فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۰۱ تا ۳٬۱۲۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
منظر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
6 - 17
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که در مطالعه باغ ایرانی با آن مواجه هستیم، تنوعی است که بنا بر شرایط مختلف بستر طبیعی، در الگوهای شکلی و ساختار کالبدی تعدادی از باغ های شمال ایران دیده می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط تغییرات کالبدی در باغ عباس آباد، با چشم انداز بستر طبیعی آن، جهت شناخت عمیق تر این باغ و باغ ایرانی است. این پژوهش با روش مطالعه موردی و با طراحی چارچوب مشخص «تحلیل چندگانه»، نمونه منتخب مورد کنکاش قرار گرفت. ابتدا با جستجو در اسناد تاریخی، باغ عباس آباد توصیف گردید و طرح مرجع آن در دوره صفوی، در یک مدل سه بعدی بازیابی شد. سپس ساختار کالبدی و فضایی آن تحلیل گشت و چگونگی تأثیر چشم انداز بستر طبیعی، بر تغییرات کالبدی باغ عباس آباد مورد بحث قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان دادند که جهت گیری باغ براساس ویژگی های بستر طبیعی آن، جهتی منظرین را برگزیده است. محور قدرتمند میانی، به عنوان شاخصه هندسی مشترک باغ ایرانی، در این باغ تا عمارت اصلی امتداد می یابد، از آن عبور می کند و تا چارتاقی میان دریاچه قابل ردیابی است. استقرار عمارت اصلی در باغ عباس آباد، براساس الزامات دید و منظر تغییر نموده و از میانه مرتفع ترین صفه به منتهی الیه شمالی آن، جهت تسلط بصری بر دریاچه و چارتاقی میان آن، منتقل شده است. ساختار فضایی عمارت اصلی این باغ را فضای نیمه باز نظرگاهی تشکیل می دهد و عناصر اقامتگاهی به پیرامون باغ منتقل گشته اند تا تداوم دید به طبیعت حفظ گردد. این پژوهش نشان داد که در طرح باغ عباس آباد، چشم انداز، عاملی سازمان دهنده در مکان یابی، ساختار هندسی و انتظام عناصر معماری باغ، بوده است و در بسترهای مستعد، چشم انداز بستر طبیعی و قابل درک از نظرگاه اصلی، راستای نظرگاه، ساختار فضایی عمارت اصلی، نظام استقرار عناصر معماری و ساختار کلی باغ را تعیین می نماید.
امکان سنجی حضور رشتۀ دوخت های سنتی در دانشگاه های نسل چهارمِ ایران با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشته دوخت های سنتی به عنوان زیرمجموعه ای از هنرهای صناعی، از گسترده ترین بخش های هنرهای کاربردی و سنت های فرهنگی در تمامی تمدن های طول تاریخ است. این در حالی است که استفاده بی رویه از ماشین طی سده های اخیر در بخش منسوجات و تزیینات وابسته به پوشاک موجب به حاشیه رفتن این هنر شد. با توجه به این که امروزه هنرهای صناعی با بازگو کردن ویژگی های فرهنگی، اجتماعی به عنوان بخشی از صنایع خلاقِ فرهنگی، مکملی برای رشد صنعت گردشگری هستند، احیاء دوخت های سنتی و تولید محصولات در این حوزه، موجب توسعه اقتصادی و ایجاد فرصت های شغلی خواهد شد. لذا پژوهش پیشِ رو با هدف بررسی تأثیر رشته دانشگاهی دوخت های سنتی بر کارآفرینی، اشتغال زایی و گردشگری و با نگاهی بر تداوم این هنر در آینده ؛ به شناخت شرایط و امکانات لازم در فضای آموزشِ رسمی پرداخته و به این سوالات پاسخ می دهد: 1. تأثیر حضور رشته دوخت های سنتی در دانشگاه ها بر اشتغال ، کارآفرینی و گردشگری چیست؟ 2. چه شرایط و امکاناتی برای حضور این رشته در نظام های دانشگاهی نسل چهارم لازم است؟ این پژوهش به لحاظ چیستی، کیفی؛ به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی_تحلیلی است. گردآوری اطلاعات به روش مطالعات اسنادی، منابع کتابخانه ای، روش میدانی و بر اساس رویکرد آینده پژوهی بوده است. یافته ها نشان می دهد که حضور رشته دوخت های سنتی در دانشگا ه ها، زمینه ایجاد اشتغال و رونق صنعت گردشگری را فراهم کرده به احیاء بسیاری از مشاغل مرتبط با این هنر منجر خواهد شد. از مهم ترین سناریوهای قابل طرح برای تحقق این نتیجه انتشار دانش نامه مدون دوخت های سنتی به عنوان مرجع علمی و منبع درسی این رشته و همسان سازی شیوه آموزش آن در مراکز علمی کشور است. این امر با حمایت مدیران و مسئولان از هنرمندانی که سال ها در حفظ و معرفی این رشته تلاش کرده و تجربیات ارزشمندی را برای انتقال به نسل آینده در اختیار دارند امکان پذیر است.
