فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۷٬۶۴۱ تا ۴۷٬۶۶۰ مورد از کل ۵۲٬۸۴۷ مورد.
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم مهر و آبان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
۱۱۳-۱۴۰
حوزههای تخصصی:
ساخت های قالبی شده قسمت کلیشه ای زبان هستند که از سویی ساختاری شناخته شده درمیان اهل زبان دارند و از سوی دیگر به عمق معنای موردنظر می افزایند. بنابراین، ایجاز و تفهیم معنا یکی از ویژگی های بارز این ساخت هاست. ساخت های قالبی انواع مختلفی دارند که مَثل یکی از آن هاست. مرصادالعباد نجم الدین نیز به منزله یکی از منابع عرفانی در زبان فارسی از این ساخت های قالبی بهره برده است. ساخت های قالبی مثلی کارکردهای متفاوتی در آثار ادبی برعهده دارند که ایجاز، استدلال، تبیین مطلب، تصویرسازی و تأکید معنا از جمله آن هاست. هدف از مقاله حاضر که با روش کیفی (تحلیلی توصیفی) انجام شده، بررسی کارکرد ساخت های قالبی شده مثلی عربی در مرصادالعباد است. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که اقناع مخاطب، استدلال، توجیه آوری و رهایی از سرزنش و توبیخ، زیباسازی کلام، ایجاز، تقویت معنا و روشنگری، کارکردهای ساخت های مثلی عربی در کتاب مذکور به شمار می روند. در این میان، تأکید مفهوم و استدلال بیشترین کارکرد را در این اثر داشته است.
طراحی روشی خلّاق برای آموزش شاهنامه به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱۸
29 - 51
حوزههای تخصصی:
آموزش ادبیات کلاسیک ،به ویژه شاهنامه، برای کودکان اهمیت بسیاری دارد. پرسش اصلی ما در این پژوهش این است که چگونه می توان با روشی جذاب کودکان را با شاهنامه آشنا کرد تا علاوه بر بهره مندی از این گنجینه ی عظیم، توانمندی های شناختی آنها نیز پرورش بیابد. برای طراحی این روش، دانش ها و روش های سه حوزه را ترکیب کرده ایم: نظریات یادگیری، روش های ارتقای خلاقیت و یافته های سابوتسکی درباره ی فواید استفاده از واقعیت جادویی برای کودکان. با تحلیل و بررسی این دانش ها دریافتیم که می توان با استفاده از بازی های جادویی به اغلب شاخص های تدریس فعال چون لذت بردن کودک از فرآیند آموزش، ارتقای توانایی حل مسأله، خلاقیت و هوش های چندگانه دست یافت. در نهایت، نام این روش را «بازی و شاهنامه» گذاشتیم. بازی ها در این روش براساس ترتیب اجرا و کارکرد آنها در تحقق اهداف این روش، تحت چهار عنوان طبقه بندی شده اند: بازی های پیش زمینه ای، بازی های مروری، بازی های تجسمی و در نهایت، بازی های نمایشی/داستانی.
بررسی انواع صحنه پردازی ها در فیلم مسافران بهرام بیضایی بر اساس استعاره مفهومی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
133 - 157
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر می کوشد با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با تمرکز بر معانی استعاری عناصری از میزانسن چون ترکیب بندی و چیدمان، تصویرسازی و ژست، حرکت، کنش و عناصری چون نورپردازی صحنه یا نقش دکور در طراحی میزانسن صحنه در فیلم «مسافران» بهرام بیضایی بپردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد تجربه تصویری باعث به وجود آمدن طرح واره های «تصوری» در نظام مفهومی انسان می شود؛ به عبارت دیگر، طرح واره های تصویری از تجربه های حسی- ادراکی بشر و از تعامل های او با جهان خارج یا به تعبیری تجربه های جسم یافته او نشئت می گیرند که در فیلم مسافران برای مفهوم سازی «زندگی و مرگ» استفاده شده است. در اثر حاضر، مفهوم سازی های استعاری فیلم مسافران و مجازهای مفهومی مربوطه به صورت مستقیم و غیرمستقیم به درون مایه اصلی اثر یعنی سیاهی و تاریکی به مفهوم سوگ و نور و روشنایی به معنای زندگی برمی گردد. در حقیقت در این فیلم غم به مثابه تاریکی، رابطه عاطفی به مثابه ماده خوراکی، مرگ و جاده به مثابه دوری به صورت تک وجهی بازنمایی شده اند. در تمامی این استعاره های تک وجهی صرفاً از نشانه های تصویری برای بازنمایی استفاده شده است. برخی دیگر از استعاره ها نیز همچون انسان به مثابه گیاه، دل به مثابه شی، سوگ به مثابه مکان یا ظرف، جاده به مثابه انسان، اشیا به مثابه موجودات زنده و برخی مفاهیم انتزاعی به مثابه موجود هستومند بازنمایی شده اند. برای صورت بندی این استعاره ها هم از ترکیب نشانه های شنیداری چون موسیقی، نوشتاری و تصویری استفاده شده است.
