فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۳٬۴۰۱ تا ۴۳٬۴۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی - تحلیلی اسطوره زال و رودابه با اسطوره های ایرانی و مصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در لایه پنهانی اسطوره زال و رودابه، مانند اساطیر هم سان مصری و ایرانی آن، بیانی نمادین نهفته است. زال و سیمرغ، معادل خورشیدند و نماد خدا- قهرمان غول آسا. رودابه مظهر ایزدان مرتبط با آب و ماه و نماد ناخودآگاهی و بی تمایزی اولیه است. هر سه شخصیت، مانند نمونه های ازلی شان جاودانه می شوند. اسطوره زال و رودابه سرشار از دوگانگی هایی است که میل به اتحاد و تعالی دارند و برای نمونه، می توان از استحاله شخصیتی زال برای گریز از دوگانگی و بدل شدن به نیرویی اهورایی با زیستن در جوار سیمرغ- خدا؛ و میل رودابه که یین، منفعل و مونث است برای پیوستن به زال که یانگ و فعّال و مذکّراست، نام برد. در این مقاله اسطوره زال و رودابه با اسطوره های کهن تر ایرانی و مصری که به جهات گوناگون، ارتباط ساختاری و مفهومی دارند تطبیق داده شده است تا با اشراف بر وجه تمثیلی این اسطوره های همسان، تحلیلی کهن الگویی و نمادین از آن ارائه شود.
الگوهای زبانی عربی در سخن سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
174 - 145
حوزههای تخصصی:
آمیختگی (تداخل) زبان فارسی با عربی موجب پدید آمدن مطابقت هایی میان برخی الگوهای زبانی فارسی و عربی شده است. سعدی از شاعران و نویسندگانی است که موارد متعددی را از این مطابقت ها در آثارش می توان یافت. صرف نظر از آنکه این موارد وامگیری زبانی به حساب آید، یا توارد و تشابه، نقش راهگشای آن ها در شناخت دقیق تر ساختار دستوری زبان سعدی و فهم روشن تر آثار او، قابل چشم پوشی نیست. بر این اساس، در مقاله پیش رو، به روش تطبیقی، آن دسته از الگوها و قواعد زبانی عربی که با نمونه هایی در آثار سعدی قابل تطبیق است، دسته بندی و تشریح شده است و در پایان، چنین نتیجه گیری شده که آمیختگی زبان فارسی با زبان عربی منحصر به استفاده زیاد شاعران و نویسندگان فارسی از واژه ها، عبارت ها، شاهدهای شعری و مَثَل ها و حکمت های عربی، آیات قرآنی و احادیث نبوی نیست، بلکه پدید آمدن مطابقت هایی میان الگوهای زبانی فارسی و عربی نیز از پیامدهای آن است.
داستانی سیاسی برای بچه ها
بررسی تناسب اجزای تشبیه و استعاره با موضوع در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اجزای صور خیال به خصوص مشبهٌ به و مستعارٌ منه با ظرفیت وسیع و نامحدود واژگانی، معنایی، هنری و ادبی، نقشی کلیدی در ساختار تشبیه و استعاره دارند؛ امّا آیا این عناصر گنجایش آن را دارند که بار موضوع یک سروده را بر دوش بکشند؟ پژوهش حاضر بر آن است تا چگونگی و چرایی گزینش اجزای صور خیال را در شعر فارسی در ارتباط با حوزه موضوعی آن ها، با روش تحقیق کیفی، از نوع تحلیلی- توصیفی و شیوه متن پژوهی بررسی کند. یافته ها نشان می دهد علاوه بر ابعاد زیبایی شناسانه، حماسی، غنایی، عرفانی و تعلیمی بودنِ موضوع اشعار، در انتخاب اجزای صور خیال سهم چشمگیری دارد. لازم به ذکر است در زمینه تناسباتِ اجزای صور خیال و موضوع اشعار، بسامد فراوان کاربردها مدّ نظر است.
