فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۷۰۱ تا ۵٬۷۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در یک داستان عجیب و افسانه ای در بخشِ اصطلاحاً تاریخیِ شاهنامه (دوره پادشاهیِ هرمزدِ ساسانی) بهرام چوبین با زنی تاجدار در کاخی دیدار می کند و پس از این ملاقات هم خون می گرید، هم سر بر آسمان می فرازد و هم منش و گفتارش دگرگون می شود و ادّعای شاهی می کند. درباره کیستیِ این بانوی رازناک از متنِ خودِ روایت شاهنامه تا نوشته های معاصران، هشت تفسیر و دیدگاه مختلف عرضه شده است: 1. زن جادوگر 2. بخت بهرام 3. پری 4. سروش 5. نفس فریبکار 6. دئنا 7. دیو یا ماده دیو 8. فرّ. افزون بر تصریح شاهنامه به «بخت» بودنِ این زن و معرّفی او به عنوان «پری» در دو متن کهن و معتبر (تاریخ نامه طبری و نهایه الارب)، اسلوب و ویژگی های داستان نیز با روایاتِ بن مایه «پری و پهلوان» مطابقتِ بیشتری دارد و احتمالاً این زن، بختِ بهرام چوبینه بوده که در اصل در پیکرِ پری بر او پدید آمده و پهلوان را هم دلباخته و شیدای زیبایی خود کرده و هم با نشان دادن اقبالش، به عصیان علیه شاه ساسانی و نشستن بر جای او برانگیخته است. در دگردیسی های روایات ملّی ایران، این پری با فرو نهادنِ بخشی از وجهِ اساطیری خود در گزارش شاهنامه به بانویی خوب روی امّا مبهم تبدیل شده است.
پیوند اسب و قهرمان در روایتهای اساطیری و حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایان و شیفتگان ادبیات حماسی اساطیری ایران، به قطع و یقین متوجه پیوستگی راز آمیز قهرمانان این نوع ادبی با اسب شان شده اند. در نگاه نخست چنان می نماید که اسب قهرمانان حماسی و اساطیری برای تناسب یابی با سواران و صاحبان خود توانایی های متفاوت با دیگر نمونه های نوع خویش دارند. این اسبها با شعور استثنایی خود موفق به برقراری ارتباط عاطفی و فکری با سوار خود شده اند و گاه چنان وانمود شده است که در پیش بینی شرایط مخاطره آمیز، از صاحبان انسانی خود پیش و بیش افتاده اند. نویسنده این مقاله با کنار هم نهادن تمام شواهد مربوط به نحوه پیوستگی قهرمانان حماسی و اساطیری با اسب شان، رابطه ژرفتری در این پیوستگی که بر بنیاد باورها و اعتقادات فرهنگی اقوام سازنده آن داستان و روایتها شکل گرفته، یافته است. به نظر می رسد در این پهنه از ادبیات، اسب هر قهرمان تجسد و تجسم نام آن قهرمان است
بررسی و مقایسه سه ترجمه کُردی رباعیات خیام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه های زیادی از رباعیات خیّام به زبان کردی در دست است که مترجمان تلاش کرده اند معانی دقیق و مفاهیم زیبای سروده های خیّام را به زبان کردی برگردانند. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با جمع آوری داده ها به شیوه کتابخانه ای انجام گرفته و در پی آن است سه ترجمه کردی رباعیات خیّام یعنی، ترجمه های «کامران بدرخان»، «گوران» و «هژار» را بررسی کند. تحقیق در مورد ترجمه های مذکور مشخص کرد ترجمه کامران عالی بدرخان به شیوه تحت اللفظی و نثر است و مترجم به سبب عدم آشنایی با معانی ثانوی کلام خیام و ظرافت های شعری او، نتوانسته لحن و زبان خاص خیّام را به زبان کردی منتقل کند. گوران نیز در ارائه تصویری متناسب با ادب و فرهنگ کردی از اشعار خیّام موفق عمل نکرده و ترجمه او جایگاهی شایان توجه در میان مخاطبان کردزبان نیافته است. اما در ترجمه هژار که از نوع آزاد یا ارتباطی است، مترجم ضمن انتقال نگاه خیّام به جهان بیرون و درون، روح کلّی و پیام اصلی و ویژگی های معنایی و صوری از قبیل وزن و قالب، لحن کلام و استواری سخن این حکیم نامی را به خوبی به زبان کردی برگردانده و همین امر ترجمه هژار را رساتر و مقبول تر از بقیه ساخته است.
