فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۱۶۸-۱۵۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعه تجربه زندگی بیماران فلج مغزی از فرآیند درمان، اهمیت بسیاری در ارتقای بهبود و کیفیت زندگی این افراد دارد. این نوع مطالعات، با ارائه دیدگاه ها و تجارب واقعی بیماران، می تواند به پزشکان و متخصصان سلامت کمک کند تا بهترین روش های درمانی را با توجه به نیازها و تجربیات واقعی بیماران بررسی و به کار بگیرند. هدف: هدف پژوهش حاضر مروری بر تجربه زیسته افراد با فلج مغزی از درمان و متخصصان در شهر جدید پرند بود. روش: روش مطالعه حاضر پدیدارشناسی از نوع توصیفی بود، میدان پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به فلج مغزی در شهر پرند بود که از میان آنها 15 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود و با استفاده از روش کلایزی تحلیل شد. یافته ها: تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها به شناسایی 3 مضمون شامل اضطراب ها و نگرانی ها، انتظارات و امید به درمان و 11 زیرمضمون، افزایش شدت معلولیت، هزینه های درمان و نداشتن بیمه درمانی مکمل، ترک همسر به دلیل افزایش شدت معلولیت، نبود متخصص، اطمینان از درمان قطعی، رایگان کردن خدمات درمانی، بی تفاوتی نسبت به درمان به دلیل افزایش سن، نبود درمان قطعی در بین افراد، به دلیل مراجعه مکرر و نگرفتن جواب قطعی ناامید شدن، ناتوانی متخصصین در تشخیص و درمان به موقع، ایمان به معجزه و پیشرفت علم استخراج شد. نتیجه گیری: این نتایج می توانند به پزشکان و متخصصان سلامت کمک کنند تا راه حل های مناسب تری را برای درمان و مدیریت بهتر بیماران فلج مغزی پیشنهاد دهند.
Investigating The Effect of Joint Reading of The Stories in The Book ‘’Talk to Me’’ in Mother-Child Dyads on The Child’s Empathy and Emotional Regulation of Mother(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Studies show that joint parent-child activities have far-reaching effects on a child's emotional, cognitive, and social development. Research also reports the significant impact of mother-child relationships on mother-child interactions. The aim of this study was to investigate The Effect of Joint Reading in Mother-Child dyads on The Child’s Empathy and Emotional Regulation of the Mother.Methods: In the present study, which was conducted as quasi-experimental with the control group, 20 mother-child pairs from Alborz Elementary School in Sanandaj, by quota sampling, were randomly divided into two intervention and control groups. Data collection instruments included a Persian version of EmQue-CA for children and an emotional self-regulation questionnaire by Hoffman and Kashdan for mothers. The mother-child pairs in the intervention group read ten stories for 10 weeks, lasting thirty to forty-five minutes each with the mother and child. Data were analyzed using the ANCOVA and MANCOVA methods.Results: In the intervention group, mean empathy (27.60) and mean tolerance style (21.28) increased, and this difference was statistically significant (p<0.001).Conclusion: The results show that joint reading affects the child's empathy and the mother's emotion regulation. Reading the story helps the child gain a better understanding of the events and improves mother-child interactions.
The Effectiveness of Music Therapy on Behavioral Problems in Children with High-Functioning Autism Spectrum Disorder
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the effectiveness of music therapy on behavioral problems in children with high-functioning autism spectrum disorder.Methods: The research method of this study was quasi-experimental using a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the study included high-functioning children with autism spectrum disorder in special schools and counseling centers of Bandar Anzali city during the academic year 2023-2024. A total of 30 individuals were selected using purposive sampling and randomly assigned to two groups: experimental (15 individuals) and control (15 individuals). The Achenbach Child Behavior Checklist (CBCL) was used for both groups. The experimental group received ten 45-minute sessions of music therapy intervention, while the control group received no intervention. After the completion of the therapy sessions, the questionnaire was administered again to both groups. Data were analyzed using analysis of covariance (ANCOVA) statistical method with SPSS-27 software at a significance level of p < 0.05.Results: The results showed that music therapy is effective in improving behavioral problems of high-functioning children with autism spectrum disorder (p < 0.05).Conclusion: Therefore, it can be concluded that music therapy can be used to improve behavioral problems of high-functioning children with autism spectrum disorder in schools or rehabilitation centers.
