فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۱٬۰۲۱ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
345 - 355
حوزههای تخصصی:
هدف: مبتلایان به اضطراب اجتماعی دارای مشکلات بین شخصی زیادی هستند. در نتیجه، هدف این مطالعه، مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی و تحلیل رفتار متقابل بر مشکلات بین شخصی دانش آموزان دارای اضطراب اجتماعی بود.
روش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دختران دوره دوم متوسطه دارای اضطراب اجتماعی مدارس دولتی شهر آشخانه در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. در این مطالعه، 45 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. هر یک از گروه های آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای به تفکیک و به صورت گروهی با روش های رفتار درمانی دیالکتیکی و تحلیل رفتار متقابل آموزش دیدند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش ماند. ابزار پژوهش سیاهه اضطراب اجتماعی کونور و همکاران (2000) و سیاهه مشکلات بین شخصی بارخام و همکاران (1996) بود که داده های حاصل از اجرای آنها با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 25 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته های این مطالعه نشان داد که بین گروه ها از نظر کاهش مشکلات بین شخصی دانش آموزان دارای اضطراب اجتماعی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0P>). افزون بر آن، هر دو روش مداخله رفتار درمانی دیالکتیکی و تحلیل رفتار متقابل باعث کاهش معنی دار مشکلات بین شخصی دانش آموزان دارای اضطراب اجتماعی در مراحل پس آزمون و پیگیری شدند (001/0P<).
نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، درمانگران، مشاوران و روانشناسان می توانند از هر دو روش رفتار درمانی دیالکتیکی و تحلیل رفتار متقابل در کنار سایر روش های درمانی برای کاهش مشکلات بین شخصی دانش آموزان دارای اضطراب اجتماعی استفاده نمایند.
ارائه الگوی آسیب شناسی برنامه ریزی مسیر شغلی با رویکرد عملکرد بالا با استفاده از تکنیک دلفی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
373 - 385
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت برنامه ریزی مسیر شغلی و آسیب شناسی آن، هدف این مطالعه ارائه الگوی آسیب شناسی برنامه ریزی مسیر شغلی با رویکرد عملکرد بالا با استفاده از تکنیک دلفی فازی بود.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری این مطالعه همه کارکنان منطقه ده عملیات انتقال گاز ایران بودند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان 323 نفر برآورد، اما برای اطمینان حجم نمونه 350 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه محقق ساخته آسیب شناسی برنامه ریزی مسیر شغلی با 132 گویه بود که روایی و پایایی آن مناسب ارزیابی شد. داده ها با روش های دلفی فازی، تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Lisrel تحلیل شدند.یافته ها: گویه های پرسشنامه محقق ساخته آسیب شناسی برنامه ریزی مسیر شغلی با مقیاس هفت درجه فازی مورد بررسی قرار گرفتند و بررسی ها نشان داد که پس از دو دور دلفی تعداد 128 گویه دارای ضریب توافق بالاتر از 70/0 بودند. همچنین، مقوله های الگوی آسیب شناسی برنامه ریزی مسیر شغلی با رویکرد عملکرد بالا دارای بار عاملی بالاتر از 50/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 80/0 بودند. الگوی مذکور دارای برازش مناسبی بود و در این الگو عوامل علّی بر پدیده محوری، پدیده محوری، شرایط زمینه ای و شرایط مداخله گر بر راهبردها و راهبردها بر پیامدها اثر مستقیم و معنادار داشت (001/0P<).بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه و الگوی طراحی شده آسیب شناسی برنامه ریزی مسیر شغلی با رویکرد عملکرد بالا، برنامه ریزی متناسب با آن برای بهبود مسیر شغلی ضروری است.
بررسی اثربخشی روش تدریس معکوس بر سواد اطلاعاتی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
255 - 265
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش تدریس معکوس بر سواد اطلاعاتی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با گروه پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بودند. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر اهواز در سال تحصیلی 99-1398 بودند که نمونه ای 50 نفره به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش پرسشنامه سواد اطلاعاتی تریلز (2007) و مقیاس اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران(2004) بود. به گروه آزمایش 8 جلسه 70 دقیقه ای آموزش روش تدریس معکوس برگمن و سمز (2014) ارائه شد و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش های آماری استنباطی (تحلیل اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی) با نرم افزار Spss24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روش تدریس معکوس بر سواد اطلاعاتی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معناداری باعث افزایش نمرات آنان شد و این اثر تا دوره پیگیری یک ماهه ادامه داشت (05/0>P).بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت روش آموزش کلاس معکوس باعث افزایش اشتیاق تحصیلی و سواد اطلاعاتی در دانش آموزان متوسطه (دوم) می شود و از این رو، برنامه ریزان نظام آموزشی باید با معرفی و تشریح بیشتر این روش زمینه استفاده بیشتر معلمان در فرایند یاددهی- یادگیری را فراهم کنند.
مدل یابی عوامل اثرگذار بر حسادت سازمانی در کارکنان دانشگاه فرهنگیان (مطالعه موردی: استان های شمال غرب کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
143 - 156
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مدل یابی عوامل اثرگذار بر حسادت سازما نی در کارکنان دانشگاه فرهنگیان بود.
روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف، جزء تحقیقات کاربردی بود. و از نظر شیوه اجرا، از رویکرد آمیخته اکتشافی متوالی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی، متخصصان و صاحبنظران حوزه علوم تربیتی و مدیریت رفتار سازمانی دانشگاه فرهنگیان استان های شمال غرب کشور در سال 99- 1398 بودند. نمونه پژوهش بر اساس اصل اشباع نظری، به تعداد 24 نفر و با روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور انتخاب شدند. در بخش کمی، جامعه آماری کلیه کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان در استان های شمال غرب کشور در سال99- 98، به تعداد 287 نفر بودندکه با استفاده از فرمول کوکران تعداد 130 نفر، به شیوه نمونه گیری طبقه ای انتساب بهینه و بر اساس مدرک تحصیلی و جنسیت به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند، ابزار مورد استفاده در مرحله کیفی، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و در بخش کمی، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. روایی یافته های پژوهش در بخش کیفی با استفاده از روش های بازبینی توسط اعضا، بررسی همکار، مشارکتی بودن پژوهش تضمین گردید. همچنین به منظور سنجش پایایی کدگذاری های انجام شده، از دو روش پایایی بازآزمون ( شاخص ثبات ) و روش توافق درون موضوعی استفاده گردیدکه نتایج آن به ترتیب 84 درصد و82 درصد بدست آمد. در مرحله کمی، روایی محتوایی و صوری پرسشنامه توسط اساتید مورد تایید قرار گرفته و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ ، به میزان 89/0 مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها در قسمت کیفی از روش تحلیل مضمون در نرم افزار2018 MAXQDAو در بخش کمی از مدل یابی معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تاییدی در نرم افزار Smart – PLS2 استفاده شد.
یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش: تعداد 100 مضمون پایه ، 72 مضمون فرعی در قالب 7 مضمون اصلی شناسایی گردید. مضامین اصلی شامل رفتارهای ضد شهروندی، فرهنگ سازمانی، ویژ گی های شخصیتی، وجود فاصله بین مدیر و کارکنان (تبادل رهبر – عضو )، جو سازمانی نا مطلوب، کم توجهی به قابلیت های یادگیری سازمانی، رهبری معنوی بودند. برای سنجش اعتبار سازه ها و تایید هریک از متغیرها و نیز گویه های مربوط، از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. برای بررسی کفایت مدل، از معیار که نشانگر تاثیر یک متغیر برون زا بر یک متغیر دورن زا بوده استفاده گردید. در بخش نتایج معیارنیز، مقادیر بدست آمده برای سازه های درون زا مناسب بودن برازش مدل ساختاری را تائید کردند.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده، مدیریت دانشگاه می تواند با شناسایی عوامل موثر بر حسادت سازمانی و در نتیجه با کاهش و تعدیل حسادت در محیط کار و ایجاد جو سازمانی مطلوب و با رهبری معنوی خود، موفقیت سازمان تحت مدیریت خویش را تضمین کند. مدیران باید بر تلاش خویش برای شکل دادن به شرایطی که حسادت را به مسیری سازنده تر هدایت می کند افزوده و در عین حال از تشدید آن در جهت اختلال در کار گروه جلوگیری کنند
Designing the Policy Model of In-Service Training Suitable for the Professional Development of Teachers(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
166 - 178
حوزههای تخصصی:
Purpose: Teachers are one of the most important pillars of the education system and play a crucial role within it. Therefore, the present study aimed to design a model for policy-making on empowerment and professional advancement of teachers, focusing on in-service training.
Methodology: This study was applied in terms of objective and mixed in terms of implementation method, i.e., qualitative and quantitative. In the qualitative section, the research population consisted of experts familiar with the research field, 10 of whom were selected using purposive sampling based on theoretical saturation and subjected to semi-structured interviews. Furthermore, in the quantitative section, the research population was teachers in the city of Neyshabur, 384 of whom were selected using random sampling according to the Krejcie and Morgan table and responded to a researcher-made questionnaire. In this study, qualitative data were analyzed using thematic analysis based on grounded theory in MAXQDA software, and quantitative data were analyzed using exploratory factor analysis and structural equation modeling in SPSS and Smart PLS software.
Findings: Qualitative findings indicated that causal conditions included three themes: social needs, changes in educational needs, and the creation of individual needs in teachers; the central phenomenon included three themes: value creation, problem solving, and scientific and practical training; contextual conditions included five themes: proper course implementation, course content richness, a suitable environment, proper planning, and teachers' mindset; intervening conditions included six themes: uncommitted and inexpert managers, improper performance evaluation, improper needs assessment, lack of teaching quality in courses, unconventional teaching methods, and a weak motivational system; strategies included ten themes: successful modeling, course content improvement, region-focused planning, accurate and scientific needs assessment of courses, removing teachers' individual barriers, changes in educational systems, improvement of physical conditions, employing experienced and expert instructors, providing motivational frameworks, and a suitable evaluation system; and outcomes included four themes: social outcomes, improvement in teachers' educational performance, job well-being of teachers, and psychological outcomes of teachers. Quantitative findings showed that the factor loading of all themes (except for 6 themes) was above 0.60, and the Cronbach's alpha and composite reliability of all of them were above 0.70. Additionally, the model for policy-making on empowerment and professional advancement of teachers, with emphasis on in-service training, had a suitable fit, and the effect of causal conditions on the central phenomenon, the effect of the central phenomenon, contextual conditions, and intervening conditions on strategies, and the effect of strategies on outcomes were significant (P<0.05).
