مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
مولانا جلال الدین
حوزه های تخصصی:
در میان شاعران پارسی گوی، شاعری که بیش از همه بارها از مولانا جلال الدین بلخی با ستایش و احترام بیش از اندازه نام برده و خود را مرید و پیرو اندیشه های او دانسته، میرزامحمد علی صائب تبریزی است. صائب چه از لحاظ صورت؛ یعنی وزن و قافیه و ردیف و تعبیرات و ترکبیات و تصویرهای شعری و چه از لحاظ محتوی؛ یعنی مضامین و افکار و حکایات و تمثیلات، از آثار مولانا بهره های فراوان برده است؛ چنان که کمتر صفحه ای از دیوان پر حجم او می توان یافت که نشانه ای از مولانا در آن نباشد. اندیشه های مولانا چنان با جان صائب آمیخته و درسخن او متجلی شده است که می توان او را یکی از بر جسته ترین مولوی شناسان قرون گذشته به شمار آورد. در این گفتار، مطالب بالا با ذکر شواهد و دلایل گوناگون به اثابت می رسد؛ با تاکید بر این که این شواهد مشتی از خروار و اندکی از بسیار است.
زاد روز مولانا
حوزه های تخصصی:
زمان ولادت مولانا جلال الدین محمد بلخی، چنان که در رساله فریدون بن احمد سپه سالار یعنیقدیم ترین و موثق ترین زندگینامه او آمده است، در سال 604 هـ.ق. است، شادروان عبدالباقیگلپینارلی، استاد دانشگاه استانبول و مولویشناس برجسته روزگار ما، برپایه مطلبیاز کتاب فیه مافیه و بیتیاز دیوان شمس، در این باره شک کرده و تولد مولانا را 24 سال قبل از تاریخ فوق دانسته است. بعضیمحققان دیگر نیز نظر او را پذیرفته اند. بنابر مباحث و دلایلیکه در این گفتار آمده است، این نظر پذیرفتنینیست و زاد روز مولانا همان است که از روزگار قدیم تاکنون همگان آن را باور داشته اند.
تاثیر ساختار هنری قصه قرآنی بر ساختار قصه یوسف وزلیخا فارسی (در کتاب مثنوی معنوی مولوی) (الأثر الفنی للقصّة القرآنیّة فی بناء قصّة یوسف وزلیخا الفارسیّة (کتاب مثنوی معنوی نموذجا))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یعتمد القرآنُ الکریم علی القصّة ویعتبرها من الوسائل الهادفة إلى إصلاح الإنسان وتربیة فکره، ویعالج من خلالها قضایا الإنسان فی أحواله المختلفة علی مرّ العصور والأزمان. فالقرآن لیس مجرد تاریخ للأنبیاء ولا تاریخ الملوک وأبطال القصص؛ فمن الأنبیاء مَن أغفل القرآن ذکر أسمائهم، ﴿وَلَقَدْ أرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا علیک وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ علیک﴾ (غافر: 78) فالغایة من الترکیز علی شخصیّة الأنبیاء فی القرآن لیست إلا تنویر الأذهان وإرشاد الأنام باتّباع درب الأخیار. فقصص القران کان لها تأثیر بالغ علی نتاجات الشعوب الإسلامیة ولاسیّما الشعب الإیرانی المسلم فأخذ الشعراء بنصیب وافر منها. فجاءت هذه الدراسة لتتناول عناصرالقصّة الفارسیّة التی تأثّرت بالقصّة القرآنیّة، ومظاهر هذا التأثّر، مستعرضة تجلّیات القصة القرآنیة فی کتاب مثنوی معنوی من خلال معالجة قصة یوسف وزلیخا ودراستها دراسة فنّیة باعتبار عنصر الشخصیة، والزمان والمکان.