عرفان مولانا در ساحت تجارب دینی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
123 - 155
حوزههای تخصصی:
دین که یکی از مهم ترین عرصه های معرفتی است، ساحت های مختلفی ازجمله ساحت انفُسی و درونی دارد. در مطالعات عرفانی جدید، از ساحت انفُسی یا همان تجارب شخصی از خداوند به «تجربه دینی و عرفانی» تعبیر می شود. در این پژوهش، دیدگاه مولوی را برمبنای نظریه های جدیدی که در عرصه مطالعات عرفانی مطرح هستند، بازکاوی خواهیم کرد و مسئله اصلی، جست وجو و تحلیل تجارب عرفانی مولوی و انعکاس ادیبانه آن ها در بیان او خواهد بود. به نظر می رسد از آنجاکه مولانا در عرفان خانقاهی، عرفان ذوقی و عرفان نظری صاحبِ سبک و نظر است، خود نیز تجارب عرفانی وسیعی را از سر گذرانیده، و به بازسازیِ هنری این تجارب ناب، پیچیده و حیرت انگیز در قالب زبان و بیان ادبی پرداخته است. تجارب عرفانی و شهودی مولانا در غزل هایش بیشتر به صورت بی واسطه و در لابه لای تمثیلات عرفانی مثنوی، با واسطه و در موقعیت هایی که استمرار کلام، او را به عرصه های ناخودآگاه کشانیده، بروز پیدا کرده است. برخی از تجربه های عرفانیِ مولانا از حیث شکل و ساختارِ بازنمایی در چارچوب تحلیل هایی که ویلیام جیمز از تجارب عرفانی عرضه می کند، قابل تحلیل هستند و ما در این پژوهش، ضمن تبیین اصل تجربه مندیِ آثار مولانا، از جمله داستان پادشاه و کنیزک، تجربه عرفانی مندرج در آن را بر مبنای چارچوب نظریِ جیمز بررسی کرده و شباهت های ساختاری آن را با موضوعاتی که جیمز مطرح کرده است، نشان داده ایم.
افسون درخت میوه در اروپا و ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال 1912 م. یک مردم شناس لهستانی به نام «یان استانیسؤاف بیسترون» مقاله ای تحت عنوان «مراسم وادار کردن درختان به زاییدن میوه» چاپ کرد که در آن از جادوگری مخصوص درختان میوه در اروپا و به ویژه لهستان، صحبت می کند. در ادبیات فارسی - چه متون ادبی و چه گزارش های پژوهش های میدانی گوشه و کنار ایران، توصیف از مراسم و باورهای عامیانه همانند آن یافت می شود؛ به خصوص مراسم تهدید کردن یک درخت نازا در اروپای شرقی و ایران دقیقاً عین هم هستند، که این خود از ریشه ها و زیربنای عقاید مشترک این مراسم آیینی در هر دو منطقه دنیا حکایت می کند.
