فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر سرمایه روا ن شناختی و تنظیم هیجانی دانش آموزان تیزهوش انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی دانش آموزان دبیرستان علامه حلی 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از بین آنان تعداد 30 نفر (15 نفر در گروه گواه و 15 در گروه آزمایش) از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه جایگذاری شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سرمایه روا ن شناختی لوتانز (2007) (PCQ) و تنظیم هیجان گراس و جان (2003) (ERQ) بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین میانگین پس آزمون سرمایه روان شناختی و تنظیم هیجانی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری 01/0 وجود داشت. علاوه بر این نتایج نشان داد که این مداخله توانسته تأثیر خود را در طول زمان نیز به شکل معناداری حفظ نماید (۰۰۰۱/0>P). درنتیجه آموزش ذهن آگاهی با بهره گیری از فنونی همانند افکار هیجانات و رفتار آگاهانه می تواند به عنوان رویکردی مؤثر برای افزایش سرمایه های روان شناختی و بهبود تنظیم هیجانی دانش آموزان تیزهوش مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه بین رفتار فابینگ و خشنودی زناشویی با نقش میانجی مهارت های ارتباطی در افراد متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۵۴-۱۴۵
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین رفتار فابینگ و خشنودی زناشویی با نقش میانجی مهارت های ارتباطی در افراد متاهل بود. روش این پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش متشکل از مردان و زنان متاهل شهر رودسر در سال 1403 بودند که به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی مراجعه کرده بودند. 258 نفر به روش نمونه گیری در دسترس مورد بررسی قرار گرفتند و به پرسشنامه خودگزارشی مهارت های ارتباطی جرابک (JCSQ؛ جرابک، 2004) و پرسشنامه خشنودی زناشویی (MHS؛ آذرین و همکاران، 1973) و مقیاس عمومی فابینگ (GSP؛ چوتپیتایاسونوند و داگلاس، 2018) پاسخ دادند. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش برخوردار است. نتایج نشان داد که رفتار فابینگ و مهارت های ارتباطی بر خشنودی زناشویی اثر مستقیم و معنادار داشت؛ همچنین اثر مستقیم رفتار فابینگ بر مهارت های ارتباطی معنادار بود (05/0>P)؛ نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که مهارت های ارتباطی در رابطه بین رفتار فابینگ و خشنودی زناشویی نقش میانجی داشت (05/0>P). بر این اساس می توان نتیجه گرفت که رفتار فابینگ به طور مستقیم و با میانجی گری مهارت های ارتباطی بر خشنودی زناشویی اثر داشت.
رابطه بین والدگری هلیکوپتری و اعتیاد به گوشی هوشمند با نقش واسطه ای خودتنظیمی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین والدگری هلیکوپتری و اعتیاد به گوشی هوشمند با نقش واسطه ای خودتنظیمی در دانشجویان انجام شد. پژوهش حاضرتوصیفی- همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در سال 1403 از مقطع کارشناسی تا دکتری بود که از بین آن ها به روش نمونه گیری در دسترس 210 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس والدگری هلیکوپتری (HPS؛ لیموین و باچمن، 2011)، فرم کوتاه پرسشنامه خودتنظیمی (SSRQ؛ کری و همکاران، 2004) و پرسشنامه اعتیاد به تلفن همراه (MPAQ؛ سواری، 1392) استفاده شد. تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار است. نتایج نشان داد که اثرات مستقیم والدگری هلیکوپتری و خودتنظیمی بر اعتیاد به گوشی هوشمند معنادار بود (05/0>P)؛ همچنین اثر مستقیم والدگری هلیکوتری بر خودتنظیمی معنادار بود (05/0>P)؛ نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که خودتنظیمی در رابطه بین والدگری هلیکوپتری و اعتیاد به گوشی هوشمند نقش میانجی داشت (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که والدگری هلیکوپتری به صورت مستقیم و با نقش میانجی خودتنظیمی بر اعتیاد به گوشی هوشمند در دانشجویان اثر داشت.
