فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین صدا بیزاری و پرخاشگری با نقش میانجی حساسیت اضطرابی در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دانشگاه گیلان در سال 1403 بود که به روش نمونه گیری در دسترس 200 نفر از آن ها در یک نظرسنجی آنلاین مشارکت کردند و به پرسشنامه پرخاشگری باس-پری (BPAQ؛ باس و پری، 1992)، پرسشنامه صدا بیزاری (MQ؛ وو و همکاران، 2014) و مقیاس حساسیت اضطرابی تجدید نظر شده (ASI-R؛ رایس و پترسون، 1986) پاسخ دادند. داده ها به روش تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار است. نتایج نشان داد که صدابیزاری و حساسیت اضطرابی بر پرخاشگری به طور مثبت اثر مستقیم داشتند؛ همچنین صدابیزاری بر حساسیت اضطرابی به طور مثبت اثر مستقیم داشت (05/0>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که حساسیت اضطرابی در رابطه بین صدابیزاری و پرخاشگری نقش میانجی داشت (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که صدابیزاری به عنوان یک محرک آزار دهنده به صورت مستقیم و با میانجی گری حساسیت اضطرابی بر افزایش پرخاشگری موثر است.
رابطه کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی با اعتیاد به بازی های آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه انجام بازی های آنلاین به بخشی جدایی ناپذیر از سرگرمی های نوجوانان تبدیل شده است، آنچنان که برای برخی از آنان جدا ساختن زندگی از این نوع بازی ها ناممکن شده و اعتیاد به این بازی ها منجر می شود. بررسی ها نشان داده است که برخی توانمندی های شناختی نظیر کارکردهای اجرایی مناسب و باورهای خودکارآمدی می توانند عامل بازدارنده و ضربه گیر اعتیادهای رفتاری مشابه با اعتیاد به بازی های آنلاین شد. هدف: این مطالعه با هدف رابطه کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی با اعتیاد به بازی های آنلاین انجام شده است. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 250 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه شهر تهران بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اختلال بازی اینترنتی (پونتز، 2014)، پرسشنامه توانایی های شناختی (نجاتی، 1392) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (مورگان- جینگز و همکاران، 2004) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری انجام شد. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین خودکارآمدی تحصیلی و کارکردهای اجرایی با اعتیاد به بازی های آنلاین رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 ≥P). نتایج حاصل از رگرسیون چندگانه نشان داد که 20 درصد از واریانس اعتیاد به بازی های آنلاین توسط کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی تبیین می شود. نتیجه گیری: بنابراین کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی تلویحات کاربردی فراوانی در زمینه های پژوهشی، سبب شناسی و درمان اعتیاد به بازی های آنلاین دارد.
Comparison of the Effectiveness of Olson's Marital Enrichment Training, Lazarus's Multimodal Therapy, and Islamic Approach-Based Marital Skills Training on Marital Satisfaction and Conflicts among Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of Olson's marital enrichment training, Lazarus's multimodal therapy, and Islamic approach-based marital skills training on marital satisfaction and conflicts among couples. Methods: The present study is applied in terms of its objective and quasi-experimental with a pretest-posttest design, involving three experimental groups and one control group. The statistical population included couples who referred to psychology centers and clinics in Isfahan during the second half of 2023. Among them, 80 participants (40 couples) with low compatibility and dissatisfaction with marital life were selected using a non-random convenience sampling method. They were then randomly and equally divided into four groups of 20 individuals (10 couples per group). The measurement tools included the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (Fowers & Olson, 1998), the Marital Conflict Questionnaire (Sanaei & Barati, 2008), and the intervention packages for multimodal therapy based on Lazarus's approach, Olson's marital enrichment program, and Islamic approach-based marital skills training (Salarifar, 2021). Each experimental group underwent eight 90-minute training sessions. Findings: The results indicated that all three educational-therapeutic packages were effective in reducing conflicts and increasing marital satisfaction. Conclusion: Based on the findings of this study, it is recommended that qualitative research be conducted to identify the factors contributing to marital dissatisfaction and conflicts. Subsequently, any of these three therapeutic and educational approaches can be utilized for more in-depth resolution of couples' issues.
مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت و ذهنی سازی بر احساس شرم مادران کودکان با نارسایی هوشی آموزش پذیر شهر فارسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۳۴-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت و ذهنی سازی بر احساس شرم مادران کودکان با نارسایی هوشی آموزش پذیر شهرستان فارسان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان با نارسایی هوشی آموزش پذیر شهرستان فارسان در نیمه دوم سال 1402 بود که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر از آنها انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه احساس شرم درونی شده (ISS؛ کوک، 1987) و مصاحبه بالینی (CI، انجمن روانپزشکی امریکا، 2022) بود. گروه آزمایش اول تعداد 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت و گروه آزمایش دوم 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان ذهنی سازی را دریافت کردند. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که پیش آزمون احساس شرم با نمرات پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشت (01/0>P). همچنین نتایج دلالت بر این داشت که هر دو درمان نسبت به گروه کنترل تغییرات معناداری در احساس شرم ایجاد کردند (01/0>P)؛ ضمن اینکه مشخص شد درمان ذهنی سازی نسبت به درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت در طول زمان تفاوت معنی دار بیشتری ایجاد کرد (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که هر دو درمان و به خصوص درمان ذهنی سازی روش درمانی کارآمدی در بهبود احساس شرم است.
مدل انعطاف پذیری خانواده بر اساس آیات و روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
43 - 62
حوزههای تخصصی:
پژوهش کنونی با هدف طراحی مدل انعطاف پذیری خانواده بر اساس آیات و روایات انجام شد. روش پژوهش تحلیل کیفی محتوای متون دینی بود. منابع پژوهش قرآن کریم، تفاسیر، روایات و نمونه پژوهش، شامل گزاره های توصیفی و تبیینی مرتبط با حوزه معنایی انعطاف پذیری خانواده در آیات و روایات بود، که به شکل هدفمند انتخاب شد. پس از استخراج محتوای مرتبط با انعطاف پذیری خانواده در فرایند تحلیل داده ها، در قالب چهار مؤلفه، چهار حیطه، دو قطب و دو بعد کدگذاری و در نهایت در قالب یک مدل صورت بندی شد؛ سپس برای بررسی روایی محتوایی مدل انعطاف پذیری خانواده، از شاخص روایی محتوایی (CVI) و ضریب نسبی روایی محتوایی (CVR) استفاده شد و به 25 کارشناس ارجاع گردید. یافته ها نشان داد مدل انعطاف پذیری خانواده: الف) انعطاف پذیری خانواده بر اساس آیات و روایات، دارای چهار مؤلفه، دو بعد، دو قطب و چهار حیطه می باشد و قدرت تشخیص چهار نوع سیستم خانوادگی را دارد؛ ب) مؤلفه ها عبارت اند از: نرمی، آسان گیری، همراهی و موافقت؛ ج) دو بعد عبارت اند از: 1. بعد امور عرفی و شرعی غیرالزامی و 2. بعد شرعی الزامی؛ د) دو قطب عبارت اند از: 1. خانواده انعطاف پذیر انعطاف ناپذیر و 2. خانواده مقاوم سازش کار؛ ه .) حیطه ها عبارت اند از: 1. مدیریت و رهبری؛ 2. نقش ها؛ 3. قوانین؛ 4. گفت وگوها و مذاکرات؛ ه .) چهار نوع سیستم خانوادگی عبارت اند از: 1. خانواده انعطاف پذیر مقاوم؛ 2. خانواده انعطاف پذیر سازش کار؛ 3. خانواده انعطاف ناپذیر مقاوم؛ 4. خانواده انعطاف ناپذیر سازش کار.
مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند بود. روش شناسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل شامل کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی پسر 9 تا 12 ساله مبتلا به ضرب آهنگ شناختی کند شهر تبریز در سال 1402 بود. حجم نمونه شامل 45 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در گرو ه های آزمایش و گواه جایگماری شدند. برای گروه آزمایشی اول آموزش تاب آوری طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته و برای گروه آزمایشی دوم، آموزش تنظیم شناختی هیجان طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته اجرا شد. در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ضرب آهنگ شناختی کند، مقیاس پردازش هیجانی و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند تاثیر دارد (05/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو روش درمانی در پردازش هیجانی و اضطراب تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0p>). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش اهمیت استفاده از مداخلات روان شناختی هدفمند مانند آموزش تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان را در بهبود مؤلفه های هیجانی کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند نشان می دهد و بر لزوم توجه به این کودکان در برنامه های آموزشی تأکید دارد.
پیش بینی بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک اوتیسم بر اساس خودمهارگری و خودشناسی انسجامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، پیش بینی بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک اوتیسم بر اساس خودمهارگری و خودشناسی انسجامی بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع توصیفی-پیمایشی و با هدف کاربردی انجام شد. جامعه آماری شامل 100 نفر از مادران کودکان اوتیسم شهر تهران بود که با روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد بهزیستی روانشناختی ریف (2002)، خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (2008) و خودمهارگری تانجنی و همکاران (2004) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی و رگرسیون چندگانه انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین بهزیستی روانشناختی، خودمهارگری و خودشناسی انسجامی در مادران دارای کودک اوتیسم ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. مدل رگرسیونی پژوهش تأیید شد و ضریب تعیین تعدیل شده 0.864 به دست آمد که بیانگر آن است که 86.4 درصد تغییرات بهزیستی روانشناختی توسط این دو متغیر پیش بینی می شود. همچنین، تاثیر خودمهارگری بر بهزیستی روانشناختی نسبت به خودشناسی انسجامی قوی تر بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش اهمیت نقش خودمهارگری و خودشناسی انسجامی را در ارتقای بهزیستی روانشناختی مادران کودکان دارای اوتیسم نشان می دهد. برنامه های مداخله ای با هدف تقویت این ویژگی ها می توانند به بهبود کیفیت زندگی این مادران کمک کنند.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی و مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی و گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج بود. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. ۷۵ نفر از دانشجویان ورودی مهرماه ۱۴۰۲ دانشگاه آزاد اسلامی واحد الهیه مشهد به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه ۲۵ نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. گروه درمانی وجودی در قالب ۱۰ جلسه و گروه درمانی پذیرش و تعهد در قالب ۸ جلسه گروهی برگزار شد. ابزار پژوهش، مقیاس احساس تنهایی UCLA بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین گروه ها از نظر کاهش احساس تنهایی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.01). هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری در احساس تنهایی نشان دادند و این کاهش در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری حفظ شد. همچنین، مقایسه میانگین ها نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری نسبت به گروه درمانی وجودی داشت. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که هر دو رویکرد درمانی می توانند در کاهش احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج مؤثر باشند، اما مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد کارایی بیشتری دارد. بر این اساس، می توان از این روش ها در برنامه های مشاوره و سلامت روان دانشگاهی بهره گرفت.