فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۸۱ تا ۵٬۳۰۰ مورد از کل ۷۹٬۳۰۳ مورد.
منبع:
فقه و اصول سال ۵۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۳۲
137 - 158
حوزههای تخصصی:
مفهوم شناسی درست و فهم صحیح از لفظ، بحثی علمی است؛ ازآن رو که شناخت مفاهیم، نقش اصلی در ارزش یابی های علمی دارد. واژهٔ تسالم از کلمات پرکاربرد در متون فقهی معاصر است که شناسایی جایگاه و چگونگی کاربست آن می تواند نقش مهمی در فهم مطالب فقهی و ارزش گذاری راجع به آن داشته باشد. در این نوشتار به شیوهٔ توصیفی تحلیلی به بازشناسی این مفهوم و بررسی نسبت آن با مفاهیم مشابه دیگر نظیر اجماع، عدم خلاف، اتفاق، شهرت فتوایی و ضرورت پرداخته ایم. یافته ها بیانگر آن است که تسالم ازنظرِ بار مفهومیِ فقهی با تمام کلمات به ظاهر مشابه متفاوت است. اجماع نیاز به کاشفیت از رأی معصوم دارد و مدرکی بودن یا نبودن اجماع در حجیت آن مؤثر است. از اتفاق و عدم خلاف نیز یا مراتب پایین تر از اجماع در کلمات فقها اراده شده است یا کلمه ای هم معنای اجماع که می بایست شرایط اجماع را داشته باشد. شهرت فتوایی نیز به دلیل اینکه اعتبارش از عدم خلاف پایین تر است از مقایسه با تسالم خارج می شود. نسبت تسالم با ضرورت فقهی نیز با وجود شباهت بیشتر نسبت به بقیه تفاوت دارد؛ ازجمله ازنظرِ جزئیت تطبیقی و شمول نسبت به همهٔ فروعات، مسلّم بودنِ مسئله نزد خود فقیهی که ادعای تسالم کرده و نیز شمول آن نسبت به مسائل اصولی افزون بر فقهی. درنتیجه تسالم با هیچ کدام از مفاهیم یادشده قرابت معنایی یا ترادف ندارد.
مشروعیت مداخلات حکومت در تربیت دینی شهروندان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال نهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۰
63 - 100
حوزههای تخصصی:
پس از انقلاب اسلامی، همواره پرسش های فروانی درباره شیوه حکومت داری اسلامی و برخورد چنین حکومتی با هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی وجود داشت و اکنون نیز همچنان این پرسش ها ادامه دارد. یکی از این پرسش های اساسی، آن است که نقش حکومت اسلامی در تربیت دینی افراد جامعه چه مقدار است و آیا حکومت شایستگی تربیت افراد جامعه را دارد و می تواند در تربیت شهروندان خود دخالت کند یا نه؟ در این نوشتار با استفاده از روش کتابخانه ای و بر اساس شیوه اجتهادی شیعه و با رویکرد فقهی، ابتدا ادلّه عدم صلاحیت حکومت در امر تربیت دینی بیان گردیده و به آنها پاسخ داده شده است و سپس ادلّه عقلی و نقلی گوناگونی برای اثبات صلاحیت، مطرح گردیده و مورد تأیید یا نقد قرار گرفته است. برآیند کلّی این تحقیق به این نتیجه می رسد که بر اساس چارچوب ها و قواعد مرسوم در استنباط فقهی، ادلّه عدم صلاحیت کافی نیست؛ ولی در مقابل، ادلّه و مؤیّدهای متعدّدی برای صلاحیت وجود دارد که هرچند برخی از آنها پذیرفتنی نیستند، ولی بسیاری از آنها نیز تمام و قانع کننده اند و ازاین رو، می توان به شایستگی عقلی و شرعی حکومت برای امر تربیت دینی شهروندان حکم کرد. البتّه این حکم فقط از حیث حکم اوّلی است و با در نظر گرفتن عناوین ثانوی و شرایط خاصّی که ممکن است در جامعه وجود داشته باشد، می توان به عدم جواز آن حکم نمود.