بررسی معماری اسلامی در مسجد از دیدگاه نمادین (نمونه موردی: مسجد امام اصفهان)
حوزههای تخصصی:
هنر اسلامی، علاوه بر زیبایی ظاهری در طرح و نقش خود، دارای مضمون و معنای درونی بوده و معماری اسلامی به عنوان اولین هنر سازگار با مفاهیم اسلامی، با مسجد آغاز می شود. مسجد از آن خداست و به مثابه نمادی از او، در نشانه های نمادین، مطرح می شود. چراکه بهترین نمونه تجلی مفاهیم در کالبد، بیان حقایق معنوی به زبان رمز و اشاره است. این پژوهش با هدف بررسی نمادهای معماری اسلامی در عناصر معماری مساجد(نمونه موردی مسجد امام اصفهان)، در پی پاسخ به این سوال بود که «جایگاه نمادها در اجزای مسجد امام اصفهان، به صورت نمادین چگونه است؟». در این راستا پژوهش حاضر از روش توصیفی تحلیلی، با مطالعات کتابخانه و شیوه های مرسوم جمع آوری اطلاعات اسنادی مرتبط با مباحث مذکور، به تحلیل بنای مسجد امام اصفهان با دو رویکرد استقرایی و استنباطی پرداخت و از آنجا که از یک سو تعدد استفاده از هر نشانه ای می تواند به مرور زمان آن را تبدیل به نماد کند و از دیگر سو، مسجد معنایی فراتر از این عالم در خود دارا است، لذا تاویل و تنزیل در مساجد بیشتر با رویکرد استنباطی و بهره جستن از نشانه های نمادین می باشد. در ادامه تحلیل مسجد امام اصفهان نیز مهر تاییدی بر این یافته ها گردید؛ زیرا این مسجد هم در کاربرد شمایل و نمایه های نمادین به علاوه نمادهای عرفانی و ساختاری که همگی با رویکرد استنباطی قابل تاویل می باشند، بیش از استقرایی، بهره جسته بود.
مطالعه در معماری ایران، برای فهم رابطه ریاضی و هندسه در شکل گیری آن
حوزههای تخصصی:
معماری، هنر و دانش سامان دهی و نظم دادن به فضا است؛ با نگاهی گذرا به بناها و آثار دوره های مختلف معماری، شاهد آن هستیم که معماران و هنرمندان دوره های مختلف، برای رسیدن به این هدف، از علوم و ابزارهای مختلفی استفاده می کردند که یکی از مهم ترین آن ها، بهره گیری از دانش ریاضیات و هندسه می باشد که تأثیر بسزایی در مراحل مختلف خلق یک اثر معماری دارد. بررسی دلایل اهمیت هندسه در هنر و معماری و شکل های انعکاس آن در کل ساختار و اجزای بنا، با توجه به فرهنگ و ارزش های حاکم بر جامعه، مهم است. در دوره های اخیر، با بررسی بناهای موجود، شاهد کمرنگ شدن و تغییر نحوه استفاده از هندسه در رابطه با معماری و شهرسازی هستیم که اکثراً باعث ایجاد آشفتگی و ناهماهنگی در معماری و شهرسازی ایران شده است. در این پژوهش با پاسخ به این سال که ریاضیات و هندسه چه نقش و تأثیری بر شکل گیری معماری داشته و معماران در چه زمینه هایی از آن بهره می بردند، سعی می گردد تا با دسته بندی کاربردهای هندسه در معماری بتوان گامی در جهت حفظ یکپارچگی و شکوه معماری ایران برداریم. این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی بوده و هدف از آن شناخت رابطه میان هندسه و ریاضیات با معماری است. یافته ها نشان دهنده این است که انسان همواره با هندسه آشنا بوده و در هر دوره متناسب با نیازهای خود و امکاناتی که در اختیار داشته در زمینه های مختلف از دانش هندسه و ریاضیات بهره گرفته است؛ که می توان آن ها را در سه مقیاس کلان (طراحی شهری)، میانه (معماری) و خرد (تزئینات و هنرهای وابسته به معماری) دسته بندی نمود که ارتباط میان این سه مقیاس نیز همواره توسط هندسه تأمین می شود.
برندسازی شخصی هنرمندان و طراحان هنری؛ضرورت یا گرایش؟
حوزههای تخصصی:
برندسازی شخصی، امروزه به یک مهارت جدید و پرطرفدار برای تمامی متخصصان تبدیل شده است. شناخته شدن به کسب موفقیت در محیط کسب و کار شبکه ای کمک میکند. روابط شخصی و اعتبار بالا در اقتصاد شبکه ای حقیقی به هنرمندان جوان و طراحان هنری کمک میکند پله های ترقی را طی کنند. معمولا مردم برندسازی را با بازاریابی مرتبط میدانند، همچنین در ذهن ما معمولا برابر با شیوه های فروش "تحمیل کننده" و تهاجمی است. آنها بازاریابی را گیج کننده میدانند. این مقاله مشکل هنرمندانی را که اغلب تعریف هویت هنری و فردی برایشان دشوار است مورد بحث قرار میدهد. مخصوصا برای این افراد، مفاهیم برند شخصی و برندسازی کاملا غیرضروری به نظر میرسد. روش تحقیق این مقاله بر اساس مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و همچنین با رویکرد تحلیلی و توصیفی صورت گرفته است. هدف این مقاله برجسته سازی این موضوع است که بر اساس تئوری های موجود، ایجاد هویت هنری مرتبط با مهارت برندسازی شخصی، برای موفقیت فردی در حرفه هنرمندان و طراحان هنری جوان امروز بسیار مهم است.در پایان به این اشاره می شود که چگونه برندسازی شخصی، می تواند به یک مهارت جدید و پرطرفدار برای تمامی متخصصان تبدیل شود و باعث ایجاد انگیزه برای رقابت با سایر برندها و نیز ایجاد تمایز با سایرین کمک کند بنابراین مهارت برندسازی شخصی مبتنی بر کشف خود و خودشناسی، برای هنرمندان جوان و طراحان هنری امروزی درجهت موفقیت فردی آینده آنها بسیار مهم است و برای همه هنرمندان به عنوان شبکهای از متخصصان که دارای مهارت و دانش خاص و منحصر به فرد هستند ضروری است.
