فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۵۶٬۰۱۵ مورد.
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
11 - 36
حوزههای تخصصی:
واژه "آموزش ویادگیری سازمانی"آمیخته از اصول مهم زندگی کاری هر سازمان است و از آنجا که مهم ترین بعد این واژه پرورش و رشد مهارت ها و تخصص های کاری است، بدان جهت پایه ریزی و استمرار روند آموزش در سازمان های امروز نقش بسزایی در تخصصی عمل کردن و درواقع پیشرو بودن آن سازمان ها دارد. از این رو باید همواره توجه داشت که آموزش های موثر ودارای ارزش با نتایج و آثار بلندمدت ارتباط دارد و سازمان و افراد آن را برای پذیرش مسئولیتهای دشوار و سنگین آینده آماده می کند. سازمان ها فارغ از اندازه وبزرگی سازمان ازبنگاه های بزرگ اقتصادی ،کسب وکار های کوچک ومتوسط، تا کسب وکارهای خانوادگی واستارتاپ ها همگی از شرکت های فعال درحوزه خدمات آموزش تجاری استفاده می نمایند تا همواره سطح یادگیری وتوسعه مدیریت خودرا ارتقا دهند.ارزش در استفاده شامل مفاهیم مهمی چون تجربه(احساسات همدلانه تعامل برای لذت بخشی)،شخصی سازی وتعامل مثبت دوطرفه ارائه دهنده وگیرنده خدمات آموزش تجاری میباشد. ارزش در استفاده خدمات آموزش تجاری در طول فرآیند ایجاد ارزش مشتری ، به طور مثبت و همچنین منفی تحول می یابد . ارزش در استفاده فراتر از ارائه کیفیت ممتاز خدمات به گیرندگان خدمات است . با توجه به اهمیت این موضوع تحقیق حاضر با موضوع "طراحی مدل مدیریت ارزش دراستفاده دربازارهای خدمات آموزش تجاری(B2B)"انجام شد. در ابتدا ادبیات موجود از پایان نامه دکتری و کتب مرجع و ازمقالات خارجی مورد بررسی قرار گرفتند. با استفاده از ادبیات، شاخص ها استخراج گردید که این شاخصها مقدمه ایجاد مدل تحلیلی بودند. با توجه به اینکه نگارنده در ضمن استفاده از مدلهای موجود به دنبال استفاده از مدلهای پی شناخته نبوده است؛ لذابا استفاده از روش تحلیل مضمون که از روش های کیفی است بر ای تولید مدل اقدام نمود. در مرحله بعد به منظور سنجش نظر خبرگان از پرسشنامه استفاده شد. به منظور سنجش روایی مدل از آزمون تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد که رابطه اجزای مدل مورد سنجش و تأیید قرار گرفت.
تاثیر ادراک سرمایه اجتماعی بر سرمایه گذاری در بخش گردشگری نواحی روستایی شهرستان سراب
حوزههای تخصصی:
تأثیر سرمایه اجتماعی بر دیدگاه جامعه محلی نسبت به سرمایه گذاری برای توسعیه طرح های گردشگری در نواحی روستایی مشهود می باشد، چرا که هر چقدر میزان ادراک، اعتماد، مشارکت و مبادلات اجتماعی افزایش یابد، فرصت کافی جهت ایجاد بستر مناسب برای توسعه گردشگری در جوامع روستایی ایجاد می شود؛ بنابراین تحقیق حاضر درصدد ارزیابی میزان تأثیر سرمایه اجتماعی بر سرمایه گذاری در بخش گردشگری نواحی روستایی از دیدگاه جامعه محلی می باشد. در این مطالعه روستاهای شهرستان سراب به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شده اند که با روش توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفت. برای به دست آوردن نمونه از روش نمونه گیری احتمالی ساده و برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و تعداد 354 پرسشنامه بین جامعه محلّی توزیع و پس از تکمیل جمع آوری شد. برای تحلیل داده های تحقیق از تحلیل عاملی تأییدی و معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد سرمایه اجتماعی جامعه محلی بطور مستقیم تأثیر معناداری بر سرمایه گذاری در بخش گردشگری نواحی روستایی دارد. مقدار R2 نیز نشان می دهد که در مجموع متغیر سرمایه اجتماعی بیش از 42 درصد تغییرات متغیر سرمایه گذاری را تبیین می کند. بدین ترتیب به عنوان یک عامل کلیدی بایستی در برنامه های سرمایه گذاری مورد توجه قرار گیرد.
کشف صورت های مالی متقلبانه براساس الگوریتم های یادگیری عمیق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر کشف صورت های مالی متقلبانه براساس تکنیک های یادگیری عمیق در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. به منظور نیل به این هدف 1800 سال-شرکت (150 شرکت برای 12 سال) مشاهده جمع آوری شده از گزارش های مالی سالیانه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در طی دوره زمانی 1391 تا 1402 مورد آزمون قرار گرفته اند. در پژوهش حاضر از سه الگوریتم یادگیری عمیق ( شامل الگوریتم های ماشین بردار پشتیبان(SVM)، شبکه عصبی پیچشی(CNN) و شبکه عصبی بازگشتی (RNN)) و همچنین جهت انتخاب متغیرهای نهایی پژوهش از روش آزمون مقایسه میانگین دو نمونه جهت ایجاد مدل استفاده شده است. نتایج حاصل از الگوریتم های یادگیری عمیق نشان می دهد که صحت کلی الگوریتم های SVM، CNN و RNN به ترتیب 88.4%، 81.3% و 94.4% می باشد که نشان دهنده این است الگوریتم RNN بهترین عملکرد و الگوریتم CNN بدترین عملکرد را در کشف شرکت های دارای صورت های مالی متقلبانه دارد. یافته های پژوهش حاضر می تواند برای سهامداران، اعتباردهندگان، تحلیل گران و سایر مشارکت کنندگان در بازار سرمایه اطلاعات سودمندی را در بهبود پیش بینی صورت های مالی متقلبانه و کاهش خطا در اتخاذ تصمیمات مبتنی بر اطلاعات صورت های مالی، ارزیابی بهتر عملکرد شرکت بر مبنای اطلاعات، اتخاذ استراتژی های معاملاتی بهینه و شناسایی فرصت های مناسب خرید و فروش سهام بر مبنای اطلاعات صورت های مالی فراهم کند.
