مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
رخش
حوزه های تخصصی:
اسب پاره ای بایسته و ناگزیر است، پهلوان را و به اندامی میماند گسسته از پیکر او. از این روی، اسپان پهلوانان نامدار همانند سوارانشان نامدارند و ستورانیاند بیهمانند و از گونه ای دیگر. در آن میان، رخش نیز همچون سوار خویش رستم، باره ای است شگرف که به شیوه ای رازآلود و فراسویی، به پاس این پهلوان، به جهان میآید. رخش ستوری است سرخفام و بسیار تیزپوی و تندپای و برخوردار از ویژگیهایی بنیادین که آن را به آتش ماننده میدارند. در این جستار، پیوند رخش با آتش، به ویژه با آتش سپند آذرگشسپ که آتش جنگاوران بوده است، کاویده و بررسیده آمده است.
رخش و ویژگی های او در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از نوشتن این مقاله این است که بیان کنیم چرا رخش در بین اسب های شاهنامه شاخص و مشهور شده است؟ دارای چه صفات و ویژگی های برجسته ای بوده است؟در ابتدا به اهمیت اسب در متون دینی قبل از اسلام و شاهنامه پرداخته؛ پس از آن بیان کرده ایم که رخش اسبی اسطوره ایست و دارای صفات و ویژگی های انسانی بوده است. این ویژگی ها در رفتار و کردارش، بروز یافته است. وی در برابر رستم احساس مسوولیت می کرده، به وی مهر و محبت داشته، سخنان رستم را می فهمیده و دارای فره و ... بوده است. در پایان، ویژگی های طبیعی و حیوانی برجسته او را ذکر کرده ایم و گفته ایم که جسارت بسیار زیادی داشته است. رویینه سم، فولاد سم، تیزرو، بی همال بوده و صدای شیهه ای فراتر از یک اسب داشته است.
رخش یا دخش؟ (بررسی صورت نگاشت یک لغت در نسخه های شاهنامه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشش شده است تا مبتنی بر رویکردی تحلیلی – مقایسه ای اختلاف صورت نگاشته های دو واژة «رخش» و «دخش» در فعل مرکب «رخش / دخش کردن به معنای «تیره و سیاه کردن» در چهار بیت شاهنامة فردوسی واکاوی، مقایسه و شرح شود. بنابراین، در مسیر شرح و پردازش مباحث نوشتار، به بررسی جایگاه صرفی و معنایی این واژگان، در چارچوب رویکرد مقایسه ای به نسخه های مورد بررسی شاهنامه پرداخته ایم. نتایج پژوهش از جمله گویای آن است که «رخش» و «رخش کردن» در فرهنگ ها و متون فارسی به معنای «سیاه و تیره کردن» دیده نمی شود و اشتقاق واژه نیز دقیقاً متضادّ این معناست، امّا ریشه شناسی های پیشنهاد شده برای «دخش» معنای «سیاهی» را برای آن تأیید می کند.
پیوند اسب و قهرمان در روایتهای اساطیری و حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشنایان و شیفتگان ادبیات حماسی اساطیری ایران، به قطع و یقین متوجه پیوستگی راز آمیز قهرمانان این نوع ادبی با اسب شان شده اند. در نگاه نخست چنان می نماید که اسب قهرمانان حماسی و اساطیری برای تناسب یابی با سواران و صاحبان خود توانایی های متفاوت با دیگر نمونه های نوع خویش دارند. این اسبها با شعور استثنایی خود موفق به برقراری ارتباط عاطفی و فکری با سوار خود شده اند و گاه چنان وانمود شده است که در پیش بینی شرایط مخاطره آمیز، از صاحبان انسانی خود پیش و بیش افتاده اند. نویسنده این مقاله با کنار هم نهادن تمام شواهد مربوط به نحوه پیوستگی قهرمانان حماسی و اساطیری با اسب شان، رابطه ژرفتری در این پیوستگی که بر بنیاد باورها و اعتقادات فرهنگی اقوام سازنده آن داستان و روایتها شکل گرفته، یافته است. به نظر می رسد در این پهنه از ادبیات، اسب هر قهرمان تجسد و تجسم نام آن قهرمان است
ابرش کیانی (بررسی جایگاه اسب در شاهنامه ی فردوسی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اسب، یکی از مشهورترین حیواناتی است که در زندگی و فرهنگ بشر – به ویژه در دوره ی باستان- از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و احترام بسیاری داشته است. در فرهنگ ایران باستان، اسب و ابزار مرتبط با آن، پابه پای انسان، رشد کرده و همواره می توانیم ردپای این حیوان را ببینیم. در شاهنامه ی فردوسی، به سبب صبغه ی حماسی آن، چهره ی اسب، نمود خاصی دارد و فردوسی، با قدرت تمام، این حیوان فرخنده و خاص را در تصویرسازی های خود، جای داده است. در این جستار، اسب به عنوان یکی از موجودات مهم و تأثیرگذار در زندگی ایرانیان، مورد مطالعه قرار گرفته و سیمای این حیوان در شاهنامه ی فردوسی- به عنوان کتابی که ارتباط ویژه ای با گذشته و اساطیر ایران دارد- بررسی شده، که نتیجه ی آن، توجه حکیم توس به نقش و اعتبار این حیوان در نزد مردم ایران زمین و درک و دریافت خجستگی آن در نظر ایرانیان است.