سواد سلامت روان و عوامل مرتبط با آن در دانشجویان کارشناسی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
48 - 55
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: دانشجویان در معرض خطر مشکلات تهدیدکننده روان مانند استرس، اضطراب و افسردگی هستند و یکی از عوامل موثر بر سلامت روان، سواد سلامت می باشد. این پژوهش با هدف بررسی سواد سلامت روان در دانشجویان کارشناسی انجام شد.روش شناسی: این مطالعه، توصیفی همبستگی بود که با مشارکت ۳۰۰ دانشجوی کارشناسی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ با روش نمونه گیری در دسترس اجرا شد. ابزار پژوهش پرسشنامه الکترونیک شامل پرسشنامه جمعیت شناختی و پرسشنامه سواد سلامت روان اکنور بود. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: میانگین و انحراف معیار نمره کل سواد سلامت روان ۱۳.۳۳±۱۱۰.۰۹ بود و با جنسیت، محل سکونت و سن ارتباط معناداری داشت (۰.۰۵>p).نتیجه گیری: افراد با سواد سلامت روان بالاتر بهتر می توانند مشکلات و اختلالات روانی را تشخیص دهند و منابع حمایتی و درمانی مناسب را شناسایی کنند و یافته ها، آموزش سواد سلامت روان جهت ارتقای بهداشت روان دانشجویان را ایجاب می نماید.
Investigating The Effect of Joint Reading of The Stories in The Book ‘’Talk to Me’’ in Mother-Child Dyads on The Child’s Empathy and Emotional Regulation of Mother(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Studies show that joint parent-child activities have far-reaching effects on a child's emotional, cognitive, and social development. Research also reports the significant impact of mother-child relationships on mother-child interactions. The aim of this study was to investigate The Effect of Joint Reading in Mother-Child dyads on The Child’s Empathy and Emotional Regulation of the Mother.Methods: In the present study, which was conducted as quasi-experimental with the control group, 20 mother-child pairs from Alborz Elementary School in Sanandaj, by quota sampling, were randomly divided into two intervention and control groups. Data collection instruments included a Persian version of EmQue-CA for children and an emotional self-regulation questionnaire by Hoffman and Kashdan for mothers. The mother-child pairs in the intervention group read ten stories for 10 weeks, lasting thirty to forty-five minutes each with the mother and child. Data were analyzed using the ANCOVA and MANCOVA methods.Results: In the intervention group, mean empathy (27.60) and mean tolerance style (21.28) increased, and this difference was statistically significant (p<0.001).Conclusion: The results show that joint reading affects the child's empathy and the mother's emotion regulation. Reading the story helps the child gain a better understanding of the events and improves mother-child interactions.
بررسی میزان بهره گیری تفکر انتقادی در تدوین عناصرهدف و فعالیت های یاددهی و یادگیری برنامه درسی در دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۲۷۹-۲۵۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: تفکر انتقادی یکی از موضوعات اصلی است که در هر برنامه درسی فارغ از محتوای موضوعی بایستی در نظر گرفته شود. با بررسی ادبیات این حوزه به ویژه در دوره اول متوسطه پژوهشی که به بررسی میزان بهره گیری از این سازه پراهمیت در برنامه های درسی بپردازد یافت نشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان بهره گیری تفکر انتقادی در تدوین عناصرهدف و فعالیت های یاددهی و یادگیری برنامه درسی در دوره متوسطه اول انجام شد. روش: در پژوهش حاضر، از طرح ترکیبی و از نوع اکتشافی متوالی استفاده شد. در بخش کیفی، از روش پدیدارشناسی و در بخش کمی، از روش توصیفی – پیمایشی بهره گرفته شده است. در بخش کیفی با 11 نفر از اساتید دانشگاه ها، دبیران و کارشناسان که در حوزه اهداف و برنامه درسی اهل نظر هستند، مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. ابزار جمع آوری داده های پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه مستخرج از بخش کیفی بوده است. جامعه آماری بخش کمی دبیران و کارشناسان در آموزش و پرورش بودند که به روش خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 300 نفر انتخاب شدند. برای تعیین روایی سؤال های مصاحبه و پرسشنامه از روایی صوری و محتوایی و برای برآورد پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تحلیل داده-های پژوهش در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون و در بخش کمی از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون تی استیودنت) در نرم افزار spss نسخه 26 بهره گرفته شد. یافته ها: یافته های کیفی پژوهش حاکی از آن بود که 30 شاخص از منظر مصاحبه شوندگان مهم ترین شاخص های اهداف و 33 شاخص مهمترین شاخص های فرایند یاددهی یادگیری بودند و می توان از شاخص های شناسایی شده برای ارزشیابی و بازنگری اهداف و فرایند دروس دوره متوسطه اول استفاده نمود. یافته های کمی نشان داد میانگین عمل به شاخص های اهداف و فرایند برای دروس دوره متوسطه اول نامطلوب بوده و نیاز به توجه بیشتری دارد. نتیجه گیری: تفکر انتقادی بسان یک بعد پایه ای و مهم در زنجیر نظام آموزشی کشور به ویژه در دوره متوسطه اول
رابطه طرحواره ناسازگار اولیه دیگر جهت مندی با سرزندگی تحصیلی: با نقش میانجیگری حمایت اجتماعی ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۲۷۹-۲۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: منشأ چالش های دانش آموزان، می تواند طرحواره های ناسازگار دوران کودکی باشد که به سرزندگی تحصیلی بستگی داشته و حمایت های اجتماعی ادراک شده، تأثیر زیادی بر افراد دارد. بنابراین بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با سرزندگی تحصیلی با در نظر گرفتن نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده ضروری است. هدف: این پژوهش با هدف پیش بینی سرزندگی تحصیلی بر اساس طرحواره دیگر جهت مندی با نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر ایلام انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهر ایلام در سال (1403) بودکه تعداد (5155) نفر می باشد که تعداد (358) دانش آموز به نمونه گیری تصادفی خوشه ای در سال 1403 انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سرزندگی تحصیلی چاری و دهقانی زاده (1391)، فرم کوتاه طرحواره دیگر جهت مندی یانگ و همکاران (1998) و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) استفاده شد. در این پژوهش رابطه بین متغیرها با آزمون همبستگی پیرسون و مدل پژوهش با تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری آزمون شد (05/0 ≥p). تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-28 و AMOS-24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل مفهومی از برازش مطلوبی برخوردار بود و تمامی روابط بین متغیرها معنادار بودند (05/0 p<). حمایت اجتماعی ادراک شده تأثیر مستقیم مثبت و طرحواره دیگر جهت مندی تأثیر مستقیم منفی بر سرزندگی تحصیلی داشتند و مجموعاً 23 درصد از واریانس آن را تبیین کردند. همچنین، حمایت اجتماعی ادراک شده نقش میانجی گر معناداری در رابطه طرحواره دیگر جهت مندی با سرزندگی تحصیلی ایفا کرد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، می توان نتیجه گرفت که حمایت اجتماعی ادراک شده و طرحواره دیگر جهت مندی، پیش بینی کننده های مهمی برای سرزندگی تحصیلی هستند، به طوری که حمایت اجتماعی بالاتر با سرزندگی بیشتر و دیگر جهت مندی شدیدتر با سرزندگی کمتر همراه است. این یافته ها تلویحات مهمی برای طراحی مداخلات با هدف ارتقای سرزندگی تحصیلی دارد، که می تواند بر تقویت منابع حمایتی و تعدیل طرحواره های ناسازگار متمرکز باشد.
