فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۱۲٬۸۷۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش می کوشد با تکیه بر آراء پاتریس پاوی[i] در موضوع تئاتر میان فرهنگی و روش های میان رشته ای مرتبط، تغییرات فرهنگی ترجمه های نمایشی را از فرهنگ مبدأ تا مقصد جست وجو کند. به منظور مطالعه ی این تغییرات، نمایشنامه هایی که در ادبیّات مرسوم نمایشنامه نویسی به «بازخوانی» شهرت دارند و یا اقتباس از نمایشنامه های خارجی به حساب می آیند، از بهترین نمونه های مطالعاتی هستند که نظریه ی درام بینافرهنگی، آن ها را نیز ترجمه ی نمایشی می خواند. پس از توضیح پایه های نظری بحث از آراء پاوی و نظریّات مؤثّر بر نوشته های او، نمونه کاوی توصیفی_تحلیلی، به شیوه های کتابخانه ای، موارد مطالعاتی تحلیل می شوند. امید می رود پژوهش بتواند نشان دهد که تغییرات فرهنگی بر بستر میزانسن و تداخل موقعیّت های بیانی در تلاقی فرهنگ ها، سطوحی از انضمامی سازی را شامل می شوند. هرچند در نهایت این اقتباس ها، توجّه کافی به فرهنگ مقصد نداشته اند. به این منظور، و با درنظر گرفتن اعتبار هنری نمایشنامه نویس ها و همچنین با شرط تغییر نیافتن رسانه در مسیر ترجمه ی نمایشی، تحلیل موردی در دو نمایشنامه رخ می دهد: رقص مادیان ها بازخوانی محمد چرمشیر از نمایشنامه ی یرما اثر فدریکو گارسیا لورکا[ii] و براساس دوشس ملفی بازخوانی نغمه ثمینی و محمد رضایی راد از نمایشنامه ی دوشس ملفی اثر جان وبستر[iii].
تحلیل مضمون شناسانه ی نقاشی معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه طولانی هنر افغانستان، تأسیس نهادهای هنری مانند مکتب صنایع نفیسه و نیز دارالمعلمین کابل، توسط شاه امان الله، ظهور استادان دانش آموخته هنر غربی و پس از آن تجربه های جستجوگرانه هویت در نگارگری معاصر و نیز استقبال گسترده زنان در دوره زمامداری کرزی، منجر به تولید انبوهی از آثار و خلق مضامین متنوعی در نقاشی گشت، که در جای جای دنیا پراکنده شده اند. هدف پژوهش حاضر، جمع آوری، بررسی، طبقه بندی و تحلیل مضمونی آثار نقاشان شاخص در نقاشی معاصر افغانستان است. سؤال این است که مضمون های اصلی و فرعی و رمزگان اولیه در تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان شامل چه موضوعاتی است؟ و نیز چه روابطی میان عناصر تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان برقرار است؟ این پژوهش به روش تحلیل مضمون شناسانه و به صورت توصیفی انجام گرفته است. نوع نمونه گیری، غیر تصادفی به روش هدفمند است که در آن، آثار صد و نود و دو نقاش، از آغاز دوره ی دوم اصلاحات امانی، بررسی و آثار نقاشان شاخص مذکور در کتاب ها و یا آرشیوهای معتبر، منتخبین جشنواره ها و دوسالانه ها و نیز برگزارکنندگان نمایشگاه انفرادی و جمعی در داخل یا خارج، انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که تم های اصلی و فرعی عبارت اند از نقاشی با موضوعات دینی (مفاهیم قرآنی، مضامین بودایی)، نقاشی فرمالیستی (آثار بدون مضمون، نقاشیخط)، نقاشی مردم نگارانه (بناهای تاریخی، زندگی روزمره، مناظر شهری، بازی ها) که در نقاشی مردان، بیشتر به مناظر شهری و بازی بزکشی، و در نقاشی زنان، همگام با اصول مینیاتور با موضوعاتی نظیر عروسی و محافل زنانه به انجام می رسد. مضامین اجتماعی و سیاسی(زنان، جنگ، کودکان، غرور ملی، وضعیت افغانستان)، مناظر طبیعی (باغ ها، جنگل ها و رودخانه های افغانستان)، طبیعت بی جان، مضمون چهره، مضامین عرفانی (رقص، چهره) همچنین در برخی موارد مسائل، مشکلات و افتخارات افغانستان به عنوان رمزگان اولیه در نقاشی بازتاب می یابند. برخی تم های اصلی، با یکدیگر، تداخل صوری و برخی دیگر تداخلی محتوایی برقرار می کنند.
