مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
توسعة روستایی
حوزه های تخصصی:
بررسی و شناخت نواحی روستایی و تحلیل قابلیّتها و تنگناهای آنها در فرایند برنامهریزی توسعة روستایی اهمّیّت بسزایی دارد و امروزه آگاهی از امکانات و تنگناهای نواحی روستایی، نوعی ضرورت جهت ارائة طرحها و برنامههای توسعه محسوب میشود. تعیین و تحلیل سطوح برخورداری نواحی روستایی در زمینههای مختلف با استفاده از روشهای کمّی نقش مهمّی در این فرایند دارد. در مقالة حاضر با بهرهگیری از «شاخص ناموزون موریس» و استفاده از 27 شاخص در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و کالبدی به تعیین و تحلیل سطوح برخورداری دهستانهای استان زنجان پرداخته شده است. نتایج مطالعات نشان دهندة تفاوت زیاد در سطوح برخورداری دهستانهاست؛ بهطوریکه 12 دهستان از مجموع 44 دهستان استان در همة زمینههای اقتصادی، اجتماعی و کالبدی در سطوح «محروم» و یا «کمتر برخوردار» قرار دارند و تنها 11 دهستان بهطور نسبی توسعه یافته محسوب میشوند. امکانات محیطی، مجاورت و فاصلة نزدیک با مراکز شهری، کانونها و محورهای توسعه، محدودههای صنعتی و شبکههای زیربنایی عمده نقش مؤثّری در سطوح برخورداری نواحی روستایی استان دارد. در راستای توسعة هماهنگ و متوازن نواحی روستایی، تقویت مراکز محلّی اعم از شهرهای کوچک و مراکز روستایی، و همچنین ایجاد و تقویت کانونها و محورهای جدید توسعه در نواحی محروم استان ضروری است
جایگاه صنایع در فرایند صنعتی سازی و توسعة روستایی بخش مرکزی شهرستان بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بزرگترین چالشهای حال و آینده در نواحی روستایی بخش مرکزی شهرستان بیرجند، ایجاد اشتغال لازم برای کارگران مازاد و رانده شده از بخش کشاورزی است. ناتوانی بخش کشاورزی در جذب نیروی کار مازاد و تأمین درآمد کافی، منجر به سرازیر شدن سیل مهاجرین روستایی بخش مرکزی به سوی شهرها شده است؛ لذا ایجاد فرصت های اشتغال و درآمد به ویژه برای گروههای کم درآمد روستایی ضرورتی انکار ناپذیر است. بخش صنعت روستایی در محدودة مورد مطالعه از توانمندیهای بالقوه و بالفعل برخوردار است که میتوان در چارچوب فرایند صنعتی سازی با استقرار و توسعة صنایع متناسب روستایی اعم از صنایع دستی (قالیبافی و ...) و صنایع کارخانهای (کوچک و تبدیلی) و با ایجاد فرصتهای شغلی، افزایش درآمد و رفاه، کاهش مهاجرتهای روستا ـ شهری و نیز کاهش نابرابریهای منطقهای، فرایند توسعة روستایی را تسهیل کرد. این مقاله با هدف تبیین نقش و جایگاه صنایع روستایی در فرایند صنعتی سازی، پیامدهای آن را در قالب تأمین اشتغال پایدار و درآمد، جهت دستیابی به توسعة روستایی در بخش مرکزی شهرستان بیرجند مورد تأکید قرار داده است. واژگان کلیدی: صنایع روستایی ، صنعتی سازی روستایی ، توسعة روستایی ، بیرجند .
