فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۸۴۱ تا ۷٬۸۶۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱ (پیاپی ۸۶)
195-214
حوزههای تخصصی:
دو تمدن کهن ایران و هند، به دلیل روابط دیرینه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، شناختی نسبی از هویت یکدیگر داشته اند که در طول زمان صیقل خورده، تکمیل و گاهی نمادین شده است. بی گمان، برای شناخت تاریخ ایران و هند عصر باستان و چگونگی روابط این دو ملت، ناگزیر از دریافتن تصویر تاریخی هند در فرهنگ ایران هستیم. بررسی اسطوره، حماسه و شعر، ما را در رسیدن به واقعیت های تاریخی یاری می رساند. شاهنامه این قابلیت را دارد که بیان کننده تاریخ و فرهنگ ایران و هند باشد. در این پژوهش برآنیم تا با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که اصولاً فردوسی در شاهنامه تا چه حد از منابع تاریخی و متون پهلوی تبعیت کرده است. نوشتار نشان می دهد که فردوسی از منابعی که در دست داشته تبعیت کرده و در قسمت های مربوط به عصر ساسانیان با کارنامه اردشیر بابکان ، یادگار زریران و خدای نامک اختلاف مهمی ندارد.
بازتاب فرهنگ و ادبیات عامه در وقف نامه های روزگار قاجار در استان کرمانشاه از منظر تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه مردم ایران در اعصار و قرون کهن ریشه دارد، به گونه ای که می توان ایران را خاستگاه آیین ها، باورها و سنن کهن دانست. استان کرمانشاه ازجمله مناطقی است که دارای ریشه ها و بن مایه های فرهنگی غنی و مختص به خویش است؛ درنتیجه باورهای مردم آن دیار می تواند به خوبی منعکس کننده فرهنگ عامه آن منطقه باشد. در این میان آنچه به طور خاص، مورد توجه است، تبلور این فرهنگ غنی در وقف نامه ها به عنوان بخش مهمی از فرهنگ و ادبیات عامه است. در پژوهش حاضر پنج وقف نامه متعلق به دوره قاجار از این استان انتخاب و بازخوانی شد و سپس به روش توصیفی تحلیلی مشخصه های فرهنگ و ادبیات عامه در آن ها بررسی شد. نتایج حاصل حاکی از آن است که این متون بهترین ابزار برای رصد تفکرات مردم در دوره قاجار به شمار می روند و می توان بازتاب های فرهنگ و ادبیات عامه را به وضوح در آن ها مشاهده و بررسی کرد. مشاغل و حرفه ها، ابزار و وسایل، اوزان و مقادیر، القاب و عناوین، دعا و نفرین، کنایات و اصطلاحات عامیانه، نسبت های فامیلی، واحدهای اندازه گیری و آیین های مذهبی از جمله عناصر مادی و معنوی هستند که در وقف نامه های انتخاب شده، شناسایی و بررسی و تحلیل شده اند.
گونه شناسی تحلیلی اشعار عامه استان بوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشعار عامه بخش مهمی از ادبیات شفاهی و برگرفته از احساسات، رنج ها، شادی ها، آرزوها، نیایش ها و عشق های مردم عامه است که طی قرن ها از گذشتگان به آیندگان و از نسلی به نسل دیگر رسیده و نمایان کننده فرهنگ، تفکر، باور و رسوم گویای آنان بوده و به صورت دست نخورده باقی مانده است. استان بوشهر به دلیل دارا بودن آب و هوا و اقلیم متنوع و احاطه شدن با دریا، کوه و دشت ازجمله مناطقی است که فرهنگ عامه غنی و پرباری دارد. زندگی مردم این استان از زمان تولد تا مرگ همواره با اشعار زیادی همراه بوده است که این اشعار عامه متناسب با لهجه و گویش مردم، برای مقاصد و اهداف گوناگون کاربرد داشته است. در این پژوهش که از نوع بنیادی و به شیوه تحلیلی توصیفی است در پی شناسایی، جمع آوری، طبقه بندی و بررسی و تحلیل گونه های مختلف اشعار عامه استان بوشهر هستیم. برای انجام این پزوهش از ترکیب دو روش ابزار گردآوری اطلاعات میدانی و کتابخانه ای استفاده کردیم و برآنیم تا به پرسش هایی از این قبیل پاسخ دهیم که چه گونه هایی از اشعار عامه در استان بوشهر وجود داشته است؟ هر یک از اشعار در چه زمان یا مراسمی و به چه شیوه ای خوانده می شده اند؟ راویان و مخاطبان آن ها چه کسانی بوده اند؟ با بررسی و پژوهش در این زمینه، مشخص شد که اشعار عامه استان بوشهر، شامل 7 گونه لالایی ها و ترانه های نوازش، اشعار بازی و سرگرمی، اشعار شادی و سرور، اشعارِ کار، اشعار آیینی، اشعار تغزلی و اشعار سوگواری و غم است. این اشعار همواره با موسیقی و آهنگ همراه بوده که این موسیقی یا توسط دستگاه و سازی خاص نواخته می شده است یا خوانندگان با کشش صدا و ایجاد اصوات متفاوت و یا با استفاده از ابزار کار و بازی و ... به اشعار ریتم و نوای خاص می داده اند و راویان این اشعار نیز عموماً زنان بوده اند.