تأثیر مدیریت یکپارچه شهری بر زیست پذیری شهر تبریز: شناسایی راهکارها و تحلیل تأثیرات آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
114 - 134
حوزههای تخصصی:
مقدمه در شهر تبریز، نبود مدیریت یکپارچه شهری به وضوح در مسائل شهری نمود پیدا کرده است. یکی از مشکلات اساسی، تعدد نهادهای تصمیم گیرنده بدون هماهنگی مؤثر میان آن ها است. شهرداری، شورای شهر، سازمان های خدماتی، پلیس راهور، شرکت های خصوصی و نهادهای دولتی، هر یک در حوزه هایی از مدیریت شهری نقش دارند، اما نبود ساختاری منسجم برای ایجاد هماهنگی میان این بخش ها به عملکرد جزیره ای منجر شده است. این ناهماهنگی باعث شده است که برخی پروژه های شهری دچار تأخیرهای طولانی مدت، اتلاف منابع مالی و نارضایتی شهروندان شوند. برای مثال، پروژه های عمرانی مانند توسعه حمل ونقل عمومی، نوسازی بافت فرسوده و توسعه فضاهای سبز به دلیل نبود یک سیاست واحد و هماهنگ میان دستگاه های اجرایی یا متوقف شده یا با کیفیت نامناسب اجرا شده اند. مشکلات مرتبط با مدیریت پسماند، آلودگی هوا و توسعه نامتوازن شهری نیز در تبریز قابل توجه است. این شهر در سال های اخیر با افزایش آلودگی هوا به دلیل رشد بی رویه خودروهای شخصی، عدم توسعه متناسب حمل ونقل عمومی و نبود سیستم مدیریت هوشمند ترافیک مواجه شده است. در کنار این، توزیع نامتوازن خدمات شهری در محلات مختلف تبریز نشان می دهد عدالت فضایی در تخصیص منابع رعایت نشده است؛ مناطقی در شمال و جنوب شهر همچنان با کمبود زیرساخت های آموزشی، درمانی و فضای سبز مواجه اند، در حالی که برخی دیگر از مناطق توسعه یافته تر، از این امکانات به طور کامل بهره مند هستند. این امر به افزایش شکاف اجتماعی و جغرافیایی در سطح شهر منجر شده و باعث کاهش سطح زیست پذیری شهروندان در مناطق کم برخوردار شده است. علاوه بر این، ضعف در مشارکت شهروندان در تصمیم گیری های شهری از دیگر مشکلات مدیریت شهری تبریز است. فرایندهای سیاست گذاری شهری معمولاً از بالا به پایین و بدون جلب نظر و مشارکت فعال شهروندان و گروه های محلی صورت می گیرد. این موضوع سبب شده است که بسیاری از تصمیمات شهری با مقاومت اجتماعی روبه رو شود و میزان اثربخشی آن ها کاهش یابد. نبود شفافیت در تصمیم گیری های شهری و دسترسی ناکافی به اطلاعات درباره بودجه ها، پروژه های توسعه ای و تصمیمات کلان شهری نیز از دیگر عوامل کاهش اعتماد عمومی به مدیریت شهری تبریز است. در چنین شرایطی، نبود مدیریت یکپارچه شهری به یکی از دغدغه های اصلی در حکمرانی تبریز تبدیل شده است. نبود یک سیستم هماهنگ که بتواند تمامی نهادهای شهری را تحت یک چارچوب مدیریتی واحد گرد هم آورد، مانعی جدی در مسیر بهبود کیفیت زندگی شهروندان و ارتقای زیست پذیری تبریز ایجاد کرده است. این مسئله ضرورت بررسی علمی و دقیق چگونگی تأثیر مدیریت یکپارچه شهری بر زیست پذیری تبریز را برجسته می کند. مواد و روش ها این پژوهش از روش تحقیق ترکیبی (کیفی کمی) استفاده می کند که شامل تحلیل محتوای سیاست های شهری، بررسی اسناد، مصاحبه با مدیران شهری و تحلیل آماری داده های جمع آوری شده از شهروندان تبریزی است. در بخش کیفی، تحلیل محتوای گزارش های شهرداری و مصاحبه با ۲۰ نفر از متخصصان شهری انجام شد. در بخش کمی، پیمایش میدانی با پرسشنامه استاندارد از ۳۸۳ نفر از شهروندان تبریزی انجام گرفت و داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) تحلیل شد. نتایج نشان داد حکمرانی شهری، حمل ونقل، زیرساخت ها و اقتصاد شهری تأثیر زیادی بر زیست پذیری دارند. روش ترکیبی به کار رفته سبب افزایش دقت و جامعیت تحقیق و ارائه راهکارهای عملی برای بهبود مدیریت شهری و ارتقای زیست پذیری تبریز شد. یافته ها نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد تمامی متغیرهای مستقل تأثیر مستقیم و غیرمستقیم معناداری بر زیست پذیری شهری دارند. قدرت پیش بینی بالای مدل تحقیق با مقدار Q² بالای 0/5 برای همه متغیرها، نشان دهنده قابلیت پیش بینی بالا است. حکمرانی شهری با اثر کلی 0/65 و حمل ونقل و زیرساخت ها با اثر کلی 0/62، قوی ترین تأثیر را بر زیست پذیری شهری دارند، که اهمیت سیاست گذاری های حکمرانی و توسعه زیرساخت های پایدار را تأکید می کند. میانجی های تحقیق نقش کلیدی در انتقال تأثیرات به زیست پذیری دارند؛ شفافیت مدیریتی با اثر غیرمستقیم 0/23 و اثر کلی 0/54، پایداری زیرساختی با اثر کلی 0/59 و مشارکت عمومی با اثر کلی 0/52، همگی به طور معناداری بر بهبود زیست پذیری تأثیر می گذارند. همچنین، مدیریت یکپارچه شهری با اثر کلی 0/47 و عدالت فضایی با اثر کلی 0/55، نشان دهنده اهمیت هماهنگی در تصمیم گیری ها و دسترسی عادلانه به خدمات هستند. محیط زیست شهری با اثر کلی 0/43 نیز بر اهمیت حفظ منابع طبیعی و کاهش آلودگی تأکید دارد. در نهایت، این تحلیل نشان می دهد برای ارتقای زیست پذیری شهری، سیاست گذاران باید بر سه محور کلیدی تمرکز کنند: شفافیت و حکمرانی شهری، توسعه زیرساخت های پایدار و تقویت مشارکت عمومی. ایجاد یک سیستم یکپارچه در مدیریت شهری همراه با سیاست های اقتصادی و زیرساختی هوشمند، بهبود شرایط زیست محیطی و افزایش نقش مردم در تصمیم گیری ها می تواند زیست پذیری شهری را به طور چشمگیری ارتقا دهد. نتیجه گیری بهبود وضعیت زیست پذیری شهر تبریز نیازمند اجرای مجموعه ای از راهکارهای مدیریتی و برنامه ریزی شهری است. تقویت مدیریت یکپارچه شهری از طریق هماهنگی میان شهرداری، سازمان های خدماتی و بخش خصوصی می تواند از موازی کاری ها و هدررفت منابع جلوگیری کند. افزایش شفافیت در تصمیم گیری های شهری و ایجاد سامانه های نظارت مردمی باعث افزایش اعتماد عمومی و بهبود کارایی مدیریت شهری خواهد شد. توسعه زیرساخت های حمل ونقل عمومی با تمرکز بر گسترش خطوط مترو، مسیرهای پیاده روی و دوچرخه سواری نه تنها تراکم ترافیکی را کاهش می دهد، بلکه به بهبود کیفیت هوای شهر نیز کمک می کند. در حوزه عدالت فضایی، تمرکززدایی از خدمات شهری و ایجاد زیرساخت های مناسب در مناطق کم برخوردار تبریز باید در اولویت قرار گیرد تا توزیع متعادل خدمات شهری محقق شود. بهبود مشارکت شهروندی از طریق برنامه های آموزشی و تشویق نهادهای محلی به دخالت در تصمیم گیری های شهری می تواند نقش مردم را در فرایندهای توسعه شهری تقویت کند. در بخش محیط زیست شهری، برنامه ریزی برای افزایش سرانه فضای سبز، مدیریت بهینه پسماند شهری و کنترل آلودگی های صوتی و زیست محیطی ضروری است. در نهایت، برای تقویت اقتصاد شهری، حمایت از کسب وکارهای نوپا، توسعه فضاهای اقتصادی پایدار و جذب سرمایه گذاری در پروژه های شهری می تواند به رشد اقتصادی تبریز و افزایش اشتغال شهری کمک کند.