The Role of Gender in Persian Translations of A Thousand Splendid Suns Based on Waddington’s Model (نقش جنسیت در دو ترجمه ی فارسی کتاب هزار خورشید تابان بر اساس مدل ودینگتون)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳
113 - 136
حوزههای تخصصی:
جنسیت یکی از مسائل بحث برانگیز اجتماعی است که از لحاظ نقش همواره تفاوت شگرفی میان مردم جوامع ایجاد کرده است. جنسیت همواره موضوع مطالعات بوده است که از آن میان می توان به مطالعات ترجمه اشاره کرد که عمدتاً به بازنمایی تأثیر افکار در فرایند و ترجمه ی آثار پرداخته است. پژوهش حاضر سعی دارد تا نقش جنسیت در ترجمه های فارسی کتاب هزار خورشید تابان بر اساس مدل ودینگتون، روش C را بررسی کند. در پژوهش حاضر، دو ترجمه ی فارسی از کتاب هزار خورشید تابان بررسی شد، یکی از ترجمه هاتوسط دو مترجم زن، خانم ها گنجی و سلیمان زاده و دیگری توسط یک مترجم مرد، آقای غبرائی انجام شده است که بر اساس مدل ودینگتون، روش Cبررسی می شود. بعد از بررسی ها، نتایج تحقیق نشان داد که اگر چه مترجم مرد در ترجمه ی خود مواردی را حذف کرده بود، نتایج آزمون خی دو نشان داد که تفاوت معناداری بین مترجمین زن و مرد در صحت ترجمه و کیفیت ترجمه وجود ندارد. هم چنین نتایج این تحقیق نشان داد که مترجمین زن از دقت بیشتری نسبت به مترجم مرد برخوردار بوده اند. امید است که نتایج تحقیق نه تنها برای معلمان و دانش آموختگان ترجمه مفید باشد بلکه برای مترجمین و موسسات آموزشی نیز مفید می باشد. علاوه بر موارد بالا، مترجمانی که کتاب ها را ترجمه می کنند با خواندن این پژوهش می توانند از خطاهای مرتبط به صحت و کیفیت ترجمه دوری نمایند.
معرفی و بررسی سبک شناسی مثنوی هفت لشکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هفت لشکر در قالب مثنوی، داستانی است حماسی که در سده های 12 و 13 (ه .ق) سروده شده است. چون صفحه آغاز و انجام آن افتاده است، اطلاعی درباره شاعر آن در دست نیست؛ گویا سراینده از مردم شبه قارّه هند بوده است. با توجه به مشخصه های سبکی و نسخه شناسی، این اثر دارای ویژگی های سبک دوره صفوی است. این مثنوی، روایت منظومی از داستانی است که در طومارهای نقّالی با نام «هفت لشکر» آمده است. بخش اعظم و قابل ملاحظه ای از این مثنوی، به داستان برزو و فرزندش تمور یا تیمور که قصد بر تخت نشاندن برزو را بجای کیخسرو دارد، اختصاص یافته است. چنین می نماید که شاعر در سرودن این مثنوی، به شاهنامه فردوسی بسیار نظر داشته، اما اشعار، سست و نااستوار است و گاه وزن مختل می شود. سراینده، بزم و حماسه را در صحنه پردازی های بزمی و رزمی بکار می گیرد. مقاله حاضر به روش اسنادی و کتابخانه ای بر روی تنها نسخه برجا مانده از مثنوی هفت لشکر انجام شده و آن را از نظر سبک شناسی مورد بررسی قرار داده و به حیطه های سبکی اثر از جهت زبانی، محتوایی و ادبی پرداخته است.