مقاربه أسلوبیه فی قصیده "مَلحَمَه الصُّمُود" لسمیر العُمَری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
110 - 90
حوزههای تخصصی:
تُعَدُّ الأسلوبیه من المناهج النقدیه واللسانیه التی تتناول دراسه النصوص الشعریه فی شتی المستویات کالفونیمات، والإیقاع والحقول الدلالیه والصور الشعریه للعثور علی الدلالات ورصد الملامح الأسلوبیه فی النصّ، فهی طریقه الشاعر فی تشکیل الماده اللغویه. یستهدف البحث دراسه السمات الأسلوبیه فی شعر الشاعر الفلسطینی الحدیث - سمیر العُمَری- عبر قصیدته "ملحمه الصمود". تمّ إعداد هذا البحث وفق المنهج الأسلوبی ثمّ الوصفی التحلیلی للعثور علی نماذج الصور الأسلوبیه فی القصیده والإبانه عن قصدیه الشاعر فی توظیفها. حاول الشاعر عبر توظیف هذه الصور الأسلوبیه إضفاء نمط من أنماط الجمال والتأثیر علی بنیه القصیده الحدیثه. وأخیرًا خلص البحث إلی أنّ الشاعر أراد من خلال استخدام هذه الأنماط الأسلوبیه التعبیر عن العواطف والمشاعر المکبوته التی ترأسها القضیه الفلسطینیه لیجعلها قضیه إنسانیه تشمل کلّ أبناء البشر علی مرّ العصور. من أهمّ المظاهر الأسلوبیه المدروسه فی هذا البحث المستوی الصوتی والإیقاعی والترکیبی والدلالی والصوره الشعریه. تُعَدُّ الأسلوبیه من المناهج النقدیه واللسانیه التی تتناول دراسه النصوص الشعریه فی شتی المستویات کالفونیمات، والإیقاع والحقول الدلالیه والصور الشعریه للعثور علی الدلالات ورصد الملامح الأسلوبیه فی النصّ، فهی طریقه الشاعر فی تشکیل الماده اللغویه. یستهدف البحث دراسه السمات الأسلوبیه فی شعر الشاعر الفلسطینی الحدیث - سمیر العُمَری- عبر قصیدته "ملحمه الصمود". تمّ إعداد هذا البحث وفق المنهج الأسلوبی ثمّ الوصفی التحلیلی للعثور علی نماذج الصور الأسلوبیه فی القصیده والإبانه عن قصدیه الشاعر فی توظیفها. حاول الشاعر عبر توظیف هذه الصور الأسلوبیه إضفاء نمط من أنماط الجمال والتأثیر علی بنیه القصیده الحدیثه. وأخیرًا خلص البحث إلی أنّ الشاعر أراد من خلال استخدام هذه الأنماط الأسلوبیه التعبیر عن العواطف والمشاعر المکبوته التی ترأسها القضیه الفلسطینیه لیجعلها قضیه إنسانیه تشمل کلّ أبناء البشر علی مرّ العصور. من أهمّ المظاهر الأسلوبیه المدروسه فی هذا البحث المستوی الصوتی والإیقاعی والترکیبی والدلالی والصوره الشعریه.
تأملی بر «درد دل؛ تحریر نوین نفثه المصدور» تألیف دکتر منصور ثروت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۸۴
109-125
حوزههای تخصصی:
تتبع در متون کهن، برای علاقمندان امروزی - در کنار جذابیت - دارای برخی مضایقی است که طی آن جز با امعان نظر، تأمل و مراجعه به کتب مرتبط مقدور نیست؛ حال اگر این متون به زیور تصنع و تکلف نیز مزین باشند، اهمیت کار را دو چندان می کنند. از جمله کتبی که به خاطر ابعاد تاریخی - ادبی- فرهنگی، توجه شارحان و علاقمندان را به خود جلب، و باعث تألیف آثاری در این زمینه شده، کتاب نفثه المصدور نسوی است. در این میان، یکی از شروحی که با نگاهی متفاوت بدان پرداخته، کتاب «درد دل؛ تحریر نوین نفثه المصدور» تألیف منصور ثروت است. ایشان در این کتاب با در نظر داشتن طیف های مختلف علاقمندان در رشته های مختلف، این متن را به شیوه ای استادانه به نثری ساده و روان درآورده اند که در نوع خود منحصر به فرد و قابل تحسین است؛ حال آنکه هر متنی به مصداق «به ناچار حشوش بود در میان» خالی از برخی اشکالات ولو اندک نیست. از جمله اشکالات این برگردان، صرف نظر از برخی اغلاط تایپی در متن اصلی، مربوط به کم توجهی شارح محترم به کتاب مستطاب امیرحسن یزدگردی و برخوردهای مختلف با متن در موقعیت های یکسان است. این پژوهش با بهره گیری از روش استقرایی مبتنی بر تحلیل و با بازبینی چندین باره، با ارائه پیشنهاداتی در پی تنقیح هر چه بهتر این اثر بوده است.