کاربرد ابزار هوش مصنوعی در پیش بینی مصرف انرژی ساختمان
حوزههای تخصصی:
مصرف انرژی در بخش ساختمان ها به ویژه در ساختمان های مسکونی به دلیل توسعه اجتماعی و شهرنشینی، بیشترین سهم را در بین کلیه بخش های مصرف به خود اختصاص داده است. از فاکتورهای تعیین کننده ی میزان مصرف انرژی در ساختمان می توان به شرایط آب و هوایی و اقلیمی محل احداث ساختمان، مواد و مصالح بکار رفته در پوسته و جداره های خارجی ساختمان، نوع معماری و سازه ساختمان، تأسیسات مرکزی ساختمان(گرمایش، سرمایش، تهویه مطبوع و روشنایی)، لوازم و تجهیزات مصرف کننده (لوازم برقی و تجهیزات اداری) اشاره نمود. ازاین رو استفاده بهینه و ممانعت از هدر رفتن امکانات و گام برداشتن در جهت صرفه جویی و افزایش کارایی ساختمان، امری اساسی است. داده های بزرگ، منابع محاسباتی قدرتمند و مقرون به صرفه و الگوریتم های پیشرفته یادگیری ماشین در دهه های گذشته مورد تحقیق در بخش ساختمان ها بوده اند و پتانسیل خود را برای افزایش کارایی ساختمان نشان داده اند. اخیراً، هوش مصنوعی و به طورکلی تکنیک های یادگیری ماشین به طور خاص در پیش بینی و عملکرد انرژی ساختمان نقش مؤثری داشته و به همین ترتیب می توانند در بحث مصرف انرژی، مدیریت، صرفه جویی تر مصرف و در نهایت ایجاد راحتی و آسایش نقش بسزایی داشته باشند. هدف از این پژوهش، شناسایی ابزارهای هوش مصنوعی و کاربرد آن ها در بررسی مصرف انرژی می باشد.
روند توسعه فضایی کالبدی حاشیهنشینی و شکلگیری کشمکش های ارضی (اتنوگرافی نهادی حاشیه نشینی در ناحیه منفصل نایسر شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱
121 - 159
حوزههای تخصصی:
ناحیه منفصل شهری نایسر بزرگ ترین ناحیه ای است که بیشترین میزان جمعیت را در شهر سنندج دارا بوده و به موازات آن بیشترین چالش ها و مسائل را به خود اختصاص داده است. ازجمله این چالش ها و مسائل، مسئله مالکیت و مسکن است که علاوه بر برنامه ریزان و مسئولان، ساکنان و مالکان اراضی این منطقه را هم درگیر خود کرده است. پژوهش حاضر، با در نظر داشتن نظریه بازآفرینی شهری و روند کنونی درپی تحلیل چگونگی توسعه فضایی_ کالبدی این ناحیه و کشمکش های ارضی شکل گرفته آن و ارائه حق مالکیت و مسکن به ساکنان این ناحیه است. روش مورداستفاده، روش مردم نگاری نهادی بوده که با استفاده از داده های مصاحبه ی نیمه ساخت یافته با ۲۵ نفر از مدیران و برنامه ریزان شهری و همچنین معتمدین محلی و گردآوری آمار و اطلاعات نهادی مربوط به اقدامات انجام شده به وضعیت موجود پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که به سبب قدرت مالکان و بنگاه داران و همچنین نهادهایی همچون شهرداری، حاشیه نشینان در این کشمکش ها طردشده و مجبور به پذیرش وضع موجود شده اند. مقولات روستایی بودن زیرساخت های شهری، ساخت وساز بی رویه و قاچاق خدمات شهری، نبود برنامه ریزی راهبردی شهری، نبود اعتبارات کافی و عدم تعامل سازمان های ذی دخل شرایط ناپایداری اجتماعی_ اقتصادی این ناحیه را سبب شده است.
کارکرد ایدئولوژیک نگاره های خاوران نامه مکتب شیراز با تکیه بر نظریه ایدئولوژی لویی آلتوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
165 - 179
حوزههای تخصصی:
خاوران نامه ابن حسام یکی از آثار شاخص مصور قرن نهم ه.ق مکتب ترکمانان شیراز است. این کتاب حماسی و دینی، مزین به نگاره های متنوعی از شرح دلاوری های حضرت علی(ع) است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه کارکرد ایدئولوژیک نگاره های خاوران نامه است. با توجه به تساهل مذهبی حکومت در مواجه با گرایش های شیعی جامعه ایران مساله اصلی پژوهش شناسایی چگونگی مواجه و بهره برداری سیاسی و ایدئولوژیکی حاکمان ترکمان از موضوعات مصور این کتاب است. از این رو سوالات پژوهش عبارتند از: 1- سازوکارهای ایدئولوژیکی نگاره های خاوران نامه کدامند؟ 2-ایدئولوژی مستتر در نگاره های خاوران نامه چگونه توانسته است در خدمت اهداف حکومت باشد؟ چهارچوب نظری و تحلیلی پژوهش را نظریه ایدئولوژی لویی آلتوسر تشکیل داده است. تحلیل یافته ها به شیوه کیفی و به صورت توصیفی-تحلیلی، با استفاده از منابع کتابخانه ای به انجام رسیده است. انتخاب نگاره ها جهت تحلیل به صورت هدفمند و مبتنی رویکرد نظری پژوهش بوده است. نتایج نشان دادند نگاره های خاوران نامه در بازتولید ایدئولوژی غالب یعنی ظل الله بودن پادشاه و تبدیل افراد به سوژه های ایدئولوژیک موثر بودند، به طوری که این سوژه ها ناخودآگاه در خدمت ایدئولوژی حاکمان بوده و مطابق با نظریه آلتوسر به بازتولید آن کمک کرده اند.