معرفی منظومه های قضا و قدر فارسی و تحلیل آنها از منظر روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث درباره موضوع چالش برانگیز «قضا و قدر» همواره در ادبیات فارسی مطرح بوده است، اما به طور خاص تعدادی از شاعران دوره صفویه توجه ویژه ای به این موضوع کرده اند و مثنوی های مستقلی با عنوان «قضا و قدر» سروده اند و این مسئله به صورت یک جریان منظومه سرایی تا دوره قاجار ادامه داشته است. اغلب این منظومه ها به صورت نسخه خطی است. پژوهش حاضر تعدادی از منظومه های قضا و قدر و شاعران آنان را معرفی می کند و از نظرگاه تحلیل جنبه های داستانی، این منظومه ها را بررسی و نقد می کند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که منظومه های قضا و قدر با وجود افتراق های جزئی، دارای وجوه مشترکی هستند که وحدت ساختاری این آثار را از نظر پردازش داستانی فراهم می کند. مؤلفه های مشترک روایی این متون عبارتند از: سادگی زبان، وجود یک الگوی ثابت در پیرنگ و نیز در شخصیت پردازی، تکرار شخصیت های قراردادی و ایستا؛ مبتنی بودن همه منظومه ها بر یک مضمون کلیدی؛ ایجاد حوادث خلق الساعه و تصادفی و ضعف حقیقت مانندی؛ پایان بندی غیرمنتظره و تراژیک. بر اساس این پژوهش، شاید بتوان این منظومه ها را به عنوان یک نوع ادبی تازه معرفی کرد. حاصل این پژوهش می تواند روشن کننده بخشی از سیر تحول ادبیات فارسی و جریان شناسی ادبی باشد.
نقد و بررسی آثار منثور بازنویسی شده درباره شخصیت گرشاسب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۱
181-201
حوزههای تخصصی:
بازنویسی و بازآفرینی یکی از روش های انتقال متون کهن ادب فارسی به خوانندگان امروزی است. گرشاسب نامه ی اسدی طوسی یکی از متون پهلوانی برجسته در حوزه ادب فارسی است که در سال های اخیر برپایه آن بازنویسی و بازآفرینی های منثوری شکل گرفته است. در این نوشتار، در دو بخش جداگانه تحت عناوین بازنویسی و بازآفرینی، به سنجش محتوایی آثار بازتولیدشده با گرشاسب نامه پرداخته می شود تا ضمن بیان شیوه کار، میزان پایبندی و دخل وتصرف هرکدام از نویسندگان نسبت به منابع اصلی از نظر کمّی و کیفی نشان داده شود. براساس نتایج به دست آمده، نویسندگان امروزی با استفاده از دو منبع اوستا و متون پهلوی، و گرشاسب نامه با دو شیوه افزایش شخصیت و کنش های داستانی و ترکیب رویدادهای منابع مختلف به بازآفرینی و بازنویسی ماجراهای این شخصیت اساطیری و پهلوانی اقدام کرده اند.
