فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۶۶۱ تا ۹٬۶۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی همچون سایر علوم، دارای مبانی نظری، اصطلاح شناسی و روش شناسی ویژه خود است. مکتب کلاسیک یا تاریخگرای ادبیات تطبیقی با روش هایی نظیر تأثیر و اقتباس، تصویرشناسی و ترجمه پژوهی کوشیده است متون ادبی را مطالعه و واکاوی نماید. مضمون شناسی و واکاوی کیفیت حضور یک مضمون یا چهره ای تاریخی یا اسطوره ای اولیه در متن ادبی یکی از این روش های پژوهشی است. پژوهش حاضر کوشیده است ضمن معرفی رهیافت مضمون شناسی و تبیین کیفیت کاربست آن در مطالعات تطبیقی، به تفاوت های ماهوی مضمون شناسی با نقد مضمونی، بینامتنیت و کهن الگو، بپردازد براساس پژوهش حاضر، رجوع به پیش متن ها، اثبات وجود پیوند تاریخی میان اساطیر اولیه و روایت های منظوم یا داستانی معاصر، استخراج جوانب مورد توجه از یک اسطوره در روایت معاصر و ابعاد فروگذاشته شده آن و تبیین علل و عوامل این مسئله، ارکان اساسی یک پژوهش مضمون شناسانه را شکل می دهند. در عین حال، این پژوهش با پیشنهاد کردن روشی ترکیبی در مطالعات مضمون شناسانه، بر این باور است که پژوهشگران امروزی با وجود توجه به عوامل برون متنی و تاریخی موجود در پژوهش مضمون شناسانه، می توانند به وجه ادبی متن نیر بپردازند و از رهگذر رمزگشایی از رمزگان نهفته در آن، میزان پیوند و ارتباط روایت معاصر را با الگوی اسطوره ای نشان دهند. این امر در وهله بعد ضمن زدودن استتیک موجود در چنین پژوهش هایی، جنبه ای دینامیکی به آنها خواهد داد.
تحلیل و بررسی داستانِ عامیانه حسینا و دل آرام (برپایه روایت شناسی ِ ساختار ی گریماس)
حوزههای تخصصی:
داستان عاشقانه حسینا و دل آرام، نُمایشی است روستایی درقالب دوبیتی هایی که از زبان راویان محلّی باز گو شده است و سرگذشت دل دادگی حسینا بر دل آرام است و گونه ای نو و بدیع از دوبیتی های پیوسته می باشد که از ساختار داستانی منسجمی برخورداراست. انسجام درطرح کلّی و روایی و دارا بودن نظم منطقی و علمی، نویسنده را برآن داشت تا با خوانشی نو از این داستان-که در لابه لای متون نو و مدوّن، فراموش شده است– ضرورت نگاه علمی به ادبیات داستانیِ عامیانه را مطرح کند. این پژوهش با رویکرد روایت شناسیِ ساختگرا به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی شکل گرفتهاست که به تحلیل علمی این داستان می پردازد. از آن جایی که ساختارروایی این داستان، به نظریهروایت شناسی گریماس نزدیک است، نویسنده، چهارچوب را برپایه نظریهگریماس بنانهاده است و ساختارِ اصلی روایت، با تغییر وضعیت ها بر اساس تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی و الگوی کنشیِ روایت، تحلیل می شود. طرح داستان، ساختار و انسجامِ روایی دارد و از منظر تقابل های دوگانه و مربّع های معنایی موفّق است؛ امّا کنش ها در قاعده های نحوی در بخش زنجیره های اجرایی ضعیف است و این به دلیلِ فضای محدود روستایی است که داستان های عامیانهغنایی درآن شکل می گیرد. تحلیل و بازخوانیِ داستان های عامیانه غنایی برپایه نظریه های جدید، می تواند درشناخت و نُمودن عمیق ترِ این آثار، که گنجینه هایی از ادب شفاهی و مردمیِ ایران است، مفید باشد. طرح این نمونه، زمینه مناسبی برای گسترش آن به دیگر داستان های غنایی و عامیانه فارسی است.