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مصاحبه انگیزشی بر تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: تصویر بدنی تجسم درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرشی را در بر می گیرد. پژوهش ها نشان داده اند که هر دو شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مصاحبه انگیزشی بر تصویر بدنی مؤثراست، اما در زمینه کاربرد این درمان ها و مقایسه آنها در تصویر بدنی در جامعه مورد پژوهش، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مصاحبه انگیزشی بر تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان 30 – 50 ساله مبتلا به سرطان پستان بودند که جهت درمان به بیمارستان فیروزگر در شهر تهران در سال 1401 مراجعه کردند که جراحی ماسکتومی دریافت کردند. نمونه پژوهش از نوع در دسترس و شامل 45 نفر (برای هر گروه 15 نفر؛ یعنی 15 نفر در گروه آزمایشی اول، یعنی 15 نفر در گروه آزمایشی دوم و 15 نفر نیز در گروه گواه) بود. ابزار پژوهش شامل؛ آزمون تصویر بدنی فیشر (1970)، خلاصه جلسات مصاحبه انگیزشی میلر و رولینک (2012) و خلاصه جلسات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2019) بود. هر دو درمان به مدت 60 دقیقه در هر جلسه ارائه شد و داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته و برنامه SPSS-26 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی بر نمرات تصویر بدنی، در پس آزمون اثر معنی دار داشت. پیگیری سه ماهه هم پایداری این اثر را نشان داد. مداخله آزمایشی منجر به تغییر در گروه آزمایش شده است و نمرات تصویر بدنی اقزایش یافته است (01/0 p<). همچنین میانگین تصویر بدنی در گروه درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش از گروه مصاحبه انگیزشی بیشتر بود. نتیجه گیری: با دو روش درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی، می توان تصویر بدنی را در زنان مبتلا به سرطان پستان بهبود داد. یافته ها
بررسی تأثیر سلول درمانی بر افزایش ترشح سرتونین در افسردگی به وسیله سلول های بنیادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۲۵۳-۲۳۹
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سلول های بنیادی نقش مهمی در بازسازی بافت ها و درمان بیماری ها دارند، بنابراین مطالعه حاضر باهدف بررسی تأثیر سلول درمانی برافزایش ترشح سرتونین در افسردگی به وسیله سلول های انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر شیوه اجرا تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش موش های بالغ نژاد سوری، معروف به رت سوری بودند. تعداد 40 موش رت سوری به صورت هدفمند و بر اساس معیارهای ورود به تحقیق، به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 20 عدد). ابتدا سطح سروتونین خون دو گروه اندازه گیری شد، سپس گروه آزمایش سلول های بنیادی بند ناف را از طریق تزریق دریافت کرد و در این زمان گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پس از دریافت سلول های بنیادی، میزان ترشح سروتونین دو گروه مجدداً موردبررسی قرار گرفت، در تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 25 و تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون میزان ترشح سرتونین در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود داشت (01/0>p)، بنابراین سلول درمانی موجب افزایش میزان ترشح سرتونین در افسردگی به وسیله سلول های بنیادی شده است. نتیجه گیری: سلول های بنیادی می توانند به عنوان نویدبخش درمان بیماری های شناختی و روانی و استراتژی های درحال توسعه جدید برای درمان بیماری های سیستم عصبی ازجمله افسردگی در نظر گرفته شوند.
Designing a Structural Model of Marital Satisfaction Based on the Components of Systemic–Spiritual Couple Therapy with the Mediating Role of Power Structure in the Family(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to design and validate a structural model of marital satisfaction based on the components of systemic–spiritual couple therapy, with the mediating role of the family power structure. Methods and Materials: The research adopted a descriptive–correlational design with an applied objective. The statistical population included all couples in Isfahan who had been married for at least five years. Using convenience sampling, 384 participants (192 couples) were selected from counseling centers. Participants completed the ENRICH Marital Satisfaction Questionnaire, the Family Power Structure Questionnaire, and the Systemic–Spiritual Couple Therapy Scale. Data were analyzed using Pearson correlation, multiple regression, and structural equation modeling (SEM) with AMOS software. Findings: Results showed that systemic–spiritual couple therapy had a significant positive effect on marital satisfaction (β = 0.54, p < 0.001) and on the family power structure (β = 0.61, p < 0.001). The family power structure also significantly predicted marital satisfaction (β = 0.24, p < 0.01), confirming its mediating role. The overall model demonstrated good fit indices, supporting the hypothesized relationships among variables. Regression analysis also revealed that the components of systemic–spiritual couple therapy and family power structure together explained 25% of the variance in marital satisfaction (R² = 0.25, F = 66.51, p < 0.001). Conclusion: The findings support the effectiveness of systemic–spiritual couple therapy in enhancing marital satisfaction, both directly and indirectly through improvements in family power dynamics. The proposed model underscores the importance of integrating spiritual and systemic interventions with structural family variables to improve relationship outcomes.
