منظر انتقادی بررسی شده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فضای روشنفکری تحت تأثیر جدال میان این دو روایت برجسته قرار گرفته است. در حالی که اولی بحران متافیزیکی غرب را افشا می کند، دومی همچنان سر در گرو تعلقات موج اول روشنفکری چه در غرب و چه در شرق با ابزار موج سوم «پسامدرنیزم» داشته و تقابلی آشکار با گفتمان امام خمینی و انقلاب اسلامی دارد.
اسلام، مدرنیته و تجربه ی دینی: با رویکرد به مفهوم تجربه ی دینی از نگاه محمد اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه ی دینیِ برآمده از سنت اسلامی ما از مبنا باتجربه ی دینی مبتنی بر مدرنیته متعارض است. موقعیت اندیشه ی فلسفیِ امروزمان بازاندیشی درباره ی مبانیِ این دو و رابطه شان را ضروری می کند. اقبال نخستین متفکر اسلامی است که با مفهومِ «تجربه ی دینی» و «مبانی علمی مدرن» به بازاندیشیِ مسائل اساسی اسلام و تبیین هایی اساساً متعارض با ماهیت مبانی آن می رسد. موضوع ما نقد پیامدهای دیدگاه او نیست، بلکه دو مسأله در روی کرد اوست: یکی معرفت مشککِ حاصل از تجربه ی دینیِ مبتنی بر «جهان بینیِ مادی»، دوم بُعد سومی به نامِ «روحانی بودن»، که به این معرفت ِمدرن اضافه می کند. این دو، برخلاف تلاش اقبال، جمع پذیر نبوده اند و امروزه دیگر رفع شدنی هم نیستند. فهم موقعیتِ دیالکتیکیِ این دو متناقضْ در بطن فرهنگ امروز، زمینه سازِ خودآگاهی به نحوه ی مواجهه ی امروزی مان باریشه ی حقیقت یا خدا و موقعیت اندیشه ی فلسفی مان است.
مدرنیته، تغییر سبک زندگی و کاهش جمعیت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
معیارهائی برای نگارش علمی براساس (فهم، ترجمه و آنالیز) یک مقاله ی تأثیرگذار جهانی: «مدرنیته، پروژه ی نا تمام»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مدرنیته، پروژه ی ناتمام» یکی از مقاله های بسیار تأثیرگذار جهانی در سه دهه ی گذشته بوده؛چنان که منشاء مجادلات فراوانی در حوزه های مختلف فکری شده است. اما پرسش اساسی این است که چرا این مقاله، تا این حدّ مهم است؟ و این که چه درس هایی برای نگارش مقالات علمی می توان از آن آموخت؟
مقاله اگر چه حاوی نکات تأمل برانگیز و آموزنده ی بسیاری است، امّا نثر آن، در برخی از قسمت ها موجز، پُر تکلف و دشوار است. شاید به همین خاطر است که برگردان فارسی آن که حدود یک دهه ی پیش (و ظاهراً به تعجیل و با دقتِ اندک) انجام گرفته، با آشکار شدن بسیاری از پس زمینه های جامعه شناختی و فلسفی هابرماس، نیازمند بازنگری جدی است.
هدف نگارنده از ارائه این مقاله، نخست آن است که با استفاده از دو ترجمه ی انگلیسی و (در مواقع ضروری) رجوع به اصل آلمانی مقاله، خلاصه ای مفهوم و در حد توان، دقیق و امین از مقاله ارائه دهد و سپس با تجزیه و تحلیل و انتزاع «سؤالات»، «ایده ها»، «تزها» و «مفروضه ها» نشان دهد که چرا این مقاله، به لحاظ روشی مهم است و چگونه می تواند معیار هایی برای نگارش مقالات تأثیرگذار علمی و فلسفی در اختیار ما قرار دهد.