منشأ وزن رباعی در اشعار عامیانه و شفاهی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم آذر و دی ۱۳۹۹ شماره ۳۵
251-266
حوزههای تخصصی:
امروزه غالب محققان بر این باورند که منشأ وزن رباعی را باید در وزن اشعار پیش از اسلام، و یا وزن اشعار عامیانه و شفاهی و محلی ایران که در وزن های پیش از اسلام ریشه دارد، جست وجو کرد. در این میان تنها کسی که عملاً به تحلیل جزئیات و چگونگی شباهت وزنِ عروضی رباعی به وزنِ غیرعروضی اشعار شفاهی و عامیانه پرداخته ژیلبر لازار فرانسوی است. در این مقاله بحث می کنیم که اشعار تکیه ای و یا نیمه عروضیِ فراوانی در میان اشعار شفاهی و عامیانه ایرانی وجود دارند که ریتم یا ضرب آهنگشان کاملاً شبیه به ضرب آهنگ رباعی است، اما از حیث تقطیع عروضی ربط چندانی به وزن رباعی ندارند. نگارنده نیز همچون لازار معتقد است که وزن رباعی دارای نیای مشترکی با وزن اشعار تکیه ای و یا نیمه عروضیِ محلی است، اما برای اثبات این امر از شیوه ای متفاوت با شیوه ناصحیح لازار استفاده کرده است. در این مقاله بحث کرده ایم که اولاً هجاهای بی تکیه و باتکیه (اتانین) در اشعار تکیه ای به ترتیب به کمّیت های کوتاه و بلند (افاعیل) در اشعار عروضی مبدل شده اند، و ثانیاً میزان های آناکروز و هجاهای سکوت که پس از هجاهای باتکیه یا گاه در پایان مصراع قرار دارند، در اشعار عروضی ازمیان رفته اند. به این ترتیب، وزنِ زمانیِ تکیه ای ابتدا به وزنِ آمیخته نیمه عروضی و سپس به وزن تثبیت شده زبانی و کمّی مبدل شده است.
بررسی اندیشه های اگزیستانسیالیستی در شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مکتب اگزیستانسیالیسم ( اصالت وجود )، از جمله سارتر، آفریننده آثار ادبی بسیار با مضامین فلسفی هستند. اساس و محور این مکتب، اندیشیدن در باب انسان و هستی، آزادی و اختیار، مسؤولیّت و تعهّد اجتماعی است که با دلهره و اضطراب همراه است .شاعران شعر نو فارسی، گاه بر حسب روحیّه فردی، در باب هستی و نیستی، به اندیشیدن پرداخته اند و گاه بر حسب شرایط اجتماعی - سیاسی، اشعاری را سروده اند که به نوعی در ارتباط با مکتب اگزیستانسیالیسم است. در این مقاله ضمن تبیین مؤلّفه های اگزیستانسیالیسم و آوردن نمونه اشعاری از شاعران معاصر و تحلیل آنها ، رگه هایی از اندیشه های این مکتب را در اشعار این شاعران مورد بررسی قرارداده ایم. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی درصدد یافتن پاسخ این سوال است که آیا اندیشه های اگزیستانسیالیستی در شعر شاعران معاصر وجود دارد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که شاعران معاصر، گرچه فیلسوف نیستند و یا صرفاً قصد بیان اندیشه های فلسفی را نداشته اند اما با توجّه به ذهن متفکّر و وضعیّت اجتماع خود، به سرودن اشعاری پرداخته اند که به نوعی در ارتباط با مولفه های مکتب اگزیستانسیالیسم است.
Historicity in Khaled Hosseini's The Kite Runner: Encountering History in Contemporary Afghanistan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۲, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۰
197 - 211
حوزههای تخصصی:
This research paper is an investigation of Khaled Hosseini’s seminal fiction The Kite Runner from the perspective of New Historicist approach of reading a literary work. The concepts of history and discourse, recurrently employed by Foucault, Montrose, and Greenblatt, provide the theoretical background of the present research. The plot of the novel is devoted to presenting a vivid picture of the socio-cultural conditions of Afghanistan at the period of war and crisis. During the time, many wars and conflicts were imposed upon Afghanistan for the interests of foreign powers. Russia invaded Afghanistan, and it ended up in Taliban war, hunger, uncertainty in the subjects’ lives, and refugees question. Russian army had destroyed the village, school, and natural resources of Afghanistan while America indirectly dominated there to support the Taliban against Russia in the cold war period. The Kite Runner including historical facts about Afghanistan’s multi-layered conditions, let the readers face the true nature of war, terrorism, and Taliban in the country. Exploring the cultural crisis and ethnic conflict represented in the novel is conducted in a close association with the New Historicist’s concept of “textuality of history and historicity of text”.