بررسی استعاره مفهومی «جهان هستی، درخت است» در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جستار حاضر، استعاره مفهومی «جهان هستی، درخت است» در سه متن عرفانی انسان کامل عزیزالدین نسفی، مرصادالعباد نجم الدین رازی و معارف بهاءولد بررسی می شود. پرسش های پژوهش عبارت اند از: 1. نویسندگان این آثار کدام یک از دریافت ها و تجربه های عرفانی انتزاعی خود را درباره عالم هستی با بهره گیری از قلمرو مبدأ درخت تبیین کرده اند؟ 2. از انطباق میان حوزه مبدأ و مقصد در استعاره مفهومی مورد بحث، چه جفت های متناظری شکل گرفته است؟نگارندگان برای پاسخگویی به این پرسش ها، ابتدا به شیوه استقرایی متن های مورد مطالعه را واکاوی و شواهد کاربرد استعاره مفهومی «جهان هستی به مثابه درخت» را استخراج کردند. سپس به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی داده های پژوهش پرداختند. دستاورد تحقیق بیانگر آن است که نویسندگان یادشده از این استعاره مفهومی به منظور بیان مفاهیمی چون مبدأ آفرینش، توحید ذاتی، انسان کامل، بلوغ و حریت، مبدأ ارواح، مبدأ عالم، وحدت وجود، مرگ و معاد استفاده کرده اند. بعضی از جفت های متناظری که در این آثار، از نگاشت درخت و اجزا و عناصر مربوط به آن بر پدیده های انتزاعی عالم هستی حاصل می شود عبارت اند از: «درخت/ جهان، آفرینش و هستی، زمین و آسمان (مجازاً دنیا)، جسم انسان»، «میوه/ انسان، حضرت محمد (ص)، روح انسان»، «تخم/ عقل اول، روح محمدی، گوهر ذات الهی»، «رسیدن و پختن میوه/ رسیدن آدمی به کمال» و «جداشدن میوه از درخت/ مفارقت روح از جسم».
بررسی جایگاه زن و بحران خانواده در داستان معاصر براساس دو رمان فمینیستی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۳
103 - 130
حوزههای تخصصی:
جنبش «فمینیسم» با هدف دفاع از حقوق زنان شکل گرفته و فرازوفرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. ازجمله مسائلی که به شدت در کانون توجه فمینیست ها قرارگرفته جایگاه خانواده و مسائل مربوط به آن است. فمینیست های افراطی با نگاهی ضد ارزشی به روابط زناشویی، ازدواج های رسمی، فرزند آوری، تعهد در ازدواج و... استحکام خانواده ها را، به ویژه در دنیای مدرن، با خطر مواجه می سازند. در این میان، نویسندگان فمینیست در قالب خلق آثار داستانی با رویکردهای افراطی ذهنیت ضد ارزشی درباره خانواده و مسئله ازدواج را در میان خوانندگان گسترش می دهند. مقاله حاضر درصدد است تا با رویکردی آسیب شناسانه، دو رمان فمینیستی فارسی را با تأکید بر جایگاه زنان و خانواده بررسی و نقد کند. آثار منتخب شامل «سگ و زمستان بلند» از شهرنوش پارسی پور و «پرنده من» از فریبا وفی می شود. نتایج نشان می دهد که آثار داستانی منتخب با خلق شخصیت های ضعیف از زنان، ترویج دیدگاه های تند علیه مردان، موردتردید قرار دادن مسأله ازدواج و جایگاه ارزشی خانواده، نتوانسته است به بهبود موقعیت زنان داستان ها یاری برساند و با جدا ساختن آن ها از جایگاه و نقش طبیعی و اجتماعی شان، قهرمانان زن را دچار بحران هویت کرده است.