معناشناسی نسخ در روایات تفسیری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
کثرت موارد آیات منسوخ در روایات و به تبع آن در آراء برخی مفسران و مؤلفان، ازجمله مسائل مهم و بحث برانگیزی است که بعضاً سبب بهانه تراشی مخالفان قرآن شده است. این نوشتار به روش توصیفی- تحلیلی، در صدد اثبات این حقیقت است که کاربرد اصطلاح نسخ در روایات معصومان (ع) و سخنان سلف در معنایی متفاوت از معنای مصطلح آن است. حاصل پژوهش در روایات یادشده، به ویژه روایاتی که از نسخ برخی آیات قرآنی خبر داده اند، آنکه گستره نسخ در این گونه روایات، فراتر از نسخ مصطلح، بر تخصیص عمومات، تقیید مطلقات، استثنا، تبیین مجملات و نسأ، شمول و انطباق دارد و موارد نسخ مصطلح در روایات یادشده بسیار اندک و کمیاب است، بلکه چه بسا بتوان با بررسی دقیق تر همین موارد اندک، نتیجه گرفت که اصولاً نسخ مصطلح در قرآن نیست و اگر در بعضی روایات که در صدد تقسیم محتوای قرآن هستند، در کنار ناسخ و منسوخ، عام و خاص نیز آمده، از باب ذکر خاص بعد از عام است. همچنین در روایتی، امام علی (ع) خطاب به شخصی که مردم را موعظه می کرد، موعظه و نصیحت کردن مردم و ترساندن آنها از قیامت و حساب و کتاب را مشروط به دانستن ناسخ و منسوخ فرمودند، که این روایت نیز شاهدی است بر اینکه مراد از ناسخ و منسوخ در این روایات، نسخ مصطلح که در احکام است، نیست.
بررسی تطبیقی آموزه «تناسخ» در فرقه کابالا با آموزه «رجعت» در مذهب شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
89 - 106
حوزههای تخصصی:
یکی از ارکان ادیان شرقی و در برخی از فرقه های ادیان غربی (همانند کابالا) آموزه تناسخ است، به معنای باور به تولد مکرر انسان یا هر موجود زنده. از جمله اعتقادات ضروری در مذهب تشیع نیز آموزه رجعت در عصر ظهور است. گاهی گمان می شود که این دو آموزه یک منشأ دارند و اعتقاد به رجعت از ادیان دیگر به مسلمانان سرایت کرده است. این مقاله به روش تطبیقی به تحلیل مبانی و لوازم دو آموزه مزبور می پردازد. اگرچه این مسئله ابعاد گوناگونی دارد، اما مقصود اصلی مقاله پیش روی بررسی شباهت ها و تفاوت های این دو آموزه است. این دو آموزه هر دو بر جاودانگی و بقای روح و زندگی پس از مرگ تأکید می کنند، اما به لحاظ ارکان و اهداف با هم متفاوتند؛ زیرا جاودانگی در تناسخ، هم دنیوی است و هم همگانی، برخلاف رجعت به معنای خاص که عمومیت ندارد. همچنین رجعت برای پاداش و عقاب نیست، بلکه برای اتمام حجت است، برخلاف تناسخ که به فرض قبول برای استکمال نفس انسان خواهد بود.
واقع گرایی اخلاقی از منظر علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
30 - 47
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی1 از بنیان گذاران فلسفه های مضاف در حوزه اندیشه اسلامی است. فلسفه اخلاق یکی از فلسفه های مضاف است که ایشان در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، تفسیر المیزان و رسائل خود مسائل مربوط به آن را تحت عنوان اعتباریات بحث کرده است. ظاهر دیدگاه های علامه در باب احکام اخلاقی غیر واقع گرایانه است. اما دقت در زوایای اندیشه ایشان روشن می سازد که وی واقع گرا بوده و علی رغم اعتباری دانستن الزامات و حسن و قبح اخلاقی، آنها را مبتنی بر واقعیت تلقی کرده است. به همین دلیل، ایشان را باید جزء واقع گرایان تلقی کنیم. از نظر علامه، حسن و قبح براساس الزام اخلاقی اعتبار می شود و الزام اخلاقی براساس درک لزوم واقعی میان فعل و غایت اعتبار می گردد. غایت اخلاق سعادت است و قصد به دست آوردن سعادت تابع سلیقه و قرارداد و امر و نهی نیست. لذا مطلوبیت آن واقعی است و چون به دست آوردن غایت بدون انجام فعل ممکن نیست، انسان ناگزیر می شود میان خود و افعالی که برای غایت لازمند، ضرورتی را اعتبار کند که آن را الزام اخ لاقی می نامیم. به این ترتیب، اعتباریت الزامات اخلاقی مبتنی بر مطلوبیت واقعی غایت اخ لاق و لزوم واقعی میان فعل و آن غایت است. واقعی بودن مبنای اعتبار حسن و قبح نیز به همین شکل تبیین می شود.