تحلیل انتقادی گفتمان مرزبان نامه براساس نظریه نورمن فرکلاف (مطالعه موردی: داستان زیرک و زروی)
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
189 - 206
حوزههای تخصصی:
تحلیل انتقادی گفتمان یکی از مباحث مهم در گفتمان سیاسی و اجتماعی است که چگونگی تبلور و شکل گیری معنا و پیام واحدهای زبانی در ارتباط با عوامل درون متنی بررسی می کند. مرزبان نامه، به عنوان یک متن کهن، یکی از متون تمثیلی ایران قبل از اسلام است که نویسنده در آن، به آسیب شناسی موضوعات اجتماعی - سیاسی روزگار خود یا دوره های قبل پرداخته و از این رهگذر ضمن اینکه به گونه ای فرهنگ را منتقل کرده، به کمک زبان و قدرت آن، به تولید اندیشه های سیاسی روزگار کمک شایانی کرده است. این نگارش بر آن است که با تکیه بر آرای فرکلاف، به چگونگی بازنمایی گفتمان انتقادی متن داستان «زیرک و زروی» بپردازد. مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر اساس چارچوب نظری فرکلاف، در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به ارتباط لایه های گفتمان و پیوند زبان و جامعه پذیری جامعه از رهگذر حکایات می پردازد. حاصل سخن این است که این متن، ضمن اینکه نقش مهمی در انتقال عقاید و ارزش های حاکم بر جامعه دارد، گفتمان گفتاری و کرداری شخصیت های داستان، در خدمت تثبیت اندیشه سیاسی نویسنده است و فضای فکری و قدرت امکانات موجود در گفتار، توضیح چرایی تولید این متن با توجه به سیاست حاکم است.
بررسی تطبیقی دیدگاه های فمینیستی در رمان های سال های ابری و مثل آب برای شکلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
79 - 96
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی حوزه ای از پژوهش های ادبی است که در آن آثار دو یا چند نویسنده از دو زبان و ملیّت متفاوت با یکدیگر مقایسه می شود. در این بین، نویسندگان در تصویرسازی ها، شیوه بیان احساسات، انتخاب قالب ها و موضوعات و ترجمه ها از هم تأثیر و تأثّر می پذیرند. در این مقاله دیدگاه های فمینیستی در رمان «سال های ابری» اثر پرینوش صنیعی و «مثل آب برای شکلات» اثر لائورا اسکوئیول از زاویه دید فمینیستی در یک مقدمه و دو گفتار، با روشی توصیفی- تحلیلی بررسی به همراه شاهد مثال، بازخوانی می شود. مطالعه و تحلیل دیدگاه های فمینیستی این دو رمان نشان می دهد که تلاش برای شناساندن هویت و بازنمایاندن مظلومیت زنان و حقوق از دست رفته آنان، در نظام مرد سالاری وجه مشترک این دو اثر، بوده است. نویسندگان هر دو رمان، با موضوع و درونمایه های مشترک، جایگاه و وضعیت زن را بیان نموده اند. آنان روایتگر این بینش دیدگاه فمینیستی هستند که مرد سالاری در ذهن و زبان جوامع، نفوذ کرده و یکی از راه های پاک کردن این ذهنیت، تعظیم و بزرگداشت زنان است.
بررسی سبک های شعر فتوح در اشعار شعرای سرشناس دوره اسلامی تا معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
389 - 410
حوزههای تخصصی:
با گسترش اسلام چه از طریق ترویج فرهنگی و چه از طریق نبردها و جنگ های توسعه طلبانه؛ می توان به نفوذ هرچه بیش تر اسلام از یک سو و از سویی دیگر رویکرد جدید فرهنگی در بین ادبا، نویسندگان، مورخان و شعرا در زمینه تحولات اجتماعی اشاره داشت. از جمله بخش های ادبی که تحت تأثیر تحولات اجتماعی و سیاسی دوره خود قرار داشته حوزه شعر بوده است. در این دوره شعرای بسیاری بودند، از قبیل اخطل، فرزدق، و جریر در دوره امویان و متنبی و ابوتمام، که با توصیف و شرح فتوحات در قالب جنگاوری و تدبیر فرماندهان و لشکریان افتخار پیروزی ها را به خلفا نسبت می دادند، و در بیش تر این اشعار اشاره های مستقیم و غیر مستقیم به خلیفه و تبریک به او وجود دارد.
