مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
بنیاد گرایی
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است که تعبیر از "جهانی شدن" به عنوان یک نظام به جای یک فرآیند گمراه کننده است و ما را از پرداختن به موضوعات بنیادین در باب دولت- ملت مسایل ژئوپلیتیک ومناسبات بینالمللی غافل می سازد. به ویژه این مقاله بر این باور است که هر گونه مداقه در فرایندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باید شامل دو حوزه که اغلب مورد بی توجهی هستند باشد: 1- از حضور دولت، به خصوص دولت ایالات متحده امریکا، به عنوان بازیگر اصلی در فرایندهای بینالمللی به هیچ وجه کاسته نشده است. 2- درک دولت امریکا و نقش آن درمناسبات جهانی باید حضور و قدرت "مرام" آمریکایی که توسط خود آن دولت با همکاری تعداد کثیری از گروههای" خصوصی" ساخته شده است را در بر گیرد. در این مقاله پیشنهاد میشود که بررسی تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم، ما را فراتر از "تاریخ دیپلماسی" متعارف و "جهانی شدن" میبرد و به سوی غور در شبکه متشکل از دولت و حوزه خصوصی هدایت می کند. در عین حال این نوشتار مقوله" سیادت" که به معنای تحمیل شبکه دولت آمریکا و حوزه خصوصی به بقیه جهان است را نمیپذیرد. بر عکس تننشها و حتی تضادهای موجود در سیاست خارجی ایالات متحده و ایدئولوژی آمریکایی منجر به گشایش فضایی کالبدی و گفتمانی میشود که در آن واکنشها و چانه زنیهای سیاسی مجال ظهور نمی یابند. ما تنها نظاره گران قدرت امریکا نیستیم، اما نیرویمان تحت مقولههای مجردی چون جهانی - محلی شدن محدود میشود
اسلام گرایان در افغانستان، ویژگی ها و چالش ها
حوزه های تخصصی:
جریان های اسلامی قریب به نیم قرن از جمله بازیگران اصلی صحنه سیاسی در افغانستان محسوب می شدند. در دهه های پایانی قرن بیستم، جریان های اسلام گرا توانستند بر حریف قدرتمند خود پیروز شوند و عناصر گفتمانی اسلام را در عرصه سیاست اشاعه دهند. اما سیطره گفتمان اسلامی بر عرصه قدرت و سیاست، دولت مستعجل بود؛ سرانجام با آغاز هزاره سوم جریان های اسلامی رو به زوال نهادند و عرصه را برای حریفان سکولار خالی کردند. در این نوشتار چالش ها و بحران های اساسی که زمینه حاشیه نشینی جریان های اسلامی را فراهم نمودند، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی مورد تأمل قرار گرفته اند. نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که شکست یا افول جریان های اسلامی در افغانستان عمدتاً محصول بحران ها و چالش های ساختاری، فکری و محیطی است که این جریان ها نتوانستند راه حل های معقولی برای آن ها ارائه نمایند. ماهیت فرقه ای، ساخت کاریزمایی و فقر تفکر از جمله محدودیت هایی است که زمینة افول اسلام گرایان را فراهم نمودند. وابستگی خارجی و تغییر موضع غرب در قبال اسلام گرایان دیگر عواملی بوده اند که بحران جریان های اسلامی افغانستان را تشدید نموده و این جریان ها را با چالش های اساسی مواجه ساخته اند. چشم انداز آینده اسلام گرایی در افغانستان تا حد زیادی به حل بحران ها و چالش های مذکور بستگی دارد.
تأثیر بحران اجتماعی و جهانی شدن بر ظهور بنیادگرایی در مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ بهار ۱۳۹۰ شماره ۱
301 - 320
حوزه های تخصصی:
با توجه به تشدید جریانات بنیاد گرا در دهه های اخیر بالاخص در جوامع اسلامی، هدف این مقاله بررسی و تحلیل تاثیر بحران اجتماعی و جهانی شدن بر رشد جریانات بنیادگرا در مصر است. این پژوهش درصدد پاسخ دادن به این سوال است که بحران اجتماعی به عنوان متغیر اصلی و جهانی شدن به عنوان عامل تشدید کننده چه تاثیری در ظهور بنیادگرایی در مصر داشته است؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که مجموعه بحران های اجتماعی و جهانی شدن علت اصلی ظهور بنیادگرایی در جوامع مسلمان و در مطالعه ی موردی مصر است . بدین منظور در مقدمه به طرح مسئله، چارچوب نظری، تعاریف و مفاهیم و سپس تاثیر بحران اجتماعی و جهانی شدن بر ظهور بنیادگرایی در مصر پرداخته شده است. در آخر نتیجه گیری و جمع بندی بحث ارائه می شود .