عهد کتاب (3)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۶ (پیاپی ۲۰۴)
253 - 258
حوزههای تخصصی:
عهد کتاب بخش جدیدی در مجله آینه پژوهش است که در آن به معرفی کتاب های تازه در حوزه مطالعات اسلامی، مطالعات ادیان، تاریخ، فرهنگ و هنر جوامع مسلمان می پردازیم. اولویت در معرفی کتاب هایی است که به فارسی ترجمه نشده اند و از سوی ناشران معتبر دانشگاهی منتشر شده اند.
دو کتابی که در این شماره معرفی می شوند عبارتند از:
عربستان پیش از اسلام: جوامع، سیاستها، آیین ها و هویت در اواخر عصر باستان
دین، شرق شناسی و مدرنیته: جنبش های مهدوی ایران و جنوب آسیا
کشف و مجازات جرایم رایانه ای و مجازی (سایبری) با رویکردی به ارز دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره سوم اسفند ۱۴۰۲ شماره ویژه حقوق جزا
339 - 349
حوزههای تخصصی:
ارز دیجیتال از موضوعات مهمی است که دارای ابعاد مختلف حقوقی است و از جهات مختلف حقوقی محل بحث و اختلاف نظر است. هدف مقاله حاضر بررسی این سؤال مهم است که جرایم رایانه ای و مجازی (سایبری) و راهکارهای کشف این جرایم چگونه است؟ مقاله پیش رو توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی سؤال مورد اشاره پرداخته شده است. یافته ها نشان داد ارزهای دیجیتال ویژگی هایی دارند که آن ها را به گزینه های مناسبی برای پول شویی و انتقال مبالغ غیرقانونی تبدیل می کند. ردیابی و کشف این جرایم این ارزها سخت است، تراکنش های آن ها ناشناس است، هزینه انتقال آن ها پایین است، بدون نیاز به واسطه منتقل می شوند، می توان در چند دقیقه آن ها را از کشوری به کشور دیگر منتقل کرد و به سایر ارزهای دیجیتال یا حتی دارایی های ملموس تبدیل کرد. شیوه ها و تکنیک هایی که پلیس و نهادهای نظارتی برای مقابله با جرایم استفاده می کنند، بسیار مهم هستند، اما آن ها باید برای بهینه سازی تکنیک های خود و نتیجه گیری حداکثری، ابتدا به درک درستی از مفهوم ارزهای دیجیتال برسند و دانش ابتدایی خود را در این زمینه تقویت کنند. متأسفانه این امکان وجود دارد که مقامات ارشد پلیس به علت جدیدبودن حوزه ارزهای دیجیتال، ضرورت آموزش در این حوزه را به طوری که باید درک نکنند. باتوجه به افزایش کاربرد و محبوبیت ارزهای دیجیتال، نهادهای اعمال قانون باید برای استخدام کارشناسان نخبه و ایجاد واحدهای تخصصی هوش دیجیتال تلاش کنند. کشف جرایم این حوزه مستلزم تکامل ابزارهای اعمال قانون، آموزش و راهبردهای مبتنی بر هوش دیجیتال و تحلیل داده هاست.