بررسی تطبیقی پدیده «خواب هراسی» از دیدگاه لویناس و اندیشه های عرفانی مولانا با تاکید بر غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تمام گونه های ادبیّات، خواب و پدیده های مربوط به آن از مهم ترین بن مایه های شاعران و نویسندگان می باشد که از زوایای مختلف، بدان نگریسته شده است. مولانا در بیش تر موارد، پیامش را به صورت طبیعی و بر پایه ساختارِ مبتنی بر عادت های زبانی و نظام فکری صوفیانه بیان نمی کند. او شالوده انتظارات و تصوّرات خواننده را با در هم ریختن اساس تعاریف عرفانی بر هم می ریزد، در نگرش سیّال و قاعده گریز مولانا، هر واژه می تواند برخلاف مصطلاحات و مفاهیم تثبیت شده صوفیانه، رنگ و مفهومی تازه به خود بگیرد. خواب نیز در ذهن مولانا با نگرشی چندوجهی درهم تنیده شده است و هر لحظه نمود دیگر می یابد. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و شیوه کتابخانه ای با بررسی غزلیّات مولانا و کتاب « از وجود به موجود » لویناس به مقایسه مفهوم شب هراسی و خواب هراسی از منظر مولانا و امانوئل لویناس از دیدگاه مکتب آمریکایی پرداخته شده است. نتایج پژوهش بر آن است که هر دو اندیشمند بر این باورند که خواب هراسی، جزء اوّلین منزل ها در سیر و سلوک و اساس حرکت است. دعوت مولانا و لویناس دعوت به فراسو و فراروی از وضعیت انسان اسیر در دنیا و ترک آداب نظری و پرداختن به سلوک حقیقی با کمک بیداری حقیقی و پرداختن به "دیگری" است. لویناس دیگری را جایگزین خدا در مقام نامتناهی قرار می دهد و در اندیشه مولانا دیگری همان معشوق است و شمس در مقام معشوق برای مولانا آمیزه ای از صفات زمینی و آسمانی است و به آنچه که لویناس درباره دیگری می گوید شباهت دارد.
بررسی تطبیقی داستان های کوتاه جمالزاده و موپسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
117 - 134
حوزههای تخصصی:
بسیاری از صاحب نظران وادی ادبیات جمالزاده را پدر داستان نویسی معاصرایران، به ویژه داستان کوتاه می دانند. زیرا او برای نخستین بار با انتشار یکی بود یکی نبود، علاوه بر این که انقلابی در نثر فارسی به وجود آورد ، تکنیک داستان نویسی اروپایی را آگاهانه به کار گرفت. از سوی دیگر به نظر بسیاری ازمنتقدان ، گی دو موپسان از برجسته ترین نویسندگانی است که در قرن نوزدهم، به سبب نگارش داستان های کوتاه متعدد وانتشار مجموعه داستان های کوتاه بی شمار در طی ده سال، به عنوان استاد این نوع ادبی به شمار می آید. هدف اصلی این مقاله بررسی تطبیقی شیوه های داستان نویسی این دو نویسنده بلند آوازه است. بدین منظور مؤلفان با بهره گیری ازدیدگاه های صاحب نظران ساختارگرا چون ژرار ژنت ، گریماس و تودورف ، بر تکنیک های مشترکی که این دو در آرایش زمان و فضای داستان، شخصیت پردازی ، کانون روایی ، تکنیک داستان در داستان که چند صدایی روایی را درپی دارد متمرکز می شوند.وانگهی روش های مشترکی که این نویسندگان در به کار گیری زبان مردمی و طنز از آن بهره جسته اند، در تعدادی از داستان های کوتاه ، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
بررسی چرایی تمایز اسکاز و جادوی مجاورت در دو غزل از فاضل نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
53 - 70
حوزههای تخصصی:
فرمالیسم مکتبی است که آثار ادبی را بدون توجه به تأثیرگذاری های محتمل تاریخی، اجتماعی، سیاسی و... می نگرد. اسکاز به لحن راویِ یک شعر یا داستان گفته می شود. بدیهی است که با توجه به تفاوت فضای اشعار، لحن نیز باید به اقتضای آن تغییر کند. عواملی مانند انتخاب وزن عروضی شعر، موسیقی قافیه و ردیف و صور خیال از مؤلفه های تأثیرگذار در تغییر لحن شاعر هستند و میزان حضور یا نبود و سادگی یا دشواری این مؤلفه ها در یک متن، توجه شاعر را به اهمیت تفاوت لحن آشکار می کند. با توجه به همین مسائل، فاضل نظری در سروده های عاشقانه از وزنی شادی آور و متناسب با فضای عاشقانه شعر استفاده می کند؛ درحالی که وزن مرثیه او اُفتان و حزن آور است. او در غزل عاشقانه از قافیه و ردیف طولانی برای موسیقی مندتر کردن شعر بهره می برد؛ اما در مرثیه به ردیف کوتاه بسنده می کند. همچنین حضور صور خیال در سروده عاشقانه او نسبت به مرثیه اش بسیار پررنگ تر است. او از جادوی مجاورت برای ایجاد موسیقی در فضاهای تغزلی بهره می برد.