نقد مؤلفه های فرهنگی مدرنیته در نوشته های وبر، لیوتار و فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با بازخوانی نوشته های وبر و فراروی از خوانش پارسونزی از وی، سویه های نیچه ای رویکرد وی به مدرنیته و مؤلفه های فرهنگی آن نمایان می شود؛ آن گونه که به برجسته سازی نقش وی چونان میان جی انگاره های نیچه ای و رویکرد انتقادی پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو به مدرنیته می انجامد. برای آزمودن این فرضیه، نخست باید شاخصی برای سنجش هم سانی ها و ناهم سانی های وبر و پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو برگزید و پس از آن باید روشی برای کاربست آن شاخص به کار گرفت. شاخص سنجش در این مقاله سه بیماری مدرنیته است و چونان چهارچوب پژوهشی مقاله به شمار می رود. هم چنین، روش کاربست این شاخص نیز در این مقاله تاریخ ایده های «لاوجوی» خواهد بود. بر اساس این چهارچوب نظری و روش، چهار واحد انگاره، به عنوان مؤلفه های تجزیه ناپذیر بافت اندیشه این سه، برگزیده شده است. یافته های پژوهش نشان از برجستگی واحد انگاره های «ابزارگرایی» در وبر، «تمایزیابی ارزشی» و «هم سانی فرهنگی» در لیوتار و «خودآیینی» در فوکو دارد؛ البته این برجستگی به معنی نبودن سایر واحد انگاره ها در بافت اندیشه این سه تن نیست. هم چنین لیوتار و فوکو، برعکس وبر، بر امکان فراروی از آن پای می فشارند.
جایگاه مدرنیته سیاسی در اندیشه روحانیون موافق و مخالف مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرنیته از موضوعاتی است که می توان آن را از ابعاد گوناگون بررسی کرد و یکی از مهمترین این ابعاد، بعد سیاسی مدرنیته است. همان طور که نشان داده خواهد شد؛ اهمیت موضوع «مدرنیته سیاسی»[1] در این است که معیار مناسبی برای متمایز کردن ساختار و شرایط سیاسی جوامع و به خصوص دولت ها ارائه می کند. پرسش اساسی این است که جایگاه مؤلفه های مدرنیته سیاسی در اندیشه برخی روحانیون برجسته موافق و مخالف نهضت مشروطه چگونه بوده است؟ در این مقاله برای پاسخ به این پرسش از روش تحقیق تاریخی و روش تحلیل مفهومی استفاده می شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که روحانیون مخالف مشروطه به شدت با مؤلفه های مدرنیته سیاسی ضدیت ورزیدند و روحانیون مشروطه خواه هم نتوانستند به تناقض های موجود بین این مؤلفه ها و ارزش های دینی پاسخ دهند و در برخی تلفیق های خود دچار تحریف یکی به نفع دیگری شدند.
بازنمایی چالش سنت و مدرنیته در فیلم به همین سادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنا به گفته محققان، در یکی دو دهه اخیر در پی گسترش وسایل ارتباط جمعی و آشنایی هر چه بیشتر جوانان با مظاهر زندگی مدرن، تأثیرات مدرنیته بیش از همه در نهاد خانواده ظهور پیدا کرده است. این مقاله برآن است تا دریابد برخورد سنت و مدرنیته چه تأثیری بر جامعه و مهم ترین نهاد آن یعنی خانواده داشته و این تأثیرات چگونه در فیلم های خانوادگی سینمای ایران بازنمایی شده است. به این منظور فیلم به همین سادگی ساخته رضا میرکریمی (1386) برای مطالعه موردی انتخاب شد. براساس نظریه گفتمان لاکلا و موف و به روش نشانه شناسی گفتمانی، همچنین با استناد به مطالعات نظری پژوهش تحلیل انجام شده است. نتیجه به دست آمده این بود که نخست، در فیلم های خانوادگی سینمای ایران، اختلافات خانوادگی و تفاوت دیدگاه های اعضای خانواده در قالب تقابل دو گفتمان سنت و مدرنیته بازنمایی شده است. دوم، با مطالعه فیلم های سینمایی به مثابه محصولات فرهنگی جامعه، می توان به شناخت بهتری نسبت به دغدغه های اجتماعی از جمله چالش های خانواده ایرانی رسید.