تحلیل و نقد نظریۀ دیویی درزمینۀ عمل و عناصر تربیت اخلاقی ازنظر علّامه طباطبایی (ره)
حوزههای تخصصی:
قضاوت درباره عقلانی بودن یا نبودن تصمیم های اخلاقی، یکی از دغدغه های مهم فلسفه اخلاقی و ازجمله مهم ترین مسائل فیلسوفان تربیتی است. جان دیویی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان تربیتی قرن بیستم، در این زمینه نظریه پردازی کرده است؛ وی با طرح نظریه تمرین عملی نمایشی به تبیین نحوه تأمل آدمی در موقعیت های اخلاقی پرداخته و به تبع آن به تشریح دیدگاه خود درباره عنصرهای تربیت اخلاقی پرداخته است. در این پژوهش، با روش تحلیلی – انتقادی به بررسی و نقد دیدگاه دیویی از منظر علامه طباطبایی می پردازیم. نتایج نشان می دهد که دیویی با طرح نظریه تمرین عملی نمایشی، در انجام عمل اخلاقی، به نیازهای طبیعی توجه داشته و در تصمیم گیری برای انجام عمل اخلاقی به حسن فعلی نظرکرده است؛ درحالی که علامه طباطبایی با طرح نظریه اعتباریات عملی، در انجام عمل اخلاقی هم به نیازهای فطری، و هم به نیازهای طبیعی توجه کرده و در تصمیم گیری درباره انجام عمل اخلاقی نیز هم به حسن فاعلی نظر داشته و هم به حسن فعلی، به تعبیری تصمیم گیری در موقعیت های اخلاقی به زعم علامه طباطبایی هم مسبوق به حسن فاعلی و هم مسبوق به حسن فعلی است. (در بخش تربیتی) سه نقد بر دیدگاه دیویی از منظر علامه مطرح است: 1- نگاه مادی و زمینی دیویی به امر تربیت اخلاقی 2- نادیده گرفتن عنصر فطرت به عنوان یکی از شروط لازم در تربیت اخلاقی و 3- عدم توجه به عنصر ایمان به عنوان یکی از عنصرهای مهم تربیت اخلاقی.
بررسی مدل های ارتباطی اخلاق و عرفان از منظر وین رایت و ارزیابی آن از دیدگاه عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وین رایت مناسبات اخلاق و عرفان را در دو گونه احتمالی در نظر می گیرد: (1) اضمحلال اخلاق در بستر عرفان، (2) تقویت اخلاق توسط عرفان. او برای هر یک از این دو گونه، دلایلی را ذکر و تحلیل کرده و سپس دیدگاه خود را بیان کرده و در نهایت به این نتیجه دست یافته که اخلاق و عرفان از یکدیگر منفک اند. به زعم او، این انفکاک نه باعث تقویت آن ها توسط یکدیگر می شود و نه موجب اضمحلال آن ها. این نوشتار، با نقد استدلال های وین رایت و برشماری و توضیح مدل های پنجگانه مناسبات اخلاق و عرفان بر اساس دیدگاه عرفان اسلامی، به این نتیجه می رسد که بر خلاف دیدگاه او، ارتباط اخلاق و عرفان در دو گونه یادشده خلاصه نمی شود و فروکاستن این ارتباط به آن دو گونه، ظرفیت های بسیارِ دخیل در بحث را مغفول می نهد. با این بررسی ها نشان داده می شود که استدلال های اصلی برای اثبات ناکارآمدی عرفان در شکل دهی به نوعی اخلاق، موجه نیست، بلکه استدلال های عارفان در این راستا که عرفان، هم در مرحله فرااخلاق و هم در مرحله هنجاری، موجب تقرر اخلاق می شود، کافی به نظر می رسد. در پایان، با توجه به آنچه گفته می شود خواهیم دید که باید به این دیدگاه ملتزم شویم که نگرش عرفانی برای زیستی کاملاً اخلاقی (در مراحل نهایی اخلاق) ضروری است.
بررسی مبانی قرآنی تخفیف مجازات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
97 - 12
حوزههای تخصصی:
ارتکابی وی مطابقت داشته باشد، در بحث تخفیف مجازات این مسئله مهم است که در صورت وجود عوامل مختلف از قبیل موقعیت اجتماعی، همکاری با دادگاه، سوابق کیفری و ... مجازات مرتکب را به نحوی مورد تخفیف قرارداد تا متهم بتواند با به دست آوردن فرصت دیگر آینده موفقی در زندگی خود داشته باشد. تخفیف مجازات در بسیاری از آیات قرآن مورد تأکید قرار گرفته ؛ از جمله تخفیف در تکالیف شرعیه در زمانی که انسان در مشقت و سختی است و یا مخیر بودن اولیاء دم در امور سه - گانه (قصاص ، دیه و عفو) که نوعی تخفیف محسوب میگردد و همچنین تخفیف در مجازات سرپیچی کنندگان در جنگ احد و ..... . باتوجه به اینکه توبه ، نوعی تخفیف می باشد و به طور کلی بنای شارع در مجازاتهای حدود بر تخفیف است ، و بدین وسیله توبه نیز عاملی جهت تخفیف در این مجازاتها میگردد، بنابراین چنانچه شخصی که مرتکب جرمی شده که حد بر او واجب گردیده ، اگر توبه نماید در مجازات او تخفیف داده خواهد شد؛ از جمله ی این حدود که با توبه ی شخص شامل تخفیف میگردد، حد زنای غیرمحصنه و مرد غیرمحصن ، سرقت ، قذف ، محاربه و ارتداد است.
