مقالات
حوزه های تخصصی:
برهان ها در علم خداشناسی یا بر اصل وجود خداست، یا بر یگانگی او یا برهان بر خالقیت او و ... از نظر فیلسوفان، اصل وجود خدا بر اساس قاعده «ما لا سبب» بدیهی است و براهین مثبت تنبیه بر امر بدیهی است. برهان هایی که در علم کلام و فلسفه بر وجود خدا اقامه می شود، یا اولاً و بالذات بر وجود فی نفسه خدا نیست، یا اگر برهان بر وجود فی نفسه او باشد، بره ان تنبیهی بوده و وجود او نیازی به اثبات ندارد. از منظر علامه طباطبایی قرآن کریم مشتمل بر براهینی در خداشناسی است. اما هیچ یک از آنها بر برهان وجود فی نفسه خدا نیستند؛ چراکه در قرآن وجود خدا بدیهی تلقی می شود و حتی برهان تنبیهی بر اصل وجود او هم اقامه نشده است و آیات ناظر به براهین یا برای اثبات توحید و یکتایی خ دای متعال است یا اثبات بر خالقیت اوست یا سایر اوصافی او و هیچ یک از آنها برای اثبات اصل وجود خدای متعال نیستند.
واقع گرایی اخلاقی از منظر علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی1 از بنیان گذاران فلسفه های مضاف در حوزه اندیشه اسلامی است. فلسفه اخلاق یکی از فلسفه های مضاف است که ایشان در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، تفسیر المیزان و رسائل خود مسائل مربوط به آن را تحت عنوان اعتباریات بحث کرده است. ظاهر دیدگاه های علامه در باب احکام اخلاقی غیر واقع گرایانه است. اما دقت در زوایای اندیشه ایشان روشن می سازد که وی واقع گرا بوده و علی رغم اعتباری دانستن الزامات و حسن و قبح اخلاقی، آنها را مبتنی بر واقعیت تلقی کرده است. به همین دلیل، ایشان را باید جزء واقع گرایان تلقی کنیم. از نظر علامه، حسن و قبح براساس الزام اخلاقی اعتبار می شود و الزام اخلاقی براساس درک لزوم واقعی میان فعل و غایت اعتبار می گردد. غایت اخلاق سعادت است و قصد به دست آوردن سعادت تابع سلیقه و قرارداد و امر و نهی نیست. لذا مطلوبیت آن واقعی است و چون به دست آوردن غایت بدون انجام فعل ممکن نیست، انسان ناگزیر می شود میان خود و افعالی که برای غایت لازمند، ضرورتی را اعتبار کند که آن را الزام اخ لاقی می نامیم. به این ترتیب، اعتباریت الزامات اخلاقی مبتنی بر مطلوبیت واقعی غایت اخ لاق و لزوم واقعی میان فعل و آن غایت است. واقعی بودن مبنای اعتبار حسن و قبح نیز به همین شکل تبیین می شود.
حسن و قبح از دیدگاه علامه سید محمدحسین طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسأله حسن و قبح از قدیم الایام از زمان یونان باستان قبل از میلاد مطرح بوده است؛ مانند سقراط که اولین بار واژه خوب و بد را به کار برد و بعد از او ارسطو آن را در عقل عملی مورد بحث قرار داد. در حوزه اسلام نیز مسأله ح سن و ق بح یکی از مهم ترین مسائل کلامی به شمار می رود و برخی متکلمان آن را اصل محکم در زمینه شناخت افعال خداوند و صفات فعلی او تلقی می کنند.در این مسأله، دیدگاه های متفاوتی پدید آمده است. یکی از آن دیدگاه ها دیدگاه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی1 است. ایشان نظریه اعتباریات را مطرح می کتند و ح سن و ق بح را جزء اع تباریات باالمعنی الاخص می دانند. دیدگاه اعتباریات پیش از علامه نیز مورد بحث واقع شده است. اما علامه از آن به صورت منظم بحث کرد. در این میان، برخی به علامه نسبت نسبی گرایی دادند. اما واقعیت این است که علامه مطلق گراست نه نسبی گرا. ایشان از اعتباری بودن حسن و قبح تفسیر دقیقی ارئه می کند که فهم آن دقت و تدبر عمیق می طلبد.آنچه در این مقاله ارائه شده است، تحلیل و توضیح دیدگاه علامه درباره مسأله حسن و قبح است. در این مقاله سه بخش از هم تفکیک شده است؛ معنا شناسی، معرفت شن اسی و هس تی شناسی. اگر این سه بخ ش صحیح تبیین شود، به لبّ نظر علامه نزدیک خواهیم شد. ایشان در معناشناسی دو معنا برای حسن و قبح ذکر می کنند؛ یکی موافقت و عدم آن با هدف و غرض اجتماعی و دیگری حسن و قبح به معنای ینبغی أن یفعل و لاینبغی أن یفعل.در هستی شناسی حسن و قبح، ایشان قائل به ذاتی و واقعی بودن حسن و قبح است. ایشان حسن و قبح در نفس الامر و حسن و قبح در مقام عمل را تفکیک می کند. حسن و قبح در نفس الامر ثابت است، ولی حسن و قبح در مقام عمل متغیر و تابع احساسات درونی افراد است.در معرفت شناسی حسن و قبح، ایشان نسبی گرا نیست بلکه واقعی بودن حسن و قبح را می پذیرد و عقل توان درک حسن و قبح را دارد.