زمان اساطیری در شعر فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.4632.2028
حوزههای تخصصی:
فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان دو شاعرِ زنِ معاصر هستند. این دو برخلاف سنّت ادبی گذشته سرزمین خود، تخیّلات شعری خویش را در قالب شعر نو عرضه می کرده اند؛ امّا به کلّی از سنّت اندیشگی شرق دور نشده اند. درک از زمان در شعر این دو شاعر، همسان درک گذشتگان از زمان است. فروغ و غاده السّمّان، به مانند گذشتگان، زمان را دایره وار می پندارند. درنظر ایشان، زمان از مبدأیی آغاز می شود و در زمانی به پایان می رسد. این پایان به معنی آغازی دیگر است. در دنیایی که زمان آن دایره وار است، مفاهیمی شکل می گیرد که در میان تمامی فرزندان بشر همسان و هماهنگ است و فروغ و غاده نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نگارندگان پژوهش حاضر، براساس مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی و به روش تحلیلی - توصیفی بدین یافته اساسی رسیده اند که درک فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان از زمان، مشترک و همسان است. این امر سبب آن شده است که مفاهیم منشعب از درک دایره وار زمان در شعر این دو تکرار شود؛ مفاهیمی همچون انتظار، دیرکردگی، گذشته بازگشتنی، حال تکراری و آینده محوری که از مهم ترین مفاهیم زمان اساطیری است و در شعر این دو شاعر بررسی و تحلیل شده است.
نقد و بررسی برگردان های بلاغی در ترجمه عربی شعر حافظ از صلاح الصّاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.3470.1884
حوزههای تخصصی:
بی شک هرکدام از ترجمه های عربی شعر حافظ، نکات مثبت و منفی متعدّدی دارد که در مطالعات تطبیقی ادب فارسی و عربی، موضوع قابل ملاحظه ای است. در عین حال، هرکدام از این ترجمه ها، ارزش خاصّ خود را دارد و در جای خود، شایان احترام است؛ امّا با توجّه به دشواری های ترجمه، به ویژه در شعر، اینک این پرسش پیش روی ماست که آیا ترجمه های عربی، ازجمله ترجمه صلاح الصّاوی توانسته است از عهده انتقال ظرافت های زبانی و ژرفای معانی شعر حافظ برآید. در نوشتار پیش رو که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است، در پی پاسخ به پرسش یادشده، نمونه هایی از شعر حافظ در ترجمه «الصّاوی» به مثابه جامعه آماری بررسی شد. ازآنجاکه الصّاوی حدود سه دهه در ایران زندگی کرده و با شخصیّت های علمی ایرانی همکاری داشته است، پیش فرض این بود که وی از آشنایی کافی با زبان فارسی برخوردار بوده و توانسته است ترجمه کم نقص و برابری را انجام دهد؛ امّا با این پژوهش، مشخّص شد که الصّاوی با اینکه تمام تلاش خود را در انجام ترجمه شعر حافظ به بهترین شکل آن مبذول داشته است، در بازتاب دقیق عناصر بلاغی و تصویرهای خیال انگیز آن ناتوان بوده و نتوانسته است حقّ مطلب را به خوبی ادا کند.
مینوی: معنا و متن صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجتبی مینوی (1282-1355) از چهره های شاخص فرهنگی کشور، برآیند دو پایگاه «حوزه کلاسیک مدرسی» و «نهاد تحقیقی و دانشگاهی» است. مطالعات گسترده او در تاریخ و ادب و فرهنگ و متون سبب گردید تا با عنوان منتقدی برجسته شناخته شود. یکی از حوزه های مطالعه و تحقیق او در متن، مربوط به «تصوّف و عرفان» است. نوشته های او در باب آزادی، تسامح، عبرت آموزی از تاریخ و مانند آن، بر ناظر بودن دیدگاه او در عرفان و تصوّف صحه می گذارد. همین شیوه تحقیق مینوی، نگاه انتقادی او را نیز در پی دارد و تفاوت نگرش او را با دین پژوهان و صاحب نظران حوزه عرفان و تصوّف – همچون هانری کربن و سید حسین نصر که به تفکّر فرا تاریخی تأکید می ورزند- آشکار می سازد.