بررسی ارتباط هوش هیجانی با رفتارهای انحرافی در محیط کار با نقش میانجی مدیریت برداشت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین ارتبط هوش هیجانی با رفتارهای انحرافی در محیط کار با نقش میانجی مدیریت برداشت است، جامعه آماری این پژوهش کلیه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)بودند، که تعداد آن ها 660 نفر است، با استفاده از فرمول کوکران 242 نفر حجم نمونه انتخاب گردید و افراد نمونه با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه استاندارد رفتار های انحرافی در محیط کار رابینسون و بنت (2000(، پرسش نامه استاندارد هوش هیجانی وانگ و لاو(2013) و پرسش نامه استاندارد مدیریت برداشت بولینو و ترنلی (1999) بود که روایی پرسشنامه ها بر اساس روایی محتوایی، صوری و سازه مورد بررسی قرار گرفتند و پس از اصطلاحات لازم روایی مورد تائید قرار گرفت و از سوی دیگرپایایی پرسش نامه ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 88/0 ، 80/0 و 90/0 برآورد شد و تجزیه و تحلیل داده ها در سطح استنباطی مشتمل بر مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت .یافته ها نشان داد هوش هیجانی با رفتارهای انحرافی در محیط کار رابطه منفی دارد و مدیریت برداشت در بین رابطه بین هوش هیجانی با رفتار انحرافی در محیط کار ، به عنوان متغیر میانجی ایفای نقش می کند
تأثیر کار گروهی بر روند بین المللی شدن شرکت: نقش میانجیگری بازاریابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
46 - 68
حوزههای تخصصی:
هدف: در دنیای امروز، تغییرات مداوم در محیط کار و فعالیت های روزمره، نیاز به تبادل ایده ها و یادگیری مستمر را افزایش می دهد. به همین دلیل، از دیدگاه متخصصان، کار گروهی، به عنوان راه کاری کلیدی برای مقابله با این تغییرات مکرر شناخته می شود. در این راستا، غفلت از بازاریابی می تواند پیامدهای جدی ای برای شرکت ها به همراه داشته باشد. بدون حمایت از کارکنان خلاق و بدون توجه به استراتژی های بازاریابی، فعالیت مؤثر در محیط پویا دشوار خواهد بود و این امر می تواند به کاهش توان رقابتی شرکت ها منجر شود. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی نقش کار گروهی بر روند بین المللی شدن شرکت های دانش بنیان با نقش میانجیگری بازاریابی است.روش: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی است و با رویکرد روش تحقیق کمّی اجرا شده است. جامعه آماری این پژوهش، کارکنان ۸۵ شرکت دانش بنیان فعال در حوزه فناوری اطلاعات است که در بازه زمانی ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲، بیش از ۱۰ درصد از صادرات کشور را به خود اختصاص داده اند. تعداد کل این کارکنان، به طور تقریبی ۳۴۵ نفر برآورد شده است. با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه مورد نیاز برای این پژوهش ۱۸۲ نفر تعیین شد. برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه استاندارد ۲۲ گویه ای با مقیاس پنج تایی لیکرت استفاده شد. در نهایت، داده های جمع آوری شده با بهره گیری از نرم افزار اسمارت پی ال اس ۳ تحلیل شدند.یافته ها: در دنیای رقابتی امروز، توجه به بازاریابی به عنوان یک عامل کلیدی برای کسب مزیت رقابتی در سازمان ها اهمیت ویژه ای یافته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که تعهد عاطفی، ایجاد جوّ نوآورانه و اشتراک گذاری دانش با نقش میانجیگری بازاریابی، بر فرایند بین المللی شدن شرکت ها تأثیر مثبت و معناداری دارد. در شرکت های دانش بنیان، اهمیت بازاریابی به وضوح نمایان است؛ زیرا این کشور با چالش های جدی، از جمله تحریم ها و مشکلات اقتصادی دست وپنجه نرم می کند. بنابراین، مدیران باید به بازاریابی توجه ویژه ای داشته باشند. زمانی که کارکنان احساس کنند که مدیران با صداقت و شفافیت عمل می کنند، ایده های خلاقانه و نوآورانه خود را به شکل پیشنهادهای سازنده درحوزه بازاریابی ارائه خواهند داد. از این رو، توسعه ایده های جدید و منحصربه فرد در حوزه بازاریابی، می تواند به شرکت های دانش بنیان کمک کند تا در محیط رقابتی بین المللی پایدار بمانند. این شرکت ها باید از کارکنان خود حمایت کنند و پیشنهادهای مؤثر و سریعی برای بهبود به مدیران خود ارائه دهند تا بتوانند با چالش های اساسی صنعت مقابله کنند.نتیجه گیری: نتایج نشان داد که کار گروهی کارکنان، برای بقا و موفقیت شرکت ها در بخش بین الملل نقش مهمی دارد. در واقع، دانشی که شرکت ها از شرکت های دیگر به ویژه در زمان بین المللی شدن کسب می کنند، می تواند رقابت پذیری آن ها را در بازار جهانی افزایش دهد. همچنین کار گروهی به عنوان عامل اصلی یادگیری و نوآوری و بازاریابی، بین المللی شدن شرکت های دانش بنیان را تسهیل می کند. عملکرد در سطح تیم، به اعضا کمک می کند تا بهتر بتوانند چگونگی کار در کنار یکدیگر و به اشتراک گذاری دانش برای دستیابی به سطوح بالای بهره وری و اثربخشی را درک کنند و در بین المللی شدن شرکت های دانش بنیان موفق باشند.