در جست و جوی مدرنیته اسلامی(بررسی و نقد اندیشه های تمدنی بدیع الزمان سعید نورسی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
59 - 87
حوزههای تخصصی:
رابطه میان سطح تحلیل و اجتهاد (به معنای نظریه پردازی) از موضوعات مهم در علوم اجتماعی است. در این نوشتار تلاش می شود نشان داده شود که میان سطح تحلیل و تفکر و اجتهاد رابطه ای خاص وجود دارد و استفاده از هر سطح تحلیل بر استنباط ها و برون دادهای اجتهادی تأثیرگذار خواهد بود. اساساً این سطح تحلیل است که میزان اهمیت و اولویت مسائل را برای متفکر و مجتهد مشخص می کند. در این مقاله، مقام تبیین رابطه این دو، مقام معطوف به مباحث نظری و مبنایی نیست، بلکه مقام معطوف به کنش و رفتار یا برون دادهای عملی است که در ضمن بررسی آرا و فتاوی نمایان می شود. برای مطالعه موردی، آرای علامه بدیع الزمان سعید نورسی از عالمان مشهور ترکیه در باره رابطه میان اسلام و غرب و در نهایت راه برون رفت از معضلات ناشی از مواجهه این دو حوزه تمدنی در دوره معاصر انتخاب شده است. بنابراین، فرضیه فرعی این نوشتار آن است که چون سعید نورسی با رویکرد تمدنی به مسئله مواجهه اسلام و غرب می نگرد، پروژه «مدرنیته اسلامی» و یا «تمدن قرآنی» و چگونگی دستیابی بدان را وجهه همت خود قرار داده است.
بررسی جایگاه طبیعت در مدرنیته و چالش های رودررو با تأکید بر شهرهای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی جایگاه طبیعت در نظام مدرن و چالش های رودروی آن می پردازد. اگر در گذشته، انسان و طبیعت با برقراری رابطه متقابل روح واحد داشتند و در طی قرون متمادی می توانستند به طور مسالمت آمیز به حیات خود ادامه دهند در دوره معاصر این ارتباط با کشف عقل جدید یک سویه شده و با ابژه تلقی شدن طبیعت، نگرش بدان بر اساس میزان بهره وری و منافع اقتصادی صورت می گیرد. برایند این نگرش همچنان که تجارب موجود نشان می دهد آسیب پذیری منابع طبیعی و تهدید جدی محیط زیست بوده است. طبیعی است که با این روند، سلسله مراتب چرخه حیات و بافت های زنده و غیرزنده در معرض خطر جدی قرار می گیرند. براستی معما یا راز و رمز این مساله در چیست؛ از چه عواملی متأثر است؛ چرا با وجود افزایش آگاهی بشر از پیامدهای تخریب محیط زیست، او بیش از هر وقت دیگر حریصانه به تخریب آن می پردازد؛ بین تفکر عقلانی و تخریب محیط زیست چه رابطه ای وجود دارد؛ آیا در نهایت با تفکر منطقی می توان با این بحران مقابله نمود؟ مقاله حاضر با استفاده از منابع موجود درصدد بررسی تحلیلی این سوالات با تأکید بر شهرهای ایران می باشد.