بازتعریف «بنیادگرایی» در رمان بنیادگرای مردد نوشته ی محسن حمید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
115-141
حوزههای تخصصی:
مفهوم «بنیاد گرایی» اصالتاً متعلق به حوزه تحقیقات دین و به ویژه دین مسیحیت بوده؛ اما به تدریج آن را وارد سایر دین ها نیز کرده اند. پژوهشگران این حوزه در تلاش بوده اند ضمن بررسی تاریخ ظهور این پدیده، دلایل شکل گیری و وجوه مشترک آن در دین های مختلف را بکاوند. اما به دنبال چند واقعه تاریخی، ازجمله انقلاب ایران، قضیه سلمان رشدی و به ویژه اتفاق های 11 سپتامبر 2002، واژه «بنیاد گرایی» در عرصه عمومیِ غرب توسط رسانه ها مصادره شد و با استحاله کامل، به یک دال با دلالت های سیاسی و غیر دینی بدل گردید. در این فرایند که در چارچوب کلان روایت نو شرق شناسی تحقق یافت، دو راهبرد نشانه شناسی پیگیری شده است. ابتدا تلاش می شود مدلول های چند گانه «بنیادگرایی» در دین های مختلف به یک مدلول واحد و متعیّن، یعنی دین اسلام، تقلیل یابد و در گام بعد مدلول های گسترده دین اسلام (و به بیان بهتر مسلمانی) به یک مدلول بسیار کوچک یعنی «افراطی های مسلمان» فرو کاسته شود. محسن حمید در رمان جریان ساز خود بر آن بوده است تا ضمن باز نویسی این روایت/ فرایند، ضمن کمک به تکثیر دلالت های بنیاد گرایی، دلالت های اصیل دینی آن را احیا نماید، از تحدید مدلول های آن جلو گیری کند و راه را بر دو قطبی سازی مورد پسند گفتمان نوشرق شناسی یعنی همان دوقطبی شرق غرب یا اسلام لیبرالیسم ببندد. در مقاله حاضر با تکیه بر آرای نظریه پردازان حوزه «بنیادگرایی» و مقایسه آن با چگونگی بازنمایی آن در رمان بنیادگرای مردد ، نشان داده شده که چگونه اثر ادبی می تواند ضمن تأیید بخشی از نظریه ها، بینش های جدیدی در این حوزه ارائه دهد و کمک کند تا پیچیدگی های این موضوع در دنیای جدید واکاوی شود. این جستار درصدد است تا استدلال کند که چگونه رمان بنیادگرای مردد برداشت های رسانه ای و حتی نخبگانی در دنیای غرب از «بنیادگرایی» را به چالش می کشد و به باز تعریف و باز مصادره آن دست می زند.
عناصر تراژیک در داستان های سیاوش و فرودِ شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراژدی در شکل اصیل یونانی خود، به صورت نمایش روی صحنه اجرا می شد. ارسطو از نخستین کسانی بود که درباره ی تراژدی در کتاب "فن شعر" بحث کرد و آن را از انواع شعر دانست به شکلی که تقلید کردارهای مردم باشد و آن ها را از آنچه هستند برتر نشان بدهد؛ همچنین ارسطو درباره ی ویژگی های صحنه و بازیگران تراژدی، توضیحات کاملی را ارائه داد. در روم باستان تراژدی هایی خلق شد که صرفا برای اجرا روی صحنه نوشته نشده بود. در دوران قرون وسطی و رنسانس، عنصر نمایشی بودن، به عنوان اصلی ترین عنصر در بررسی آثار تراژیک به حساب نمی آمد. تا جایی که در دوران معاصر ویژگی های تراژدی در رمان ها و منظومه های شعر نیز قابل بررسی است. شاهنامه ی فردوسی به عنوان یک اثر منظوم حماسی دارای داستان هایی است که می توان تحت عنوان تراژدی از آن ها یاد کرد. داستان هایی که قهرمانانی دارد، به فاجعه ختم می شود، ذهن انسان را درگیر موضوع فلسفه ی زندگی می کند، رقت قلب می آورد و باعث پالایش روح می شود. مولفان برآنند تا به جستجوی عناصر کلیدی تراژدی یونانی در دو داستان تراژیک شاهنامه ی فردوسی، سیاوش و فرود، بپردازند. نتایج تحقیق نشان می دهد که این دو داستان نمی توانند مصداق کامل تراژدی یونانی باشند و در این راستا مهم ترین وجه افتراق، شکل روایی شاهنامه است که با شکل نمایشی تراژدی یونانی هماهنگ نیست، اما به لحاظ ویژگی های محتوایی، این دو داستان در بسیاری از موارد با عناصر کلیدی تراژدی، در نوع یونانی خود، همپوشانی دارند؛از این رو میتوان این دو داستان را تراژدی دانست. واژه های کلیدی:شاهنامه فردوسی،ادبیات تطبیقی