واکاوی مفهوم نفی «بأس» در فقه امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۳۴
123 - 145
حوزههای تخصصی:
شمار فراوانی از روایات در متون روایی شیعه مشتمل بر واژه «نفی بأس» است. فقیهان امامیه در ضمن مباحث فقهی و اصولی، در خصوص معنا و مفهوم این تعبیر، توضیحاتی ارائه کرده اند؛ اما پژوهش مستقلی دربارهٔ کشف حقیقت معنایی این تعبیر وجود ندارد. شناسایی مفهوم «نفی بأس» و دامنهٔ دلالت آن نقش بسزایی در تبیین مفاد این روایات و گزینش حکم صحیح در مقام استنباط دارد. با نظر در معنای لغوی بأس، درنگ در کاربست های قرآنی این واژه و گفته های فقیهان امامیه راجع به آن، این نتیجه به دست می آید که مدلول «نفی بأس» عبارت است از: منتفی بودن نهی تحریمی و عقاب در مجالی که گمان به وجود آن دو می رود.
نقد گزارش بیت ذوالأقفال در فتح طلیطله(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال ۲۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۴)
31 - 60
حوزههای تخصصی:
فتح اندلس، در زمان خلافت ولید بن عبدالملک (86-96ق)و به رهبری موسی بن نصیر (19 97ق) و طارق بن زیاد (50 101ق) طیّ سال های 92-95ق کامل شد و در نتیجه این فتح، اقوام متعددی به اندلس قدم گذاشتند. این نوشتار، با هدف چگونگی ورود اقوام مختلف به اندلس و تأثیر آنها در تدوین گزارش های تاریخی، گزارش بیت ذوالأقفال در طلیطله را بررسی می کند. یافته های پژوهش با روش وصفی تحلیلی و واکاوی اسناد تاریخی، نشان می دهد در نتیجه فتح اندلس و ترکیب قومی و فرهنگی جدید ساکنان این منطقه، داستان ها و روایات ساختگی برگرفته از فرهنگ تاریخی این اقوام، به تاریخ نگاری اندلس راه یافت. ازاین رو، گزارش بیت ذوالأقفال در فتح طلیطله، از روایات ساختگی فتح اندلس است که داستان آن، از این امتزاج فرهنگی برآمده و به منابع تاریخی راه یافته است.
بررسی روایت گری نوح در قرآن کریم و کتاب مقدس
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال ۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷)
130 - 159
حوزههای تخصصی:
روایت نوح× در کتاب مقدس و قرآن کریم از جهت موضوع مشترک است؛ اما شیوه روایت گری این متون درباره نوح× به دلیل تفاوت ها در درون مایه و هسته مرکزی، زمینه تفاوت روایت ها در بیان ویژگی های نوح× را فراهم کرد. متون دینی یادگشته با توجه به رهیافت های متفاوت در گستره خداشناسی، هستی شناسی و انسان شناسی به روایت گری از داستان نوح پرداخته اند و همین جهت منشأ اختلاف کتاب مقدس و قرآن کریم در روایت گری داستان نوح می باشد. در روایت قرآن کریم با محوریت توحید به عنوان هسته مرکزی متن، روایت نوح از جهت ساختاری و محتوایی با روایت کتاب مقدس متفاوت است. در این ساختار، قوام بخش روایت نوح× در گستره فردی، پیراستگی و بی آلایشی از گناهان دینی و برگزیدگی از جانب خدا شناخته شد که این هویت در حوزه اجتماعی نقش تبشیر و انذار قوم بازنمون یافت. پژوهش حاضر با شیوه توصیفی و تحلیلی و با استفاده از اسناد کتابخانه ای در بازنمایی ویژگی های فردی و اجتماعی و منش زیسته نوح× در روایت گری کتاب مقدس و قرن کریم است. تأثیرپذیری مستقیم روایت ها از درونمایه متون خود و واگرایی هرکدام از روایت ها در بازشناسی هویتی نوح× از یافته های پژوهش است.