مدل پویایی توانمندی های میان داری شرکت های بزرگ در گذر به بانکداری باز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
131 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف: به منظور مدیریت و هدایت شبکه های بین سازمانی، جایگاه میان دار در شبکه های نوآوری ضروری است و شرکت کانونی که معمولاً در شبکه این نقش را ایفا می کند، به احصا و ارتقای توانمندی های میان داری خود نیاز دارد. همچنین به منظور تثبیت دیدگاه راهبردی و بلندمدت به توانمندی های میان داری، باید در دو سطح ایستا (در مراحل راه اندازی و عملیات روزمره شبکه) و پویا (در زمان بروز تغییر اساسی در متغیرهای اصلی شبکه) از سوی بنگاه کانونی توجه شود. هدف این پژوهش ارائه مدلی برای تبیین پویایی توانمندی های میان داری شرکت های بزرگ مالی و بانک ها در گذار به بانکداری باز است. بر این اساس، این پژوهش با تمرکز روی تغییرات توانمندی های میان دار شبکه در مواجهه با پارادایم بانکداری باز، ضمن معرفی توانمندی های نوظهور در فضای جدید، ابعاد مختلف را برای نقش های میان داری در این سیر تحولی بررسی می کند.روش: این پژوهش بر اساس مطالعه موردی صنعت بانکداری ایران با تمرکز روی بانک های موفق میان دار شبکه های نوآوری در به کارگیری بانکداری باز، به عنوان سطح تحلیل و همچنین توانمندی های میان داری شبکه های نوآوری به عنوان واحد تحلیل صورت گرفته است. با در نظر گرفتن پارادایم بانکداری باز به عنوان عامل برهم زننده و با بهره گیری از ۱۹ مصاحبه نیمه ساختاریافته برای تحلیل پنج بانک منتخب میان دار در شبکه های نوآوری بانکی که توسط معیارهای چهارگانه برگزیده شده بودند، مجموعه توانمندی های میان داری در سه مقطع زمانی بانکداری بسته، برهه مهاجرت و همچنین بانکداری باز، با روش تحلیل محتوا کدگذاری و شناسایی شدند.یافته ها: در این پژوهش مجموعه توانمندی های میان داری برای شرکت کانونی، در سه مقطع زمانی بانکداری بسته، برهه مهاجرت و همچنین بانکداری باز، شناسایی و در قالب مدل پویایی تبیین شد. بر این اساس چهار تم اصلی توانمندی در بانکداری بسته، یک تم در مرحله مهاجرت با عنوان مدیریت دگردیسی شبکه و همچنین ۲۲ مقوله جدید تحت چهار تم اصلی با عناوین طراحی و راه اندازی شبکه، القای ارزش شبکه ای پلتفرم، مشروعیت بخشی به پلتفرم و مشارکت دهی شبکه پلتفرم در خصوص توانمندی های میان دار بانکداری باز ارائه شد. همچنین با مقایسه و تحلیل نتایج در دو فضای اشاره شده، توانمندی های نوظهور معرفی شدند، برخی از مواردی که در بانکداری سنتی موجود بودند، حذف شدند، تعدادی از توانمندی ها به صورت یکسان تکرار و برخی از آن ها با اضافه شدن مفاهیم و کدهای جدید و غیرتکراری، به عنوان توانمندی های تقویت شده دسته بندی شدند.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش از بُعد نظری، ضمن ارائه مجموعه ای جامع از توانمندی ها و قابلیت های موردنیاز برای میان داری شبکه نوآوری، با نگاهی پویا ابعاد تاریک این موضوع را در مواجهه با تغییرات پارادایمی فناوری بررسی کرد و تئوری های قبلی را ارتقا بخشید. کلیه نقش ها و توانمندی های موردنیاز بانک های میان دار در دو پارادایم بانکداری سنتی/ بسته و همچنین بانکداری باز برای میان داری شبکه های نوآوری حول خود، به صورت دسته بندی شده ارائه شد. بر این اساس، مبحث میان داری شبکه های نوآوری پلتفرم محور و ابعاد مختلف آن با تکیه بر توانمندی های میان داری پلتفرم های بانکداری باز، در این پژوهش شناسایی و ارائه شد. مطابق با نتایج به دست آمده، لزوم تغییر در توانمندی های میان داری برای شرکت کانونی، در مواجهه با تغییرات پارادایمی از نوع فناوری، به منظور حفظ مزیت رقابتی ضروری به نظر می رسد.
Corporate Digital Transformation: A Comprehensive Definition and Conceptual Framework for Enhancing Business Performance(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aims to analyze 45 definitions of digital transformation (DT) to identify key drivers and propose a conceptual framework to outline their impact on business performance. Through content analysis, 24 key drivers were identified, focusing on the frequency of occurrence across the definitions. The analysis highlights drivers such as IT technologies & innovation, business model, business performance, customer experience, and operational processes. The results show a significant emphasis placed on various drivers of DT, reflecting its multidimensional nature. Key drivers include technological innovation, organizational adaptation, customer-centric strategies, and change management practices. By conceptualizing the relationships between key drivers and performance outcomes, the proposed conceptual framework provides theoretical insights into the mechanisms underlying digital transformation and its impact on business performance. The proposed framework integrates technological, strategic, organizational, and cultural dimensions. The analysis underscores the complexity and multidimensional nature of DT as a strategic phenomenon and offers drivers on which the organizations should focus to face the challenges of digital disruption. This paper's original theoretical contribution lies in synthesizing various definitions of digital transformation from the past two decades to propose a comprehensive definition of Corporate Digital Transformation.
