مطالب مرتبط با کلیدواژه

جیمز


۱.

تأثیر اراده بر شناخت: تأملی در سیر تاریخی

کلیدواژه‌ها: شناخت حقیقت کواین اراده نیچه شوپنهاور جیمز

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه تاریخ فلسفه
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۱۸۴۵ تعداد دانلود : ۱۰۰۲
این مقاله به روابط متقابل اراده و شناخت، به ویژه تأثیری که اراده بر شناخت در سنت غربی می گذارد، پرداخته است. موضوع به لحاظ تاریخی از دوران باستان بررسی شده است و سپس نشان داده می شود که ویلیام جیمز در این موضوع یک معیار است. بنابراین سیر تاریخی موضوع به سه دوره «قبل از جیمز»، «دوران جیمز» و «بعد از جیمز» تقسیم شده است. ابتدا دیدگاه-های نیچه و شوپنهاور درمقام دو شخصیت کلیدی در زمینه بررسی تاثیرگذاری اراده بر شناخت بشری، تبیین می شود، و نشان داده می شود که چرا اندیشه آنها به طور گسترده جذب دنیای فلسفه نشده است. سپس خطوط کلی نظریه جیمز را بررسی نموده و به دیگر فرضیات و نظریات جیمز که «اراده به باور» را همراهی می کنند پرداخته می شود. در این قسمت نشان داده می شود که برخی پیش فرض های جیمز قابل پذیرش نیستند، ولی خطوط اصلی نظریه وی درخور دفاع است. در نهایت به اندیشه کواین و رهیافت های او به مسئله، به عنوان کسی که بعد از جیمز اصول اساسی نظریه او را اشاعه داده است، پرداخته می شود. سپس با اشاره به کل گرایی و طبیعت گرایی و نیز نظریه شناخت طبیعی شده کواین، نشان داده خواهد شد که دیدگاه های کواین کاملا همسو با جیمز است. در پایان نشان داده می شود که چرا اندیشه کواین به صورت وسیع مورد استقبال دنیای فلسفه واقع شده است. درنهایت اشاره مختصری به فیلسوفان معاصری که در این مبحث تاثیرگذار بوده اند می شود .
۲.

نقادی اخلاق باور کلیفورد بر محور اصل عدالت اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: کلیفورد جیمز اصل دلیل اصل عدالت پیامدگرایی آسان باوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰۶ تعداد دانلود : ۳۷۸
در این نوشتار کاربرد دسته ای از مفاهیم در اخلاق باورِ کلیفورد را با کاربرد آنها در اخلاق باور رقیب فکری او، یعنی جیمز مقایسه کرده ایم. این مفاهیم شامل توجیه اخلاقی هنجار دلیل، توجیه معرفتی هنجار دلیل، آسان باوری، ایده عمل بر اساس احتمالات و پذیرش باورهای بی دلیل می شود. ادعای ما این است که کلیفورد با وجود اینکه اصل دلیل حداکثری «باور به چیزی با دلایل ناکافی همیشه، همه جا و برای همه نادرست است» و معیار تحقیق پذیری را پیشنهاد می دهد، خود عامل به آنها نیست و استفاده ای از مفاهیم می کند که او را به دیدگاه رقیب نزدیک تر می سازد؛ به گونه ای که می شود گفت ما با دو کلیفورد افراطی و معتدل و دو نوع قرینه گرایی افراطی و معتدل روبه رو هستیم. با معرفی «اصل عدالت» به مثابه حس انصاف درونی انسان ها که در قالب قاعده زرین اخلاقی «آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند» صورت بندی شده است، پیشنهاد می کنیم که نظام اخلاق باوری که کلیفورد معتدل ارائه می دهد، اخلاق باور عادلانه تری است.
۳.

تأملی در نسبت عادت با تربیت از منظر شهید مرتضی مطهری و ویلیام جیمز رویکرد تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: عادت تربیت مطهری جیمز عادت فعلی عادت انفعالی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۹۰ تعداد دانلود : ۳۸۲
این مقاله در پی بازشکافت مقایسه ای نسبت عادت با تربیت از نگاه شهید مرتضی مطهری و ویلیام جیمز است تا روشن شود که از نگاه آنان تعریف تربیت چیست، عادت چه تعریفی دارد، نسبت میان عادت و تربیت کدام است. در این پژوهش بنیادی−تاریخی که به روش توصیفی−تحلیلی انجام شده، برای بازشکافت دیدگاه دو دانشمند یاد شده درباره عادت و نسبت آن با تربیت، اطلاعات لازم گردآوری و سامان داده شد، سپس یافته های موجود تحلیل و این نتیجه حاصل شد که هر دو با ایجاد عادات در متربی موافق اند و اصولاً عادت را یکی از روش های تربیتی شمارده اند. شهید مطهری با تقسیم عادت به فعلی و انفعالی کوشیده است جایگاه عادت مثبت و منفی را در تعلیم و تربیت بازشکافد. از نگاه جمیز اصولاً تربیت همان عادت نیک است. وی تلاش کرده است نظر معلمان و دانش آموزان را به اهمیت و نقش عادت در تعلیم و تربیت جلب و بر آنان روشن کند که نیک بختی و بدبختی بشر در گرو عادت است. گرچه نمی توان گفت باور آنها درباره نسبت عادت با تربیت دقیقاً یکسان است؛ اما در مجموع نظر آن دو به ایجاد عادت و نسبت آن با تربیت، مثبت، موافق و به لحاظ ماهوی یکی است. اشاره به مشترکات و متفرقات دیدگاه مطهری و جیمز در حوزه یاد شده دیگر دستاورد این جستار است.
۴.