در کشاکش عشق و تنهایی کندوکاوی درپیچ و خم های «سفرهای کرگدن» فریبا کلهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فریبا کلهر در مجموعه ی سفرهای کرگدن از شخصیتی تنها سخن می گوید که سفری درونی و رازآلود دارد. می توان گفت آنچه داستان ها را بهم پیوند می دهد تلاش شخصیت های مختلف (قو، پری، شاپرک، آهو) برای برقراریِ ارتباط عاشقانه یا دوستانه با کرگدنی است که به ندرت از لاک خود بیرون می آید. هدف این پژوهش بررسی جایگاه مجموعه سفرهای کرگدن، در قلمروِ کتاب های تصویری داستانی است. جایگاه این مجموعه با توجه به مفهوم به کل رسیدن که خسرونژاد بدان اشاره دارد مشخص می شود. در این پژوهش به انواع ارتباط واژه و تصویر که نیکولایوا و اسکات برشمرده اند اشاره و مفهوم به کل رسیدن با توجه به این ارتباط ها بررسی می شود. در بررسی کتاب های این مجموعه با رویکردی توصیفی-تحلیلی، ابتدا به این مسئله پرداخته می شود که متن واژگانی بدون حضور متن تصویری، چه داستانی روایت می کند، و سپس برهم کنش واژه و تصویر بررسی خواهد شد، تفاوت بین روایت واژگانی، و روایت واژگانی-تصویری برشمرده خواهد شد. ارتباط های افزایشی و تقابلی موجود در سفرهای کرگدن آثار این مجموعه و نیز خود مجموعه را به کلی فراتر از اجزا نزدیک کرده اند.
گستره سیاست جنایی در سیر الملوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاهی به سیر تاریخی «عنوان» و «عنوان گذاری» در ادبیات منظوم فارسی (با تکیه بر آثار برجسته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنوان، یکی از کلیدی ترین رکن های متن ادبی به شمار می رود. نشانه و نورافکنی که اگر درست و حساب شده گزینش شده باشد، از دو جهت می تواند در زمینه و ساخت متن ادبی، خود را نمودار سازد. یکی از جهت زیبایی شناسی متن ادبی که گزینش عنوان خوب، ساختار منسجم متن را برجسته می سازد؛ دو دیگر، جهت درک معنا و دستیابی به محتوای اثر، که عنوان می تواند به مثابه چراغی، تاریکی های احتمالی را از پیش پای مخاطب بردارد و به کشفی ساده تر منجر گردد. هرچه عنوان هنری تر، چکیده تر و زیبنده تر باشد، به همان نسبت، ابلاغ معنا، محتوا و خاصیت فرم ادبی، ساده تر خواهد بود. در تاریخ نظم فارسی، با این که نویسندگان ایرانی، از خاصیت «عنوان گذاری» بی خبر نبودند، بیشتر سروده های خویش را بدون عنوان تنظیم می کردند. حجم بسیار زیادی از سروده ها و آثار منظوم فارسی تنها با عنوان دیوان و کلیات یاد شده است. همچنین، در دیوان های شاعران، به جای عنوان بسیاری از اشعار، نوع ادبی آنها (قصیده، غزل، قطعه و ...) ذکر شده است. بخشی از مقالة حاضر، به آن دسته از عنوان هایی می پردازد که به احتمال بسیار، نسخه نویسان و یا منتقدان بعدی به بسیاری از قصیده ها، قطعه ها و دیگر شکل های ادبی موجود در دیوان ها بخشیده اند. بخش دیگر مقاله، سیر عنوان و عنوان گذاری در طول تاریخ ادبی زبان فارسی را بررسی و وضع عنوان را در دوره های گوناگون از دوره صفوی گرفته تا قاجار، پهلوی و دوره معاصر، تحلیل و بررسی کرده است.