بررسی عوامل موفقیت بازاریابی بنگاه های کوچک و متوسط در شرایط رکود اقتصادی: یک رویکرد آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
97 - 112
حوزههای تخصصی:
هدف: بخش بازاریابی در شرکت های کوچک و متوسط یکی از مهمترین واحدهایی است که با تعامل با محیط بیرونی است و در موفقیت آن ها در شرایط رکودی تاثیر گذار است. لذا این تحقیق با هدف بررسی عوامل موفقیت بازاریابی بنگاه های کوچک و متوسط در استان همدان در شرایط رکود اقتصادی انجام گرفته است.روش پژوهش: تحقیق حاضر از نوع آمیخته است. در ایتدا با روش کیفی و از طریق مصاحبه انجام گرفت. پس از مصاحبه ها و تحلیل کیفی آنها و بعد از منظم کردن آن ها بر اساس کد تعیین شده، به جملات مربوط به یک کد، باتوجه به مفاهیم آنها و نقاط اشتراکشان، عنوانی تعلق گرفت. سپس در مرحله کمی مقوله های بدست آمده با استفاده از روش فریدمن رتبه بندی گردید.یافته ها: مقوله های بدست آمده به دو دسته اصلی عوامل خارجی و عوامل داخلی موثر بر موفقت تقسیم شدند. 38 کد اولیه از مصاحبه ها احصاء گردید و در مجموع 14 مقوله شناسایی شد. سپس مقوله های مستخرج با استفاده از آزمون فریدمن رتبه بندی شدند. مقایسه میانگین رتبه ها نشان داد که مدیریت هزینه با میانگین 8.52 در رتبه اول، مشتری مداری با میانگین 8.08 رتبه دوم را کسب کردند. سایر عوامل در مراتب بعدی قرار گرفتند.نتیجه گیری: نتیجه این پژوهش بر اهمیت تعامل میان عوامل داخلی و خارجی تأکید دارد. از یک سو، مدیران شرکت های کوچک و متوسط باید با بهره گیری از استراتژی های کارآمد بازاریابی، عملکرد داخلی خود را بهبود بخشند. از سوی دیگر، دولت ها باید سیاست هایی را اجرا کنند که محیط کسب وکار را برای این بنگاه ها پایدارتر و پیش بینی پذیرتر سازد.
مدل علی روابط بین نگرش به خرید آنلاین و تبلیغات دهان به دهان الکترونیکی، بر خرید وسایل کمک آموزشی مدارس از اینستاگرام (رفتار) با نقش واسطه ای قصد خرید آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
341 - 352
حوزههای تخصصی:
هدف: شبکه های اجتماعی نقش موثری در رفتار خرید مصرف کنندگان دارند لذا هدف از این پژوهش ارائه مدل علی روابط بین نگرش به خرید آنلاین و تبلیغات دهان به دهان الکترونیکی، بر خرید وسایل کمک آموزشی مدارس از اینستاگرام(رفتار) با نقش واسطه ای قصد خرید آنلاین می باشد. روش: این تحقیق از نوع توصیفی-همبستگی و جامعه آماری آن شامل ۱۰۰۰ نفر از فالوورهای صفحه اینستاگرامی در حوزه فروش وسایل کمک آموزشی مدارس است که از این تعداد، نمونه ای به حجم ۲۷۸ نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه های استاندارد تبلیغات دهان به دهان الکترونیکی آکوستو و تورز (2018)، نگرش به خرید آنلاین کلین (۱۹۸۲)، قصد خرید آنلاین بِک و کینگ (2011)، رفتار مصرف کننده(خرید آنلاین) آجزن و فیشبین (۲۰۰۳) گردآوری شد سپس داده ها به روش آماری تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار SPSS و LISREL تجزیه و تحلیل گردید.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نگرش به خرید آنلاین تأثیر معناداری بر خرید وسایل کمک آموزشی مدارس از اینستاگرام (۱۶/0 = ß) و نیز بر قصد خرید آنلاین (۱۸/0 = ß)دارد.همچنین، بین تبلیغات دهان به دهان الکترونیکی و خرید وسایل کمک آموزشی مدارس از اینستاگرام (۲۴/۰= ß)و قصد خرید آنلاین (۲۳/۰= ß) رابطه ای معنادار وجود دارد. در نهایت اثر مستقیم قصد خرید آنلاین بر رفتار مصرف کننده (۱۹/۰= ß)نیز معنادار گزارش شد.نتیجه گیری: این پژوهش بیانگر آن است که کسب وکارها اینترنتی می توانند با بهبود نگرش نسبت به خرید آنلاین و بهره گیری از تبلیغات دهان به دهان الکترونیکی، قصد خرید آنلاین و در نهایت رفتار خرید مشتریان را افزایش دهند.
توسعه بانکداری جامع مبتنی بر حکمرانی دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمرانی و توسعه دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
5 - 35
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بانک ها همواره بدنبال ارائه محصولات و خدمات مطابق با نیازها و خواسته های مشتریان هستند. داشتن رویکرد و مدل مناسب بانکداری، می تواند به ارائه خدمات و محصولات مطابق با نیاز مشتریان کمک زیادی کند. یکی از این رویکردها جهت دستیابی به این هدف، الگوی بانکداری جامع است. این الگو جهت پیاده سازی در کشور نیازمند عوامل خاصی است. این پژوهش با هدف بررسی عوامل توسعه بانکداری جامع مبتنی بر رویکرد دیجیتال اجرا شده است.روش: این پژوهش از نوع کیفی، توسعه ای، تفسیری و استقرایی است که با رویکرد فراترکیب و روش تحلیل محتوای کیفی اجرا شده است. منابع اطلاعات استفاده شده در پژوهش را مقاله های منتشر شده در پایگاه های داده ای جهاد دانشگاهی و الزویر و تامسون روترز تشکیل می دهد. بعد از گردآوری مقاله های منتشر شده از سه پایگاه اطلاعاتی بر اساس شاخص مدنظر پژوهشگران، مقاله های منتخب برای بررسی انتخاب شد.یافته ها: پس از بررسی و ترکیب نتایج مطالعات منتخب مرور شده، چهار دسته اکوسیستم بانکداری جامع (دید جامع و قابل برنامه ریزی، خدمات دیجیتال جامع، داده های همراه، دسترسی فرد به فرد، ابعاد بانکداری جامع)، کارکردها و خدمات دیجیتال (پرداخت و کیف پول دیجیتال، محصولات بانکداری و فروش، چندکاناله بودن، برنامه ریز و مشاور مالی دیجیتال، داده های عظیم هوشمند،)، توانمندسازهای دیجیتالی شدن (زیرساخت فناوری اطلاعات جدید، طراحی پایگاه داده، تحلیل داده پیشرفته، مدل کسب و کار جامع، امنیت و اختیار و دیجیتالی شدن امور بانکی)، و در نهایت زیرساخت های تحول دیجیتال (ساختار صنعت بانکداری، رویکرد توآورانه در صنعت بانکداری، قوانین و سیاست های حمایتی و عولمل اجتماعی) شناخته شد.