طنز سینمایی؛ فراخ اندیشه یا انبساط خاطر
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
7 - 21
حوزههای تخصصی:
دلهره، اضطراب و افسردگی، از جمله بیماری های بشری است که تاثیرات اجتماعی فراوانی نیز به همراه دارد؛ پدیده ای که دانشمندان علوم مختلف، از آن به عنوان بلای عصر مدرن یاد کرده و علاج اش را امری لازم برای بقاء جامعه دانسته اند. در مطالعات بنیادین حوزه های علوم اجتماعی، روانشناسی و هنر، راه های مختلفی برای رفع و علاج این بیماری تنش زا که نقش زیادی در ایجاد بحران ها و نابهنجاری های اجتماعی دارد، ارائه می شود من جمله: مشاوره های روانکاوانه، درمان های بالینی و ایجاد روحیه نشاط و انبساط خاطر. یکی دیگر از این راه ها، استفاده از ظرفیت های هنری سینمای ایران است. هدف پژوهش آن است که اثبات کند سینمای ایران می تواند با تاسی از طنز شیرین و بذله گوی ایرانی، چنین هدفی را محقق سازد. پس، پژوهش حاضر با نگاهی توصیفی - تحلیلی، ارزش های طنز سینمایی برای غلبه بر بحران های یادشده را بررسی می کند؛ در کنار آن، دیگر ثمرات اجتماعی و هنری این سینما نیز بررسی می شود. سئوال اصلی پژوهش آن است که سینمای طنز چگونه می تواند در عین آگاهی بخشی و حفظ جنبه های زیبایی شناسانه اش، رویکردی کنشی در جوامع پرتنش داشته باشد؟
ویژگی های شاخص تذهیب های نسخه خطی خمسه Add ms 25900، محفوظ در کتابخانه بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تذهیب به واسطه همجواری با خط، از ابتدای شکل گیری تمدن اسلامی مورد اقبال مسلمانان واقع شده است. یکی از نسخه های نفیس تولید شده در تمدن اسلامی، خمسه نظامی ای است متعلق به قرن نهم هجری. نسخه مذکور به رغم داشتن قطعات تذهیب عالی، تا پیش از این به صورت اختصاصی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. لذا هدف نگارندگان در این مقاله نشان دادن میزان تنوع به کارگرفته شده توسط مُذهّب و یا مذهّبان نسخه در نحوه طرح اندازی قطعات تذهیب می باشد. لذا برای تحقق این هدف سوالاتی مطرح شد بدین شرح: با توجه به تعداد زیاد کتیبه های مذهّب در این نسخه، میزان تنوع در آنها چگونه است؟ و چگونه کتیبه های کوچک بین متنی در این نسخه (390 عدد) را می توان طبقه بندی کرد؟ این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و اطلاعات لازم برگرفته از منابع کتابخانه ای و بررسی تذهیب های نسخه است. بررسی ها نشان داد که، هیچ دو کتیبه ای، در این نسخه همسان نیستند و تذهیب ها در دو دوره تیموری و صفوی تکمیل شده اند و نوع تزیینات زمینه کتیبه ها و نوع سرترنج ها دو عامل مهم در طبقه بندی کتیبه ها محسوب می شوند همچنین در این نسخه نسبت اسلیمی ها بیش از ختایی هاست و برتری رنگی با رنگ لاجوردی و سپس طلایی است.
تئاتر تخطی مجاز: بررسی تئاتر به مثابه آیینی رهایی بخش تحکیم کننده در جامعه با تکیه بر آراء ویکتور ترنر
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
65 - 74
حوزههای تخصصی:
این مقاله پژوهشی است پیرامون ماهیت شناسی و چیستی تئاتر. بر این مبنا بر خاستگاه آیینی تئاترها مبتنی بر دیدگاه های ویکتور ترنر تأکید می شود. مقاله بر این فرض استوار است که تئاترهایی که در یک بستر فرهنگی تولید و عرضه می شوند به این دلیل که ماهیتاً آیینی هستند، به عنوان مقوم و نگهدارنده آن نظام فرهنگی عمل می کنند حتی اگر مؤلفه های ضد ساختاری یا انتقادی داشته باشند. برای اثبات فرضیه خود به ویژگی های شبه آیینی، شبه آستانه ای و مکالمه ای تئاترها تأکید می شود. و درنهایت مقاله به این نتیجه می رسد که به واسطه حداقل همین سه ویژگی، کنترل تئاترها امری بی مورد ، تماشای تئاترها امری رهایی بخش و طرح مسائل سیاسی توسط هنرمندان امری تداوم بخش است. تئاترها به واسطه دارا بودن این سه ویژگی دارای مشخصه برجسته ای به نام: «تخطی مجاز» هستند. یافته ها نشان داده است که تئاترهای مدرن شبه آیین هایی هستند که در مقطعی کوتاه جامعه می تواند خودش را و مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی اش را از بیرون ببیند، ارزیابی کند و درباره خودش تأمل کند. نمونه ای از آن تخت حوضی ها هستند که در آنها تندترین انتقادات از سردرمداران هژمونی صورت می گرفت اما نظام فرهنگی، استوارترین وضعیت خودش را داشته است. این تصور غلطی است و ریشه در دیدگاه های افلاطون دارد که طرح مسائل انتقادی در تئاترها به بدنه فرهنگی و سیاسی جامعه لطمه وارد می کند. بلکه هنرمندان با طرح مسائل انتقادی در تئاترها-که ریشه در دیدگاه های ارسطو دارد خواسته یا ناخواسته اقدام به آزاد سازی انرژی های نهفته مردمان و از طریق تخلیه و درمانگری، ستون های فرهنگی جامعه را استوارتر می کنند. دیدگاه های ویکتور ترنر مردم شناس و اجراپژوهش که نگاهی آیینی به تئاترها دارد به عنوان میانی نظری بحث انتخاب شده است.