بازتعریف «بنیادگرایی» در رمان بنیادگرای مردد نوشته ی محسن حمید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
115-141
حوزه های تخصصی:
مفهوم «بنیاد گرایی» اصالتاً متعلق به حوزه تحقیقات دین و به ویژه دین مسیحیت بوده؛ اما به تدریج آن را وارد سایر دین ها نیز کرده اند. پژوهشگران این حوزه در تلاش بوده اند ضمن بررسی تاریخ ظهور این پدیده، دلایل شکل گیری و وجوه مشترک آن در دین های مختلف را بکاوند. اما به دنبال چند واقعه تاریخی، ازجمله انقلاب ایران، قضیه سلمان رشدی و به ویژه اتفاق های 11 سپتامبر 2002، واژه «بنیاد گرایی» در عرصه عمومیِ غرب توسط رسانه ها مصادره شد و با استحاله کامل، به یک دال با دلالت های سیاسی و غیر دینی بدل گردید. در این فرایند که در چارچوب کلان روایت نو شرق شناسی تحقق یافت، دو راهبرد نشانه شناسی پیگیری شده است. ابتدا تلاش می شود مدلول های چند گانه «بنیادگرایی» در دین های مختلف به یک مدلول واحد و متعیّن، یعنی دین اسلام، تقلیل یابد و در گام بعد مدلول های گسترده دین اسلام (و به بیان بهتر مسلمانی) به یک مدلول بسیار کوچک یعنی «افراطی های مسلمان» فرو کاسته شود. محسن حمید در رمان جریان ساز خود بر آن بوده است تا ضمن باز نویسی این روایت/ فرایند، ضمن کمک به تکثیر دلالت های بنیاد گرایی، دلالت های اصیل دینی آن را احیا نماید، از تحدید مدلول های آن جلو گیری کند و راه را بر دو قطبی سازی مورد پسند گفتمان نوشرق شناسی یعنی همان دوقطبی شرق غرب یا اسلام لیبرالیسم ببندد. در مقاله حاضر با تکیه بر آرای نظریه پردازان حوزه «بنیادگرایی» و مقایسه آن با چگونگی بازنمایی آن در رمان بنیادگرای مردد ، نشان داده شده که چگونه اثر ادبی می تواند ضمن تأیید بخشی از نظریه ها، بینش های جدیدی در این حوزه ارائه دهد و کمک کند تا پیچیدگی های این موضوع در دنیای جدید واکاوی شود. این جستار درصدد است تا استدلال کند که چگونه رمان بنیادگرای مردد برداشت های رسانه ای و حتی نخبگانی در دنیای غرب از «بنیادگرایی» را به چالش می کشد و به باز تعریف و باز مصادره آن دست می زند.
بررسی و تبیین عوامل هویتی مؤثر در شکل گیری تحولات اخیر خاورمیانه عربی (مورد مطالعه: کردها، شیعیان و بنیادگرایان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات عربی از تونس آغاز شد و به واسطه اشتراک های تاریخی، دینی، فرهنگی و جغرافیایی به سرعت به دیگر کشورهای عربی نیز سرایت کرد. این تحولات به قدری جدی بود که در برخی از کشورها از جمله مصر، تونس، لیبی و یمن با سقوط دیکتاتورها، هیئت حاکمه آن ها با تغییرات اساسی روبه رو شد و در کشورهایی همچون سوریه و تا حدودی یمن بحران، ابعاد بین المللی یافته و همچنان ادامه دارد. در بروز این تحولات عوامل مختلفی هم زمان دخیل بوده اند، اما آنچه تاکنون از دید صاحب نظران مغفول مانده، نقش سازه های هویتی و هویت گرایی در بحران های این منطقه است. هدف ما در این مقاله بررسی تأثیر مؤلفه های هویتی شیعیان، کردها و بنیادگرایان در شکل گیری و نتایج متفاوت تحولات اخیر خاورمیانه عربی است. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که در چارچوب نظریه سازه انگاری، هویت و هویت گرایی گروهای قومی و مذهبی جوامع عربی چه تأثیری در شکل گیری و روند تحولات اخیر این جوامع داشته است؟ از روش توصیفی- تحلیلی استفاده کردیم و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نبود سه شاخص هنجار، ارزش و هویت مشترک در ساختار اجتماعی این جوامع و به تبع آن ناتوانایی در خلق هویت ملی و تلاقی آن با هویت گرایی شیعیان، کردها و بنیادگرایان نه تنها از عوامل زیربنایی این تحولات هستند، بلکه نتایجی همچون استمرار بحران، جنگ داخلی، ورود بازیگران فراملی، جنگ نیابتی و خشونت زیاد را به دنبال داشته است.