Conclusion: The designed model for policy-making on empowerment and professional advancement of teachers, focusing on in-service training, can assist planners in the education system to empower and advance teachers professionally through in-service training.
طراحی و ارائه الگوی مسئولیت اجتماعی مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مسئولیت اجتماعی در مدارس نقش موثری در عملکرد و موفقیت مدارس دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارائه الگوی مسئولیت اجتماعی مدارس انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی مبتنی بر نظریه اشتراوس و کوربین (1998) بود. جامعه پژوهش خبرگان مسئولیت اجتماعی مدارس کشور ایران در سال 1399 بودند. حجم نمونه طبق اصل اشباع نظری 15 نفر برآورد که با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA-12 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که مسئولیت اجتماعی مدارس دارای 98 مفهوم و 28 مقوله فرعی در 8 مقوله اصلی شامل مسئولیت های قانونی و مسئولیت های اخلاقی (شرایط علی)، مسئولیت های عمومی و بشردوستانه (پدیده محوری)، مسئولیت های اجتماعی و سیاسی (شرایط مداخله گر)، مسئولیت های اقتصادی (شرایط زمینه ای)، مسئولیت های زیست محیطی و دانش افزایی ذینفعان (راهبردها) و آگاهی و همکاری (پیامدها) بود.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها الگوی پژوهش حاضر می تواند یک راهنما برای متخصصان و برنامه ریزان باشد و آنان بر اساس آن برنامه هایی جهت ارزیابی و بهبود مسئولیت اجتماعی مدارس طراحی و اجرا نمایند.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی و آموزش حل مساله بر مسئولیت پذیری، تحمل پریشانی و سازگاری کودکان 5 تا 7 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
207 - 218
حوزههای تخصصی:
هدف: روش های مداخله بسیاری برای بهبود ویژگی های روانشناختی کودکان وجود دارد که در این مطالعه تلاش می شود تا دو روش بازی درمانی و آموزش حل مساله با هم مقایسه شوند. در نتیجه، هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی بازی درمانی و آموزش حل مساله بر مسئولیت پذیری، تحمل پریشانی و سازگاری کودکان 5 تا 7 سال بود.روش شناسی: این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش کودکان 5 تا 7 سال مراجعه کننده به مراکز و کلینیک های مشاوره و خدمات روانشناختی شهر تهران در سال 1400 بودند. از میان اعضای جامعه تعداد 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده با کمک قرعه کشی در سه گروه مساوی شامل گروه های بازی درمانی، آموزش حل مساله و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول، 10 جلسه با روش بازی درمانی و گروه آزمایش دوم، 10 جلسه با روش آموزش حل مساله آموزش دید و گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکرد. داده ها با سیاهه مسئولیت پذیری کالیفرنیا (گاف، 1951)، مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و مقیاس سازگاری (ماتسون و همکاران، 1983) گردآوری و با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که هر دو روش بازی درمانی و آموزش حل مساله در مقایسه با گروه کنترل باعث بهبود مسئولیت پذیری، تحمل پریشانی و سازگاری کودکان 5 تا 7 سال شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (001/0P<). همچنین، بین دو روش بازی درمانی و آموزش حل مساله در بهبود مسئولیت پذیری، تحمل پریشانی و سازگاری کودکان 5 تا 7 سال در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0P>).بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی هر دو روش بازی درمانی و آموزش حل مساله بر بهبود مسئولیت پذیری، تحمل پریشانی و سازگاری کودکان 5 تا 7 سال بود. بنابراین، درمانگران، روانشناسان و مشاوران می توانند در کنار سایر روش های درمانی از هر دو روش بازی درمانی و آموزش حل مساله برای مداخله های خود استفاده کنند.
نقش میانجی تمایزیافتگی خود در رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی و اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
465 - 475
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی تمایزیافتگی خود در رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی و اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان متوسطه دوم انجام شد.
روش شناسی: روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر تهران در سال 1402-1401 تشکیل دادند که از میان آنان 400 دانش آموز (۲۰۰ دختر و 200 پسر) بر پایه فرمول کاین به صورت نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای اعتیاد به بازی های آنلاین (وانگ و چانگ، 2002)، نیازهای بنیادین روانشناختی (لاگواردیا و همکاران، 2000) و تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V23 و Lisrel-V8.7 استفاده گردید. همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد نیازهای بنیادین روانشناختی و تمایزیافتگی خود بر اعتیاد به بازی های آنلاین اثر مستقیم دارند. نیازهای به علاوه، بنیادین روانشناختی بر اعتیاد به بازی های آنلاین اثر غیرمستقیم داشت. مدل ساختاری اصلاح شده پژوهش نیز برازش مطلوبی با داده ها داشت (RMSEA= 0/055, GFI= /088).