ملاحظاتی لغوی در باب چند تلفظ پیشنهادی در کتاب تلفظ در شعر کهن فارسی: بهره گیری از شعر در شناخت تلفظ های دیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعیین تلفظ لغات بر اساس وزن عروضی و قافیه، از دیرباز در میان ادبا و لغت نویسان فارسی، مطرح و محل بحث بوده است، و در دوره معاصر نیز مصححانِ آثار کهن فارسی به این مقوله توجه نشان داده اند. اخیراً وحید عیدگاه طرقبه ای (1399)، پژوهشی جامع در این باب، با عنوان تلفّظ در شعر کهن فارسی، به طبع رسانده که در آن، یافته های فراوانی در زمینه تلفظ های شاذ و گویشی، به همراه برخی پیشنهادهای تلفظی ارائه شده است. در مقاله حاضر برخی حدس های مؤلف کتاب، بر مبنای ملاحظاتی لغوی، رد شده و مورد نقد قرار گرفته است. از آنجا که این ملاحظات، ناظر به تلفظ لغات است، فرای نقد کتاب و در چشم اندازی کلی، می تواند در سایر پژوهش های مشابهِ آتی مورد استفاده قرار گیرد. مرور این شواهد، گویای چند خطا و ضعف روش شناختی در این اثر است: نخست، غفلتِ مؤلف است از پاره ای واژه های زبان های ایرانی میانه و نو. دوم، گرایش وی به نظام سازی، به قیمت چشم بستن بر پاره ای استثناها؛ اشکالی که با ادعای «استقرای تام» و نقد «نگاه یک سان ساز و تعمیم گر» در پژوهش ایشان، در تضاد است. سرانجام، باید به مهم ترین مورد اشاره کرد که غلبه نوعی درک تجویزی از مسائل آواییِ گویشی است.
بازآفرینی شعر حافظ در شعر معاصر از منظر آشنایی زدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۳)
231-266
حوزههای تخصصی:
آرمینه کاظمی سنگدهی* احمد گلی ** ناصر علیزاده خیاط*** چکیده آشنایی زدایی از مفاهیم کاربردی نقد ادبی فرمالیسم روسی است. بر مبنای این نظریه، کار شاعر یا هنرمند، آشنایی زدایی در کلام و شعر است. ازآنجایی که کثرت کاربرد، به عادی شدن مسائل زیبایی شناسی و بی تأثیرشدن لذت شاعرانه ی مخاطب منجر می شود؛ هنرمند وظیفه دارد با بهره گیری از شگردهای زبان شاعرانه، غبار عادت را از کلام و شعر بزداید و به درک عمیق تر مخاطب از اثر ادبی و هنری کمک کند. بی تردید در عرصه ی شعر و ادب، بدون بهره گیری از اشعار شاعران پیشین، آفرینش شعری نو امکان پذیر نیست. در بازآفرینی سروده های متقدمین، ارتباط اجزای ساختار، جنبه های ادبیت متن، وجه غالب و برجسته سازی موتیف های خاص متون کهن دستمایه ی شاعران قرار می گیرد تا با بیانی دیگر به مضمون آفرینی و ترکیب سازی واژگانی بپردازند. قرن هاست که فرهنگ و ادبیات سرزمین ما، تحت تأثیر غزلیات حافظ است. پیوند شعر معاصر با غزلیات حافظ در تمام انواع شعر، سنتی، نیمایی، سپید و گفتار دیده می شود. در این پژوهش با رویکرد ساختاری و به شیوه ی توصیفی- تحلیلی، آشنایی زدایی های شعر معاصر از غزلیات حافظ بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که شاعر معاصر در بسیاری موارد با بهره گیری از انواع هنجارگریزی، اشعار خواجه را به سبک و سیاق خویش تغییر می دهد و با توجه به اهداف شاعرانه ی خویش به آشنایی زدایی دست می زند و گاه به ساخت واژگانی تازه می پردازد و گاه به مضامین غزلیاتش از زاویه ای