توسعة روستایی و چالشهای اشتغال زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات کنونی در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستا علیرغم پیامدهای مثبتی که جهت بهبود شرایط زیست در روستا داشته، سبب گردیده تا از نقش فعال زنان در عرصه تولید کاسته شود و زنان روستایی تولید کننده سابق، تبدیل به زنان خانه دار مصرف کننده شوند. این امر نه تنها پیامدهای منفی در عرصه اقتصاد روستا به جای میگذارد، بلکه عملاً قشر فعال عظیمی را از فرایند تولید حذف کرده و رشد اقتصاد ملی را نیز کند مینماید. مقاله حاضر که بر گرفته از پژوهشی میدانی در منطقه ساحلی (ارتفاع صفر تازیر صفر) استان گیلان است در پی تشریح عواملی می باشد که موجب بوجود آمدن چنین چالشی شده است. تحقیق حاضر از نوع توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری 108682 خانوار می باشد که از بین آنها 131 خانوار به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند.به منظور گردآوری داده ها از دو نوع پرسشنامه استفاده شد. روایی پرسشنامه توسط تعدادی از متخصصان موضوعی مورد تائید قرار گرفت. پایایی مقیاس اصلی تحقیق با آماره آلفای کرونباخ سنجیده شد که مقدار آن برای این مقیاس 84/0 بود که حاکی از اعتبار مناسب ابزار تحقیق می باشد. جهت سنجش اثرات توسعه روستایی بر اشتغال زنان، متغیرهای اقتصادی ،جغرافیایی و فرهنگی مورد سنجش قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که از بین عوامل تأثیرگذار بر اشتغال زنان، عامل درآمد خانوار، طبقه اجتماعی، سواد و انزوای جغرافیایی بیشترین اثر را بر جای گذارده است. به عبارتی، از سهم و نقش اشتغال زنان کاسته است. باید توجه داشت که با ادامه روند کنونی توسعه روستایی که «کور جنسیت » میباشد، هیچ گونه چشم انداز روشنی را برای بهبود وضعیت زنان و به خصوص دختران جوان در روستا نمی توان انتظار داشت.
رتبه بندی آبادی های بخش بیضا بر اساس توان جمعیتی ، توان اقتصادی و دسترسی به منظور برنامه ریزی توسعه و بررسی مسائل و مشکلات روستاها به روش سریع (روش چمبرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش بیضاء از توابع شهرستان سپیدان در استان فارس با دارا بودن 83 پارچه آبادی و تنوع سرزمینی، علیرغم توان بالای اقتصادی و محیطی در نگهداشت جمعیت خود ناموفق بوده و امروزه شاهد مهاجرت وسیع ساکنین آن به سمت شهر شیراز هستیم به نحوی که برخی از آبادی های بخش دارای نرخ رشد منفی و برخی از آنها در حال تخلیة کامل هستند. فعالیت هایی که طی دو دهة گذشته به منظور خدمات رسانی به روستاها از طرف سازمان های مختلف و به ویژه جهاد کشاورزی (جهاد سازندگی سابق) صورت گرفته، نتوانسته است موجبات توسعه را در این بخش از کشورمان فراهم کند. نگرش سطحی مسئولین و تصمیم گیران به ابعاد مختلف زندگی مردم روستایی، پیچیدن نسخة واحد برای درمان مشکلات روستاها، در نظر نگرفتن مردم روستاها به عنوان بخشی مهم از فرایند برنامه ریزی توسعه، غارت منابع آب، تخریب خاک و پوشش گیاهی، عدم توجه به توان های محیطی و عدم استفاده از شیوه های نوین بهره برداری، برخی از دلایل این توسعه نیافتگی است. در این مقاله ضمن استفاده از روش های علمی متداول در جهت دسته بندی آبادی های بخش بیضاء، به منظور شناخت و اولویت بندی مسائل و مشکلات از روش سریع (روش چمبرز) که اساس آن بر گفتگو با روستاییان و پرسشگری از آنان و همچنین اولویت بندی مسائل از طرف خود آنان است، استفاده شده است. . واژگان کلیدی : توسعة روستایی، مشارکت، بخش بیضاء، رتبه بندی
سهم فضای مجازی از فضای خدمات شهری تهران و تأثیر خصوصیات شهروندان در میزان استفاده از خدمات فضای مجازی (مورد مطالعه: منطقة شش شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر تمام ارکان زندگی و ظهور سیستم های فعالیتی مرتبط با خدمات شهری در فضای مجازی، در این مقاله فضای مجازی و رابطة آن با فضای شهری بررسی شده است؛ همچنین از بعد کارکرد اجتماعی فضا، کارکرد این فضای خدماتی مجازی در فضای شهری تحلیل شده و با مطالعة موضوع در محدودة منطقة شش تهران، سهم فضای مجازی در برخی از فعالیت های منتخب در این پژوهش نمایانده شده است. در مرحلة بعد، به ارتباط خصوصیات فردی شهروندان با میزان استفاده از این فضا پرداخته شده است. یافته های تحقیق نشان میدهد هر چند فضای مجازی به میزان اندک و برنامه ریزینشده در سیستم های فعالیتی مرتبط با خدمات کارکرد دارد، این کارکرد در حوزه های مختلف متفاوت است. دستاورد دیگر پژوهش این است که خصوصیات فردی از قبیل میزان وقت آزاد، سطح آشنایی با کامپیوتر و نوع دسترسی به آن با استفاده از فضای مجازی خدمات ارتباط مستقیم دارد و خصوصیات جنسیتی و سطح تحصیلات با استفاده از این فضا ارتباطی ندارد. در صورت مدیریت مناسب تغییرات ناشی از ظهور فضای مجازی خدمات، ضمن استفاده از ظرفیت های آن در طرح های توسعة شهری، از شدت کاربری شهری در برخی از مناطق کاسته میشود و میتوان انتظار داشت که این رویکرد به تنهایی به تشدید فرصت های استفاده از خدمات به واسطة تفاوت های جنسیتی و اجتماعی منجر نشود.