تلقی حقیقت انگارانه مولوی از موضوع تجسّم اعمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزه تجسّم اعمال به تبیین کیفیت پاداش و کیفر اخروی می پردازد. در الهیات اسلامی، دو تفسیر متفاوت درباره این موضوع ارائه شده است: الف- تفسیرحقیقت انگارانه، ب- تفسیر مجازانگارانه. تصدیق هریک از این دو دیدگاه بر نوع بینش و رفتار انسان در دنیا و ارزیابی آدمی از چگونگی حیات آخرت تأثیر خاصی دارد. پذیرش تلقی حقیقت انگارانه از تجسّم اعمال تقویت باور به روز جزا و تخلّف ناپذیری پاداش و کیفر اخروی و مدیریت هرچه بیشتر انسان بر افکار و اعمال خود را به دنبال دارد. هدف نگارندگان مقاله پیش رو بررسی مسأله تجسّم اعمال، مزیت تلقی حقیقت انگارانه از موضوع تجسّم اعمال نسبت به تفسیر مجازانگارانه، و روایت حقیقت انگارانه مولوی از موضوع تجسّم اعمال با روش توصیفی – تحلیلی است. نتیجه آنکه در تلقی حقیقت انگارانه مولوی از تجسّم اعمال، تبیین موضوع پاداش و کیفر اخروی اعمال انسان معقول تر وعادلانه تر به نظر می رسد و تأثیر تفکر و عمل آدمی در کیفیت سرنوشت اخروی اش به نحو جدّی تری مورد تأکید قرار می گیرد.
مطالعه تطبیقی درون مایه های غزل شریف رضی و فخرالدّین عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریف رضی (406 ه .) شاعر و ادیب عرب و فخرالدّین عراقی (688 ه .) شاعر نامور ایرانی از جمله شاعران برجسته ای هستند که در قالب غزل، سروده های دلنشینی از خود بر جای نهاده اند و هر یک، با توجّه به عوامل بیرونی و درونی و نیز توانایی خویش، از آن به عنوان ابزاری به منظور بیان اندیشه و عواطف خود بهره جسته اند. اشعار عاشقانه رضی و عراقی با وجود فاصله زمانی و تفاوت زبانی، دربردارنده مفاهیم و اندیشه های همسان بسیاری است. این امر، نگارندگان را بر آن داشت تا با استفاده از شیوه تطبیق اندیشه های عاشقانه دو شاعر، به جستجو درباره مضامینی بپردازند که در غزلشان به دو شاعر هویّت می بخشند. مقاله حاضر در پی آن است ضمن بررسی ویژگی های ادبیّات تغزّلی دو شاعر، به رهیافتی از طرز تفکّر و مشرب اعتقادی آن ها دست یابد. با عنایت به نتایج به دست آمده، غزل دو شاعر، از مبنایی عرفانی و آرمانی سرچشمه می گیرد و دارای مشابهت های مضمونی، همچون وفاداری، پاکدامنی، بلندهمّتی و... است که این امر، از نوعی همسویی اندیشگانی در غزلشان حکایت دارد.
رد یک اشکال از حدیقه برپایه نمادشناسی سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرس رضوی در تعلیقات حدیقه ذیل حکایت «شتر مست در بیابان» درباره واژه «شتر» اظهاراتی داشته است که از منظر وی حاکی از سوءترجمه یا سوءبرداشت سنایی از منبع اصلی این حکایت، یعنی کلیله ودمنه ابن مقفع است. در اصل حکایت مهابهاراتا و کلیله، «افیل» ضبط شده است و سنایی احتمالاً به دلیل یک اشتباه، افیل را به «شتر جوان» ترجمه کرده است، اما آنچه از نمادشناسی جانوری در آرای سنایی برمی آید، او نماد «شتر» را عامدانه و آگاهانه برگزیده است. بر همین مبنا در این یادداشت، چهار دلیل مستند برای فرضیه «گزینش عامدانه سنایی» طرح می شود: 1. توجه به خواب گزاری سنایی در حدیقه، 2. توجه به سنت نمادین ملی در داستان لشکرکشی اسفندیار به زابلستان، 3. توجه به شواهد اقلیمی و جغرافیایی در حکایات حدیقه، و 4. توجه به حکایت تمثیلی «احوال فیل» در متن حدیقه سنایی.