بررسی تطبیقی ترجمه های مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از قرن هجدهم میلادی تاکنون مثنوی شریف مولانا جلال الدین بلخی بارها به زبان های مختلف اروپایی به ویژه زبان انگلیسی، ترجمه شده است. روند ترجمه مثنوی در کنار سایر سروده های مولانا در دو دهه اخیر شتاب بیشتری به خود گرفته، چنان که هم از لحاظ کمیت و کیفیت و هم از جهت طیف وسیع علاقه مندان و شیفتگان مولانا در اقصی نقاط جهان، جایگاهی منحصر به فرد یافته است. این ترجمه ها البته در یک سطح نیستند. نخستین برگردان های مثنوی به زبان انگلیسی؛ مانند ترجمه «وینفیلد» و «ویلسون» و «نیکولسون»؛ از دقت و امانت بیشتری برخوردار بودند و ترجمه های معاصر، با ترجیح لفظ بر معنی، به دنبال جذب هر چه بیشتر مخاطب اند؛ به گونه ای که برای برخی از آخرین روایت های مثنوی به زبان انگلیسی، مانند: آثار «بارکس» و «هلسینکی»، به جای «ترجمه» باید از تعبیر «بازنویسی» استفاده کرد. یکی از جدیدترین آثار خلق شده در زمینه برگردان مثنوی، ترجمه منظوم «مجددی» است. این ترجمه در عین رعایت امانت و انتقال حداکثری مفاهیم مثنوی، به دلیل رعایت اسلوب شاعرانه، ارتباط بهتری میان مولانا و مخاطب انگلیسی زبان برقرار می کند. با این همه،رکورددار برگردان اشعار مثنوی به انگلیسی، کولمن بارکس است. شاعری آمریکایی که بدون آشنایی با زبان فارسی، از طریق دیگر ترجمه ها، با چاپ کتب متعدد درشمارگانی خیره کننده، اشعار مولانا و به خصوص بسیاری از قطعات مثنوی را به زبان انگلیسی معاصر، منتشر ساخته است.
نقد عقلانیت در مثنوی مولانا وکلیات اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقبال لاهوری از خیل ارادتمندان به ساحت پیر رومی است که مستقیم و غیر مستقیم در تمام زمینه ها تحت تأثیر افکار او بوده است. یکی از مهم ترین مضامینی که هم در مثنوی و هم در آثار اقبال بازتاب چشم گیری دارد بحث نقد عقلانیت است که هر دو گاهی بالاترین تمجیدها و ستایش ها را از عقل دارند و گاهی با تازیانه ی انتقاد بر سرش می کوبند. این امر باعث شده است که برخی ناآگاهانه آن ها را به عقل ستیزی متهم کنند، لذا نگارندگان کوشیده اند تا در این مقاله به تبیین عقل و عقلانیت از دیدگاه مولانا و اقبال بپردازند. نتایج این تحقیق که به شیوه ی تحلیل محتوا صورت گرفته حاکی است که هر دو نه تنها عقل ستیز نیستند، بلکه بهترین ستایش ها را از عقل به دست داده اند و مخالفت آنها با عقل فلسفی است امااز آنجا که این نعمت الهی در دست عده ای عامل اختلاف بین مردم شده و به جای راهنمایی و هدایت آنها خود ابزار تباهی جامعه گردیده بود با آن به ستیز برخاستند و در واقع عقل ستیزی آنها نوعی واکنش اجتماعی و حاکی از یک نظام اندیشگی والاست که می خواهند عقل محدود گرفتار نفس را آزاد کنند.