عرفان مولانا در ساحت تجارب دینی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجربه دینی تجربه عرفانی جیمز مولانا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۴ تعداد دانلود : ۱۱۱
دین که یکی از مهم ترین عرصه های معرفتی است، ساحت های مختلفی ازجمله ساحت انفُسی و درونی دارد. در مطالعات عرفانی جدید، از ساحت انفُسی یا همان تجارب شخصی از خداوند به «تجربه دینی و عرفانی» تعبیر می شود. در این پژوهش، دیدگاه مولوی را برمبنای نظریه های جدیدی که در عرصه مطالعات عرفانی مطرح هستند، بازکاوی خواهیم کرد و مسئله اصلی، جست وجو و تحلیل تجارب عرفانی مولوی و انعکاس ادیبانه آن ها در بیان او خواهد بود. به نظر می رسد از آنجاکه مولانا در عرفان خانقاهی، عرفان ذوقی و عرفان نظری صاحبِ سبک و نظر است، خود نیز تجارب عرفانی وسیعی را از سر گذرانیده، و به بازسازیِ هنری این تجارب ناب، پیچیده و حیرت انگیز در قالب زبان و بیان ادبی پرداخته است. تجارب عرفانی و شهودی مولانا در غزل هایش بیشتر به صورت بی واسطه و در لابه لای تمثیلات عرفانی مثنوی، با واسطه و در موقعیت هایی که استمرار کلام، او را به عرصه های ناخودآگاه کشانیده، بروز پیدا کرده است. برخی از تجربه های عرفانیِ مولانا از حیث شکل و ساختارِ بازنمایی در چارچوب تحلیل هایی که ویلیام جیمز از تجارب عرفانی عرضه می کند، قابل تحلیل هستند و ما در این پژوهش، ضمن تبیین اصل تجربه مندیِ آثار مولانا، از جمله داستان پادشاه و کنیزک، تجربه عرفانی مندرج در آن را بر مبنای چارچوب نظریِ  جیمز  بررسی کرده و شباهت های ساختاری آن را با موضوعاتی که  جیمز مطرح کرده است، نشان داده ایم.
۵.

حقیقت و واقعیت در پراگماتیسم پیرس و جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پیرس جیمز حقیقت واقعیت معیار مطابقت اصل پراگماتیکی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۸ تعداد دانلود : ۱۱۵
حقیقت و واقعیت از مباحث بنیادی فلسفی است که پراگماتیست ها دربارۀ آن مباحث ویژه ای مطرح کرده اند. در این مقاله آرای پیرس و جیمز در این خصوص با هم تطبیق داده می شود تا به این سؤال پاسخ داده  شود که چرا با اینکه پیرس بنیان گذار پراگماتیسم است، جیمز از شهرت گسترده تری برخوردار است؛ تفکر او بیشتر پی گرفته می شود و از او نیز به عنوان مؤسس پراگماتیسم نام می برند؟ آنچه باعث این مسئله شده، نظرگاهی است که این دو دربارۀ نظریۀ حقیقت اتخاذ کرده اند؛ از این رو، بررسی حقیقت و واقعیت از لحاظ معنا، اقسام، معیار و جایگاه آنها در پراگماتیسم، هم نظر آنان را در مورد این دو مبحث به خوبی بازگو می کند و هم به پرسش این مقاله پاسخ می دهد. پراگماتیسم بر اصل پراگماتیکی استوار است که پیرس واضع آن بوده و جیمز نیز آن را پذیرفته است. آنان با اصل پراگماتیکی، آثار و نتایج عملی مفاهیم را می سنجند. تمایز این دو فیلسوف در این است که پیرس اصل پراگماتیکی را اصلی منطقی دانسته، با نظریۀ معنا مرتبط می سازد و جیمز آن را با نظریۀ حقیقت گره می زند و این باعث می شود پراگماتیسم جیمز در صدر تفکرات پراگماتیستی بعدی قرار گیرد. افزون بر این، در این مقاله به این پرسش نیز می پردازیم که آیا پراگماتیسم آنان در نظریۀ واقعیت و حقیقت، توانسته است خود را از قید فلسفۀ متافیزیکی برهاند؟ پاسخ این پرسش آن است که پیرس و جیمز دیدگاه های مؤثر وجدیدی در فلسفه مطرح کرده و برخی از اصول فلسفۀ متافیزیکی را به چالش کشیده اند؛ اما با این همه، هنوز در چارچوب تفکر متافیزیکی می اندیشند.