پایش تغییر های تراز آبی در دریاچه هامون، مبتنی بر تحلیل سری زمانی تصاویر سنجش از دوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هامون، مهم ترین پهنه آبی داخلی ایران، در ناحیه بیابانی سیستان جای دارد و زیرساخت مناسبی را برای آن فراهم آورده است. در سیستان، حیات وابسته به هامون است و اهمیت این دریا در تمام ساختارهای زندگی مردم منطقه مشهود است. به علت اهمیت فراوان هامون، مسائل و نارساییهای آن نیز مهم است و توجهی دوچندان را طلب میکند. حفظ عرصه های آبی هامون و پایش دگرگونیهای آن، ازجمله این الزام ها است. این تحقیق با هدف پایش تغییر های تراز آبی در هامون، از طریق تحلیل سری زمانی داده های ماهواره ای و پیجویی علل و عوامل ایجابی آن انجام شده است. بدین منظور، سری زمانی تصاویری را که دارای مشابهت زمانیاند، از سنجنده های MSS, TM & ETM+ ماهوارة Landsat، در یک دورة سی ساله، با هدف آشکار سازی تغییر های تراز آبی پردازش کردیم؛ سپس با استفاده از عملیات پیمایشی مبتنی بر جمع آوری نقاط کنترل زمین (GCP) از بستر خشکیدة دریاچه، اندازه گیری مستحدثات درون دریاچه و جمع آوری دیگر داده های میدانی؛ و به منظور تعیین مقدار تغییر در تراز آبی و تعیین علت های شکل گیری آن، یافته ها را بازپردازش و تحلیل کردیم. نتایج به دست آمده از این بررسیها، تغییر در عرصه های آبی هامون را- که به زیان بخش ایرانی (هامون صابری) و به نفع بخش افغانی (هامون پوزک) است- تأیید میکند. مقایسة عرصه های آب گیریشدة هامون در دو مقطع زمانی 1355 و 1384 با ارتفاع آبی برابر، و بهره گیری از قانون ظروف مرتبط، مؤید کاهش مساحت دریاچه به 357 کیلومتر مربع (10.6%-) است. توزیع فضایی این کاهش، یکسان نبوده و در بخش ایرانی آن (هامون هیرمند)، 777 کیلومتر مربع از عرصة آبی کاسته شده است؛ در حالیکه عرصة جدیدی به مساحت 492 کیلومتر از بخش های غیر آب گیر هامون پوزک در افغانستان، آب گیر شده است. پویش علل و عوامل شکل گیری این رویداد، تغییر در بستر هامون از طریق افزایش ارتفاع را تأیید میکند که حاصل از انباشت رسوب های بادی به واسطة احداث موانع در مسیر حرکت طوفان های شن است. این موانع با هدف های عمرانی (جاده و دیوار ساحلی ) احداث شده اند؛ اما بیتوحهی به مسائل زیست محیطی در احداث آن، تبعاتی مانند جلوگیری از حرکت طوفان های شن و انباشت آن در بخش های جنوبی هامون را به دنبال داشته است.