تبیین مدل تعالی پس از ضربه روانی بر اساس شکوفایی با میانجی گری پذیرش خود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۱۳۵-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش های پیشین نشان داده اند که ضربه روانی می تواند تأثیرات عمیقی بر سلامت روان افراد داشته باشد، اما در عین حال، برخی افراد پس از تجربه ضربه، به سطحی از رشد و تعالی پس از ضربه (PTG) دست می یابند. شکوفایی به عنوان یکی از ابعاد مثبت روان شناختی، نقش مهمی در این فرآیند ایفا می کند. با این حال، مکانیسم های زیربنایی این رابطه، به ویژه نقش پذیرش خود به عنوان یک عامل میانجی، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین مدل تعالی پس از ضربه روانی بر اساس شکوفایی با میانجی گری پذیرش خود انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی افرادی بود که تجربه ضربه روانی داشته و برای دریافت خدمات روانشناختی به مراکز ارائه خدمات مشاوره در شهر تهران در سال 1402 مراجعه کرده بودند. از میان آن ها 400 نفر به صورت در دسترس انتخاب شد و به پرسشنامه رشد پس از ضربه روانی (تدسچی و کالهون، 1996)، پرسشنامه شکوفایی (سالمی و همکاران، 1396) و پرسشنامه پذیرش خود (چمبرلین و هاگا، 2001) پاسخ دادند. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان داد که شکوفایی روان شناختی به طور مستقیم و غیرمستقیم (از طریق پذیرش خود) بر تعالی پس از ضربه روانی تأثیر مثبت و معناداری دارد (05/0P<). پذیرش خود به عنوان یک عامل میانجی، نقش کلیدی در تسهیل فرآیند دستیابی به تعالی پس از ضربه ایفا می کند (05/0P<). این نتایج بر اهمیت تقویت پذیرش خود و شکوفایی در مداخلات روان شناختی برای افرادی که تجربه ضربه روانی داشته اند، تأکید می کنند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که تقویت شکوفایی روان شناختی و پذیرش خود می تواند به افراد کمک کند تا پس از تجربه ضربه روانی، به سطحی از تعالی و رشد شخصی دست یابند
Comparison of the Effectiveness of Parent-Child Relationship-Based Play Therapy and Attachment-Based Play Therapy on Internalizing and Externalizing Behavioral Disorders in Children with Learning Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The study aimed to compare the effectiveness of attachment-based play therapy and parent-child relationship-based play therapy on internalizing and externalizing behavioral disorders in children with learning disabilities. Methods: This quasi-experimental study employed a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. A total of 45 children with learning disabilities were selected through purposive sampling and randomly assigned to three groups: attachment-based play therapy, parent-child relationship-based play therapy, and a control group. The study used the Achenbach and Rescorla (2001) Behavioral Disorders Questionnaire to measure internalizing and externalizing behaviors at each stage. Both experimental groups received nine 60-minute therapy sessions. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and ANCOVA to compare the effectiveness of the interventions. Findings: The findings indicated that both attachment-based play therapy and parent-child relationship-based play therapy significantly reduced internalizing and externalizing behavioral disorders in children with learning disabilities, with large effect sizes (η² = 0.864 and η² = 0.773, respectively). Repeated measures ANOVA and ANCOVA confirmed the interventions' effectiveness (p < 0.001), and Bonferroni post-hoc tests revealed significant differences between the experimental groups and the control group, but no significant differences between the two experimental groups. The positive effects were sustained over time, demonstrating the long-term efficacy of both therapeutic approaches. Conclusion: Both attachment-based play therapy and parent-child relationship-based play therapy effectively reduce internalizing and externalizing disorders in children with learning disabilities, with lasting effects over time.
Identifying Factors Shaping Parental Responses to Children’s Negative Emotions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to explore the individual, relational, and contextual factors that shape how parents respond to their children’s negative emotions. Methods and Materials: A qualitative design was employed to capture the lived experiences of parents in managing children’s emotional challenges. Twenty-two parents from Chile participated in semi-structured interviews, focusing on their perceptions, attitudes, and practices when responding to children’s negative emotions such as sadness, anger, and frustration. Participants were recruited through community centers and parenting networks, ensuring diversity in socio-demographic backgrounds. Interviews were audio-recorded, transcribed verbatim, and analyzed using thematic analysis with the support of NVivo 14 software. Data collection continued until theoretical saturation was reached. Trustworthiness was ensured through peer debriefing, reflexive memos, and constant comparison during coding. Findings: Analysis revealed four overarching themes. (1) Emotional awareness and regulation in parents highlighted recognition of children’s emotions, self-regulation strategies, empathy, cultural norms in emotional expression, and awareness of emotional contagion. (2) Parenting beliefs and attitudes encompassed views on discipline, developmental understanding, attitudes toward emotional expression, emotion-coaching roles, intergenerational patterns, and moral or religious values. (3) Contextual and social influences included family environment, societal expectations, work–life balance, socioeconomic challenges, peer and social networks, and media exposure. (4) Coping strategies in responding to children’s negative emotions featured immediate reactions, long-term approaches, distraction and redirection, seeking external support, and communication techniques. Illustrative quotations underscored the variability and complexity of parental practices. Conclusion: The findings suggest that parents’ responses to children’s negative emotions are multifaceted, shaped not only by individual self-regulation and beliefs but also by cultural expectations, social contexts, and available coping resources. These insights underscore the need for interventions that support parental emotional awareness, resilience, and communication skills, while addressing contextual stressors to promote more adaptive emotion socialization.
مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درمان های روان شناختی، با تأکید بر منابع درونی فرد در مقابله با بیماری های روانی، تدابیر درمانی مناسبی برای کمک بیماران، به خصوص زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی فراهم نموده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه پژوهش کلیه زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی شهر ساری بودند. ۳۶ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش، آزمایش و گواه تقسیم شدند و گروه های آزمایش، ۸ جلسه درمان دریافت کردند. ابزارها شامل پرسش نامه های تنظیم هیجان گارنفسکی، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، درد محمدیان و غربالگری سمپتوم پیش از قاعدگی بود. داده ها با روش کوواریانس چند متغیره، آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمرات میانگین درد، کیفیت زندگی و تنظیم هیجان در اثر درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری تفاوت معناداری وجود ندارد. هر دو درمان با توجه به ماهیت روان شناختی اختلال ملال پیش از قاعدگی باعث بهبود کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و درد شدند. نتیجه گیری: درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی مؤثر است. پیشنهاد می شود برای درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی از آن استفاده شود.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودشناسی انسجامی و کاهش رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان بزهکار خودآسیب رسان کانون اصلاح و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودشناسی انسجامی و کاهش رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان بزهکار خود آسیب رسان کانون اصلاح و تربیت بود. این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه نوجوانان پسر بزهکار دارای تجربه خود آسیب رسانی کانون اصلاح و تربیت شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آنها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 36 نفر انتخاب شدند. این تعداد در دو گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه به طور تصادفی جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (۲۰۰۸، ISK) و رفتارهای خودآسیب رسان کلونسکی و همکاران (2009، ISAS) جمع آوری شد. مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 10 جلسه 90 دقیقه و هفته ای یک بار اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و پس آزمون خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیب رسان در سطح 05/0تفاوت معناداری وجود داشت و علاوه براین بین میانگین پس آزمون و پیگیری این دو متغیر نیز تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. از یافته های فوق می توان نتیجه رگفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیب رسان موثر و ماندگار است.
مقایسه ی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی اسلامی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتار پر خطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۲۴-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی اسلامی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتار پرخطر انجام شد. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه این پژ وهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر رشت در سال 1402 بود که از بین آن ها، 45 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (15 نفره) تخصیص یافتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005، DTS) بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. یافته ها نشان داد هر دو گروه مهارت های زندگی اسلامی و ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس نسبت به گروه کنترل بر متغیر تحمل پریشانی و مؤلفه های آن اثربخش تر هستند (05/0>P). همچنین بین دو گروه مداخله برای متغیر تحمل پریشانی و مؤلفه های آن، تفاوت معنادار (05/0>P)؛ و نشان دهنده اثربخشی بیشتر ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس نسبت به آموزش مهارت های زندگی اسلامی بود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت درمان ذهن آگاهی یک مداخله اثربخش تر از مهارت های زندگی اسلامی بر افزایش تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتار پرخطر می باشد.
نقش میانجی خودکنترلی در رابطه بین حمایت اجتماعی و ولع مصرف در معتادان در حال ترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکنترلی در رابطه بین حمایت اجتماعی و ولع مصرف در معتادان در حال ترک بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را معتادان در حال ترک در شهر رشت در سال 1402 تشکیل دادند که در پژوهش حاضر 370 نفر با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ولع مصرف (DCQ، سوموزا و همکاران، 1995)، مقیاس خودکنترلی (SCS، تانجنی و همکاران، 2004) و مقیاس حمایت اجتماعی (SSS، زیمت و همکاران، 1988) پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین حمایت اجتماعی اثر مستقیم، مثبت و معنادار بر خودکنترلی و اثر مستقیم، منفی و معنادار بر ولع مصرف داشت (01/۰>P). خودکنترلی در رابطه بین حمایت اجتماعی با ولع مصرف نیز نقش میانجی داشت (01/۰>P). یافته های پژوهش نشانگر نقش میانجی خودکنترلی در ارتباط بین حمایت اجتماعی با ولع مصرف بود و اهمیت حمایت اجتماعی در پیش بینی مستقیم و غیرمستقیم ولع مصرف را آشکار ساخت.
پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان بر اساس ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان بر اساس ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین بود. روش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران و فرزندانشان در سال 1401-1400 بود. روش نمونه گیری به صورت غیرتصادفی و دردسترس بود که از این بین 382 نفر با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. اما در نهایت داده های 350 نفر مورد تحلیل قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه تمایزیافتگی خود اسکورون و فریدلندر (1988 DSI-SF,)، سیاهه ساختار شخصیت کاستا و نئومک کری (1985 NEO-FFI,) و مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978 DAS-26,) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین مؤلفه های ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین با تمایزیافتگی فرزندان رابطه معناداری وجود داشت (05/0>P) و در مجموع 3/56 درصد از واریانس متغیر تمایزیافتگی فرزندان را تبیین می کنند (05/0>P). به طورکلی می توان بیان داشت که برای ارتقای تمایزیافتگی خود باید به نقش ساختار شخصیت والدین و نگرش های ناکارآمد آنان توجه ویژه داشت.
پیش بینی رفتارهای خود آسیب رسان براساس سبک های فرزند پروری والدین و باورهای فراشناختی در نوجوانان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۸۲-۱۷۵
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش پیش بینی رفتارهای خود آسیب رسان براساس سبک های فرزندپروری والدین و باورهای فراشناختی بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان پسر شهر قشم بودند که در دوره متوسطه دوم در سال 1402- 1401 مشغول به تحصیل بودند که از بین آنها به صورت در دسترس 319 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه رفتارهای خود آسیب رسان سانسون و همکاران (SIB، 1998)، شیوه های فرزند پروری بامریند (BPMQ، 1991) و باورهای فراشناختی ولز (MCQ، 2004) بود. روش تحلیل پژوهش، تحلیل رگرسیون به روش همزمان بود. یافته ها نشان داد که رابطه سبک فرزند پروری مقتدرانه و باورهای فراشناختی با رفتارهای خود آسیب رسان منفی و معنادار بود (05/0>p). همچنین ارتباط سبک های فرزند پروری مستبدانه و سهل گیرانه با رفتارهای خود آسیب رسان مثبت و معنادار گزارش شد (05/0>p). همچین در مجموع 171/0 واریانس متغیر رفتارهای خود آسیب رسان توسط متغیرهای پیش بین تبیین شد (05/0>p). نتیجه گیری می شود سبک های فرزندپروری والدین و باروهای فراشناختی در پیش بینی رفتارهای خود آسیب رسان در نوجوانان نقش اساسی دارد.
اثربخشی درمان کوتاه مدت راه حل محور بر انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی در زنان دچار تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی در زنان دچار تعارضات زناشویی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی زنان دارای تعارضات زناشویی بود که در سال 1400-1399 به مراکز مشاوره شهر اهواز مراجعه کرده بودند. از بین آنها با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دور گروه 15 نفری آزمایش و گواه گمارده شدند. برنامه آموزش راه محور هر هفته یک جلسه 90 دقیقه ای در مورد گروه آزمایش اجرا شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های انعطاف پذیری روانشناختی دنیس و وندروال (CFI، 2010)، خودتنظیمی هیجان هافمن و کشدن (ESQ، 2010) و تعارضات زناشویی ثنایی و براتی (MCQ، 1387) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 001/0>P وجود داشت. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت آموزش راه حل محور بر افزایش انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی زنان دچار تعارضات زناشویی، موثر است.
واکاوی خلاءهای موجود در مشاوره پیش از ازدواج از نگاه صاحب نظران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
۱۱۷-۹۰
حوزههای تخصصی:
هدف: ازدواج به عنوان نهادی اجتماعی کلیدی، با چالش های زندگی مدرن مواجه است که ضرورت مشاوره پیش از ازدواج را برجسته می کند. این پژوهش با هدف واکاوی خلاءهای مشاوره پیش از ازدواج از نگاه صاحب نظران، به شناسایی نقاط ضعف و ارائه راهکارهایی برای بهبود کیفیت و اثربخشی این خدمات می پردازد. روش: پژوهش حاضر، کیفی با رویکردی اکتشافی و با کارگیری روش کیفی تحلیل مضمون بود. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 15 شرکت کننده (10 زن و 5 مرد) جمع آوری و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها: پس از تحلیل داده ها، گزاره های معنادار در قالب 120 مضمون پایه، 5 مضمون سازمان دهنده و 16 مضمون فراگیر دسته بندی شدند. پنج مضمون سازمان دهنده شامل الزامات مشاوره پیش از ازدواج، زمینه های مناسب در ارتقای مشاوره، چالش ها و خلاءهای موجود، استراتژی ها و راهبردهای لازم، و پیامدهای مشاوره پیش از ازدواج شناسایی بود. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که ارتقای اثربخشی مشاوره پیش از ازدواج در ایران نیازمند تطبیق مدل های معتبر بین المللی با شرایط فرهنگی، استانداردسازی خدمات مشاوره، مشارکت نهادهای سیستمی، استفاده از فناوری هدفمند، و رفع چالش های فرهنگی-ساختاری است تا بتواند نرخ طلاق را کاهش داده و روابط زناشویی پایدار و سالمی را در جامعه تقویت کند.