دیگر می نگرد تا ضمن برجسته سازی وجوه غالب اشعار حافظ، مخاطب را به شگفتی وادارد. * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان armineh.kazemi@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان ah.goli@yahoo.com *** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان nasser.alizadeh@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 15/6/ 1400 تاریخ پذیرش مقاله: 21/1/1401
بررسی تطبیقی ساختار آیینی نوروز سیاوشان و آکیتو برمبنای نظریّه اسطوره و آیین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱۷
1 - 25
حوزههای تخصصی:
مدّعای اصلی نظریّه اسطوره و آیین، تأثیرگذاری اسطوره ها و آیین ها بر یکدیگر و درنتیجه وابستگی اسطوره به آیین است. بنا بر این نظریّه، اسطوره و آیین ساختاری مشترک دارند. سیاوش در فرهنگ ایرانی و تموز در فرهنگ سامی از ایزدان گیاهی و دو آیین «نوروز سیاوشان» و «آکیتو (نوروز بابلی)»، آیین های مرتبط با این اسطوره ها هستند. با توجّه به نظریّه اسطوره و آیین، در این جستار ابتدا دو آیین مورد نظر را بررسی کرده و سپس به مقایسه ساختار «آکیتو» با «نوروز سیاوشان» و دیگر آیین های مرتبط باقی مانده از آن؛ مانند «عمونوروز» و «میر نوروزی» با عنوان الگوواره قربانی پادشاه مقدّس پرداخته ایم. یافته های پژوهش نشان داد که وجه اشتراک موجود در ساختار اسطوره-آیینی سیاوش و تموز، تکرار نمایشی هر ساله این آیین ها و تکرار الگوی مرگ و تولّد دوباره شاه است. قربانی شاه رکنی اصلی است که برای بازگشت برکت به جامعه در هر دو آیین اجرا می شود. وجود دوگانگی سوگواری و شادخواری، برگزاری سوگواری با محوریّت زنان، وجود مکان های مخصوص برای اجرای آیین و ساختن پیکرک ایزد از جمله شباهت های موجود در هر دو آیین است.
بازنمایی کارکردهای طنز در فلسفه برای کودکان (فبک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
118-85
حوزههای تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، از رویکردهای مهم و فراگیر در آموزش تفکر به کودکان قلمداد می شود که در آن از روش های گوناگونی همچون بازی، فیلم و انیمیشن، مباحثه و داستان در جهت تعلیم اندیشیدن به روش فلسفی به کودکان استفاده می شود. یکی از شگردهایی که می تواند به عنوان ابزاری کارآمد در تحقق اهداف این برنامه مورد استفاده قرار بگیرد، مقوله «طنز» است. طنز از سویی با مباحث مورد توجه فلسفه برای کودکان، همچون دموکراسی، فضایل اخلاقی، تفکر خلاق و انتقادی، تعامل اجتماعی، گفتمان و تجربیات روزمره کودکان، پیوند برقرار می کند و از سویی به فرهنگ و روحیه طنزپذیر ایرانیان نزدیک است و به این دلیل، کارکرد مثبت و تأثیرگذاری در برنامه فلسفه برای کودکان خواهد داشت. طنز همچنین می تواند با نقشی که در شخصیت پردازی، رهاسازی و بازرمزگردانی نشانه ها در داستان های فبک ایفا می کند، در بالا بردن غنای ادبی این نوع داستان ها، جذب کودکان مخاطب و تأثیرپذیری آن ها از داستان های فلسفی، موفق عمل کند و بدون ایجاد اختلال در کارکردهای فبک، در محقق کردن اهداف این برنامه سهیم باشد.