تأثیر الگوی تقسیمات کشوری بر توسعة فضای جغرافیایی (مورد مطالعه: استان زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقسیمات کشوری فرایندی سیاسی ـ اداری است که با هدف اصلی تقسیم کشور به واحدهای همگن، برای رشد هماهنگ و به منظور ادارة قلمرو ملی و عرضة خدمات بهتر صورت میگیرد و در نهایت، امنیت، وحدت و مشارکت ملی را تأمین میکند. بر این اساس، تقسیمات کشوری بر ساختار اداری ـ مدیریتی سرزمین، شتاب بخشیدن به روند توسعة و رشد هماهنگ ملی، تأثیر بسزایی دارد، از آنجا که استان زنجان از تغییرهای صورت گرفته در این زمینه، بی تأثیر نبوده است، این مقاله را با هدف بررسی چگونگی تأثیر الگوی تقسیمات کشوری بر توسعة فضای جغرافیایی استان زنجان، تدوین کرده ایم. برای پاسخ دادن به این سؤال، فرضیة ذیل مطرح میگردد: ارتقای سطح واحدهای تقسیمات کشوری به توسعة فضای جغرافیایی در استان زنجان منجر شده است
در پژوهش حاضر، علاوه بر تصویرسازی آنچه هست، وضعیت مسئله و ابعاد آن را تشریح و تبیین کرده ایم؛ بنابراین، تحقیق به لحاظ هدف، ازنوع کاربردی و به لحاظ روش توصیفی - تحلیلی است. اطلاعات لازم برای مقاله را با استفاده از سه شیوه گردآوری کرده ایم:
الف) شیوةکتابخانه ای و اینترنتی، ب) شیوة اسنادی و آرشیوی، ج) شیوة میدانی
درنتیجة این تحقیق، مشخص شد که اثرهای تقسیمات کشوری بر توسعة استان زنجان، در بیشتر زمینه ها منفی است و جدایی قزوین، به بازماندگی توسعة ای در استان منجر شده است؛ ولی با توجه به قابلیت های موجود و موقعیت جغرافیایی برتر، نزدیکی به عمده ترین کانون های جمعیتی و قطب های صنعتی کشور، قرارگرفتن در مسیر دالان های ارتباطی و داشتن تنوع معدنی زیاد، برخورداری از جاذبه های گردشگری طبیعی و تاریخی، دارا بودن آب و هوایی مناسب و دشت های حاصل خیز میتواند نقش بسیار مهمی در فرایند توسعة ملی و منطقه ای این استان ایفا کند.
نقش تعاونی های تولید روستایی در ارتقای توانمندی های فنی و اقتصادی کشاورزان گندم کار: مطالعة موردی گندم کاران شهرستان مشگین شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، در 1390 به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و از نوع کاربردی است. جامعة آماری تحقیق را کشاورزان عضو و غیرعضو تعاونی ها تشکیل می دهند. حجم نمونه دربرگیرندة صد نفر از کشاورزان عضو و غیرعضو ساکن در روستاهای زیر پوشش شرکت های تعاونی تولید روستایی است. گردآوری داده ها به روش پیمایشی با استفاده از پرسشنامه انجام می شود. نتایج آزمون t در ارتباط با ویژگی های فردی و فنی دو گروه نشان می دهد که بین متغیرهای سن و سابقة فعالیت کشاورزی و متغیر عضویت رابطة معنی دار وجود ندارد؛ اما بین متغیر عضویت و متغیرهای سواد، سطح دانش فنی، عملکرد، مکانیزاسیون، استفادة بهینه از بذر، استفادة بهینه از کود، استفادة بهینه از سم، روش آبیاری مناسب، و دفعات آبیاری مناسب رابطة معنی دار وجود دارد. همچنین، براساس نتایج آزمون t در مورد ویژگی های اقتصادی دو گروه، بین متغیرهای هزینة کاشت و هزینة برداشت و عضویت رابطة معنی دار وجود ندارد؛ اما بین متغیر عضویت و متغیرهای هزینة آماده-سازی زمین، هزینة داشت، هزینة کل، عملکرد، و درآمد رابطة معنی دار وجود دارد.
بررسی مسائل و مشکلات دختران روستایی در استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعة آماری تحقیق حاضر را آن دسته از دختران روستایی تشکیل می-دهند که در 1389، در استان همدان زندگی می کردند و از آن میان، صد نفر از طریق نمونه گیری به روش تصادفی دومرحه ای انتخاب شدند. پژوهش به صورت پیمایشی صورت گرفت. روایی ظاهری ابزار تحقیق از طریق کارشناسان فن، و ضریب اعتبار آن با استفاده از آلفای کرونباخ تأیید شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که دختران روستایی با پنج دسته مشکل (عامل) روبه رو هستند، که مشکلات فرهنگی- اجتماعی در اولویت نخست قرار دارند؛ و در مجموع، این عوامل بیش از 77 درصد واریانس کل را تبیین می کنند؛ همچنین، متغیرهای فردی و اجتماعی بر کمیت و کیفیت مشکلات دختران روستایی تأثیر می گذارد. در پایان، با توجه به نتایج به دست آمده، توصیه هایی برای حل مشکلات دختران روستایی ارائه می شود.