تقابل سنت و مدرنیته؛ کشمکشی گفتمانی در الگوهای بازنمایی؛ تحلیلی بر شیوه های بازنمایی روابط دختر و پسر در سریال های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۶ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
95 - 118
حوزههای تخصصی:
امروزه همه ما در جامعه رسانه ای غوطه وریم. در این میان، تلویزیون یکی از مهمترین ابزارهای جامعه پذیری در جوامع مدرن است و سریال های تلویزیونی یکی از بهترین ابزارهای انتقال ارزش ها در زندگی اجتماعی. هدف از این پژوهش، تحلیل نشانه شناختی شیوه های بازنمایی روابط دختر و پسر در سریال های تلویزیونی بوده است. بدین منظور با استفاده از روش نشانه شناسی، به بررسی سه سریال ایرانی پربیننده در سال های 1388، 1389 و 1390 پرداخته شد. نتایج تحقیق نشان می دهند که این روابط در سریال های مختلف، در مجموع در سه قاب گفتمانی متفاوت قرار می گیرند: «گفتمان سنت»، «گفتمان نیمه سنتی» و «گفتمان مدرن». هر یک از این گونه ها با دلالت های رسانه ای مختلفی رمزگذاری شده اند. گفتمان سنت، با «عدم رابطه» دختر و پسر همراه بود اما گفتمان نیمه سنتی که برای انطباق سنت با نیازهای اجتماعی جدید پدید آمده است، میزان محدود و مشروعی از رابطه پیش از ازدواج بین دختر و پسر را پذیرفته است («روابط غیرعاشقانه»)؛ رابطه ای که با اطلاع خانواده ها صورت می گیرد. در هر دو مورد، بازنمایی با "خوب نمایی" همراه بوده است. اما از سوی دیگر، در رسانه ملی با بازنمایی گفتمان مدرن در روابط دختر و پسر هم مواجه بوده ایم. ویژگی الگوهای مدرن، پیدایش روابط عاطفی شدید پیش از ازدواج بین دختر و پسر بوده است؛ رابطه ای که نه خانواده ها از آن اطلاعی دارند و نه رضایتی. الگویی از بازنمایی که همیشه با "بدنمایی" رسانه ای همراه بوده است. تقابل «سنت و مدرن» و «عقل و عشق» از مهمترین تقابل های بازنمایی شده در این سریال ها بوده است.
دیالوگ فوکو و هابرماس درباره بنیان های مدرنیته؛ انسان گرایی، گفتمان و دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۴ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
431 - 446
حوزههای تخصصی:
مدرنیته بیش از دیگر گفتمان های رقیب، به مناظره و گفتگو بر سر موضوعات بنیادین خود اهمیت می د هد و به نظر می رسد وضعیت ایدئال مدرنیته، امکان نوعی چندصدایی در جامعه است. مجادله های فلسفی درباره بنیان های مدرنیته از جمله نتایجی است که این چندصدایی به بار آورده است. افراد مختلف از دیدگاه های گوناگون به گفتگو های انتقادی درباره این بنیان ها پرداخته و تأویلی بر تأویل های پیشین افزوده اند. فوکو و هابرماس از جمله اندیشمندان بزرگ قرن بیستم بودند که مجادله های آنان این چندصدایی را بازتاب می دهد. مدرنیته از جمله مباحث مهمی است که این دو درباره آن و موضوعات محوری اش با یکدیگر بحث و گفتگو داشته اند. به نظر می رسد هرچند در ظاهر، آن ها دیدگاه های متضادی را در این زمینه اتخاذ کرده اند، هر دو صداهایی در درون مدرنیته شمرده می شوند. آن ها در نظریات خویش پیرامون مدرنیته، هشدارهای جدی درباره آینده آن داده اند. هدف اصلی این مقاله بررسی تعاملات فکری فوکو و هابرماس در باب مدرنیته و سه محور اصلی آن، یعنی انسان گرایی، گفتمان و دموکراسی می باشد.