شگردهای سبکی در شعر متعهّد عربی و فارسی (مطالعه موردپژوهانه: شعر سیّد حسن حسینی و جواد جمیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک را می توان شیوة بیان و ویژگی های زبانی هر متن دانست که موجب تمایز آن و صاحبش از دیگر متون و افراد می شود. با وجود اختلافات سبکی، گاه این ویژگی های زبانی فراتر از فرد و در تناسب با معنا، ساختار و مشخّصات زبانی واحدی را در آثار ادبی ایجاد می کند که چه بسا بتوان آن را در آثار یک ژانر ادبی از چند زبان نیز ملاحظه کرد؛ بنابراین فرضیه، پژوهش حاضر می کوشد تا بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی و با مطالعة دو اثر گنجشک و جبرئیلحسینی و الحسین لغة ثانیةجواد جمیل شاعر عراقی که دو شاهکار ادبی بدیع، کم نظیر و حتّی بی نظیر در حوزة ادبیّات متعهّد عربی و فارسی به شمار می آید، به مقایسة برخی شگرد ها و گونه های سبکی به کار رفته در آن ها از جمله تکرار، ایهام، پارادوکس و... بپردازد. پژوهش حاضر و بررسی عناصر سبکی و زبانی دو متن، نشان از قدرت و توانمندی بالای شعر فارسی و هنر حسینی در استفاده از شگرد های مورد بررسی دارد. شاعر توانسته است در کاربرد این شگرد ها بر شعر عربی سبقت گیرد و از زبانی متمایزتر برخوردار شود. نکتة قابل توجّه در کاربرد این شگرد ها، تناسب آن ها با محتوا و مضمون اشعار است که به وحدت ساختاری آن ها کمک کرده است.
بررسی تطبیقی ترجمان البلاغه و محاسن الکلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمان البلاغه عمر رادویانی، به منزله کهن ترین کتاب در زمینه نقد و بلاغت فارسی، جایگاه ممتازی در میان آثار بلاغی دارد و منبع اصلی و محل رجوع مؤلفان کتاب های بلاغی مهم بعد از آن، چون حدایق السحر و المعجم بوده است. با عنایت به این مسئله که ترجمان البلاغه نشان دهنده نخستین کوشش برای تثبیت و ادراک صنایع ادبی زبان فارسی است، این پژوهش به بررسی ساختار ترجمان البلاغه، میزان الگوبرداری و نوآوری در آن اختصاص دارد. به این منظور، ابتدا به معرفی و بررسی مأخذ اصلی این کتاب، یعنی محاسن الکلام فی النظم و النثر، اثر مرغینانی پرداخته ایم و کتاب را ازمنظر پیکره بندی، تعاریف، عنوان های صنایع ادبی، فهرست ها و شاهدمثال ها بررسی کرده ایم و فصول محاسن الکلام را با مرجع اصلی آن یعنی کتاب البدیع ابن معتز نیز مطابقت داده ایم؛ سپس، به ساختار ترجمان البلاغه، چگونگی تنظیم صنایع آن، شیوه الگوبرداری آن از محاسن الکلام و جنبه های مشترک و متمایز آن با محاسن الکلام پرداخته ایم، تا درکنار آشنایی با فهرست بندی صنایع طبق منبع اصلی آن، بتوان تغییرات و افزونی های صنایع را در تقسیم بندی های جدید و شاهدمثال های فارسی شناخت و بدین وسیله سیر تحول و شکل گیری بلاغت فارسی را از ابتدا مشاهده و تبیین کرد. یافته ها نشان داد که رادویانی ضمن تأثیرپذیری مستقیم از محاسن الکلام، صنایعی را افزوده و نیز شاخه بندی کرده است که در محاسن الکلام نیست، به طوری که بلاغیون پس از او اثر او را الگوی تدوین آثار خود قرار داده اند. از ابداعات رادویانی، آوردن اشعار فارسی با تلاش شخصی خویش است، که گنجینه ای از نام ها و اشعار ایرانی است. رادویانی، درعین اقتباس از کتاب محاسن الکلام، در ترجمان البلاغه شیوه ای نو برگزیده است و اثرش درعین سادگی و روانی، شکل فارسی مطلوبی به خود گرفته است.