تحلیل عوامل مؤثر بر انحراف اعتبارات کشاورزی در نواحی روستایی: مطالعة موردی دهستان غنی بیگلو، شهرستان زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، دسترسی کشاورزان به اعتبارات رسمی به مثابه ابزاری برای توسعة کشاورزی و روستایی شناخته میشود. با این همه، بخشی از کشاورزان اعتبارات دریافتی خود را در امور غیرکشاورزی مصرف میکنند. سؤال این است که «چه رابطه ای میان ویژگیهای فردی و اقتصادی و اراضی کشاورزان و نیز ویژگیهای اعتبارات دریافتی آنها با میزان هزینه کرد اعتبارات در اهداف کشاورزی وجود دارد؟»؛ و همچنین، «از نظر کشاورزان، چه عواملی باعث انحراف اعتبارات از اهداف بخش کشاورزی میشود؟». پژوهش حاضر، با جامعة آماری 614 کشاورز دریافت کنندة اعتبارات کشاورزی در دهستان غنی بیگلو، در پی پاسخ بدین مسائل است. نتایج تحقیق نشان میدهد که تنها شانزده درصد از کشاورزان اعتبارات را به طور کامل در اهداف کشاورزی مصرف می کنند؛ میان میزان هزینه کرد اعتبارات در بخش کشاورزی و متغیرهای فردی و اقتصادی و اراضی و نیز ویژگیهای اعتبارات رابطة معنیدار وجود دارد؛ و از نظر کشاورزان، نبود درآمدهای پایدار از عوامل اصلی بروز انحراف در اعتبارات کشاورزی است.
میزان توسعهیافتگی در دهستانهای شهرستان مریوان: مطالعة موردی بخش مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مراکز خدمات¬رسانی در ارائة امکانات و خدمات مورد نیاز روستاهای زیر نفوذ خود نقشی بسیار پراهمیت دارند، چرا که مراکز روستایی پایگاهی برای ایجاد تحرک و میل به زیستن در نواحی روستایی تلقی می شوند. پژوهش حاضر مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی و میدانی است و جامعة آماری آن را کارکنان مراکز دهستان¬ها تشکیل می¬دهند. برای دستیابی به نتایج مورد نظر، نوزده شاخص جمعیتی بررسی می¬شوند، که عبارت¬اند از: سواد؛ بیکاران و شاغلان؛ اماکن مسکونی، آموزشی- فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اداری؛ خدمات زیربنایی مانند آب و برق و گاز؛ مراکز بهداشتی و درمانی؛ ارتباطات؛ و بازرگانی. برای تعیین درجة توسعه¬یافتگی دهستان¬های مریوان، از روش¬های مقادیر استاندارد z و کارکردی نوع دوم بهره¬گیری می¬شود. نتایج نشان می دهدکه بخش مرکزی در قالب مطالعة موردی در رتبة نخست در میان دیگر بخش های شهرستان مریوان قرار می گیرد.
ارزشیابی اثرات آموزش های ترویجی بر خانوارهای روستایی: مطالعه موردی دامداران شهرستان فریدن، استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناخت اثرات آموزش های ترویجی بر خانوارهای روستایی و دامدار بوده و در چارچوب پژوهش ارزشیابی، با استفاده از الگوی ارزشیابی شبه¬آزمایش، در شهرستان فریدن استان اصفهان در 1383 انجام گرفته است. اطلاعات و آمارها با تکمیل 262 پرسشنامه از گروه آزمایش و شاهد جمع آوری شد. نتایج تحقیق نشان داد که از نظر اجتماعی، آموزش های ترویجی در ارتقای سطح اطلاعات و آگاهی¬های شغلی، ارتقای سطح مهارت ها، به¬کارگیری شیوه¬های نوین دامداری و افزایش مشارکت اجتماعی و فعالیت های جمعی تأثیر مثبت دارد؛ همچنین، فراگیران آموزش های ترویجی در زمینة تأثیر مثبت آموزش ها به¬ویژه در افزایش اطلاعات عمومی و تخصصی، افزایش خلاقیت و نوآوری، بهبود مدیریت و ایجاد اعتماد به نفس بیشتر اتفاق نظر دارند. افزایش مدت¬زمان آموزش های ترویجی و ارائة آن در قالب یک برنامة آموزشی مدون، مستمر و منسجم و نیز تأمین اعتبار کافی برای برگزاری دوره¬ها، توجه بیشتر به آموزش زنان و به¬کارگیری الگوی ارزشیابی هدف¬مدار برای ارزشیابی آموزش های ترویجی از پیشنهادهای پژوهش حاضر است.