رویکردی تعلیمی بر مفهوم واژه عشق درگزیده ای از منظومه های غنایی قرن های هفتم تانهم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در پی بررسی واژه عشق در منظومه های غنایی هفتم تا نهم است ومساله اصلی آن پاسخ به این پرسش است که سرایندگان این دوره زمانی با مواجهه با واژه عشق چه توصیه ای برای مخاطبان خود داشته اند و یا ایشان را به تشویق یا تحذیر رهنمون ساخته اند در این میان از مثنوی های عاشقانه محمد عصار تبریزی ، نزاری قهستانی و خواجوی کرمانی وقاضی مسعود قمی ،امین احمد صافی وسلیمی جرونی بهره گرفته شده است وچنین مشخص می شود که در تعلیم عشق شاعران مذکور بیشتر با دید مثبت به واژه عشق نظر داشته اند و خوانندگان را به گذشت و دوری از منیت و کمال گرایی تشویق نموده اند . واژهای کلیدی : عشق ، تعلیم ،منظومه غنایی ،قرن هفت وهشت این نگارش در پی آن است مفهوم تعلیمی واژه عشق ، در بین سرایندگان منظومه های عاشقانه قرون ششم تا نهم را بررسی نماید هرچند هرکدام از منظومه های غنایی این دو قرن مفاهیم تعلیمی بسیاری در منظومه های خود وارد ساخته اند که از حوصله بحث خارج است اما همانطور که اشاره شد برآن هستیم نظر سرایندگان در مواجهه با واژه عشق را بررسی نماییم تا آشکار گردد هر کدام ازایشان برای مخاطبان خود چه توصیه ای داشته اند و در این بین ازسرایندگانی مانند نزاری قهستانی، محمد عصار تبریزی، خواجوی کرمانی، خواجه مسعود قمی، سلیمی جرونی و امین احمدصافی نام می آوریم
تحلیل تطبیقی تصاویر بلاغی عشق، غم و مرگ در اشعار سهراب سپهری و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان شاعران صاحب سبک معاصر، سهراب سپهری شاعری است که شعرهایی با رنگ و بو و نگرش عرفانی دارد. با توجّه به عرفانی بودن برخی از این اشعار و نیز سرآمد بودن سپهری در میان شاعران عصر خود، بررسی مقایسه ای میان عناصری چون عشق، غم و مرگ در اشعار سپهری و مولوی می تواند نشان دهد چه شباهت ها و تفاوتهایی در نگاه این دو شاعر وجود دارد. این سه عنصر از عناصر اصلی و مفاهیم مشترک انسانی است که نوع نگاه شاعران به این مفاهیم می تواند بیانگر تفاوت ها و تشابه های اندیشگانی آن ها باشد به خصوص که هر دو شاعر نیز گرایش و تمایلات عرفانی دارند. این پژوهش به دلیل تفاوت در حجم آثار دو شاعر کیفی است و استفاده از جدول، تنها به دلیل سامان دادن و ایجاد نظم در بررسی و تحلیل داده هاست. در این پژوهش، از تمام اشعار سپهری و سه دفتر اول مثنوی استفاده شده است. همچنین، برای رسیدن به این هدف از ابزار «تشبیه» استفاده شده است؛ زیرا تصاویر بلاغی و به ویژه تشبیه، نشان دهنده تصوّرات هنرمند از خود و هستی است و نسبت به بیان مستقیم این مزیّت را دارد که با ناخودآگاه شاعر نیز در ارتباط است. بررسی ها در این پژوهش نشان می دهد که سپهری نسبت به مولوی، از طبیعت، به عنوان مشبه به بیشتر استفاده کرده و عالی ترین پدیده ها و عناصر را به طبیعت و عناصر آن تشبیه کرده است. این نکته، نشان می دهد که خداوند و طبیعت در تصوّرات سپهری و عرفان طبیعت گرای او همدوش و برابرند. درحالی که مولوی در تشبیهات خود از مشبّه به های مربوط به طبیعت به گونه ای استفاده کرده است، که نشان می دهد طبیعت، بالاترین پدیده نیست و در تصوّرات او امری متعالی که فراتر از طبیعت و نیروهای آن است، وجود دارد. همچنین، این پژوهش نشان می دهد که نگرش مولوی و سپهری به سه بن مایه «عشق»، «غم» و «مرگ»، به هم شبیه و نزدیک است. هر دو شاعر، به غم و مرگ، نگاهی مثبت دارند.