تحلیل نظام مند قرائت علامه طباطبایی از آموزه «معرفت نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین آموزه های اسلامی برای فعال کردن همه ظرفیت های انسان و رساندن او به عالی ترین رتبه ممکن، آموزه «معرفت نفس» است؛ همان آموزه ای که «دین پژوهان» با رهیافت ها، رویکردها و روش های مختلفی به بررسی آن پرداخته و قرائت های گوناگون و بعضاً متضادی از آن ارائه کرده اند. از جمله این قرائت ها، قرائتِ «علامه طباطبایی» است که با توجه به موقعیت ممتاز ایشان در عرصه دین پژوهی می توان به اهمیت بررسی آن پی برد. بر همین اساس در تحقیق حاضر پس از گزارش قرائتِ «علامه طباطبایی» از آموزه «معرفت نفس» در قالب یک مجمومه منسجم و نظام مند، به ارزیابی آن پرداخته ایم. براساس نتائج حاصل از این تحقیق می توان قرائتِ «علامه طباطبایی» از این آموزه دینی (یعنی «لزوم شهود هویت بالغیر و عین الربطِ نفس برای رسیدن به خداشناسی حضوری») را با توجه به ویژگی هایی چون: ابتناء بحث از آموزه «معرفت نفس» بر «آیات قرآن کریم» و تبیین آن براساسِ «گزاره های نقلی»، ارائه یک نگاه تاریخی، تحلیلی، تطبیقی به جریانِ «معرفت نفس»، اثبات امکانِ «معرفه الله» و «معرفه النفس» و رد استحاله آن، اشاره به راهکار عملیِ «تصفیه قلب» و «نفی خواطر» برای رسیدن به «معرفت نفس»، تأکید بر عدم منافاتِ «معرفت نفس» با «رسالت های اجتماعی» و تلاش برای رسیدن به یک «مدل عملیاتی، رقابتی» از آموزه «معرفت نفس»، به عنوانِ «قرائت معیار» معرفی کرد.
تحلیل و بررسی هدف مندی خلقت و تأثیر آن در تصویر معاد از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
معاد یکی از اصول ادیان توحیدی است که اعتقاد به آن، نقطه فصل و وجه ممیز تفکر دینی از غیر آن است. سخن از معاد در قرآن، از «امکان وقوع» آن شروع شده و به «ضرورت وقوع» این پدیده می رسد و گاهی نیز آن چنان این ضرورت بدیهی است که به عنوان اصلی مفروغٌ عنه از آن گذر می شود. ادله عقلی و براهین فلسفی از جمله استدلالاتی هستند که در اثبات ضرورت معاد ارائه گشته است. در این میان، از جمله راه کارهای قرآن جهت اثبات ضرورت معاد، مسأله هدف مندی خلقت است کهذیل برهان حکمت از آن بحث می شود. در آیات ناظر به برهان حکمت، با ذکر کلیدواژه هایی همچون «عبث»، «لعب»، «باطل» و «سُدی» و نفی تمامی این صفات از خداوند و خلقت او و نیز با تأکید بر «حق بودن» افعال الهی، از یک سو هدف مندی خلقت و از سوی دیگر بازگشت به خداوند و برپایی قیامت به عنوان ضرورتی انکارناپذیر و لازمه هدف مندی خلقت ثابت شده است. تبیین علامه طباطبایی1 در این زمینه با اغلب مفسران متفاوت است. درحالی که نگرش اکثر مفسران پیرامون غایت آفرینش و انسان و نیز حیات اخروی، جبران منافع و لذایذ فوت شده انسان هاست و پیوند میان دنیا و آخرت تکوینی نیست، از دیدگاه علامه غایت خلقت انسان، پیوستن به حق تعالی و حیات سعادتمند ابدی است و پیوند او با حیات اخروی حقیقی و تکوینی است و در همین جهان استعداد و ابزار پیوستن به حق در او موجود است.
علامه طباطبایی و نقد دیدگاه عرفانی در علم تفصیلی الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مباحث الهیات در فلسفه و عرفان نظری جایگاه مهمی داشته و به عنوان احکام و عوارض یا تعینات حقیقت وجود مورد بحث قرار می گیرد. تبیین مراتب علم الهی یکی از مسائل مطرح در این حوزه است. دیدگاه رایج در عرفان نظری، علم تفصیلی قبل از ایجاد را از طریق تعین واحدیت، تبیین نموده است، در تعین واحدیت حق تعالی به شئون و اسماء و کمالات ذات، به نحو تفصیلی و در قالب اعیان ثابته علم پیدا می کند. صور علمی و اعیان ثابته در واحدیت، معیار علم تفصیلی قبل از ایجاد و واسطه ظهور کثرت عینی درعالم خارج به شمار می آیند. سئوال این است که آیا می توان دیدگاه عرفا در انتساب این نحوه از علم تفصیلی به حق تعالی را پذیرفت؟ به نظر می رسد علی رغم مطالبی که در تبیین و تصحیح دیدگاه عرفا ابراز شده، پذیرش علم تفصیلی صوری برای حق تعالی، قابل تامل است، علامه طباطبایی1 دیدگاه عرفانی اعیان ثابته در تبیین علم تفصیلی حق تعالی را هم سیاق با اندیشه ثابتات ازلی معتزله مورد نقد قرار داده است. در این مقاله با روش تحلیلی به تبیین و تقویت نقد علامه بر دیدگاه عرفا پرداخته و نشان داده ایم که پذیرش واحدیت عرفانی به عنوان مرتبه علم تفصیلی حق تعالی قبل از ایجاد یا ظهور، محل تامل و مورد تردید است.