بازتعریف عدالت اجتماعی در هنر پست مدرن با رویکرد انتقادی مطالعات فرهنگی (مطالعات موردی چیدمان شیبولث و پرفرمنس تنش درونی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
17 - 28
حوزههای تخصصی:
ازجمله مشخصه های معاصرترین شکل هنر در جوامع پست مدرن، هجمه و حضور موضوعات سیاسی و اجتماعی است. اگر دوران پست مدرن را مفهومی تاریخی-جامعه شناختی بعد از مدرنیسم بدانیم، توجه به جایگاه قدرت و پراتیک مبارزه سیاسی و اجتماعی از مؤلفه های آن خواهدبود. ارائه و درک اثر هنر پست مدرن که از پیش جمع گرا و عمومی شده است، در پروژه های سیاسی و اجتماعی جوامع، به مانند پدیده های خودبیانگر و مداخله جویانه و دارای مانیفست اجتماعی است. ازسویی مطالعات فرهنگی که برخواسته از دستاوردهای نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت است، نقشی مهم در بازخوانی انتقادی تحولات دنیای معاصر دارد که جنبه های فرادست و فرودست را با رابطه دیالکتیکی قرائت می کند؛ بنابراین به نظرمی رسد خوانش این جنبه متضاد، توجه به پارادایم و صورت بندی پست مدرنیسم را می طلبد که با درآمیختن با بافت اجتماعی پدیده ها و تاختن به نظام های قدرت، واقعیت تجربه به حاشیه رانندشدگان را در ساخت اجتماعی به نمایش می گذارد. پژوهش حاضر با جمع آوری منابع کتابخانه ای و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و به صورت کیفی، هدف بازتعریف عدالت اجتماعی در دو نمونه چیدمان و پرفرمنس با رویکرد انتقادی مطالعات فرهنگی را دنبال می کند.
نتیجه آنکه طیفی از مداخلات و انتقاد در بطن هنر پست مدرن، آرمان جمعی عدالت خواهی را دنبال می کند که بازنگری در پارادوکس های اجتماعی مدرنیته بوده که بر طرد هویت های جنسی و اقلیت های قومیتی و... متمرکز است و دوگانه فرادست و فرودست در خوانش مطالعات فرهنگی را به نمایش می گذارد.
نقد کهن الگویی عناصر کیهانی در مصور سازی فالنامه دوره صفوی مرتبط با سرنوشت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
29 - 42
حوزههای تخصصی:
از دیرباز، حرکت اجرام آسمانی و آنچه که در آسمان اتفاق می افتاد برای آدمی حیرت آور و سوال برانگیز بود و ذهن جستجوگر او همواره در پی پاسخی روشن برای کشف ارتباط بین سرنوشت خود با رخدادهای آسمان بوده است، تا آنجاکه وقایع مهم تاریخی خود را با رخدادهای آسمان مرتبط دانسته است. توجه به این موضوع در اغلب ادیان و اسطوره های ثبت شده بشر نیز دیده می شود و همین ارتباط در تاریخ بعد از اسلام سبب به وجود آمدن یکی از زمینه های مهم فعالیت های علمی مسلمانان شد و کتاب های بسیاری در زمینه نجوم به نگارش درآمد. نقش عناصر کیهانی در آثاری هنری از جمله نگارگری یادآور اهمیت توجه به تغییرات اجرام آسمانی است که انسان باور به تاثیر و نقش آن ها در سرنوشت خود داشته است. تحقیق حاضر در جستجوی پاسخ به پرسش هایی است که ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات آسمان را با معنایی جدید روشن سازد. بنابراین با بررسی چند نگاره از فالنامه فارسی توپکاپی به دنبال دلایل اعتقاد به ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات و وقایع آسمان است و به این سوال پاسخ می دهد که مفاهیم و معنای نقوش کیهانی به کار رفته در این نگاره ها چه بوده است و چه عواملی در پیدایش و تولد عناصر کیهانی و باور به تاثیرشان بر سرنوشت انسان نقش داشته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی عناصر نجومی و کشف علت باور پیدایش آن ها در ارتباط با سرنوشت انسان است که در مسیر رسیدن به این هدف نظریه های فلاسفه با رویکرد کهن الگویی مورد استفاده قرار گرفته است. روش تحقیق حاضر توصیفی تحلیلی می باشد و روش گردآوری مطالب اسنادی و کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. همچنین داده ها از روش تجزیه و تحلیل کیفی بررسی شده است. با توجه به نتایج تحقیق می توان به این باور دست یافت که عناصر شکل گرفته کیهانی بر اساس مفهوم و تاثیرات مشهود و مشخص در سرنوشت نسل های بشر پدیدار شده اند و به واسطه اهمیت و تکرار آن در طول قرن های متمادی، نسل به نسل توسط ناخودآگاه جمعی به ارث رسیده اند و در نهایت به دست هنرمندان برای انتقال مفهومی مطابق با کهن الگوی تاثیرگذار در سرنوشت انسان ها بازآفرینی شده و به صورت نگاره ها درآمده است. شناسایی و تحلیل رموز و عناصر بکار گرفته شده در نگاره های تحقیق حاضر شاهدان زنده این نظریه می باشند.