مدرنیته و تأثیر آن بر هویت یابی زنان در فضاهای عمومی شهری (مطالعه موردی پارک ائل گلی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگر مدرنیته را منش و شیوة زندگی امروزی و جدید که به جای شیوة کهن نشسته و آن را نفی کرده است تعریف کنیم، درمی یابیم که دگرگونی های مداومی داشته و هرگز دست یافتنی نبوده است. این پدیده در مسیر تاریخی خود با مسئله تغییر شکل شهرها و رشد شهرنشینی و پیدایش نهادهای جدید اجتماعی، حضور مردم در عرصه های مختلف و ایجاد نظام های قانونی همراه شده است. مدرنیته همه ابعاد زندگی را در جهان و به ویژه در کشورهای جهان سوم مانند ایران دگرگون کرده است. یکی از مهم ترین دگرگونی ها در شهرهای ایران حضور زنان در فضای عمومی شهری است. هدف این مقاله بررسی دگرگونی های شکل گرفته در عرصه های عمومی شهری، به عنوان عرصه تجلی مدرنیته برای پذیرش زنان است. برای بررسی این تحولات، پارک های شهری به عنوان یکی از مهم ترین فضاهای شهری مدرن که از نتایج مدرنیته به شمار می رود، انتخاب شده است. تأکید در اینجا بر دگرگونی های عرفی و ساختاری حاکم بر جامعه و نیز تأکید بر انتخابی بودن حضور در عرصه عمومی است. به عبارت دیگر، پیدایش نهادهای مدرنی مانند دانشگاه ها و مراکز آموزشی و نیز وارد شدن زنان به بازار کار، حضور آنها در عرصه عمومی را تا حد زیادی اجتناب ناپذیر کرده است. ولی اینها نمی تواند تنها عوامل گریزناپذیر حضور گسترده زنان در عرصه عمومی شهری باشد؛ بلکه دگردیسی در عرف ها، علایق، رفتار و سبک زندگی نیز تأثیر زیادی در این حضور دارد. روش تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیتِ تحقیق، توصیفی - تحلیلی و از نوع پیمایشی است. برای گردآوری اطلاعات از روش های اسنادی و پیمایشیِ پرسش نامه و مصاحبه و روش های میدانی مشاهده و تجربه زیسته استفاده شده است. جامعه آماری از طریق توزیع پرسش نامه و به صورت نمونه گیری تصادفی ساده از زنان استفاده کننده از پارک ائل گلی به صورت تخمین شخصی 196 نفر بوده است. بر اساس نتایج تحقیق، درست است که درباره نحوه حضور زنان امروزی در فضاهای عمومی نسبت به زنان سنتی دگرگونی های زیادی حاصل شده است؛ زنان از «چهاردیواری» و «اندرونی» بیرون آمده اند و امکاناتی مانند رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و غیره شکل های جدیدی از رابطه و فرصت های زیادی برای ارتباط با بیرون از خانه را برای آنان فراهم آورده است. با وجود این، غالب زنان استفاده کننده از پارک ها همراه خانواده به پارک می روند. البته درصد کمی از زنان نیز اظهار داشته اند که به تنهایی در پارک ها حضور پیدا می کنند که نشان دهنده تأثیرات پنهان مدرنیته در شکستن بسیاری از بت های ذهنی و ارزش های سنتی حداقل در بخشی از جامعه است. یعنی با وجود اینکه حضور گسترده زنان در فضاهای عمومی ناشی از ضرورت های مدرنیته است، اما بخشی از جامعه زنان حضور در فضاهای عمومی مانند پارک را به عنوان فرصتی برای آزادی، استقلال و هویت سازی مستقل از مردان برای خود می دانند؛ مانند کسانی که برای پرسه زنی، دوست یابی، دیده شدن و دیدن به پارک می روند.