بحث و نتیجه گیری: این گام مهمی در جهت شناخت عوامل موثر بر اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان می باشد.
طراحی الگو تاثیر حالات روان شناختی بر وفاداری کارکنان سازمان آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
150 - 165
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر حالات روان شناختی بر وفاداری کارکنان در آموزش و پرورش انجام شد.روش شناسی: پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش آمیخته (کیفی وکمی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی خبرگان تعلیم وتربیت و اساتید روانشناختی بودندکه براساس اصل اشباع نظری به تعداد۲۰نفر انتخاب و باروش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی مصاحبه شدند. تمام مصاحبه ها به شیوه تحلیل مضمون کدگذاری و با نرم افزار Maxqude تحلیل شد. در بخش کمی جامعه آماری شامل کارکنان ستادی، دبیران و مدیران منتخب آموزش وپرورش استان قزوین در پائیز ۱۳۹۹به تعداد ۱۲۰۰نفر و براساس فرمول کوکران ۲۹۲ نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شد. روایی پرسش نامه بااستفاده از روایی صوری و محتوایی تایید شد. پایایی پرسش نامه با آزمون کرونباخ مقدار ۹۲/۰حاصل شد. تجزیه وتحلیل داده ها با تحلیل عاملی استنباطی و با نرم افزار MICMAC انجام شد. درنهایت برای اعتبار سنجی معادلات ساختاری و برازش مدل از روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار PLS استفاده شد.یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد ۶۴ شاخص و ۲۶مولفه در قالب ۷بُعد وجودداشت که شامل : بُعدشخصی با مولفه های(خودکارآمدی، تاب آوری، عزت نفس، رفتار فرانقشی)، بُعد شرایط شغلی با مولفه های(حمایت سرپرستان، استقلال وآزادی عمل، توسعه حرفه ای، تناسب شغل- فرد)، بُعدشرایط سازمانی بامولفه های(اعتمادسازمانی، فرصت رشدویادگیری، پاداش وقدردانی، هویت واستراتژی های سازمانی)، متغیر تعدیل گر حالات روان شناختی با مولفه های (امنیت شغلی، تعامل سازمانی، وجوه شخصیتی، هنجارهای اجتماعی)، بُعدنتایج فردی با مولفه های(شورواشتیاق، جذب درکار، سطح مهارت)، بُعدنتایج شغلی شامل مولفه های(رضایت شغلی، تعهدبه کار، توانمندسازی) و بُعد نتایج سازمانی شامل مولفه های(بهره وری مطلوب، بهبودکیفیت، شایسته سالاری درسازمان، تکریم ورضایت ارباب رجوع) استخراج شده دارای اثر مثبت بر وفاداری کارکنان آموزش و پرورش بودند. نتایج بخش کمی نشان داد مدل برازش(۳۹/۰= GOF) مناسبی داشت و مجموعه متغیرهای الگو توانستند به میزان ۷۶/۰ واریانس وفاداری را پش بینی کنند.بحث و نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش در الگوی ارائه شده می توان نتیجه گرفت حالات روان شناختی یکی از مهمترین و حیاتی ترین عوامل در پرورش وفاداری کارکنان آموزش وپرورش بود. این نتایج می تواند زمینه بازنگری و ایجاد تغییرات اساسی در قوانین سازمانی را فراهم آورد.
Structural Modeling of School Managers' Competencies as a Driver for Sustainable Development(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۲ (۲۰۲۴)
124 - 131
حوزههای تخصصی:
Purpose: This study focused on the structural modeling of competencies of high school managers in Tehran as a driver for sustainable development.
Methodology: From the perspective of its objective, this research is developmental-applied, and in terms of data collection, given the nature of the study, it is descriptive-survey. The statistical population in the quantitative section includes high school managers from districts 2, 5, 6, and 8 in Tehran, who have experience in managing high schools and are active in executive and research activities in the field of education. Therefore, the sample size for the forthcoming research is 384 individuals, for which 384 questionnaires were used for data analysis. To measure the research variables, questionnaires by Shamsudin & Chutipattana (2012) and Wayla & Tolud (2021) were utilized. The reliability of the questionnaire was calculated based on Cronbach's alpha, and the validity of the questionnaire was based on confirmatory factor analysis. In the present research, the structural equation modeling method was used for data analysis. The software used for data analysis were SPSS-22 and SMARTPLS-4.
Findings: According to the research findings, the professional competency model of school managers includes competency enablers, management competencies, ethics and professional behavior competencies, manager development, social indicators of managers, the establishment of work groups to enhance performance and green competency, attitudinal competencies, knowledge competencies, educational competencies, commercialization of knowledge-skills and technology competencies, hardworking spirit, consumption pattern modification, and participation in development towards national authority, which lead to the realization of results such as a hardworking spirit, consumption pattern modification, and participation in development.
Conclusion: The professional competency model of school managers in high schools, with the expansion of professional competency, can assist managers and planners of educational systems in improving educational and training conditions.