حجّیت ذاتی امارات عقلایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال ۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
7 - 38
حوزههای تخصصی:
عمده دلیل اصولیان برای حجّیت امارات، بنای عقلا است. این دلیل به ضمیمه امضای شارع، دلیل قاطعی بر حجّیت امارات محسوب می شود امّا این مقاله می کوشد به روش تحلیلی نقش تحسین و تقبیح عقلی نسبت به امارات عقلایی را ریشه یابی کند و با شناسایی مؤلفه های امارات عقلایی، نظریه حجّیت ذاتی امارات عقلایی را، در مقابل دیدگاه حجّیت امضایی امارات، مستدلّ نماید. ملاک حسن و قبحی که این پژوهش بر آن تکیه می کند، ملاک مصلحت و مفسده است. نتیجه پژوهش این است که امارات عقلایی مبتنی بر بایسته های حیات و مصالح عامه که نظام جامعه متوقف بر آن ها است شکل می گیرند و سیره عمومی بر عمل به آن ها مستقر می شود. مصالح عامه و بایسته های حیات جمعی، حدّ وسطی است که امارات عقلایی را بنائات مبتنی بر تحسین و تقبیح عقلی می شناساند و درنتیجه به حکم عقل، حجّیت می یابند؛ حجّیت به حکم عقل حجّیت ذاتی است، بر خلاف نظام معمول حجّیت که در آن، حجّیت ذاتی از آن قطع است و سایر امارات حجّیت عرضی دارند. نظریه حجّیت ذاتی امارات عقلایی، سازه جدیدی از نظام حجّیت اصولی به دست می دهد.
جایگزینی قاعده اقرار با قاعده الزام از نگاه فقهای معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال ۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
103 - 130
حوزههای تخصصی:
قاعده الزام یکی از قواعد فقهی ای است که نوع ارتباط امامیه با مذاهب دیگر و حتی غیرمسلمانان را شامل می شود.
آیت الله سیستانی قاعده الزام به معنای متداول آن بین فقهای شیعه را قبول ندارند و دلالت روایات باب را بر این قاعده تمام نمی دانند بلکه با توجه به این روایات، دو قاعده اقرار و قاعده مقاصه نوعیه را جایگزین آن می کنند. قاعده اقرار در تنظیم روابط شیعیان با پیروان سایر ادیان و مذاهب اسلامی و همچنین در سطوح بالاتر، در تنظیم ارتباط دولت شیعی یا مسلمان با دولت های غیرمسلمان یا کافر، دارای نقش مهم و تسهیل کننده است. در حقیقت قاعده اقرار همان امضا یا احترام به قوانین سایر ادیان و مذاهب برای یک زندگی مسالمت آمیز است. قاعده مقاصه نوعیه نیز بر مقابله به مثل اجتماعی یا حرکت مماثل در سطح قدرت و حاکمیت دلالت دارد. قاعده اقرار در فقه امامیه به عنوان یک قاعده فقهی و حقوقی، عمومی و خصوصی، منادی اصل صلح در روابط بین الملل و بین المذاهب است. در حقیقت آیت الله سیستانی با خدشه در روایات قاعده الزام به معنای مشهور در نزد فقها و همچنین خدشه در تعمیم آن و استظهار قاعده عقلایی اقرار یا مقاصه نوعیه از این روایات، ظهور این روایات در قاعده ای تعبدی به نفع پیروان امامیه را انکار می نماید و سعی در تفسیری جهان شمول از این روایات دارد. این خوانش از قاعده اقرار تناسب بیشتری با عدالت و همزیستی با سایر اقوام مذاهب دارد. عدم عمومیت قاعده اقرار و همچنین عدم تنافی قاعده الزام با قاعده اقرار و استظهار هر دو قاعده از روایات باب، ازجمله مناقشات در این قاعده است.
