مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مکتب سقاخانه
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : آیا مکتب سقاخانه را می توان متأثر از نظریه پسااستعماری دانست؛ آیا تقویت کننده سلطه شرق شناسانه است یا باید نگرش سومی را نسبت به آن یافت؟ هدف و روش تحقیق : هدف از تحقیق پیش رو به چالش کشیدن دو رویکرد -پسااستعمارانه و شرق شناسانه- به صورت توصیفی-تحلیلی برای بررسی مکتب سقاخانه است. پیشنهاد پژوهش محصور نکردن مکتب سقاخانه در دو قطبی نظریه پسااستعماری یا شرق شناسانه و در نظرگرفتن مسایل خاص کشور ایران است. این پژوهش ابتدا خود مکتب سقاخانه و سپس جریانات هنری روز ایران، اروپا و آمریکا را بررسی می کند. نتیجه گیری : کتاب «شرق شناسی» ادوارد سعید، آغاز نظام مند رویکرد پسااستعماری و ترجمه فارسی «دوزخیان روی زمین» فرانتس فانون، هر دو متاخرتر از شکل گیری جریان سقاخانه هستند. به نظر می رسد نظریات پسااستعماری فانون و سعید در طبقه بندی هنر در جامعه ایران موثر بوده؛ حال آنکه آن نظریات علاوه بر اینکه متاخرتر از جریان سقاخانه اند، بر جوامع دیگری منطبق هستند که شرایط برابری با جامعه ایران نداشتند. به نظر نسبت دادن این مکتب هنری به گفتمان پسااستعماری، برگرفته از نگاهی شرق شناسانه است. بررسی های تاریخی نشان می دهد سقاخانه به عنوان جریانی پست مدرن هم زمان با اتفاقات جهان هنری غرب شکل گرفت و البته داعیه ملی بودن داشت. مردم ایران خود را استعمار زده نمی دیدند تا بخواهند به این جایگاه اعتراض کنند. سقاخانه درصدد به تصویر کشیدن امری اگزوتیک به معنی شرق شناسانه آن نبود؛ ضمن اینکه حال وهوای معنوی این هنر که بر نام گذاری آن بی تاثیر نبوده، امری آشنا با مردمان ایران است. به نظر می رسد تحلیل آثار سقاخانه بیشتر متأثر از جریانات متاخر باشد؛ امری که می توان آن را پرتاب نقد شرایط معاصر به گذشته تعبیر کرد. این جریان که پیش از به بلوغ رسیدن به حاشیه رفت، از اواخر دهه 1370 با اوج گرفتن نگاه ایرانی-اسلامی حیاتی دوباره یافت. پیشنهاد نگارندگان برای هنرمندان معاصر توجه به زمینه های معنوی مکتب سقاخانه و اجتناب از تکرار صوری آن است.
نشانه شناسی با رویکرد تصویر در نقش مرغ بسم الله (مطالعهٔ موردی: آثار استاد رضا مافی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱
95 - 109
حوزه های تخصصی:
هم زمان با خلق آثار نوگرای نقاشی خط در مکتب سقاخانه، که در آن خط به مثابه یک عنصر تزئینی، از بند بیان مفاهیم رهاشده، هنرمندانی به بازیابی هنری از دوران صفوی و قاجار با عنوان خطوط تفننی پرداختند. هنری که به کمک خط، به آفرینش فرم های معنادار پرداخته و امروزه با نام خط نقاشی شناخته می شود. در این گرایش، تصاویری از حیوانات مقدس در دین اسلام به وسیله ی خطوط تزئینی خلق شده است. از مهم ترین آن تصاویری موسوم به مرغ بسم الله است. در سال های اخیر به دلیل عدم وجود تعاریف بنیادین در این باب، زایش هنری منسجمی شکل نگرفته و تولیدات هنری به دلیل نبودن تسلط بر خوشنویسی تزئینی در دسته بندی هنر نقاشی خط قرار گرفته اند. پژوهش پیش رو با هدف کشف ویژگی های ماهیتی این هنر و بیان تعاریف ریشه ای برای دستیابی به ساختار علمی مستحکم (با تمرکز بر موضوع مرغ بسم الله، رسامی شده توسط استاد رضا مافی) صورت گرفته است. سؤالات مطرح شده بدین شرح است: 1-مفهوم نوشتار و تصویر در مرغ بسم الله، از منظر نشانه شناسی تصویری چیست؟ 2-استفاده از کدام خط و تکنیک خوشنویسی در آثار موسوم به مرغ بسم الله، رایج تر است؟ 3-اشکال و نقوش در خط نقاشی مرغ بسم الله با رویکرد نشانه شناسی تصویری، در کدام دسته بندی قرار می گیرند؟ روش تحقیق مقاله، توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات برمبنای اسناد علمی معتبر در تحقیقات کتابخانه ای، با استفاده از ابزاری چون فیش و جدول جمع آوری و دسته بندی شده است. بعد از ارائه نمونه هایی از مرغ بسم الله، به مطالعه ی نمونه ی آماری، با رویکرد نشانه شناسی تصویر برمبنای دلالت های صریح و ضمنی پرداخته شده است. در نهایت این نتیجه حاصل شد که در تمامی اعصار مرغ بسم الله حاوی مضامین مذهبی با خط ثلث و یا نستعلیق به واسطه ی تکنیک خط مُشَکَّل به تحریر درآمده است. نشانه ها به شکل نمادین و شمایلی به کار گرفته شده اند و در آن برخلاف آثار نقاشی خط، حروف و کلمات به انتقال معنای قراردادی خود می پردازند.