نقش مدرنیته (نوگرایی) در تغییرات فرهنگی مناطق روستایی با استفاده از مدل تشابه به حل ایدئال (TOPSIS) نمونة موردی: دهستان شهدا بهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گذشته، سیر تحول فرهنگ و تمدن جوامع با شتاب یکنواختی همراه بوده که گاهی رویدادهای طبیعی یا غیرطبیعی آن ها را دستخوش تغییر می کرده است. با گسترش جوامع و پیشرفت های تکنولوژیکی، ارتباط ها نیز گسترده تر شد. اکنون، انسان ها جهانی را پیش رو دارند که در آن معنای جدیدی از فرهنگ وجود دارد. امروزه، انسان ها با دهکدة جهانی روبه رویند؛ جهانی که به واسطة رشد و پیشرفت به جهانی کوچک تبدیل شده است. اما در این دهکدة وسیع جهانی افراد با یکدیگر مانند گذشته پیوندهای عمیق و آشنایی های دیرین ندارند. انقلاب صنعتی و نظام سرمایه داری به رشد سریع شهرها، حاکمیت بوروکراسی ، گسترش فناوری های مدرن و تشکیل دولت- ملت های وسیع منجر شده و با گام نهادن در مسیر نوسازی، نگرش ها و ارزش ها متناسب با احراز فرایند توسعه تحول یافته است. جریان نوگرایی از بطن جوامع غربی برخاسته و از شرایط ویژة اقتصادی این جوامع است. این مقوله در آغاز چندان به صورت شفاف و برجسته مورد توجه قرار نگرفت؛ ولی به مرور اهمیت و اولویت آن اثبات شد. هدف این پژوهش، بررسی نقش نوگرایی در تغییرات فرهنگی مناطق روستایی است. محدودة مورد مطالعه ده روستا از روستاهای دهستان شهدا بهشهر است. روش تحقیق پیمایشی و توصیفی- تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات نیز اسنادی و میدانی از طریق پرسش نامه در قالب طیف لیکرت است و سؤال تحقیق با نرم افزار SPSS تحلیل شده است. با توجه به نتایج تحقیق و مقدار SIG به دست آمده از متغیرها که پایین تر از سطح آلفا /05 بوده، درمی یابیم که بین نوگرایی و تغییرات فرهنگی در سطح جامعة نمونه رابطة معناداری وجود دارد و بیشترین تغییرات آن در روستاهای کلیا، گت چشمه و کمترین آن در روستاهای پیته نو و سرخ گریوه مشاهده شده است.
چالش ها و مشکلات بخش کشاورزی و نقش آن در مهاجرت از روستا به شهر (مطالعة موردی: دهستان شیرز شهرستان هرسین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعة روستایی مفهوم مهمی در توسعة ملی است. روستاها به عنوان مجتمع های زیستی و بستر اصلی فعالیت های زراعی، تبلور حیات اقتصادی- اجتماعی کشورمان هستند که با چالش های متعددی روبه رویند؛ از جمله کم سوادی کشاورزان، درآمد کم و بیکاری فصلی، ماشینی نبودن فعالیت ها و... . در چند دهة اخیر، توسعه و آبادانی روستایی همواره یکی از دغدغه های اصلی توسعة ملی و منطقه ای بوده است. برای رسیدن به توسعة روستایی، توجه به روستاها و ترقی بخش کشاورزی و فعالیت های وابسته به آن لازم است. هدف مقالة حاضر، شناسایی تنگناهای فعالیت های کشاورزی و تأثیر آن بر مهاجرت روستایی است و در آن از دو روش اسنادی و میدانی استفاده شده است. پس از تهیة چارچوب نظری تحقیق، به منظور جمع آوری اطلاعات، 311 پرسش نامه بین بهره برداران کشاورزی روستاهای نمونه توزیع شد. برای بررسی رابطة صنایع تبدیلی وابسته به بخش کشاورزی با درآمد روستاییان، از آزمون T استفاده شد. نتایج آزمون نشان می دهد فقدان صنایع تبدیلی در کاهش درآمد روستاییان منطقه نقش اساسی دارد. همچنین، دربارة نقش درآمد کشاورزی در مهاجرت از آزمون (کای اسکوئر) استفاده شد. براساس نتایج این آزمون، درآمد پایین کشاورزی در روستاهای منطقه در افزایش مهاجرت به شهر نقش دارد.