بررسی تصویرهای هنری در شعر عاشورایی شریف رضی (مطالعه مورد پژوهانه: قصیده کربلا)
حوزههای تخصصی:
تصویر در متن ادبی نشان دهنده نوع نگاه شاعر به دنیای اطراف اوست. بررسی تصاویر هنری در شعر شاعران از زمانهای قدیم تا به حال با روش های متفاوتی شکل گرفته است. در ادبیات قدیم صور خیال، تشبیه، استعاره، مجاز وکنایه عناصر تصویر ساز شعر بوده اند. در نقد معاصر به جز تصاویر شعری گذشته بررسی عناصری مانند گفتگو، حرکت و رنگ نیز وارد حوزه نقد تصویر شده است. از طرفی شعر عاشورایی به عنوان بخشی از ادبیات متعهد ملتهای مسلمان بخصوص شیعه در طی چند قرن تلاش کرده تا با بیانی تأثیر گذار به ترسیم حوادث وآرمانهای این واقعه عظیم بپردازد. از جمله شاعران بزرگ شیعه که خود را پیوسته متعهد به ارزشهای عاشورا دانسته و در چند قصیده طولانی به ذکر مصائب خاندان پیامبر اکرم (ص) پرداخته است «شریف رضی» می باشد. قصیده «کرب و بلا» معروفترین مرثیه او در مورد عاشورا و سرنوشت خاندان نبوی است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی قصد دارد به بررسی تصاویر شعری مرثیه شریف رضی بپردازد و جایگاه ادبی این شاعر و بخشی از زیبایی های شعر او را نشان دهد. در این شعر کاربرد تصاویر استعاری نسبت به بقیه تصاویر از بسامد بالاتری برخورداراست. بی تکلفی و سادگی استعاره در شعر شریف رضی نشان دهنده سادگی زبان شعری اوست. بقیه اجزاء تشکیل دهنده تصاویر مانند تخیل ،عاطفه، تشخیص، رنگ، گفتگو و حرکت نیز همه در راستای دو تصویر اصلی شکل گرفته در قصیده یعنی تصویر مظلومانه امام حسین (ع)، اهل بیت و یاران ایشان و تصویر ظالمانه دشمنان امام (ع) می باشد.
تحلیل وضعیت داستانگزاری ودرون مایه های آن درسفرنامه های خارجی عصرقاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصرقاجار یکی از دوره های طلایی سفرنامه نویسی درباره ایران است. سفرنامه نویسان این دوره که اغلب از کشورهای اروپایی بوده اند، اطلاعات ارزشمندی در خصوص فرهنگ، تاریخ ادبیات و دیگر موضوعات ادبی،کتابخانه ها و مراکزعلمی و هنری آن دوره، ارائه کرده اند. یکی از مباحث مورد توجه آنان تبیین وضعیت داستانگزاری در ایران عصر قاجار است. نویسندگان غیر ایرانی سفرنامه ها، به دقت نظر و بی طرفی و شرح دقیق وقایع مشهورند، مسأله این است که سیمای داستانگزاری عصر قاجار در آثار آنان چگونه تجلی یافته است؟ به این منظور برخی از مشهورترین این سفرنامه ها بررسی و تحلیل شد. دستاوردهای تحقیق نشان می دهد که آنان در این سفرنامه ها، از اصناف و طبقات راویان، روش های نقل و روایت داستان، درونمایه ها و کارکرد داستان ها نیز سخن گفته اند. درون مایه داستان ها بیشتر موضوعات متنوع حماسی(ملی و مذهبی)، عاشقانه، اساطیری و نیز اخلاق و طنز و فکاهی است. مکان داستانگزاری منحصر به قهوه خانه نیست؛ بلکه در دربار، شهرهای کوچک و بزرگ، روستاها و حتی در بین ایلات و طوایف اجرا می شده است. داستانگزاران از سه شیوه برای نقل و روایت داستان (داستانگزاری) استفاده می کرده اند: نمایش خنیاگرانه، پرده خوانی و افسانه گویی عام پسندانه.
الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" لواسینی الأعرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن أحد المکونات الأساسیة فی الخطاب الروائی ویسهم فی تشیید النص فنیاً وجمالیاً. وحظیت دراسة الزمن الروائی باهتمام النقاد والدارسین منذ دراسات الشکلانیین الروس. ولم یعد الزمن فی الروایة العربیة الحدیثة قائماً على التسلسل المنطقی والتعاقبی کالروایة الکلاسیکیة بل اتجهت الروایة إلى انحراف السیر الزمنی ولا یخضع بناء الحدث الروائی لمنطق السببیة، لهذا نرى أنه یقوم الروائیون الجدد بتحول الزمن الروائی فی أعمالهم الأدبیة. وواسینی الأعرج واحد من هولاء الروائیین، ولعبة الحرکة بین زمن الحکایة وزمن الخطاب فی روایاته تؤدی إلى تکسیر مسار الزمن الخطی وتحرک عمله الروائی. یعتمد هذا البحث على المنهج الوصفی- التحلیلی ویستفید من آراء جیرار جنیت لدراسة الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" للروائی الجزائری ""واسینی الأعرج"" وهی روایة فی الجزئین: ""خریف نیویورک الأخیر"" و""الذئب الذی نبت فی البراری"". وتهدف الدراسة إلى کشف خصوصیة الزمن الروائی عند الکاتب فی هذه الروایة وتبیین کیفیة الابداع فی هذا المکون. ومن النتائج التی وصلت الیها الدراسة هی: یتم عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصة عن طریق الاسترجاع والاستباق وهذا یحدث المفارقات الزمانیة فی الروایة خاصةً تقنیة الاسترجاع تکاد تشکل ظاهرة غالبة فی الروایة وکثیراً ما یسترجع الراوی أحداث الماضی مؤکداً أن معطیات الماضی کانت سبباً فی مشاکل الحاضر. وبما أن روایة ""رماد الشرق"" تغطی فترة زمنیة طویلة للسرد لهذا یوظف الروائی تقنیات مختلفة لابطاء السرد وتسریع السرد أی لایجاد التنویع فی الایقاع الزمنی فی الوهلة الأولى ثم کسر رتابة النص.
بررسی تطبیقی حکمت های عملی در دیوان دعبل خُزاعی و ناصرخسرو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱
79 - 104
حوزههای تخصصی:
در حوزه مسائل حکمی، میان شاعران عرب و فارسی زبان قرابت فکری وجود دارد که این امر، ناشی از ریشه های دینی مشترک است. از این بین، دعبل خزاعی و ناصرخسرو، به عنوان دو شاعر شیعه مذهب، تحت تأثیر منابع اصیل اسلامی، به حکمت های عملی (شامل بایدها و نبایدهای اخلاقی) توجّه ویژه ای نشان داده اند. بررسی ها نشان می دهد که در میان بایدهای اخلاقی مواردی چون «خردگرایی و علم آموزی»؛ «سخاوت و دهش»؛ «همنشین صالح و نیکو» و «بردباری و صبر» برجسته بوده است. همچنین، نبایدهای اخلاقی مشترک در دیوان دو شاعر، عبارت است از: «دنیاستیزی»؛ «غرور و فخرفروشی»؛ «حسدورزی»؛ «خلف وعده و پیمان شکنی» و «عیب جویی». دیدگاه دعبل و ناصرخسرو در ارتباط با آموزه های «خردگرایی و علم آموزی» و «دنیاستیزی» با وجود نزدیکی، تفاوت هایی هم دارد. ناصر به نیّت آگاهی بخشی به مردمی که تحت تأثیر تبلیغات دروغین خلافت عبّاسی در گمراهی بودند، بر کارکرد های اجتماعی، سیاسی و اخلاقی علم و عقل تأکید ورزیده، امّا دعبل، تنها به وجه تعلیمی آن اشاره کرده است. همچنین، نگاه دعبل به دنیا و مظاهر آن، دووجهی (مثبت و منفی) و رویکرد ناصرخسرو تک بُعدی (منفی) است. شیوه بیان حکمت های عملی در دیوان ناصرخسرو، غالباً صریح و در اشعار دعبل، مستقیم و غیرمستقیم است.