پژوهشی در دستنوشت های دیوان طالب جاجرمی با رویکردی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
53 - 83
حوزههای تخصصی:
مولانا محمّدطالب جاجرمی (م 854 ق) از شاعران کمترشناخته شده ی شیراز در سده ی نهم هجری است که علاوه بر «دیوان اشعار»، منظومه ی «گوی و چوگان» نیز به او منسوب است. این شاعر شیعی که شاگرد آذری طوسی بوده، سلاطین تیموری و حاکمان فارس در قرن نهم را مدح کرده است. پیش از این درباره ی زندگی، آثار و اندیشه ی او آگاهی مبسوط و کافی در دست نبوده؛ اما با شناسایی دو دستنویس کتابخانه ی موزه ی ملی ایران و نسخه ی کتابخانه ی آیت اللّه مرعشی نجفی(ره) ضرورت انجام این پژوهش احساس شد. نگارنده، در مقاله ی حاضر، پس از مقدمه ای کوتاه در شرح زندگی و آثار شاعر با استناد به دست نویس های آثار او و براساس سنت تصحیح نسخ خطی، به بررسی و تحلیل ساختاری و محتوایی اثر توجه کرده و با نگاه توصیفی- تحلیل ی ض من معرف ی اجم الی طالب جاجرمی و آث ارش، به مذهب، اندیشه، ممدوحان، متن شناسی و دستنوشته های دیوان اشعار این شاعر پرداخته و نکات تاریک زندگی، سبک و ویژگی های شعر و دستنویس های موجود را شناسایی کرده است. او ابراهیم سلطان، عبداللّه پسر ابراهیم، خلیل سلطان، یونس خان، سلطان ویس، جهانگیر، سلطان حسن خداداد، مهتر حاجی بیگ، علی شاه، حسن شاه و محمود را مدح نموده است. همچنین در دستنوشته های او ارادت قلبی اش به سلطان محمد روزبهان، محمدبن سیدشریف جرجانی، شرف الدین علی یزدی و شیخ ابواسحاق کازرونی کاملاً مشهود است. واژه های کلیدی:ط مولانا محمّدطالب جاجرمی (م 854 ق) از شاعران کمترشناخته شده ی شیراز در سده ی نهم هجری است که علاوه بر «دیوان اشعار»، منظومه ی «گوی و چوگان» نیز به او منسوب است. این شاعر شیعی که شاگرد آذری طوسی بوده، سلاطین تیموری و حاکمان فارس در قرن نهم را مدح کرده است. پیش از این درباره ی زندگی، آثار و اندیشه ی او آگاهی مبسوط و کافی در دست نبوده؛ اما با شناسایی دو دستنویس کتابخانه ی موزه ی ملی ایران و نسخه ی کتابخانه ی آیت اللّه مرعشی نجفی(ره) ضرورت انجام این پژوهش احساس شد. نگارنده، در مقاله ی حاضر، پس از مقدمه ای کوتاه در شرح زندگی و آثار شاعر با استناد به دست نویس های آثار او و براساس سنت تصحیح نسخ خطی، به بررسی و تحلیل ساختاری و محتوایی اثر توجه کرده و با نگاه توصیفی- تحلیل ی ض من معرف ی اجم الی طالب جاجرمی و آث ارش، به مذهب، اندیشه، ممدوحان، متن شناسی و دستنوشته های دیوان اشعار این شاعر پرداخته و نکات تاریک زندگی، سبک و ویژگی های شعر و دستنویس های موجود را شناسایی کرده است. او ابراهیم سلطان، عبداللّه پسر ابراهیم، خلیل سلطان، یونس خان، سلطان ویس، جهانگیر، سلطان حسن خداداد، مهتر حاجی بیگ، علی شاه، حسن شاه و محمود را مدح نموده است. همچنین در دستنوشته های او ارادت قلبی اش به سلطان محمد روزبهان، محمدبن سیدشریف جرجانی، شرف الدین علی یزدی و شیخ ابواسحاق کازرونی کاملاً مشهود است. واژه های کلیدی:
نگرشی نو به شاه قاسم انوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیّدمعین الدّین علی تبریزی معروف به شاه قاسم انوار از بزرگان و شاعران بنام دوره تیموری است و از عارفان قرن نهم به شمار می آید.
به جرأت می توان گفت که شخصیّت شاه قاسم انوار بسیاری از معاصران خود را تحت تأثیر قرار داده و اغلب تذکره نویسان معاصر از او به نیکی نام برده اند.
در این مقاله، افزون بر معرفی شاه قاسم انوار، از تحصیلات، مقام و جایگاه علمی وی، شعر قرن نهم، مسافرت ها و دیدارهای وی با بزرگان عصر خود، آثار منظوم و منثور او و واقعه احمد لر و ارتباط وی با حروفیه (ماجرای سوء قصد به جان شاهرخ میرزا به سال 830 هجری قمری) نیز سخن به میان می آید؛ ماجرایی که تاثیر مستقیمی بر زندگی شاه قاسم داشته است. همچنین نکاتی مهم پیرامون مقام عرفانی وی بیان می گردد.