تحلیل ساختار و پیرنگ مقدّمه سفر «هفت کشور» فخری هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هفت کشور فخری هروی اثر نویسنده و شاعر توانای دربار ایران و هند در سده دهم هجری قمری است. این پژوهش با رویکردی ساختارگرایانه مقدمه سفر این کتاب را بررسی کرده است. مقدمه این کتاب بخش ویژه و هنرمندانه آن است. پرسش های این پژوهش بر شناسایی ساختار مقدمه هفت کشور ، نشان دادن الگوی پیرنگ ساختار مقدمه و بیان ارتباط مقدمه با درون مایه اصلی تأکید دارد. هدف از اینگونه بررسی ها نخست شناسایی کلیّت اثر ادبی است که امکان مقایسه رویکرد ساختاری اثر را با متون پیش و پس از آن فراهم می کند؛ همچنین این پژوهش ها بر ذخایر تحقیقات نظام مند ادب فارسی می افزاید. ساختارگرایی با تأکید بر ساختار اثر می کوشد پیوند میان صورت و معنا را بیابد. نویسندگان این پژوهش با استفاده از روش ساختارگرایی کوشیده اند تا با استفاده از نظر اندیشمندانی مانند پراپ (در طبقه بندی شخصیّت های داستان) و نظر سوسور و لوی استروس (در گفتمان تقابلی) و تزوتان تودوروف (در حکایت های ایپزودیک) سطح های مجزای روایتِ مقدمه هفت کشور را تبیین کنند؛ سپس با روش تحلیلی و توصیفی، ارتباط میان ساختار و مقدمه هفت کشور را روشن کنند. نتیجه بیانگر این است که مؤلف با تمایز سه بخش جداگانه نماد و گفت و گوهای تقابلی، روایت قصه در قصه و همراه کردن آن با تنوع شخصیّت ها و دگردیسی زاویه دید، ساختاری خلاقانه پدید آورده است. در ادامه، الگوی پیرنگ هر بخش ترسیم شده است که بیانگر پیرنگی منطقی و منسجم است. نتیجه آنکه اختران هفت گانه درون مایه اصلی هفت کشور در سفر ابن تراب به کشورهاست. این سفر که شامل هفت مسافت و دیدار از هفت کشور است، افزون بر نمایش سیر آفاقی ابن تراب، سیر انفسی او را نیز تداعی می کند.
اسطوره زدایی در کوش نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
113 - 128
حوزههای تخصصی:
یکی از برترین و مهم ترین بنیادهای اسطوره حماسه است که بر ستیز و تقابل ناسازها استوار شده است. اسطوره در ذاتِ خود، مینوی و آن جهانی است؛ اما حماسه مانند زاده اسطوره رویکردی زمینی و این جهانی دارد. درحقیقت فرایند این جهانی شدنِ نمادهای اسطوره ایْ ساز و کارِ داستان های حماسی را پدید می آورد؛ به گونه ای که رویارویی خدایان و ضدّخدایان که در سرشت حماسی است، اندک اندک به رویارویی تبارها یا پهلوانان بزرگ و آیینی با نیروهای زیانبار و ضدّقهرمانان می انجامد. بیشترِ منظومه های حماسی پارسی زیرساختی اساطیری دارد و در آنها ردّپای آشکار شخصیت ها و بن مایه های اساطیری را می توان یافت. در این منظومه ها، کوش نامه ایرانشان بن ابی الخیر که در ابتدای قرن ششم هجری سروده شده است، یک استثناست؛ زیرا برخلافِ دیگر حماسه های پارسی می کوشد از پیکره حماسه اسطوره زدایی کند. در این مقاله سه روشِ اسطوره زدایی از حماسه در منظومه کوش نامه معرفی شده است که عبارت است از: 1) خردپذیرکردنِ روایت ها و رخدادهای اساطیری؛ 2) ذکر شخصیت های دینی و تاریخی در کنارِ شخصیت های اساطیری؛ 3) نبود برخی بن مایه های اساطیری و پهلوانیِ رایج در حماسه های اسطوره ای. نگارندگان در این جستار برآن اند تا با بهره گیری از حماسه پژوهیِ تطبیقی، داستان ها و بن مایه های اساطیری ای را که در کوش نامه اسطوره زدایی شده است، در قیاس با دیگر منظومه های حماسی نشان دهند.