تجربه عرفانی در «موقعیت های مرزی» و بازتاب آن در مثنوی (مطالعه موردی حکایت های پیر چنگی و موسی و شبان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات اخیر، عرفان را به سه حوزه تجربه عرفانی، سلوک عرفانی و نظریه عرفانی تقسیم می کنند و درباره تقدم و تأخر آن ها نسبت به یکدیگر، آرا و عقاید مختلفی وجود دارد. گاهی مبانی نظری را مقدم بر سلوک و تجربه می دانند و می گویند تا فرد از حیث معرفتی صاحب اطلاع نباشد، به سلوک عرفانی دست نمی زند تا از این طریق تجربه عرفانی را حاصل کند و گاه تجربه را بر هر دو حوزه دیگر مقدم می دارند. صرف نظر از این بحث، این مسئله که «تجربه عرفانی» در چه موقعیت و تحت چه شرایطی به سراغ شخص سالک می آید، موضوع مهمی به شمار می رود. یکی از پاسخ های احتمالی به مسئله مذکور این است که سالک هنگامی که در «موقعیت های مرزی» قرار می گیرد - یعنی در لحظات بحرانی اعم از عجز و ناتوانی وجودی، حیرانی حاصل از آگاهی نامعهود، احساس خلأ معرفتی و بی معنایی و... - با تمام وجود به سوی نیرویی مافوق بشری و طبیعی مایل می شود و در آن احوال، چیزی را درمی یابد که از آن به تجربه عرفانی تعبیر می شود. این تجربه غیر از شور و شعف و حیرانی، موجب صیرورت شخصیت سالک و تعالی معنوی او می شود. در این جستار، دو داستان تمثیلی- نمادین «پیر چنگی» و «موسی و شبان» را با محوریت تجربه عرفانی که شخصیت های اصلی آن ها در موقعیت های مرزی از سر می گذرانند، بررسی خواهیم کرد. در هر دو حکایت، شخصیت های اصلی (پیر چنگی و شبان) در موقعیتی مرزی و به واسطه شخصی دیگر، به ترتیب، عمر بن خطاب و موسی (ع)، وارد تجربه ای نامعهود می شوند و سلوک معنوی را تا عالی ترین مدارج طی می کنند. مولانا در هر دو حکایت، بر این امر تأکید می کند که شرط وصول به مقامات معنوی، چنانکه در تصوف رسمی بر آن پای می فشارند، آگاهی پیشینی (علم تصوف) و ازسرگذراندن سیروسلوک رسمی (ریاضت) نیست، بلکه خود را در معرض (موقعیت) معنا قراردادن و اغتنام فرصت های تکرارناشونده، مایه نجات معنوی انسان است.
تجربه عرفانی در «موقعیّت های مرزی» و بازتاب آن در داستان طوطی و بازرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی مولانا، چنانکه از محتوای آن برمی آید و اطّلاعات تاریخی مربوط به قصد و غرض گوینده آن نیز مؤیّد آن است، متنی «تعلیمی» است و هر متن تعلیمی در درجه نخست، محصول اطّلاعات، دانش و تراوشات ذهنیِ فرد گوینده و نویسنده و در درجه دوم برآمده از «هوشیاری و آگاهیِ پیشینی» مؤلّف است. با وجود این، در مثنوی، همچون غزلیّات شمس که گوینده آن بیشتر در سیطره ناهوشیاری و قرار گرفتن در کشف و شهودهای ناب عرفانی است، جلوه هایی از «تجارب و کشف و شهودهای عرفانی» را می توان سراغ گرفت؛ به عبارت دیگر، مولانا در پاره ای از تمثیلات مثنوی، با خلق موقعیّت هایی، شخصیّت های داستانی خود را در معرض «تجربه های عرفانی و کشف و شهود» قرار می دهد. موقعیّت هایی که این شخصیّت ها وارد تجربه عرفانی می شوند، بی شباهت با «موقعیّت های مرزی/حدّی» (Boundary Situation) مدّ نظر فلاسفه اگزیستانسیالیست نیست. به نظر فلاسفه مذکور، آدمی در موقعیّت های خاصّی مستعدّ ایجاد تحوّل بنیادین در وجود خویش و استعلا یافتگی است. این موقعیّت ها می توانند در اثر بحران های روحی و روانی، عجز و ناتوانی اساسی، مواجهه با پرسش های لاینحل، برخورد با افرادی شگفت، فربه شدگی بیش ازحد در یک وضعیّت معرفتی و عوامل دیگر به وجود آیند. داستان طوطی و بازرگانِ مثنوی، یکی از تمثیلات پیچیده عرفانی است. در این داستان، یکی از قهرمانان اصلی آن، یعنی بازرگان، بعد از مواجهه با «مرگ تصنّعی» طوطی خود و از دست دادن آن، به عنوان بزرگ ترین تعلّق ذهنی خود، در موقعیّت مرزی قرار می گیرد و همین موقعیّت او را برای ورود به عالم تجارب عرفانی مهیّا می کند. بازرگان، ضمن از سر گذراندن تجربه عرفانی دچار استحاله شخصیّتی (تولّد مجدّد) و استعلای شخصیّتی می شود. در خوانشی دیگر، بازرگانِ این تمثیل، بازنمودِ بخشی از وجودِ مولانا و منعکس کننده تجارب عرفانی خود اوست که در مواجهه با شمس تبریزی، دچار تحوّل و استعلای شخصیّتی شده است. به این دلیل، در قسمتی از داستان، مولانا (راوی) با شخصیّت داستانی خود (بازرگان) چنان در هم ادغام می شوند که به نفس واحدی تبدیل می شوند.