طراحی مدل مسئولیت اجتماعی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
406 - 430
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف تحقیق حاضر طراحی مدل مسئولیت اجتماعی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. روش شناسی: این تحقیق از نظر هدف نظر هدف کاربردی- توسعه ای و در گروه تحقیقات آمیخته قرار می گیرد. جامعه آماری در این تحقیق دو قسمتداشت؛ در قسمت کیفی جامعه آماری مدیران و کارشناسان مسئولیت اجتماعیسازمان تامین اجتماعی بودند. در مرحله کیفی، از 11 نفر از خبرگان دانشگاهیو همچنین 14 نفر از مدیران دولتی مصاحبه به عمل آمد در بخش کمی از شیوهنمونه گیری تصادفی ساده تعداد 124 نفر از مدیران و متخصصان کانون پرورشفکری کودکان و نوجوانان کشور به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این تحقیق درقسمت کیفی مصاحبه هایی نیمه ساختاریافته با خبرگان استفاده شد. حین انجاممصاحبه، کلیه شرح نظرات مصاحبه شوندگان ضبط و نگهداری شده و نظراتآنان به همراه مشاهدات پژوهشگر و برداشت آن، به متن تبدیل شد. بعد از رسیدنبه نقطه اشباع در نظرات ارائه شده توسط مصاحبه شوندگان، داده های اولیه به نرم افزار MAXQDA ورژن 10 داده شده و با کمک این نرم افزار، کدهای اولیهایجاد گردید و سپس براساس قاعده کدگذاری ثانویه اقدام گردید. یافته ها: با تحلیل مصاحبه ها در مرحله اول، 340 کد اولیه بدست آمد و در کدگذاری انتخابی 21 کد محوری استخراج شد. .با توجه به مدل در تحقیقحاضر به نظر می رسد مولفه های مشارکت و تعامل و شناسایی فرصت ها وامکانات به عنوان عوامل علی بر اساس نظریه داده بنیاد بر شفافیت و عدالتسازمانی، همچنین کیفیت زندگی و کمک به حفظ منابع اثر گذار است و از اینطریق بر رفاه عمومی و امنیت شغلی تاثیر می گذارد. نتایج مدل همچنان نشانمی دهد، مولفه های رفاه عمومی و امنیت شغلی سبب مسئولیت پذیری اجتماعیمی گردد.بر اساس شاخص های به دست آمده در این پژوهش و با توجه به وزن بهدست آمده در مراحل کدگذاری، شاخص های توجه به نیازهای کارکنان و جامعه،ارتقا بهزیستی، رعایت مسایل اخلاقی، آموزش های حرفه ای در جهت رفاه، حفظحقوق و منافع، حفظ محیط زیست، برابری در دسترسی به آموزش شغلی، مبارزهبا تبعیض های جنسیتی و قومیتی، ایجاد عدالت کاری بر اساس قوانین موجود،احقاق حقوق و مزایای مناسب برای کارکنان، مشورت و همکاری در بین اعضاخانواده، روابط اجتماعی مطلوب، شکاف موجود، ارتقا روابط بین کارفرما وکارکنان، توانستند بیشترین وزن رابه خود اختصاص دهند
بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، مفاهیم جذب نیرویانسانی، عدالت سازمانی و پیامدهای اجتماعی مسئولیت اجتماعی کارفرما دارای بیشترین میزان فراوانی بوده و مقدار ضریب تعیین کد محوری قانون مداری از سایر کدهای محوری بیشتر می باشند.
Analysis of the Lived Experience of Teachers' Violence towards Afghan Students in Primary Schools(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Immigration always faces challenges and one of the can be investigated challenges in this field is violence towards immigrants. Therefore, the aim of this study was to analysis the lived experience of teachers' violence towards Afghan students in primary schools.
Methodology: The present study in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was descriptive from type of qualitative. The research population was of Afghan elementary school students who had experienced of violence from teachers and principals of elementary schools, which 20 students and 10 principals were selected as samples through purposive sampling method. The research tool was a semi-structured and in-depth interview based on researcher-made questions, and the validity of the interviews was confirmed by the triangulation method and its reliability was obtained by the agreement coefficient method between two coders at 0.79. The data of the present study were analyzed by the coding method in MAXQDA-Pro software.
Findings: The findings of this study indicated that the types of teachers' violence have 17 concepts in 3 components of verbal violence (6 concepts), behavioral violence (6 concepts) and physical violence (5 concepts), the effects of teachers' violence have 22 concepts in 4 components of mental (9 concept), academic (4 concepts), physical (3 concepts) and social (6 concepts) and control strategies of teachers' violence have 19 concepts in 5 components of educational (5 concepts), employment (3 concepts), planning (5 concepts), disciplinary (3 concepts) and cultural (3 concepts). Also, the pattern of types of teachers' violence, effects of teachers' violence and control strategies of teachers' violence were designed.
Conclusion: According to the results, it is recommended to the education managers to use the control strategies of teachers' violence in order to reduce the types of teachers' violence and its effects.
