مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
مکبث
حوزه های تخصصی:
امپراتوران یا به گفتة مولانا «پادشاهان ظاهر» مظهر نفس و بندة هوی و شیطانند که بر خویشان خود نیز ابقا نمیکنند. امپراتور جونز در نمایشنامه ای از یوجین اونیل به همین نام، کاریکاتوری از پادشاهان ظاهری است که در پایان امپراتوری پوشالی خود، از شبی هولناک میگذرد و در آن پس از تجسم صحنه هایی از اعمال جنایتکارانة خود، سرانجام به چنگ انقلابیون گرفتار میشود. جونز در سلطنت کوتاه خود، همچون همة پادشاهان ظاهری, نه بر داد که بر طلسمی متکی است که همچون توهمی، هم او و هم بومیان را اسیر خود کرده است. طلسم گلوله ای نقره ای است که امپراتور جز با آن به چیزی هلاک نمیشود. همچون توهمی که مکبث نیز با باور به پیشگویی خرافة جادوگران بدان گرفتار بود. در مقالة زیر نمونه هایی از این توهّم در پادشاهان ظاهری,همچون امپراتور جونز، مکبث، پرگونت و اوزیماندیاس در نمایشنامه هایی از اونیل، شکسپیر و ایبسن و شعری از شلی، با نگاهی به همین مفهوم در ادبیات ایران پیگیری شده است.
تراژدی قدرت: بررسی تطبیقی داستان «بهرام چوبین» و تراژدی مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان «بهرام چوبین» از شاهنامه فردوسی و نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر، به سبب وجوه مشترکی که دارند از جمله در شخصیت پردازی، عمل دراماتیک و نوع رویکرد به مقوله قدرت، موضوع شماری از بررسی های تطبیقی بوده اند؛ با این حال جست و جویی عمیق تر در لایه های درونی این دو روایت، چالش مشترک میان خود درونی و خود بیرونی دو قهرمان را نیز آشکار می سازد که به واکنش آنها در وسوسه رسیدن به قدرت انجامیده است؛ قدرتی که مشروعیتش موجه نیست و اگرچه این تمایل به قدرت در وجود دو قهرمان، به ظاهر ریشه در تقدیر دارد، در اصلْ وسوسه ای است درونی که نمودی بیرونی پیدا کرده و به سقوطی تراژیک ختم شده است. در این پژوهش با مقایسه این جنبه مشترک در این دو اثر برآنیم تا در پاسخ به این پرسش ها که مکبث و بهرام چوبین از چه روی وفاداری به پادشاهان زمان خود را کنار گذاشته و راه خیانت پیموده اند؛ در این راه، از کدام ابزارها برای رسیدن به قدرت بهره برده اند؟ و چرا به رغم لیاقت فراوانی که از خود نشان داده اند به صورتی تراژیک قدرت را از دست داده و سقوط کرده اند؛ نشان دهیم که این دو قهرمان در چالش میان خواسته های درونی و شرایط بیرونی تصمیم گرفتند متناسب با آرزوی درونی شان و نگرش شایسته سالارانه مبتنی بر لیاقتِ رسیدن به قدرت، سر به شورش بگذارند و بر جایگاه پادشاهی تکیه بزنند.
بررسی تطبیقی آموزه های تعلیمی در بهرام چوبین فردوسی و مکبث شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهرام چوبین فردوسی و مکبث ویلیام شکسپیر به هم شبیه هستند. پس می توان این دو اثر را با هم مقایسه کرد. مقاله پیش روی از رهگذر تطبیق به ارزشهای اخلاقی در بهرام چوبین و مکبث و کارکردهای تعلیمی آنها می پردازد. فردوسی و شکسپیر بسیار ماهرانه به تطورات سردارانی همانند بهرام چوبین و مکبث در چنگال قدرت می پردازند. هر دو سردار بعد از فتح، خیال پادشاهی به سرشان می افتد و هر دو به واسطه موجودات غیربشری از آینده باخبر می شوند. مکبث از زنان ریش داری خبر فرمانروایی کاودور و پادشاهی اسکاتلند را دریافت می کند. بهرام از زنی که شاه پریان است حکم شاهی می شنود. نتایج تحقیق نشان می دهد که شکسپیر متاثر از جهان بینی دوره الیزابت شاه را بزرگ و عالی در نظر می انگارد که از طرف خداوند حاکم انسانها است و کشتن وی مساوی با کشتن خیر است در حالیکه در بهرام چوبین، فردوسی همگام با سردار شجاع است و جهان بینی فرّ ایزدی را به چالش می کشد. روش این مقاله با استناد به مکتب ادبیات تطبیقی امریکایی می باشد که به مقایسه شباهت ها و افتراقات آثار ادبی می پردازد.