تطبیق و تحلیل محتوایی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
160 - 184
حوزه های تخصصی:
یونس امره (638-720ه.ق)، از جمله شاعران و متصوّفان ترک زبان است که جوانی اش، مقارن پیری مولانا بوده و آثاری در عرفان و تصوف به زبان ترکی به جای گذاشته و باب تازه ای در عرفان و تصوف ترکیه گشوده است. مولانا جلال الدین بلخی از جمله شاعرانی است که تقلید و تتبع از روش او در سرایش اشعار از همان زمان حیات او آغاز شد به دلیل زندگی مولانا در قونیه و اختلاف زبان او با شنوندگانش یعنی ترکان حوزه آناطولی، یونس امره، بر آن شد تا با بهره گیری از مضامین عرفانی مورد استفاده مولانا در مثنوی، به احیا و ادبی نمودن زبان مادری اش بپردازد و ادبیّات ترکیه را که تا آن روز پایه اش بر ادبیات گفتار بنیاد بود، بر پایه نوشتار بنیاد نهد. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای به بررسی تطبیقی بن مایه های مرتبط با امور دین در اشعار مولانا و یونس امره بپردازد. به دلیل وسعت انطباق موضوع انتخاب شده با مفاهیم ادبیات تطبیقی، این موضوع از دیدگاه مکاتب اصلی ادبیات تطبیقی یعنی مکتب فرانسوی و آمریکایی قابل بررسی است. نگارندگان در این پژوهش به این نتیجه دست یافته اند که جهان شاعرانه امره به دلیل قرابت های مکانی، زمانی، زبانی، اندیشه و طریق متصوفانه بسیار به جهان شاعرانه و اندیشمندانه مولانا نزدیک بلکه منطبق است و بی شک، یونس امره در ارائه اندیشه های خود، تحت تأثیر مستقیم مولانا بوده است.
بررسی تطبیقی پدیده «خواب هراسی» از دیدگاه لویناس و اندیشه های عرفانی مولانا با تاکید بر غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تمام گونه های ادبیّات، خواب و پدیده های مربوط به آن از مهم ترین بن مایه های شاعران و نویسندگان می باشد که از زوایای مختلف، بدان نگریسته شده است. مولانا در بیش تر موارد، پیامش را به صورت طبیعی و بر پایه ساختارِ مبتنی بر عادت های زبانی و نظام فکری صوفیانه بیان نمی کند. او شالوده انتظارات و تصوّرات خواننده را با در هم ریختن اساس تعاریف عرفانی بر هم می ریزد، در نگرش سیّال و قاعده گریز مولانا، هر واژه می تواند برخلاف مصطلاحات و مفاهیم تثبیت شده صوفیانه، رنگ و مفهومی تازه به خود بگیرد. خواب نیز در ذهن مولانا با نگرشی چندوجهی درهم تنیده شده است و هر لحظه نمود دیگر می یابد. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و شیوه کتابخانه ای با بررسی غزلیّات مولانا و کتاب « از وجود به موجود » لویناس به مقایسه مفهوم شب هراسی و خواب هراسی از منظر مولانا و امانوئل لویناس از دیدگاه مکتب آمریکایی پرداخته شده است. نتایج پژوهش بر آن است که هر دو اندیشمند بر این باورند که خواب هراسی، جزء اوّلین منزل ها در سیر و سلوک و اساس حرکت است. دعوت مولانا و لویناس دعوت به فراسو و فراروی از وضعیت انسان اسیر در دنیا و ترک آداب نظری و پرداختن به سلوک حقیقی با کمک بیداری حقیقی و پرداختن به "دیگری" است. لویناس دیگری را جایگزین خدا در مقام نامتناهی قرار می دهد و در اندیشه مولانا دیگری همان معشوق است و شمس در مقام معشوق برای مولانا آمیزه ای از صفات زمینی و آسمانی است و به آنچه که لویناس درباره دیگری می گوید شباهت دارد.
