بررسی چهار الگوی روش شناختی در علوم انسانی میان فرهنگی با تأکید بر آرای ویمر، کیمرله، مال و ولش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۷
49 - 62
دغدغه اصلی فلسفه میان فرهنگی مفاهمه یا تحقق فهم مشترک میان انسان هاست. در ادامه این سؤال مطرح می شود که این مفاهمه باید با چه روش و اسلوبی تحقق یابد. تکنولوژی ارتباطات جمعی، مهاجرت و وابستگی های اجتماعی و اقتصادی و ارتباطات گسترده علمی موجب شده است که انسان امروز به جای برخورداری از هویت واحد و یکپارچه، ماهیت چهل تکه و متکثر داشته باشد. بنابراین انتظار می رود که رشته های علوم انسانی خود را با تعاریف میان فرهنگی از هویت انسانی و ارتباطات بشری سازگار کنند. در این راستا سه الگوی روش شناختیِ پولی لوگ، دیالوگ و هرمنوتیک آنالوژیک به ترتیب با رجوع به آثار دست اول ویمر، کیمرله و ادهر مال −که برای تحقق علوم انسانی میان فرهنگی ارائه شده است− تبیین می شود. هر سه الگو شرط تحقق مفاهمه تمام عیار را گفتگو می دانند. در ادامه با بیان ایده فرافرهنگی از ولفگانگ ولش به موانع موجود در رویکرد میان فرهنگی برای رسیدن به مفاهمه کامل پرداخته می شود. به نظر می رسد که این الگوها به نوعی مکمل یکدیگر هستند و با اینکه در نفی مطلق انگاری[1] و انحصارگرایی فرهنگی و لوازم آن اتفاق نظر دارند، ولی هرکدام از زاویه ای خاص به موضوع می نگرند.