به روزآمدگی نمایشنامه مکبث اثر شکسپیر از منظر تحلیل گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این جستار مطالعه اقتباس سینمایی نمایشنامه مکبث از منظر بینِ رشته ای در قلمرو ادبیات تطبیقی است. مطالعه اقتباس های سینمایی از آثار ادبی، شاخه ای در پژوهش های ادبیات تطبیقی است که در آن پژوهشگر تغییرات حاصل از تبدیل متن نوشتاری به متن دیداری را تحلیل می کند. اقتباس در خلأ صورت نمی پذیرد و از گفتمان های غالب زمان و مکان تولید تأثیر می پذیرد. در این پژوهش گفتمان های غالب اقتباس سینمایی قرن بیست و یکم مکبث در اقتباسی با عنوان اسکاتلند، پی ای به کارگردانی بیلی موریست (2001) تحلیل شده است. بررسی و تحلیل دقیق گفتمان ها در این اقتباس نشان می دهد که چگونه اقتباس های سینمایی آثار ادبی از بافت اجتماعی و فرهنگی خود تأثیر می پذیرند. به سخن دیگر، موریست نمایشنامه قرن شانزدهم شکسپیر را در بطن گفتمان های دوران نوین، یعنی هزاره سوم میلادی، باز آفرینی و اثر نوینی را خلق کرده است. در این تحقیق از نظریه اقتباس لیندا هاچن و الگوی گفتگوی متن آمیختگی رابرت استم به عنوان چهارچوب نظری و روش تحقیق بهره برده ام. این مطالعه نشان داده که چگونه در دنیای امروز، قدرت طلبی، ثروت اندوزی، تبعیض اجتماعی و بی عدالتی به شکل های مختلف هم چنان ادامه یافته است و چگونه صاحبان قدرت و ثروت با استفاده از شیوه های نوین و پیچیده تر، به استثمار فرودستان جامعه پرداخته اند. به سخن دیگر، موریست با اقتباس خلاقانه خود از نمایشنامه قرن شانزدهم شکسپیر برای بیان چالش ها و معضلات جهان معاصر استفاده و اثر جدیدی خلق کرده است.
هم آوردیِ آن دو: تن آوردگیِ جان مایه هایی هم گون در کالبدِ دو روایت: رستم و اسپندیار و مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
167 - 206
حوزه های تخصصی:
دنیای مکبث دنیای وحش بومی [1] است که در آن وسوسه در انتظار کسانی است که به وسوسه گراینده اند. این نمایش نامه، تراژدیِ ترس و وحشت و کشتار و خشونت و جنایت و فراتر از همه نیستی است. همه چیز تند روی می دهد، اما سرعت در کنار کندی قرار می گیرد تا بر ساختار متضاد نمایش نامه تأکید شود. شخصیت های اصلی در طول نمایش تغییر می کنند و در مراحل مختلف از سطوح زبانی مختلف بهره می برند. دنیای آن ها ترسیم شده است؛ ایده های اخلاقی، سیاسی و مذهبی بازنموده می شود. جاه طلبی، دلیری، ترس، شر، بی دادگری، انزوا، و نومیدی به روشنی نشان داده شده است. در این پژوهش، جان مایه هایِ اصلیِ تن آورده در رستم واسپندیار بزرگ ترین داستان حماسی شاهنامه و مکبث مانند «فرّ» و «دو کالبد پادشاه»، مفهوم زمان، بسامانی در برابر نابسامانی، افول دوران قهرمانی، رویین تنی، عبث ناکی و عناصر ماوراء طبیعی به بحث کشیده شده و با هم سنجیده شده است. [1] Wilderness
تراژدی و امر شر در دو نمایشنامه ادیپ شهریار و مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند میان تراژدی و امر شر به گونه ای است که می توان پیدایش تراژدی را منوط به وقوع امر شر دانست. بر همین بنیاد، امر شر در مقاله حاضر یکی از سازه های اصلی شکل گیری تراژدی فرض شده است، به این معنا که بین امر شر، بویژه شرور اخلاقی و تراژدی نوعی پیوند و رابطه دوسویه، انداموار و دیالکتیکی برقرار است و بدون وجود نیروی شر، اساساً تراژدی پدید نمی آید. در پژوهش حاضر، دو نمایشنامه ادیپوس شهریار و مکبث از دو دوره متفاوتِ تاریخ ادبیات نمایشی یعنی قرن پنجم پیش از میلاد در یونان باستان و عصر رنسانس یا الیزابتن در انگلستان انتخاب شده اند تا نسبت امر شر را با این تراژدی ها بررسی نماییم. پرسش اصلی این مقاله ماهیت و چگونگی سازوکار امر شر در هر یک از آثار فوق و نحوه سامان گرفتن تراژدی از نیروی شر است. روش پژوهش تحلیلی و توصیفی است و با بررسی نوع شر در هر تراژدی و تحلیل آن در برساختن درام این نتیجه حاصل گشت که در یونان باستان امر شر، مفهومی متکی به جهان اساطیری، خدایان و مرتبط با مفهوم تقدیر و سرنوشت بوده است. حال آن که در عصر الیزابتن، انگاره های دینی مسیحیت، شر را متوجه انسان و ماهیت ذاتی او کرده است.