تحلیل مناسبات قدرت در قصاید ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصاید ناصر خسرو از جمله متون سنتی است که قدرت و گفتمان، نقشی اساسی در شکل بندی آنها ایفا می کند. از آنجا که وجه غالب این قصاید، در واکنش علیه قدرت و گفتمانهای عصر شکل گرفته اند، این قصاید، تبدیل به متونی شده اند که در لایه های زیرین خود، از طرفی سلطه مستقیم قدرت را آشکار می کنند و از طرفی به خاطر بُعد تأویلی و بطنی نشانه ها و آگاهی ناصر خسرو به قدرت نشانه ها و زبان و به ویژه دانش، قدرت و مقاومت، منشی شبکه ای و فروپاشانه به خود گرفته است. در این مقاله تلاش شده با توجه به آرای فوکو، به گفتمان شناسی و تحلیل شیوه های براندازی و تولید قدرت در قصاید پرداخته شود. نتایج این بررسی نشان می دهد که در قصاید، با طرد و نخ نما کردن گفتمان های قدرت و زمینه سازی زبانی از طریق تکیه بر محور جانشینی نشانه ها و تولید حقیقت، مناسبات قدرت مدام از طریق گزاره هایی چون دانش، سخن، دین و... به هم می ریزد. قدرت در دیوان ناصرخسرو بنا به سیالیّت نشانه ها و تأویل گرایی ناصر خسرو، دائم در حال گسترش و واسازی است و قطعیّت ندارد، بلکه مفهومی غالباً زبانی و نسبی است.
زنان، اُسوه های پایداری در دو رمان باکثیر و حسین فتّاحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات در دو شاخة نظم و نثر از دیر باز روایت گر وقایع و حوادث جامعه، به ویژه مبارزات و مقاومت های مردان و زنان نستوه و مبارز در برابر ددمنشان ستم پیشه بوده است که در این میان، ادبیّات اسلامی و دفاع مقدّس در روایت و تصویرِ مقاومت های زنان، نقشی پر رنگ و مؤثّر داشته اند؛ لذا اهتمام به ادبیّات پایداری با نگاهی اسلامی از مهم ترین رویکردهای فکری نویسندگان معاصراست؛ آنانی که از نزدیک در جریان جنگ حضور داشته اند و بعینه مظلومیّت ملّت خویش به ویژه زنان را دیده اند. علی احمد باکثیر رمان نویس معاصر و متعهّد عربی و حسین فتّاحی نویسندة معاصر ایران از جمله روایت گرانِ این مقاومت و پایداری اندکه درآثار خود به خوبی از زن و تجلّی حضور او در عرصه های پایداری سخن رانده اند؛ آنان سیمای بانوی مسلمان را ترسیم کرده اند تا از پایداری زنان در دورانی خبر دهندکه چشم استعمارگران به کشورشان خیره مانده بود و این زنان بودند که با نگاهی واقع بینانه، شرایط جنگ را پذیرفتند و دوشادوش مردان قدم به عرصة پایداری نهادند. در این مجال برآنیم که با استفاده از مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی و روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر رمان « سیرة شجاع » باکثیر و « عشق سالهای جنگ » حسین فتّاحی به تحلیل مقاومت های زنان مبارز و پایدار وتأثیرعشق در این پایداری به ویژه « سمیّه و نرگس » بپردازیم که نتایج به دست آمده حاکی از تأثیر روحیة اجتماعی و عشق به همسر و وطن در پایداری این دو زن نستوه در ابعاد و جنبه های مختلف حیات فردی و اجتماعی از جمله مشکلات زندگی شخصی و مشارکت عملی در مبارزات پشت جبهه است.