تحلیل تطبیقی ساختاری، مفهومی و کاربردی مثل های زبان لکی و فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
130 - 159
حوزههای تخصصی:
سرزمین ایران با فرهنگی غنی و دیرپای که حاصل پیوند فکری و پیوستگی فرهنگی قومیت های ایرانی با زبان های گوناگون است، همواره خاستگاه مثل های نغز و پُرمغز بوده و مثل های قوم لک، از کهن ترین و نژاده ترین مردمان ایرانی، مانند مثل های دیگر اقوام بر غنای فرهنگ عامه و ادب شفاهی ایران افزوده اند. اشتراک ساختاری، مفهومی و کاربردی مثل های ادب شفاهی در زبان لکی و فارسی نشانه داد و ستد فرهنگی این زبان هاست که نشان می دهد، زبان لکی و فارسی از دیرباز تعاملی دوطرفه داشته اند. این جُستار مثل های زبان لکی را با مثل های زبان فارسی بر پایه رابطه تأثیر و تأثر مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه در ساحت های ساختاری، مفهومی و کاربردی با رویکردی توصیفی- تحلیلی کاویده و همانندی و ناهمانندی آن ها را تبیین کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که مثل های زبان لکی و فارسی بر اساس همانندی و ناهمانندی در ساحت های سه گانه در چهار دسته قابلیت دسته بندی دارند که عبارتند از 1. مثل هایی با ساختار، محتوا و کاربرد یکسان؛ 2. مثل هایی با محتوا و کاربردی یکسان و اندک تفاوتی در ساختار؛ 3. مثل هایی با محتوا و کاربردی یکسان و ساختاری کاملاً متفاوت و 4. مثل هایی که ساختار، مفهوم و کاربرد مشترکی با مثل های زبان فارسی ندارند.
خطای قلم صنع از نظر پیر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تالستان ۱۳۹۹شماره ۸۴
183 - 210
حوزههای تخصصی:
مشکل سازترین بیت حافظ، بیت مشهور «پیر ما گفت ...» است. نویسنده مقاله کوشیده است که ابتدا شروح متفاوت این بیت را دسته بندی کند و معتقد است که بیشتر شروح، بیان اعتقاد و عقیده شارحان است که از آبشخور مطالعات عرفان اسلامی یا غزلیّات حافظ و شاعران عارف دیگر، نشأت گرفته است. بعضی از شارحان از زاویه بلاغی و شاعرانه به نقد نظریّات شارحان دیگر پرداخته و اظهار نظر کرده اند. سؤال اصلی این مقاله جست وجوی منبع قرآنی برای جنبه طنز و تهکّم در بیت است. از طریق یافتن سندی که در قرآن اثبات کند که پیر حافظ هم امکان دارد، خطا ببیند. این سند از نظر نویسنده در آیه 88 سوره نمل موجود است که اگر پیر خطا ببیند و بگوید خطایی نیست در واقع، خطاپوشی کرده است و این یک طنز است. مرحله دوم طنز آنجا است که صنع در لغت عربی به گواهی قاموس های عربی معنای ضمنی «نیکویی» دارد. بنابراین، سخن پیر پیرامون قلم آفرینش نیکونگار است نه قلم آفرینش مطلق. در این صورت، خطاپوشی پیر آگاهانه، تأدّبی، تربیتی و خوش بینانه می تواند توصیف شود. جنبه دیگر تحقیق، تکمیل معنای «جلال دوانی» است که می گوید: قلم قضا و قدر خطا نمی کند. این مهم از طریق معنای لغوی خطا و صواب، تثبیت و تکمیل شده است و معنای خطا نکردن قلم صنع معادل المقدور کائن گرفته می شود.
تحلیل گفتمان زنانه در رمان کولی کنار آتش اثر منیرو روانی پور با رویکرد گفتگومندی میخائیل باختین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
گفتگومندی از ویژگی های یک متن بالغ و رسا محسوب می شود. در یک متن گفتگومند مخاطب آواهای گوناگون و آرای متناقض و متقابل را در کنار هم دریافت می کند و خود به عنوان عنصری فعال در کنار سایر عناصر سازنده متن وارد کنه متن می شود. در این نوع رمان نویسنده متکلم وحده نیست بلکه در کنار سایر عناصر و خواننده سیر داستان را می سازد. این نظریه را میخاییل باختین از نظریه پردازان تاثیرگذار قرن بیستم در عرصه پژوهش های علمی ادبی، مطرح نمود. وی رمان را بستری مناسب برای تبلور یک متن گفتگومند می داند. در این پژوهش، رمان کولی کنار آتش اثر منیرو روانی پور، ضمن بررسی ساختار گفتمان زنانه در سبک نویسنده از منظر منطق گفتگویی میخاییل باختین بررسی شده است. روش تحقیق، توصیفی - تحلیلی و روش جمع آوری داده ها اسنادی - کتابخانه ای است. این پژوهش دریافت که نویسنده با قلمی زنانه به کمک شگردهای مختلف از جمله چرخش زاویه دید و بینامتنیت، دوصدایگی و چند زبانی، یک اثر گفت وگومند و چند آوا را آفریده است.
تحلیل شیوه های اثرپذیری روزبهان بقلی از قرآن کریم و احادیث در مشرب الأرواح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی شیوه های اثرپذیری روزبهان از آیات و احادیث و رویکرد تأویلی او در مشرب الارواح بررسی می شود. روزبهان بقلی در مشرب الارواح مشهور به هزارویک مقام ضمن تبیین مبانی سلوک طرح منسجمی درباب مقام های عرفانی ارائه می دهد. هر یک از این مقام ها با استناد به تعبیری قرآنی یا لفظی از احادیث ساخته وپرداخته می شوند. هنجارگریزی ها و قاعده ستیزی های بسیاری در طرح مقام های عرفانی در این اثر مشاهده می شود. شیوه بهره گیری روزبهان از آیات قرآن و احادیث نیز در این اثر با نوآوری های بسیاری همراه است که در این پژوهش به بررسی آنها پرداخته می شود. نتایج این بررسی نشان می دهد گرایش روزبهان به تأویل آیات و احادیث با اقتباس لفظی و معنایی به ساخت اصطلاح واره های جدیدی در عرفان اسلامی منجر می شود. علاوه بر این، بی توجهی به بافتِ همراه و بافت موقعیتی زمینه بافت گردانی و ارائه تفسیری اشاری از آیات را فراهم می کند. از دیگر ویژگی های درخور توجه اقتباس های روزبهان رعایت تناسب های لفظی و هم آوایی ها در طرح مقام های عرفانی است که غالباً در فرایند ناخودآگاه تجربه بر زبان ظاهر می شوند.
Traductologie et optimisation de l’enseignement de traduction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Si la traduction figure dans toutes les maquettes des universités qui proposent une filière « langue », on constate qu’elle y occupe toutefois un statut un peu à part. En effet, contrairement aux autres disciplines au programme, il semble que la traduction est un enseignement qui justement ne semble pas comporter de « programme ». Tout se passe comme s’il n’y avait rien à apprendre, si ce n’est peut-être les fameuses listes de vocabulaire. On sait qu’elles ne seront consultées que par une poignée d’étudiants, pour un bénéficie au demeurant assez mince, surtout si ces derniers gardent une vision du lexique limitée au répertoire ou à la nomenclature. Certains enseignants-chercheurs ont bien senti la nécessité d’envisager autrement l’enseignement de la traduction, et on se propose donc d’essayer de montrer ici comment la traductologie, permet d’optimiser cet enseignement. Dans cet article, nous essayons d’examiner pour ce faire, un certain nombre d’exemples concrets qui s’utilisent dans la plupart des cours en traduction. En préambule, nous reviendrons d’abord sur ce qui fait la spécificité de la traduction universitaire et ensuite, nous tenterons de voir comment la traductologie, par la réflexion qu’elle suscite et la mise en perspective opérés, qui permet de reprendre la formule du goût, le transfert correct du contenu d'une langue à une autre et le retour de l'intention de l'auteur, qui est la base la plus importante de la traduction.
بررسی متن صوفیانه کشف الاسرار از دیدگاه طرح ارسال پیام اتولربینگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چرا متون کهن صوفیانه و از جمله؛ کشف الاسرار و عده الابرار چنین توان اقناعی و تبلیغی چشمگیر، ماندگار و موفقی دارند. چنانکه قرن هاست نگرش صوفیانه را زنده و تأثیرگذار نگاه داشته است. در این پژوهش با به کارگرفتن نظریه ارتباطات اقناعی اتولر بینگر روان شناس اجتماعی و با شیوه تحلیل محتوی به بررسی پیام های النوبه الثالثه کشف الاسرار و عده الابرار پرداخته ایم. یافته ها وجود طرح پنج پایه ای اقناعی اتولر بینگر را در متن نشان می دهند. اول؛ طرح محرک پاسخ؛ میبدی ابتدا اندیشه مورد نظرش را مطرح می کند، سپس با آوردن استشهاد به آیات، احادیث، روایات، سخنان بزرگان دین و مشایخ صوفیه آن را با آموزه ها و ارزش های پیشین پیوندمی زند. اصل دوم؛ منطقی بودن و منصف بودن. انواع جملات اقناعی و زبان شاعرانه از ابعاد گوناگون، اندیشه محوری را توضیح می دهند و منصف و منطقی بودن را إلقاء می کنند. اصل سوم؛ بیانگر نیازهای مخاطبان بودن. چون؛ نیاز به آزادی فردی، نیاز به امنیت، نیاز به عشق، نیاز به آگاهی و شناخت، نیاز به معنای زندگی، نیاز به خودشکوفایی. اصل چهارم؛ دربرداشتن هنجارهای گروهی و منافع اجتماعی مخاطبان چون؛ نیاز به پذیرش دیگران، نیاز به درونی بودن ارزش های انسانی، نیاز به مورد احترام بودن، نیاز تعلق به گروه، نیاز به حمایت از حقوق انسانی. اصل پنجم: پیام های متن با توجه به ویژگی های شخصیتی مخاطبان شکل گرفته است. بنابراین؛ کاربرد خلاقانه شیوه های اقناعی و تبلیغی، توان تأثیرگذاری و ایجاد همدلی دارد و پیام ها را دلپذیر می کند. در نتیجه؛ پاسخگویی به نیازهای فردی و جمعیِ جاودانه بی زمان و بی مکانِ مخاطبان، موجب برخورداری پیام های صوفیانه از چنین قدرت تبلیغی و اقناعی و تأثیرگذاری ماندگار بر اندیشه و رفتار مخاطبان شده است.
بررسی انتقادی کتاب بیان آقای دکتر سیروس شمیسا (ویراست چهارم)
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال پنجم بهار ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
91 - 102
حوزههای تخصصی:
تخیّل در کنار عناصری همچون زبان، عاطفه، اندیشه و موسیقی از عناصر مهم و سازنده شعر و کلام شاعرانه محسوب می شود. فن بیان نیز محملی است که از دیرباز این عنصر مهم شعری در آن مورد بررسی قرار گرفته است و در این باب از گذشته های دور تا به امروز کتب متعددی به نگارش درآمده است. تأمّل در کتاب بیان آقای دکتر سیروس شمیسا گویای آن است که این کتاب نسبت به دیگر کتبی که در سالهای اخیر در موضوع بیان به نگارش درآمده حائز امتیازات ویژه ای است. توجه ایشان به بلاغت قدیم و مطالعات بلاغی جدید با تأکید بر اشعار سنتی و معاصر فارسی باعث شده است که در این اثر خواننده در عین رهایی از دشواری های بلاغت قدیم با یافته های نوینی در موضوع بیان مواجه شود. نظر به اهمیت این کتاب و از این جهت که جزء کتب درسی دانشگاهی است نگارنده لازم دانست در باب برخی موضوعات و نکاتِ این کتاب مطالبی را بیان کند. مطالبی که به منظور ارج نهادن بر مساعی استاد و تقویت این کتاب صورت گرفته است.
بررسی تأثیر جنسیت و زمان بر استعاره های مفهومی غم در آثار پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران به قلم احمد محمود و سیمین دانشور؛ از دیدگاه اجتماعی- شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰۷
19 - 41
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی استعاره های مفهومی حوز ه غم می پردازد و تأثیر زمان و جنسیت را بر کاربرد این استعاره ها نشان می دهد. هدف این مقاله آن است که دریابیم که چگونه مفهوم غم در ساخت استعاره های مفهومی درک می گردد و برمبنای کدام مفاهیم در حوزه مبدأ شکل می گیرد و تغییر زمان و جنسیت در کاربرد استعاره های مفهومی مربوط به احساس غم در آثار مذکور چگونه نشان داده شده است. به این منظور دوازده اثر منتخب به قلم احمد محمود و سیمین دانشور در پیش و پس از انقلاب اسلامی -که در متن مقاله به صورت دو دوره ابتدایی و متأخّر نامگذاری شده است- با روش تحلیل محتوا مطالعه شده اند. از نتایج حاصل از این مطالعه، 317 استعاره مفهومی در 45 نام نگاشت و 45 حوزه مبدأ از آثار احمد محمود و 733 استعاره مفهومی در 63 نام نگاشت و 63 حوزه مبدأ از آثار سیمین دانشور استخراج گردید. همچنین نویسندگان مذکور با استفاده از واژگان و فرهنگ سازی، غم را عادی تر از قبل جلوه داده اند و به سمت کاهش بیان غم و اصطلاحات منفی پیش رفته اند. اگرچه کلاً در آثار متأخرشان بسامد غم کم شده است، اما به عقیده احمد محمود، تأثیر منفی آن شدیدتر و قدرت تخریبی آن بیشتر شده است. دانشور، اگرچه در دوره ابتدایی احساسی از خفقان و انفجار درونی را دارد، ولی با ابراز هر چه بیشتر غمش، این بار غم را به دوره دوم زندگی نمی برد؛ بلکه در دوره متأخر احساس آرام تری در برخورد با این احساس در خود می یابد.
بررسی تصویر شاه- انسان کامل در متون نثر تعلیمی (قابوس نامه، سیاست نامه، اخلاق ناصری، گلستان سعدی و سلوک الملوک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
159 - 195
حوزههای تخصصی:
عرفان و سیاست دو مقوله ای هستند که با هم نسبت دارند و بر هم تأثیر می نهند. تلفیق شخصیت شاه- حاکم با انسان کامل عرفانی، یکی از جایگاه های این اثرگذاری است. انسان ها در پی پیدا کردن الگوی انسان کامل عرفانی، با نسبت دادن فره ایزدی و تأیید الهی، شاهان را نمونه آن الگو دانسته اند. این الگو دارای ویژگی هایی مشابه با انسان کامل مورد نظر ادیان غیر الهی و الهی است؛ از جمله داشتن فره ایزدی، عادل، خردمند و حکیم بودن. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل-محتوا، تأثیر عرفان را در شکل گیری تصویر شاه-انسان کامل در متون تعلیمی ( قابوس نامه، سیاست نامه، اخلاق ناصری، گلستان سعدی و سلوک الملوک) بررسی کرده و نتایج تحقیق حاکی از آن است که نگرش عرفانی در تصویر و ترسیم شخصیت شاه- حاکم در متون غیر عرفانی (تعلیمی) نقش بسزایی داشته است. بر این اساس، ما با دو نوع نگرش روبه رو هستیم: 1. شاه-انسان کامل قابل تحقق؛ 2. شاه-انسان کامل غیر قابل تحقق (ایدئال). بر اساس بررسی های به عمل آمده شاه-انسان کامل غیر قابل تحقق، فقط در سلوک الملوک توصیف شده است.
بازخوانی نقش و کارکرد فراخوانی شخصیت های اسطوره ای در شعر پایداری افغانستان (مطالعه موردی اشعار واصف باختری بر اساس نظریه ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
127 - 152
حوزههای تخصصی:
اسطوره مهم ترین تجلی تخیل در زبان و نمادی است روایت مند، تصویری و فرهنگی شده که بخشی از آن به واقعیت هستی شناختی و کیهان شناختی و بخش دیگر به باورهای ملّی مرتبط است. اسطوره ها با ویژگی های تکرارشوندگی، ماهیّتی بینامتنی دارند و به همین دلیل در طول تاریخ در آثار مختلف بازآفرینی می شوند. شاعرانِ پایداری افغانستان با آگاهی از این ظرفیت در بازتاب مسائل مرتبط با مقاومت از جلوه های نمادین اسطوره بهره برده اند. یکی از شاعران پایداری افغانستان که به صورت گسترده از تخیل پایدار و الگوی تکرارشوندگی اسطوره ها سود جسته، واصف باختری است. او با کاربرد زبانی سخته به صورت نمادین و چندسویه به بازآفرینی اسطوره پرداخته و به یاری اساطیر، صدای اعتراض خود را در برابر استبداد سیاسی حاکم و نیروهای متجاوز بلند کرده است. در این جستار به تحلیل اسطوره در اشعار پایداری واصف باختری با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد بینامتنی بر پایه آرای نظری ژرار ژنت پرداخته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اغلب اسطوره های بازتاب یافته در شعر پایداری باختری از گونه اساطیر ملّی است که حضور بینامتنی آنها بیشتر به گونه تلمیحی و با بینامتنیّت ضمنی مرتبط است و گاهی به صورت کنایی، نقل قول و ارجاع بینامنتیّت صریح نیز پیوسته است. اسطوره در نظر واصف، ابزاری برای بازاندیشی هویّتی در مخاطبان محسوب می شود. گویا وی می خواهد از ظرفیت های اقناعی اسطوره ها برای ایجاد حس اعتماد به نفس ملّی و تحریک به جنبش اجتماعی علیه استبداد داخلی و تجاوز خارجی بهره گیرد و با طرح اساطیر به تقویت مواضع حماسی و پایداری و تحریک احساسات جمعی بپردازد.
کاربست زبان فارسی در خیرالنساء با نظر به منطق روایی رمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۴
37-66
حوزههای تخصصی:
شکل گیری زبان روایت خیرالنساء مبتنی بر ویژگی یکّه زبان فارسی، یعنی ذات روایی آن، از طریق قابلیت ترکیبی و ترکیب پذیری و همچنین سازوکار مؤلفه هایی است که در این زمینه زبانی، منطق حاکم بر رویدادهای آن را می سازند. این نوشتار بر این اساس و با توجه به پرسش از چگونگی شکل گیری زبان خیرالنساء با توجه به منطق روایی آن و با هدف دستیابی به درکی از سازوکار مؤلفه های سازنده زبان روایت و اهمیت و جایگاه این زبان در ادبیات و فرهنگ معاصر شکل گرفته است. در این مسیر، با توجه به جوهره مکاشفه ای اثر، مؤلفه های سازنده زبان آن به عنوان چارچوب نظری تعیین و سپس به بررسی سازوکار آن ها در شکل گیری زبان روایت پرداخته شده است. ساختار بحث در این پژوهش که از نوع کیفی و به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، در چهار بخش به جنبه های چهارگانه کیفیت ترکیبی، زمانمندی، مکانمندی و شخصیت در زبان اثر و با بررسی بخش هایی از آن تنظیم شده است. ماحصل تحقیق بیان می کند توجه به اصل ترکیب پذیری زبان فارسی و قابلیت آن در مادی و ملموس کردن داستان، زمینه اصلی موجودیت بخش به زبان روایی خیرالنساء بوده که باورپذیری روایت و تسهیل فرایند منطقی سازی را موجب شده است. علاوه بر این، تحقق اثر در این زمینه مستلزم برقراری روابط منطقی میان رویدادهای متوالی از طریق مؤلفه های زمان، مکان و شخصیت خیرالنساء در هماهنگی و انسجام است که در خیرالنساء با توجه به ذات مکاشفه ای و سنت داستان نویسی ایرانی انجام یافته است. همچنین زبان روایت از این طریق آشکارکننده فرهنگ ایرانی و نشان از روایت مکتوب معاصری است که ریشه در سنت خود دارد و بنابراین موجب وحدت حسی میان اهالی آن است.