تحلیل عناصر تصویری نقاشی های منتخب از صادق تبریزی با رویکرد نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب نقاشی سقاخانه جریان هنری بود که در دهه ی 1340 شمسی با استفاده از عناصر شکل از هنر مدرن و برخی از عناصر سنتی- مذهبی و باستانی در ایران شکل گرفت. نقاشان سقاخانه در تلاش بودند که به آثار خود هویتی قومی-ایرانی بدهند. هنرمندان منتسب به این جنبش ضمن ارج نهادن به عناصر تصویری کهن، آثاری پدید آوردند که به دنبال تفاوت در هنر خود بودند. پس با استفاده از هنر کهن، ارتباطی میان هنر مدرن و هنر سنتی برقرار کردند. آن چه در بررسی آثار سقاخانه ای بیشتر دیده می شود عناصر تصویری-نشانه ای هستند که از مضامین و مبانی فکری عمیقی ناشی می شوند. در علم نشانه شناسی به بررسی انواع نشانه ها و قواعد و مبانی فکری پرداخته می شود. همچنین در این علم به تشریح رمزگان نشانه شناسی تصویری و نوشتاری در آثار صادق تبریزی با توجه به هم سو بودن آثارش با اهداف این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. بنابراین این تحقیق در تلاش است ضمن معرفی و شناسایی آثار این هنرمند، به وارسی ویژگی های عناصر تصویری در نقاشی های ایشان بپردازد و همچنین ساختار و مضامین این عناصر تصویری را با رویکرد نشانه شناختی مورد تشریح قرار دهد. لذا دو سوال اساسی در این تحقیق مطرح است: عناصر تصویری در آثار صادق تبریزی واجد چه مؤلفه های بصری است؟ این عناصر از چه نوع ساختار نشانه ای برخوردارند، به عبارتی عملکرد رویکرد نشانه شناختی در آثار منتخب چگونه است؟ این تفحص به شیوه ی توصیفی-تحلیلی با روش کیفی می باشد و همچنین گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است. برآیند پژوهش نشان داد؛ در آثار صادق تبریزی نشانه های تصویری در شش دسته طبقه بندی می شوند. به طور کلی عناصر تصویری بیشتر به صورت نمایه ای و نمادین می باشد. بیشترین حجم عناصر تصویری از نوع نمادین-شمایلی بوده و از نشانه فیگوراتیو و انتزاعی ناشبیه ساز تشکیل شده است و کمترین نشانه طبیعت گرایانه می باشد. در نمونه های مطالعاتی وجوه اشتراک بین نشانه های تصویری و نیز تقسیمات نشانه شناسی مفاهیم بسیار مشاهده شده است. نقوش نوشتاری، در آثار تبریزی از جایگاه خاصی برخوردار است که با مضامین دینی و معنوی و با خط ثلث ایرانی توأم شده است. از این نقوش در تمامی آثار مشاهده شده است. نقوش گیاهی بیشتر به صورت نمادین و نقوش انسانی و جانوری بیشتر به صورت شمایلی قابل رویت است.