مقام رنگ و سنگِ فیروزه در هنر و تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ ها و سنگ ها به دو دلیل در فرهنگ ایرانی اسلامی، جایگاه و مکانتی فراتر از جایگاه فیزیکی و مادی خود دارند.دلیل اول، وجود آیات و روایات مذهبی و تقریر مکانت معنوی رنگ و سنگ در متون مذهبی و اسلامی است. بعنوان مثال نوع نگاه قرآن به رنگ در آیاتی که صبغه الله مطرح می شود یا برخی آیات دیگر در باب رنگهای بهشتی چون سبز و سفید و یا آیات و روایاتی پیرامون تقدس برخی سنگ های مقدس چون حجرالاسود، عقیق ، فیروزه و.. و دلیل دوم توجه به وجوه معنوی رنگ ها و سنگ ها در متون عرفانی . بعنوان مثال آرای علاءالدوله سمنانی در باره مبانی عرفانی و معنوی رنگ ها. یا مثلا مباحثی که در باب سنگ هایی چون عقیق و لعل و یاقوت و زمرد و فیروزه در متون حکمی و عرفانی وجود دارد این مقاله به تحقیق در باب سنگ و رنگ فیروزه در تمدن اسلامی ایرانی و به ویژه شیعی پرداخته است. پرداختن به وجوه مذهبی، تاریخی، هنری و نیز کاربرد فیروزه در تاریخ معماری ایرانی که با نقش یافتن بر پهنه گنبد سلطانیه درخششی بی نظیر یافته و به یکی از رنگ های ثابت معماری مقدس در ایران تبدیل می شود، وجوه توصیفی و تحلیلی این بحث خواهد بود.
تبارشناسی نقشنوشته «مرغ بسم الله» در فضای بصری سفالینه های منقوش نیشابور ایران در سده چهارم و پنجم هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
109 - 119
حوزههای تخصصی:
نقشنوشته موسوم به «مرغ بسم الله» از جمله شاخه های هنری خوشنویسی اسلامی است که از منظر مطالعه گرایش های نوین در خوشنویسی و همچنین در ارتباط با نماد شناسی عرفانی مورد توجه قرار گرفته است. این نقشمایه غالبا در ارتباط با گفتمان صوفیانه و ملهم از ادبیات عرفانی و ذوق آزمایی های عارفانه هنرمندان به ویژه در دوران صفویه و قاجار تبیین گشته است. در این پژوهش تاریخی- تحلیلی که با استفاده از روش تبارشناسی میشل فوکو انجام گرفته، نقشنوشته مرغ بسم الله نه صرفا به عنوان محصول انگاره عرفانی هنر اسلامی، بلکه در ارتباط تاریخی و هویتی با تداوم سنت های بیان بصری در میان جریان های هنری شرق ایران همچون سفالینه های منقوش نیشابور در سده چهارم و پنجم هجری قمری مورد واکاوی قرار گرفته است. لذا هدف این پژوهش، تبارشناسی نقشنوشته مرغ بسم الله و تحلیل نسبت تاریخی میان نمونه های همنشینی نقش پرنده و نوشتار از سفالینه های منقوش نیشابور سده چهارم تا نمونه های متاخر در دوران صفویه و قاجار است. نتایج این پژوهش نشان می دهد همنشینی نقش پرنده و نوشتار در هنر ایران به ویژه در فضای بصری گرافیکی سفالینه های منقوش نیشابور دوره سامانی حائز ویژگی های زیبایی شناسانه و سبک شناختی است که فراتر از تزئینات یا ذوق آزمایی صرف رفته و در نوعی هم سرشتی، می تواند به عنوان یکی از تبارهای تاریخی نقشنوشته مرغ بسم الله تلقی گردد.
تراژدی و امر شر در دو نمایشنامه ادیپ شهریار و مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیوند میان تراژدی و امر شر به گونه ای است که می توان پیدایش تراژدی را منوط به وقوع امر شر دانست. بر همین بنیاد، امر شر در مقاله حاضر یکی از سازه های اصلی شکل گیری تراژدی فرض شده است، به این معنا که بین امر شر، بویژه شرور اخلاقی و تراژدی نوعی پیوند و رابطه دوسویه، انداموار و دیالکتیکی برقرار است و بدون وجود نیروی شر، اساساً تراژدی پدید نمی آید. در پژوهش حاضر، دو نمایشنامه ادیپوس شهریار و مکبث از دو دوره متفاوتِ تاریخ ادبیات نمایشی یعنی قرن پنجم پیش از میلاد در یونان باستان و عصر رنسانس یا الیزابتن در انگلستان انتخاب شده اند تا نسبت امر شر را با این تراژدی ها بررسی نماییم. پرسش اصلی این مقاله ماهیت و چگونگی سازوکار امر شر در هر یک از آثار فوق و نحوه سامان گرفتن تراژدی از نیروی شر است. روش پژوهش تحلیلی و توصیفی است و با بررسی نوع شر در هر تراژدی و تحلیل آن در برساختن درام این نتیجه حاصل گشت که در یونان باستان امر شر، مفهومی متکی به جهان اساطیری، خدایان و مرتبط با مفهوم تقدیر و سرنوشت بوده است. حال آن که در عصر الیزابتن، انگاره های دینی مسیحیت، شر را متوجه انسان و ماهیت ذاتی او کرده است.