نمودهای بصری سیمای پیامبر اسلام (ص) در نسخه خطی جامع التواریخ رشیدی ایلخانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
180 - 194
حوزههای تخصصی:
شاخص ترین اثر دستنویس و مصور دوره ایلخانی کتاب جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی وزیر غازان خان در رشیدیه تبریز است، که در عصر اولجایتو به اتمام رسید. این نسخه به زبان فارسی بوده و دربردارنده متونی درباره تاریخ، اساطیر، باورها و فرهنگ ترکی و مغولی، هندی و بودایی است. همچنین این کتاب موضوعاتی از تاریخ پیامبران از حضرت آدم تا پیامبر اسلام (ص)، تاریخ ایران تا پایان ساسانیان و سایر اقوام را شامل می شود. هدف از این پژوهش شناسایی نمودهای بصری از سیمای پیامبر اسلام (ص) در نسخه جامع التواریخ رشیدی است. سیمای پیامبر اسلام (ص) در نسخه جامع التواریخ رشیدی برپایه چه اصولی نقاشی شده است؟ سوالی است که در خلال پژوهش به آن پاسخ داده می شود. بر این اساس نگارندگان در و با روش توصیفی تحلیلی حاصل از مطالعات اسنادی 9 نمونه از نقاشی های دستنوس جامع التواریخ مصور محفوظ در کتابخانه ادینبورو و خلیلی را با موضوع زندگی پیامبر اکرم(ص) از نوزادی تا میان سالی را بررسی می نماید. یافته ها گویای این مهم است که هر چند سیمای پیامبر اکرم (ص) بر خلاف سایر شمایل مقدس مصور شده در ادوار بعدی هاله نور گرداگرد سر ندارند و قصد هنرمند نشان دادن دوره تاریخی این اشخاص بوده است؛ اما نقاشان توانسته اند؛ از نظر ترکیب بندی و سایر عناصر بصری به ویژه در چهره و پیکره؛ پیامبر را در مقامی والاتر از سایرین قرار دهند. در برخی موارد به خصوص در نوع پوشاک نگارگر برای مصورسازی به متون تاریخی توجه داشته است.
دوستی از دیدگاه فلسفه اخلاق ارسطویی در فیلم سینمایی همه می دانند اثر اصغر فرهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
71 - 80
حوزههای تخصصی:
مسأله ی این مقاله، ابتدا بررسی جایگاه دوستی و انواع آن درون نظام فلسفه ی اخلاق ارسطویی در بخش مبانی نظری و سپس، مطالعه ی فلسفه ی دوستی ارسطویی در فیلم همه می دانند ساخته ی اصغر فرهادی بر اساس مبانی نظری مذکور است. هدف این پژوهش آن است که بتواند فهم بهتری از یکی از مهم ترین بحث های ارسطو در فلسفه ی اخلاقش، یعنی دوستی به دست آورد و این فهم بهترِ فلسفی را با تکیه بر بررسی فیلم مهمی انجام دهد که یکی از موضوعات اصلی اش، دوستی است. بدین ترتیب از طریق یک خوانش فلسفی معتبر، فهم بهتری از فیلم نیز حاصل می شود. پرسش های این پژوهش بدین قرارند که اولاً در فیلم همه می دانند، انواع دوستی از منظر ارسطو چگونه ترسیم شده-اند؟ ثانیاً در فیلم همه می دانند چه نسبتی میان انواع دوستی و مفهوم سعادت از نظر ارسطو برقرار شده است؟ و ثالثاً در فیلم همه می دانند چه نسبتی میان انواع دوستی و مفهوم خیر خارجی از نظر ارسطو برقرار شده است؟ این پژوهش، پژوهشی کیفی است و با روش توصیفی- تحلیلی و با مطالعه ی منابع کتابخانه ای به دست آمده است. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که هرچند فیلم همه می دانند با دیدگاه ارسطو درباره ی دوستی در فلسفه ی اخلاقش قابل مطالعه است، در عین حال، کاملاً قابل انطباق با دیدگاه ارسطویی نیست و حتی نظر مستقل خود را درباره ی دوستی از منظر فلسفه ی اخلاقی دارد.