واکاوی تجربه زیسته دانش آموزان دختر متوسطه دوم موفق به تصمیم گیری شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
۲۳۳-۲۰۲
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر واکاوی تجربه زیسته دانش آموزان موفق در تصمیم گیری شغلی می باشد. روش: روش پژوهش کمی _کیفی است. در بخش کمی، از پرسشنامه تصمیم گیری شغلی بتزو تایلور(۱۹۸۳) برای شناسایی دانش آموزان موفق در تصمیم گیری شغلی و در بخش کیفی(نظریه زمینه ای)، از مصاحبه عمیق برای بررسی تجربیات دانش آموزان موفق در تصمیم گیری شغلی، استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر در پایه یازدهم و دوازدهم در سال تحصیلی ۱۴۰۱_۱۴۰۲ در شهر کرمانشاه است و شیوه ی نمونه گیری در مرحله کمی با هدف شناسایی دانش آموزان موفق در تصمیم گیری شغلی به صورت خوشه ای تصادفی انجام شد، که ۲۰۰ دانش آموز پرسشنامه تصمیم گیری شغلی را تکمیل کردند. در مرحله دوم نمرات دانش آموزان محاسبه و کسانی که نمره بالاتر از یک انحراف معیار کسب کردند به عنوان دانش آموزان موفق در تصمیم گیری شغلی شناسایی شدند، و با ۱۵ نفر از آنها مصاحبه عمیق به عمل آمد که در دو مصاحبه آخر اطلاعات جدیدی به دست نیامد و داده ها به اشباع رسید. یافته ها: پس از بررسی و کد گذاری داده های هر گروه در سه مرحله کد گذاری باز، محوری و انتخابی در مجموع ۴۲ مفهوم در رابطه با تجربیات دانش آموزان موفق در تصمیم گیری شغلی به دست آمد که در قالب ۱۰ کد محوری دسته بندی شدند و در نهایت در ۳ کد انتخابی: خودشناسی، عوامل محیطی و شغل شناسی طبقه بندی شدند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت شناخت دانش آموز از خود، شغلی که در نظر دارد و محیطی که در آن قرار دارد، در تصمیم گیری شغلی او نقش بسزا و تاثیر گذاری دارند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبر کندریا در بیماران دارای دیابت نوع دو در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات مختلف نشان دادند که اضطراب سلامت به میزان بالایی در بیماران مبتلا به دیابت مشاهده می شود. این اضطراب می تواند زمینه ساز اختلال سایبرکندریا نیز باشد. علی رغم بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی سلامت روان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، در مورد اثربخشی این رویکرد درمانی بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بین بیماران مبتلا به دیابت، خلأ پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در شهر تهران انجام شد. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در مراکز درمانی شهر تهران (انجمن دیابت تهران و مرکز دیابت نیاوران) بودند (589 نفر) بود. برای انتخاب نمونه آماری، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شدت سایبرکندریا (مک الروی و شولین، 2014) استفاده شد. هم چنین برای اعضای گروه آزمایش، 8 جلسه 90 دقیقه ای از پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2006؛ هیز و همکاران، 1999) برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس طرح درون گروهی- بین گروهی و نرم افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تمامی مؤلفه های سایبرکندیا در گروه آزمایش مؤثر بود (001/0 P<) و این کاهش، پایداری خود را در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود، روان شناسان حوزه سلامت از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کاهش نشانگان اضطراب سلامت، به ویژه در افراد مبتلا به سایبرکندریا استفاده کنند.