واقع گرایی در عکاسی: از ادراکی تا علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
47 - 54
حوزههای تخصصی:
مقوله ی واقع گرایی در عکاسی قدمتی به درازای خودِ تاریخ عکاسی دارد. همواره عکاسان، نظریه پردازان، فیلسوفان، نشانه شناسان و دیگران در خصوص این موضوع به شکل مستقیم یا غیرمستقیم سخن گفته اند. با این حال، با توجه به مبتنی بودن عکس بر امر واقع، این موضوع هم چنان گشوده و قابل بحث باقی مانده است. واقع گرایی، در تعریف فلسفی اش به معنای تأیید وجود هستی های مستقل از اندیشه و احساس انسان است. خود فرایند عکاسی محل مناسبی برای بروز و ظهور این تفکر می باشد. عکس بنا بر ماهیت واقع گرایانه اش دو دریچه را به سوی جهان هستی می گشاید: یکی در ادامه ی تجربه ی دیداری ما، اما با پیش نهادن احتمالات گوناگون، دیگری در ادامه ی آگاهی و دانش مان. در این مقاله، با شرح انواع واقع گرایی فلسفی (واقع گرایی ادراکی، مفهومی و علمی) سعی می شود تا مصادیق دو نوع آن (ادراکی و مفهومی)، به فراخور موضوع مقاله، در عکاسی دنبال شده و آرای موافق و مخالف نظریه پردازان و منتقدین گوناگون به شکل تطبیقی مورد تحلیل قرار گیرد. در پایان، با بررسی رویکرد واقع گرایی علمی در عکاسی و تحلیل توانایی این رسانه از منظر شناخت شناسی، به این نتیجه خواهیم رسید که عکاسی واقع گرا امکان تبدیل واقعیت به نظریه و برعکس را داشته و نیز نقطه ی تلاقی واقع گرایی ادراکی، انتقادی و علمی می باشد.
اقتباس و برگرفتگی بینافرهنگی در دو نسخه تصویرسازی شده از داستان هفتواد و کِرم، با استفاده از نظریه ترامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
75 - 86
حوزههای تخصصی:
نگاره هفتواد و کِرم به عنوان اثر رضا هروی، تجلی گاه هنرِ هند در بستر هنر ایران است. این اثر برگرفته از نگاره دوست محمد، نقاش برجسته صفوی بوده و در آلبوم جهانگیر نگهداری می شود. مسئله، علت بازآفرینی و اقتباس اثر دوست محمد توسط فردی به نام رضا هروی و در دربار هند می باشد. این پژوهش در تلاش است تا به دو سوال پاسخ دهد: در این فرآیند برگرفتگی، چه نظام های نشانه های در آن تغییر یا حذف یافته که منجر به تغییر معنا شده است و این دو نگاره چه تفاوت هایی با هم دارند؟ هدف، دستیابی و تشخیص نوع دگرگونی ها در بیش متن رضا هروی می باشد. تاکنون در مورد آثار اقتباسی هِروی هیچ پژوهشی صورت نگرفته و لذا خلاء اطلاعاتی وجود دارد. این پژوهش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی بوده و دو نگاره مد نظر از دو هنرمند را با روش ترامتنیت ژرار ژنت بررسی نموده است. بر اساس نتایج بدست آمده و با بهره گیری از نظام های نشانه ای، در نگاره رضا هروی، جهانگیر و اردشیر پادشاه ساسانی در تقابل هم آمده درصورتی که در اثر دوست محمد، هفتواد و اردشیر مقابل هم هستند لذا در این تراگونگی به واسطه تعویض و تغییر نظام های نشانه ای در نگاره هروی، معنا با نوع دگرگونی غالب جایگشت، به طور کلی عوض شده است.