تأثیر الگوهای بازشناسی اشیاء در فرآیند ادراک بصری بر روی طراحی انسان محور (از منظر روان شناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که حقایق و روابط الگوهای بازشناسی اشیاء را که در فرایند بنیادین برای درک بصری نقش ایفا می کنند جست وجو نماید و این الگوها را در منابع متفاوت علوم شناختی، به صورت خاص روان شناسی شناختی، بررسی کند. از همین رو مقاله حاضر سعی دارد تا بفهمد آیا این روابط تأثیری در طراحی انسان محور دارد؟ و اگر تأثیری دارد چه دستاوردی می تواند در این حوزه برای طراحان داشته باشد؟ این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است و از نظر روش، کیفی است. پژوهش، با استناد به نظریات مطرح شده در حوزه روان شانسی شناخت تلاش می کند تأثیر شناخت ادراک بصری بر طراحی انسان محور را جستجو نماید. این پژوهش بر اساس مطالعات ضمنی و بر پایه مستندات و نظریات متفاوت در حوزه روان شناسی شناخت، ده پیشنهاد نهایی را برای طراحان ارائه می دهد تا طراحان بتوانند بیش ازپیش طراحی خود را متناسب با توانایی های شناختی انسان انجام دهند. این ده پیشنهاد اثبات کننده ی دو مطلب اساسی است. اول آنکه نشان می دهد، دانش علوم شناختی می تواند به طراحان کمک کند تا طراحی خود را متناسب با محدودیت های ذهنی انسان انجام دهند. دوم، می توان از این نظریات دستاوردهایی استخراج کرد که با توجه به این دستاوردها به قوانینی کلی برای طراحی رسید. در نهایت این پژوهش به این می پردازد که شناخت الگوهای بازشناسی و در نظر گرفتن آن در طراحی، باعث ایجاد یکپارچگی بیشتر در ادراک طرح، درک سریع تر کاربر از روابط بصری و در نظرگرفتن ساختار کلی برای ایجاد تمایز بین شکل ها می شود.
مُهرهای متبرک علی بن موسی الرضا (ع) در آستان قدس رضوی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
111 - 119
حوزههای تخصصی:
آستان علی بن موسی الرضا(ع) در میان اماکن مذهبی ایران گسترده ترین شبکه دیوانی را داشته است. در این مجموعه از مهرهایی متنوع برای اعتباربخشی اسناد و مکاتبات استفاده شده است. یشتر این مهرها، مهر اسم متولیان امور جاری در آستان مقدس رضوی بوده است. در عین حال، چندین مهر به نام علی بن موسی الرضا(ع) نیز در دسترس است که می تواند به عنوان مهر متبرک مجموعه به حساب آید. در مقاله پیشِ رو ویژگی های ظاهری و شیوه ترکیب سه نمونه از این مهرها بررسی شده است. این مهرها در دوره قاجار و در فاصله نزدیک به چهل سال (1272-1311 ه.ق) ساخته شده است. این پژوهش به شیوه تاریخی تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای نوشته شده است. بررسی و مقایسه مهرهای مذکور نشان می دهد که سجع یا عبارت روی آن ها از لحاظ محتوایی و ساختاری نسبتاً مشابه یکدیگر انتخاب شده است. ابعاد نسبتاً بزرگ و شکل محرابی یا تا جدار مهرها نیز بر اهمیت آنها صحه می گذارد، و شأن معنوی آستان مقدس رضوی را نشان می دهد. همچنین در ترکیب این مهرها از خط نستعلیق و ثلث استفاده شده و خوشنویسی قاب اصلی آنها مبتنی بر قواعد پایه ترکیب در مهرهای متأخر اسلامی بوده است. مُهرهای متبرک علی بن موسی الرضا(ع) در خط و ترکیب و ویژگی های ظاهری با مهرهای حکومتی سلاطین قاجار قابل تطبیق و مقایسه است.
ادراک متفاوت گروه های سنی از نشانه های معنایی و بصری مؤثر بر هویت محیطی (مطالعه موردی: محله فهادان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
107-126
حوزههای تخصصی:
هویت در سیمای محیط های مصنوع همواره برگرفته از مؤلفه های انسانی و علوم رفتاری است که این هویت در محله هایی که دارای قدمت و بافت تاریخی، به علت کاربرد متعدد نشانه های معنایی و هویتی منتسب به فرهنگ دارای ارزش بیشتری هستند که در گروه های مختلف سنی با بکار گیری نشانه ها می تواند نمود دیگری ازنظر آن ها داشته باشد. لذا در این پژوهش سعی شده است باهدف بررسی تأثیر نشانه های بصری و معنایی که منجر به هویتمندی بافت قدیم شهری بر ادراک متفاوت سه گروه سنی جوان، میان سال و کهن سال می شوند، به شناسایی این عوامل از دیدگاه خبرگان و کاربران فضایی بپردازد. روش تحقیق ترکیبی از نوع کیفی-کمی است که در قسمت استخراج متغیرها از مصاحبه نیمه ساختاریافته با تکنیک کدگذاری و تقلیل داده ها در نرم افزار ATLAS.TI استفاده می شود و در بخش کمی از نرم افزار JMP برای تحلیل آمار استنباطی و همبستگی گروه های سنی و ترسیم برازش منحنی استفاده می شود. نتایج نشان می دهد که در گروه های سنی 40-60 و 20-40 تقریباً توجه به نشانه های ادراکی و بصری در یک فضا برابر است که ضریب همبستگی 76/0 حاکی از این امر است. به طورکلی می توان این گونه بیان نمود که برای طراحی نشانه های ادراکی و بصری در یک فضا گروه های سنی 20-60 سال به یک صورت فکر می کنند و می توان از نتایج یک گروه برای تبیین رفتار گروه دیگر استفاده نمود، اما این امر در گروه سنی 60 تا 80 سال وجود ندارد و نیاز است قبل از طراحی محیطی با این خصوصیات، نظرات این گروه سنی جدا موردبررسی قرار گیرد؛ اما با توجه به نمودارها مشخص می شود که نشانه های ادراکی و بصری در گروه های سنی 40-60 و 60-80 دارای همبستگی بیشتری هستند به نظر می رسد نوع نگاه گروه های سنی 60-80 در امتیازدهی به نشانه ها دارای تفاوت بوده و با گذر زمان این تفاوت بیشتر هم می شود این امر با توجه به ضرایب تعیین به دست آمده این امر را تائید می کند که باید در طراحی ها مبتنی بر نشانه های ادراکی و بصری به این امر توجه ویژه ای نمود. درنتیجه گیری این پژوهش، محله فهادان به عنوان یک بافت غنی با داشتن نشانه های بصری و ادراکی گوناگون، ابتدا از جنبه های مختلف مورد استخراج و سپس ارزیابی قرار می گیرند. نشانه های استخراج شده در ابعاد فضایی، کالبدی، عرفانی، اقلیمی و اجتماعی قابل دسته بندی هستند.