مقایسه ی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی اسلامی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتار پر خطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۲۴-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی اسلامی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتار پرخطر انجام شد. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه این پژ وهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر رشت در سال 1402 بود که از بین آن ها، 45 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (15 نفره) تخصیص یافتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005، DTS) بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. یافته ها نشان داد هر دو گروه مهارت های زندگی اسلامی و ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس نسبت به گروه کنترل بر متغیر تحمل پریشانی و مؤلفه های آن اثربخش تر هستند (05/0>P). همچنین بین دو گروه مداخله برای متغیر تحمل پریشانی و مؤلفه های آن، تفاوت معنادار (05/0>P)؛ و نشان دهنده اثربخشی بیشتر ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس نسبت به آموزش مهارت های زندگی اسلامی بود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت درمان ذهن آگاهی یک مداخله اثربخش تر از مهارت های زندگی اسلامی بر افزایش تحمل پریشانی نوجوانان دارای رفتار پرخطر می باشد.
The Mediating Role of Narcissism in the Relationship between Organizational Commitment and Burnout among Secondary School Teachers in Zahedan
حوزههای تخصصی:
The present study aims to examine the mediating role of narcissism in the relationship between organizational commitment and job burnout among secondary school teachers in Zahedan. This research utilized a descriptive-correlational design. The study sample consisted of 213 teachers from elementary and secondary schools in Zahedan during the academic year 2024-2025, selected through multi-stage cluster sampling. Participants completed the Maslach and Jackson Burnout Inventory (1981), the Allen and Meyer Organizational Commitment Scale (1990), and the Ames Narcissistic Personality Inventory (NPI-16). The data were analysed using Pearson’s correlation coefficient and structural equation modelling. The results indicated that there was a significant positive relationship between organizational commitment and job burnout among secondary school teachers in Zahedan, with narcissism acting as a mediating variable. Narcissism serves as a mediator between organizational commitment and job burnout among teachers; therefore, increasing narcissism and enhancing organizational commitment are recommended as preventive measures against teacher burnout.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودشناسی انسجامی و کاهش رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان بزهکار خودآسیب رسان کانون اصلاح و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودشناسی انسجامی و کاهش رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان بزهکار خود آسیب رسان کانون اصلاح و تربیت بود. این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه نوجوانان پسر بزهکار دارای تجربه خود آسیب رسانی کانون اصلاح و تربیت شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آنها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 36 نفر انتخاب شدند. این تعداد در دو گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه به طور تصادفی جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (۲۰۰۸، ISK) و رفتارهای خودآسیب رسان کلونسکی و همکاران (2009، ISAS) جمع آوری شد. مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 10 جلسه 90 دقیقه و هفته ای یک بار اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و پس آزمون خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیب رسان در سطح 05/0تفاوت معناداری وجود داشت و علاوه براین بین میانگین پس آزمون و پیگیری این دو متغیر نیز تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. از یافته های فوق می توان نتیجه رگفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود خودشناسی انسجامی و رفتارهای خودآسیب رسان موثر و ماندگار است.
اثربخشی برنامه زمانی پارادوکسی بر تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی در زنان آسیب دیده از خیانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۶۴-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه زمانی پارادوکسی بر تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی در زنان آسیب دیده از خیانت بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی از همسران مراجعه کننده به مراکز مشاوره مستقر در منطقه 1 شهر تهران از مهرماه تا اسفندماه سال 1403 تشکیل دادند که از بین آنان تعداد 30 نفر، 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندروال (2010، CFI)، تاب آوری کانر و دیویدسون (2003 CD-RISC,) بهره گرفته شد و مداخله ی پارادوکس درمانی در چهار جلسه دوساعته، هفته ای یک بار به صورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. درنتیجه، پارادوکس درمانی می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر برای زنان آسیب دیده از خیانت مورد توجه قرار داده شود.