تحلیل زمان های درهم رونده در عکس های یادمانی از منظر آراء برگسون و فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعامل مخاطبین با عکس های یادمانی همواره با مفهوم یادمان سازی سوژه ی از دست رفته همراه است که عملاً درهم رفتن زمان های گذشته و حضور در زمان حاضر را با فقدان و سوگواری در برابر این عکس ها پر رنگ می سازد. عکس های یادمانی انواعی از عکس های مرتبط با متوفیان و ازدست رفتگان است که در انواع گوناگون خلق شده و با تداعی تجربیات زیست شده ی افراد در کنار بازماندگان، یاد آن ها را در اذهان زنده نگاه می دارد. دربرخی از انواع عکس های یادمانی مانند عکس شیء ها، تجربه ی ادراکی منحصربه فردی میان تصویرِ شخص غائب ( از زمان گذشته) و شئ یادمانده (در زمان حال) ایجاد می شود. بدین معنی که برای مخاطب خاص در برابر این عکس ها، زمان گذشته با زمان حال در تداوم و پیوستگی است و موجب فهمِ معنایی متفاوت ازحضور در لحظه ی اکنون گردیده و انگاره ای ذهن آشنای زمان خطی معمول را متحول می سازد. هانری برگسون فیلسوف فرانسوی قرن بیستم زمان را به عنوان امری متحول شونده و پیوسته تفسیر می کند و برای این ویژگی اصطلاحی به کار می برد: «دیرند». پرسش اصلی اما آن است که آیا عکس های یادمانی می تواند با چنین مفهومی از زمان از منظر برگسون، و نیز مفهوم سوگواری که زیگموند فروید در برابر فقدان عزیز از دست رفته مطرح ساخته، هم جهت باشند؟ در این تحقیق به روشی تحلیلی و براساس آراء هانری برگسون (در مسئله ی تعریف زمان های درهم شونده) و زیگموند فروید (در فرایند سوگ)، برخی از انواع عکس های یادمانی را مورد مطالعه قرار داده است. نتیجه آن که عکس های یادمانی، علاوه بر عملکردی بت واره گون در فرآیند سوگواری، نوعی زمان بندی تحول پذیر و مفهومی را نیز دارا هستند که سبب تحول در ادراکِ تجربه ی زیست شده ی فرد به واسطه ی تفسیر دیرند در مفهوم زمان می شود.
نقش خاطره در برساخت تاریخ و شکل دهی جامعه در درام تاریخی دوران پهلوی اول بر اساس آرای پل ریکور
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
33 - 45
حوزههای تخصصی:
تاریخ ماحصل بازنمایی خاطره هاست. پل ریکور خاطره را به دو دسته خاطره فردی و خاطره جمعی تقسیم می کند که به امر بازنمایی گذشته می پردازند. اما همواره بخشی از گذشته دیگر در دسترس نیست. این امر ناشی از فراموشی بخش هایی از خاطره است که باعث ایجاد اختلال در بازنمایی گذشته می شود. بنابراین تاریخ همواره با واقعه تاریخی اختلاف دارد. نهادهای اجتماعی و سیاسی نیز از این اختلال استفاده کرده و جوامع را با ایدئولوژی مدنظر خود کنترل و هدایت می کنند. نحوه چگونگی ارائه خاطره و تاریخ نیز وابسته به سیاست نهاد ارائه دهنده است. در دوران پهلوی اول حاکمیت با استفاده از همین سیاست خاطره توانست یک تاریخ برساخت شده را از ایران باستان ایجاد کند که این امر به مدد هنر تئاتر در جامعه شکل گرفت. پژوهش حاضر با استناد به داده های کتابخانه ای و با روش توصیفی-تحلیلی بر آن است تا با بررسی برخی درام های تاریخی مهم این دوره چگونگی انجام سیاست خاطره و تزریق ایدئولوژی برای برساخت تاریخ را در دوران پهلوی اول از طریق تئاترها را بررسی کند. در این مسیر نقش پررنگ دستگاه های سیاسی و چگونگی دستکاری خاطره و تاریخ مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همچنین این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه حاکمیت از وجوه تئاتری جامعه برای رسیدن به این هدف استفاده کرده و روشنفکران نیز-خواسته یا ناخواسته- در این ایدئولوژی نقشی یاری دهنده داشتند.
مطالعه تأثیرات ایدئولوژی سرمایه داری در برساختن جایگاه سوژگی شخصیت ها در نمایشنامه همه پسران من
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
59 - 70
حوزههای تخصصی:
همه پسران من نمایشنامه ای است منتقدانه که شیوه زیست در جامعه سرمایه داری و عواقب هولناک ناشی از آن را بازتاب می دهد. در این نمایشنامه آرتور میلر به تناقض های موجود در نظام مبتنی بر اقتصاد لیبرالیستی در آمریکا می پردازد که از یک سو مدعی آزادی فردی و بهره-مندی از فرصت ها است و از سوی دیگر به پرداخت بهایی سنگین در اقشاری گسترده از جامعه منجر می شود. این تناقض از نگاه ایدئولوژیکی سرچشمه می گیرد که جامعه سرمایه داری، به زعم میلر، در بطن خود حامل آن است. پژوهش حاضر افزون بر نگاه انتقادی آرتور میلر در مقام نمایشنامه نویس، بر آراء و اندیشه های لوئی آلتوسر متکی شده است. در خوانش آلتوسر، افراد جامعه در برابر سیطره ایدئولوژی لیبرالیستی تبدیل به سوژه هایی مطیع و فرمانبر می شوند. در مقاله حاضر قصد آن است که با تحلیل نمایشنامه همه پسران من از منظر آلتوسر به این پرسش اساسی پرداخته شود که چگونه برساخت ایدئولوژیک می تواند با فراخوانی شخصیت های نمایشنامه، مخاطب ساختن آنان و تعریف آن ها در مقام "سوژه" بر روابط و مناسبات افراد تأثیر بگذارد و سمت و سوی کنش اجتماعی و کردار فردی آنان را تعیین کند. به این ترتیب هدف مقاله حاضر تحلیل کاراکترهای اصلی نمایشنامه همه پسران من در ساز و کار ایدئولوژیک جامعه سرمایه داری است. در این پژوهش از روش تحلیلی و توصیفی برای بررسی شخصیت ها یا سوژه های نمایشنامه بهره جسته ایم و تلاش کرده ایم کنش های آنان را بر مبنای برساخت های ایدئولوژیک جامعه سرمایه داری آمریکا تفسیر کنیم. نمایان شدن شکاف و تضاد بین "وعده های ایدئولوژیک" و "جایگاه سوژه" نتیجه حاصل از این واکاوی بوده است.