بررسی تطبیقی سیستم های کوک در موسیقی ایرانی در آرای نظریه پردازان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشته ابعاد مختلف نظریات کوک در موسیقی دستگاهی ایران را از نگاه پژوهشگران معاصر (پس از سال 1332) جمع بندی و با یکدیگر مقایسه می کند و به دلایل تکثر آرا می پردازد. پرداختن به مقوله کوک در دوران کنونی در تولید سمپل های صوتی، طراحی ساز و نیز بحث های پیرامون چندصدایی ضرورت دارد. پژوهشگران کوک در موسیقی ایرانی دلایل انحراف ها از یک سیستم کوک نظیر کوک درست یا فیثاغوری را سیستماتیک بحث نکرده اند. لذا پرسش اساسی پژوهش بدین شرح است که نحوه اندازه گیری ریزپرده ها و مبنای نظریات چه بوده و با یکدیگر چه اختلافی دارند؟ در گام دوم، چه ملاحظاتی را در زمینه کوک باید در نظر داشت؟ بدین منظور در ابتدا به چالش های کوک در موسیقی ایرانی می پردازیم و در مرحله بعد نظریات را بررسی می کنیم و اختلافات را می سنجیم. روش تحقیق در ابتدا از نوع کتابخانه ای است و در منابع نظریات و فواصل بر مبنای یک معیار عددی سنت طبقه بندی و نقصان های هر یک از مدعیات بررسی می شوند. در انتها جدول مقایسه جهت ورودی نرم افزار و میزان انحراف به دست آمده است. همچنین برخی از مهمترین دلایل انحراف به شرح زیر مشخص شده اند: الف) ملاحظات آکوستیکی و سایکوآکوستیکی ب) عدم کفایت جامعه آماری ج) مکتب های آموزشی د) ملاحظات تاریخی
عکاسی و سیاست در ایران پیشاانقلابی: نبرد بر سر تصویر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
115 - 123
حوزههای تخصصی:
رابطه تنگاتنگ عکاسی با واقعیت به عنوان واقع گراترین شکل بازنمایی، به آن قدرت اقناعی منحصربه فردی می بخشد. همین امر باعث میشود که عکس به ابزاری بی رقیب در انتقال پیام های سیاسی و ترویج باورهای ایدئولوژیک بدل شود. هرچند از عکاسی میتوان در راستای پیشبرد منافع طبقات حاکم بهره گرفت، عکاسی در دست منتقدان و مخالفان وضع موجود نیز میتواند به ابزاری برای مبارزه سیاسی بدل شود. این مقاله می کوشد با تمرکز بر گفتمان های سیاسی پیش از انقلاب اسلامی، نشان دهد که چگونه عکاسی می تواند فراتر از فعالیتی هنری، به کنشی سیاسی بدل شود. یافته های پژوهش نشان میدهد که دو جریان واقعگرایی آرمانگرایانه و واقعگرایی انتقادی در عکاسی در این دوران، در واقع انعکاسی از تقابل میان دو گفتمان پهلویسم و جریان چپگرا در سالهای منتهی به انقلاب بوده است که در آن هر جریان سیاسی تلاش میکرد از طریق عکس و عکاسی مشروعیت گفتمانی خود را به اثبات برساند. در پژوهش حاضر از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده و از منابع کتابخانه ای و اسنادی به منظور جمع آوری داده ها بهره گرفته شده است. در این تحقیق تلاش شده است با اشاره به گفتمان های سیاسی رقیب در دوران پهلوی، بستری برای تبیین سیر تحول معنای عکاسی و تحلیل تصاویر عکاسی در ایران فراهم آید.