Comparing the Effectiveness of Resilience Training and Acceptance and Commitment Group Training on Quality of Life in Students from Divorced Families, Controlling for Age at Divorce and Time Since Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of resilience training and acceptance and commitment group training on improving quality of life in male students from divorced families, while controlling for age at the time of parental divorce and the duration since the divorce. Methods and Materials: This quasi-experimental study was conducted on 90 male students in grades 5 to 9 from Kouhchenar County, whose parents were divorced. Participants were selected using convenience sampling from six schools with the highest prevalence of students from divorced families and were randomly assigned to three groups: resilience training (n = 30), acceptance and commitment training (n = 30), and control (n = 30). The interventions included ten 50-minute weekly sessions based on Kruger’s (2006) resilience protocol and eight weekly sessions based on Hayes and Rose’s (2008) ACT protocol. All participants completed the WHOQOL-BREF before the intervention, immediately after, and at a one-month follow-up. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and MANCOVA while adjusting for confounding variables. Findings: Significant improvements were observed in all four domains of quality of life—physical health, psychological health, social relationships, and environmental health—in both intervention groups across time (p < 0.001). The time × group interaction effect was also significant for all components (p < 0.001). Between-subjects analysis showed significant differences in posttest mean scores among the three groups (p < 0.001), and Bonferroni post hoc comparisons confirmed that both experimental groups outperformed the control group (p < 0.001), with the ACT group showing significantly greater improvements than the resilience group in all domains (p < 0.001). Conclusion: Both resilience training and ACT-based group training effectively enhanced the quality of life of students from divorced families; however, ACT demonstrated superior and more sustained improvements. These findings highlight the potential of ACT as a preferred school-based intervention for adolescents coping with familial disruption.
Identifying Factors Shaping Parental Responses to Children’s Negative Emotions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to explore the individual, relational, and contextual factors that shape how parents respond to their children’s negative emotions. Methods and Materials: A qualitative design was employed to capture the lived experiences of parents in managing children’s emotional challenges. Twenty-two parents from Chile participated in semi-structured interviews, focusing on their perceptions, attitudes, and practices when responding to children’s negative emotions such as sadness, anger, and frustration. Participants were recruited through community centers and parenting networks, ensuring diversity in socio-demographic backgrounds. Interviews were audio-recorded, transcribed verbatim, and analyzed using thematic analysis with the support of NVivo 14 software. Data collection continued until theoretical saturation was reached. Trustworthiness was ensured through peer debriefing, reflexive memos, and constant comparison during coding. Findings: Analysis revealed four overarching themes. (1) Emotional awareness and regulation in parents highlighted recognition of children’s emotions, self-regulation strategies, empathy, cultural norms in emotional expression, and awareness of emotional contagion. (2) Parenting beliefs and attitudes encompassed views on discipline, developmental understanding, attitudes toward emotional expression, emotion-coaching roles, intergenerational patterns, and moral or religious values. (3) Contextual and social influences included family environment, societal expectations, work–life balance, socioeconomic challenges, peer and social networks, and media exposure. (4) Coping strategies in responding to children’s negative emotions featured immediate reactions, long-term approaches, distraction and redirection, seeking external support, and communication techniques. Illustrative quotations underscored the variability and complexity of parental practices. Conclusion: The findings suggest that parents’ responses to children’s negative emotions are multifaceted, shaped not only by individual self-regulation and beliefs but also by cultural expectations, social contexts, and available coping resources. These insights underscore the need for interventions that support parental emotional awareness, resilience, and communication skills, while addressing contextual stressors to promote more adaptive emotion socialization.
Family Economic Hardship and Adolescent Risk-Taking: The Mediating Role of Family Cohesion(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the mediating role of family cohesion in the relationship between family economic hardship and adolescent risk-taking. Methods and Materials: A descriptive correlational research design was employed with a sample of 520 adolescents recruited from secondary schools in India, determined through Morgan and Krejcie’s sample size table. Data were collected using standardized self-report instruments: the Adolescent Risk-Taking Questionnaire (ARQ), the Economic Hardship Questionnaire (EHQ), and the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scales (FACES IV). Statistical analyses were conducted using SPSS-27 and AMOS-21. Pearson correlation coefficients were calculated to determine associations among variables, and Structural Equation Modeling (SEM) was performed to test the hypothesized mediation model. Model fit was evaluated using Chi-square, χ²/df, GFI, AGFI, CFI, TLI, and RMSEA indices. Findings: Results indicated that family economic hardship was positively correlated with adolescent risk-taking (r = .42, p = .001) and negatively correlated with family cohesion (r = −.40, p = .001). Family cohesion was inversely related to adolescent risk-taking (r = −.36, p = .002). The SEM analysis demonstrated adequate model fit (χ²/df = 2.17, GFI = .93, AGFI = .90, CFI = .95, TLI = .94, RMSEA = .048). Direct paths showed that family economic hardship significantly predicted adolescent risk-taking (β = .38, p = .001) and negatively predicted family cohesion (β = −.41, p = .001). Family cohesion negatively predicted adolescent risk-taking (β = −.29, p = .002). The indirect effect of economic hardship on risk-taking via cohesion was significant (β = .12, p = .006), supporting the mediation hypothesis. Conclusion: Findings highlight that family cohesion partially mediates the link between economic hardship and adolescent risk-taking. Strengthening family cohesion may buffer adolescents from the adverse effects of financial strain and serve as a practical target for interventions aimed at reducing risk behaviors.
مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند بود. روش شناسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل شامل کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی پسر 9 تا 12 ساله مبتلا به ضرب آهنگ شناختی کند شهر تبریز در سال 1402 بود. حجم نمونه شامل 45 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در گرو ه های آزمایش و گواه جایگماری شدند. برای گروه آزمایشی اول آموزش تاب آوری طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته و برای گروه آزمایشی دوم، آموزش تنظیم شناختی هیجان طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته اجرا شد. در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ضرب آهنگ شناختی کند، مقیاس پردازش هیجانی و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند تاثیر دارد (05/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو روش درمانی در پردازش هیجانی و اضطراب تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0p>). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش اهمیت استفاده از مداخلات روان شناختی هدفمند مانند آموزش تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان را در بهبود مؤلفه های هیجانی کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند نشان می دهد و بر لزوم توجه به این کودکان در برنامه های آموزشی تأکید دارد.
کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان: یک مطالعه مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
والدگری مبتنی بر توانمندی رویکردی است که در آن والدین به فرزندان کمک می کنند تا توانمندی های خود را بشناسند و پرورش دهند و همچنین از آنها بهره برداری کنند. پژوهش حاضر با هدف مرور سیستماتیک کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی انجام شد و در آن مقاله های منتشر شده در حوزه کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان طی سال های 2015 تا 2024 (1394 تا 1403) بررسی شد. برای دسترسی به مقاله ها، کلیدواژه های "والدگری مثبت"، "والدگری مبتنی بر توانمندی" و "والدگری مبتنی بر نقاط قوت" در عنوان و چکیده مقاله های منتشر شده در پایگاه های تخصصی مجلات نور، پرتال جامع علوم انسانی، پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران) و کلیدواژه های"positive parenting"، "strength-based parenting" در پایگاه های Scopus، Science Direct، Elsevier، Google Scholar و Semantic Scholar بررسی شد. در جستجوی اولیه، 39 مقاله به دست آمد که بر اساس معیارهای ورود و خروج شامل در دسترس بودن متن مقاله و انجام پژوهش بر روی نمونه نوجوان و دستورالعمل موارد ترجیحی برای گزارش مقالات مرور سیستماتیک و فراتحلیل (PRISMA)، در نهایت 15 مقاله وارد مطالعه شد. نتایج نشان داد که والدگری مبتنی بر توانمندی با اضطراب، افسردگی، پریشانی روان شناختی و استرس رابطه معکوس دارد و با بهزیستی، رضایت از زندگی، خودکارآمدی، استحکام ذهنی و پیامدهای مثبت تحصیلی مانند انگیزه تحصیلی، تعلق به مدرسه، درگیری تحصیلی و کاهش فرسودگی تحصیلی رابطه مستقیم دارد. والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان اهمیت دارد و می تواند تأثیر عمیقی بر سلامت روان، عملکرد تحصیلی و بهزیستی آنان داشته باشد.
اثربخشی برنامه زمانی پارادوکسی بر دشواری تنظیم هیجان و اضطراب تعامل اجتماعی در بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
۲۰۲-۱۹۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه زمانی پارادوکسی بر دشواری تنظیم هیجان و اضطراب تعامل اجتماعی در بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و روانشناسی شهر ساوه در سال 1403 بود که از بین آنها 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه های اضطراب اجتماعی کانر و همکاران (2000 SPIN,)، دشواری تنظیم هیجان گرتز و رومر (2004 DERS,) و اضطراب تعامل اجتماعی هیمبرگ و همکاران (1998 SIAS,) بود. گروه آزمایش تحت درمان گروهی برنامه زمانی پارادوکسی طی 4 جلسه ۹۰ دقیقه ای هفته ای یک بار قرار گرفت. جهت تجزیه وتحلیل از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون گروه آزمایش و گوا تفاوت معناداری در سطح ۰۰۱/0>P وجود داشت. یافته های این پژوهش نشان داد که برنامه زمانی پارادوکسی بر کاهش اضطراب تعاملات اجتماعی و دشواری تنظیم هیجان بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی اثربخش بوده است.
مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درمان های روان شناختی، با تأکید بر منابع درونی فرد در مقابله با بیماری های روانی، تدابیر درمانی مناسبی برای کمک بیماران، به خصوص زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی فراهم نموده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه پژوهش کلیه زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی شهر ساری بودند. ۳۶ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش، آزمایش و گواه تقسیم شدند و گروه های آزمایش، ۸ جلسه درمان دریافت کردند. ابزارها شامل پرسش نامه های تنظیم هیجان گارنفسکی، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، درد محمدیان و غربالگری سمپتوم پیش از قاعدگی بود. داده ها با روش کوواریانس چند متغیره، آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمرات میانگین درد، کیفیت زندگی و تنظیم هیجان در اثر درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری تفاوت معناداری وجود ندارد. هر دو درمان با توجه به ماهیت روان شناختی اختلال ملال پیش از قاعدگی باعث بهبود کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و درد شدند. نتیجه گیری: درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی مؤثر است. پیشنهاد می شود برای درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی از آن استفاده شود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و هیجان مدار بر آشفتگی های روان شناختی در مراقبین بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۲۶۵-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: مراقبین بیماران مبتلا به سرطان به دلیل چالش ها و عوامل استرس زا در معرض خطرات مرتبط با بار مراقبین قرار می گیرندکه اثرات روانشناختی زیادی از جمله آشفتگی های روانشناختی را در پی دارد. بر اساس پیشینه، درمان شناحتی رفتاری و درمان هیجان مدار هر کدام بر آشفتگی های روانشناختی مؤثر است، اما در زمینه کاربرد این درمان ها و مقایسه آن ها در آشفتگی های روانشناختی در جامعه مورد تحقیق شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان هیجان مدار بر آشفتگی های روانشناختی در مراقبین بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بود که از خدمات بنیاد نیکوکاری کنترل سرطان ایرانیان (مکسا) شهر مشهد در سه ماه آخر سال 1402 برای بیماران خود بهرمند می شدند. از جامعه آماری مذکور تعداد 45 نفر دارای شرایط ورود به پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند. سپس به صورت تصادفی در 3 گروه 15 نفره، (30 نفر در 2 گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جایگزین شدند. از مقیاس پریشانی روانشناختی (کسلر و همکاران، 2002) جهت جمع آوری اطلاعات و به عنوان پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری استفاده شد. پروتکل ها شامل درمان شناختی رفتاری (یونگ و همکاران، 2001) به صورت 10 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یک بار و درمان هیجان مدار (گرینبرگ، 2006) به صورت 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یک بار بودند؛ در حالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی و نرم افزار SPSS نسخه 27 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادکه بین گروه های آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت؛ و هر دو درمان شناختی رفتاری و هیجان مدار باعث کاهش آشفتگی های روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان مؤثر شد (05/0 >p). همچنین براساس نتایج بدست آمده درمان هیجان مدار در بهبود آشفتگی های روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان اثربخشی بیشتری از درمان شناختی رفتاری دارد (05/0 >p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش با هر دودرمان شناختی رفتاری و درمان هیجان مدار، می توان آشفتگی های روانشناختی را در مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بهبود داد. یافته های مذکور می تواند برای انتخاب نوع درمان، یاریگر درمانگران باشد.