مطالعه بینامتنی نقشمایه های اسطوره ای،سنتی و مذهبی در آثار نقاشیخط مکتب سقاخانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
137 - 152
حوزه های تخصصی:
«سقاخانه» اصطلاحی است که نخستین بار کریم امامی برای توصیف آثار گروهی از هنرمندان ایرانی که می کوشیدند «سنت» را در قالبی نو بیان کنند، به کار برد. هنرمندان سقاخانه هویت «ایرانی» را نه در حال (جامعه در حال گذار)، بلکه در گذشته (سنت های غنی فرهنگی) می جستند. سقاخانه کوششی جدی جهت توافق سنت و مدرنیته بود. «نقاشیخط» اصطلاحی است برای توصیف نوعی نگارش توأم با رنگ آمیزی که غالباً در آن از شگردهای خوش نویسی سنتی استفاده می شود و معمولا فرم کلمات بیش از معنای آن ها اهمیت دارد. این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از رویکرد بینامتنی انجام شده است. گردآوری اطلاعات برآمده از مطالعات کتابخانه ای و وبگاه های اینترنتی است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش ها است که: 1) نقش مایه های اسطوره ای، سنتی و مذهبی درآثار نقاشیخط هنرمندان مکتب سقاخانه چیستند؟ و 2) محتویات مشترک و بینامتنی در این آثار شامل چه حوزه هایی می شوند؟ جامعه آماری در این پژوهش، سی تابلو از آثار نقاشیخط استادان مکتب سقاخانه (فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، رضا مافی، حسین زنده رودی، ناصر اویسی و ژازه تباتبایی) است؛ که در این مقاله، به چهار اثر از چهار هنرمند پرداخته شده است. در روند مطالعه این پژوهش، ویژگی ها و علل شکل گیری این جریان و نشانه های استفاده شده در این آثار مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش، شناسایی مشترکات و تاثیرگیری ها و انتقال های مفهومی و بینامتنی در آثار هنرمندان مکتب سقاخانه ایران به عنوان هدف اصلی و شناسایی جایگاه این هنر و رابطه آن با دو حوزه مستقل نقاشی و خوش نویسی و هم چنین، تطور نگاه هنرمندان سقاخانه ای به مسالهِ آیین، اسطوره و مولفه های مذهبی به عنوان اهداف فرعی دنبال شدند. با بررسی فضای این آثار این یافته ها به دست آمده است: در مرحله نخست، محتویات و مشتر کات بینامتنی در آثار بررسی شده، عبارتند از: عناصر مذهبی نظیر قفل، علم، پنجه و...، نمادهای سنتی و ایرانی، نظیرِ درخت سرو، بته جقه، طلسمات، اسب ها، مینیاتورها، خط نستعلق و شکسته و نمادهای اسطوره ای نظیرِ شیر و خورشید که بیش ترین استفاده از نمادهای مذهبی بوده و عناصر و نماد های موجود در سقاخانه ها تقریبا به صورت مشترک در آثار همه این هنرمندان دیده می شود. البته، شایان توجه است که این عناصر و نماد های مذهبی نیز ریشه در آثار سنتی و ایرانی دارند.
نگاهی انتقادی به مکتب سقاخانه، مبتنی بر رژیم بازنمایانه از دیدگاه ژاک رانسیر (بررسی موردی اثر: نقاشی خط فرامرز پیلارام)
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲)
95 - 108
حوزه های تخصصی:
در دهه 1340، آثار انتزاعی برخی هنرمندان نوگرای ایران، نظیر فرامرز پیلارام، با مکتب سقاخانه پیوندی ناگسستنی برقرار کرده است. مکتب سقاخانه که پیرو سیاست های «بازگشت به خویشتن» دهه های 40 و 50 شکل گرفته، اصطلاح «نو سنت گرا» به آثاری اطلاق می شود که در حین همگن سازی خود با تکنیک های مدرن هنر غرب، به المان های بومی و ملی آمیخته است،. از همین رو، کلیشه های تقلیل گرایانه در تفسیر آثار سقاخانه ای در راستای بازنمایی هویت ملی، ضرورت بازاندیشی نقش این مکتب در غالب شدن برداشت های تک ساحتی از اثر هنری را ایجاب کرده است. هدف از پژوهش پیش رو، پاسخ به سوال هایی است که به واسطه آن ها روشن شود که تحلیل بازنمایانه اثر هنری چگونه می تواند از اثر سیاست زدایی کند و آن را به خدمت نظم پلیسی حاکم در مقطعی تاریخی درآورد. در این تحقیق، تفاوت میان سیاست و نظم پلیسی و جایگاه اثر هنری در ارتباط با هریک از آن ها، با تکیه بر آرای ژاک رانسیر در این باب، به روش توصیفی تحلیلی بررسی و روشن شد که تأثیر هنر سیاسی، نه در انتقال پیام، بلکه در برکندن نظام معنایی مسلط، زیرسؤال بردن امر بدیهی و خلق معناها و روابط جدید میان چیزها است و مبتنی بر این خصوصیات در تقابل با نظم پلیسی که نمود آن نگاه بازنمایانه به اثر باشد، قرار می گیرد. در گام بعدی، عوامل شکل گیری مکتب سقاخانه و جایگاه آثار هنری ذیل آن مورد بازنگری قرار گرفت و نمایان شد که حروف مُنتزَع در نقاشی خط های پیلارام، تلاش در رساندن پیام تصویری مرتبط با عرفان اسلامی/ایرانی، به شکلی «نوین» دارد که بدین طریق هنر ایران با نمایی فاخر از آثار جریان سقاخانه، بتواند جایگاهی در هنر جهانی شده برای خود بیابد.