نقش مدرنیته (نوگرایی) در تغییرات فرهنگی مناطق روستایی با استفاده از مدل تشابه به حل ایدئال (TOPSIS) نمونة موردی: دهستان شهدا بهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گذشته، سیر تحول فرهنگ و تمدن جوامع با شتاب یکنواختی همراه بوده که گاهی رویدادهای طبیعی یا غیرطبیعی آن ها را دستخوش تغییر می کرده است. با گسترش جوامع و پیشرفت های تکنولوژیکی، ارتباط ها نیز گسترده تر شد. اکنون، انسان ها جهانی را پیش رو دارند که در آن معنای جدیدی از فرهنگ وجود دارد. امروزه، انسان ها با دهکدة جهانی روبه رویند؛ جهانی که به واسطة رشد و پیشرفت به جهانی کوچک تبدیل شده است. اما در این دهکدة وسیع جهانی افراد با یکدیگر مانند گذشته پیوندهای عمیق و آشنایی های دیرین ندارند. انقلاب صنعتی و نظام سرمایه داری به رشد سریع شهرها، حاکمیت بوروکراسی ، گسترش فناوری های مدرن و تشکیل دولت- ملت های وسیع منجر شده و با گام نهادن در مسیر نوسازی، نگرش ها و ارزش ها متناسب با احراز فرایند توسعه تحول یافته است. جریان نوگرایی از بطن جوامع غربی برخاسته و از شرایط ویژة اقتصادی این جوامع است. این مقوله در آغاز چندان به صورت شفاف و برجسته مورد توجه قرار نگرفت؛ ولی به مرور اهمیت و اولویت آن اثبات شد. هدف این پژوهش، بررسی نقش نوگرایی در تغییرات فرهنگی مناطق روستایی است. محدودة مورد مطالعه ده روستا از روستاهای دهستان شهدا بهشهر است. روش تحقیق پیمایشی و توصیفی- تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات نیز اسنادی و میدانی از طریق پرسش نامه در قالب طیف لیکرت است و سؤال تحقیق با نرم افزار SPSS تحلیل شده است. با توجه به نتایج تحقیق و مقدار SIG به دست آمده از متغیرها که پایین تر از سطح آلفا /05 بوده، درمی یابیم که بین نوگرایی و تغییرات فرهنگی در سطح جامعة نمونه رابطة معناداری وجود دارد و بیشترین تغییرات آن در روستاهای کلیا، گت چشمه و کمترین آن در روستاهای پیته نو و سرخ گریوه مشاهده شده است.
نگاه جنبش های اسلامی دهه اخیر مصر به اسلام و مدرنیته
بازخوانی مؤلفه های مدرنیته در عصر قاجار بر اساس روزنامه تمدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرنیته در غرب، محصول جست و جوی روشنگرانه در زمینه های مختلف فکری بود. این جست وجو از رنسانس آغاز شد و پس از اصلاحات فکری و دینی و انقلاب صنعتی، مدرنیته به عنوان محصول این فرایند رخ نمود. رسانه های چاپی، به عنوان میانجی اطلاعات و آگاهی ها، نقش بسزایی در پیدایش دانش، فرهنگ و بینش جدید، و به طور کلی، شکل گیری مدرنیته ایفا کردند. در ایران، پیش از وقوع انقلاب مشروطه، مؤلفه های سازنده مدرنیته از سوی منابع مختلف، مطرح و در انقلاب مشروطه، برخی از آنها مانند آزادی و قانون به خواست اصلی مشروطه خواهان تبدیل شدند. یکی از منابعی که در شناخت جامعه نسبت به این مؤلفه ها نقش داشت، مطبوعات بودند که در این مقطع از تاریخ، رسانه اصلی کشور محسوب می شدند. از این رو، در صدد بازخوانی نحوه انعکاس مؤلفه های مدرنیته در نشریات سال های 1330 1320 ه.ق برآمده ایم. مقاله حاضر با استفاده از چارچوب مفهومی مبتنی بر مفهوم مدرنیته، مطالعات نظری مبتنی بر نظریه های مدرنیته و میانجی گری رسانه ها و مدرنیته بومی، با روش تحلیل محتوای کیفی، محتوای روزنامه تمدن سال 1325 ه.ق را بررسی کرده است. 12 شماره از تمدن با نمونه گیری به روش سیستماتیک انتخاب و به لحاظ متغیرهای مؤلفه های مدرنیته در مطلب، جهت گیری نسبت به هر یک از مؤلفه ها، منابع مشروعیت ساز و دلالت های ضمنی تحلیل کیفی شده است. نتایج نشان می دهد عمدتاً آرمان های اجتماعی انسان مدرن در این نشریه انعکاس یافته است؛ جهت گیری نسبت به مؤلفه ها با آنچه در غرب پذیرفته شده است، انطباق کامل ندارد. از منابع مذهبی و سنت های ایرانی برای مشروعیت بخشی به استدلال ها پیرامون پذیرش یا طرد مؤلفه ها استفاده شده و دلالت های ضمنی، مبین شرایط اجتماعی کشور است که متن در آن تولید شده و هر مؤلفه ای، با توجه به ویژگی های این بافت اجتماعی مورد تحلیل قرار گرفته است.