تأثیر راهبردهای تنظیم هیجان موثر بر ناگویی هیجانی با میانجی گری خودشفقت ورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
180 - 206
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف بررسی اثر راهبردهای تنظیم هیجان بر ناگویی هیجانی و نقش میانجی گری خودشفقت ورزی است. روش: پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. از بین جامعه آماری کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی در نیم سال اول سال تحصیلی 1402-1401 در دانشگاه شهید بهشتی، با استفاده از فرمول کوکران تعداد 384 نفر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه تنظیم هیجان (گروس و جان، 2002)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی، پارکر و تیلور، 1994) و مقیاس خود شفقت ورزی (نف،2003) بود. جهت تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری و از نرم افزارهای اس پی اس اس نسخه 23 و اسمارت پی ال اس نسخه 3 استفاده شد. یافته ها: راهبردهای تنظیم هیجان شامل ارزیابی مجدد و سرکوبی به طور مستقیم بر ناگویی هیجانی تأثیر معناداری دارد (58/2 >t و 01/0< P). همچنین راهبردهای تنظیم هیجان به طور غیرمستقیم از طریق خودشفقت ورزی بر ناگویی هیجانی تأثیر معناداری دارد (58/2 > Z و 01/0< P). نهایتاً، خودشفقت ورزی بر ناگویی هیجانی تأثیر معناداری دارد (58/2 > t و 01/0< P). نتیجه گیری: دانشجویانی که بیشتر از راهبردهای انطباقی تنظیم هیجان استفاده می کنند از شفقت خود بالاتر و ناگویی هیجانی کمتر برخوردارند و دانشجویانی که بیشتر از راهبردهای غیرانطباقی تنظیم هیجان استفاده می کنند، شفقت خود پایین تر و ناگویی هیجانی بیشتری دارند. بنابراین ایجاد و تقویت خودشفقت ورزی در دانشجویان می تواند باعث ارتقا عملکرد روانشناختی و ارتباط اجتماعی دانشجویانی که از ناگویی هیجانی رنج می برند، باشد.
تدوین الگوی سلامت روان کارکنان فراجا با رویکرد آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
219 - 250
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش شناسایی عوامل سازمانی موثر بر سلامت روان کارکنان با رویکرد آموزشی می باشد. روش پژوهش به شیوه آمیخته که در مرحله اول از روش تحلیل محتوای کیفی برای تحلیل مصاحبه ها استفاده گردید و در بخش دوم از تکنیک دلفی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی پرسنل دارای سطح سلامت اعصاب و روان در کلانتری های انتظامی شیراز هستند. و بخش دلفی نیز شامل 15 نفر ازخبرگان درون و برون سازمانی می باشند.یافته ها: عوامل سازمانی موثر بر سلامت روان در شش بعد از جمله: مدیریت و رهبری ابزاری وآمرانه شامل 2 مؤلفه و 16 شاخص و بعد فرهنگ سازمانی شامل 7 مؤلفه و 23 شاخص و بعد جو سازمانی شامل 4 مؤلفه و 7 شاخص و بعد ساختار سازمانی شامل 3 مؤلفه و 12 شاخص و بعد استرس شغلی شامل دو مولفه و 7 شاخص و در نهایت آموزش بهداشت روان با 3 مولفه و9 شاخص شناسایی گردیدند.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد ساختار سازمانی، جوسازمانی، استرس شغلی، مدیریت ابزاری و فرهنگ سازمانی و آموزش بهداشت روان می باشد. و سپس برای اولویت بندی با استفاده از تکنیک دلفی وبر اساس نظر خبرگان، بعد مدیریت و رهبری ابزاری، در اولویت اول، استرس شغلی و آموزش بهداشت روان در اولویت دوم، آموزش بهداشت روان در اولویت سوم، فرهنگ و جو سازمانی هر دو در اولویت چهارم و در نهایت وساختار سازمانی در اولویت پنجم به ترتیب به عنوان مهم ترین ابعاد عوامل موثر بر سلامت روان کارکنان شناسایی شدند.
تأثیر مداخله بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر کاهش علائم نقص توجه و تکانشگری در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: واقعیت مجازی یکی از حوزه های جدید در تحقیقات است. استفاده از این روش در جامعه عادی نتایج سودمندی را نشان داده است.
هدف: هدف تحقیق، بررسی تأثیر مداخله بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر کاهش علائم نقص توجه و تکانشگری در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود.
روش : پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کودکان 10-8 سال ناحیه 1 شهر مشهد در سال 1401 بود که تعداد 30 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس اسنپ-4 (2001)، پرسشنامه تکانشگری کودکان هیرسچفیلد (1965) و دستگاه واقعیت مجازی بود. آزمودنی های گروه واقعیت مجازی به مدت 6 هفته، دو بار در هفته و 30 دقیقه به تمرین با واقعیت مجازی پرداختند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مرکب و نرم افزار SPSS نسخه-20 تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد اثر اصلی مراحل (779/0=η2،85/98=F)، گروه (608/0= η2،48/43=F) و اثر تعاملی گروه-مراحل (827/0=η2، 80/133=F) معنا دار بود؛ لذا بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر تکانشگری کودکان بیش فعال تأثیر معناداری داشت (05/0P≤). همچنین نتایج نشان داد اثر اصلی مراحل (691/0=η2، 73/62=F)، گروه (234/0=η2، 54/8=F) و اثر تعاملی گروه-مراحل (693/0= η2،14/63=F) معنادار بود و بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر کاهش علائم نقص توجه تأثیر معناداری داشت (05/0P≤).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد بازی های واقعیت مجازی می تواند به عنوان یک ابزار آموزشی مناسب جهت آموزش مهارت های رفتاری افراد مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعال مورد استفاده قرار گیرد؛ لذا به محققان و معلمان پیشنهاد می شود از روش بازی های واقعیت مجازی برای این کودکان استفاده نمایند.