تاثیر حضور زنان در هیئت مدیره و کمیته حسابرسی بر هزینه های نمایندگی با اثر تعدیل کنندگی قدرت مدیر عامل و سرمایه انسانی مدیر عامل
منبع:
پژوهش های حسابرسی حرفه ای سال ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸
86 - 107
حوزههای تخصصی:
درسال های اخیر حضور زنان در عرصه های راهبردی شرکت ها رشد چشمگیری داشته است. جنسیت بر رفتارمالی شرکت تاثیر می گذارد و از سویی دیگر مدیران با استفاده از قدرت، تخصص و تجارب پیشین خود به قضاوت های صحیح و با کیفیت تر کمک کرده و منجر به تصمیم گیری های بهتری می شوند. بر این اساس در این پژوهش تاثیر حضور زنان در هیئت مدیره و کمیته حسابرسی بر هزینه های نمایندگی با اثر تعدیل کنندگی قدرت مدیرعامل و سرمایه انسانی مدیرعامل بررسی شده است. پژوهش حاضر یک پژوهش کاربردی-توصیفی محسوب می شود. داده های 108 شرکت که به روش سیستماتیک انتخاب شده اند طی سال های 1397تا 1401 بررسی شده است. نتایج آزمون فرضیه ها نشان داد که حضور زنان در هیئت مدیره و کمیته حسابرسی باعث افزایش هزینه های نمایندگی می شود و همچنین قدرت مدیرعامل و سرمایه انسانی مدیرعامل اثر معناداری بر رابطه ی بین حضور زنان در هیئت مدیره و کمیته حسابرسی بر هزینه های نمایندگی ندارد.نتایج آزمون فرضیه ها نشان داد که حضور زنان در هیئت مدیره و کمیته حسابرسی باعث افزایش هزینه های نمایندگی می شود و همچنین قدرت مدیرعامل و سرمایه انسانی مدیرعامل اثر معناداری بر رابطه ی بین حضور زنان در هیئت مدیره و کمیته حسابرسی بر هزینه های نمایندگی ندارد.
تحلیل پدیدارشناسانه ادراک و تجربه زیسته معلمان از جلوه های کارآمدی مدیر مدرسه در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۳
47 - 87
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل ادراک معلمان در خصوص جلوه های کارآمدی مدیر مدرسه در دوره ابتدایی است. تلاش شد تا با کمک رویکرد تفسیرگرایانه به ترسیم معنایی ادراک معلمان از جلوه های کارآمدی یک مدیر در مدرسه ابتدایی پرداخته و در این رابطه، درک و ارزیابی شرکت کنندگان به تصویر آید . از این رو، پژوهش حاضر یک پژوهش کیفی است که با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی انجام گرفته است. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته استفاده شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند، به کمک روش نمونه گیری موارد عادی، پس از انجام 22 مصاحبه با معلمان ضمن رعایت تنوع ویژگی های مشارکت کنندگان اشباع داده ها حاصل شد. تحلیل عمیق داده های کیفی به کمک روش پنج مرحله ای جیورجی و همکاران(2017)، موجب کشف و طبقه بندی هشت مضمون اصلی و چهل وچهار مضمون فرعی گردید. هشت جلوه ی اصلی کارآمدی شامل «شخصیتی فردی، ارتباطی اجتماعی، روان شناختی، رهبری روش شناختی، معنوی اخلاقی، استراتژیک، انقلابی اسلامی و فنی حرفه ای» است. از لحاظ میزان اهمیت و معیار تکرار در چشم انداز مشارکت کنندگان، جلوه ی ارتباطی اجتماعی بالاترین و جلوه ی فنی حرفه ای کمترین بسامد را نشان دادند. از این رو، اصالت این پژوهش در یادآوری اعتبار روابط انسانی در محیط های انسانی است. بنابراین ضمن استفاده از رویکردهای صحیح انتخاب و انتصاب و همچنین بهره گیری از راهبردهای توانمندسازی اثربخش، می توان از مدیریت ایستای مدارس ابتدایی به سوی رهبری کارآمد گام برداشت.
بررسی تأثیر اقتصاد سایه بر عملکرد بازار مالی و بخش بانکی کشورهای عضو BRICS (رویکرد Panel SUR)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عملکرد بخش مالی و بانکی کشورها نقش تعیین کننده برای اهداف رشد و توسعه اقتصادی دارد. اندازه اقتصاد غیررسمی می تواند تأثیر مهمی بر عملکرد بازار و مؤسسات مالی داشته باشد؛ ولی بااین حال مطالعات قبلی به این موضوع کمتر توجه کرده اند. مطالعه حاضر تأثیر اندازه اقتصاد سایه یا غیررسمی را بر عملکرد بازارهای مالی و بانک ها در کشورهای عضو بریکس طی دوره 2000-2020 بررسی کرده است. باتوجه به ارتباط بازارهای مالی و بخش بانکی و برای بررسی هم زمان اثر اقتصاد سایه بر این دو بخش، از سیستم معادلات هم زمان بهره گرفته شده است. برای این منظور از تکنیک معادلات هم زمان رگرسیون به ظاهر نامرتبط به صورت پانل استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که اندازه اقتصاد سایه تأثیر منفی هم بر عملکرد بازارهای مالی و هم بر عملکرد بانک ها داشته است؛ بنابراین، می توان گفت اقتصاد سایه از مهم ترین تعیین کننده های عملکرد بازارها و نهادهای مالی است. سایر نتایج پژوهش نشان می دهد که ثبات سیاسی، رشد درآمد سرانه و توسعه انسانی تأثیر مثبت، ولی تورم و رانت منابع طبیعی تأثیر منفی بر عملکرد بازارهای مالی و بانک ها دارد. تأثیر جهانی شدن با اینکه بر عملکرد بازار مالی مثبت بوده است، ولی بر عملکرد بخش بانکی منفی بوده است؛ بنابراین، برنامه ریزی در جهت کاهش حجم اقتصاد غیررسمی، شفافیت و ثبات سیاسی، بهبود شاخص توسعه انسانی و کنترل تورم می تواند عملکرد بازارها و مؤسسات مالی را تقویت کند.