الگوی ساختاری نارسایی هیجانی با پرخاشگری رقابتی در ورزشکاران فوتبالیست: نقش میانجی گر تحمل ناکامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۲۱۳-۱۹۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: پرخاشگری و خشونت نتیجه نهایی یک وضعیت روانی معیوب و غیرقانونی است که وقوع آن در ورزش قطعاً ممکن است عواقب منفی داشته باشد و امنیت ورزشکاران و تماشاگران را به خطر بیندازد. بنابراین بررسی سازه های روانشناختی تأثیرگذار بر پرخاشگری ورزشکاران در جهت مدیریت هیجان های منفی در محیط های ورزشی یک ضرورت کابردی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف الگوی ساختاری نارسایی هیجانی با پرخاشگری رقابتی در ورزشکاران فوتبالیست: نقش میانجی تحمل ناکامی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است که به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی فوتبالیست های حرفه ای شاغل در لیگ استان مازندران در سال 1402 بودند. نمونه پژوهش 280 نفر از فوتبالیست های تیم های استان مازنداران بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های نارسایی هیجانی (تورنتو، 1994)، تحمل ناکامی (هارینگتون، 2005) و پرخاشگری رقابتی (ماکسول و موریس، ۲۰۰۷) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS.26 و AMOS.24 با استفاد از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که نارسایی هیجانی و تحمل ناکامی بر پرخاشگری رقابتی ورزشکاران فوتبالیست اثر مثبت و مستقیمی دارند. همچنین نارسایی هیجانی با میانجی گری تحمل ناکامی بر پرخاشگری رقابتی اثر غیرمستقیم معنادار دارد. در نهایت 40 درصد از واریانس پرخاشگری رقابتی توسط متغیرهای نارسایی هیجانی و تحمل ناکامی قابل تبیین بود. نتیجه گیری: تجربه ناکامی خارج از تحمل فرد، باعث ایجاد هیجانات ناخوشایندی از قبیل خشم می شود که به نوبه خود پیامدهای روانشناختی، اجتماعی و اخلاقی را برای ورزشکاران به همراه دارد. بنابراین بهتر است ورزشکارانی که مستعد احساسات خشمگینانه و پرخاشگرایانه هستند، شناسایی کرده تا بتوان به بهبود عملکرد ورزشی و پیشگیری از آسیب های روانی ورزشکاران کمک شا
اثربخشی درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی زنان مواجه شده با پیمان شکنی همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی زنان مواجه شده با پیمان شکنی همسر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 18 شهر تهران در سال 1402 بود. از بین جامعه ی آماری پژوهش تعداد 30 زن به روش دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفر آزمایش و کنترل جایگذاری شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انعطاف پذیری هیجانی رشید و بیات (1398، EFI) و معنای زندگی استگر و همکاران (2006، MLQ) استفاده شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه درمان راه حل محور گرانت را دریافت نمودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری، مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی در دو گروه تفاوت معناداری در سطح 01/0>P وجود داشت. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درمان راه حل محور تأثیر قابل قبولی در بهبود انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی افراد مواجه شده با پیمان شکنی همسر داشته است.
نقش میانجی مشکلات بین فردی در رابطه بین اختلال بازی اینترنتی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۴۴-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی مشکلات بین فردی در رابطه بین اختلال بازی اینترنتی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان انجام شد. این پژوهش توصیفی_همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان مقطع متوسطه اول و دوم شهر تهران در سال 1403 بودند. حجم نمونه در این مطالعه 251 نفر در نظر گرفته شد که به روش نمونه گیری در دسترس از طریق مدارس انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه مشکلات بین فردی (IIP-32؛ بارخام و همکاران، 1996)، فرم کوتاه مقیاس نه گویه ای اختلال بازی اینترنتی (IGDS9-SF؛ پونتز و گریفث، 2015) و پرسشنامه هراس اجتماعی (SPIN؛ کانر و همکاران، 2000) استفاده شد. تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری گویای این بود که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج نشان داد که اثر مستقیم اختلال بازی اینترنتی و مشکلات بین فردی بر اضطراب اجتماعی معنادار بود، همچنین اثر اختلال بازی اینترنتی بر مشکلات بین فردی معنادار بود (05/0>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که مشکلات بین فردی در رابطه بین اختلال بازی اینترنتی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان نقش میانجی داشت (05/0>P). نتایج دلالت بر این داشت که اختلال بازی اینترنتی به صورت مستقیم و با میانجی گری مشکلات بین فردی بر میزان اضطراب اجتماعی نوجوانان تاثیر دارد.
کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان: یک مطالعه مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
والدگری مبتنی بر توانمندی رویکردی است که در آن والدین به فرزندان کمک می کنند تا توانمندی های خود را بشناسند و پرورش دهند و همچنین از آنها بهره برداری کنند. پژوهش حاضر با هدف مرور سیستماتیک کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی انجام شد و در آن مقاله های منتشر شده در حوزه کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان طی سال های 2015 تا 2024 (1394 تا 1403) بررسی شد. برای دسترسی به مقاله ها، کلیدواژه های "والدگری مثبت"، "والدگری مبتنی بر توانمندی" و "والدگری مبتنی بر نقاط قوت" در عنوان و چکیده مقاله های منتشر شده در پایگاه های تخصصی مجلات نور، پرتال جامع علوم انسانی، پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران) و کلیدواژه های"positive parenting"، "strength-based parenting" در پایگاه های Scopus، Science Direct، Elsevier، Google Scholar و Semantic Scholar بررسی شد. در جستجوی اولیه، 39 مقاله به دست آمد که بر اساس معیارهای ورود و خروج شامل در دسترس بودن متن مقاله و انجام پژوهش بر روی نمونه نوجوان و دستورالعمل موارد ترجیحی برای گزارش مقالات مرور سیستماتیک و فراتحلیل (PRISMA)، در نهایت 15 مقاله وارد مطالعه شد. نتایج نشان داد که والدگری مبتنی بر توانمندی با اضطراب، افسردگی، پریشانی روان شناختی و استرس رابطه معکوس دارد و با بهزیستی، رضایت از زندگی، خودکارآمدی، استحکام ذهنی و پیامدهای مثبت تحصیلی مانند انگیزه تحصیلی، تعلق به مدرسه، درگیری تحصیلی و کاهش فرسودگی تحصیلی رابطه مستقیم دارد. والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان اهمیت دارد و می تواند تأثیر عمیقی بر سلامت روان، عملکرد تحصیلی و بهزیستی آنان داشته باشد.
مدل ساختاری انگیزش والدین و پیامدهای پیشرفت دانش آموزان با نقش میانجی گر مشارکت خودمختار والدین: آزمون مدل خود تعیین گری ریان و دسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۲۴۸-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: موفقیت تحصیلی و پیامدهای ناشی از آن زندگی حال و آینده کودکان را تحت تأثیر قرار می دهد طبق نظریه خود تعیین گری تعامل والدین با فرزندان که تأمین کننده نیازهای خودمختاری آنان می باشد می تواند رفتار تحصیلی و غیر تحصیلی فرزندان را پیش بینی نماید و این تعامل نیز بستگی به انواع انگیزه والدین دارد، تاکنون روابط ساختاری بین انواع انگیزه والدین با موفقیت تحصیلی و پیامدهای آن با نقش میانجی گر مشارکت خودمختار والدین بررسی نشده است. هدف: این پژوهش با هدف آزمون مدل ساختاری انگیزش والدین و پیامدهای پیشرفت دانش آموزان با نقش میانجی گر مشارکت خودمختار والدین بر اساس مدل خود تعیین گری ریان و دسی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه پنجم و ششم در سال تحصیلی 1404-1403 بودند که در مدارس ابتدایی شهر سمنان مشغول به تحصیل بودند. با روش نمونه گیری مرحله ای تصادفی تعداد 415 دانش آموز انتخاب شدند و به پرسشنامه های انگیزه والد برای مشارکت (گرولنیک، 2015)، حمایت از خودمختاری در مقابل مشارکت کنترل کننده (لرنر و همکاران، 2022)، انگیزه خودمختار (ریان و کانل، 1989)، شایستگی ادراک شده (هارتر، 1982)، نگرانی مرتبط با مدرسه (ویکهورست، 1973) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار 26SPSS و 8.80 LISREL تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که انگیزه کنترل شده والدین از مسیر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری بر عملکرد تحصیلی (043/0-)، شایستگی ادراک شده (074/0-)، نگرانی از مدرسه (137/0) و انگیزه خودمختار دانش آموز (034/0-) اثر ساختاری غیر مستقیم و معنادار داشت. انگیزه کنترل شده والدین اثر ساختاری مستقیم بر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری در جهت منفی (131/0-) داشت. اثر ساختاری مستقیم انگیزه خودمختار والدین بر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری معنادار نبود. افزون برآن، هیچیک از اثرهای غیر مستقیم انگیزه خودمختار والدین از مسیر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری معنادار نبود. در عوض انگیزه خودمختار والدین به طور مستقیم بر نگرانی از مدرسه (5/0) در جهت مثبت اثر داشت. نتیجه گیری: نتایج نشان دادکه انگیزه کنترل شده والدین از مسیر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری بر روی عملکرد تحصیلی، شایستگی ادراک شده، نگرانی از مدرسه و انگیزه خودمختار دانش آموز اثر ساختاری و معنادار داشت. این مدل ساختاری می تواند با توضیح روابط پیچیده بین انگیزه والدین، مشارکت خودمختار والدین و پیامدهای پیشرفت دانش آموز، بینش های ارزشمندی در مورد چگونگی حمایت از موفقیت دانش آموزان ارائه دهد.