پیامدپژوهی اندیشه زرتشتی در بشقاب فلزی ساسانی و سفالینه های سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
33 - 38
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر، مطالعه ای تطبیقی میان نمونه ای شاخص از بشقاب فلزی ساسانی با سفالینه های سلجوقی است که نقشمایه ای یکسان و نمادین از انسان را در طبیعتی جاویدان به نمایش می گذارند. هدف این مقاله، تبیین نسبت مفهومی این نقشمایه در دو دوره تاریخی ایران است که زینت ّ بخش بشقاب سیمین و زرین ساسانی بوده و در سفالینه های سلجوقی نیز تکرار میشود. پرسش اصلی بدین شرح است: معناشناختی جایگاه انسان که با الگوهای بصری یکسان در بشقاب فلزی ساسانی و سفالینه های سلجوقی نمود یافته با کدام حوزه اندیشگانی انسانگرایانه ایرانی مناسبت دارد؟ این پژوهش با منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی به بررسی کیفی داده ها میپردازد. براساس نتایج پژوهش به نظر میرسد نقشمایه مورد مطالعه که بر محوریت نقش انسان در طبیعتی ماندگار تمرکز دارد، وامدار مفاهیم انسانگرایانه زرتشتی است که در ادوار تاریخی ایران پیش از اسلام تجلی داشته و در دوره اسلامی نیز تداوم یافته است. در بشقاب ساسانی و سفالینه های سلجوقی، تصویرگری انسان دلالت بر جایگاه استعلایی انسان به مثابه باشندگان مینوی دارد که یاریگر امشاسپندان َه َ ئوروتات و اَمرتات در صیانت از آب و گیاه است. هنرمند ساسانی و سفالگر سلجوقی با آفرینش صحنه ای ممتاز بر َ مقام سپنتایی انسان خرد َورز و پیامد نیک َمنشی او در محیط پیرامونی تأکید نموده و جاودانگی فرهنگ ایرانی را در طبیعتی سرمدی می جویند.
بررسی جنبه های ذاتی طراحی از منظر پژوهشگران حوزه تفکر طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
93 - 101
حوزههای تخصصی:
تفکر طراحی که از دیرباز موضوع مورد بحث پژوهشگران حوزه طراحی بوده، مجموعه ای از مفاهیم و جنبه های درونی و بیرونی است که در فرایند طراحی توسط طراحان به کار گرفته می شود. ازاین رو، انجام تحقیقاتی که شیوه تفکر طراحانه را مورد بررسی قرار دهد و شناخت مناسبی از آن پدید آورد، دارای اهمیت می باشد. طی مطالعات صورت گرفته در این پژوهش در زمینه تفکر طراحی، به لزوم پرداختن به نظریه های متفکرین این حوزه درباره جنبه های ذاتی طراحی پی برده شده است. هدف از این پژوهش، دستیابی به مهمترین جنبه های ذاتی و درونی طراحی است که مورد توجه پژوهشگران برجسته حوزه تفکر طراحی می باشد که به روش توصیفی و با رویکرد کیفی و از طریق گردآوری اطلاعات اسنادی (کتابخانه ای) انجام شده است. نتایج حاصل از آن نشان می دهد که پژوهشگران در مطالعات خود به هفده جنبه ذاتی طراحی اشاره کرده اند، که برایان لاوسن و نایجل کراس بیشترین مطالعات را بر روی این جنبه ها انجام داده اند. همچنین بیشترین توجه پژوهشگران به ترتیب به جنبه های ذاتی «خلاقیت» و «اسکیس» و کمترین توجه پژوهشگران به جنبه های ذاتی «بینش ذهنی ناگهانی» و «طرح واره» معطوف شده است. بیشتر پژوهشگران نیز به ترتیب به جنبه های «خلاقیت،» «یافتگری یا کشف،» «شهود» و «ناخودآگاه» پرداخته اند که نشان از اهمیت این جنبه ها دارد.