تحلیل نمادهای شعر پایداری در اشعار احمد شاملو بر پایه نقد اسطوره شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
125-154
حوزههای تخصصی:
احمد شاملو با بهره گیری از درون مایه های اساطیری نمادین و رمزآلود در آفرینش و ترسیم فضای اسطوره ای در اشعارش همواره کامیاب بوده است. شاملو از شاعرانی است که هر چند میزان پرداختن وی به اسطوره و جنبه های حماسی نسبت به بعضی شاعران معاصر کمتر است؛ ولی توانسته است نمودهای زیبایی از اسطوره سازی را هر چند اندک در شعر خود عرضه کند و به ویژه در عرصه شعر پایداری، به بازآفرینی اسطوره های کهن و آفرینش اسطوره های تازه بپردازد. وی با خارج نمودن قالب اصلی اسطوره از فضای کهن اسطوره ای خود، از آن به عنوان نمادی تأثیرگذار در صحنه سیاسی و اجتماعی بهره برده است تا شرایط نابسامان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه مورد ستم خود را اصلاح کند. این جستارکه با روش تحلیلی- توصیفی انجام گرفته است، نشان می دهد که وی همواره با بهره گیری از نمادها در بازآفرینی اسطوره ها توانمند بوده و با توجه به نیازهای جامعه اش به اسطوره آفرینی پرداخته است ؛ همچنین بسیاری از اشعار شاملو بر پایه بن مایه های اسطوره ای بنا شده است. پژوهش هایی درباره شعر شاملو از دیدگاه نقد اسطوره شناختی صورت گرفته است؛ اما این مقاله، نخستین پژوهشی است که به گونه ای ویژه، نمادهای اساطیری مرتبط با ادبیات پایداری در شعر شاملو را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
کار کرد برخی حیوانات در ضرب المثل های عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثل میراث دیرینه و حاصل فرهنگ، اندیشه و تجربه گذشتگان است. البته شکی نیست که عنصر فرهنگی و ادبی تحت تأثیر موقعیت جغرافیایی هر سرزمینی ویژگی های خاص خود را یافته است. تمدن فارسی و عربی نیز از این قاعده مستثنا نیست و در حوزه فرهنگی و ادبی و به ویژه در ضرب المثل ها می توان تأثیر اندیشه و باور هر یک از مردمان این دو تمدن و نیز تأثیر جغرافیا و طبیعت را به طور آشکار ملاحظه کرد؛ لذا در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، حیوانات را به عنوان یکی از عناصر طبیعت، در ضرب المثل های کهن عربی و فارسی بررسی می نماییم تا کار کرد آن ها در تبیین مفاهیم مختلف ارزیابی شود. البته از آن جا که بررسی تمام حیوانات در یک مقال نمی گنجد، بر آن شدیم که برخی از پرکاربردترین حیوانات (شتر، سگ، گرگ و کلاغ) را بررسی کنیم تا شباهت ها و تفاوت های این ضرب المثل ها در زبان عربی و فارسی به نوعی روشن شود و مفاهیم مورد نظرشان تبیین گردد و در نهایت نوع نگاه عرب ها و ایرانیان به این حیوانات آشکار گردد. به طور خلاصه می توان گفت که این حیوانات در مثل های کهن عربی و فارسی با فراوانی متفاوت، گاه برای نمایاندن ویژگی های مثبت و منفی انسان به کار می روند، گاه رفتارهای طبیعی و مثبت و منفی انسان ها را مطرح می کنند، گاهی مفاهیم انتزاعی را به صورت ملموس برای ما به تصویر می کشند و گاهی نیز مفاهیم پندآموز را انتقال می دهند.
بررسی نام و لقب فرایین/شهربراز در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بخش ساسانیان شاهنامه فردوسی از شخصیت های تاریخیِ بسیاری نام برده شده که در دیگر منابع با ریخت های گوناگون و گاه تحریف شده ثب ت شده اند یا القاب و عنوان های رسمیِ آنان به جای نامِ آن ها نشسته است. گاه میزان تفاوت بسیار بوده است و می تواند پژوهش گر را در ریشه شناسی، یافتن معنای نام و تبارشناسی آن شخصیت گم راه کند و به خطاهای بزرگ تر علمی بیانجامد. برخی نام /لقب های به کار رفته در شاهنامه یگانه است و در دیگر منابع دیده نمی شود. نام/لقب شهربراز در هیچ یک از منابع تاریخی «ف رایین» نیست و ای ن ن ام/لقب تن ها در شاهنامه ثبت شده است. این جستار ب ه ریشه شناسی و سنجش این نام/لقب ها در منابع گوناگون می پردازد و برای این کار، این شخصیت و نام، عناوین و القاب او در منابع کهن پهلوی، فارسی، عربی، سریانی، ارمنی و یونانی ردیابی، واکاوی و سنجش شده و درباره چراییِ ثبت «فرایین» از سوی فردوسی و میزان درستی یا تحریف آن و نقش فردوسی، منبع او، کاتبان و ویراستان در این تغییرات بحث شده است. «گراز» و «فرایین» در شاهنامه یک شخص هستند و هر دوی این نام ها در منبع شاهنامه وجود داشته و فردوسی هر دو را با کمی تغییر به کار برده است.
مطالعه تطبیقی تصاویر تخیّلی فیلم نامه پستچی و نمایش نامه ویتسک براساس نظریّه تخیّل شناسانه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مطالعات تطبیقی در حوزه اقتباسی از اهمّیّت زیادی برخوردارند و اقتباس از ادبیّات داستانی بستر مناسبی برای رشد هنر به ویژه هنر سینما ایجاد کرده و تعامل سینما و ادبیّات باعث پرمخاطب شدن اثر اقتباسی شده است. در این پژوهش با در نظر گرفتن تعامل ادبیّات و سینما به مطالعه اقتباس ادبی فیلم نامه پستچی، نوشته داریوش مهرجویی از نمایش نامه آلمانی ویتسک، اثر کارل گئورک بوخنر، پرداخته و با روش توصیفی – تحلیلی براساس نظریّه ژیلبر دوران تصاویر تخیّلی آن ها را بررسی کرده ایم تا با دسته بندی تصاویر در دو منظومه روزانه و شبانه تخیّل، تحوّلات تصاویر اثر اقتباسی را نسبت به اثر مبدأ و نقش جامعه را به عنوان عامل تأثیرگذار بر این تغییرات بیان کنیم. با تفسیر تصاویر دو اثر به این نتیجه رسیده ایم که با وجود تلاش های مهرجویی در بومی سازی اثر و هدف وی در آفرینش تصاویری مطابق با فرهنگ ایرانی، ساختار نظام تخیّلی تصاویر فیلم نامه به نمایش نامه نزدیک است و مهرجویی با ایجاد تحوّل در تصاویر، موفّق به خلق فضای جدید شده است. او توانسته است با تصاویر منظومه شبانه بر ترس های خویش غلبه کند و با تقابل نمادهای مثبت و منفی منظومه روزانه فضایی آرام و معتدل بیافریند، امّا تصاویری که بوخنر در نمایش نامه ویتسک آفریده، بار منفی تری دارند و بیشتر به صورت نمادهای منظومه روزانه تخیّل تصویر می شوند.
تحلیل ادبیات تعلیمی در انواع ادبی دیگر قرن چهاردهم (نظم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۳
86 - 130
حوزههای تخصصی:
ادبیات، زیبایی آفرینی در زبان است و ادبیات تعلیمی، آن دسته از آثار ادبی را شامل می شود که با زبانی ادبی و هنرمندانه به تعلیم و هدایت انسان ها بپردازند. ادب تعلیمی در ایران یکی از پردامنه ترین انواع ادبی است؛ به طوری که اگر یک اثر ادبی کاملاً از نوع تعلیمی نباشد و در انواع حماسی، غنایی و یا نمایشی قرار گیرد، باز تعلیماتی در آن نهفته یا آشکار است. این مقاله پس از تحلیل ادبیات تعلیمی در قلمرو زبانی و ادبی به بررسی این نوع ادبی در قلمرو فکری می پردازد. در قلمرو فکری، ادبیات تعلیمی از نظر محتوایی در شاخه های تربیتی، آموزشی و نیز در دیگر انواع ادبی مورد تحلیل قرار گرفته است. در هرکدام از انواع ادبی تعلیماتی با همان درون مایه به صورت غیرمستقیم وجود دارد. در ادبیات غنایی، تعلیمات بر پایه احساسات انسانی است و شاعر ضمن توصیف و بیان احساسات شخصی خویش در موضوعات مختلف به بیان تعلیمات عاشقانه، عارفانه، آیینی، فلسفی و طنز نیز می پردازد. در ادبیات حماسی، تعلیمات انقلابی، جنگ و پایداری جایگاه ویژه ای دارند. در ادبیات نمایشی، محتوای ارزشی و اخلاقی به صورت غیرمستقیم در آثار نمایشی استفاده می شود که نقش تربیتی آن ها به ویژه برای کودکان و نوجوانان، اهمیت زیادی دارد. وجود ادبیات تعلیمی در انواع ادبی دیگر، نشانه ای از «ادبیات متعهد» در آن آثار است.
دنیاهای محتمل در ساختار روایی مثنوی معنوی ( داستان دژ هوش ربا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دنیاهای محتمل از مبانی نظری سبکشناسی شناختی است و ریشه در فلسفه لایبنیتس دارد. درک چگونگی روایت روایتها مسأله اصلی در این نظریه است و نحوه ارتباط خواننده با روایت ادبی و تأثیر کنش و واکنش متن و خواننده را روشن میسازد. مثنوی معنو ، ی بزرگترین منبع ادب عرفانی است که مبانی عرفان عملی و نظری را دربرمیگیرد. در این جستار برآنیم، براساس نظریه دنیاهای محتمل و با روش توصیفی تحلیلی محتوا، خوانش جدیدی از این کتاب، ارائه دهیم. مولانا به عنوان کارگزار در نقش عامل انتقال داستان با باریکبینی به تولید گفتمان روایی میپردازد و دنیاهایی را در ذهن خواننده رقم میزند که عبارتند از: دنیاهای معرفتی، خیالی، مقصودی و آرمانی. دنیاهای محتمل در داستان دژ هوش ربا اگر...، « بیشتر به صورت دنیای معرفتی و در جهت آموزش نکات عرفانی است که بر اساس الگوی و کلمههایی که آرزو، حسرت » یا « نمایش داده میشود. در دنیای مقصودی مولانا از حرف ربط » بنابراین و تقاضایی را دربردارند، استفاده میکند. عشق مهمترین وسیله کشف و شهود و سازنده دنیای آرمانی مولاناست. در حقیقت این عشق است که سالک را در مسیر معرفت یاری میرساند. دسترسی به این دنیاها به صورت زمانی، زبانی، طبیعی و اشیاء است که بسامد دسترسیهای زمانی بیشتر است.