Identifying the Dimensions and Components of Good Governance and Organizational Development at Mazandaran University of Medical Sciences(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
113 - 123
حوزههای تخصصی:
Purpose: Good governance and organizational development can create a competitive advantage for any organization, including educational institutions. Consequently, the purpose of this study was to identify the dimensions and components of good governance and organizational development at Mazandaran University of Medical Sciences.
Methodology: This study was applied in purpose and qualitative in approach. The study population consisted of experts familiar with the research field at Mazandaran University of Medical Sciences. The research sample included 10 managers and professors at Mazandaran University of Medical Sciences, selected through purposive sampling based on the principle of theoretical saturation. Data were collected using semi-structured interviews, the validity of which was confirmed based on confirmability, credibility, and transferability, and reliability was calculated using a Holsti coefficient of 0.76. Data analysis was conducted using thematic analysis in MAXQDA-2020 software.
Findings: The analysis results showed that good governance comprises 20 components across five dimensions: desirable governance, value orientation, capacity building, transparency, and accountability; and organizational development consists of 19 components across three dimensions: non-financial performance, financial performance, and organizational growth. Ultimately, a model of the dimensions and components of good governance and organizational development at Mazandaran University of Medical Sciences was developed.
Conclusion: Utilizing the model designed in this study can assist professionals and officials at Mazandaran University of Medical Sciences in improving conditions and creating a competitive advantage.
ارائه مدل برنامه درسی مبتنی بر سرزندگی در دانش آموزان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
317 - 328
حوزههای تخصصی:
هدف: سرزندگی نقش مهم و موثری در بهبود و ارتقای متغیرهای روانشناختی و تحصیلی در دانش آموزان دارد. بنابراین، هدف این مطالعه، ارائه مدل برنامه درسی مبتنی بر سرزندگی در دانش آموزان مقطع ابتدایی بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف و روش اجرا به ترتیب کاربردی و توصیفی از نوع کمی بودند. جامعه پژوهش معلمان مقطع ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 به تعداد 11526 نفر بودند که تعداد 374 نفر از آنها بر اساس جدول کرجسی و مورگان با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. نمونه ها به پرسشنامه محقق ساخته برنامه درسی مبتنی بر سرزندگی در دانش آموزان مقطع ابتدایی (100 سوالی) پاسخ دادند که شاخص های روانسنجی آن قابل قبول بود. داده ها با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که برنامه درسی مبتنی بر سرزندگی در دانش آموزان مقطع ابتدایی در مقوله اصلی یعنی برنامه درسی مبتنی بر سرزندگی شامل انگیزش و باور مثبت، روابط اجتماعی و اشتیاق تحصیلی، در مقوله شرایط علّی شامل اهداف آموزشی، متن کتب درسی، روش های آموزشی و ارزشیابی برنامه درسی، در مقوله شرایط زمینه ای شامل شرایط درون کلاسی و شرایط مدرسه، در مقوله شرایط مداخله گر شامل سیاست گذاری آموزشی، محیط و فرهنگ، در مقوله راهبردها شامل تمرکززدایی و زیرساخت و در مقوله پیامدها شامل اشتیاق و رفتار بود. همچنین، بار عاملی مقوله اصلی، شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده آنها بالاتر از 70/0 و پایایی آنها با روش های آلفای کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 80/0 برآورد شد. افزون بر آن، مدل برنامه درسی مبتنی بر سرزندگی در دانش آموزان مقطع ابتدایی برازش مناسبی داشت و در این مدل شرایط علّی بر مقوله اصلی، مقوله اصلی، شرایط زمینه ای و شرایط مداخله گر بر راهبردها و راهبردها بر پیامدها اثر معنادار مستقیم داشت (001/0P<).نتیجه گیری: طبق نتایج این پژوهش، مدل طراحی شده برنامه درسی مبتنی بر سرزندگی در دانش آموزان مقطع ابتدایی می تواند به برنامه ریزان و متخصصان در طراحی و اجرای برنامه هایی برای بهبود سرزندگی در دانش آموزان کمک نماید.
Achievement Goal Orientations of Iranian EFL Teachers in Postmethod Pedagogy Expertise(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The efficacy of postmethod pedagogy (PMP) in Iran remains undetermined despite the growing attention being paid to it. A multitude of factors may contribute to differing levels of motivation among teachers in effectively implementing postmethod principles. The Achievement Goal Theory (AGT), rooted in a socio-cognitive perspective, provides a framework for understanding the types of goals individuals tend to pursue in achievement situations. Hence, this study aims to investigate the goal orientations of experienced English as a Foreign Language (EFL) teachers who are practicing postmethod tenets.
Methodology: The current study employed an applied qualitative approach to explore the goal orientations of 18 experienced EFL teachers from various language institutes in Kermanshah, Iran. Participants were selected in two phases: first, a postmethod questionnaire was administered to identify respondents familiar with Postmethod Pedagogy (PMP) principles. Next, a semi-structured interview was conducted to elicit their goal orientations while adopting PMP conditions. Field notes were also used to document the researcher’s reflections and opinions, facilitating data analysis. The researchers utilized a three-stage approach for data analysis, following the inductive data coding method of open, axial, and selective coding.