جریان شناسی بوطیقای تخیل از خیال پردازی جمعی به خیال پردازی سوژه
منبع:
مطالعات نظری هنر سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
153 - 178
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی شرایطی است که عمل تخیل (خیال پردازی) در آن صورت می گیرد تا اصالت و معنای درونی و ذاتی آن بهتر درک شود. در این راستا، به تعاریف بنیادین و نظریِ تخیل از منظر نظریه پردازان اصلی این حوزه، به خصوص جریان های تخیل شناسی فرانسه، خواهد پرداخت. مفهوم و تعریف خیال پردازی از منظر نظریه پردازانی چون هانری کربن، ژان پل سارتر، گاستون باشلار، ژیلبر دوران، ژان بورگوس و ژاک لاکان ارائه و در ادامه، ارتباط، تشابه و تمایز فکری این اندیشمندان در حوزه ی خیال پردازی و بوتیقا نشان داده خواهد شد. مقاله ی حاضر به تبیین این امر خواهد پرداخت که این اندیشمندان سه ضلعی ای را تشکیل می دهند که هر یک از این اضلاع در تمایز با یکدیگر قرار گرفته اند: یک سر این ضلع را مفهوم آگاهی (سارتر)، سر دیگر آن را مفهوم ناخودآگاهی فردی و جمعی (فروید و یونگ) و ضلع سوم آن را مفهوم معنویتی که پشتوانه ی آن تعریفی است از تفکر اسلام شیعی به همراه تلفیقی از تفکر غرب (هانری کربن) تشکیل می دهد. در نهایت هدف از این مقاله معرفی هر یک از این نظریه پردازان و در ادامه نشان دادن جایگاهی است که این نظریه پردازان روی محور خیال پردازی اشغال کرده اند. از این رهگذر در دو محور موازی به دو پرسش از نگاه اندیشمندان مذکور پاسخ داده خواهد شد: 1- تعریف مفهوم تخیل از منظر نظریه پردازان این حوزه؛ 2- تعریف بوتیقا از منظر همین نظریه پردازان. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی با معرفی این نظریه ها در حوزه ی تخیل شناسی، تخیل خلاق خواننده را به تخیل خلاق متن نزدیک می کند.
تحلیل نشانه شناختی نگاره عرفانی "دیدار شیخ صنعان و دختر ترسا"
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
67 - 79
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تحلیلی نشانه شناختی از نگاره عرفانی «دیدار شیخ صنعان و دختر ترسا» در منطق الطیر عطار، مربوط به دوره صفوی است که در دوره های مختلف نقاشی ایرانی تصویرگری شده است. هدف این تحقیق بررسی نشانه های تصویری و شیوه تعامل آنها در ساخت معنا با رویکرد نشانه شناختی است. امروزه نشانه شناسی به طور کاربردی در تحلیل متون هنری مورد استفاده قرار می گیرد و با توجه به خصوصیت نمادین نقاشی ایرانی به نظر می رسد این رویکرد با ارائه تحلیل های نظام مند از متن، امکان خوانش و رمزگشایی نشانه ها را در نقاشی ایرانی به دست دهد. در نظریه نشانه شناسی، نشانه ها نه به صورت جداگانه بلکه به عنوان عناصری پویا و سیال از یک نظام نشانه ای در تعامل و چالش با یکدیگر معنا می یابند. بر این اساس پژوهش حاضر به این سؤالات پاسخ داده است: 1. نشانه های تصویریِ نگاره، در تعامل با هم بازنمود کدام مفاهیم هستند؟ 2. شیوه تعامل نشانه ها در شکل گیری مفهوم و درونمایه نگاره چگونه است؟ این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای انجام شده است. نتیجه این بررسی، نشان می دهد که در نگاره موردنظر، نقاش بر بازنمایی مفاهیم عرفانیِ کمال و آگاهی از طریق تعاملات میان نشانه های تصویری اهتمام داشته و این مفاهیم را به صورت نمادین و با استفاده از نشانه های بصری انسانی و غیرانسانی بیان کرده است. با تبیین شیوه تعامل نشانه ها در متن بر اساس رویکرد نشانه شناسی درمی یابیم، نقاش در بیان مفاهیم روایت و در گذر از دلالت صریح نشانه به دلالت ضمنی آن از روش های نشانه شناسانه مجاز و استعاره، تقابل های دوگانه و نا دستور زبانی استفاده کرده است.
بازشناسی ارتباط بصری فضا در شکل گیری مفهوم قلمرو خانه های تاریخی دوره قاجار رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
173 - 194
حوزههای تخصصی:
خانه های دوره قاجار رشت از نمونه های باارزش خانه های سنتی ایرانی بوده که از لحاظ قلمروهای فضایی پیکره بندی متمایزی از سایر نقاط ایران دارد. ارتباط بصری یکی از عوامل مهم در شکل گیری مفهوم قلمرو در فضاهای مسکونی است. خانه ها باتوجه به طرح های کالبدی مختلف، کیفیت های متفاوتی را از لحاظ بصری تأمین کرده و تجربه های متفاوتی از فضا را ارائه می دهند؛ لذا هدف این پژوهش درک بهتر مفهوم قلمرو با تحلیل شاخص های ارتباط بصری در مقیاس روابط درونی این خانه ها است. روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی با استدلال منطقی داده های نرم افزاری است. جهت رسیدن به هدف پژوهش در مرحله اول خانه ها به لحاظ کالبدی به چهار گروه تقسیم، از هر گروه دو نمونه و در مجموع هشت مورد انتخاب شد. جهت انسجام نتایج و بررسی تطبیقی نمونه ها سه فضای مشترک ایوان، پذیرایی و خواب محور تحلیل ها قرار گرفتند. در مرحله دوم شاخص های سنجش شامل ارتباط بصری، فواصل در معرض دید بودن و خوانایی از مبانی پژوهش استخراج گردید. در مرحله سوم جهت تحلیل نمونه ها از تکنیک های تحلیل گراف نمایانی و نقشه های محوری با ابزارهای مخروط دید، خطوط محوری و نمودار هم پیوندی - اتصال به کمک نرم افزار دپس مپ استفاده شد. یافته ها نشان می دهد ارتباط بصری فضاها متفاوت بوده و باعث ایجاد حریم های ذهنی شده و همچنین تفاوت در میزان دید منجر به ایجاد سلسله مراتب فضایی شده است. با بررسی شاخص های مخروط دید در خانه ها، مشاهده شد بیشتر بودن هم جواری با جداره ها، کمتر بودن پیچیدگی فضایی به دلیل محدب بودن فضا و وجود دسترسی بصری و فیزیکی بیشتر باعث ارتباط بالاتر یک فضا (مانند فضای ایوان) با سایر فضاها و در نتیجه عمومی تر شدن آن را به دنبال دارد. از طرف دیگر کمتر بودن عوامل فوق باعث ایجاد خلوت بیشتر در فضاها (مانند فضای خواب) شده است؛ بنابراین فضای خانه های برون گرای رشت در عین داشتن شفافیت، دارای حریم های بصری بوده که باعث ایجاد مرزبندی های فضایی می شود و سلسه مراتب قلمرویی را به دنبال دارد.