جایگاه تمثیل در رباب نامه سلطان ولد
حوزه های تخصصی:
رباب نامه، در آسمان ادب و عرفان اسلامی همچون ماهِ تابان است که نور و تراوش خود را از خورشیدِ مثنوی مولانا وام می گیرد و شب های تیره نو سفران را روشن می کند. سلطان ولد همچون پدر، عشق را فراتر از همه پدیده های هستی می بیند و آن را همانند رهبری معرفی می کند که بر تمامی عناصر هستی از ملک تا ملکوت فرمانروایی دارد. سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین از جمله شخصیّت هایی بود که اراده کرد تا شعر صوفیه را پس از مولانا به گونه ای زنده و پویا پاسداری کند. او ضمن برخورداری از آموزش های پدر، از دانش های زمان نیز بهره مند شد و به پیروی از آن عارف ارجمند دیوانی همسنگ کلیات شمس تبریزی سرود، سپس به موازات آن، به تقلید از مثنوی معنوی، رباب نامه را با یاری از حضرت باری، برای پیروان پدر و یاران خود به رشته نظم کشید. رباب نامه یک مثنوی تعلیمی است که در روزگار مولانا تناقض و دوگانگی های میان مولانا و برخی مریدانش را با زبانی ساده برطرف کرده است. سلطان ولد در انتقال مفاهیم عرفانی و فلسفی همواره از تمثیل استفاده کرده است. تمثیل حاصل ارتباط دوگانه میان مشبه و مشبه به می باشد که چون تمثیل معنای درونی داستان است سلطان ولد مراد از ظاهر حکایت را به صورت تمثیلی روایت کرده است. این پژوهش به روش (توصیفی- تحلیلی) و با مراجعه به اسناد و منابع معتبر کتابخانه ای به مقوله تمثیل در رباب نامه پرداخته است. همان گونه که مولانا با تفسیری سمبولیک نی را به عنوان عاشق دور از معشوق معرفی می کند. سلطان ولد توضیح می دهد که رباب، ساز محبوب مولانا می باشد و البته نوایش دل سوخته تر و جانگذارتر از ناله نی است. در نی یک ناله بیش نیست اما در رباب، ناله های بسیار از یارانی به گوش می رسد که هریک از وطن و جنس خود جدا گشته اند. حاصل پژوهش این که: تمثیل در رباب نامه ی سلطان ولد از جایگاهی بلند برخوردار است.
الإمام علی (ع) ودرس الإخلاص
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دوم پاییز ۱۳۸۹ شماره ۷
9 - 17
حوزه های تخصصی:
یعتبر الاخلاص وصدق النیات زینه لکل إنسان؛ والتحلی بهذه الزینه لیس من السهل الیسیر بل یتطلب من الإنسان سنوات من الترویض لتتحقق لدیه هذه الصفات.والإسلام شجّع المسلمین علی التحلی بهذه الصفات کما شجعهم علی الأخلاق الحسنه.
ومن جانب آخر نری أن حیاه الأنبیاء والأتقیاء عامره بالاجتهاد للوصول إلی الأخلاق الحسنه وللابتعاد عن الرذائل الأخلاقیه.لیس من الیسیر للإنسان أن یتغلب علی النفس الأماره بالسوء، کما لیس من السهل أن یسیطر علی غضبه وأنانیته.ولهذا قیل: «الجنه حفت بالمکاره والنار حفت بالشهوات.»
یهدف هذا المقال إلی دراسه جانب من الجوانب الأخلاقیه للإمام علی (ع) إذ نراه قمه الأخلاق الفاضله، وقدوه الإخلاص فی أقواله وأعماله.فالمقال یقدم حکایه طریفه لحیاه هذا الإمام الهمام فی إحدی الغزوات، والحکایه نقلها مولانا جلال الدین فی المثنوی المعنوی، إذ صور الإمام (ع) فارسا شجاعا، مسیطرا علی غضبه وأنانیته، إلی جانب تمسکه العظیم بالقیم الأخلاقیه، والمبادئ الإنسانیه.