The Structural Model for Predicting Marital Burnout Based on Attachment Styles with the Mediating Role of Marital Self-Regulation and Marital Intimacy in Married Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to predict marital burnout in individuals married for 5 to 10 years based on attachment styles, with the mediating roles of marital self-regulation and marital intimacy. Methods and Materials: This study was analytical-correlational in nature, employing path analysis. The sample consisted of 384 married individuals (164 men and 220 women) who were selected through convenience sampling. The participants were aged between 25 and 45, with a marriage duration of 5 to 10 years. Data were collected using validated questionnaires, including the Marital Burnout Scale (Kayser, 1996), the Revised Adult Attachment Scale (Collins & Read, 1990), the Behavioral Self-Regulation for Effective Relationships Scale (Wilson et al., 2005), and the Intimacy Scale (Walker & Thompson, 1983). SPSS and Amos software were used for data analysis, applying structural equation modeling (SEM) to examine direct and indirect effects. Findings: The results indicated that marital self-regulation and intimacy mediated the relationship between attachment styles and marital burnout. Avoidant and anxious attachment styles positively predicted marital burnout, while secure attachment negatively predicted it. Additionally, self-regulation and intimacy were significant mediators, with higher levels of self-regulation and intimacy associated with lower marital burnout. Avoidant and anxious attachment styles negatively influenced self-regulation and intimacy, which in turn increased marital burnout. Conclusion: The study concluded that attachment styles significantly impact marital burnout, with self-regulation and intimacy playing crucial mediating roles. Individuals with insecure attachment styles (avoidant and anxious) are more prone to marital burnout, whereas secure attachment leads to lower burnout. Interventions aimed at improving self-regulation and intimacy in couples may help mitigate the effects of insecure attachment styles on marital burnout.
Parental Rejection and Child Emotion Dysregulation: The Mediating Role of Shame(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the mediating role of shame in the relationship between parental rejection and child emotion dysregulation among adolescents in Colombia. Methods: The research employed a descriptive correlational design using a sample of 482 adolescents aged 10 to 17, selected based on the Morgan and Krejcie sampling table. Participants were recruited from public and private schools in urban areas of Colombia. Standardized tools were used to measure perceived parental rejection, internalized shame, and emotion dysregulation. Data were analyzed using Pearson correlation to assess bivariate relationships and Structural Equation Modeling (SEM) in AMOS-21 to evaluate the direct, indirect, and total effects within the hypothesized mediation model. Assumptions for normality, linearity, and multicollinearity were checked and confirmed prior to analysis. Findings: Pearson correlation analysis revealed significant positive associations between parental rejection and shame (r = .61, p < .001), parental rejection and emotion dysregulation (r = .58, p < .001), and shame and emotion dysregulation (r = .65, p < .001). SEM results indicated that the structural model had a good fit (χ²(84) = 211.63, χ²/df = 2.52, CFI = 0.96, TLI = 0.95, RMSEA = 0.055). Parental rejection significantly predicted shame (β = 0.61, p < .001), and shame significantly predicted emotion dysregulation (β = 0.54, p < .001). A significant direct effect was found from parental rejection to emotion dysregulation (β = 0.33, p < .001), alongside a significant indirect effect through shame (β = 0.33, p < .001), supporting full mediation. Conclusion: The findings suggest that shame is a critical emotional mechanism linking perceived parental rejection to difficulties in emotion regulation among adolescents. Targeting shame in therapeutic and educational interventions may mitigate the negative emotional consequences of parental rejection and promote emotional resilience in youth.