بررسی و تحلیل تمثال پنجۀ دست حضرت عباس(ع) در آثار هنرمندان ایرانی مکتب سقاخانه (نمونۀ موردی: پرویز تناولی، حسین زنده رودی، فرامرز پیلارام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۹
117 - 148
حوزه های تخصصی:
پنجه دست نمادی است که در بسیاری از ادیان و فرهنگ های جهان با نام «خمسه» (خمسا) شناخته می شود. برخی از هنرمندان مانند حسین زنده رودی، پرویز تناولی، صادق تبریزی، مسعود عربشاهی، فرامرز پیلارام، منصور قندریز، ناصر اویسی و ژازه طباطبایی در قالب مکتب هنری سقاخانه، رویکردی نو به عناصر و آیین های هنرهای سنتی و دینی، چون نمادهای عاشورایی به ویژه دستان حضرت عباس(ع) در حادثه کربلا، در خلق آثار خود دارند. حال این سؤال مطرح می شود که تمثال پنجه دست حضرت عباس(ع) چه معانی و کاربردی در آثار هنرمندان ایرانی مکتب سقاخانه داشته است؟ روش تحقیق از نوع کیفی، با رویکرد توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتایج مشخص کرد که در آثار این هنرمندان تمثال پنجه دست حضرت عباس(ع) تداعی کننده اقتدا به حضرت ابوالفضل(ع) و معنای مقدس شفاعت او می باشد و در جوار کاسه و ستاره شش پر، نشان از واقعه کربلا و سقا بودن و علمداری او دارد.
بررسی و طبقه بندی دوره های نقاشی خط محمد احصایی با رویکرد خوشنویسی سنتی و مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۷
1 - 19
حوزه های تخصصی:
مقدمه: جایگاه هنرمندان، خوشنویسان و حرفه مداران باتبحر و کاردان که محمد احصایی یکی از اینهاست همواره مورد تقدیر و تحسین بوده است. وی، خوشنویسی چیره دست و دارای تجاربی ارزشمند در عرصه خط و نقاشی خط است که سابقه روشنی در خط و خوشنویسی دارد و مسیر حرکت از خط سنتی به نوگرا و نقاشی خط را اندیشه ورزانه و آرام و با حوصله طی کرده است. او شیوه ای در نقاشی خط خود دارد که بنابه سیر تحول آثارش در پهنه هنر ایران منحصر به خود او و برخاسته از اعتقاد به مفاهیم عرفانی، آیات قرآن و احادیث است. برای احصایی رعایت اصول و قواعد خوشنویسی و محتوای واژه ها اهمیت داشته و آثارش در فضایی مسحورکننده با توازن سیال در فضاهای سواد و بیاض شکل گرفته است. در سیر رو به رشد او مراحلی طی شده از هنر سنتی تا سکولار دیده می شود که در پژوهش حاضر به واکاوی آثار وی که گستره ای از سنت تا مدرن را دربر می گیرد، پرداخته می شود. پرسش اصلی این است که آثار وی چگونه طبقه بندی می شود و چه ویژگی های منحصر به فردی دارند؟ هدف پژوهش حاضر شناخت و طبقه بندی آثار سنتی و مدرن محمد احصایی و نیز بازشناسی عناصر سنتی خوشنویسی به عنوان آرایه ای از سنت با کاربست مناسبات هنر مدرن است.روش پژوهش: شیوه پژوهش حاضر کیفی بوده و از منابع مکتوب و متون کتابخانه ای همراه با مطالعه بصری آثار تجسمی هنرمند بهره برده است.یافته ها: دست آورد پژوهش حاضر چنین است که شکل گیری زیست جهانِ احصایی در دوره معاصر در دو ساحت سنتی و مدرن به فراسبک بودن این هنرمند دلالت دارد و شگفت این است که همزمان که هنرمند اثر سنتی خود را در قالب سیاه مشق یا «الفبای ازلی» می نگاشته به آفرینش هنر سکولار پسامدرن هم اقدام کرده و بدون ایجاد تناقض در دو ساحت کنشگری فعال بوده است.نتیجه گیری: فضای شکل گیری خط و خوشنویسی احصایی تحت تاثیر مکتب هنرمندان نوگرا و همزمان با شکل گیری مراکز دانشگاهی مدرن ایران و نیز در پی ارتباط آسان آن زمان هنرمندان ایرانی با دیگر هنرمندان جهان شکل گرفته و این زیست جهان جدید در کنار تدریس در دانشگاه و آموزه های گرافیک مدرن و پیوند آن با خطوط سنتی احصایی را به مسیری متمایز از هموندان خود برد، مسیری که تا حدودی از پیلارام و زنده رودی و دیگران متفاوت بود.