تحلیل وضعیت محلات منطقه یک شهرداری مشهد با رویکرد رشد هوشمند و پدافند غیرعامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تحلیل وضعیت محلات منطقه یک مشهد به لحاظ رویکردهای رشد هوشمند و پدافندغیرعامل، به تحلیل و رتبه بندی محلات پرداخته است. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی است و با استفاده از روش توصیفی_تحلیلی انجام شده است. اطلاعات مورد نیاز به روش اسنادی و میدانی گردآوری شده است. در این پژوهش با بهره گیری از نظرات 20 کارشناس امور شهری و پدافند غیرعامل با استفاده از تکنیک MACBETH، شاخص های مورد نظر در هر رویکرد (7 شاخص از 10 شاخص رشد هوشمند و 8 شاخص پدافند غیرعامل)، وزن دهی گردیده و بوسیله مدل تصمیم گیری چند معیاره ELECTRE، به تحلیل و رتبه بندی محلات منطقه یک شهر مشهد بر اساس هر دو رویکرد پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که محله ی گوهرشاد در میان محلات از منظر رشد هوشمند دارای بیشترین امتیاز است، در حالی که در رویکرد پدافندغیرعامل در مراتب آخر قرار گرفته است. در محله ی بهشتی اصول رشد هوشمند کمتر از سایر محلات رعایت شده است در صورتی که از لحاظ رعایت اصول پدافند غیرعامل در جایگاه نسبتاً مطلوبی قرار دارد. از این رو جهت ارتقاء اصول این دو رویکرد در محلات مورد مطالعه، اصلاح مکان یابی مراکز مهم مانند بیمارستان ها، پراکنش مناسب، مقاوم سازی تأسیسات زیربنایی و خدمات روبنایی مهم، افزایش سرانه و سطوح کاربری های خدماتی و فضای سبز، افزایش دسترسی به حمل و نقل عمومی و همچنین به کارگیری کاربری های مختلط پیشنهاد می شود. همچنین لازم است در مدیریت شهری نیز اقداماتی جهت یکپارچه سازی عملکردی، برنامه ای و سیاستی میان موضوعات پدافند غیرعامل، رشد هوشمند و طرح های توسعه شهری انجام گیرد.
به روزآمدگی اقتباس نمایشنامه مکبث شکسپیر از منظر تحلیل گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقتباس مکبث (2010) به کارگردانی روپرت گولد، با برخی مشکلات انسان امروزی مرتبط شده است. در این مطالعه تطبیقی، ارتباط بین مفهوم قدرت با تصاویر و صحنه پردازی های فیلم، مانند فضاهای بسته و تاریک، لباس ها و طراحی صحنه بررسی می شود. با به کارگیری نظریه اقتباس لیندا هاچن و تحلیل بافت فرهنگی، اجتماعی و تاریخی می توان به معنی صحنه پردازی ها و فضاسازی های فیلم پی برد. این مقاله به بررسی چگونگی به کارگیری روش های نوین در ارائه مسائل اجتماعی تاریخی مربوط به متن منبع می پردازد. به کمک الگوی گفتگوی بینامتنی رابرت استم، به چگونگی ارتباط بین تصاویر فیلم و مفاهیم ارائه شده پی می بریم. تلاش گولد بر این بوده است تا موقعیت زمانی مکانی امروزی را با به کارگیری روش های نوین بصری در فیلم خود منعکس کند. با در نظر گرفتن فیلم گولد، نتیجه می گیریم که موارد مشابهی از اعمال قدرت در قالب نظارت و کنترل در زمان معاصر نیز وجود دارد. اقتباس روپرت گولد سعی در شنیده شدن صدای خاموش قربانبان سیستم نظارت و کنترل در زمان و مکان کنونی دارد.
جابجایی قدرت در میان شخصیت های نمایشنامه های شکسپیر: راهبردی برای دراماتورژی در چهارچوب دیدگاه راسل؛ مطالعه موردی شاه لیر، جولیوس سزار و مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم قدرت و قدرت خواهی در نظر بسیاری از اندیشمندان بزرگ حوزه های علوم اجتماعی و سیاسی همچون برتراند راسل، میشل فوکو و برخی دیگر که مورد بررسی این پژوهش نیستند، جایگاه ویژه ای داشته و همواره چرخه انتقال قدرت مورد تحلیل و بررسی بوده است. معمولاً این انتقال قدرت از طریق اشکال مختلفی صورت می پذیرد؛ به عنوان مثال «انقلاب»، «کودتا»، «انتخابات» و «مرگ پادشاهان» نمونه هایی از الگوها و دلایل انتقال قدرت هستند. از طرفی امروزه یکی از موضوعات رایج در آثار نمایشی، استفاده از عنصر قدرت در دراماتورژی و کارگردانی است که به ویژه در تراژدی های شکسپیر به وفور قابل اجرا است. در این پژوهش به بررسی عناصر قدرت در سه تراژدی شکسپیر یعنی شاه لیر، مکبث و جولیوس سزار و تطبیق آن ها با نظریات برتراند راسل در باب «قدرت» و مفهوم «انتقال قدرت» پرداخته شده است. پس از تبیین ملاحظات نظری، بازتاب این رخدادهای سیاسی و اجتماعی را در دراماتورژیِ شخصیت های این آثار بر اساس نمونه های اجرایی مورد بررسی قرار داده ایم؛ تا نشان دهیم چگونه می توان از قدرت به عنوان یک عنصر دراماتیک در دراماتورژی و شخصیت شناسی استفاده کرد. نتایج این مقاله نشان می دهد که شناخت انواع اَشکال مختلف قدرت می تواند پیشنهادهای اجرایی متنوع و گسترده ای را در تمامی زمینه های اجرا اعم از طراحی میزانسن و تحلیل روابط شخصیت ها در اختیار کارگردان قرار دهد.
مطالعه اقتباس سینمایی دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» از نمایشنامه «مکبث»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
143 - 156
حوزه های تخصصی:
معمولاً برای نویسندگان این مسئله وجود دارد که تا چه میزان باید به منبع اقتباسی وفادار بود یا آن را تغییر داد. این پژوهش موضوع اقتباس را مورد بررسی قرار می دهد و با هدف بررسی و کشف شباهت ها و تفاوت های اقتباس در دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» سعی دارد تا تمایز در استفاده از روش های مختلف اقتباس را نشان دهد. همچنین، به جمع بندی درباره انواع روش های اقتباس که تاکنون پیرامون آن پژوهش شده است، می پردازد. هدف پژوهش حاضر تشخیص تفاوت و شباهت دو اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی است که هرکدام از آثار سینمایی با روشی متفاوت دست به اقتباس زده اند. برای رسیدن به این هدف که به صورت کاربردی است، این پژوهش با روش توصیفی - تحلیل محتوا انجام شده است. با توجه به روش تحقیق، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ سؤالی اصلی خواهد بود و آن این است که تفاوت ها و شباهت های اقتباس در دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» چیست؟ درنهایت با بررسی شباهت ها و تفاوت های دو اثر سینمایی با منبع اصلی که از آن اقتباس شده، شیوه های اقتباس به کاررفته در این دو اثر مشخص خواهد شد. پس از بررسی مبانی نظری و یافته های پژوهش مشخص می شود که فیلم سینمایی «تراژدی مکبث» بسیار به نمایشنامه «مکبث» وفادار بوده است، به طوری که سعی در اجرای کامل نمایشنامه در قالب سینما داشته است؛ درحالی که فیلم «سریر خون» با به کارگیری روش های متفاوت در مسیر اقتباس، به اثری کاملاً متفاوت با منبع اصلی رسیده است؛ اثری که حتی می توان آن را برآمده از فرهنگ ژاپن دانست، اما در مضمون و روایت می توان نمایشنامه شکسپیر را تشخیص داد.