Les droits maternels dans la pensée de l'Imam Sajjad (as) et en droit international
حوزههای تخصصی:
Aujourd'hui, le droit international accorde une attention particulière aux "droits maternels" à travers les résolutions non contraignantes adoptées par l'Assemblée générale des Nations Unies. Une étude approfondie des concepts et des exemples de ces droits en islam a également été réalisée, notamment sous la forme des droits des femmes et des mères, en particulier dans la pensée de l’Imam Sajjad (as). La présente recherche vise à clarifier le sens de ce concept à travers une analyse détaillée de sa conception en islam et en droit international. Selon la classification de Hohfeld, les droits maternels du point de vue du droit international sont des droits récusables, alors qu’en Islam, ils revêtent un sens beaucoup plus large et sont considérés comme des droits que l’on peut revendiquer. Concernant la durée, le droit international limite les droits maternels à la grossesse et à ses complications, tout en reconnaissant l'autorité parentale et le droit d'élever un enfant avec certaines restrictions. Cependant, dans l'approche islamique, cristallisée dans la pensée de l'Imam Sajjad, ces droits perdurent au-delà de la maternité biologique, y compris après le décès de la mère. Ainsi, il incombe au gouvernement, au conjoint, aux institutions internationales et aux enfants de respecter ces droits maternels. En conclusion, les droits maternels dans la conception islamique apparaissent plus complets et progressistes comparativement au droit international. Il serait ainsi pertinent que ce dernier s'inspire de la vision islamique en la matière.
بررسی شخصیت «ابوزید سروجی» براساس نظریه خودشکوفایی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات داستانی تحلیل روان شناختی شخصیت، براساس نظریات روان شناسان انسانگرا، راهی برای شناخت عمیق تر آثار ادبی و نویسندگان آنهاست. روان شناسی انسان گرایانه با محور قرار دادن خودآگاه انسان، به رفتارهای اخلاقی و خودشکوفایی توجه دارد. ابراهام مزلو از نظریه پردازان این حوزه، با ارائه نظریه سلسله مراتب نیازهای انسانی و تبین ویژگی های افراد خودشکوفا کمک شایانی به علم روان شناسی انسان گرا کرده است. در این پژوهش ویژگی های روان شناسانه ابوزید سروجی، برپایه نظریه مزلو بررسی شده است. حریری در «مقامات» شخصیتی پیچیده و پویا به نام ابوزید آفریده است و با توجه به اهمیت ادبی و تاریخی اجتماعی این اثر بررسی روان شناختی قهرمان داستان اهمیت ویژه ای دارد. پژوهش پیشِ رو به روش توصیفی – تحلیلی برپایه داده های کتابخانه ای و نظرات ناقدان به بررسی نیازهای پنجگانه هرم مزلو و مؤلفه های خودشکوفایی و سیر آن در شخصیت ابوزید پرداخته است. در مقامات حریری، ابوزید در ظاهر شخصیتی گداپیشه، همواره مستمند و آشفته حال معرفی شده است که تنها در مقامه آخر دچار تحولی بنیادین می شود؛ حال آنکه با بررسی هر مقامه به صورت مجزا، نمونه های بارزی از آگاهی و زمینه های رسیدن او به خودشکوفایی به دست آمد و مشخص شد در طول مقامات نیازهای ابوزید، که پررنگ ترین آنها نیازهای فیزیولوژیک است، مرتفع می شود که مقدماتی برای ارائه شخصیت خودشکوفای او در مقامه آخر است. در نظریه مزلو ویژگی های متعددی برای افراد خودشکوفا مطرح شده است که تمام آنها در ابوزید نیز متبلور است؛ لذا می توان او را فردی خودشکوفا دانست.
نقش حکمت اعتداد در حکم عده افراد بدون رحم
حوزههای تخصصی:
دین اسلام از آخرین ادیان آسمانی و نجات دهنده جامعه بشریت است. این دین بزرگ ترین خدمت را به همه جهانیان کرده به ویژه به زنانی که قبل از اسلام در رنج به سر می بردند. اسلام با وضع قوانین و احکام عادلانه، مظلومیت و محرومیت زنان را پایان داد. احکام مربوط به عده زنان در قوانین اسلامی متناسب با کرامت و ارزش انسانی زنان وضع و تشریع شده است. این تکلیف (عده) آثار فقهی و حقوقی فراوانی به دنبال دارد و گستره آن بسیاری از زنان جامعه را شامل می شود. شناخت دقیق این مسئله و تشخیص محدوده زمانی آن نسبت به حالات و وضعیت های مختلف زنان اهمیت بسزایی دارد به ویژه اینکه امروزه با پیشرفت دانش پزشکی و امکان اخراج رحم، مسائل و سؤالات جدیدی در این مورد مطرح می شود. هدف نوشتار حاضر که بااستفاده از منابع معتبر فقهی-کتابخانه ای و با روش توصیفی گردآوری شده بررسی نقش حکمت اعتداد در حکم عده افراد بدون رحم است. براساس نوشتار حاضر در کلمات فقهای امامیه اشاراتی وجود دارد مبنی بر اینکه ملاک عدم عده بر خردسالان و کهن سالان (یائسه)، عدم امکان باروری یا آگاهی یافتن از تهی بودن رحم از حمل است. این معیار در فرض مورد بحث نیز وجود دارد. نتیجه اینکه عده بر زنان فاقد رحم واجب نیست.