بررسی زمان در حکایت های کلیله ودمنه بر اساس نظریه زمان در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روایت شناسی ساختارگرا برای هر روایتی دو نوع زمان مطرح است: زمان متن، زمان داستان. ترتیب، دیرش و بسامد در حیطه «زمان متن»، زمان تقویمی و زمان حسی و عاطفی در گسترة «زمان داستان» از مباحث اصلی زمان در دانش روایت شناسی است. اگرچه نظریه پردازی دربارة شگردها و روش های زمان در روایت های تاریخی و ادبی بحثی تازه بوده و به قرن بیستم باز می گردد اما شیوة روایتگری داستان در داستان کلیله ودمنه، زمینة مناسبی برای طرح مؤلفه های اصلی زمان در این اثر فراهم آورده است. مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که به شیوة توصیفی-استقرایی و بر اساس نظریه «زمان در روایت» به بررسی زمان در حکایت های اصلی و فرعی کلیله ودمنهپرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حکایت های کلیله ودمنه همخوانی معناداری با ویژگی های «زمان متن» دارد. چنانکه در «دیرش» به ترتیب مکث توصیفی، صحنة نمایش، خلاصه و حذف، بسامد بیشتری دارد؛ در «ترتیب» فراوانی کاربرد پس نگاه بیشتر از پیش نگاه است و در بحث «بسامد»، به بسامد بازگو، بیشتر از بسامد مکرر توجه شده است. این دستاوردها نشان می دهد کتاب کلیله ودمنه با وجود داشتن نثری فنی، دارای شیوه ای اعتدالی در روایت حکایت هاست و هرگز اطنابش بیشتر از ایجاز و اعتدالش نیست.
بررسی، تحلیل و نقد استعاره مکنیه در آثار بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازجمله مسائل درخصوص استعاره که همواره محل مناقشه بوده، استعاره مکنیه است. در آثار اولیه بلاغی از این ساختار خبری نیست؛ در مرحله بعد، محققی چون جرجانی به بحث درباره این موضوع می پردازد، ولی نامی بر آن نمی نهد. هم زمان با وضع این اصطلاح، نزاع بر سر درستی آن نیز آغاز شد، عده ای استعاره بودن آن را نپذیرفتند، برخی آن را در زمره تشبیه مضمر دانستند، و گروهی هم فقط نظر دیگران را تکرار کردند. عده ای هم در دوره معاصر تلاش کرده اند با طرح مسئله تشخیص، اختلافات موجود را حل کنند، ولی در نهایت اذعان می نمایند اصطلاح استعاره مکنیه عام تر از تشخیص است و شمول بیشتری دارد. در مقاله حاضر ضمن بررسی، تحلیل و نقد این اصطلاح در آثار بلاغی، به ترتیب تاریخی، نشان داده ایم پژوهشگران بلاغی بیش از توجه به تعریف استعاره و تمرکز بر چگونگی استعاره مکنیه از نظر اصطلاح شناختی یا ترمینولوژیک، آن را از نظر لغوی مدنظر داشته اند؛ در حالی که بر مبنای تعریف سکاکی و برخی دیگر از بلاغیون، «استعارگی» این ساختار پذیرفتنی است؛ هرچند نمی توانیم قیدهایی مانند «تخییلیه» را بپذیریم. همچنین می توان از تشخیص، استعاره تبعیه و جاندارانگاری به عنوان شاخه های این استعاره یاد کرد، نه جایگزین های آن.
عشق و تغزّل؛ بُن مایه ی اصلی شعر حمید مصدق
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
93 - 120
حوزههای تخصصی: