فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در گنجینه نسخ خطی کتابخانه ملی ملک، کلیات اشعاری نزدیک به چهارهزار و هشتصد و پنجاه بیت در قالب ها و موضوعات متنوع با کد دستیابی 6240 موجود است. این نسخه که در فهرست نسخ این کتابخانه، یک بار با عنوان «کلیات ثاقب» به محمدحسین ثاقب و بار دیگر با عنوان «دیوان ثاقب» به شهاب الدین ثاقب دهلوی نسبت داده شده است، به جز تخلص شعریِ «ثاقب» فاقد عنوان یا اطلاعات مستقیمی از احوال شاعر است. پژوهش حاضر ضمن معرفی این نسخه خطی و اهمیت سبکی آن، درپی پاسخ گویی به این پرسش است که «ثاقبِ» سراینده این کلیات، کدام یک از شاعران متعدد دارای این تخلص است. مقاله حاضر به روش کتابخانه ای و سندپژوهی به واکاوی ویژگی های نسخه شناختی اثر پرداخته و سپس مهم ترین خصائص آن را به اختصار بیان کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که توجه شاعر به سرودن داستان هایی با محتوا و موضوعات جدید، به ویژه داستان های عاشقانه هندی از ویژگی های بارز این اثر است. همچنین، وجود برخی ابیات و الفاظ ترکی، مدح فتحعلی شاه قاجار و مضامین فرهنگ هندی در متن اثر و بررسی شرح احوال شاعرانی که تخلص «ثاقب» داشته اند، به ویژه محمدحسین ثاقب و ثاقب دهلوی که در فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی ملک، کلیات مورد بحث به آنها نسبت داده شده است، احتمال انتساب اثر یادشده را به محمدحسین ثاقب منتفی می سازد. باتوجه به شواهد موجود، تا زمان کشف دلایل و مدارک مستندتر، می توان شهاب الدین ثاقب دهلوی را صاحب این اثر دانست. نسخه شامل دیباچه، غزلیات، رباعیات، مثنوی ها، قصاید، هزلیات، چند مسمط و ترکیب بند است. عشق وقوعی، بیان حکایات و مباحث تعلیمی و اخلاقی، توصیف، مناظره، منقبت ائمه اطهار و مدیحه مهم ترین موضوعات اثر را تشکیل می دهد. تنوع قالب های شعری و نیز تازگی موضوع در مثنوی های داستانی درخور توجه است.
واکاوی نیازهای روانی بشر در شعر فروغ فرخزاد با تکیه بر الگوی اریک فروم
حوزههای تخصصی:
اریک فروم، روان کاو انسان گرا، با تأکید بر تأثیر جامعه در شکل گیری نیازهای روانی بشر، پنج نوع نیاز اساسی را برای جامعه انسانی، تعریف کرده است. پژوهش حاضر، با بهره گیری از الگوی فروم و به شیوه تحلیلی توصیفی نیازهای روانی بشر را در اشعار فروغ فرخزاد بررسی می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که هر پنج نیاز روانی مطرح در نظریه فروم، در اشعار فروغ فرخزاد، دارای مصادیق مشخصی هستند: نیاز به پیوستگی در قالب عشق و پیوند با طبیعت نمود یافته است؛ نیاز به خلاقیت، با گرایش فروغ نسبت به شعر و شاعری، ارتباط دارد؛ هویت ایرانی، جهت گیری نسبت به مسئله دین و توجه به ریشه های دوران کودکی از دیگر نمودهای توجه فروغ فرخزاد به نیازهای روانی انسان در اشعار خویش است. همچنین مطابق با بررسی های فرومی، نمونه هایی از منش گیرنده، بهره کش، مرده گرا و بارور در اشعار فروغ مشاهده می شود که حاکی از تأثیر جامعه بر ایجاد کنش های روانیِ متن است. نتیجه آنکه بخش ناخودآگاه شعر فروغ فرخزاد، دربرگیرنده مجموعه مشخصی از نیازهای انسانی است که در صورت تأمین و تحقق، می تواند زمینه سعادت نوع بشر را فراهم آورد.
بررسی دلالت های ایدئولوژیک زیبایی شناسی شعر فولکلوریک کودکانه شاملو با رویکرد مطالعات فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶۰
111 - 145
حوزههای تخصصی:
ادبیات عامه؛ اعم از قصه های شفاهی و شعر فولکلور، روایت هایی باز هستند که هر گوینده ای به فراخور قصد خویش از آن بهره می جوید. این گونه ادبی اما به دلایلی چندان محل اعتنا نبوده است. شاملو، پس از نیما و شاید بیش از او، برجسته ترین شاعری است که قلمرو شعر را به گونه های مختلف، به عرصه عمومی کشانده؛ بی آنکه از وجه فاخر شعر غفلت ورزیده باشد. این رویکرد البته برآیند نظریه او نسبت به ادبیات است که برای آن وظیفه تعهد و التزام به عدالت و بیدارگری توده مردم و نسل سازی کودکان علیه ستم و بی عدالتی قائل است؛ از همین رو با استفاده از رمزگان ویژه مردم عامه و افسانه های کودکانه؛ چه به صورت شعر فولکلور که مبتنی بر قصه ها و افسانه های مردم است و چه واژگان عامیانه و حتی تدوین کتاب کوچه، به تثبیت این ایدئولوژی مبادرت ورزیده است. این مقاله با رهیافت مطالعات فرهنگی که ایدئولوژی، دال مرکزی آن است، دو سوی متناقض بهره گیری استعاری از زبان و شعر فولکلوریک او را مورد تأمل قرار داده است: 1. واسازی رویکرد نخبه گرا به ادبیات از طریق آشنایی زدایی با زبان عامیانه و شعر فولکلور؛ 2. بهره گیری ایدئولوژیک شاملو از زبان و گفتمان کودکانه در شعر فولکلوریک؛ که بر همسانی توده و کودک دلالت دارد و لزوم هدایت و رهبری توسط یک منجی، و به این نتیجه رسیده است که این رویکرد ایدئولوژیک به شعر، درنهایت به تقویت و تثبیت همان ایدئولوژی مورد انتقاد او؛ یعنی فرادستی شاعر(در اینجا به عنوان نجات بخش) و فرودستی توده مردم منجر می شود.
بلاغت روایت در قصه های مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر روایتی از عناصری تشکیل شده است که این عناصر روایی نیز با تکیه بر روایت شنو و مفاهیم کانونی شده در آن، شکل و شیوه های خاصی به خود می گیرند. بلاغت روایت، ناظر بر تأثیرگذاری روایت بر روایت شنو است که این مهم نیز نشان از خلق آگاهانه روایت ها برای انتقال مفاهیم دارد. قصه های مجید از جمله آثار داستانی هستند که با محور بازنمایی جهان معرفتی کودک و نوجوان و متناسب با دنیای ذهنی آن ها خلق شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعات بینارشته ای در پی تبیین نقش بلاغت در روایت این قصه هاست. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که: هوشنگ مرادی کرمانی در قالب شخصیتی درون داستانی (راوی خردسال) در خلق روایت به اقتضائات دنیای کودک و نوجوان و زبان خاص روایت-های آن ها پایبند بوده و در خلق تصاویر از امور ملموس و محسوس که سازگاری زیادی با جهان معرفتی کودک و نوجوان دارد، بهره برده است. توجه به روایت شنو در این قصه ها باعث شده است که زبان و بیان قصه ها، بلاغت نهفته در آن ها، سازوکارهای روایی و مفاهیم کانونی شده در آن ها، متناسب با روایت شنو بکار گرفته شوند.
امید و نا امیدی در اشعار فاضل نظری
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
159 - 171
حوزههای تخصصی:
فاضل نظری یکی از شاعران جوان معاصر است که به دلیل برخورداری از ذوق شاعری، مطالعات ادبی و خلاقیت های زبانی و مضمونی اشعارش با استقبال نسبتاً خوب مخاطبان روبرو شده است. شعر وی، اگرچه مقیدّ به قواعد ساختاری و انضباط سنّتی است، لیکن از حس زبانی و مضمون تر و ادامه گذشته است. در شعرش سنّتش نیز در وزن و قافیه دیده نمی شود امّا او در خلق مضامین نو و تصاویر بکر در ساختار کهن بسیار توانا است. تاکنون از این شاعر، پنج مجموعه شعر «گریه های امپراتور»، « اقلیت»، «آن ها»، «ضد»، «کتاب و اکنون»، به همت انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده که هر کدام از این مجموعه ها به دلیل استقبال فراوان تا سی نوبت، تجدید چاپ شده اند. اینک پنج اثر فاضل نظری که بنیاد این مقاله بر امید و ناامیدی در این آثار نهادشده است به اجمال معرفی می شود و بعد از معرفی آنها به بررسی امید و ناامیدی در شعرهای این مجموعه پرداخته می شود. شیوه ی این تحقیق براساس تحلیل محتوا و توصیف منطقی و عقلی با استفاده از متون مستند، در زمینه نقد ادبی و به صورت کتابخانه ای انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا تمام اشعار این شاعر به دقّت خوانده شده و سپس درون مایه های موجود در خصوص امید و ناامیدی در اشعار فاضل نظری استخراج و فیش برداری شده است. نتایج حاکی از آن است که فاضل نظری، عموماً غزل های خود را با امید و ناامیدی به پایان می برد و شعرهای او آکنده از آگاهی ها و خودآگاهی های زندگی انسانی است.
شهید سلیمانی در آینه گفتگو و چند آوایی شاعران ایران و عراق با تکیه بر آراء میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
97 - 125
حوزههای تخصصی:
میخائیل باختین صاحب نظریّه منطق مکالمه، گفتگو را حاصل تعامل متقابل گوینده و شنونده می داند که در بستر اجتماعی شکل می گیرد و با گفتار های گذشته و آینده در تعامل است؛ لذا خواننده را ضمن مألوف ساختن با جزئیات و زیر لایه های مفهومی متن، بر بی نهایت بودن معنا رهنمون می سازد. اگرچه از دیدگاه او از میان انواع ادبی، تنها رمان واجد ویژگی های منطق گفتگویی و چند صدایی است و شعر به دلیل خالی بودن از حضور «دیگری» درخور توجّه از دیدگاه مذکور نیست، امّا اشعار شاعران ایران و عراق به سبب گزینش های گسترده، آفرینش فضا ها و موقعیت های حضور دیگران و کاربرد واژگان، مضامینی که شاعران، آزادانه و به دوراز هنجار های رایج شعری، وارد زبان شعر می کنند، دارای ویژگی های گفتگویی است. در پژوهش حاضر اشعار شاعران برجسته ایران و عراق با روشی توصیفی- تحلیلی که حول محور ترور ناجوانمردانه سردار مقاومت «حاج قاسم سلیمانی» مجاهد پرآوازه ای که مظهر اقتدار ملّی و دمیده شدن روح مقاومت در منطقه غرب آسیا و بلکه در جهان می باشد با رویکردی ویژه به نظریّه منطق گفتگویی باختین تحلیل شده است. دستاورد پژوهش حاکی است که شاعران ایران و عراق شعرهایشان گفتگو گراست و برای ایجاد فضای گفتگویی در اشعار خود از تمهیدات و شگرد های مربوط به منطق گفتگویی ازجمله کاربرد ضمایر، گزاره های خطابی، چند صدایی بهره مند شده اند. بیان روایی، برجسته ترین شگرد شاعران موردبحث برای آفرینش فضای چندصدایی است و انتقاد های صریح و تلخ شاعران، اشعارشان را به سخن کارناوالی نزدیک ساخته و بر خاصیت گفتگویی و چند صدایی اشعارشان افزوده است.
تحلیل تاثیر تفکرات نیچه در جامعه قرن بیستم مطالعه موردی (اراده قدرت، فراسوی نیک و بد و چنین گفت زرتشت)
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶
145 - 170
حوزههای تخصصی:
انسان همواره مرکز ثقل تفکر فلسفی در مغرب زمین بوده و چگونگی تعامل وی با جهان، دامنه و نحوه معرفت به اعیان، چگونگی تعامل با هم نوع و مسائلی از این قبیل، چارچوب فکر فلسفی غرب را تشکیل می دهد. تمرکز بُعد ایدئالیستی فلسفه غرب بر مقوله انسان موجب فربه سازی وی و در نهایت مستحیل شدن جهان اعیان شد. فلسفه نیچه در اعتراض به چنین روندی شکل گرفت. نیچه ضمن اعتراض به بنیادهای ایجادشده پیشین، فلسفه ای نوین بنا نهاد تا از رهگذر آن تعادل را به عرصه هستی بازگرداند و تکامل را به آن هدیه دهد. وی در این مسیر ابتدا بنیادهای پیشین را فروریخت و سپس درصدد بازسازی آن برمبنای پیش فرض های خود برآمد. ابرمرد وی از دل چنین رویه ای برخاست. وی در این راستا ابتدا به «فرورفتن آدمی» و سپس به «فرارفتن» وی اشاره می کند. نیچه می کوشد سوژه مستعلی ساخته شده توسط عقلانیت مدرن و پیشامدرن را نابود کند و سپس مدل پیشنهادی خود را که همان ابرمرد است، عرضه نماید. وی تأکید می کند که «من به شما ابرانسان را می آموزم. پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل نظریه اراده و خواست قدرت نیچه و تاثیر آن بر جامعه قرن بیستم به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتاب خانه ای می پردازد.
مؤلفه های خُلقی ایرانیان در شش قرن نخست هجری در آیینه حکایت های تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷
63 - 76
حوزههای تخصصی:
متن ها در خلأ پدید نمی آیند؛ متون واقع گرا - به ویژه در ژانر تعلیمی- خواه ناخواه چکیده و افشره فرهنگ زمانه را در خود دارند. در این پژوهش در نظر است با بررسی حکایت های چهار متن از مهم ترین متون تعلیمیِ پنج- شش قرن نخست هجری ( مخزن الاسرار نظامی گنجوی و حدیقه الحقیقه سنایی در شعر، و سیاست نامه خواجه نظام الملک و قابوس نامه عنصرالمعالی در نثر) برجسته ترین مؤلفه های خُلقی و فرهنگی ایرانیان، جمع آوری و صورت بندی گردد. سبب انتخاب حکایت های متون تعلیمی این بوده است که این متون، اساساً برای هنجارگذاری و مبتنی بر بایدها و نبایدها تولید می شوند و مروّج فرهنگ اخلاقی مورد تاییدِ جامعه و نهی کننده ناهنجاری های فرهنگیِ موجود هستند. نتایج این پژوهش که به لحاظ تاریخ سیاسی، دوره دیلمیان، آل بویه و غزنویان را دربر می گیرد، نشان می دهد که در غیاب تواریخ اجتماعی و فرهنگی، حکایت های متون تعلیمی، آیینه ای حقیقت نما و قابل اعتماد در انعکاس مسائل زیستی، فرهنگی و خُلقی مردمان است. در بُعد فردی «واقع بینی» پربسامدترین خُلق مورد تأیید و تشویق است. در بُعد جمعی، «پرسشگری و حق طلبی» و در بخش خلقیات حکومتی، تشویق به «تدبیر و هوشمندی حاکمان» بیشترین بسامد را دارد و آیینه ای از شیوه حکومتداری رایج مبتنی بر بی خردی و تعصب آن دوران است.
L’engagement esthétique chez Abdellatif Laâbi : Poétique subversive et responsabilité de l'intellectuel(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Poète avant-gardiste et co-fondateur de la revue Souffles en mars 1966, Abdellatif Laâbi n’en finit pas de ressembler à son œuvre. Certes, l’auteur ne peut échapper à sa création ni la création à sa vie, cependant les épreuves traversées ont aiguisé sa plume et forgé son verbe. Derrière le « je peux ce que j'écris » qui structure l’œuvre, on sent la présence d’un « je peux ce que je lis » de la part du lecteur. C’est dire que cette voix singulière et féconde qui se joue des modes esthétiques et transgresse les genres invite le lecteur à explorer ses territoires nourris de doutes profonds et d’interrogations brûlantes. Cet article se propose d’analyser la manière dont l’engagement poétique de Laâbi évolue vers une forme d’engagement esthétique plus large, qui engage le lecteur dans un processus de coopération textuelle. En ce sens, l’analyse du concept de "mondes possibles", tel qu’il a été théorisé par Umberto Eco, permet de cerner cette ouverture et ce mouvement perpétuel caractéristique de l’œuvre laâbienne où le texte se conçoit comme un espace en perpétuelle recomposition, reflétant ainsi les potentialités multiples d’une résistance poétique à toute forme d’atteinte à la dignité humaine.
تحلیل نشانه-معنا شناسی داستان های پهلوانی شاهنامه مبتنی بر تحلیل گفتمان (مورد مطالعه: داستان های رستم و سهراب و رستم و اسفندیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه هایی که امروزه، اندیشمندان و صاحب نظران مطالعات ادبی به آن توجه دارند نشانه-معناشناسی متون کهن ادبی مبتنی بر تحلیل گفتمان است. شاهنامه فردوسی، اثری گران سنگ است که عظمت و گستره فراوانش، تحلیل و تفسیر متون آن را از ابعاد گوناگون برای غنای ادب پارسی ضروری می نماید. با توجه به اهمیت شاهنامه فردوسی و رویکردهای نوین تحلیل متون ادبی، هدف این مقاله تحلیل نشانه-معناشناسی گفتمان در شاهنامه فردوسی است. با توجه به اقتضائات یک مقاله و به منظور مطالعه ژرف در این زمینه دو داستان تراژیک حماسی از این کتاب یعنی «داستان رستم و سهراب» و «داستان رستم و اسفندیار» به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که در گفتمان هر دو داستان، رستم به عنوان پهلوان شکست ناپذیر ایرانی، در مرکز اندیشه قرار دارد؛ و آنچه برای رستم ارزشی بی بدیل است حفظ حریم ایران و آزادی فردی است. در هر دو روایت علیرغم چیرگی نتایج منفی، روایت به صورتی است که اقتدار رستم در دو بعد آزادی میهن و آزادی فردی حفظ گردد. ازاین رو نشانه ها مبین قهرمانی رستم است و گفتمان بر ستون آزادی (فردی، اجتماعی) بنا نهاده شده است.
بررسی ویژگی های سبکی و محتوایی نسخه خطی ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس اثر حاجی علی بن حاجی الله وردی کاشی ساز مشهدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ گذشته این سرزمین در بطن خود حاوی حوادث و وقایعی است که به قطع و یقین بسیاری از پژوهش ها به آن اشاره ای نکرده اند؛ بنابراین پرواضح است که معرّفی متون تاریخی گذشته، نقش بسیار مؤثری در آشکار ساختن زوایا و خفایای مبهم و تاریک گذشته را دارد. نسخه خطی ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس، اثر حاجی علی بن حاجی الله وردی کاشی ساز مشهدی، یکی از نویسندگان گمنام عصر صفوی در قرن دوازدهم هجری قمری است. نویسندگان در این مقاله به روش اسنادی و کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی به معرّفی نویسنده و اثر ارزشمند وی پرداخته اند. موضوع کتاب، حکایاتی است که نویسنده آنها را از جرح و تعدیل و تحریف وقایع معروف تاریخی و روایات مشهور فراهم آورده است. در قسمت هایی از حکایات، توجّه به ائمه (ع) به چشم می خورد. نویسنده در کتاب خود، همانند گذشتگان سعی نموده است از شیوه زبانی آنان، تقلید نماید تا اثرش مورد عنایت اهل فضل قرار گیرد؛ به همین سبب به وفور از کاربردهای قدیم زبان، استفاده کرده است. نثر این کتاب از نمونه های نثر مرسل قرن یازدهم است. نثری آمیخته به نظم دارد و سرشار از عبارت پردازی، ابیات و اشعار دیگر شاعران است. از ویژگی های مهم متن، اطناب و به کارگیری جملات طولانی است و از میان صناعات ادبی، می توان به انواع سجع، موازنه، جناس و هم آوایی اشاره نمود که نقش بسیار گسترده ای در ایجاد موسیقی کلام دارد. همچنین از میان صورخیال، تشبیه و استعاره هم زیاد به کار رفته است. اکثر اشعار به کار رفته در متن، از شاعران گذشته همچون فردوسی، سعدی و حافظ است.
مقایسه ی تمثیلی اشعار قاصدک مهدی اخوان ثالث، تقی متقی ، محمود کیانوش و ساعی البرید بلندالحیدری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
قاصدک نماد و تمثیلی از وفاداری، صداقت و خوشبختی، پیام آوری و خوش خبری است . از آنجایی که میان شعرهای فارسی و عربی جنبه های مشترک بسیاری را می توان یافت؛ پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ی تمثیلی اشعار قاصدک مهدی اخوان ثالث، تقی متقی، محمود کیانوش، شاعران معاصر ایرانی و ساعی البرید بلندحیدری، شاعر شناخته شده ی عراقی تحریر شده است. مسأله موردنظر این است که شاعران نام برده چه تمثیل هایی را در شعر قاصدک خود جای داده اند. نویسنده پس از بررسی، متوجه شباهت ها و تفاوت هایی در شعر قاصدک شاعران مورد نظر شد، که از دلایل ضرورت و اهمیت بررسی آن محسوب می شود تا بدانیم شاعران معاصر ایران و عرب شعر قاصدک خود را با چه نماد و تمثیلی هایی به ما می شناسانند. نوشتار حاضر کاملاً بکر و بدیع بوده و تاکنون نوشتاری در این خصوص به تحریر درنیامده است. بنابراین این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه ای و بررسی اشعار این شاعران به صورت تحلیلی و توصیفی صورت گرفته است تا پژوهشگر بداند آیا در شعر قاصدک اخوان ثالث، تقی متقی، محمود کیانوش، شاعران ایرانی، و ساعی البرید بلندالحیدری، شاعر عراقی، تمثیل به کار برده شده است ؟ آیا تمثیل ها و کارکرد آن ها در اشعار این شاعران یکسان است یا متفاوت؟ یافته های پژوهش حاکی از این می باشد که تمثیل بکار گرفته از قاصدک در اشعار شاعران متفاوت می باشد و هیچ کدام حامل یک خبر یکسان نیست. اخوان، تقی متقی و بلندالحیدری بر خلاف نماد بارز قاصدک یعنی خوش خبری، آن را تمثیلی از انسان مغموم و بدون امید می دانند.
Iranian EFL Teachers’ Familiarity with Critical Literacy Practices in their Online Classes: A Transcendental Phenomenological Study(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۶, No ۲, Spring ۲۰۲۴
217 - 243
حوزههای تخصصی:
The incentive behind conducting the present study was initially ignited by the curiosity to examine the extent of Iranian EFL teachers’ familiarity with the concept of “critical literacy”. This qualitative contribution was carried out in two phases. In the first phase, an open questionnaire was developed and compiled after reviewing the literature, analysing existing questionnaires and gathering feedback from academics in the field. Qualitative data was then collected from 29 EFL teachers and analysed using an open questionnaire followed by an interview. The obtained data allowed the development of 23 questions for the interview part, which was accompanied by observing the online courses of all teachers by the researchers throughout the semester. It was concluded that the participants displayed very low levels of knowledge of Critical Literacy along with little, if any, application or incorporation of it. These findings may assist stakeholders in education, including second/foreign language (L2) policy makers, teacher educators, teacher recruitment institutes and material developers. They need to take appropriate action to enhance the critical literacy of L2 teachers before and during employment, thus promoting the implementation of this key concept in the pedagogical context of the process.
تصویرسازی در سه خشتی های کرمانجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
1 - 38
حوزههای تخصصی:
سه خشتی گونه ای از سروده های کرمانجی است که بیش از آنکه معناگرا باشد، ساختارگراست و تصویرسازی بیشترین نقش را در شاکله این شعرها دارد. هدف پژوهش حاضر، توصیف و طبقه بندیِ خوشه های تصویریِ پُرتکرار و تحلیل چرایی و چگونگیِ بازنمایی آن ها در سه خشتی هاست. با وجودِ سه خشتی های مکتوبی که در دهه های اخیر گردآوری شده اند، به جهت الزام به اَصالت سروده ها و پرهیز از خطاهای احتمالیِ موجود، نمونه های مورد بررسی در این مقاله را از راویان اصلی آن ها شنیدیم و ثبت کردیم. با وجود این برای ارائه شاهدهای مثال از منابع مکتوب نیز بهره بردیم. پرسش های اصلی مقاله این است: پایه تصویرهای بازنمایی شده در این ترانه ها از مجموعه کدام پدیده ها گرفته شده است؟ این تصویرها را در قالب کدام خوشه های تصویری می توان طبقه بندی کرد؟ مبنای نظری این تحقیق برای رده بندی و تحلیل تصویرسازی در سه خشتی ها، تصویر زبانی و تصویر مجازی است که متأثر از دو گونه کاربردِ واقعی و مجازی زبان در ادبیات است. یافته های پژوهش نشان می دهد که خوشه های تصویری عاشق، معشوق و محیط طبیعی بسامد بیشتری دارند. همچنین تصویرسازی در این سروده ها واقع گرایانه و به قطبِ توصیف و تعبیر نزدیک تر است.
آموزه های دینی در رُمان «دخیل عشق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویداد انقلاب اسلامی در فضای فرهنگی و سیاسی ایران دگرگونی هایی ایجاد کرد و دستاوردهایی به همراه داشت. از این رهگذر، جریانی دینی در ادبیات داستانی پدید آمد. تحلیل عناصر داستانی در ادبیّات انقلاب، هدف و چرایی این پدیده را بازمی تاباند. این پژوهش با هدف استمرار گستره پژوهش های ادبیات انقلاب در پی واکاوی چگونگی رویکرد مریم بصیری در درون مایه و شخصیت های رمان دخیل عشق به آموزه های دینی است. روش پژوهش، تحلیلی-توصیفی، شیوه گِردآوری داده ها کتابخانه ای است. مبنای تحلیل، طیف واژه ها، مفاهیم خاص و پُربسامد مرتبط با آموزه های دینی است. بصیری، با طرح و خلق موقعیت دینی، ادامه دهنده جریان ادبیات دینی بعد از انقلاب اسلامی و در پی تقویت دین باوری، گسترش و عمومی سازی مبانی اعتقادی است و از طریق شخصیت ها و درون مایه داستانی، رویکردی تعلیمی-ترویجی به اصول و مبانی دین اسلام و القای احساس دینی به مخاطب دارد و از مفاهیم اعتقادی، احکام و اخلاقیات دین اسلام بهره ای متغیّر می برد. مسئله امامت بیشترین نمود را در این رویکرد دارد. بصیری، از زبان شخصیت های نوعی، نگاهی ارزش مدارانه به مفاهیم دینی دارد و گزاره های تعلیمی دین را به بن مایه رمان می برد و دست یابی به آموزه های دینی را با مطالعه اثر داستانی برای مخاطب تسهیل می کند.
«شیبو» نماد کهن الگوی «نقاب» در داستان عامیانۀ «جنیدنامه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به این که داستان های عامیانه بهترین تجلی گاه کهن الگوها است، این مقاله، به تحلیل کهن الگوی «نقاب» در داستان عامیانه جنیدنامه می پردازد. جنیدنامه به روایت ابوحفص کوفی، داستان پهلوانی های پدربزرگ ابومسلم، جنید و ماجرای عشق سوزان او به رشیده و سرگشتگی های این دو دلداده و کامیابی نهایی آن ها است که به تولّد اسد، پدر ابومسلم می انجامد. این داستان در قالب افسانه پردازی های مردمی و به دور از وسواس های تاریخ نگاری دقیقِ علمی در زمینه هایی با بن مایه های عشقی، عاطفی، مذهبی، دینی و افسانه سازی، حول شخصیت های تاریخی نگاشته شده است. بر مبنای این تحقیق، که به روش توصیفی تحلیلی، کهن الگوی نقاب در جنیدنامه را مورد بررسی قرار می دهد شیبو، نیروی یاریگر و نزدیک ترین دوست قهرمان، «سایه» اوست که در تلاش برای رسیدن به خودآگاهی جنید و پیوستن به اتحاد و یگانگی روان او، با نقاب های انعطاف پذیر و انتخابی چون تغییر نام، شکل، زبان و دین یا دستاویز قرار دادن نقاب هایی مانند گریستن و سکوت، قهرمان را در عبور از موانع سفر یاری می کند. این نقاب های مثبت نه تنها سبب جعل فردیت نمی شود بلکه هم سویی در مسیر تفرد و به نوعی اتحاد با «خود» است. در این داستان، نوع دیگر نقاب که از آن به «اثر سایه» تعبیر می شود و با تعریف نقاب های غیرمنعطف مطابق است نمودی از سایه درونی، سیاه و حیوانی قهرمان است که در قالب کلاغی سیاه ظاهر می شود و قهرمان با در آغوش کشیدن و قبول این بعد منفی ناخودآگاه، خود را به کمال فردیت و یگانگی می رساند. هدف این مقاله بررسی نمودهای هر دو نوع نقاب، منعطف و غیرمنعطف در شخصیت شیبو است تا نشان دهد چگونه شخصیت داستان با استفاده از نقاب می تواند چرخه فردانیت را به کمال برساند.
بازآفرینی هنری و شناخت شهودی در اشعار سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چشم انداز معرفت شناختی سهراب سپهری، دیدگاه شهودی در تعامل با هنر، نقشی بنیادی در توسعه گستره شناخت و کشف حقیقت و زوایای هستی دارد. این شاعر هنرمند با گذار از تنگناهای ناگزیر و تحمیلی واقعیت متعارف و نگاه معمول، امور و پدیده های هستی را باری دیگر با نگاهی ژرف و هنرمندانه بازآفرینی کرده است. او برای توصیف و تفسیر امور ناشناخته و ناشناختنی، انتقال محتوای ادراکی و تجربیات زیستی، عواطف شاعرانه و دیگر مشاهدات خود در جهت گسترش مرزهای شناخت و کشف حقیقت از قابلیت ها و ظرفیت های هنر استفاده کرده است. منظور از بازآفرینی هنری، این است که هنرمند در تحولی ناب از درک و شیوه نگرش، با گذار از شناخت نمادین که فقط رویه ها و وجه محدودی از موضوع شناخت را به دست می دهد، به شناختی شهودی نایل گردد و واقعیات اصیل را با حذف مفاهیم قراردادی و از میان برداشتن واسطه ها، از نو بیافریند. سپهری با رویکردها و شیوه های مختلفی از جمله: 1-تجسّم بخشی و تجربی نمودن احوال، یافته ها و محتوای ادراکی؛ 2-تغییر در پیوندگاه و افق دید؛ 3-استفاده از مفاهیم و اصطلاحات علوم مختلف؛ 4-اندیشه و دیدگاه فلسفی، از شناخت نمادین عبور کرده و با تفسیر هنری زیست جهانش به توسعه مرزهای معرفت و شناخت همت گماشته است.
خوانش بوم فمینیستی مجموعه داستان های سنگ های شیطان اثر منیرو روانی پور برپایه رویکرد تعامل فرهنگی نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان داستان نویسان معاصر، منیرو روانی پور در آثار خود از طبیعت و ارتباط مستقیم و غیرمستقیم عناصر آن با زندگی آدمی به ویژه جنس زن سخن به میان آورده است. ازاین رو، طبیعت یکی از بن مایه های داستان های این نویسنده به شمار می رود. جنبش های فمینیستی بسیاری در دوران معاصر، بر نقش مخرّب مردان در زیست بوم تأکید می ورزند. این جنبش های فمینیستی با اشاره به ستم تاریخی مردان علیه زنان، بر این موضوع تأکید می کنند که تبعیض های جنسیتی نه تنها به منافع زنان آسیب رسانده، بلکه طبیعت را با خطر نابودی کامل مواجه کرده است. در پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانه ای، روش تحلیل کیفی داده ها و روش استدلال استقراییِ مجموعه داستان های سنگ های شیطان اثر منیرو روانی پور با نظرداشت چارچوب های نظریه بوم فمینیسم کاویده می شود تا در نهایت، نقش زنان در سامان دادن به طبیعت و ارتباط با مظاهر آن آشکار شود و نیز، به کارکرد مخرّب مردان در این زمینه پرداخته شود. دراین پژوهش، از میان رویکردهای این نظریه، به مبانی تعامل فرهنگی/ نمادین اشاره شده است که بیان می دارد زنان و طبیعت از دید مفهومی، نمادین و فرهنگی به هم مرتبط هستند. نتایج تحقیق نشان می دهد که شخصیت های زن در رمان سنگ های شیطان، در شاخصه های باروری، زایش و تغذیه رسانی با طبیعت اشتراک دارند. همچنین، نگاه نمادین به این عناصر در لایه های زیرین اندیشه های منیروروانی پور دیده می شود. علاوه بر این، مواردی چون زنده انگاری عناصر طبیعت از دید زنان، گرایش زنان به سحر و جادو، بازنمایی و ایجاد دوگانه های انسان/ طبیعت و نیز زن/ مرد، تعابیر و خوانش ویژه زنانه از تغییرات زیست محیطی، آثار سوء فاصله گرفتن آدمی از طبیعت در مجموعه داستانی سنگ های شیطان بازتاب داشته اند که در همه موارد با مبانی نظریه بوم فمینیسم همخوانی دارد.
صحبت جانکاه غوغایی زبان (اشارات و تأملات و اقتراحاتی در کتاب روشنفکران ایرانی و مسئله زبان )(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
169 - 184
حوزههای تخصصی:
نویسنده در کتاب روشنفکران ایرانی و مسئله زبان؛ رویکردهای روشنفکران ایران از دوره قاجار تا عصر حاضر توانسته مسئله زبان فارسی را از روزگار مشروطه، کمی پیش تر از آن، در ۵ بخش با مقدمه و مؤخره ای یا به تعبیر خودش پیش گفتار و پی گفتاری از منظر روشنفکران در این بازه زمانی فراخ بکاود و نظرها و دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد عمدتاً روشنگران را، نه روشنفکران، خیلی هوشمندانه و منتقدانه گردآوری و طبقه بندی کند و رویکردهای متفاوت روشنفکران را در مواجهه با مقوله زبان و زبان فارسی، طی بازه بیش از دویست ساله، ناظر به دوره های تاریخی و توجه عمده بر گفتمان مسلط، اپیستمه و صورت بندی دانایی و فضای معرفتی هر عصر، معرفی و تبیین کند. رعایت ترتیب زمانی موجب شده در هر رویکرد افرادی قرار بگیرند که اگر در گروه دیگری جای می گرفتند بایسته تر بود.
«نقش زنان در انتقال قدرت در خاندان کیانیان پس از عصر گشتاسپ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازدواج با محارم و اختلافات موجود در داخل خاندان کیانیان بر سر تصاحب قدرت از دوره پادشاهی گشتاسپ تا اتمام پادشاهی کیانیان دو مقوله ای هستند که به نظر می رسد بی ارتباط با یکدیگر نیستند. نکته شایان توجّه سیمای دگرگون شده آنها در روایات غیردینی نسبت به روایات دینی است به گونه ای که در این گزارش ها مخصوصاً گشتاسپ و اسفندیار حریص قدرت نمایانده شده اند. از اینرو مقاله حاضر با بررسی ازدواج با محارم در ایران پیش از اسلام، قائل به وجود دو گونه ازدواج با محارم با انگیزه های متفاوت در این دوره های تاریخی است یکی بر پایه باور انتقال نسب و نژاد از طریق زنان در جامعه زن/ مادر سالاری و دیگری سنت خویدوده مزدیسنایی با هدف حفظ نژاد و خون و تحکیم و اتحاد جامعه مزدیسنایی در عصر ساسانیان است که به غلط به دین زرتشتی نسبت داده می شود و ممکن است این تصور را به وجود آورد که ازدواج های کیانیان با محارمشان از نوع خویدوده بوده است ولی با توجّه به شواهد موجود ظاهراً این وصلت ها مبتنی بر باور زن تباری صورت گرفته است و زنان این دوره نقش اساسی در رسیدن شاه بعدی بر مسند حاکمیت داشته اند.