پیوند عرصه عمومی و آداب گفتگو با نگاه به سه نمایشنامه از اسماعیل خلج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرصه عمومی، گردآمدن عده ای از شهروندان در یک زمان و مکان و پرداختن به کنش گفت وگو را از پیش نیازهای وقوع خود می داند. هدف از گفتگو، رسیدن به وفاق عقلانی و اثرگذاری بر دولت در تصمیم گیری ها است. یورگن هابرماس، قهوه خانه را یکی از مصادیق عرصه عمومی می داند. عرصه عمومی در قهوه خانه های ایران در مقاطعی وجود داشته اما همواره تحت نظر و فشار نظام های حکومتی بوده و نتوانسته حضوری پیوسته، پویا و مفید داشته باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی کوشید تا پیوندی میان نظریه عرصه عمومی هابرماس و قلمرو نمایشنامه های ایرانی برقرار کند. بدین منظور سه نمایشنامه از اسماعیل خلج که در قهوه خانه و میخانه می گذرند، گزینش شده اند. هدف آن بود که گمانه زنی دررابطه با وجود یا عدم وجود عرصه عمومی در دهه های 1340 و 1350 شمسی، با نگاه به این نمایشنامه ها، آزمایش و سنجیده شود. نتیجه نشان داد که عرصه عمومی در فضای میان شخصیت های این سه نمایشنامه شکل نمی گیرد. مهمترین علت این فقدان، عدم رعایت آداب گفتگو است. عدم وجود گفتگوی درست، هدفمند و سازنده میان شخصیت ها، به عنوان شهروند، موجب شده تا مراوده ای میان دولت و ملت نیز برقرار نشود، دولت از مطالبات شهروندان خود آگاه نشود و معضلات اجتماعی و زیستیِ شخصیت ها در فضای خصوصی ایشان باقی بماند.
بررسی تطبیقی الگوی سفر قهرمان کریستوفر ووگلر در انیمیشن های میازاکی و دوره رنسانس دیزنی مطالعه موردی پری دریایی، دیو و دلبر ، همسایه من توتورو و شهر اشباح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی سفرقهرمان ووگلر، الگویی شناخته شددرفیلمنامه نویسی هالیودی است.باتوجه به همزمانی همکاری ووگلردرپروژه های دیزنی باشکل گیری آنچه رنسانس دیزنی خوانده میشودو پیروی انیمیشنهای متاخردیزنی از این ساختار،این مقاله قصد داردپس ازبررسی ساختارسفرقهرمان زن دردوانیمیشن محبوب دوره رنسانس دیزنی - پری دریایی(1989)،دیو و دلبر(1991)و دو انیمیشن محبوب میازاکی - همسایه من توتورو(1988) ، شهر اشباح(2001) ، بررسی کندکه سفر قهرمانان زن میازاکی چه تفاوتی با قهرمانان زن دیزنی دارد و چه وجوه تفارقی میان این دو دسته انیمیشن است که روایت میازاکی را از دیزنی متمایز کرده و باعث میشودتجربه این انیمیشنهابرای مخاطب متفاوت باشد.این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و مشخص می کند با وجود تطابق روایت میازاکی با الگوی سفر قهرمان،پدرسالارانه نبودن جهان میازاکی، وجود شخصیت های مکمل زنی که درسفر قهرمان زن اثر گذارند،نبود آنتاگونیست سنتی که در تمام داستان نقاب سایه را به چهره می زند،فعال بودن قهرمان زن در تمام طول سفر،تحول بیشتر آنها و متنوع بودن اکسیر قهرمان از عواملی هستندکه سفر قهرمانان زن میازاکی را از دیزنی متمایز می کند.همچنین استفاده از نقاط اوج آرام در برابر نقاط اوج فیزیکی دیزنی که درآنها سایه نابود می شود، تجربه متفاوتی را برای مخاطب رقم می زند و شخصیت،روایت و جهان میازاکی را از دیزنی متمایزمی کند.
پدیدارشناسی مفهوم حضور و غیاب در نمایشنامه فعل محمد رضایی راد
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
97 - 108
حوزههای تخصصی:
یکی از متفکرانی که با رویکرد هستی شناسانه ی خود موجب شد دو مفهوم حضور و غیاب در فلسفه ی قرن بیستم اهمیت ویژه ای پیدا کنند، مارتین هایدگر بود. تفسیر هستی شناسانه ی مارتین هایدگر از دو مفهوم فوق، توانست توجه را به این نکته جلب کند که حضور الزاماً به معنای آن چیزی که حاضر است، نیست و غیاب نیز الزاما به معنای آن چیزی که ناپیدا است، نیست؛ بلکه یک پدیده میتواند در غیاب خود حاضر باشد و یا ذاتش در حاضر بودنش غایب گردد. این دو مفهوم امکانی هستند تا هستی، خود را بر ما آشکار کند و ما بتوانیم پدیده ها را از وجه هستی شناسانه ی آنها به فهم در آوریم. این مقاله به بررسی نسبت هستی شناسانه ی حضور و غیاب و نحوه ی تجلی آنها در نمایشنامه ی فعل محمد رضایی راد می پردازد. نمایشنامه ی فعل را بدین علت برگزیدیم که در آن، نسبت حضور و غیاب موجب خلق روایت شده و عاملی بنیادین در ساختار اثر است. هدف پژوهش این است که با تمرکز بر نحوه ی کار کرد دو مفهوم مذکور در ساختار این اثر نشان دهیم که بنیان این نمایشنامه بر نسبت میان حضور و غیاب بناشده است. نتایج حاصل از این پژوهش به این نکته می پردازد که دیالکتیک مذکور صرفاً در حدود فلسفه قرار نمی گیرد بلکه ژرف نگری در آن می تواند امکانی برای خلق اثر هنری را نیز برای ما میسر سازد.