درباره تدوین دستور جامع زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
موضوع دستور زبان فارسی از جمله موضوعات درخور توجه کارشناسان این حوزه اعم از زبان شناسان و دستوریان بوده است. بحث دستور جامع هم از مباحث پرطرفداری است که در این مقاله، به موضوع تهیه و تدوین آن و این که چرا تاکنون شاهد تالیف چنین اثری نبوده ایم، پرداخته می شود تا با طرح موضوع و سوال ها و بررسی برخی نکات، شاید انگیزه ای برای تهیه این اثر ضروری ایجاد شود و برای سوال های تقریبا بی جواب مانده نگارنده، درباره رویکرد دستور جامع و تهیه و تدوین آن پاسخی یافت شود. مقاله شامل 6 بخش به شرح زیر است که به روش کتابخانه ای پژوهش و ارائه شده است: طرح مسئله و سوال ها، مفاهیم دستور و دستور جامع، پیشینه، بررسی رویکردهای آموزشی (تجویزی) و توصیفی درتالیفات دستوری و مشکلات و راه حل ها و در بخش ششم یا نتیجه گیری، مناسب ترین راه حل پیشنهاد می گردد.
معرفی فرهنگ عربی - فارسی مجمع اللغات و الاسماء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عناصر نفرین و نمود جنسیت در دوبیتی های مکتوب عامه فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم خرداد و تیر ۱۴۰۱ شماره ۴۴
284-251
حوزههای تخصصی:
نفرین یکی از شیوه های واکنش انسان در برابر موانعی است که در طول زندگی با آن ها مواجه می شود. واژه نفرین به معنای دعای بد است و بیشتر در شرایط عجز و ناتوانی انسان بروز می یابد. باور به تأثیرگذاری نفرین بیشتر از آن جاست که عامل اجرای آن، یکی از نیروهای ایزدی و مینوی است. هرچند باور به این تأثیرگذاری در گروه های مختلف اجتماعی وجود داشته است، اما مردم عامه به دلیل باورها و شرایط اجتماعی متفاوتی که داشته اند بیشتر از این ابزار استفاده و در قالب زبان گفتاری یا نوشتاری آن را بیان می کرده اند. یکی از این قالب ها دوبیتی است که عامه آن را برای بیان بسیاری از واکنش ها و احساسات خود مناسب دانسته اند. بنابراین، استفاده از آن برای بیان نفرین نیز طبیعی است. این پژوهش، به روش تحلیلی توصیفی، نفرین های نمودیافته در 4391 دوبیتی رایج در میان عامه استان فارس را بررسی کرده و با بسامدیابی از عناصر نفرین کننده، نفرین شونده و دلیل نفرین، به تحلیل آماری و نمود این عناصر و جنسیت، در این حوزه از فرهنگ عامه پرداخته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد در اشعار بررسی شده، همه نفرین کنندگان جز در یک نمونه، انسان و نیمی از نفرین شوندگان غیرانسان اند، نکته ای که می تواند به ترتیب به دلیل ارتباط واکنش نفرین با سخن گویی انسان و فرافکنی تقصیر بر غیرانسان باشد. در دوبیتی ها، عاشق بیشترین نمود (82 درصد) را از میان 19 گروه نفرین کننده دارد و معشوق نیز با 16/23درصد ، اصلی ترین طرف در میان نفرین شوندگان است. همچنین از منظر جنسیت، زن در نفرین ها، بیشتر در مقام نفرین شونده قرار می گیرد، ویژگی ای که مربوط به جامعه مردسالار است که افزون بر ضعف و خودخواهی جنس مرد در برابر موانع، صبوری زن و پای بندی بیشترش را به رابطه عاشقانه نشان می دهد. هرچند می تواند مؤیّد به رسمیت نشناختن حقّ زن برای اعتراض نیز باشد و یک طرفه بودن رابطه عشق را نیز در جامعه مردمحور تأیید کند. از منظر تحلیل دلایل نفرین نیز، مانع وصل شدن، دیگرگزینی، جلب توجه معشوق و ناکامی عاشق، بیشترین بسامد را در دوبیتی های عامه دارند، مؤلفه ای که با وجه غنایی اشعار پیوندی مشخص دارد.