جلوه های بسط(عوامل صعود به عوالم ملکوت) در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان و شاعران عارف و در راس آن ها حضرت مولانا بر اثر حالات خاص عرفانی و واردات غیبی گاهی احساس تقرّب به خدا، و گاه احساس دوری از خدا می کنند. زمانی که از موانع وصول به حقیقت؛ یعنی حبسگاه دنیا (عالم کبیر) و زندان تن (عالم صغیر) رهایی می یابند احساس تقرّب به خدا می کنند، در چنین حالتی دل و روحشان منبسط و شکوفا می شود. چون «بسط»واردی است که لطف و رحمت حق را در بردارد. ولی به هنگام گرفتاری در حبس گاه جهان مادّی و زندان تن، روح و روانشان دچار قبض می شود. برای این که «قبض»واردی است از حق تعالی بر دل عارف، برای تأدیب و تربیت وی.و همین عواملِ قبض، زمینه سازِ شکوفایی بسط در دل سالک می گردد. سالکان طریقت در مقام بسط خود را طایر گلشن قدس، و جایگاهشان را فردوس برین و صدر نشین عالم ملکوت می دانند و در مقام قبض خود را گرفتار دامگه حوادث، و تخته بند زندان تن می دانند. در این مقاله آن دسته از اصطلاحات عرفانی در مثنوی مولانا که به سالک در کشف و شهود و مشاهده ی انوار الهی و الهامات غیبی که در سیر و سلوک دست می دهد و باعث انبساط خاطر وگشادگی دل آنان می گردد مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
فاصله ایمان و اعتقاد در نظریّه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
141 - 168
حوزه های تخصصی:
دو اصطلاح ایمان (Faith) و اعتقاد (Belief) به دلیل حوزه معنایی مشترک و کثرت کاربرد، نه تنها در نزد عامّه؛ بلکه در نزد خواص اعم از شاعران و نویسندگان نیز به جای هم استفاده می شوند و گویی مرزهای مفهومی متمایزی بین آن ها وجود ندارد. حال آنکه در معنا و مفهومِ حقیقیِ خود تمایز جدّی با هم دارند. به همین نسبت، «مؤمنان» و «معتقدان» نیز در ارتباط با امّهات دین؛ یعنی تلقّی از خداوند و نحوه ارتباط با او، شیوه ادراک هستی و تعامل با آن، ماهیّت تلقّی از دین و تجربه های دینی تفاوت های آشکاری با هم دارند. بر خلاف بسیاری از شاعرانِ متمایل به تصوّف و عرفان که عموماً فاصله ای میان ایمان و اعتقاد نمی دیدند، مولانا ضمن اینکه مانند اغلب متفکّران و عارفان مسلمان «ایمان» و «کفر» را در مقابل هم قرار می دهد، «ایمان» و «اعتقاد» را از یکدیگر تفکیک و تفاوت عالمِ ایمان و اعتقاد را تبیین می کند و راه خود را از سایر شاعران عارف مسلکِ پیش از خود جدا می سازد. در منظومه فکری مولانا که بی شباهت با دیدگاه های فیلسوفانی مانند کی یرکگور نیست، ایمان، امری سیّال و مدام در حالِ شدن است و اعتقاد امری ثابت و ایستا و به همین دلیل، ایمان امری نامحدود است و اعتقاد امری محدود و مقیّد. ایمان، فردمحور است و از راه تجربه فردیِ اقبال بنده به خداوند و با سیر انفسی به دست می آید و اعتقاد در جمع و جمعیّت و از طریق وسائط اعم از افراد، کتب و اسناد و سیر آفاقی بروز می کند، متعلَّق ایمان امر محال است و اعتقادات امور ممکن را شامل می شوند، صاحبان اعتقاد جزم گرا، دیگرستیز و هراسان هستند که مبادا کسانی بر عقاید آن ها بتازند؛ اما صاحبان ایمان، مداراجو و با طمأنینه خاطر هستند. صاحبان ایمان، در رابطه ای بی پایان با خداوند همواره در حال شدن هستند و عاشقانه این رابطه را ادامه می دهند و صاحبان اعتقاد، با خداوند، رابطه ای معامله گرانه دارند و اگر دین می ورزند دین شان وسیله ای است برای دستیابی به خواست ه ای این جهانی و آن جهانی.