نقد مقاله: «بررسی تطبیقی شعر و اندیشه تی اس الیوت و احمد شاملو بر اساس مولفه های مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیر زمانی نیست که استقبال فزاینده ای را از ادبیات تطبیقی در ایران شاهد هستیم. این استقبال گرچه ممکن است از برخی جهات اتّفاقی فرخنده به شمار آید اما نیک که بنگریم چندان خوشایند نیست. متاسفانه در کشور ما روی آوردن به ادبیات تطبیقی بدون درک صحیح مبانی و چارچوب های نظری آن این رشته را با بحرانی جدی رو به رو کرده است. بدفهمی هایی که واژه «تطبیقی» ایجاد کرده باعث شده است که گاه این رشته صرفاً به عنوان یکی از «دانش های تطبیقی» از جمله فلسفه تطبیقی، زبان شناسی تطبیقی و... شناخته شود. از سوی دیگر به دلیل ناآشنایی با مکاتب گوناگون این رشته و در نظرگرفتن آن صرفا به عنوان مقایسه دو ادبیات ملی، «پژوهش هایی زیر چتر نام ادبیات تطبیقی انجام گرفته که هیچ گونه قرابت و سنخیتی با ماهیت آن ندارد» (انوشیروانی 1389:36). نوشتار پیش رو به بررسی مقاله «بررسی تطبیقی شعر و اندیشه تی. اس. الیوت و احمد شاملو بر اساس مولفه های مدرنیته» به قلم حسن اکبری بیرق و نرگس سنایی که در شماره 4 (پیاپی 12) نشریه پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی چاپ شده است، می پردازد.
نقد پسااستعماری بازنمایی شخصیت های سریال قهوه تلخ در مواجهه با مدرنیته ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله این پژوهش، بازنمایی جامعه ایران در مواجهه با مدرنیته در سریال قهوه تلخ مهران مدیری است؛ یعنی، پرسش اصلی ما این است که آیا در این سریال، جامعه ایران پدیده ای نامعقول و ناسازگار با مدرنیته بازنمایی می شود؟ برای پاسخ به این پرسش، از روش تحلیل روایت (الگوی تحلیل شخصیت های گریماس) استفاده کرده ایم. سپس، با استفاده از مطالعات پسااستعماری به نقد بازنمایی شخصیت های سنتی و مدرن و موانع شکل گیری مدرنیته در ایران پرداخته ایم. یافته های پژوهش بعد از تطبیق الگوی گریماس بر چهار اپیزود سریال، نشان می دهد که همه شخصیت های سنتی سریال، به عنوان دیگری «مستشارالملک» (نماد مدرنیته) بازنمایی شده اند؛ به عبارتی، با استفاده از کلیشه هایی مانند کندذهن، تنبل، منفعت طلب و بی منطق شخصیت پردازی شده اند. در مقابل، قهرمان داستان (نماد مدرنیته) شخصیتی خلاق، فعال و منطقی بازنمایی شده است. در کلّ سریال، مستشارالملک نقش فاعل را برعهده دارد؛ از این مسئله می توان چنین نتیجه گرفت که فرهنگ و جامعه ایران افراد را به گونه ای بازنمایی می کند که هیچ انگیزه ای برای تغییر و پیشرفت ندارند. بنابراین، جامعه ایران فاقد هرگونه توان برای تغییر و تلاش به سمت مدرن شدن است. در روایت سریال، موانع اصلی شکل گیری مدرنیته که عبارت اند از: ساختار نظام آموزشی، ساختار عمودی قدرت، استبداد ایرانی، کندذهنی و تنبل بودن ایرانیان، مانع رسیدن قهرمان داستان به اهدافش می شود. بر اساس نقد پسااستعماری، می توان گفت اگرچه سریال بر نقاط ضعف جامعه ایران به درستی دست می گذارد، در نهایت روایت غالب سریال به گفتمان های شرق شناسانه نزدیک می شود که مورد نقد مطالعات پسااستعماری است.