جلوه های حضور اسطوره یونانی "آشیل" در شعر معاصر عربی بر مبنای نظریه پیر برونل (محمود درویش، عبدالعزیز المقالح و سلیمان البستانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به گواهی ناقدان و صاحب نظران حوزه اسطوره، "أخیلِس" یا "آشیل" نامورترین قهرمان اسطوره ای یونان یاستان در داستان نبرد تروا ( Trojan War ) است . هومیروس، کهن ترین و مشهورترین حماسه سرای یونانی، در کتاب خود "ایلیاد" که جامع ترین منظومه حماسی مغرب زمین و یونان به شمار می رود، داستان این اسطوره و ماجراجویی های وی را در جنگ تروا به نظم کشیده است. این کتاب بر مجامع فرهنگی و ادبی جهان غرب و شرق تأثیرات شگرفی گذاشته است. در همین راستا، برخی شاعران معاصر عرب نیز همانند سلیمان البستانی (1856) محمود درویش (1941) ، و عبدالعزیز المقالح (1937) غالباً تحت تأثیر ایلیاد هومر، به فراخوانی این اسطوره پرداخته اند. هدف این مقاله نقد و ارزیابی جلوه های حضور اسطوره «آشیل» در شعر شاعران مذکور، بر مبنای نظریه پیر برونل و چگونگی به کارگیری آن در شعر آنان است. دستاورد پژوهش که با اعتماد به روش توصیفی - تحلیلی نگاشته شده، نشان می دهد که اسطوره آشیل در شعر برخی نامبردگان، مانند درویش و مقالح که از شاعران نسل فریاد و ﺣﻮادث ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﺎر ﻫﺰیﻤﺖ و ﺷﮑﺴﺖ در سرزمین های عربی هستند، از هیأت یک قهرمان جنگی در میدان نبرد تروا به شمایل یک منجی و سفیر سیاسی در میان ملت های عربی در آمده که رهایی بخش انسان معاصر از دردها و رنج های سیاسی – اجتماعی است.
نقد آرای شاهنامه پژوهان در ارزیابی نگاه بیهقی به شاهنامه و طرح انگاره ای دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
35-72
حوزههای تخصصی:
بیهقی، دبیر نامدار دربار غزنوی، با فردوسی هم عصر بود. او در تاریخی که پس از 37 سال دبیری نوشت و در آن بسیاری از جزئیات رفتارها و اندیشه های درباریان غزنوی را آشکار کرد، هیچ نشانی از فردوسی و تعاملش با دربار محمود را به دست نمی دهد. از سوی دیگر او برای اثرگذاری بیشتر کلام بر خواننده، در تاریخش به شعرهای شاعران استناد می کند؛ اما در شواهد شعری او، یادی از شاهنامه نیست و باوجود سازگاری تام ابیاتی از شاهنامه با پایان بندی رویدادهای تاریخ بیهقی ، از استناد به آن می پرهیزد. این موضوع در تحلیل های پژوهشگران با طرد فردوسی از دربار محمود مرتبط دانسته شده و گمانه زنی هایی را موجب شده که تکیه بیشتر آن تحلیل ها به شیوه برون متنی بر بازخوانی زندگی فردوسی (هرکسی از زاویه ای) متمرکز بوده و نگاه درون متنی بر شاهنامه را فروگذاشته اند. نقد و ارزیابی آن تحلیل ها نشان می دهد پژوهشگران خواست های درونی خود را بر تحلیل ها تحمیل کرده اند و همین هم ضعف بزرگ آن پژوهش ها را آشکار می کند. بررسی نگاه افسانه ستیزانه ای که ادیبان و نویسندگان زمانه بیهقی داشتند، نگاه تازه ای را پیش می کشد که نویسنده این جستار به شیوه توصیفی تحلیلی آن را موضوع پژوهش خود قرار داده و به این نتیجه دست یافته که بیهقی در منظومه فکری خود، ژانر افسانه را خِردآشوب و غیرجدی می پنداشته و شاهنامه را هم از این قاعده جدا نمی دانست؛ به همین دلیل یاد آن را در تاریخ خود فروگذاشته است.