اثربخشی آموزش مبتنی بر برنامه ریزی چند بعدی بر اشتیاق وسرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مبتنی بر برنامه ریزی چند بعدی بر اشتیاق وسرزندگی تحصیلی دانش آموزان صورت گرفت.تحقیق نیمه آزمایشی با گروه گواه و آزمایش بود . جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر پایه هفتم بندرترکمن به تعداد 898 بود که با روش در دسترس بصورت تصادفی 25 نفر در گروه آزمایش و 2۵ نفر درگروه گواه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه استاندارد سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین چاری (1391) ، اشتیاق تحصیلی فردریکز (2009 )بود و ابزار مداخله جهت آموزش برنامه ریزی چند بعدی براساس الگوی الهی و همکاران(1398) می باشد که شامل 8 جلسه 90 دقیقه ای بود داده های به دست آمده از اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS24 تحلیل شد. نتایج کوواریانس نشان داد آموزش مبتنی بر برنامه ریزی چندبعدی برمولفه های سرزندگی تحصیلی( احساس دیده شدن، مفید بودن، توانایی مقابله باچالش ها) و مولفه های اشتیاق تحصیلی(رفتاری، عاطفی و شناختی ) در سطح 01/0>P اثر مثبت و معناداری دارد. بنابراین برنامه ریزی چندبعدی ابزاری قوی در جهت تحقق اهداف آموزشی و ایجاد محیط غنی در بکارگیری حداکثر مولفه های زندگی برای پرورش و حضور فعال دانش آموزان، بنیان های هنری، علمی و فناورانه را مورد توجه است.
مطالعه بازنمایی ادراک استعاری از مفهوم "دانش" دانشجو_معلمان: مطالعه موردی پردیس های شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این مطالعه تحلیل درک دانشجو_معلمان از مفهوم "دانش" توسط بررسی استعاره است. مشارکت کنندگان دانشجو_معلمان رشته های مختلف و دارای شرط: گذراندن دوره کارورزی، بودند. روش کار: روش کیفی پدیدارشناسی است؛ ابتدا اجرای مصاحبه های پایلوت انجام شد، سپس بر اساس آن مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام گرفت و در آخر طبقات استعاری از صداهای ذخیره شده، استخراج شدند. همچنین محتوای مصاحبه ها توسط اساتید مجرب در پژوهش های کیفی و پدیدارشناسی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: از طریق تحلیل داده ها 339 استعاره از متن مصاحبه ها و در مجموع نگاشت های استخراج شده در دو طبقه: الف) بازنمایی های استعاری سه سطح در حوزه مبدأ (زنجیره بزرگ هستی و زنجیره بزرگ گسترده) و (رویدادها)، ب) بازنمایی های استعاری در سه نقش (هستی شناسانه، جهت و ساختاری) استخراج شدند که به ترتیب بیشترین بسامد آن طبقات عبارت اند از: ابزار، شی ء، غذا، حرکت، مسیر، زمان، مکان، ماده، گیاه، ساختمان، سلامتی، انسان، بالا، روشنایی و نیرو. در این میان حوزه های مبدأ "به دست آوردن"، "کسب کردن" و "رسیدن" بیشترین کاربرد را داشتند. نتیجه گیری: تحلیل داده ها نظریه استعاره مفهومی Lakoff و Johnson(1980) را حمایت می کند و استعاره های کاربردی دانشجو_معلمان در چهار طبقه: الف) دانش درون ذهن فرد فعال قرار دارد، ب) دانش بیرون از ذهن فرد قرار دارد (یادگیرنده منفعل)، ج) دانش بیرون از ذهن فرد قرار دارد (یادگیرنده فعال) و د) دانش از درون به بیرون در ارتباط است، به تفسیر درآمد. به علاوه ادراک استعاری آنها بر اساس استعاره غالب دیدگاه غالب آموزش گرایی را نشان داد.