مطالعه تحلیلی نقش مایه رخش با تأکید بر نگاره های هفت خوان رستم در شاهنامه طهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خط سیر داستانی نسخه های مصور شاهنامه که دارای مفهوم جامعه شناسانه است، در هر دوره ایی با توجه به دیدگاه اجتماعی متمایز و سبک شخصی هنرمندان مصور شده است. به این ترتیب، تحلیل و واکاوی ترکیب بندی و مفهوم بصری نقش مایه های این نگاره ها کمک شایانی به شناسایی سبک و ویژگی های جامعه شناختی نگارگری هر یک از هنرمندان می کند. در این نوشتار جهت محدود کردن حیطه پژوهشی نقش مایه رخش انتخاب شده و هدف این مقاله مطالعه تحلیلی ترکیب بندی و ساختار بصری نقش مایه رخش با تأکید بر نگاره های هفت خوان رستم و شناسایی دیدگاه اجتماعی و نحوه سبک پردازی هنرمندان در به تصویر کشیدن این نقش مایه است. پرسش های اصلی این است که شیوه ترکیب بندی، خطوط و رنگ بندی نقش مایه رخش در نگاره های هفت خوان رستم در شاهنامه طهماسبی چگونه کار شده و دارای چه شباهت و تفاوت هایی در دیدگاه اجتماعی هنرمندان این نگاره ها وجود دارد؟ روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که رخش در این نگاره ها به عنوان نقش اصلی، به لحاظ شکل و تزیین متفاوت بوده و دارای شباهت هایی می باشد و هنرمندان سعی در تلفیق این نقش مایه در بیان مضمون بصری هفت خوان رستم داشته اند. بنابراین، یافته ها دربردارنده جنبه نمادین بودن رخش در دیدگاه اجتماعی نگاه هنرمندان اشاره دارد و بیانگر ارتباطی مفهومی با ادبیات شاهنامه و دیگر عناصر تصویری در نگاره ها است.
رخش؛ اسبِ واگذارشدۀ گرشاسپ به رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
1-20
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، به روش بازکاوی متن و با شیوه تطبیقی، همسانی رستم و گرشاسپ از دید ویژگی تنانه و کالبدینه اسبان آن دو پهلوان بررسی و تحلیل می شود. رستم پس از ستاندن جهان پهلوانی، در برابر افراسیاب که سپاهی انبوه برای تازش به ایران شهر گسیل داشته، درمی ایستد؛ اما برای ایستادگی در برابر تورانیان و پای گذاری به نبردگاه، دو چیز از زال می خواهد: یکی گرز و دیگری اسب. زال نیز نخست گرز نیای خود، گرشاسپ پهلوان را که به سام رسیده بود، به تهمتن می دهد و سپس با گردآوردن گله های بسیار از اسبان، زمینه را برای گزینش اسبی درخور و فراسویی برای تهمتن فراهم می آورد. رستم از میان اسبان گوناگون، اسبی میان لاغر برمی گزیند. درنگ در معنی نام گرشاسپ و فرادید نهادن همانندی های بسیار میان او و رستم، همچون زاده شدن از پهلوی مادر، همسانی در برخورد با آتش، فروافتادن در جایی گود، نبرد همسان با اکوان و گندرَو و... این انگاره را سامان می دهد که گرشاسپ که به معنی دارنده اسب لاغر است، در گذر اسطوره به حماسه، افزون بر گرز خویش، اسبِ میان لاغر خود را در حماسه ملی به تهمتن وا می گذارد و بدین گونه رخش، یادگاری می تواند بود از بخش «کِرِس» یا «کرش» در نام «گرش اسپ» که به معنی اسب نزار است.