مرور جامعه شناختی سبک پوشش بانوان در ایران و تحلیل عوامل موثر بر آن (82-95)
حوزههای تخصصی:
مسئله پوشش در جامعه ی امروز، علاوه براینکه یک ضرورت اصلی و طبیعی محسوب می شود، از منظر "اجتماعی و فرهنگی" نیز بسیار حائز اهمیت بوده و کارکردها و معانی مختلفی را به نمایش می گذارد. مطالعه ی سبک های رایج پوشش بانوان در جامعه، شناخت لازم درخصوص فرهنگ فعلی، و تحولات و تغییرات احتمالی را میسر می سازد، و می تواند نقاط قوت و ضعف فرهنگی را به تصویر بکشد، از این رو این پژوهش با هدف «مرور جامعه شناختی سبک پوشش بانوان در ایران و تحلیل عوامل موثر برآن» و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. بررسی های انجام شده نشان داد که 1. امروزه معنا و مفهوم سبک پوشش نزد بانوان تغییر کرده و سبک پوشش برای نمایش سبک زندگی، سبک های زیبایی شناختی، پایگاه طبقاتی- اقتصادی، هویت یابی و نوع عقیده (یا حداقل نشان دادنِ وابستگیِ خود به یک قشر و طبقه ی اجتماعی خاص و هویت یابیِ کاذب و نمایش نقش و نوع فرهنگ) استفاده می شود. 2. با توجه به تحولات دهه های اخیر در سبک پوشش بانوان، عواملی همچون «فرهنگ اسلامی، ویژگی های سبک زندگی مدرن، مصرف گرایی و مدگرایی، مدرنیته، رسانه ها به خصوص رسانه های اجتماعی نوین و ساختارهای فرهنگی– اجتماعی مانند مقایسه های اجتماعی» بیشترین نقش را در تغییرات نوع پوشش و رواجِ انواع سبک های پوشش در جامعه داشته اند. بنابراین، با توجه به فرهنگ جامعه ایرانی که فرهنگی دینی و اسلامی است، برخی از سبک های رایج پوشش در جامعه در تعارض با آن قرار دارد و نیاز است که مدل های بومی شده ی ایرانی-اسلامی بیشتر مورد توجه طراحان لباس قرار گیرد و سعی شود، سبک هایی از پوشش در جامعه رواج داده شود که علاوه بر سازگاری با سبک زندگی مدرن، به ارزش ها و هنجارهای اسلامی- ایرانی نیز پایبند باشد.
ارتباط ترنج و سرترنجِ قالی ایرانی با حقیقت محمدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تأویلی و حکمی طرح های قالی ایرانی با ابتنا به اندیشه و آرای حکما و عرفای مسلمان، یکی از مهم ترین روش های تحلیل صورت و محتوای این آثار است. هنرمندان ایرانی به سبب نوع آموزش استادشاگردی، روابط صنفی بر مبنای اصول فتیان، زیست و باورهای مذهبی، همواره متأثر از تفکرات عرفانی و صوفیانه ای بوده اند که در جامعه ایرانی به ویژه در عصر صفوی شکل گرفته است. مغفول ماندن این وجه از هنرهای اسلامی سبب شده است که در بسیاری منابع، رأی بر صرفاً تزیینی و خالی از مفهوم بودن آن ها داده شود. در این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی و به کمک مطالعه و جمع آوری مطالب اسنادی و کتابخانه ای در حوزه نگارگری، قالی و عرفان، به تأثیر اندیشه های صوفیانه بر نگارگران عصر صفوی و بازتاب آن در طراحی قالی ایرانی و به خصوص در این جستار نقش ترنج و سرترنج با حقیقت محمدیه پرداخته شده است. یافته های به دست آمده از این پژوهش بیانگر آن است که هنرمندان نگارگر عصر صفوی که در واقع طراحان قالی های این دوره نیز به شمار می آمدند، به دلیل ارتباط و تعامل از طریق نظام آموزشی، صنفی و اجتماعی آن دوران با متصوفه، تحت تأثیر باورهای عرفانی و صوفیانه بوده اند. همین امر سبب شده است که انعکاس مقوله حقیقت محمدیه را که یکی از مهم ترین ارکان عرفان اسلامی و ولایت تکوینی است، در هیئت ترنج و سرترنج به صورتی رمزی به تصویر کشند و همچنین گردش های دورانی و رفت وبازگشتی نقوش اسلیمی و ختایی را می توان رمزی از دوری بودن زمان در عرفان و تصوف دانست. ازاین روی این مهم در تغییر نگرش درباره صرفاً تزیینی خواندن و باور به فقدان معنا و محتوا در قالی های ایرانی نیز می تواند مؤثر واقع شود.