کارکرد جبر در گفتمان فکری حافظ (تحلیلی مبتنی بر نظریه لاکلو و موف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
109-136
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان موضوع جبر در شعر حافظ را بسیار مورد بررسی قرار داده و آرای مختلفی را در این زمینه مطرح کرده اند. برخی این اصطلاح را، مانند بسیاری از اصطلاحات موجود در شعر او، وسیله ای برای آفرینش ادبی پنداشته اند؛ بعضی آن را ابزاری برای توجیه گفتارهای رندانه تلقی کرده اند؛ بسیاری دیگر نیز آن را معلول جبرگرا بودن حافظ دانسته اند. با توجه به شیوه آفرینش ادبی، جهان بینی و روح حاکم بر شعر حافظ که نشان از نوعی آزاد اندیشی دارد و همچنین تناقضی که میان اصلاح طلبی و باور به جبر حاکم است، اگرچه قائل شدن به دو مورد نخست به خصوص استفاده از این اصطلاحات برای آفرینش ادبی صحیح به نظر می رسد، برقراری رابطه میان جبر گرایی و جهان بینی حافظ بسیار دشوار است. یکی از شیوه هایی که می تواند ضمن به رسمیت شناختن تفاوت برداشت ها، از گزاره های جبرگرایانه فهمی نزدیک به جهان بینی حافظ ارائه دهد، خودداری از مبنا قرار دادن مفاهیم برآمده از ظاهر تک بیت ها و سعی در به دست آوردن فهمی عمیق تر از شعر حافظ براساس روشی علمی است. از این رو در مقاله حاضر سعی شده است با استفاده از رویکرد ارنستو لاکلو و شانتال موف، لایه های زیرین گزاره های جبرگرایانه شعر حافظ بررسی شود و طبق پیش فرض های تحلیل انتقادی گفتمان، مبنی بر غیرشفاف بودن زبان در انتقال مفاهیم و تأثیر زبان در فهم واقعیت ها، نشان داده شود که هدف غایی حافظ از به کار بردن مفاهیم جبرگرایانه، نه بیان باور به جبر، بلکه ایجاد فضای لازم برای بسط ایدئولوژی گفتمان رندی و سست کردن هژمونی گفتمان زاهدانه است که از قرن ها قبل، بر فضای فرهنگی ایران تسلط داشته است.
The Paradoxes of Being and Time: The Existential-Tragic Poetics of Dramatic Literature(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Theorizing about literature over the centuries has been a significant intellectual exercise of high degree that has, among other things, majorly kept the study of literature afloat. The thrust of theory, on this note, is to give perspectives to literature; that is, a conceptual framework for its critical investigation. Against this background, this study has also attempted to conceptualize a relatively novel critical framework in dramatic studies which has been referred to as ‘existential-tragedy’. The concept is woven around the philosophical nexus of Absurdism and Tragedy with the theoretical assumption drawn from the Nietzschean principle of ‘Primal Unity’ in Birth of Tragedy. It encapsulates man as a being in existence who is caught up in an enclosed journey between creation and annihilation, and who constantly demonstrates an unconscious awareness to this underlying reality through his series of engagements in life. This unconscious phenomenon is contextualized in this study as ‘death anxiety’ which silently characterizes man’s struggles with life, as actors on the stage. Ultimately, the study is being established as a move towards theorizing a new conceptual framework and/or critical context, not only in the analysis of tragic and absurd plays, but also in literary criticism at large.