Findings: After analyzing the interview transcripts, it became apparent that the implementation of postmethod pedagogy tenets in teachers' teaching practice was influenced by their achievement goal orientations. This included learning, relational, and performance-approach goal orientations. The findings revealed that expert teachers predominantly exhibited learning goal orientations. In contrast, performance-approach goal orientations were the least prevalent among these educators.
Conclusion: Examining teachers’ goal orientations through the socio-cognitive lens of postmethod language teaching can benefit the growth and development of teacher training programs, curriculum planning, and policymakers.
مدل سازی ساختاری تفسیری مولفه های موثر رشد شرکت های زایشی دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل سازی ساختاری تفسیری مولفه های موثر بر رشد شرکت های زایشی دانشگاهی انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا آمیخته (کیفی و کمی) بود. جامعه پژوهش بخش کیفی اسناد و متون درباره شرکت های زایشی دانشگاهی و خبرگان در این زمینه بودند که تعداد 30 نفر از آنان طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. جامعه پژوهش در بخش کمی مدیران و کارشناسان شرکت های زایشی دانشگاهی، مراکز رشد و پارک های علم و فناوری شمال کشور در سال 1398 به تعداد 400 نفر بودند که طبق جدول کرجسی و مورگان تعداد 196 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مرور متون، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته 93 گویه ای بود که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. داده ها با روش های دلفی و مدل سازی ساختاری تفسیری در نرم افزار PLS تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که مولفه های موثر بر رشد شرکت های زایشی دانشگاهی شامل 93 مولفه فرعی در 10 مولفه اصلی شامل ساختار نهادی، استراتژی، سیستم پژوهشی، منابع مالی، حمایت های منابع انسانی، شبکه سازی و مهارت های ارتباطی، فرایندها، عوامل فردی، نقش حمایت های دولت و گرایش به مشتری بودند. نتایج مدل سازی ساختاری تفسیری نشان داد که پنج مولفه ساختار نهادی، استراتژی، منابع مالی، فرایندها و نقش حمایت های دولت در سطح اول، سه مولفه سیستم پژوهشی، شبکه سازی و مهارت های ارتباطی و عوامل فردی در سطح دوم و دو مولفه حمایت های منابع انسانی و گرایش به مشتری در سطح سوم قرار داشتند و بر اساس آن مدل ساختاری تفسیری مولفه های موثر بر رشد شرکت های زایشی دانشگاهی طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، برنامه ریزان و متخصصان آموزش عالی می توانند از نتایج این پژوهش بهره برداری کرده و برای بهبود و رشد شرکت های زایشی دانشگاهی از طریق مولفه های موثر شناسایی شده در آن برنامه ریزی کنند.
تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
414 - 423
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این مطالعه تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود.روش شناسی: روش پژوهش حاضر مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته روانشناسی سال ۱۳۹۸-۱۳۹۹ بودند که ۲۷۴ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به علت شیوع پاندمی کووید-۱۹، داده ها با استفاده از پرسشنامه های الکترونیکی در شبکه های اجتماعی مجازی جمع آوری شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (ریکتر، ۲۰۰۳)، پرسشنامه توانایی های شناختی (وحید نجاتی، ۱۳۹۲)، پرسشنامه استاندارد فرآیند رویکرد مطالعه دو عاملی (بیگز و همکاران، ۲۰۰۱)، دشواری در تنظیم هیجان (گراتز و رومر، ۲۰۰۴)، پرسشنامه جرأت ورزی ساده راتوس (مک کورمیک، ۱۹۸۴)، پرسشنامه روحیه پرسشگری (حیدری، ۱۳۹۲) و مقیاس مهارت های ارتباطی (کویین دام، ۲۰۰۴) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل مسیر روش معادلات ساختاری نرم افزار لیزرل ۸.۸ استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد اثر مستقیم کارکردهای اجرایی بر گرایش به تفکر انتقادی برابر با ۳۸% و سبک یادگیری سطحی برابر با ۳۳%- و سبک یادگیری عمیق برابر با ۳۱% در سطح ۰۱% معنادار هستند. از میان متغیرهای برون زا فقط اثر مستقیم روحیه پرسشگری برابر با ۵۹% در سطح ۰۱% و مهارت ارتباطی برابر با ۱۸% در سطح ۰۵% بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان معنادار است. جرأت ورزی برابر با ۱۴% و تنظیم هیجان برابر با ۰۴% اثر مستقیم بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان نداشته است.نتیجه گیری: در بررسی اثر غیرمستقیم متغیرهای مستقل، هر چهار متغیر با نقش واسطه ای کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری بر گرایش به تفکر انتقادی مؤثر هستند. بنابراین، اثرگذاری هر چهار متغیر مستقل با واسطه گری متغیرهای میانجی بر متغیر وابسته تأیید شد. درنهایت، یافته ها نشان داد که مدل مفهومی نهایی از برازش نسبتاً مطلوبی برخوردار است.