The Role of Modern Marital Therapies: A Comparative Analysis of the Effectiveness of the Gottman Approach and Cognitive-Behavioral Therapy on Marital Satisfaction (A Case Study of Married Students at Islamic Azad University, Hamedan Branch)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of Gottman couple therapy and cognitive-behavioral couple therapy in improving marital satisfaction among married students at Islamic Azad University, Hamedan Branch. Methods: The study utilized a quasi-experimental pretest-posttest design with a control group. A total of 45 married students were selected through convenience sampling and randomly assigned into three groups: Gottman couple therapy (n = 15), cognitive-behavioral couple therapy (n = 15), and a control group (n = 15). The intervention groups received 10 sessions of Gottman couple therapy or 8 sessions of cognitive-behavioral couple therapy, while the control group received no intervention. The ENRICH Marital Satisfaction Questionnaire (47-item short form) was used to assess marital satisfaction before and after the interventions. Data were analyzed using SPSS-24 software, employing multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and one-way analysis of variance (ANOVA) to compare the effects of the interventions. Findings: The results indicated that both Gottman couple therapy and cognitive-behavioral couple therapy significantly improved marital satisfaction compared to the control group (p < 0.05). The effect size analysis revealed that Gottman couple therapy had a greater impact (η² = 0.789) compared to cognitive-behavioral couple therapy (η² = 0.721), particularly in areas related to emotional communication, conflict management, and decision-making. However, the ANOVA results showed no statistically significant difference between the two intervention groups (p > 0.05), indicating that both approaches were similarly effective in enhancing marital satisfaction. Conclusion: Both Gottman couple therapy and cognitive-behavioral couple therapy were effective in increasing marital satisfaction among married students, with Gottman couple therapy demonstrating a slightly greater impact. Given the shared principles of these approaches, future research should explore the potential benefits of integrating them to create a more comprehensive intervention for couples.
Comparing the Effectiveness of Resilience Training and Acceptance and Commitment Group Training on Quality of Life in Students from Divorced Families, Controlling for Age at Divorce and Time Since Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of resilience training and acceptance and commitment group training on improving quality of life in male students from divorced families, while controlling for age at the time of parental divorce and the duration since the divorce. Methods and Materials: This quasi-experimental study was conducted on 90 male students in grades 5 to 9 from Kouhchenar County, whose parents were divorced. Participants were selected using convenience sampling from six schools with the highest prevalence of students from divorced families and were randomly assigned to three groups: resilience training (n = 30), acceptance and commitment training (n = 30), and control (n = 30). The interventions included ten 50-minute weekly sessions based on Kruger’s (2006) resilience protocol and eight weekly sessions based on Hayes and Rose’s (2008) ACT protocol. All participants completed the WHOQOL-BREF before the intervention, immediately after, and at a one-month follow-up. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and MANCOVA while adjusting for confounding variables. Findings: Significant improvements were observed in all four domains of quality of life—physical health, psychological health, social relationships, and environmental health—in both intervention groups across time (p < 0.001). The time × group interaction effect was also significant for all components (p < 0.001). Between-subjects analysis showed significant differences in posttest mean scores among the three groups (p < 0.001), and Bonferroni post hoc comparisons confirmed that both experimental groups outperformed the control group (p < 0.001), with the ACT group showing significantly greater improvements than the resilience group in all domains (p < 0.001). Conclusion: Both resilience training and ACT-based group training effectively enhanced the quality of life of students from divorced families; however, ACT demonstrated superior and more sustained improvements. These findings highlight the potential of ACT as a preferred school-based intervention for adolescents coping with familial disruption.