به یاد استاد سلیم نیساری، خادم باوفای زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش انتقادی مجموعه شعر «طفلی به نام شادی» شفیعی کدکنی با رویکرد هرمنوتیک میان فرهنگیِ مال، کیمرله و ویمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیایی که تعامل و مواجهه با دیگری و بیگانه و هم زیستی با وی، حقیقتی انکارناپذیر محسوب می گردد، ارائه راهکاری برای اجرای بی خطرترین و مسالمت آمیزترین شیوه های تعامل و هم زیستی منظور نظر تمامی اندیشمندان میان فرهنگی با رویکردهای گوناگونشان محسوب می شود. به باور اندیشمندان میان فرهنگی، این شیوه ها از مسیرِ چگونگی فهمِ- خود- از- دیگری- می گذرد. اهمیتِ شیوه های تعامل، گفت وگو و درک دیگری، گفتمان میان فرهنگی را به شیوه ای مبسوط، به مسأله فهم از دیدگاه هرمنوتیکِ میان فرهنگی متمرکز کرده است. بازتاب رفتارهای هر فرهنگ نسبت به فرهنگ های بیگانه، معیاری برای تحلیل جهان بینی فرهنگ ها نسبت به یکدیگر است که در زبان، عقاید، آداب و رسوم، قوانین و فرهنگ هر ملت جریان دارد. شعر و هنر را نیز از آن جهت که بازتابی از حقایق جهانند، می توان منبع مناسبی برای بررسیِ نوع فهم حقیقتِ ذاتِ دیگری در یک فرهنگ و تلقیِ-خود- در رویارویی با فرهنگ بیگانه دانست. در این پژوهش با بررسی مجموعه شعر « طفلی به نام شادی» شفیعی کدکنی، نگاه شاعر به دیگری، بیگانه، فهم و درک دیگری و شیوه های تعامل با آن از منظر هرمنوتیک آنالوژیکِ مال، دیالوگ چند سویه ی کیمرله و نیز پولی لوگ ویمر، مورد مداقه قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که اهمیت حضور، درک هویت، تعامل و هم سخنیِ با دیگری ضمن پاسداشت هویت خودی در جامعه ای اسلامی و نیز درک تفاوت های میان خود و بیگانه، از درون مایه های برجسته مجموعه شعرِ «طفلی به نام شادی» و هم سو با آرمان های مدّ نظر اندیشمندان هرمنوتیک میان فرهنگی است.
تطبیق نظام های خنده معنایی ادبیات عامه و ادبیات کودک: از منظر نشانه معناشناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گِرمَس در نشانه شناسی روایی خود دو نظام معنایی «برنامه مدار» و «مُجابی» را مطرح می کند. لاندوفسکی، علاوه بر این دو نظام، قائل به دو نظام معنایی تعاملیِ «تطبیقی» و «تصادفی» نیز هست. نظام های چهارگانه مذکور (برنامه مدار، مجابی، تطبیقی، و تصادفی) به ترتیب مبتنی بر نظم، نیت مندی، تعامل حسی، و شانس هستند. با توجه به اینکه نشانه معناشناسی اجتماعی نظریه تولید و دریافت معنا در کاربرد است، پژوهش پیشِ رو بر آن است که در چارچوب نظام های چهارگانه لاندوفسکی، با شیوه تحلیلی توصیفی نشان دهد که قصه های طنز کودکِ معاصر به مثابه خرده بافت های موقعیتیِ خنده داری هستند که راهبردهای معناسازِ بیناسوژه ایِ خود را از کلان بافت های تاریخی فرهنگی ای مانند قصه ها، مثل ها و لطیفه ها به ارث می برند. مسئله پژوهش چگونگی کاکرد روابط بیناسوژه ای (روابط میان شخصیت ها) در تسرّی این شگردهای خنده معنایی است. منظور از «شگردهای خنده معنایی» راهبردهای شکل گیری فرایند خنده در چارچوب یک نظام معنایی است. این پژوهش برای نخستین بار نظام های معنایی طنز را معرفی و رده بندی می کند.