نقش توانمندسازی روانشناختی بر تقویت کارآفرینی روستایی (مطالعة موردی: استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های تجربه شده در جهان در بازنگری سیاست ها، توجه به کارآفرینی است که از آن در متون توسعه به عنوان بازسازماندهی و باز ساخت اقتصاد روستا نام می برند. همچنین تقویت کارآفرینی روستایی، به عنوان اساسی ترین رکن در توسعة روستایی در راستای اشتغال زایی، انتقال فنآوری، ترغیب و تشویق سرمایه گذاری، افزایش رفاه و غیره از جنبه های گوناگون مدّ نظر است. در این ارتباط، سازوکار توانمندسازی روان شناختی یکی از جنبه های مهم در تقویت کارآفرینی روستایی است. هدف این مقاله بررسی نقش توانمندسازی روان شناختی در تقویت کارآفرینی روستایی در استان اردبیل می باشد. این تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی است که با استفاده از روش پیمایش انجام شده است. کارآفرینان روستایی و روستاییان عادی(غیر کارآفرین) استان اردبیل، جامعة آماری این پژوهش را تشکیل می دهند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 180 کارآفرین روستایی و روستاییان عادی(90 نفر کارآفرین و 90 نفر غیر کارآفرین) انتخاب شدند. روایی صوری پرسش نامه با کسب نظرات صاحب نظران در دانشگاه و کارشناسان اجرایی مربوط به دست آمد. آزمون مقدماتی نیز برای به دست آوردن پایایی ابزار پژوهش انجام گرفت و ضرایب آلفای کرونباخ (α) برای بخش های مختلف پرسش نامه بین 83/0 الی 91/0 محاسبه شد. نتایج حاصل از آزمون همبستگی اسپیرمن نشان داد که بین ابعاد شایستگی، اثرگذاری، معنی داری و خودتعیینی با متغیر تقویت کارآفرینی رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد. همچنین در آزمون رگرسیون چندگانة خطی ابعاد شایستگی، اثرگذاری و خودتعیینی، توانایی تبیین 92/0 درصد از تغییرات متغیر تقویت کارآفرینی را دارا می باشند. در نهایت با توجه به تحلیل نتایج، پیشنهادات کاربردی ارائه شده است.
توسعة کارآفرینی روستایی با تأکید بر نهادهای محلی ( مطالعه موردی؛ بهاباد، استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ددر سال های اخیر، حمایت از کارآفرینی و گسترش آن به راهبردی در توسعه، شکوفایی و رشد جوامع انسانی تبدیل شده است. به اعتقاد شوماخر (1973) اگر برنامة توسعه به سه عامل آموزش، مشارکت مردم، سازمان و نظم توجه نکند، قادر نخواهد بود از سایر منابع بهرة مناسب ببرد؛ ازاین رو، امروزه تأکید کارشناسان بر توسعة مردم محور است و به عقیدة آن ها مردم باید محور همة فعالیت های توسعه باشند؛ بنابراین، استفاده از مشارکت و توانمندی های مردم به ویژه روستاییان، برای عمران و توسعة مناطق روستایی در تمام ابعاد آن لازم و ضروری است. درزمینة کارآفرینی نیز استفاده از مشارکت و پتانسیل مردم محلی، بهترین و مهم ترین ابزار به شمار می آید. نهادهای محلی و سازمان های غیردولتی (NGOs) می توانند یکی از اصلی ترین ابزارها برای استفادة بهتر و سازمان-یافته تر از مشارکت های مردمی محسوب شوند و در خدمت توسعة کارآفرینی و توسعة روستایی باشند. هدف از انجام این پژوهش، امکان سنجی توسعة کارآفرینی روستایی با بهره گیری از نهادهای محلی است که در بخش بهاباد استان یزد انجام شده است. تحقیق از نظر نوع، کاربردی و از نظر روش، به صورت پیمایشی است. ابزارهای سنجش، مصاحبه، پرسش نامه و روش PRA بوده اند و در تجزیه وتحلیل داده ها از روش SWOT استفاده شده است. جامعة آماری تحقیق کارآفرینان، مردم محلی و مسؤولین بودند. از هرکدام از دو گروه کارآفرینان و مسؤولین، به عنوان نمونه و به صورت تصادفی ساده، تعداد 30 نفر انتخاب شد و از مردم محلی نیز برای نمونه و با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 124 نفر انتخاب شد. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر این است که منطقة بهاباد ازنظر توسعة کارآفرینی روستایی، نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدهای مختلفی دارد. با بهره گیری از ظرفیت نهادهای محلی می توان از نقاط قوت و فرصت های موجود، درراستای توسعة کارآفرینی استفاده کرد و همچنین، می توان با کمک گرفتن از پتانسیل نهادهای محلی، نقاط ضعف و تهدیدهای موجود را تا حدود زیادی به نقاط قوت و فرصت تبدیل کرد که بهترین راهبرد در این امر، راهبرد رقابتی/ تهاجمی (SO) است.