پیش بینی زمان انتظار سفارشات قطعات خودرو در زنجیره تأمین با استفاده از یادگیری ماشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی عوامل موثر در پیش بینی زمان انتظار و ایجاد مدل پیش بینانه زمان انتظار سفارشات کانبان به جهت بهبود پایداری و تاب آوری در زنجیره تامین ناب می باشد. برای دستیابی به این هدف، مطالعه از روش داده کاوی پیروی می کند، مجموعه داده ها شامل 103023 مشاهده، ازسیستم کانبان واکسترانت زنجیره تامین با رعایت الزامات شاخص های کیفیت دیتاست در بازه 6/1402 تا 11/ 1402 استخراج شده است. ابتدا شاخص های موثر بر زمان انتظار سفارشات استخراج شده است و به جهت بهبود عملکرد و دقت پیش بینی، از فرآیندکاوی جهت شناسایی متغیرهای پرتکرار و تاثیرگذار در واریانت های اصلی و سپس در مرحله برازش مدل، از رویکرد تحلیل گام به گام تلفیقی جهت انتخاب ویژگی ها و از تنظیم پارامتر رویکردهای رگرسیونی ناپارامتریک استفاده شده است. مدل پیش بینانه با استفاده از مدل های رگرسیونی خطی چندمتغیره، چندمتغیره دارای انحنا، لاسو، الاستیک نت، درخت تصمیم تقویتی، جنگل تصادفی بوت استرپ، k- نزدیک ترین همسایه، شبکه عصبی تقویتی برازش داده شده است. عملکرد مدل های رگرسیونی برازش شده با استفاده از شاخص های ارزیابی R^2 ، RASE و اعتبارسنجی نتایج و مدل تایید شده است. نتایج نشان داد که عوامل لجستیکی در زمان انتظار سفارشات موثر بوده و الگوریتم شبکه عصبی تقویت شده بهترین مدل در پیش بینی زمان انتظار سفارشات با دقت 96 درصد و با خطا 84/5 است. سپس قابلیت پیش بینی مدل برای دیتاهای جدید در سیستم صدور سفارشات کانبان به کار گرفته شده است، نتایج و بهبودهای حاصل از بهره گیری قابلیت های داده کاوی در سیستم کانبان همگی بیان گر تاثیر معنی دار ترکیب ابزار ناب و یادگیری ماشین به جهت توانمندسازی و تاب آوری زنجیره تامین ناب می باشد.
تبیین مدل مهارت های شناختی رهبران و مدیران سازمانی برای تصمیم گیری در محیط ووکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
526 - 564
حوزههای تخصصی:
هدف: اهمیت ویژگی های مدیران و رهبران در موفقیت سازمان ها و شیوه تصمیم گیری آن ها در محیط های پُرتلاطم و نامطمئن، بر کسی پوشیده نیست. بر همین اساس، هدف این مطالعه، شناخت مهارت ها و شیوه هایی است که رهبران و مدیران به کار می گیرند تا سازمان خود را در محیطی ووکا هدایت کنند؛ چرا که ضرورت محیط ووکا تصمیم گیری قاطع و سریع است و ابهام و پیچیدگی به این موضوع دامن می زند؛ از این رو پژوهش حاضر بر آن است که به این پرسش پاسخ دهد: رهبران/ مدیران برای هدایت سازمان و تصمیم گیری مؤثر در محیط ووکا، به چه مهارت های شناختی نیاز دارند؟
روش: برای اجرای این پژوهش، از مرور نظام مند استفاده شده است. دلیل استفاده از این روش، آن است که تعداد و گستره مدل های شناختی در ادبیات مدیریت بسیار زیاد است و ساختار نظام مند مشخصی ندارد. همچنین مطالعه نظام مند به پژوهشگر در درک خلأ نظری موجود و تشابه و تفاوت ادبیات نظری یاری می رساند. در پایان انجام مرور نظام مند، الگویی برای مهارت های شناختی رهبران و مدیران، شناسایی و ارائه شده است؛ از این رو رویکرد این پژوهش «اکتشافی» است. مرور نظام مند این پژوهش، بر اساس الگوی هفت مرحله ای کیچنهام و چارترز بوده است.
یافته ها: در این پژوهش ابتدا سؤال راهنما برای انجام مرور نظام مند تعریف و پس از آن، واژگان کلیدی مشخص شد. سپس پایگاه های داده ها انتخاب و معیارهای حذف و اضافه تعیین شد. با جست وجو در پایگاه های مشخص شده و بر اساس واژگان کلیدی، در مجموع ۲۱۶۳ سند، اعم از کتاب، مقاله و پایان نامه گردآوری شد. برای سنجش کیفیت متن های انتخابی، از چارچوب کالدول استفاده شد. برای تحلیل، ابتدا به هر مدرک یک کد تخصیص یافت؛ سپس کدگذاری باز برای دسته بندی متن ها انجام گرفت. پس از انجام کدگذاری اولیه، مقوله ها و مضمون های یافت شده با هدف شناسایی مهارت ها و توانمندی های رهبری در محیط ووکا دسته بندی شدند. در متون انتخاب شده، رویکردها و مفهوم های متنوعی در توصیف رهبران و مدیران در محیط ووکا به کار رفته است که خود نشان دهنده اهمیت موضوع در دنیای کسب وکارهای امروز است. در حالی که در سال های اولیه ۲۰۰۰، ضرورتی به مطالعه در این موضوعات احساس نمی شد به تدریج محیط کسب وکار با ابهام، پیچیدگی، تغییرات طوفانی و عدم قطعیت عجین شد و پژوهشگران، کم کم مدل های جدیدی در رهبری ارائه کردند. در این پژوهش پس از دسته بندی مقوله ها، سه مضمون کلیدی در رهبری در محیط ووکا شناسایی شد.
نتیجه گیری: این پژوهش با درنظرگرفتن محیط ووکا و تأثیر آن بر فرایند تصمیم گیری مدیران و رهبران بر اساس مهارت های شناختی و سبک های رهبری به موضوع مهارت های رهبری نگاهی جدید انداخت، این در حالی است که اغلب مطالعات پیشین به بررسی سبک ها یا رفتارهای رهبری از منظر خاصی مانند تأثیر آن بر نوآوری، دانش سازمانی یا توسعه پایدار پرداخته اند یا رهبری را در شرکت های خانوادگی یا بر اساس فرهنگ یا محیط خاصی و حتی بر اساس ملیت یا جنسیت بررسی کرده اند.
تحلیل و پیش بینی تصمیم های استخدامی با استفاده از یادگیری ماشین و یادگیری عمیق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
295 - 327
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مقاله، بررسی استفاده از یادگیری ماشین و الگوریتم های یادگیری عمیق برای پیش بینی نتایج تصمیم های استخدام است. انتخاب نیروی انسانی مناسب، یکی از مسائل مهم و اساسی در همه سازمان ها و نهادهاست که بر ویژگی های عملکرد و بهره وری تأثیر مستقیمی دارد. از آنجایی که فرایند استخدام بسیار پیچیده و پیش بینی موفقیت در استخدام دشوار است، استفاده از تکنیک های مدرن مانند یادگیری ماشینی و یادگیری عمیق، برای بهبود دقت و صحت انتخاب پیشنهاد می شود. هدف این پژوهش بررسی توانایی این تکنیک ها برای کمک به سازمان ها در اتخاذ تصمیم های استخدامی بهتر و دور نگه داشتن آن ها از تصمیم گیری های پُرهزینه است.