تجلی ذاتی خدا در کائنات به روایت عهد عتیق و قرآن با تکیه بر تفاسیر عرفانی قرن سیزدهم میلادی و قرن هفتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
147 - 164
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های شناخت خداوند، از طریق درک تجلی ذاتی خدا در کائنات است که به کمک اسماء و صفات و افعال حاصل می شود. یهودیان به رغم پایبندی به توحید در متون دینی و معتبرشان، بعضاً تمثل و تجسد را به ذات الهی نسبت داده اند درحالی که قرآن کریم باوجود پذیرش تمثل برای برخی موجودات، تمثل و تجسد را برای ذات خداوند نفی می کند و قائل به تجلی ذاتی در تمام خلقت است. خدا در عهد عتیق با اسامی متعددی معرفی شده و در مواردی صفات انسانی دارد و بر یهودیان به طرقی ملموس، متجلی می شود. حضور خداوند در سراسر عهد عتیق با عنوان «شخینه» به مثابه مخلوقی جدای از خداوند به بندگان اعلام شده و حضور خداوند در بین مردم به حضور شخینه مشروط است درحالی که قرآن، حضور الهی را دائمی می د اند. تجلی ذاتی خدا در قرآن به گونه ای است که شائبه تشبیه در آن نباشد درحالی که در تورات دست کم در مواردی به حضور مستقیم و تصورات انسانی از خداوند اشاره شده است و همین استفاده از الفاظ انسانی و نسبت دادن رفتار های انسانی به خداوند در عهد عتیق، شناخت خدا را از مدار تنزیه وارد مدار تشبیه نسبتاً شدیدی می کند؛ هرچند که می توان وجود چنین عباراتی را صرفاً برای نزدیک تر ساختن مفهوم ذات الهی به ذهن بشر دانست و آن ها را به منظور درک عامه به گونه ای تأویل نمود که با تنزیه خداوند منافات نداشته باشد ولی هیچ کتابی مانند قرآن، به تنزیه خداوند از هرگونه باور شرک آلود نپرداخته است. بر اساس آموزه های قرآن، خداوند در همه مخلوقات تجلی کرده است و ذات الهی قابل رؤیت نیست و نخواهدبود.
حق حبس در معاملات از منظر فقه و حقوق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
131 - 146
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در عقود معاوضی، طرفین متعهد به انجام تعهداتی مشخص می شوند. یکی از ضمانت اجرای تعهدات طرفین، حق حبس است. هدف مقاله حاضر بررسی شرایط حق حبس در معاملات در فقه و حقوق ایران است. مواد و روش ها: روش تحقیق مقاله حاضر، توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است. ملاحظات اخلاقی : در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است. یافته ها: تحقق حق حبس در فقه و حقوق ایران منوط به شرایطی از قبیل وجود عقد صحیح، معوض بودن قرارداد، عدم ایفای تعهدات، هم زمان بودن یا شدن تسلیم دو عوض و ایجاد حق حبس نسبت به دو عوض، الزام آور بودن تعهدات طرفین، عدم تعیین اجل و عدم تأدیه ثمن و تسلیم اختیاری مبیع است. نتیجه : مسئولیت طرف مقابل دارنده حق حبس نسبت به هزینه نگهداری مورد حق حبس، امانی بودن ید در زمان اعمال حق حبس، دخالت دادگاه برای اجرای تعهدات قراردادی و اعطای مهلت و اقساط ثمن از آثار تحقق حق حبس است. حق حبس به دلیل تسریع در احقاق حق پیش بینی گردیده است. این حق راهی است که چنانچه مطابق قانون مورد استفاده قرار گیرد می تواند و ممکن است باعث کاهش دعاوی دادگستری گردد با این توضیح که یکی از طرفین با استفاده از حق حبس، می تواند احقاق حق نمایند و از مراجعه به دادگستری خودداری نماید. بر همین اساس می تواند به عنوان یکی از روش های ضمانت اجرا در عقود معاوضی مورد استفاده قرار گیرد.