Trauma and Narrating World War I: A Psychoanalytical Reading of Pat Barker’s Another World(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present paper addresses Pat Barker’s Another World in the light of Cathy Caruth’s psychoanalytical notions concerning the traumatic experiences of the subjects. This analysis attempts to trace the concepts of latency, post-traumatic stress disorders, trauma of fratricide, and domestic trauma in Barker’s novel in order to explore how trauma and history are interrelated in the narrative of history and, particularly, in what manners trauma is transmittable trans-generationally. The present paper also demonstrates how Barker’s novel Another World acts as the narrative of trauma that vocalizes the silenced history of shell-shocked soldiers of World War I to affect the domestic and national arenas of British society, the history that has been concealed due to social and individual factors. The study thus investigates the dissociative disorders, which are experienced by traumatized survivors of World War I as the aftermath of traumatic experiences of wartime. In addition, it argues how time moves for the traumatized victim and how the notion of latency in terms of Caruth’s theory is traceable in Barker’s novel. In Another World, the traumatized survivor is haunted with traumatic memory of his past history, that constantly disrupts his present and the victim is in continuous shift from present time to past time. Time thus loses its linearity in the narrative of traumatized survivor.
Gender and Eventfulness in Zoya Pirzad’s I Turn off the Lights: Towards a Comparative Narrative Theory(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present paper proposes to consider eventfulness as a category for developing feminist narratology. Feminist/gender-conscious models of narrative theory have already taken into account a few narratological categories for their project including narrative closure, engaging narrator, and narrative authority. Studying the relationship between narrative eventfulness and women’s writing can be of great help for furthering the feminist narratology’s agenda. Eventfulness is a scalar feature of narrative, attributed to the degree of existence of a change of state. An event can occur in story-world, narration, or in the reader’s mind. The canonicity-breach aspect of an event, that is, the success or failure in transgressing boundaries, makes eventfulness ideologically significant. To show the applicability of gendering narrative eventfulness, Zoya Pirzad’s I Turn off the Lights is used as an illustrative example. I Turn off the Lights (Persian: Cheraq-ha ra Man Khamush Mikonam 2001; English translation: Things We Left Unsaid 2012) is a contemporary Iranian novel which has been received very well by the readers. Choosing I Turn off the Lights as an example is expected to give my appropriation of feminist narrative theory a comparative quality. By situating I Turn off the Lights in the literary context of Iran, it is argued that the reduced form of eventfulness in the novel can be read as a sign of ossified normative orders that make border crossing for the main female character (Clarisse) almost impossible.
تحلیل میزان علاقه مندی و میزان کاربرد اشعار آیینی در گویش سیستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر میزان علاقمندی و کاربرد اشعار آیینی در مراسم و سنن مختلف بررسی شده است ، داده های لازم جهت در تحقیق حاضر، میزان علاقه مندی و کاربرد اشعار آیینی در مراسم و سنن مختلف بررسی شده است. داده های لازم برای آزمون فرضیه های تحقیق از طریق یک پرسش نامه محقق ساخته گردآوری شده است. پرسش نامه طراحی شده حاوی 26 پرسش بود که میزان علاقه مندی و کاربرد اشعار سیستانی در آیین های مختلف را پرسش کرده است. به منظور بررسی پایایی پرسش نامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق تمام افراد بالای 20 سال ساکن شهرستان زابل و روستاهای تابعه است و حجم نمونه آماری بر اساس جدول مورگان 384 نفر در نظر گرفته شده است. گفتنی است که نمونه گیری به صورت کاملاً تصادفی و ساده صورت گرفت. آمار توصیفی برای بررسی توزیع فراوانی متغیرهای جمعیت شناختی و آمار استنباطی برای آزمون فرضیه های تحقیق استفاده شد. برای تحلیل فرضیه ها از آزمون کای 2 اسکوئر استفاده شد و تمام محاسبات و تحلیل های آماری از سوی نرم افزار اس.پی.اس.اس انجام شد. تحلیل ها نشان داد که مردم به اشعار آیینی علاقه مند هستند؛ ولی همچون گذشته اشعار آیینی را در مراسم و سنن مختلف به کار نمی برند.