ارزیابی و رتبه بندی میزان توسعه یافتگی مناطق روستایی، با استفاده از تکنیک های تصمیم-گیری چندشاخصه(مطالعة موردی: دهستان های شهرستان ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در برنامه ریزی های توسعة در سطح کلان و منطقه ای، شناخت و درک تفاوت های موجود میان مناطق روستایی ازحیث سطح برخورداری آن ها از امکانات و زیرساخت های اجتماعی و اقتصادی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. این شناخت می تواند به تصمیم گیران و برنامه ریزان در کشف و شناسایی میزان محرومیت مناطق روستایی، میزان فاصلة وضعیت موجود از اهداف تعیین شده، کشف توانمندی های هر منطقه و برنامه ریزی برای توسعة متوازن مناطق روستایی کمک کند. یکی از روش های ارزیابی برای این گونه مسائل، تکنیک های تصمیم گیری چندشاخصه است که برای ارزیابی، رتبه بندی و اولویت گذاری چند گزینه به کار گرفته می شود. در این پژوهش با بهره گیری از سه روش تصمیم گیری چندشاخصه؛ یعنی، SAW٬TOPSIS و VIKOR و با استفاده از شاخص های توسعه در حوزه های جمعیتی، آموزشی، بهداشتی، تأسیساتی- زیربنایی، سیاسی، ارتباطی- اطلاع رسانی و رفاهی، به ارزیابی و رتبه بندی دهستان های شهرستان ساری، براساس میزان توسعه یافتگی پرداخته می شود؛ به این ترتیب که سطح توسعه یافتگی و برخورداری از امکانات رفاهی- خدماتی دهستان های موردمطالعه در مقایسه با هم بررسی می شوند. نتایج این مطالعه نشان می دهد اختلاف قابل ملاحظه ای میان سطوح توسعه یافتگی دهستان های شهرستان ساری وجود دارد؛ به طوری که دهستان های واقع در مناطق جلگه ای و نزدیک به شهر ساری، نسبت به دهستان های واقع در نواحی جنگلی و کوهستانی، به مراتب در سطوح بالاتر رتبه بندی قرار دارند.
ارزیابی میزان تحقق پذیری طرح های هادی از دیدگاه روستاییان (نمونة موردی: دهستان های میلاس و سردشتِ شهرستان لردگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راهبردهای توسعه که در دهة اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با هدف دست یابی به توسعه در مناطق روستایی، تهیه و اجرا شد، طرح هادی روستایی است که به عنوان مهم ترین سند رسمی و قانونی توسعه و عمران یک روستا در کشور ما مطرح است. این طرح جایگاهی مشابه با جایگاه طرح جامع و هادی شهری برای روستاها دارد. باوجود سرمایه گذاری های عظیمی که انجام شده است، ارزیابی صورت گرفته دربارة این طرح؛ یعنی، طرح های هادی روستایی، محدود و اندک بوده است؛ بنابراین، هدف از انجام مطالعة حاضر، ارزیابی اثرات اجرای طرح های هادی در دهستان های میلاس و سردشت شهرستان لردگان است. جامعة آماری این پژوهش را خانوارهای ساکن در دهستان میلاس و سردشت (3197N= ) که طرح هادی در روستاهای آن ها اجرا شده است، تشکیل می دهند. برای تعیین تعداد نمونه ها با بهره گیری از فرمول کوکران، تعداد 190 خانوار به صورت نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شده اند. ابزار تحقیق پرسش-نامه است که روایی صوری آن به تأیید کارشناسان رسید و پایایی آن با انجام پیش آزمون و تحلیل داده های پرسش نامة یادشده و محاسبة ضریب آلفای کرونباخ (857/0) تأیید شد. نتایج حاکی از آن است که در زمینة اقتصادی بیش از 1/22% از افراد جامعة نمونه، بر عملکرد خوب و بسیار خوب، 5/27% درحد متوسط و 4/50% بر عملکرد ضعیف و بسیار ضعیف نظر داده اند. در بعد زیست محیطی 1/41% از پاسخ دهندگان بیان کردند بعد از اجرای طرح ها، وضعیت زیست محیطی روستا نسبت به قبل شرایط خوبی پیدا کرده است و 8/25% از پاسخ دهندگان این وضعیت را ضعیف و بسیار ضعیف تفسیر کرده اند. 1/33% از آن ها این وضعیت را به صورت متوسط ارزیابی کرده اند؛ اما در مورد شاخص کالبدی- اجتماعی بیش از 54% از افراد بر ارتقای زیاد، 7/33% نیز بر ارتقای متوسط و 7/11% بر ارتقای کم این شاخص، بعد از اجرای طرح تأکید کرده اند.