نقش سکوت سازمانی در تعهد سازمانی و تمایل به ترک خدمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
133 - 145
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سکوت سازمانی در تعهد سازمانی و تمایل به ترک خدمت انجام شد. روش : روش پژوهش حاضر، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل 700 نفر از مدیران و کارشناسان استان کهگیلویه و بویراحمد بودند که 248 نفر از آنها بر اساس جدول مورگان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. برای جمع آوی داده ها از پرسش نامه های سکوت سازمانی ون داین و همکاران (2003)، تعهد سازمانی آلن و مایر (1990) و ترک خدمت مایر کیم و همکاران (2007) با ضریب پایایی 72/.، 91/. و 85/. به ترتیب استفاده گردید. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، تحلیل مسیر و مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار Smart-PLS استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که سکوت دوستانه بر تعهد سازمانی تاثیر مثبت و معناداری داشت، درحالیکه تاثیر سکوت تدافعی بر تعهد سازمانی تایید نشد. اما سکوت مطیع تآثیر معناداری بر تعهد سازمانی داشت و باعث ماندن کارکنان در سازمان شد. از بین مؤلفه های سکوت سازمانی، سکوت دوستانه بیشترین تأثیر را بر تمایل به ترک خدمت داشت. سکوت تدافعی و مطیع به ترتیب تاثیر کمتری بر تمایل به ترک خدمت در بین کارکنان داشت. نتیجه گیری: توجه به سکوت دوستانه و شناسایی نقاط مثبت و منفی آن می تواند به مدیران و سیاست گذاران سازمانی کمک تا جهت توسعه سازمان و برای افزایش تعهد سازمانی و کاهش تمایل به ترک خدمت کارکنان به مؤلفه های سکوت سازمانی و آوای سازمانی توجه بیشتری نشان دهند.
بررسی رابطه بین عزت نفس، خودمختاری و انصاف با مسئولیت پذیری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آموزش و پرورش دانش آموزان علاوه بر خواندن و نوشتن نیازمند یادگیری هنرِ زندگی کردن با یکدیگر و مهارت های لازم برای زندگی اجتماعی هستند و این باید در برنامه تحصیلی در نظر گرفته شود . آشنایی با این مهارت و عوامل تأثیر گذار بر آن می تواند اولین قدم برای هر نوع برنامه ریزی در این زمینه باشد. این مقاله تحقیقی در پی بررسی عوامل مؤثر بر میزان مسئولیت پذیری دانش آموزان به عنوان یکی از بایسته ها و مهارت های اجتماعی است. در این پژوهش بر اساس الگوی نظری تحقیق اثر متغیرهای انصاف، رابطه گرم، فرصت خودمختاری، عزت نفس، خودپنداره و خودمختاری ادراک شده به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر مسئولیت پذیری دانش آموزان بررسی می شود 360 نفر از دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان ورامین، از بین مدارس عادی وسط شهر، عادی حاشیه شهر، غیرانتفاعی، نمونه، شاهد و تیزهوشان، جمعیت نمونه این مطالعه را تشکیل می دهند. نتایج تحلیل های آماری نشان می دهد که مهمترین متغیر مؤثر بر میزان مسئولیت پذیری دانش آموزان، خودمختاری ادراک شده است، به این معنی که افرادی که درک بالایی از کنترل دارند، مسئولیت پذیرتر هستند. متغیرهای رابطه گرم و انصاف اولیای مدرسه و پذیرفتن نقش فعال دانش آموزان (فرصت خودمختاری) در مدرسه، به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق تأثیر بر عزت نفس، خودپنداره و خودمختاری ادراک شده، بر مسئولیت پذیری دانش آموزان تأثیر معنادار دارند.
بسترها و راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
277 - 286
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی بسترها و راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن بود.روش : مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و متون توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی و خبرگان دانشگاهی، مدیران ارشد و مدیران آموزشی موفق استان گلستان در سال تحصیلی 400-1399 بودند. نمونه پژوهش شامل 27 سند مکتوب و 19 نفر از خبرگان دانشگاهی، مدیران ارشد و مدیران آموزشی موفق بودند که طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل فیش برداری از اسناد و متون و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود. داده ها با روش تحلیل محتوا در نرم افزار MAXQDA-2020 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که بسترهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن شامل سه مقوله اصلی، پنج مقوله فرعی و 14 مفهوم بود که مقوله های اصلی شامل انسانی (با دو مقوله فرعی خودتنظیمی و برون تنظیمی)، اجتماعی (با دو مقوله فرعی بسترسازی محیطی و حمایت جامعه) و مدیریتی (با یک مقوله فرعی سابقه مدیریتی) بودند. همچنین، راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن شامل چهار مقوله اصلی، هفت مقوله فرعی و 16 مفهوم بود که مقوله های اصلی شامل توسعه مدیریت (با دو مقوله فرعی فعالیت های عمومی و فعالیت های تخصصی)، پتانسیل های فردی (با دو مقوله فرعی روانشناختی و انسانی)، محیطی و سیاسی (با دو مقوله فرعی دیدگاه جامعه و نگاه حاکمیتی) و اعتبارات (با یک مقوله فرعی سرمایه گذاری مالی) بودند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر و با استفاده از بسترهای و راهبردهای شناسایی شده می توان زمینه را برای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن فراهم کرد.