روش: در این پژوهش از داده های مختلف شامل سن، تحصیلات، سابقه کار، توانایی های فنی و مهارت ها و ویژگی های شخصیتی متقاضیان شغل استفاده شد. این داده ها به کمک الگوریتم های یادگیری ماشین و یادگیری عمیق، برای پیش بینی احتمال موفقیت متقاضیان در مشاغل مختلف تجزیه وتحلیل شدند. مدل های طبقه بندی برای شبیه سازی رفتارهای استخدام و پیش بینی تصمیم ها در سطوح مختلف ویژگی و به عنوان بخشی از مدل های یادگیری ماشین استفاده شد. علاوه براین، رابطه بین ویژگی های متقاضی و نتایج استخدام از طریق مدل های یادگیری عمیق، برای شناسایی هرگونه روابط غیرخطی و پیچیده مورد بررسی قرار گرفت. مدل ها روی تمام داده های به دست آمده از منابع مورد اعتماد و بازبینی شده ای به دقت پردازش شدند، آموزش دیدند و ارزیابی شدند.
یافته ها: نتایج این مطالعه نشان می دهد که استفاده از یادگیری ماشینی و مدل های یادگیری عمیق، در افزایش دقت پیش بینی تصمیم های استخدامی تأثیر بسزایی دارد. در بین مدل های ارزیابی شده، الگوریتم کتبوست (CatBoost) بهترین عملکرد را داشت و به صحت 9533/0، دقت 9540/0 ، بازیابی 8925/0 و امتیاز F1 برابر با 9222/0 دست یافت که به طور چشمگیری از سایر الگوریتم ها بهتر بود. به طور مشابه، مدل های جنگل تصادفی (Random Forest) و اکس جی بوست (XGBoost) نیز عملکرد خوبی داشتند و به ترتیب به دقت 9213/0 و 9500/0 دست یافتند. نتایج تحلیل ویژگی ها نشان داد که مهارت های فنی، استراتژی استخدام و امتیاز مصاحبه، مهم ترین عوامل مؤثر در تصمیم گیری استخدام بودند. علاوه براین، مدل های یادگیری جمعی، به ویژه کتبوست، قادر بودند اثرهای پیچیده تر ویژگی های شخصیتی متقاضیان را شناسایی کنند؛ در حالی که مدل های یادگیری ماشین سنتی قادر نبودند آن را درک کنند.
نتیجه گیری: در این مطالعه استفاده از یادگیری ماشین و یادگیری عمیق برای کمک به تصمیم گیری بهتر درباره انتخاب نیروی کار نشان داده شده است. کتبوست بهترین عملکرد را داشت؛ زیرا می توانست روابط پیچیده تر و غیرخطی تر بین ویژگی های متقاضی و نتایج استخدام را شبیه سازی کند. این الگوریتم ها باعث کاهش هزینه ها، بهبود کیفیت استخدام و بهره وری سازمان می شوند. با این حال، برای دستیابی به بهترین نتایج، سازمان ها باید با دقت و به طور مداوم، داده های متقاضی را جمع آوری و پردازش کنند و به طور منظم، مدل های یادگیری ماشین را برای حفظ و بهبود دقت پیش بینی ها با تغییر بازار کار به روز کنند.
Enhancing Privacy and Efficiency Techniques in Federated Learning Systems: Applications in Healthcare, Finance, and Smart Devices(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal of Information Technology Management , Volume ۱۷, Special Issue on SI: Intelligent Security and Management, ۲۰۲۵
45 - 62
حوزههای تخصصی:
Federated Learning (FL) has emerged as a revolutionary technique for distributed machine learning for training a model on shared data without sharing the data itself. Nevertheless, privacy-related concerns and scalability difficulties remain a problem. This paper discusses the state-of-the-art works to improve the privacy and convergence at FL frameworks for targeted healthcare and financial applications, as well as smart devices. It focuses on methodologies that preserve user privacy, such as differential privacy, homomorphic encryption, secure multi-party computation, and methods that enhance the model’s efficiency, including model compression, communication optimization, and adaptive optimization algorithms. To overcome these challenges, this study helps in the future design of FL systems for vital domains with high scalability.
Presenting an Entropy-Based Systemic Risk Warning Model(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Systemic risk is a type of financial instability that disrupts the functioning of the financial system and affects economic growth. The present study was developed with the aim of presenting a systemic risk warning model based on the entropy criterion in the financial markets of Iran. In terms of direction, the present research is of applied type and in terms of explanatory purpose, and the data collection method is library method. The statistical population of the country's financial markets research includes the capital market, money market, etc., and the time frame of this research is the data related to variables affecting systemic risk in the years 1998 to 2022. In this research, firstly, the identified criteria and indicators affecting systemic risk were ranked using Shannon entropy, Rennie entropy, and Tsallis entropy, and then systemic risk was measured with the MES criterion. The results of this research show that the most systemic risk is caused by the variable of banks' debt to the central bank, and the two variables of government debt and the ratio of government debt to GDP also have the highest systemic risk. According to the general theory of systems and the effectiveness and influence of financial markets on each other, the government and policy makers of the economic and financial sectors must take the necessary measures in order to create a systemic supervisory institution.
Investigating the Impact of Financial Managers' Personality Traits on Tax Fraud; Concerning Gender and Type of Firm(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Tax fraud is the legal minimization of tax liability through appropriate financial planning techniques, which often involve techniques, accounting methods, and fraudulent transactions, and pursue little or no purpose other than creating a tax advantage. There is no doubt that tax fraud is a legal way to reduce the amount of tax, and individuals with different personality traits can take dissimilar procedures to reduce the amount of tax. In this study, the impact of personality traits on tax fraud concerning gender (male and female) and type of firm (listed and non-listed) is investigated. The statistical population of the study includes all financial managers of listed and non-listed firms in 2020 who are not exempt from taxes. Information about personality traits was collected through a questionnaire and SPSS software version 21 was used to test the hypotheses. The results suggest that the personality traits of neuroticism, extraversion, flexibility (openness to experience), and agreement have a positive and significant effect on tax fraud. In contrast, the personality trait of conscientiousness has a negative effect on tax fraud. This effect was also observed in both male and female financial managers. The results also indicate that the effect of personality traits of neuroticism, extraversion, and agreement on tax fraud in the managers of listed firms is positive and the effect of personality traits of flexibility (openness to experience) and conscientious is negative on tax fraud, but the effect of personality trait of neuroticism is negative and the effect of flexibility (openness to experience) on tax fraud in listed firms is not statistically significant. In non-stock firms, personality traits of neuroticism, extraversion, flexibility (openness to experience), and agreement have a positive and significant effect on tax fraud, and the personality trait of conscientiousness has a negative effect on tax fraud.